ظاهراً بهاءالدین‌ همچون‌ پدر به‌ كمخابافی‌ (كمخا = پارچۀ منقش‌ رنگارنگ‌) اشتغال‌ داشت‌، زیرا به‌ رغم‌ سكوت‌ متون‌ متقدم‌ نقشبندیه‌، متون‌ متأخر اطلاق‌ لقب‌ نقشبند بر او را بدین‌ سبب‌ دانسته‌اند (محمدباقر، ۸؛ داراشكوه‌، ۷۸؛ نفیسی‌، ۱ /۲۲۰؛ EI۲) این‌ پیشه‌ در دوره‌های‌ تیموری‌ و صفوی‌ نیز رواجی‌ تمام‌ داشت‌ و در منابع‌ مربوط به‌ این‌ دوران‌، نام‌ نقشبندان‌ متعددی‌ را می‌توان‌ یافت‌ (نک‍ : طاهری‌، مقدمه‌...، ۴۷-۴۹). برخی‌ منابع‌ نیز این‌ لقب‌ را به‌ سبب‌ نقش‌ بستن‌ اسم‌ جلالۀ «الله‌» بر لوح‌ دل‌ او در اثر توجه‌ دائم‌ و ذكر قلبی‌ مدام‌ دانسته‌اند و در این‌ باره‌ داستانهایی‌ نیز نقل كرده‌اند (برای نمونه‌، نک‍ : كردی‌، ۵۳۹؛ خانی‌، ۹؛ جامی‌، همان‌، ۵۰۰؛ زین‌العابدین‌، ریاض‌...، ۴۸۲؛ معصوم‌ علیشاه‌، ۲ /۳۵۱). برخی‌ منابع‌ دیگر نیز لقب‌ نقشبند را به‌ برخاستن‌ او از روستایی‌ به‌ نام‌ نقشبند در نزدیكی‌ بخارا مربوط می‌دانند (زین‌العابدین‌، معصوم‌ علیشاه‌، همانجاها) كه‌ درست‌ به‌ نظر نمی‌رسد (طاهری‌، همان‌، ۴۶-۴۷).
بهاءالدین‌ در ۱۸ سالگی‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ سماسی‌ درآمد و تحت‌ تعلیم‌ او قرار گرفت‌ (بخاری‌، ۸۱؛ جامی‌، همانجا). پس‌ از درگذشت‌ سماسی‌ به‌ همراه‌ جدش‌ به‌ سمرقند رفت‌ و صحبت‌ درویشان‌ چندی‌ را درك‌ كرد. پس‌ از آن‌ به‌ بخارا بازگشت‌ و به‌ محضر سید امیركُلال‌ (د ۷۷۲ق‌ /۱۳۷۰م‌) جانشین‌ خواجه‌ سماسی‌ راه‌ یافت‌ و به‌ وصیت‌ سماسی‌، نزد او به‌ سیر و سلوك‌ ادامه‌ داد (بخاری، ۸۳-۸۴؛ جامی، همان، ۳۸۶- ۳۸۸؛ خانی‌، ۱۲۵-۱۲۶؛ كاشفی‌، ۱ /۹۷؛ نیز نک‍ : الگار، .(135-136
وی‌ پس‌ از فراگیری‌ ذكر خفی‌ از امیر كلال‌، مدت‌ ۷ سال‌ به‌ خدمت‌ عارف‌ دیك‌ كرانی، از خلفای امیر كلال‌ درآمد و چندماهی‌ را هم‌ در ملازمت‌ یكی‌ از مشایخ‌ ترك‌ منسوب‌ به‌ خواجه‌ احمد یسوی‌ (ه‍ م‌) به‌ مجاهدت‌ و ریاضت‌ سپری‌ كرد. پس‌ از آن‌ ۱۲ سال‌ در خدمت‌ خلیل‌ آتا، از دیگر مشایخ‌ ترك‌ بود و گویا در مدت‌ حكومت‌ ۶ سالۀ او بر ماوراءالنهر، در دستگاه‌ او سمتی‌ داشت‌ (خانی‌، ۱۲۴-۱۲۶؛ جامی‌، همان‌، ۳۸۷- ۳۸۸؛ كاشفی‌، همانجا؛ زرین‌كوب‌، ۲۰۸- ۲۰۹). برخی‌ از محققان‌ این‌ منصب‌ حكومتی‌ را نمونه‌ای‌ از نخستین‌ گرایشهای‌ نقشبندیه‌ به‌ همكاری‌ با سلاطین‌ به‌ قصد اجرای‌ شریعت‌ دانسته‌اند (طوغان‌، 784-775؛ نیز نک‍ : ایرانیكا، .(III /434
