در یک درخت مرده، زندگی جریان دارد. ایسنا

در یک درخت مرده زندگی ادامه دارد

ایسنا/گیلان هرچه بقایای درختان مرده در کف جنگل انباشته شود به همان نسبت لایه بیومس یا زیست توده خاک غنی‌تر است؛ اینجاست که می‌توان دریافت درختان چه توانایی شگفت‌انگیزی برای حیات دوباره در خود نهفته دارند و اینجاست که باید پرسید: حقیقتا درخت کیست که پس از مرگ هم در حال رویش و حیات بخشیدن به جهان است؛ به عبارتی دیگر در یک درخت مرده بیش از یک درخت زنده زندگی جریان دارد.

"هنگامی که بمیرم تنها بخشی از من می‌میرد" این جمله عنوان آهنگی است از یک آهنگساز و خواننده که می‌تواند آخرین زمزمه درختی با جنگل باشد پس از شکافی عمیق و یا آذرخش و صاعقه ای و یا یورش و شبیخونی که او را نقش بر زمین می‌کند.

ادامه نوشته

درکنار تاریخ ادبیات فارسی باید به تاریخ ادبیات ایران هم پرداخت. اولکامیز

استاد دانشگاه خوارزمی در مراسم مختومقلی تاکید کرد: درکنار تاریخ ادبیات فارسی باید به تاریخ ادبیات ایران هم پرداخت

پایگاه خبری اولکامیز – مراسم نکوداشت مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمن به همت موسسه فرهنگی هنری اویلان، شامگاه چهارسنبه دوازدهم اردیبهشت با حضور شاعران نویسندگان فرهیختگان و دوستداران حصرت مختومقلی در شهر بجنورد مرکز خراسان شمالی برگزار شد. یکی از بهترین برنامه های این مراسم باشکوه و دیدنی، سخنرانی دکتر ناصرقلی سارلی استاد دانشگاه خوارزمی بود که حاوی نکات جدید و مهمی بود و با استقبال حاصرین فرهیخته همراه گردید.

ادامه نوشته

«کوچ‌نشینی» و یک تغییر فرهنگی ۸ هزار ساله «کوچ‌نشینی» . ایسنا

«کوچ‌نشینی» و یک تغییر فرهنگی ۸ هزار ساله

جمعیت قابل توجهی از ایرانیان زندگی قومی، ایلی و عشیره‌ای دارند؛ سبکی از زندگی که به طور معمول با مفهوم «کوچ» همراه است و همین موضوع سبب شکل‌گیری نوع خاصی از فرهنگ، آداب و رسوم و سنت‌هایی شده است که هرچند نسبت به گذشته در حال کمرنگ شدن است اما همچنان وجود دارد.

به گزارش ایسنا،‌ سبک زندگی کوچ‌نشینی با سختی‌ها و خطراتی همراه است؛ با این وجود عشایر گروه‌های کوچ کننده اقوام مختلف ترک، لر، کرد، عرب و... با این شیوه زندگی می‌کنند.

«کوچ» همان جابه‌جایی مرتب و دسته‌جمعی خانواده‌های یک ایل همراه با دام‌ها به محلی دیگر برای پیدا کردن علفزارهای جدید است. کوچ، تابعی از نظام‌های دامداری طبیعی و از سوی دیگر شیوه زندگی طبیعی در طبیعت است.

بر اساس دیدگاه پژوهشگران، دو نوع کوچ عمودی و افقی در ایران اتفاق می‌افتد. کوچ عمودی به جابه‌جایی ایلات و عشایر از دشت‌ها به ارتفاعات و یا بالعکس را می‌گویند. این گروه در مدت اقامت در منطقه گرمسیر، به کشت و زرع محدود می‌پردازند به شکلی که اگر محصول زودرس باشد در فاصله زمانی اقامت آن را برداشت می‌کنند و اگر دیررس باشد، کاشت بذر انجام می‌شود و هنگام بازگشت آن را برداشت می‌کنند. این نوع از کشت محصول معمولا برای برطرف شدن نیاز خانواده است و به نیت کار اقتصادی انجام نمی‌شود.

ادامه نوشته

آداب و رسوم کهن و زیبای ترکمن‌های گلستان در رمضان. ایسنا

آداب و رسوم کهن و زیبای ترکمن‌های گلستان در رمضان

ایسنا/گلستان ماه نزول قرآن و ماه می‌همانی خدا از سال‌های دور تاکنون، در فرهنگ مردم ترکمن از جایگاهی ممتاز برخوردار بوده و با سنت‌های دیرین زیبایی نظیر یا رمضان و احیای دهه آخر ماه رمضان همراه است.

مردم هر منطقه از ایران زمین، جدای از انجام فرایض مذهبی و مناسبت‌های ویژه این ماه، آداب و رسوم خاص منطقه خود را نیز انجام می‌دهند که برگزاری این مراسم و آداب و سنن ویژه در استان‌ها و مناطق مختلف کشور به نوعی وابسته به تاریخ، سنت و فرهنگ آن منطقه است.

ماه مبارک رمضان در میان ترکمن های اهل سنت گلستان از جایگاه والایی برخوردار است و فرا رسیدن این ماه باعث خوشحالی هر فرد ترکمن می‌شود به همین دلیل از چند هفته مانده به ماه مبارک رمضان خود را برای ورود به ماه مهمانی خدا آماده کرده و این ماه با آداب و رسوم ویژه‌ای برگزار می‌کنند که در این مجال به معرفی برخی از آداب قوم ترکمن می‌پردازیم.

ادامه نوشته

اوغوز پاهیم لری – بخش چهارم ( پایان ) اولکامیز

اوغوز پاهیم لری – بخش چهارم ( پایان )

پایگاه خبری اولکامیز – آمان مراد بای مرادوو / چاپا تاییارلان: حاج قاقابای ارزانی:

آلانینگایامان دیمه،موننینگا…..چامان.

عاقئل عاقئلدان زییادا.

عاقئلینگا سئغسا،اینان، سئغماسا،اینانما.

آماناتی«آتی»مینن گونونگ ایه سی گلر.

إنأنینگ گؤونی بالادا،بالانینگ گؤونی بالادا «میداندا».

آران«خسته»آتاغاچی..دایوق.

آتی یارئش اؤلدورر،أری نامیس اؤلدورر.

آچ گؤز اولالسا،ایلینی تاناماز.

ادامه نوشته

اوغوز پأهیم لری – بخش سوم ۱۴۰۳-۰۱-۱۳۰13 خواندن این مطلب 1 دقیقه زمان میبرد  پایگاه خبری اولکامیز – آ

اوغوز پأهیم لری – بخش سوم

پایگاه خبری اولکامیز – آمان مراد بای مرادوو / چاپا تاییارلان: حاج قاقابای ارزانی:

بیلمزه بولوت یوق.

بئر آجی مونگ برگیلی دویورماز.

بئرعاقئل هایسی ییرینه یتیشسئن.

بئر عالما مونگ آقچاساتیلسا..دا،داشینی آرت.

مونگ هییار بئر آقچاساتیلسا..دا، داشینی آرتما .

بئر آتا دوکوز اوغلی بسلأر، دوکوزاوغول بئرآتانی بسله مز.

بئر..ده «ایمن..ایمن»دییندن غورق،بئر..ده «گیتمن..گیتمن» دییندن غورق.

بئره یتن ایکأ یتر.

بئر غاشاووچ دأنأ ایکی گؤزلی دگئرمن نأمأ گره ک.

بئر گؤر…گؤروش،بئرگؤر… بیلیش.

بئر گونلوق بگلیگم بگلیک.

بیرینینگ إلی یوزونده بولماسین دییسنگ دیلینگی ییغ.

بیرینینگ سؤزونی بیرینه دیمک آنگسات.

بیرینیگ تاوشانی بیله کینگکیدن روستم«اؤکده..گویچلی»گلر.

بئرایشی غویماسانگ ،باشغا ایش بیتمز.

ادامه نوشته

اوغوز پاهیم لری – بخش دوم

اوغوز پاهیم لری – بخش دوم

پایگاه خبری اولکامیز –آمان مراد بای مرادوو / چاپا تاییارلان: حاج قاقابای ارزانی:

آی بارقا ییلدیزه نه مننت.

آی باتمانقا،آغیلینگی بکیت، گون باتمانقا،غویینگی بکیت.

آیغیرآلما،دوستونگ موغت ایسلأر،برمه سنگ دوشمان بولارسینگ.

آیلاب اوتورما،آیلاب ایشله.

آیی آیا إیرمز.

آزاجیق آشئم،غوغاسئزباشئم.

عاذابسئزبال اییلمز.

آز بولسون،اوزبولسون.

آز صاداقا کؤپ بلانی سووار.

ادامه نوشته

اوغوز پأهیم لری – بخش اول .  پایگاه خبری اولکامیز

اوغوز پأهیم لری – بخش اول

۱۴۰۳-۰۱-۱۰

پایگاه خبری اولکامیز – آمان مراد بای مرادوو / چاپا تاییارلان: حاج قاقابای ارزانی

آتی آرپاسی بیلن دالاشدیرما.

آتی دوستونگ یالی بسله دوشمانینگ یالی مئن.

آتیلان اوق یرینه دؤنمز.

آتینی مینئب ، آتینی ایانلاردان بولما.

آتینی آیان بیراووچ دأنأنی کم برر

آتینگ غوویسینی آل،چایدان گچمه لی بولارسینگ.

آت یرینه إشک باغلاما.

آوارالارینگ یری میخانادئر.

آوچی تالانگچی عارسیز گره ک.

آونماق آرپا..بوغدای یاراشیغی.

آیاغاعشق یولونداچالی ایلمز.

آیاقغاب داربولسا،جاهان گینگلیگی نیله سین؟

آیاقسیزایچیان بولماز.

ادامه نوشته

مختومقلی فراغی نوشته دکتر سید نظر ارنظروف . ترجمه محمد قجقی

مختومقلی فراغی.نوشته دکتر سید نظر ارنظروف . ترجمه محمد قجقی

مختومقلی فراغی موسس ادبیات کلاسیک ترکمن،موثر در گسترش و تعالی ادبیات شرق سراینده ی اشعار زیبا و فوق العاده ارزشمند، صاحب آثار فراوان و بالاخره بنیانگذار ادبیات نوشتاری ترکمن، در قرن ۱۸/م می زیست و استاد سخن بود ( هست و خواهد بود) او در آرزوی زندگی آزاد و مستقل مردمش بود و مردم عشق فوق العاده و پایان ناپذیری را نثار او کرده اند. فراغی تخلص مختومقلی است و به معنای واصل حضور، دوستدار آرامش، آزادی و طرفدار آسایش است.شاعر این امر را این گونه آورده است . ترجمه بیت:

مختومقلی اسم تو به فراغت تبدیل شد ................. فارغ شد، خود را به کناری بکش

مختومقلی از طایفه ی گوگلان و تیره ی گرگز ترکمن ها است. او تخمیناً در سال ۱۷۳۳/م در روستایی به نام حاجی قوشان (درست آن آجی قوشان ) به دنیا آمد. بیشتر عمر خود را در جوار رود های اترک و گرگان گذراند. در آن باره در یک بند از شعری به نام بلگیلیدیر آمده است، که:

به آنها که نمی دانند و می پرسند، بگوئید که این غریب اصلش از گرکز، موطنش اترک و نامش مختومقلی است.

ادامه نوشته

۱۱ سال جست‌وجو برای نام یک شاعر! ایسنا

۱۱ سال جست‌وجو برای نام یک شاعر!

محمد قزوینی برای تصحیح «تاریخ جهانگشای جوینی» سال‌ها زمان می‌گذارد؛ او ۱۱ سال دنبال شاعر یک بیت بوده است: «نه در نسخه و نه در هیچ جای کتاب و حتی نسخه دیگری در این کتابخانه اثری از نام شاعر این بیت نیست و جوینی هم به نام شاعر هیچ اشاره‌ای نکرده است.»