علاوه‌ بر مشایخ‌ یاد شده‌، بهاءالدین‌ بنا بر اشارت‌ خود از تربیت‌ روحانی‌ شیخ‌ عبدالخالق‌ غجدوانی‌ (د ۵۷۵ق‌ /۱۱۷۹م‌)، از مشایخ‌ برجستۀ خواجگانی‌ نیز بهره‌مند بوده‌ است‌. به‌ این‌ سبب‌ و نیز به دلیل آنكه وی‌ از روحانیت‌ اویس‌ قرنی‌ و خواجه‌ محمدعلی‌ حكیم‌ ترمذی نیز بهره‌های بسیار برده‌ بود، وی‌ را از جمله‌ صوفیان‌ اویسی‌ به‌ شمار آورده‌اند (خواجه‌ محمد پارسا، همان‌، ۱۴؛ جامی‌، همان‌، ۳۹۰؛ بخاری‌، ۹۵-۹۶). ظاهراً غجدوانی‌ در شهودی‌، وی‌ را به‌ فراگیری‌ احادیث‌ نبوی‌ و پیروی‌ از شیوۀ پیامبر(ص‌) و صحابۀ او سفارش‌ كرده‌ بود، و به‌ همین‌ سبب‌، او مدتی‌ را نیز نزد چند تن‌ از علما به‌ آموختن‌ حدیث‌ مشغول‌ بود (نک‍ : جامی‌، همانجا؛ بخاری‌، ۹۳، ۱۰۵).
بهاءالدین‌ دو بار به‌ قصد گزاردن‌ حج‌ از بخارا رهسپار حجاز شد. براساس‌ منابع‌ موجود چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ مسیر او در این‌ سفرها عمدتاً از راه‌ شهرهای‌ خراسان‌ و به‌ ویژه‌ از راه‌ هرات‌ بوده‌ است‌. در یكی‌ از این‌ سفرها وی‌ با ملك‌ معزالدین‌ حسین‌ بن‌ غیاث‌الدین‌ از امرای‌ آل‌ كرت‌ (نک‍ : ه د، ۲ /۱۲۳) ملاقات‌ نمود و در مجلسی‌ از علمای‌ هرات‌ كه‌ در حضور معزالدین‌ تشكیل‌ شده‌ بود، شركت‌ كرد (بخاری‌، ۱۱۸- ۱۲۱؛ كاشفی‌، همانجا). در سفر دوم‌ نیز وی‌ با عبور از هرات‌ به‌ دیدار زین‌الدین‌ ابوبكر تایبادی‌ رفت‌ (د ۷۹۱ق‌ /۱۳۸۹م‌) و ۳ روز با او صحبت‌ داشت‌ (بخاری‌، ۱۱۸؛ جامی‌، همان‌، ۵۰۰؛ كاشفی‌، همانجا). علاوه‌ بر این‌ دو سفر، چنان‌كه‌ از كتاب‌ انیس‌ الطالبین‌ بر می‌آید، به‌ قصد دیدار سایر مشایخ‌ به‌ شهرهای‌ دیگر خراسان‌ و نیز ماوراءالنهر سفر كرده‌ بود.
بهاءالدین‌ در ۷۹۱ق‌ در زادگاهش‌ درگذشت‌ و در همان‌جا به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. آورده‌اند كه‌ بنا بر وصیت‌ او پیشاپیش‌ جنازه‌اش‌ شعر پارسی‌ می‌خواندند (بخاری‌، همان‌، ۱۶۱؛ كاشفی‌، ۱ /۱۰۰).
پس‌ از گذشت نزدیك به دو سده از مرگ بهاءالدین‌، عبدالعزیز خان‌ دوم‌، از امرای‌ ماوراءالنهر در ۹۵۱ق‌ /۱۵۴۴م‌ بر مزار او سنگ‌ قبری‌ نهاد و به‌ دور آن‌ حصاری‌ از سنگ‌ مرمر كشید. در طول‌ سده‌های‌ بعد نیز در اطراف‌ این‌ مقبره‌ ساختمانهایی‌ چون‌ مسجد، مناره‌ و خانقاه‌ ساخته‌ شد، اما مزار شیخ‌ همواره‌ بدون‌ سقف‌ و در فضای‌ آزاد باقی‌ ماند. این‌ مزار از همان‌ ابتدا و در طول‌ سده‌های‌ متمادی‌ زیارتگاه‌ بخاراییان‌ و زائرانی‌ از شهرها و سرزمینهای‌ دور و نزدیك‌ دیگر بوده‌ است‌، چنان‌كه‌ اهالی‌ بخارا تا اوایل‌ سدۀ ۱۳ق‌ /۱۹م‌ نیز هر شب‌ و صبح‌ چهارشنبه‌ به‌ زیارت‌ این‌ مزار كه‌ در زبان‌ محلی «باوَدّین‌» (دگرگون‌ شدۀ بهاءالدین‌) خوانده می‌شود، می‌رفته‌اند (معصوم علیشاه‌، ۳ /۶۸۷؛ وامبری‌، 261-262؛ EI2؛ ایرانیكا، همانجا).
بهاءالدین‌ كه‌ ظاهراً در جوانی‌ ازدواج‌ كرده‌ بود، فرزندانی‌ داشت‌ كه‌ در منابع‌ اشارات‌ دقیقی‌ دربارۀ آنها نشده‌ است‌. تنها می‌دانیم‌ كه‌ یكی‌ از دختران‌ او به‌ عقد علاءالدین‌ عطار، خلیفۀ او درآمده‌ بود و پسری‌ داشت كه در زمان حیات بهاءالدین‌ درگذشت‌ (كاشفی‌، ۱ /۱۴۰-۱۴۱؛ داراشكوه‌، همانجا؛ غلام‌ سرور، ۱ /۵۵۲؛ معصوم‌ علیشاه‌، همانجا؛ نیز نک‍ : معینیان‌، ۱ /۱۶۳).
هرچند پس از درگذشت بهاءالدین شاگرد و داماد او علاءالدین‌ عطار بخاری‌ (د ۸۰۲ق‌ /۱۴۰۰م‌) خلافت‌ او را بر عهده‌ گرفت‌ (كاشفی‌، ۱ /۱۰۱، ۱۴۴)، اما دیگر شاگردان‌ و خلفای‌ او نیز در تثبیت‌ و گسترش‌ طریقۀ نقشبندیه‌ بسیار كوشیدند. از میان‌ آنان‌ به‌ ویژه‌ خواجه‌ محمد پارسا (د ۸۲۲ق‌ /۱۴۱۹م‌) با تألیف‌ آثار متعدد، و خواجه یعقوب چرخی (د ۸۵۱ق‌ /۱۴۴۷م‌) با تربیت‌ عبیدالله‌ احرار ــ كه این طریقه‌ را در آسیای‌ صغیر منتشر ساخت‌ ــ نقشی‌ برجسته‌ داشتند (نک‍ : الگار، 138-137؛ طاهری‌، «نقشی‌...»، ۲۷۷-۲۸۰).