به گزارش ایسنا، محمد حسینی باغسنگانی در مجموعه پژوهشی «چراغداران فکر و فرهنگ و هنر ایران» که هنوز منتشر نشده است، در فصل «از لندن تا پاریس» ص ۱۱۱ تا ۱۱۶ و ص ۱۲۰ تا ۱۲۳ درباره محمد قزوینی می‌نویسد: «آرّندیسمان چهاردهم، کوچه گازان جین گیب مادر سالخورده جان گیب در اواخر قرن نوزدهم میلادی فرزندش را در ترکیه عثمانی از دست می‌دهد. «ایلایاس جان ویلکینسون گیب» یکی از مستشرقانی است که دل به تمدن شرق بسته است. او از علاقه‌مندان ایران و عثمانی است. در ترکیه به این نتیجه می‌رسد که تمام سرنخ‌های اصیل نسخه‌های خطی کتابخانه‌های ترکیه و کشورهای دیگر به‌گونه‌ای به ایران بازمی‌گردند و فکر و فرهنگ فارسی توجه جان را به خود جلب می‌کند.

ادامه نوشته

خاطراتی از عبدالحسین زرین‌کوب. ایسنا

خاطراتی از عبدالحسین زرین‌کوب

دکتر مرده است و حالا حتماً قمر خانم به پنجره نگاه می‌کند و این باران بی‌هنگام. با خودش می‌گوید: «می‌بینی عظیم آقا این آسمان دل من رو خوب فهمیده» یا حتماً به استادش بدیع‌الزمان فروزانفر فکر می‌کند، می‌گوید: «آقای فروزانفر، آقای ما هم تشریف آوردند خدمت شما. لطفاً مراقب ایشان باشید... خدا کند اون دنیا سرد نباشد که عبدی طاقت سرما را ندارد.»

محمد حسینی باغسنگانی در کتاب‌ پژوهشی «چراغداران فکر و فرهنگ و هنر ایران» که هنوز منتشر نشده در بخشی به عبدالحسین زرین‌کوب (ص ۴۳۰ - ۴۵۰) پرداخته است. او در مطلبی که درباره زرین‌کوب (متولد ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ _ درگذشته ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «من اینجا نشسته‌ام، عظیم کنار من و قمر خانم و فرح خانم هم که همیشه کنار هم بوده‌اند الان هم کنار هم‌اند و آقای دکتر توی اون یکی اتاق است. هی بلند می‌شود از توی کتابخانه یک چیزی برمی‌دارد و هی می‌نشیند و همین طور باز بلند می‌شود و می‌نشیند. تصویری است که می‌رود و می‌آید. عربی چیزهایی زیر لب زمزمه می‌کند. به قمر خانم می‌گویم: «عجب کیفی می‌کنند آقای دکتر وقتی عربی حرف می‌زنند.» عظیم لبخند می‌زند، می‌گوید: «خوب این طوری به پدرمان ادای احترام می‌شود». می‌پرسم یعنی چی؟ قمر خانم لبخند زیبایی می‌زنند می‌گویند: «نه این نیست. ماجرایی هست اینجا، طولانی است باشد برای بعد» صدای دکتر از آن اتاق به گوش می‌رسد.

«اللّهم اجعلنا خیراً مما یقولون و اَغْفر لنا ما لایعملون»

ادامه نوشته

مطالعه تطبیقی برای شناخت معماری مساجد تیموری و ترکمانی بر اساس مولفه‌های کالبدی.

مطالعه تطبیقی برای شناخت معماری مساجد تیموری و ترکمانی بر اساس مولفه‌های کالبدی

نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

  • عارف عزیزپور شوبی 1
  • احد نژادابراهیمی 2

1 دانشگاه هنر اسلامی تبریز

2 استاد گروه معماری و شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران

10.30465/hcs.2023.44006.2739

چکیده

دوره ترکمانان از ادوار تاریخی مهم در مطالعه تاریخ معماری ایرانی است. قرارگیری در محدوده‌های مرزی بین دول تیموری و عثمانی و بناهای اندک باقی مانده از آنها موجب شده است تا پژوهش در تاریخ معماری این دوره با چالش‌هایی همراه باشد. این موضوع سبب شده است تا پژوهش‌های صورت گرفته در رابطه با بناهای دوره ترکمانی، معماری آنها را ذیل معماری تیموریان در ایران و معماری عثمانی در ترکیه مورد بررسی قرار دهند. بررسی اسناد تاریخی و همچنین کشف تهرنگ مسجد حسن پادشاه در کاوش‌های اخیر باستان‌شناسی این امکان را بوجود می‌آورد تا مساجد این دوره تاریخی مجدداً مورد مطالعه قرار گیرد. هدف پژوهش مطالعه تطبیقی مساجد دوره تیموری و ترکمانی برای شناخت وجوه تمایز و اشتراک معماری مساجد این دو دوره تاریخی مهم است که در یک دوره تاریخی باهم مراودات فرهنگی و سیاسی داشتند. این پژوهش با مطالعه ویژگی معماری مساجد ترکمانی و تیموری به دنبال پاسخ به این سوال است: وجوه تمایز بین معماری مساجد دوره تیموری و ترکمانی چیست؟ نتایج این مطالعه تطبیقی نشان داد، نقل و انتقالات فرهنگی بین تیموریان و ترکمانان باعث شد تا اسلوب معماری مساجد این دو سلسله به صورت متقابل مورد مراوده قرار بگیرد که سبب شکل‌گیری اشتراکاتی در معماری شود. این مراودات فرهنگی موجب عدم استقلال هنر و معماری هیچ کدام از سلسله‌ها نشد.

کلیدواژه‌ها

  • معماری مساجد تیموری"
  • معماری مساجد ترکمانی"
  • مسجد-مقبره"
  • مسجد کبود تبریز"
  • "
  • مسجد حسن پادشاه تبریز"
ادامه نوشته

خواجگان، سلسله نویسنده (ها) : فاطمه لاجوردی . دایره المعارف بزرگ اسلامی

سلسله خواجگان، نوشته ی: فاطمه لاجوردی

خواجِگان، سِلْسِله، گروهی از مشایخ صوفیه در منطقۀ ماوراء‌النهر که در فاصلۀ سده‌های ۶ تا ۸ ق / ۱۲ تا ۱۴ م می‌زیستند و پیش‌قراولان و پیشینیان طریقۀ نقشبندیه به شمار می‌آیند.
مشایخ سلسلۀ خواجگان که همه با لقب خواجه خوانده می‌شوند، به‌ترتیب عبارت‌اند از: عبدالخالق غُجدوانی (د ۵۷۵ یا ۶۱۷ ق / ۱۱۷۹ یا ۱۲۲۰ م)؛ عارف ریوْگَری (ریوْگروی) (د ۶۴۹ یا ۷۱۵ ق / ۱۲۵۱ یا ۱۳۱۵ م)؛ محمود اَنجیر فَغنَوی (د ۶۸۵ یا ۷۱۵ ق / ۱۲۸۶ یا ۱۳۱۵ م)؛ علی رامتینی (یا رامیتَنی، ملقب به حضرت عزیزان) (د ۷۱۵ ق / ۱۳۱۵ م)؛ محمد بابا سَمّاسی (د ۷۵۵ ق / ۱۳۵۴ م)؛ سید امیر کُلال (د ۷۲۲ ق / ۱۳۲۲ م) (بخاری، ۴۳؛ طاهری، ۳۰). دانسته‌های ما دربارۀ جزئیات زندگی اغلب اینان بسیار اندک است و در بیشتر منابع، تنها اشاره‌هایی به محل زندگی، شغل، خلفا، تاریخ درگذشت و محل دفن آنان یافت می‌شود.
دربارۀ عبدالخالق غجدوانی که منابع نقشبندی او را «سر‌دفتر طبقۀ خواجگان و سر‌سلسلۀ این عزیزان» به شمار می‌آورند (فخرالدین، ۳۴؛ خواجه محمد، فصل ... ، ۶۹۶؛ خانی، ۱۱۰)، تنها می‌دانیم که پدرش عبدالجلیل نام داشت و در ملطیۀ روم زندگی می‌کرد. ظاهراً نسب او به مالک بن اَنَس می‌رسید و به‌سبب آراستگی‌ به علوم ظاهری و باطنی، در محل زندگی خود جایگاه ممتازی داشت، اما به دلیلی ناشناخته، و شاید به‌سبب آشفتگیهای سیاسی و اجتماعی، همراه با خانواده‌اش به ماوراء‌النهر مهاجرت کرد و در غجدوان، در اطراف بخارا، ساکن شد. عبدالخالق در همین روستا به دنیا آمد و در سالهای جوانی خود در بخارا به تحصیل علوم رایج پرداخت و چنان‌که در منابع آمده است، پس از آنکه به‌سبب اشتیاق درونی‌اش با خضر دیدار کرد و از او ذکر خفی را تعلیم گرفت، در ۲۲‌سالگی به ابویعقوب یوسف همدانی دست ارادت داد و نزد او به سلوک پرداخت. غجدوانی چهارمین خلیفه از خلفای چهارگانۀ همدانی بود و پس از عبدالله بَرَقی، حسن اَنداقی و احمد یَسَوی بر مسند ارشاد نشست (غجدوانی، ۸۲؛ فخرالدین، ۳۴-۳۵؛ جامی، نفحات ... ، ۳۸۳؛ خانی، ۱۱۱).

ادامه نوشته

موسیقی ایرانی در زمان غزنویان و سلجوقیان

موسیقی ایرانی در زمان غزنویان و سلجوقیان


با آن که از دوره ی غزنوی و سلجوقی به خاطر رویدادهای گوناگون سیاسی و نظامی، آگاهی شایسته ای درباره ی موسیقی ایرانی در دست نیست، ولی مدارک موجود استمرار این هنر والا را تایید می کند. چنان که در روزگار محمود غزنوی موسیقی نقش قابل ملاحظه ای داشته است و بنابر آن چه در اشعار فرخی سیستانی دیده می شود، «چنگ»، ساز مشهور و متداولی بوده است.
همچنین در زمان سلجوقیان می توان از رساله ی موسیقی خیام یا خیامی (ابوالفتح عمربن ابراهیم) ریاضی دان و دانشمند نامی یاد کرد که به نوبه ی خود می تواند نمودار نظام علمی موسیقی ایران در آن روزگار باشد. پس از آن می توان از «قابوسنامه» نام برد که بخشی از آن به موسیقی اختصاص دارد و همچنان «جامع العلوم» اثر «فخرالدین رازی» که دانشنامه ای است با بخشی مختصر در موسیقی، و چون همانند «قابوسنامه» به فارسی نگارش یافته است می تواند ثمر آفرین باشد.

ادامه نوشته

مغولان در رویارویی با ایران/شیرین بیانی

مغولان در رویارویی با ایران/شیرین بیانی

هنگامی که چنگیزخان «کوچلوک» را از بین برد و با ایران خوارزمشاهی هم‌مرز شد، در میان مسلمانان و غیرمسلمانان آسیای میانه و به طور کلی شرق، هیچ‌ کس نامدارتر از سلطان محمدخوارزمشاه نبود. او بر امپراتوری عظیمی که از شرق تا بیش‌بالیغ، در قلب آسیای میانه و از غرب تا نزدیکی بغداد را شامل می‌شد، حکم می‌راند. حتی در عمان دوردست به نامش خطبه می‌خواندند.[1]

دستگاه خلافت را به وحشت انداخته، همة عصیانگران و یاغیان را منکوب کرده بود. سپاهیانش بالغ بر چهارصد هزار «سوار کارزاری» بودند و خزانه‌اش پُر و سرشار و این همه موجب غرور و ادامة سیاست توسعه‌طلبی وی در منطقه بود. با این حال، دستگاه خوارزمشاهی از راز بقای حکومت که خشنود نگاه‌داشتن مردم است، آگاهی نداشت.
خوارزمشاهیان در طول تاریخ حکومت خود متکی بر فئودال‌های ایلی صحراگردی بودند که از سرزمین‌های موطن خود کنده شده بودند و به منظور دستیابی به تیول و ثروت‌های بیکران شهرهای آباد و متمدن، در خدمت‌ ‌سلاطین شمشیر‌ ‌می‌زدند و هنوز پس از طی سالهای متمادی در وطن جدید ریشه نکرده، با آن اخت نشده بودند. ایرانیان این مسأله را به‌خوبی درک می‌کردند و چون روزهای اول، آنها را به چشم بیگانة‌ غاصبی می‌نگریستند که بر سرزمینشان مسلط شده‌اند.ا

ادامه نوشته

 خان نشین خوقند         ترجمه ی محمد قجقی

خان نشین خوقند ترجمه ی محمد قجقی

خان نشین خوقند

. این دولت واقع در آسیای میانه ی قرون 18 و 19/ م، نام خود را از اسم پایتختش شهر خوقند ( در گویش محلّی « به صورت کوکون » و یا « کوکان» این نام در ادبیات روسی و اروپایی به صورت « کوکند» تلفّظ می شد ) در بخش مرکزی درّه ی فرغانه گرفته است. فرغانه در دوره ی پس از مغول و پیش از قرن 18 / م، صرفآ ایالتی خان نشین بود، که مراکز آن ها در جای دیگری و عمدتآ در ماوراء النهربود. با فروپاشی سیاسی و اقتصادی خان نشین بخارا در حدود قرن 17/ م و تجزیه ی آن به تعدادی ملوک الطوایف، در فرغانه چندین ملوک الطوایف سر بر آوردند.امّا اکثر منطقه ابتداء توسّط شیوخ « خوجا های» نقشبندی ساکن روستای « چاداق» واقع در بخش شمالی فرغانه اداره می شد.

رهبران(بی های) قبیله ی ازبک « مینگ»، که منطقه ی قبیله ای « یورت» آن ها در بخش شمالی فرغانه واقع بود، بتدریج قدرت یافتند. یکی ازهمین رهبران، یعنی «شاهرخ بی» در سال 1709 خوجا های چاداق را از بین برد. در سال 1740 پسرش که عبدالکریم بی نام داشت، شهر خوقند را ایجاد نمود.در بخش عمده ی قرن 19/ م رئیس قبیله ی مینگ، مالک یکی از قلمروهای چهار گانه ی شاهزاده نشین های فرغانه بود که با یک دیگر رقابت می کردند.

ادامه نوشته

منشاء نام اوغوز و اصطلاح ترکمن.محمد صالح راسخ یلدرم

منشاء نام اوغوز و اصطلاح ترکمن

اوغوز و ترکمن دو نامی است که در طول تاریخ برای نامیدن قوم ترکمن به کار رفته است. اوغوز اصطلاحی است قدیمی که در دوره های قبل از اسلام و سده های اولیه اسلامی مروج بود و ترکمن اصطلاحی است که بعد از مسلمان شدن بخش بزرگی از قبایل اوغوز به این نام خوانده شده اند. به هر صورت ترکمن را بدون شناخت اوغوزها و ترکهای اولیه نمیتوان مورد توجه و مداقه قرار داد. «اوغوز» بنابر روایات نام پادشاهی بوده مقتدرکه قبایل مختلف ترک را متحد ساخته و امپرتوری وسیعی را در آسیا بنا نهاده و طبق روایات قبایل بسیت و چهارگانه ترکمن از او به وجود آمده است. [1] و همچنین نام قومی از ترکان است که در قدیم نسبت به اقوام دیگر ترک، تحرک زیاد داشته و در تحولات سیاسی، اجتماعی و نظامی در منطقه بزرگی از آسیا نقش اساسی داشته اند. در دوره اسلامی نیز اوغوز ها نسبت به دیگر اقوام ترک در ساحه سیاسی و نظامی تحرک زیاد داشته اند، چنانکه قراخانیها، غزنویها، سلجوقیها، سلسله قراقوینلو و آق قوینلو، صفویها، عثمانیها، افشاریها و قاجارها همه منشا اوغوزی داشتند. نام اوغوزها نخستین بار در «کتیبه اورخون» آمده است. امپراتور گوک ترک «بیلکه قاآن» در یکی از کتیبه ها آنها را «ملت من » خطاب کرده است. بنابر همین امر، گفته میتوانیم که اوغوزها یکی از قبایل بزرگ تشکیل دهنده امپراتوری گوک ترکها در قرن ششم میلادی بوده اند. چون در سده های بعدی گوک ترکها به دو قسمت ترکهای شرقی و ترکهای غربی تقسیم شدند اوغوز ها در داخل اتحادیه ترکان غربی جای گرفتند. این گروه اندک اندک به سوی غرب از ساحل غربی رود جیحون تا ساحل شرقی بحیره خزر پراگنده گشتند. اما اصل و نسب اوغوز ها و ترکمن ها از کجاست ؟ در این باب نظرات مختلفی از گذشته، به ویژه دوران معاصر ارائه شده که به مهمترین این نظریات میپردازیم.

ادامه نوشته

مردی که خورشید را متوقف کرد و زمین را به حرکت در آورد. ایسنا

مردی که خورشید را متوقف کرد و زمین را به حرکت در آورد

حدود پنجاه سال بعد از درگذشت کوپرنیک بود که گالیله مدعی شد که می‌تواند نظریه این دانشمند لهستانی را اثبات کند و به شدت مورد بازخواست و بازجویی قرار گرفت.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرآنلاین، فرومبورک، یک شهر کوچک و آرام در ساحل تالاب ویستولا در شمال لهستان است که در تابستان، میزبان مسافران زیادی است که به تماشای سواحل شنی سفید این منطقه می‌آیند. بر فراز تپه مشرف به خلیج، یک کلیسای جامع و یک مجموعه قلعه تماشایی دیده می‌شود که کاملا از جنس آجر قرمز هستند.

در مقابل این مجموعه تاریخی هم مجسمه‌ای از نیکلاس کوپرنیک، ستاره‌شناس لهستانی نصب شده که روزانه گردشگران زیادی از آن بازدید می‌کنند.

گرچه این روزها زندگی در فرومبورک در کمال آرامش دنبال می‌شود، اما در قرن شانزدهم، یک انقلاب در این شهر رخ داد؛ انقلابی به نام انقلاب کوپرنیک.

کوپرنیک بیش از سی سال در این شهر زندگی کرد و اثر خود به نام "درباره انقلاب‌های کره‌های آسمانی" را در این شهر نوشت که شیوه درک بشر از جهان و جایگاهش در آن را در هم شکست.

ادامه نوشته

Ata Rahmanow - Oguz döwletiniñ illeri 

Ata Rahmanow - Oguz döwletiniñ illeri

"Gorkut ata" eposynyñ çowdur nusgasynyñ "Ýegenek" diýen bölümine beren düşündirişimizde, Oguz han entek eneden bolmanka, oguzlaryñ-türkmenleriñ ata-babalary bolan Alanlar döwleti zamanynda ýurtda 16 iliñ bolandygyny we şol illeriñ ýerleşen ýerleri hem olaryñ paýtagtlary hakynda taryhy maglumatlary beripdik. Şol zamanda bolsa, bütin ýurduñ hanlar hany Alan han eken. Alan hanyñ iñ uly birinji ogly Gara han bolupdyr. Alan han aradan çykandan soñ, Gara han hanlar hany bolupdyr we tagta çykypdyr. Gara han bolsa, Oguz hanyñ kakasydyr. Gara han wepat bolandan soñ, tutuş ýurda Oguz han hanlar hany bolupdyr we tagta çykypdyr. Oguz hanlar hany bolan döwründe Arkaky Daşoguz, Içkioguz, Altky Daşoguz diýen üç täze il peýda bolupdyr. Şeýle bolsa-da Oguz han hanlar hanyka, bütin ýurtda illeriñ sany 14-e düşüpdir. Onuñ sebäpleri-de aşakdakylardan ybarat:

1. Gyrkanlar ili

Oguz han zamanyndan öñem bar eken. Onuñ ilkinji paýtagty Gorgan şäheri, soñ şu ile Madawlar diýipdirler. Şol zamanda ol iliñ paýtagty gadymy Madaw şäheri, ahyrda hem Dehistan şäheri bolupdyr. Şu il gitdigiçe ulalypdyr. Şoña laýyklykda ol ile degişli ýerler-de barha giñelipdir we ol il uly güýje öwrülipdir. Şeýlelikde, Madaw ili Kaspi deñziniñ bütin gündogar kenar ýakasyndaky, günorta: Sumbar, Çendir, Etrek, Gürgen derýalarynyñ boýundaky, Eýranyñ günbatar-demirgazyk taraplaryndaky il-uluslary öz içine alypdyr. Aýdylýan döwürde ol ile daşary ýurtlular Madaw döwleti hem diýipdirler. Bu ol ilki başda dörände oña Gyrkan han hanlyk edipdir.

i.

ادامه نوشته

خمار آلا. اولکام

خمار آلا

پایگاه خبری اولکامیز – کریم رژیم : در موسیقی اصیل ترکمن ، « خمارالا » نامی کاملا شناخته شده و محبوب و نوستالوژیک است . آهنگی که بمانند صدها اثر موسیقیایی ترکمنی ، خالق آن گمنام و زمان خلق آن نیز مجهول بوده و طی قرون و اعصار ، سینه به سینه منتقل شده و زنده مانده است . این آهنگ تم بسیار محزون و نافذی دارد و هارمونی ریتمهای آن چنان درهم تنیده است که افزودن یا کاستن و هر نوع تغییری در آن ، محال مینماید و یا بطور مشخصی به استحکام و زیبایی آهنگ خلل وارد میکند . فاکتوری که از خصیصه های یک اثر کامل و فاخر هنری است .

ادامه نوشته

تأثير طريقت‌هاي يسويه و نقشبنديه بر عرفان مختومقلي/ محمود عطاگزلي

تأثير طريقت‌هاي يسويه و نقشبنديه بر عرفان مختومقلي/ محمود عطاگزلي

مقاله‌ي ذيل در كنفرانس تبيين انديشه‌هاي مختومقلي كه به همت رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و وزارت فرهنگ و راديو و تلويزيون تركمنستان در دانشگاه مختومقلي عشق‌آباد در تاريخ 31/2/86 برگزار شد، ارائه گرديده است.
مقدمه:
گسترش سريع اسلام در كشورهاي مختلف، مرهون طريقت‌هاي اسلامي است كه در زمانهاي مختلف توسط مشايخ راهبري شده‌اند. طريقت يسويه در قرن ششم هجري قمري كه توسط خواجه احمد يسوي (فوت 562 هـ .ق) به وجود آمد، نقطه عطفي در عرفان تركمن‌ محسوب مي‌شود. مشايخ طريقت يسويه ترك بودند و تعالم آن به زبان تركي ارائه مي‌شد. بسياري از مشايخ اين طريقت، تركمن مي‌باشند. حسن قاراوول آتا معروف به گؤزلوك آتا، حكيم سليمان آتاي باقيرغاني و فرزندانشان، تركمن بودند. يسويه از قرن ششم تا قرن هشتم در بين تركمن‌ها رواج داشت. در قرن هشتم، خواجه بهاءالدين نقشبند (718-791 هـ .ق) ظهور كرد. او به پيران سلسله‌ي خواجگان انتساب داشت، ولي از خليل آتا و شيخ قثم - از مشايخ طريقت يسويه‌ - نيز خرقه ارادت پوشيده است
.