شایان‌ توجه‌ است‌ كه‌ سلسلۀ مشایخی‌ كه‌ بهاءالدین‌ به‌ آنان‌ منسوب‌ است‌، از خواجه‌ یوسف همدانی تا بهاءالدین نقشبند عموماً به «سلسلۀ خواجگان‌» معروف‌ بود، اما پس‌ از بهاءالدین‌ این‌ سلسله‌ با عنوان «نقشبندیه‌» مشهور شد و این‌ نشان‌ دهندۀ اهمیت‌ شخصیت‌ و تعالیم‌ او در شكل‌ دادن‌ به‌ این‌ طریقه‌ است‌. اینك‌ به‌ پاره‌ای‌ از ویژگیهای‌ مهم‌ طریقتی‌ و تعالیم‌ سلوكی‌ او در این‌ زمینه‌، اشاره‌ می‌شود:
بهاءالدین حنفی مذهب بود و به ائمۀ شیعه‌ نیز ارادت‌ می‌ورزید. در منابع‌ از یك‌ سو سلسلۀ مشایخ‌ او را از دو طریق‌، یكی‌ از راه‌ امام‌ رضا(ع‌) و دیگری‌ از راه‌ حسن‌ بصری‌ به‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) رسانده‌اند و از سوی‌ دیگر، این‌ سلسله‌ را از راه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) و پدرِ مادر آن‌ امام‌، قاسم‌ بن‌ محمد به‌ ابوبكر خلیفۀ اول‌ متصل‌ كرده‌اند (خواجه‌ محمد پارسا، قدسیه‌، ۹-۱۳؛ بخاری‌، ۱۱۳-۱۱۵؛ بغدادی‌، ۱۵؛ خانی‌، ۵-۶؛ چرخی‌، ۱۵-۱۶). به‌ علاوه‌، چنان‌كه‌ پیش‌ از این‌ دربارۀ نسبت‌ روحانی‌ او با عبدالخالق‌ غجدوانی‌ و نیز توجه‌ خاص‌ او به‌ روحانیت‌ اویس‌ قرنی‌ و محمد بن‌ علی‌ حكیم‌ ترمذی‌ (د ۳۲۰ق‌ /۹۳۲م‌) گفته‌ شد، وی‌ را از اویسیان‌ نیز دانسته‌اند و به‌ سبب‌ همین «تربیت‌ روحانی‌» است‌ كه‌ در سنت‌ نقشبندیان‌، نسبت‌ روحانی‌ و اتصال‌ ارواح‌ از نسبت‌ جسمانی‌ و اتصال‌ اشباح‌ برتر دانسته‌ شده‌ است‌ (خانی‌، ۹-۱۰).
طریقۀ نقشبندیه‌ در میان‌ دیگر طریقه‌های‌ صوفیه‌ به‌ التزام‌ به‌ شریعت‌ و سنت‌ مداری‌ مشهور است‌. این‌ نكته‌ را بی‌گمان‌ باید به‌ واكنش‌ منفی‌ بهاءالدین‌ در مقابل‌ برخی‌ آداب‌ صوفیان‌ مانند ذكر جلی‌، خلوت‌ و سماع‌ و نیز تأكید او بر باطل‌ دانستن‌ شعایر مخالف‌ رأی‌ متشرعان‌ نسبت‌ داد (بخاری‌، ۱۲۰؛ جامی‌، همان‌، ۴۱۶؛ داراشكوه‌، ۷۸). ظاهراً به‌ سبب‌ همین‌ مخالفت‌ او با برخی‌ از آداب‌ رایج‌ در میان‌ صوفیان‌ زمان‌ و سعی‌ او در بازگشت‌ به‌ سنت‌ است‌ كه‌ او را مجدّد سدۀ ۸ق‌ خوانده‌اند (طاهری‌، مقدمه‌، ۲۵). علت‌ تعریض‌ شیعیانی‌ چون‌ قاضی‌ نورالله‌ شوشتری‌ (۲ /۵) و صوفیانی‌ چون‌ نوربخشیه‌ و نعمت‌ اللهیه‌ به‌ نقشبندیه‌ را نیز در این‌ نكته‌ باید جست‌ (نیز نک‍ : معصوم‌ علیشاه‌، ۲ /۱۱-۱۲؛ مجذوب‌ علیشاه‌، ۱۱۷-۱۱۹؛ زین‌العابدین‌، بستان‌...، ۶۲۰). در عین‌ حال‌ باید توجه‌ داشت‌ كه‌ این‌ پای‌بندی‌ نقشبندیان‌ به‌ شریعت‌ و سنت‌ و نیز اعتدال‌ حاكم‌ بر این‌ طریقه‌ از یك‌ سو سبب‌ گرایش‌ شمار بسیاری‌ از علمای‌ دین‌ به‌ این‌ طریقه‌، و گسترش‌ آن‌ در پهنه‌ای‌ گسترده‌ از ماوراءالنهر، چین‌ و هند تا تركیه‌ و مصر گشته‌، و از سوی‌ دیگر موجب‌ جلب‌ حمایت‌ حكومتهای‌ سنی‌ مذهب‌ از این‌ طریقه‌ شده‌ است‌.