ادامه نوشته

نگاهي سبك‌شناسانه به شعري از فراغي «قدرين هيچ بيلمز»/يعقوب رحيمي داشلي‌برون

نگاهي سبك‌شناسانه به شعري از فراغي «قدرين هيچ بيلمز»/يعقوب رحيمي داشلي‌برون

مقدّمه :
(واژه‌ي سَبْك) (
style
) در زبان عربي به معناي گداختن و زر و نقره است. ادباي قرن اخير آن را مجازاً به معناي " طرز خاصّي از شعر يا نثر " به‌كاربرده‌اند.سبك در اصطلاح ادبيّات عبارت است از روش خاصّ ادراك و بيان افكار به وسيله‌ي تركيب كلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبير. سبك به يك اثر ادبي وجهه‌ي خاصّ خود را القا مي‌كند و آن نيز به نوبه‌ي خويش وابسته به طرز تفكّر گوينده و نويسنده در باره‌ي "حقيقت" مي‌باشد.
واژه‌ي سبك در سه مفهوم به‌كار مي‌رود: سبك شخصي ، سبك دوره ، سبك ادبي.
سبك شخصي: سبك خاصّ شاعر و نويسنده است و آثار او را در طول قرون از اثر هر كس ديگري به نحو نماياني متمايز مي‌دارد.كساني چون فردوسي،نظامي،خاقاني،سعدي و حافظ سبك شخصي دارند.در ادبيّات تركمني مختومقلي و ملّا نفس صاحب سبك شخصي هستند.
سبك دوره : سبك كلّي كم و بيش به هم شبيه شاعران و نويسندگان دوره‌هايي از تاريخ ادبيّات است مثلاً مختصّات شعري مشترك بين شاعران قرن 12ه.ق./18م.در ادبيّات تركمن.سبك شعر قرون 4 و 5 ه.ق. در ادب فارسي كه به سبك خراساني يا تركستاني معروف است.
سبك ادبي : وجوه تمايز آثار ادبي از آثار غيرادبي است.آثار ادبي در سرتاسر جهان مختصّات خاصّ خود را دارند.

ادامه نوشته

ملاحظات تطبيقي بر شعري از مختومقلي فراغي، هوشي يانديرار/ يعقوب رحيمي داشلي برون

ملاحظات تطبيقي بر شعري از مختومقلي فراغي، هوشي يانديرار/ يعقوب رحيمي داشلي برون

شعر«هوشي يانديرار» با ملاحظات تطبيقي ادبيات اسلامي در ذيل بررسي مي شود :
مقدمه : ادبيات تطبيقي به مقايسه‌ي ادبيات ملل با تكيه بر مستندات روابط ادبي علمي و فرهنگي است كه تاريخ ملّت ها وجود اين روابط را به اثبات رسانده باشد . شرح كامل آن در كتاب ادب المقارن اثر مرحوم دكتر محمّد غنيمي هلال است كه با همت دكتر سيّد مرتضي آيت اللّه زاده شيرازي ترجمه شده است .
ادبيات تطبيقي اهداف گوناگوني دارد كه به اجمال اشاره مي‌شود:

1- ادبيات تطبيقي سطح ادبيات ملّي و قومي را با بهره‌گيري از ادبيات ساير ملل بارور مي‌سازد و بالا مي‌برد.
2- آگاهي از ادبيات پربار ملت هاي ديگر باعث كاهش تعصب نادرست و بي‌مورد به ادبيات خود مي‌شود تا جايي كه هر ملتي با جديّت در رشد ادبيات خودي مي‌كوشد.
3- ادبيات تطبيقي شيوه‌اي خالص ايجاد مي‌كند كه پژوهشگران را در امر شناخت آثار اصيل ملّي و قـــومي از آثار بيگانه‌ي جريان‌هاي فكري و فرهنگي ياري مي‌كند. رشد احساس قومي و ملّي همراه با شناخت عناصر دخيل بيگانه باعث تقويت احساس دروني يك قوم يا ملّت وايجاد تفاهم و وفاق بين اعضاي آن‌هاست

ادامه نوشته

مختومقلي و حكيم آتا/ آ. ساموئيلويچ / ترجمة محمد قجقي

مختومقلي و حكيم آتا/ آ. ساموئيلويچ / ترجمة محمد قجقي

انگيزة نگارش اين وجيزه را مقالة پروفسور آ. آ. سيمونوف كه در نشرية پژوهش هاي تركمن (شمارة 9-8 سال 1929 ) با عنوان منابع و مآخذ مرتبط با عرفان در ميان مردم تركمن به چاپ رسيده بود ، فراهم آورد . پروفسور سيمونوف صرفاً با استناد و ارجاع به آثار پيشين من ( تا سال 1915 ) در بارة شاعر تركمن مختومقلي ، از عدم پاسخگويي به يك سؤال اساسي و مهم مبني بر اينكه چه تأثيرات ويژه اي باعث نفوذ آسان شعر مختومقلي در نظرية جهاني صوفيان گرديد ؟ اظهار عدم رضايت كرده بود .

ادامه نوشته

نگرشی انتقادي به شعري ازمختومقلي         اؤزي براغينگ /یغقوب رحیمی داشلی برون

نگرشی انتقادي به شعري ازمختومقلي اؤزي براغينگ /یغقوب رحیمی داشلی برون

قالب: قوشوق(دؤرتله‌مه) وزن:هجايي(11هجا-5بند) آهنگ:4 + 4 +3 نوع ادبي: تعليمي- غنايي
رديف: براغينگ قافيه: الف- قافيه سالم: اؤزي- يوزي - گؤزي- دوزي- سؤزي
شكل قافيه : الف، ب، الف، ب/ پ، پ، پ، ب / ...
شيوه‌ي بيان:يكي از ويژگي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بيان مختومقلي در برخي اشعار،استفاده از آيات،احاديث و روايات ديني به طور كامل درتمام محور عمودي و افقي شعر است. اين گونه اشعار از حالت تلميحي خارج شده، نوعي ترجمه و تفسير و توصيف ذوقي از متن مأخذ به دست مي‌دهد.برخي از اين اشعار مانند «علي بيلن گؤكجه كبدر»، «روزگار» و «آدلي يارانلار» شيوه‌ي روايي و داستاني دارد. بعضي اشعار چون «گلسه گره‌كدور» يا «اؤزي براقينگ»توصيفاتي است كه جنبه‌ي تعليمي- غنايي دارد. اين تعليمات غالباَ مبتني بر بشارت و انذار است و برگرفته از احاديث نبوي مي‌باشد
.

ادامه نوشته

خان نشین خوقند         ترجمه ی محمد قجقی

خان نشین خوقند ترجمه ی محمد قجقی

خان نشین خوقند. این دولت واقع در آسیای میانه ی قرون 18 و 19/ م، نام خود را از اسم پایتختش شهر خوقند ( در گویش محلّی « به صورت کوکون » و یا « کوکان» این نام در ادبیات روسی و اروپایی به صورت « کوکند» تلفّظ می شد ) در بخش مرکزی درّه ی فرغانه گرفته است. فرغانه در دوره ی پس از مغول و پیش از قرن 18 / م، صرفآ ایالتی خان نشین بود، که مراکز آن ها در جای دیگری و عمدتآ در ماوراء النهربود. با فروپاشی سیاسی و اقتصادی خان نشین بخارا در حدود قرن 17/ م و تجزیه ی آن به تعدادی ملوک الطوایف، در فرغانه چندین ملوک الطوایف سر بر آوردند.امّا اکثر منطقه ابتداء توسّط شیوخ « خوجا ها» نقشبندی ساکن روستای « چاداق» واقع در بخش شمالی فرغانه اداره می شد.

ادامه نوشته

نخستین دبیران زبان انگلیسی گنبدکاووس

نخستین دبیران زبان انگلیسی گنبدکاووس

c_300_250_16777215_10_images_23067.jpg

ترکمن سسی - نازمحمد یگن‌محمدی - حدود 70 سال پیش، آموزش زبان خارجه در مدارس ایران اغلب زبان فرانسه بود که بعدها به تدریج زبان انگلیسی جایگزین آن شده‌ است.


دبیرستان کاووس گنبد دهه 40

صفر شادمان (صفر دَده) که زبان فرانسه خوانده بود با گذراندن دوره‌ی آموزشی زبان انگلیسی، در دبیرستان‌ها، زبان انگلیسی تدریس می‌کرد. در سال‌های بعد تاج‌محمد فصیحی (متولد1307) و قدیر ویردی رجائی (1311) و رستم زاهدی و باقری و مستر بارکلی مور آمریکایی متولد( 1942) از مدرسان زبان انگلیسی بودند. عبدالمجید مُدرّسی (متولد1318) لیسانس اقتصاد داشت اما زبان انگلیسی تدریس می‌کرد. تاج محمد فصیحی و قدیر ویردی رجائی از دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم) در رشته زبان انگلیسی فارغ‌التحصیل شده‌ بودند.

ادامه نوشته

عتبة الحقائق  . ماخذ: ویکی پدیا

عتبة الحقائق

ادیب احمد یوکنکینین 12-جی عصرده، قاراخانلی به‌ی‌لریندن محمد داد سیپهسالارا هدیه ائتدیگی، حدیث و عربجه بئیتلره اساسلاناراق یازدیغی شئیرلرله، اخلاقلی اینسان اولماغین یوللارینی، اخلاق پرینسیپلرینی آچیقلامیش، موختلیف اخلاقی اؤیود-نصیحت وئرمیش، ایسلامی ایدئیا و فیکیرلره یول گؤستریجی اوْلموشدور. خاقانیه لهجه‌سی ایله یازیلمیشدیر. اثرین آدی گونوموزده "حقیقتلرین آستاناسی" شکلینده معنالانا بیلیر.

موعاصیر زاماندا ایلک معلوم اولاندا "هبة الحقائق" و یا "عیبة الحقائق" اولاراق، سهو بیر شکیلده آدلاندیریلمیشدیر. اثرده دونیانی، آللاهی، اینسانی بیلمگین یالنیز علم یولو ایله اولا بیله‌جگی بیلدیریلیر. بیلیگین فایداسی و نادانلیغین زییانی حاقیندا اولان مؤوضونو ایشله‌ییب.

نظم واحیدی بئیت و روباعی‌لردن عیبارت اولان بو اثرینی شاعیر، یوسف خاص حاجب-این قوتادغو بیلیگی کیمی عروض وزنیله و کاشغر تورکجه‌سی ایله یازمیشدیر. شاعیرین بو اثرینی هارادا و نه زامان یازدیغی قطعی اولاراق بیلینمیر. اثرین کاشغر شیوه‌سی، اویغور حرفلرییله یازیلمیش ایلک یازماسی ایستانبولدا ایاصوفیه مسجیدی کیتابخاناسیندا یئرلشیر.

ادامه نوشته

تأثير طريقت های يسویه و نقشبنديه در عرفان مختومقلی/ محمود عطاگزلی

تأثير طريقت های يسویه و نقشبنديه در عرفان مختومقلی/ محمود عطاگزلی

مقدمه:

گسترش سريع اسلام در كشورهاي مختلف، مرهون طريقت‌هاي اسلامي است كه در زمانهاي مختلف توسط مشايخ راهبري شده‌اند. طريقت يسويه در قرن ششم هجري قمري كه توسط خواجه احمد يسوي (فوت 562 هـ .ق) به وجود آمد، نقطه عطفي در عرفان تركمن‌ محسوب مي‌شود. مشايخ طريقت يسويه ترك بودند و تعالم آن به زبان تركي ارائه مي‌شد. بسياري از مشايخ اين طريقت، تركمن مي‌باشند.. حسن قاراوول آتا معروف به گؤزلوك آتا، حكيم سليمان آتاي باقيرغاني و فرزندانشان، تركمن بودند. يسويه از قرن ششم تا قرن هشتم در بين تركمن‌ها رواج داشت. در قرن هشتم، خواجه بهاءالدين نقشبند (718-791 هـ .ق) ظهور كرد. او به پيران سلسله‌ي خواجگان انتساب داشت، ولي از خليل آتا و شيخ قثم - از مشايخ طريقت يسويه‌ - نيز خرقه ارادت پوشيده است.

علت رواح طريقت نقشبنديه در ميان تركمن‌ها و جايگزيني آن با طريقت يسويه در سهولت رسيدن به درجه‌ي ذكر و ذاكري بود. از طرفي ديگر طريقت نقشبنديه خود انشعابي از طريقت يسويه بود و به اولياي آن طريقت‌ احترام خاصي قايل بود. به همين علت نيز تركمن‌ها آن را بدون هيچگونه مخالفتي پذيرفتند و در ترويج آن كوشيدند.

يكي از فرق‌هاي اساسي نقشبنديه با طريقت‌هاي ديگر در ذكر آن است كه به صورت خفيه انجام مي‌گيرد.. تمامي اذكار طريقتهاي مختلف به صورت جهر اجرا مي‌شود. ذكر خفيه، يعني ذكر دروني كه توسط لطايف انجام مي‌گيرد، اما ذكر جهر، يعني ذكري كه لساني است و با زبان آن ادا مي‌‌گردد.

ادامه نوشته

Berdi Kerbabaýew ( 1894-1974 )

Berdi Kerbabaýew ( 1894-1974 ) 1894-nji ýylyň mart aýynyň 15-ne Tejen etrabynyň Gowkyzereň obasynda düýä inýär. Ol 10 ýaşlaryndan mekdebe gatnap ugraýar. Oba mekdebinden soň ol Tejen, Kaka, Gorjow, Buhara medreselerinde okuwyny dowam etdirýär. Okuwa ähli düýrmegi bilen topulyp, bu ugurda uly erjellik görkezýär. Gelejekki ýazyjyda ýaşlykdan çeper edebiýata uly höwes döreýär. Ol türkmen halk döredijiligini, klassyk edebiýaty, Gündogaryň Nyzamy, Jamy, Nowaýy ýaly uly söz ussatlarynyň eserlerini içgin öwrenýär. Aç towugyň däne agtaryşy ýaly, ol elmydama kitap, eser gözleginde bolýar. Onda çeper eserler döretmäge höwesdöreýär.

ادامه نوشته

کرونولوژی تاریخ ترکان از قدیمی ترین ایّام تا سقوط سلجوقیان روم ترجمه ی: محمد قجقی

    کرونولوژی تاریخ ترکان از قدیمی ترین ایّام تا سقوط سلجوقیان روم ترجمه ی: محمد قجقی

    قبل از میلاد

    - اوایل هزاره ی چهارم قبل از میلاد:دوره ی تاثیر گذاری فرهنگ " آنو"

    - اواسط هزاره ی دوم قبل از میلاد: دوره ی تاثیر گذاری فرهنگ " آفاناسیو"

    - اوایل هزاره ی دوم قبل ازمیلاد: پیدایش فرهنگ " دشت ها"

    - بین سال های۱۷۰۰ تا ۱۲۰۰ قبل از میلاد: دوره ی فرهنگ" آندرو نووا"

    - قرن هشتم قبل ازمیلاد: حضور اسکیت ها در دشت های پهناور آسیای میانه

    - قرن هفتم قبل از میلاد: فرمانروایی " آلپ ار تونگا" ( اسفندیار)

    - سال ۳۵۰ قبل از میلاد:جنگ و مجادلات " تومریس" فرمانروای اسکیت ها با " داریوش شاه ایران

    - سال ۲۱۴ قبل ازمیلاد: ساخته شدن دیوار معروف چین

    - سال ۲۰۹قبل از میلاد: رسیدن " مته " به مقام " تانهویی" هون ها

    - سال ۲۰۳ قبل از میلاد: " مته" یوئه چی ها را مغلوب ساخت.

    - سال ۱۹۷ قبل از میلاد: هون ها چس از شکست دادن امپراتور چین و سپاه 320000 نفری او،

    با آن دولت معاهده ای امضاء نمودند.

    - سال ۱۷۴ قبل از میلاد: در گذشت" مته " فرمانروای بزرگ هون ها.

    - سال ۵۴ قبل از میلاد: اتحادیه ی " هون " تجزیه شد.

    - سال ۳۶ قبل از میلاد: فرو پاشی دولت" چی چی"

    ادامه نوشته

    «نان» در زبان‌ها و گویش‌های مختلف. ایسنا

    «نان» در زبان‌ها و گویش‌های مختلف

    نان در انواع زبان‌ها و گویش‌ها به گونه‌های مختلف نامیده می‌شود؛ «کُلیره» در کردی، «کلوچه» در آمُره‌ای، «کُلو» در سیرجانی و «کَلَن» در گیلکی.

    به گزارش ایسنا، گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه نکاتی درباره زبان نوشته است: «نان» در انواع زبان‌ها و گویش‌ها به گونه‌های مختلف نامیده می‌شود. «کُلیره» در کردی، «کلوچه» در آمُره‌ای، «کُلو» در سیرجانی و «کَلَن» در گیلکی با یکدیگر خویشاوند و از یک ریشه هستند. این ریشه با برخی از نام‌های غیرایرانی نیز مشترک است. مانند «کالیکس» در یونانی و «کالابوک» در روسی. این نام‌ها با نام «کالی»، ایزدبانویی که در زمان‌های بسیار دور پرستش می‌شده است، مربوط‌ هستند. ازآنجاکه در آن دوره بر این باور بودند که نان هدیهٔ آن ایزدبانوست، آن را مقدس می‌داشتند.

    خش سوم آسیای مرکزی، نام نویسنده:عنایت الله رضا. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    بخش سوم آسیای مرکزی، نام نویسنده: عنایت الله رضا

    در سال ۵۵۵ م هجوم توکیوها (ترکان) به خوارزم آغاز شد و مهاجمان طی یک سال و نیم قزاقستان مرکزی، هفت‌رود و خوارزم را مسخر کردند (گومیلف، ترکان 35). توکیوهای قبیلۀ آشینا (ترکان) در سدۀ ۶ م با تصرف بخشهای وسیعی از اراضی شرق و غرب آسیای مرکزی، ازجمله سغد و خوارزم و کوشان و غرب صحرای گبی، سرزمینهای گسترده‌ای را در اختیار گرفتند. در شرق صحرای گبی و سیبری شرقی نیز گروههایی از مردم آن نواحی تابعیت ترکان را گردن نهادند. در این سده، دو خاقانات ترک در شرق و نواحی میانی و سپس غربی آسیای مرکزی پدید آمد که به خاقانات شرقی و غربی شهرت یافت (همان، 148). در سالهای ۵۸۲-۵۸۴ م رابطۀ دو خاقانات قطع شد. امپراتوری چین در ایجاد اختلاف میان دو خاقانات دست داشت (گروسه، 133). خاقانات غربی که در نیمۀ نخست سدۀ ۶ م پدید آمده بود، پس از حدود ۱۰۰ سال در ۳۸ ق/ ۶۵۸ م عملاً قدرت پیشین را از دست داد و طریق انقراض در پیش گرفت. در ۴۰ ق/ ۶۶۰ م ترکان غربی پس از تحمل شکستی سخت در برابر سپـاه چین به فرماندهی سو ـ دین ـ فان تابعیت چین را گردن نهادند (بیچورین، I/ 249). از ۴۴ ق/ ۶۶۴ م دشتهای دامنۀ شمالی کوههای تیان‌شان به تصرف سپاهیان چین درآمد (گومیلف، همان، 246).

    عربهای فاتح خراسان در ۴۴ ق کابل را مسخر کردند و سپس عازم پنجاب و دست‌یافتن بر بخش وسیعی از هند شدند (همانجا؛ رضا، ۲۰۳). در پایان سدۀ ۱ ق/ ۷ م امپراتور چین از دودمان تانگ با اغتنام فرصت، ابتکار عمل را از خاقانات شرقی گرفت. سرانجام این خاقانات نیز منقرض شد (همو، ۱۵۶، ۱۶۲؛ گومیلف، همان، 244-246). از این پس قبایل تابع ترکان اتحاد پیشین را از دست دادند و در سراسر آسیای مرکزی پراکنده شدند (نک‍‌ : دبا، ترک، که به این قبایل و اقوام اشاره شده است). اینان نیز بر سر چراگاهها و محل استقرار با یکدیگر نزاع می‌کردند. گاه گروههایی از آنان چون اویغوران، غزان و دیگران نیرو می‌گرفتند و به تشکیل دولتهای بزرگ‌تری چون قراختاییان، دولت اویغور و جز آنها می‌پرداختند (نک‍ : دبا، ترک). گروههایی در آسیـای مرکزی و برخی هم در غرب آسیا و شمال قفقاز و حوالی رود ولگا چون خزران، بلغارها و دیگران دولتهایی تشکیل دادند. گردیزی از این اقوام یاد کرده است (ص ۲۵۵ بب‍ ‌).

    ادامه نوشته

     بخش دوم آسیای مرکزی، نام .نویسنده (ها) : عنایت الله رضا. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    بخش دوم آسیای مرکزی، نام .نویسنده : عنایت الله رضا

    در اواسط سدۀ ۳ ق‌م بحرانهای اجتماعی و اقتصادی بر دولت سلوکی چیره شد. ساتراپیهای بلخ و پارت از سلسلۀ سلوکی جدا شدند و حکومت یونانی آن سرزمین را تحت فشار قرار دادند. پارتها پس از شکست سلوکیان در پیکار ماگنزیا، به نواحی اطراف دریای هیرکان (کاسپی) روی آوردند، در آنجا مستقر شدند و حکومت خود را از شرق و غرب گسترش دادند (کوشلنکو، 131). مهرداد اول (۱۷۳- ۱۳۹ ق‌م) با استفاده از موقعیت به بلخ حمله کرد و مناطقی از آن سرزمین را متصرف شد. در ۱۲۹ ق‌م با شکست آنتیوخوس هفتم در جنگ با پارتها و کشته‌شدن وی، دولت سلوکی منقرض گردید. پارتها مناطق شرقی تابع دولت سلوکی را به تصرف درآوردند. مهاجرت جمعی قبایل کوچنده که در سالهای ۱۴۰-۱۲۰ ق‌م ادامه یافت، موجب بروز دشواریهایی برای حکومت پارت گردید، چنان‌که فرهاد دوم در پیکار با کوچندگان در ۱۲۹ ق‌م جان خود را از دست داد (همو، 131-132).

    در سده‌های ۲-۱ ق‌م در آسیای مرکزی دولتهای کوچکی در دشت فرغانه پدید آمدند. یکی از این دولتهای مستقل، دولت کوشان بود که از سدۀ ۳ م زیر سلطۀ دولت ساسانی قرار گرفت. در سدۀ ۴ و ۵ م در باکتریا و سغد، هپتالیان زمام امور را در دست داشتند. دولت هپتالیان به‌سبب هجوم قبایل کوچندۀ ترک ناحیۀ هفت‌رود ساقط شد. درنتیجه، سغد و بلخ از این پس تابع خاقانات ترک شدند (BSE3, XXIV(1)/ 387).