پافشاری‌ بهاءالدین‌ بر ذكر خفی‌ به‌ پیروی‌ از تعالیم‌ روحانی‌ عبدالخالق‌ غجدوانی‌، در مقابل‌ شیوۀ امیركلال‌ در تعلیم‌ ذكرجلی‌ و سرانجام مداومت او بر ذكر خفی، این‌ سنت‌ را از دیگر ویژگیهای‌ این‌ طریقه‌ ساخته‌ است‌ (خواجه‌ محمد پارسا، همان‌، ۸ -۹، ۳۸؛ كاشفی‌، ۱ /۹۵-۹۶؛ غلام‌ سرور، ۵۴۹-۵۵۰؛ الگار، .(۱۳۲-۱۳۳ بهاءالدین‌ همچنین‌ به‌ اصول‌ هشت‌ گانۀ غجدوانی‌، یعنی‌ هوش‌ در دَم‌ (حفظ هر نَفَس‌ از غفلت‌)، نظر بر قَدَم‌ (تمركز بر درون‌ و پرهیز از پراكندگی‌ ذهن در امور بیرونی‌)، سفر در وطن‌ (گذر از صفات‌ بشری‌ و رسیدن‌ به‌ صفات‌ ملكی‌، یا گذشتن‌ از صفات‌ ذمیمه‌ و رسیدن‌ به‌ صفات‌ حمیده‌)، خلوت‌ در انجمن‌ (خدمت‌ باطنی‌ یا خلوت‌ در عین‌ حضور در جمع‌)، یاد كرد (ذكر خفی‌)، بازگشت‌ (رجوع‌ ذاكر به‌ سوی خداوند در هنگام ذكر)، نگاه داشت‌ (محافظت‌ قلب‌ از ورود خواطر در هنگام‌ ذكر و غیر آن‌)، یادداشت‌ (دوام‌ آگاهی‌ نسبت‌ به‌ حق‌ بدون‌ نیاز به‌ كلمات‌). ۳ اصل‌ دیگر یعنی‌ وقوف‌ زمانی‌ (وقوف‌ سالك‌ بر احوال‌ خود در همۀ حالات‌)، وقوف‌ عددی‌ (رعایت‌ عددفرد در ذكر) و وقوف‌ قلبی‌ (وقوف‌ قلب‌ به‌ حق‌ در هنگام‌ ذكر) را نیز به‌ این‌ ۸ اصل‌ افزوده‌اند كه‌ اصول‌ یازده‌ گانۀ طریقۀ نقشبندیه‌ را تشكیل‌ می‌دهد (خواجه‌ محمد پارسا، همان‌، ۳۴ بب‍ ؛ الگار، 135-134؛ طاهری‌، همان‌، ۵۴ -۶۴).

احوال، مقامات و سخنان بهاءالدین همواره مورد توجه‌ نقشبندیان‌ بود و به‌ همین‌ سبب، اندكی پس‌ از درگذشت‌ او كتابهای‌ متعددی‌ در این‌ زمینه‌ نگاشته‌ شد كه از آن جمله‌ می‌توان‌ به‌ انیس‌ الطالبین‌ نوشتۀ صلاح‌ بن‌ مبارك‌ بخاری‌ (برای‌ منتخب‌ جامی‌ و ترجمۀ این‌ كتاب‌ به‌ تركی‌ و نسخه‌های‌ آن‌، نک‍ : صاری‌ اوغلی‌، ۴۶؛ منزوی‌، فهرستواره‌...، ۳/۲۰۲۵، ۲۰۲۶؛ موله‌، ۲۷۶)؛ رساله‌ای‌ به‌ همین‌ نام‌ از حسام‌الدین‌ یوسف‌ بخارایی‌ (منزوی‌، همانجا)؛ محبوبیه‌، نوشتۀ خواجه‌ محمد پارسا (اقبال‌، ۳۱)؛ رسالۀ بهائیه‌، نوشتۀ ابوالقاسم‌ بن‌ محمد بخاری‌، از شاگردان‌ خواجه‌ محمد پارسا (كاشفی‌، ۱/۵۷؛ نیز نک‍ : منزوی‌، همان‌، ۳/۲۱۴۳-۲۱۴۴)؛ مقامات‌ حضرت‌ خواجۀ نقشبند، نوشتۀ ابوالحسن‌ محمدباقر