    ادامه نوشته

    بخش اول آسیای مرکزی، نام.نویسنده : عنایت الله رضا

    آسیایِ مَرْکَزی، نام و اصطلاحی مسبوق‌به‌سابقه که در نوشته‌های جهانگردان و سیاحان در زبانهای انگلیسی و فرانسوی به صورتهای «آسیای بالا» و «آسیای داخلی[۱][۱]» آمده، و هدف از آن مشخص‌کردن بخشهای مرکزی قارۀ آسیا بدون توجه به مرزبندیهای جغرافیایی منطقۀ مورد بحث در آن قاره بوده است (میروشنیکف، 476).

    محدودۀ آسیای مرکزی تاکنون به صورتی دقیق مشخص نشده است. در نیمۀ نخست سدۀ ۱۹ م/ ۱۳ ق الکساندر هومبولت[۲][۲]، جهانگرد و جغرافی‌نگار آلمانی که دانشگاه برلین به نام او ست، نخستین دانشمندی بود که در اثر مشهور خود زیر عنوان «آسیای مرکزی[۳][۳]» ــ که در ۱۸۴۳ م/ ۱۳۵۹ ق در پاریس انتشار یافت ــ کوشید تـا سرحد امکان مرزبندیهای آسیای مرکزی را مشخص کند. در نوشتۀ او آسیای مرکزی به سرزمینی از قارۀ آسیا اطلاق می‌شد که در فاصلۀ °۵ شمالی و °۵ جنوبی در °۵/ ۴۴ عرض جغرافیایی در منطقۀ میانی قارۀ آسیا واقع است. اگرچه هومبولت حدود شرقی و غربی منطقۀ آسیای مرکزی را مشخص نکرد، با این وصف می‌توان چنین استنباط نمود که فلات اوست‌یورت [۴][۴]و رشته‌کوههای خینگان بزرگ حدود شرقی و غربی آسیای مرکزی را تشکیل می‌داده‌اند. مرزبندی جغرافیایی هومبولت بعدها از سوی برخی از محققان مردود شناخته شد. نیکلای خانیکف نظر هومبولت را ناقص دانست. وی همۀ مناطق شرق ایران و نیز افغانستان را بخشی از آسیای مرکزی نامید، حال‌آنکه هومبولت ایران و افغانستان را خارج از محدودۀ آسیای مرکزی می‌دانست. با گذشت حدود دو دهه، فردیناند ریختهوفن[۵][۵]، جغرافی‌نگار آلمانی، نظریۀ جدیدی ارائه کرد و قارۀ آسیا را به دو منطقۀ مرکزی و پیرامونی تقسیم نمود. وی آسیای مرکزی را شامل مجموع بخشهای داخلی با شبکۀ رودهایی دانست که با دریاهای آزاد پیوند نداشتند. از دیدگاه او محدودۀ آسیای مرکزی رشته‌کوههای آلتای در شمال، تبت در جنوب، پامیر در غرب، و رشته‌کوههای خینگان در شرق بود. تا اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰ م، روسها اصطلاح ترکستان را دربارۀ آسیای مرکزی به کار می‌بردند (بروکهاوس، XXXIV/ 174-175؛ لونین، 8) که شامل ترکستان روس و ترکستان چین بود.

    ادامه نوشته

    اندیشه غالب بر نوشته‌های تاریخی دورۀ سلجوقی در ایران: کلام اشعری و حکمت عملی.پروین ترکمنی آذر

    اندیشه غالب بر نوشته‌های تاریخی دورۀ سلجوقی در ایران: کلام اشعری و حکمت عملی

    نویسنده پروین ترکمنی‌آذر دانشیار پژوهشکده تاریخ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران

    چکیده

    از ویژگی‌های تاریخنگاری دوره سلجوقی، جمع میان کلام اشعری و حکمت عملی ایرانیان پیش از اسلام است. از سویی احیای اندیشه سیاسی ایرانشهری و تبیین آن به عنوان الگوی عملی سلاطین در دوره سلجوقی در کتاب‌های سیر الملوک و متون تاریخی تجلی یافت. از سوی دیگر نفوذ کلام اشعری در ایران با آغاز وزارت نظام الملک، به اوج رسید و نوشته اغلب مورخان این دوره را متأثر نمود. مقاله حاضر در صدد پاسخگویی به این مسائل است که چگونه و چرا دو اندیشه اشعری و حکمت عملی ایرانیان در تاریخ نگری مورخان این دوره ظاهر شد، آیا زمینه حضور و جمع میان دو تفکر نشان از تعادل و توازن دارد یا استحاله و یا غلبه یکی بر دیگری؟ تحقیق حاضر نشان خواهد داد، تاریخ نگری مورخان دوره سلجوقی، تجلی‌گاه برخی دیدگاههای مشترک دو تفکر بود. در برخی موارد دیگر مورخان این دوره موجد تحولی در اندیشه‌های ایرانیان پیش از اسلام و اسلامی کردن آن بودند و در مواردی فارغ از دیدگاه‌های اشعریان، برای تبیین جایگاه مستقل پادشاهان، از حکمت عملی ایرانیان سود جستند.

    کلیدواژه‌ها: ایران، تاریخ نگاری،تاریخ نگری،حکمت عملی، سلجوقیان، کلام اشعری،

    ​​​​

    ادامه نوشته

    بهاءالدین نقشبند نویسنده (ها) : محمد کریمی زنجانی اصل. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    بهاءالدین نقشبند نویسنده (ها) : محمد کریمی زنجانی اصل

    بَهاءُالدّینِ نَقْشْبَنْد، خواجه‌ محمدبن‌ محمد بن‌ محمد بخاری‌ (۷۱۸-۷۹۱ق‌ /۱۳۱۸-۱۳۸۹م‌)،عارف‌ نامدار ومؤسس‌ سلسلۀ نقشبندیه‌ كه‌ نزد تركان‌ به‌ شاه‌ نقشبند مشهور است‌. وی‌ در قصر هندوان‌، روستایی‌ در نزدیكی‌ بخارا كه‌ بعدها به «قصر عارفان‌» شهرت‌ یافت‌، به‌ دنیا آمد (بخاری‌، ۸۰؛ فضل‌الله‌، ۴۳؛ كاشفی‌، ۱ /۹۵)؛ پدرش‌، بابا صاحب‌ سرمست‌، از صوفیان‌ زمان‌ خود بود كه‌ مزارش‌ در نزدیكی‌ مسجد جوزجانیۀ سمرقند قرار داشت‌ (سمرقندی‌، ۱۲۷).
    جد بهاءالدین‌ كه‌ نامش‌ را جلال‌الدین‌ نیز ذكر كرده‌اند (غلام‌ سرور، ۱ /۵۴۹) از مریدان‌ خواجه‌ محمد بابای‌ سماسی‌ (د ۷۵۵ق‌ / ۱۳۵۴م‌)، شیخ‌ صوفیان خواجگانی از پیروان خواجه‌ یوسف‌ همدانی‌ بود. وی‌ نوه‌اش‌ را در سومین‌ روز تولد نزد خواجه‌ سماسی‌ كه‌ به‌ تازگی‌ به‌ قصر هندوان‌ وارد شده‌ بود، برد تا از او بركت‌ یابد. سماسی‌ نیز بهاءالدین‌ را به‌ فرزند خواندگی پذیرفت‌ و او را «مقتدای‌ روزگار» پس‌ از خویش‌ خواند (بخاری‌، ۷۹-۸۰؛ جامی‌، نفحات‌...، ۳۸۵-۳۸۶؛ خواجه‌ محمد پارسا، قدسیه‌، ۹).

    ادامه نوشته

    احمد یسوی نویسنده (ها) : توفیق هاشم پور سبحانی.دایره المعارف بزرگ اسلامی

    ر

    احمد یسوی نویسنده (ها) : توفیق هاشم پور سبحانی

    اَحْمَدْ یَسَوی، فرزند ابراهیم (د ۵۶۲ق/ ۱۱۶۷م)، صوفی بزرگ ترک. زادگاه او را برخی سایرام (سیرام) (کوپرولو، 61؛ «دائرةالمعارف[۱]...»، II/ 159). و برخی دیگر شهر یسی دانسته‌اند (کاشفی، ۱/ ۱۷؛ خانی، ۱۰۹)، اما باتوجه به اینکه در کتاب جواهرالابرار من امواج البحار تألیف حزینی که به گفتۀ کوپرولو (ص 27, 61, 62 و حاشیه)، از کهن‌ترین و مهم‌ترین مآخذ دربارۀ شخصیت، احوال و آداب طریقۀ احمد یسوی است، زادگاه او سایرام آمده است (نیز نک‍ : یارمحمد، 9)، نظر اول درست‌تر می‌نماید، تاریخ تولد او نیز دانسته نیست. برخی منابع متأخر ولادت او را در ۴۹۸ق دانسته‌اند (بستانی، ۷/ ۳۰۶). روایاتی دیگر مدت عمر او را ۱۲۰ سال آورده‌اند که باتوجه به تاریخ مرگ وی، ولادت او باید در ۴۴۲ق روی داده باشد (کوپرولو، 62، حاشیۀ 3؛ یارمحمد، 10؛ رشاد، ۶۹)؛ لیکن احمد یسوی در دیوان حکمت (ص 170-171) از رسیدن خود به ۱۲۵ سالگی سخن می‌گوید که در این صورت ولادت او در ۴۳۷ق باید روی داده باشد (نیز نک‍ : یارمحمد، همانجا).
    پدرش، شیخ ابراهیم، از مشایخ مشهور سایرام بود (کوپرولو، 62). سلسلۀ نسب او را به محمد حنفیه، فرزند علی(ع) رسانده‌اند و از آنجا که در سایرام به کسانی که سلسلۀ نسبشان به محمد حنفیه می‌رسیده، «خواجه» می‌گفتند، احمد یسوی را نیز خواجه احمد می‌خواندند (میرخواند، ۶/ ۲۶۸؛ خواندمیر، ۳/ ۴۶۸؛ سمرقندی، ۱۲۷؛ «دائرةالمعارف»، II/ 160).

    ادامه نوشته

    اوتاد نویسنده (ها) : حسین لاشیء. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    اوتاد نویسنده (ها) : حسین لاشیء

    اوتاد، در اصطلاح متصوفه به كسانی گفته می‌شود كه در سلسله مراتب اولیا مقامی فروتر از قطب و امامان و افراد، و فراتر از ابدال و ابرار و اخیار دارند. اوتاد در لغت به معنی میخهاست. در قرآن كریم از كوهها به عنوان اوتاد ارض یاد شده است (نبأ/ ۷۸/ ۷) كه در كتب روایات آن را به گروههای مختلف اولیا تعبیر و تفسیر كرده‌اند.
    در روایات شیعه واژۀ اوتاد گاه به پیامبر (ص) و ائمۀ دوازدهگانه (ع) و گاه به گروهی از اولیا اطلاق شده است كه در سلسله مراتب ابدال و عبّاد و سیاح قرار دارند و از محبوب‌ترین بندگان خدا هستند. وقتی كه این واژه درمورد پیامبر (ص) و ائمه (ع) به كار می‌رود، دارای این ویژگی است كه خداوند به سبب آنان ساكنان زمین را از هلاكت حفظ می‌كند، و وقتی كه امامان دوازدهگانه زمین را ترك گویند، زمین اهل خود را فرو خواهد برد. خداوند این گروه را حجت بر بندگان خود قرار داده است و به امر او برپا ایستاده، و آماده‌اند، و آفرینش آنان قبل از خلق موجودات عالم و به صورت انواری بوده است كه در طرف راست عرش خداوند قرار داشته‌اند (كلینی، ۱/ ۵۳۴؛ حر عاملی، ۱/ ۴۶۰؛ شیخ طوسی، ۱۳۹؛ قاضی سعید، ۱۲۱؛ مجلسی، ۲/ ۵۷، ۱۰/ ۱۵۵).