بن‌ محمدعلی‌ (همان‌، ۳/۲۲۸۹؛ عابدی‌، ۸۳۴) و نیز رساله‌های‌ متعددی‌ با عنوان‌ مقامات‌ خواجۀ نقشبند از مؤلفانی‌ ناشناس‌ (منزوی‌، همانجا) اشاره‌ كرد. در این‌ میان‌ بی‌گمان‌ رسالۀ قدسیۀ خواجه‌ محمد پارسا جایگاه‌ ویژه‌ای‌ دارد. این‌ اثر كه‌ مجموعه‌ای‌ از سخنان‌ كوتاه‌ بهاءالدین‌ و مشتمل‌ بر یك‌ مقدمه‌ و ۱۲ فصل‌ است‌، از متون‌ اصلی‌ نقشبندیه‌ به‌ شمار می‌رود. خواجه‌ محمد پارسا این‌ رساله‌ را با بهره‌گیری‌ از برخی‌ آثار عرفانی‌ مانند قوت‌ القلوب‌ ابوطالب‌ مكی‌، ختم‌ الاولیاء حكیم‌ ترمذی‌، مرصاد العباد نجم‌ رازی‌ و... و افزودن‌ توضیحاتی‌ بر آنها تألیف كرده است‌ (طاهری، همان، ۷۷-۸۰). این رساله‌ همچنین‌ با عناوین‌ انفاس‌ قدسیه، رسالة القدسیة النقشبندیة، مقالات‌ خواجه‌ بهاءالدین‌، كلمات‌ بهاءالدین‌ نقشبند، الرسالة القدسیة البهائیة، كلمات‌ قدسیة و الحاشیة القدسیة نیز مشهور است‌ (منزوی‌، خطی‌ مشترك‌، ۳/۱۷۷۶، خطی‌، ۲(۱)۱۳۰۹؛ خواجه‌ محمد پارسا، فصل‌ الخطاب‌، ۶۹۹؛ طاهری‌، همان‌، ۷۸-۷۹). به علاوه‌ از سر همین‌ توجه‌، شاعران‌ نقشبندی ‌نیز در مدح ‌بهاءالدین ‌و خلفای ‌او اشعار متعددی‌ سروده‌اند(نک‍ : جامی‌، «تحفة...» ۳۸۲-۳۸۴؛ اقبال‌، ۶۶-۶۷، ۸۲، ۹۲).

از شخص بهاءالدین اشعاری به فارسی و عمدتاً در قالب‌ رباعی‌ ثبت‌ شده‌ (نک‍ : همو، ۹۴، ۹۹-۱۰۰؛ بخاری‌، ۸۷، ۱۲۰)، و آثاری‌ بدین‌ شرح‌ نیز به‌ او منسوب‌ است‌: ۱. الاوراد البهائیة، مجموعۀ كلماتی‌ است كه گفته می‌شود بهاءالدین‌ آنها را از رسول‌ خدا(ص‌) در رؤیا آموخته است (حاجی خلیفه‌، ۱/۲۰۰). بر این‌ رساله‌ شرحهای‌ متعددی‌ چون‌ شرح‌ حمزة بن‌ شمشاد، شرحی‌ به‌ نام‌ منبع‌ الاسرار فی‌ بیان‌ خواص‌ الاوراد البهائیة، شرح‌ عبدالقادر بن‌ محمد كیالی‌ به‌ نام‌ الفیوضات‌ الاحسانیة فی شرح الاوراد البهائیة و شرح‌ مأمون‌ بن‌ احمد ترونجی‌ طرنوی‌ (نک‍ : حاجی‌ خلیفه‌، همانجا؛ طاهری‌، همان‌، ۴۵) نوشته‌ شده‌ است‌. ۲. اوراد صغیر. ۳. الواردات‌، به‌ فارسی‌ كه‌ نسخۀ آن‌ در كتابخانۀ ایاصوفیه‌ موجود است‌. ۴. دلیل‌ العاشقین‌، در تصوف‌ (همانجا). ۵. حیات‌ نامه‌، در نصایح‌ و مواعظ (همانجا؛ نیز نک‍ : سامی‌، ۱۴۱۲).

مآخذ

اقبال‌، ملك‌ محمد، مقدمه‌ بر قدسیۀ خواجه‌ محمد پارسا، راولپندی‌، ۱۳۵۴ش‌؛ بخاری‌، صلاح‌، انیس‌ الطالبین‌، به‌ كوشش‌ خلیل‌ ابراهیم‌ صاری‌ اوغلی‌ و توفیق‌ هاشم‌پور سبحانی‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ بغدادی‌، محمد، الحدیقة الندیة، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌؛ جامی‌، عبدالرحمان‌، «تحفة الاحرار»، مثنوی‌ هفت‌ اورنگ‌، به‌ كوشش‌ مرتضی‌ مدرس‌ گیلانی‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌؛ همو، نفحات‌ الانس‌، به‌ كوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ چرخی‌، یعقوب‌، رسالۀ انسیه‌، به‌ كوشش‌ محمد نذیر رانجها، پاكستان‌، مكتبه‌ سراجیه‌؛ حاجی‌ خلیفه‌، كشف‌؛ خانی‌ خالدی‌ نقشبندی‌، عبدالمجید، الحدائق‌ الوردیة، دمشق‌، ۱۳۰۸ق‌؛ خواجه‌ محمد پارسا، فصل‌ الخطاب‌، به‌ كوشش‌ جلیل‌ مسگرنژاد، تهران‌، ۱۳۸۱ش‌؛ همو، قدسیه‌، به‌ كوشش‌ احمد طاهری‌ عراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌؛ داراشكوه‌، محمد، سفینۀ الاولیاء، كانپور، ۱۳۱۸ق‌؛ زرین‌كوب‌، عبدالحسین‌، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف‌ ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ زین‌العابدین‌ شیروانی‌، بستان‌ السیاحة، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌؛ همو، ریاض‌ السیاحة، به‌ كوشش‌ اصغر حامد ربانی‌، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌؛ سامی‌، شمس‌الدین‌، قاموس‌ الاعلام‌، استانبول‌، ۱۳۰۶ق‌؛ سمرقندی‌، محمد، «قندیه‌»، قندیه‌ و سمریه‌، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌؛ شوشتری‌، نورالله‌، مجالس‌ المؤمنین‌، تهران‌، ۱۳۷۵ق‌؛ صاری‌ اوغلی‌، خلیل‌ ابراهیم‌، مقدمه‌ بر انیس‌ الطالبین‌ (نک‍ : هم، بخاری‌)؛ طاهری‌ عراقی‌، احمد، مقدمه‌ بر قدسیه‌ (نک‍ : هم، خواجه‌ محمد پارسا)؛ همو، «نقشی‌ از نقشبندیان‌»، جشن‌ نامۀ محمد پروین‌ گنابادی‌، به‌ كوشش‌ محسن‌ ابوالقاسمی‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌؛ عابدی‌، محمود، تعلیقات‌ بر نفحات‌ الانس‌ (نک‍ : هم، جامی‌)؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، خزینة الاصفیا، كانپور، ۱۳۳۲ق‌ / ۱۹۱۴م‌؛ فضل‌ الله‌ بن‌ روزبهان‌، مهمان‌ نامۀ بخارا، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌؛ كاشفی‌، علی‌، رشحات‌ عین‌ الحیات‌، به‌ كوشش‌ علی‌اصغر معینیان‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌؛ كردی‌، محمدامین‌، تنویر القلوب‌، بیروت‌، ۱۳۷۲ق‌؛ مجذوب‌ علیشاه‌ همدانی‌، محمد جعفر، مرآة الحق‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌؛ محمد باقربن‌ محمدعلی‌، مقامات‌ حضرت‌ خواجۀ نقشبند، بمبئی‌؛ معصوم‌ علیشاه‌، محمد معصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌؛ معینیان‌، علی‌اصغر، تعلیقات‌ بر رشحات‌ (نک‍ : هم‍ ، كاشفی‌)؛ منزوی‌، خطی‌؛ همو، خطی‌ مشترك‌؛ همو، فهرستوارۀ كتابهای‌ فارسی‌، تهران‌، ۱۳۷۴ش‌؛ موله‌، ماریژان‌، «نقشبندیات‌»، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌، ج‌ ۶؛ نفیسی‌، سعید، تاریخ‌ نظم‌ و نثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌؛ وامبری‌، آ.، سیاحت‌ درویشی‌ دروغین‌ در خانات‌ آسیای‌ میانه‌، ترجمۀ فتحعلی‌ خواجه‌ نوریان‌، تهران‌، ۱۳۳۷ش‌؛ نیز:

Algar ,H., «The Naqshbandī Order:A Preliminary Survey of its History and Significance», SI, 1976, vol.XLIV; EI2; Iranica; Molé, M., «Quelques traités naqshbandis» (vide: PB); Togan, Z. V., «Gazan-Han Halil ve Hoca Bahaeddin Nakşbend» Necati Lugal armağanı , Ankara , 1968.
محمد كریمی‌ زنجانی‌ اصل‌