    ادامه نوشته

    حاجی بکتاش ولی نویسنده (ها) : فاطمه لاجوردی. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    حاجی بکتاش ولی نویسنده (ها) : فاطمه لاجوردی

    حاجیْ بَکْتاشِ وَلی (د نیمۀ دوم سدۀ ۷ق / ۱۳م)، از صوفیان نامدار آناتولی، که طریقۀ بکتاشیه منسوب به او ست.
    دربارۀ جزئیات زندگی حاجی بکتاش مطالب مستند تاریخی چندانی یافت نمی‌شود و آنچه در منابع دربارۀ زندگی او آمده، به شکلی شگفت‌آور آمیخته با افسانه‌ها، کرامتها و حکایتهای گوناگون است. کهن‌ترین منبعی که در آن از او نام برده شده، مناقب العارفین افلاکی (مربوط به نیمۀ دوم سدۀ ۸ ق / ۱۴م) است که در آن در ضمن دو حکایت به حاجی بکتاش به عنوان یکی از معاصران مولانا اشاره می‌شود. بنابراین حکایتها، حاجی بکتاش خراسانی، خلیفۀ خاص بابا رسول، مردی عارف دل و روشن درون بود، اما به قول افلاکی، «در متابعت [شریعت] نبود» و «در رعایت نبود ... و نماز نمی‌کرد» و چنان‌که از حکایت دوم برمی‌آید، هنگامی که یکی از مریدان مولانا در حضور وی یکی از کرامتهای حاجی بکتاش را نقل کرد، مولانا آن را به چیزی نگرفت و به انتقاد از آن پرداخت (۱ / ۳۸۱-۳۸۳، ۴۹۷- ۴۹۸). به‌این‌ترتیب، افلاکی حاجی بکتاش ولی را از مریدان خاص بابا رسول می‌شمارد که ظاهراً لقب یکی از مشایخ نامدار آناتولی، یعنی بابا الیاس (د سدۀ ۷ق) بوده است که رهبری جنبش باباییان را در زمـان غیاث‌الدین کیخسرو دوم (حک‍ ۶۳۴-۶۴۳ ق) برعهده داشت. بابا الیاس خود مرید دده قَرقین (گَرگین یا گرکین) بود که خلیفۀ تاج‌العارفین سید ابوالوفای بغدادی (د ۵۰۱ ق / ۱۱۰۷م)، مؤسس طریقۀ وفاییه، در میان ترکمانان به‌شمار می‌آمد و این‌گونه، سلسلۀ مشایخ حاجی بکتاش به ابوالوفای بغدادی می‌رسید (عاشق پاشازاده، ۴۶؛ ارونسال، مقدمه بر ... ، 43؛ الگار، 117؛ قره مصطفى، 181).

    ادامه نوشته

    چلبی نویسنده (ها) : مسعود تاره. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    چلبی نویسنده (ها) : مسعود تاره

    چَلَبی، اصطلاحی در میان ترکان آسیای صغیر، که به طورکلی به افراد طبقۀ تحصیل‌کرده و فرهیختۀ جامعه اطلاق می‌شد و به‌تدریج به صورت لقبی خاص در آمد.
    اصطلاح چلبی را به معنای فرد باسواد و درس‌خوانده دانسته‌اند (بخاری، ۱ / ۱۵۲). استرابادی برای چلبی معادلهای فارسی چون باسواد، نویسنده، شاعر، دانا و ظریف طبع را می‌آورد (ص ۱۳۸). این واژه همچنین به صورت تعبیری احترام‌آمیز، و معادل آقامنش، شخص مؤدب، مکرم و نجیب نیز معنی شده است و در میان ترکان تعبیر افندی نیز به همین معنا به کار می‌رود. صورت جمع چلبی، چلبیان است که با افزودن پسوند «ان» همچون جمع فارسی ساخته می‌شود و از همین خانواده، واژۀ چلبیلیک هم می‌تواند به صورت مجازی به معنی ظرافت و ادب باشد (وافق‌پاشا، ۱ / ۴۸۲).

    ادامه نوشته

    تنگری نویسنده (ها) : قربان علمی. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    تنگری نویسنده (ها) : قربان علمی

    تِنْگْری، برترین خدای ترکها و مغولهای قدیم، به معنی آسمان و خدای آسمان که با اندک دگرگونیهای آوایی همچون تِنْگِری، تَنْگری، تَنگِرِه، تَنگَرَه، تَنری، تَنَرَه، تانَرَه، تانَری و توره، در میان بیشتر اقوام ترک به همان معنی به کار رفته است (هولمبرگ، ۳۹۱؛ دورفر، II/ ۵۷۸).
    تنگری واژه‌ای بسیار کهن، احتمالاً پیش از پیدایش زبان ترکی است که می‌توان اثر آن را در زبان هونهای شرقی یافت. دربارۀ ریشه‌شناسی و چگونگی اشتقاق آن نیز نظریه‌های گوناگونی ارائه شده، اما هیچ‌یک از آنها به طور کامل مورد پذیرش محققان نبوده است(برای نمونه، نک‍ : رو،CIL(۱)/ ۵۹-۶۶). این واژه ظاهراً در اصل به معنی «آسمان مادی» بوده است، اما در زمانی بسیار دور بار معنایی دینی «آسمان»، به عنوان خدایی غیرشخصی را پیدا کرده است (دورفر، II/ ۵۸۴-۵۸۵؛ کلاوسن، ۵۲۳؛ هولمبرگ، همانجا). به این ترتیب، ترکهای باستان آن را در دو معنیِ آسمانِ دیدنی، و برترین روح یا خدا که با آسمان پیوند نزدیکی داشت، و نیز دیگر خدایان به کار می‌بردند (پالیسن، ۱۸۲-۱۸۳). همچنین به نوشتۀ کاشغری، ترکها همۀ چیزهایی را که در نظر آنان بزرگ می‌نمود، همچون کوههای بلند، درختان تناور، افراد دانا و خاقان را نیز تنگری، به معنای الاهی و مقدس می‌خواندند (۳/ ۲۷۸-۲۷۹). در بسیاری از زبانهای ترکی امروزی آسیای مرکزی، تنگری دو معنی «آسمان» و «خدا» را دارد و در ترکی عثمانی این واژه فقط به معنی خدا ست (ابن فضلان، ۴۷؛ لیگتی، ۶۸؛ پالیسن، ۱۸۳, ۱۸۶-۱۸۸).
    هنگامی که برخی از اقوام ترک ادیان دیگر را پذیرفتند، خدا یا دیگر موجودات برتر آن ادیان را نیز تنگری نامیدند، چنان‌که در متون ترکی بودایی، مانوی و مسیحی نیز تنگری به معنای خدا به کار رفته است (رو، CIL(۱)/ ۷۸-۸۲؛ پالیسن، ۱۹۱-۱۹۲؛ کلاوسن، ۵۴۱-۵۴۲).

    ادامه نوشته

    شهدای گوک تپه را فراموش نکرده ایم. ترجمه ی : محمد قجقی

    شهدای گوک تپه را فراموش نکرده ایم

    جمعه 23 دی ماه(12 ژانویه)سالگرد واقعه گوک تپه و قتل عام بی رحمانه ترکمن ها توسط روس هااست.

    روس ها گوک تپه را در سال 1879 محاصره کردند.پس از جنگی دوساله، هیچ نتیجه ی جدّی به دست نیاوردند.بدین خاطر تزار روسیه ، ژنرال اسکوبلف را- که در جبهه ی شبکا Şibka با دولت عثمانی می جنگید و تجربه ی جنگ با ترکان را داشت- به فرماندهی این جبهه منصوب نمود طبق منابع روسی هزینه ی اشغال ترکمنستان، برابر با همه ی هزینه ای بود که روسیه برای تصرّف سراسر آسیای مرکزی صرف نموده بود. بعد از تمام این تلاش ها، قلعه ی گوک تپه ، در سال 1881 به اشغال روسیه تزاری در آمد.روس ها در حین تصرّف قلعه، دهها هزار تن از ترکمن ها را به شهادت رساندند.

    گوک تپه کجاست؟ چرا روز 12 ژانویه ی 1881 (سالگرد واقعه ی گوک تپه امسال با روز جمعه،23 دی ماه 1402 شمسی ،29 جمادی الثانی سال 1445 قمری، مصادف شده است) اهمّیت دارد؟ گوک تپه شهری واقع در غرب عشق آباد و در فاصله ی 34 کیلومتری آن شهر،یادگار تاریخی یک قهرمانی است، با شکوه تمام، استوار و متین، سربلند و روسفید.از نظر ترکمن ها مکان مقدّسی است.همانا کعبه ی ثانی و آخرین قلعه ی آسیای مرکزی. دریغا که امروزه در جای این قلعه، باد ها می وزند.چون ژنرال قسی القلب روس، قبل از سقوط قلعه در12 ژانویه ی 1881 نرون وار، به سربازانش چنین دستوری صادر نمود : قلعه را منهدم کنید و گوک تپه را شخم بزنید. بدین صورت خون هزاران ترکمن، زن و بچّه،پیر و جوان،زن و مرد بی رحمانه بر زمین ریخته شد.دیوارهای قلعه که هفت متر ارتفاع داشت و در عرضش دو کالسکه می توانستند،حرکت نمایند، نتوانستند در مقابل قدرت توپخانه و خمپاره های روسی تاب بیاورند.شهداء به خاک و خون کشیده شدند.

    ادامه نوشته

     تاریخ مختصر اویغورها نگارش : لازلو راسونی ترجمه ی: محمد قجقی

    تاریخ مختصر اویغورها نگارش : لازلو راسونی ترجمه ی: محمد قجقی

    تاریخ مختصر اویغورها

    مقدمه: اویغورها اهالی بومی ترکستان شرقی- که به عنوان «سین‌کیانگ» یا «منطقه خودمختار سین‌کیانگ اویغور» نیز شناخته می‌شود- هستند. براساس آخرین سرشماری چینی‌ها، تعداد جمعیت فعلی اویغورها 2/7 میلیون نفر است (1). 000/500 از اویغورها در ترکستان غربی و عمدتاً در قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان و تاجیکستان زندگی می‌کنند (2). 000/75 نفر از اویغورها در پاکستان، افغانستان، عربستان سعودی، ترکیه، اروپا و ایالات متحده آمریکا مسکن گزدیده‌اند (3). منابع چینی بر این دلالت دارند که اویغورها اخلاف بلا واسطه هون‌ها هستند (4). نام «اویغور» در سالنامه‌های سلسله هان (از سال 206 ق.م تا 220 میلادی) سلسله وی Wei (بین سالهای 265 تا 289 میلادی)، سلسله تانگ (از 618 تا 906 میلادی) و سلسله سونگ (از 906 تا 960 میلادی) ذکر شده است. (5)

    ادامه نوشته

    برج طغرل نویسنده (ها) :   مهبانو علیزاده. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    برج طغرل نویسنده (ها) : مهبانو علیزاده

    بُرْجِ طُغْرُل، از مشهورترین برجْ آرامگاههای ایران، مدفن طغرل اول سلجوقی (د ۴۵۵ق/۱۰۶۳م) و برخی دیگر از افراد این خاندان که در ری واقع شده است. به نوشتۀ قزوینی رازی، طغرل در ری درگذشت و در «گورخانه‌ای پر زینت و آلت»، مدفون شد (ص ۶۳۱؛ نیز نک‍‍: ظهرالدین، ۲۲؛ راوندی، ۱۱۲؛ بنداری، ۳۱-۳۲؛ برای اختلاف در محل دفن طغرل، نک‍: ابن خلکان، ۵/۶۷). در برخی متون از دفن افراد دیگر آل سلجوق، همچون تتش الب ارسلان (د ۴۸۸ق/۱۰۹۵م) و طغرل سوم (د ۵۹۰ق/۱۱۹۴م) نیز در آرامگاه طغرل اول یاد شده است. از این‌رو، می‌توان، از ان به عنوان آرامگاه خانوادگی سلجوقیان یاد کرد (نک‍: مجمل…، ۴۶۵؛ کریمان، ۲/۱۸۲؛ نیز «شرف»، ۶-۷؛ بنجامین، ۵۳).

    ادامه نوشته

    باسمه نویسنده (ها) :   شراره صالحی.دایره المعارف بزرگ اسلامی

    باسمه نویسنده (ها) : شراره صالحی

    باسْمه، شیوه‌‌‌‌ای کهن برای ایجاد نوشته یانقش بر کاغذ یا پارچه، به وسیلۀ مهر یا قالب. روش کار چنین بود که در آغاز، نوشته یا نقش را بر لوحه‌‌‌‌های چوبی به طور وارونه حک می‌‌‌‌کردند، سپس آن را با مرکب یا رنگ آغشته ساخته، بر کاغذ یا پارچه منتقل می‌‌‌‌ساختند (استرابادی، ذیل‌‌‌‌باسمه). این شیوه همچنان در تهیۀ قلمکار در اصفهان معمول است (‌ﻧﻜ : احسانی، ۲۰-۲۱).
    کهن‌‌‌‌ترین نشانه از این شیوۀ چاپ را در کتاب تنکسوق‌‌‌‌نامۀ ایلخانی، در فنون و علوم ختایی می‌‌‌‌توان یافت. به گزارش این کتاب چینی ها در عصر تانگ (سدۀ۱ تا ۳ق/ ۷ تا ۹م)، صنعت چاپ را به کمال رسانده‌‌‌‌اند. روش آنها در چاپ کتاب آن بود که مطالبی که می‌‌‌‌بایست در دو صفحۀ متوالی کتاب بیاید، بر روی یک قطعه چوب به صور حروف و کلمات وارونه می‌‌‌‌کندند، سپس آن را مرکب ویژه زده، روی کاغذ تُنُک ختایی (کاغذ نازک و لطیف) می‌‌‌‌زدند. آنگاه کاغذ را تا زده، با مجموعه‌‌‌‌ای از صفحه‌‌‌‌های یک‌‌‌‌رو، کتاب ار پدید می‌‌‌‌آورند (‌ﻧﻜ : مینوی، ۱۰، ۲۱-۲۲). این آگاهی را در تاریخ بناکتی (تألیف در ۷۱۷ق) چنین می‌‌‌‌توان یافت: هر کتاب که نزد مردم چین معتبر باشد، آن را به خطاطی خوش‌‌‌‌نویس می‌‌‌‌سپارند تا هر صفحه از آن را به خطی نیکو بر لوحی بنویسد. سپس آن را به تمامی آگاهان بر دانش آن کتاب می‌‌‌‌دهند تا با «احتیاط تمام» مقابله و تصحیح کنند و نظر خود را بر پشت لوحه بنویسد. آنگاه لوحه را به استادان ماهر نقّار می‌‌‌‌سپارند تا متن را بر لوحه، کنده‌‌‌‌کاری کنند. در آخر از لوحه‌‌‌‌های تهیه شده برای کتاب نسخه‌‌‌‌ای فراهم می‌‌‌‌آوردند (ص ۳۳۸-۳۳۹).
    واژۀ باسمه که به صورت بسمه و بصمه یز نوشته می‌‌‌‌شود، نخستین‌‌‌‌بار در گزارش سفر غیاث‌‌‌‌الدین نقاش به ختای در ۸۲۲ق/ ۱۴۱۹م آمده است. او که به همراه

    ادامه نوشته

    آلاچیق     نویسنده (ها) :   محسن احمدی دایره المعارف بزرگ اسلامی

    آلاچیق نویسنده (ها) : محسن احمدی

    آلاچیق، نوعی خانۀ متحرک که در میان اقوام کوچ‌رو معمول است و نیز گونه‌ای داربست تزیینی که در باغ ها به‌کار می‌رود و بر آن گل و گیاه می‌پیچند.

    واژۀ آلاچیق

    این واژه ترکی است و کاشغری در دیوان لغات الترک آن را به‌صورت «اَلاجو» آورده است (۱ / ۱۲۲)، که سایبان، خیمه و خرگاه، سراپرده و چادر معنی می‌دهد. در لغت چغتای و ترکی عثمانی «اَلاچوق» نوشته شده، و معنی آن نزد قبیله‌های ترکستان و آناتولی «مسکن» است (بخاری، ۱ / ۱۸) و نیز آن را به‌صورتهای اَلاجِق، اَلاچیق، اَلاجو، اَلاچق و اَله‌چوق، به معناهای سراپرده و سایبان دو ستونی، نوعی خیمه که از جامۀ ستبر سازند و کلبه‌ای به‌صورت خیمه‌های تاتار نوشته‌اند (معین).

    ادامه نوشته

    ترکیه نینگ حاجت دپه یونیورسیته سینده افغانستاندا ترکمن دیل دوریمی بارادا ادن چیقیشیم

    ترکیه نینگ حاجت دپه یونیورسیته سینده افغانستاندا ترکمن دیل دوریمی بارادا ادن چیقیشیم

    2019/9/8

    پروفیسور دوکتور محمد صالح راسخ

    گؤچ ادنلر زمانلا دیگر آدلارلا دا آنیلمیش تیر. فقط اورتا آسیا دأکی اوغوزلار (ترکمنلر) کلمه سینی غوروموشلاردیر. ترکمن بوی لاری 16نجی یوز ییلا قدر بویوک دولت لر قورموش و بؤلگه ده سوسیال، توپلومسال و کلتورل آچیدان چوق اتکیلی رول اوینامیشلاردیر. نه یازیق که بو دولت لرینگ گوجو 16نجی یوز ییلدان باشلایاراق آزالمیش و او ایسکی احتشامینا بیر تورلو گری دؤنه مه میش تیر. سونوچ اولاراق 19نجو یوز ییلین سون لارینا دوغرو ترکمن یرله شیم بؤلگه لرینین بویوک بؤلومو روسیه نین اشغالینا اوغرامیش و قالان دیگر یرلرده افغانستان و ایران آراسیندا بولونموش تیر. بو دؤنم ده روسیه دولتی نین هگه مونیاسی آلتیندا اولن ترکمنلر اون ییل لارچا روسلاشتیرما پولیتیکاسینه معروض قالمیش و اؤزللیکله ده ایسکی سویتلر دؤنیمئینده اسکان و زورلو گوچ سیاست لریله پارام پارچا اولموش تور. بو پولیتیکه نین سونوجو اولاراق گؤنیمیز ترکمنستانین اؤزلیکله لباب و مرو ولایتلاریندان اون بینلرچه ترکمنین افغانستانین کؤزینه قاچماسینا سبب اؤلیور. گرچه اکیم 1917 دوریمیندن اؤنجه جیحون نهری نین سول کناری اولان کؤزی افغانستان سینیرلاری و هرات ولایتی نین قره دپه گبی بؤلگه لرینده ترکمن لر یاشاماقتایدی، اما افغانستان ترکمن لری نین چؤغو گؤچه به دیر و ییریمینجی یوز ییلین 1920 ایله 1930 ـ 1935 ییل لاری اراسی افغانستانین کؤزیینه، کؤزی باتی سینا و باتی سینا گؤچ اتمیشلر دیر.

    ادامه نوشته

    ترکمنی نویسنده (ها) :   حسن رضایی باغ بیدی. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    ترکمنی نویسنده (ها) : حسن رضایی باغ بیدی

    تُرْکَمَنی، از زبانهای ترکی نو. زبان ترکمنی، براساس تقسیم‌بندی کامری (IV/ ۱۸۸)، از شاخۀ ترکی جنوبی یا جنوب غربی(اُغوز) و هم‌خانواده با زبانهای ترکی آذری یا آذربایجانی (شامل خلجی و قشقایی)، تاتاریِ کریمه‌ای، سالار و ترکی عثمانی (شامل ترکی بالکان و گاگائوز) است (نیز نک‍ : ایرانیکا، I/ ۹۱۰, III/ ۲۴۵؛ کمبل، II/ ۱۶۹۷؛ تکین، IX/ ۴۷۸۳؛ گرت، ۱۲۳). ترکمن های سوریه، اردن و عراق درواقع به ترکی آذری سخن می‌گویند. زبان ترکمن های تبت نیز احتمالاً زبان ترکی دیگری است (کامری، IV/ ۱۹۰).
    مرکز اصلی رواج زبان ترکمنی، جمهوری ترکمنستان است؛ اما ترکمنی‌زبانان را در جمهوری های ازبکستان،تاجیکستان، قزاقستان، نیز در ایران، افغانستان،پاکستان و ترکیه نیز می‌توان یافت (کمبل، کامری، همان جا). شمار سخن‌گویان این زبان در ۱۳۵۸ش/ ۱۹۷۹م، حدود ۰۰۰‘۱۳۰‘۳ نفر بوده است: ۰۰۰‘۰۳۰‘۲ نفر درترکمنستان و ازبکستان، ۷۲۲ هزار نفر در ایران،۳۸۰هزار نفر در افغانستان، و بقیه در دیگر کشورها (همان جا). به‌علاوه، از جمعیت۰۰۰‘۵۳۴‘۳ نفری ترکمنستان در ۱۳۶۸ش/ ۱۹۸۹م، ۷۲٪ ترکمن بوده‌اند («دائرةالمعارف...[۱]»، IX/ ۴۷۸۷).

    ادامه نوشته

    جبال نویسنده (ها) :   علی کرم همدانی. دایره المعارف بزرگ اسلامی

    جبال نویسنده (ها) : علی کرم همدانی

    جِبال، یا عراق عجم، نامی که جغرافیانویسان متقدم اسلامی بر ناحیۀ کوهستانی غرب ایران اطلاق ‌کرده‌اند. واژۀ جبال در زبان عربی جمع «جبل» به معنی کوه است. این نام با وضع جغرافیایی این منطقه که ناحیه‌ای کوهستانی است، همخوانی دارد. نام جبال بعدها متروک شد و در سدۀ ۶ ق/ ۱۲م در روزگار سلجوقیان، آن ‌را عراق عجم نامیدند تا با عراق عرب که مقصود از آن، بخش سفلای بین‌النهرین بود، اشتباه نشود (لسترنج، 185).
    تا پیش از سدۀ ۶ ق، نام عراق فقط بر ناحیۀ اخیر اطلاق می‌شد و عربها دو شهر بزرگ و مهم کوفه و بصره در آن ناحیه را «عراقین» می‌گفتند که به معنی دو پایتخت عراق است. اما در نیمۀ دوم سدۀ ۵ ق که سلجوقیان بر سراسر نواحی غربی ایران چیرگی یافتند و چندی پس از آن همدان را پایتخت خود قرار دادند و گسترۀ نفوذ و استیلای خود را تا بین‌النهرین یعنی مقر خلافت عباسیان رساندند، از مقام خلافت لقب «سلطان عراقین» یافتند. از این لقب چنین دریافت شد که مقصود از عراق دوم، ایالت جبال است، یعنی همان‌جا که مقر پادشاهان سلجوقی بود. از این‌رو مردم برای اینکه این عراق با عراق اصلی اشتباه نشود، آنجا را «عراق عجم» نامیدند (همو، 185-186). یاقوت در اوایل سدۀ ۷ق در این باره نوشته است: «در این زمان نام عراق عجم را به جای نام جبال به کار می‌برند» و افزوده است: «این نام‌گذاری هم نادرست و هم نوظهور است». او کوشیده است تا سبب اطلاق این نام را بر آن ناحیه بازگو کند و خود از نام جبال برای توصیف آن سرزمین استفاده کرده است (۲/ ۱۵-۱۶).

    ادامه نوشته