آلاچیق نویسنده (ها) : محسن احمدی دایره المعارف بزرگ اسلامی
پیشینۀ تاریخی
چنین بهنظر میرسد که از روزگار پیشاز اسلام، در میان قومهای کوچرو آسیای مرکزی و فلات پامیر، نوعی مسکن متحرک به نام اوی[۱] یا اُی[۲] (نوعی آلاچیق) رواج داشته است و اکنون نیز در میان ایلات و عشایر ترک و ترکمن بهکار میرود (نک : دبا، ذیل اوی). یعقوبی در نیمۀ دوم سدۀ ۳ق / ۹م، هنگام وصف شهر «چاچ» و ترکهای آن سرزمین، نوشته است که آنان خانه و دژ ندارند، بلکه در چادرهایی زندگی میکنند که بند و طنابهای آنها از پوست ستوران و گاوان، و پوششهای آنها از نمد است (ص ۲۹۵). در سدۀ ۴ق / ۱۰م، از آلاچیق (چادر) پادشاه ترکان تغز غز نوشتهاند که او خرگاهی از طلا بر بالای قصرش دارد، ۹۰۰ مرد در چادرش جای میگیرند و این چادر از ۵ فرسنگی دیده میشود (ابن خردادبه، ۳۱). برخی از جغرافینگاران سدۀ ۴ق از ۰۰۰‘۱ خانوار ترک مسلمان سخن گفتهاند که میان فاراب، کنجده و چاچ (از شهرهای ماوراءالنهر) میزیستهاند و خانه نداشتهاند و در خرگاهها (آلاچیقها) زندگی میکردهاند (ابنحوقل، ۲ / ۵۱۱).
مغولها نیز در چادرهای ویژۀ خود میزیستند. در روزگار چنگیزخان (د ۶۲۴ق / ۱۲۲۷م) چادر آنها به وسیلۀ تیرکی برپا میگردید و روی چادر را با نمدی میپوشانیدند و در وسط چادر سوراخی برای خارج شدن دود قرار داشت. این چادر بهگونهای ساخته میشد که بتوانند آن را به آسانی برچینند یا جابهجا نمایند. خیمۀ فرمانروای مغولان معمولاً از پارچۀ زیبا و نفیس ساخته میشد و در برخی قسمتهای چادر پارچههای زربفت و ورقههای طلا بهکار میرفت. این وضع تا روزگار قاآنها ادامه یافت و بهتدریج بهجای چادر، قصرها جایگزین شدند. اگرچه در موارد ویژه، مانند برگزیدن فرمانروای جدید، باز هم خیمه برپا میگردید. در زمان ایلخانان آلاچیق هنوز اهمیت داشت، زیرا کوچ دائم آنها میان اردوگاه ییلاق و قشلاق، برپاکردن خیمه را ضروری میساخت. از سدۀ ۸ق / ۱۴م (همزمان با بنیانگذاری شهر سلطانیه) و با نفوذ فرهنگ ایرانی، ظاهراً برپاکردن آلاچیقها کاهش یافت. درون چادرها در آغاز بسیار ساده بود و در آنجا برای خوابیدن، برافروختن آتش، نشستن افراد، و برای بُتها و چارپایان، جایی پیشبینی شده بود. بعدها برای بزرگان مغول خیمههای باشکوه متداول گردید (اشپولر، 371-372).
رشیدالدین هنگام شرح اقوام ترک و مغول از قوم مغولی به نام «اُوِریانْگْقَتِ بیشه» یاد کرده است که از پوست درخت توز (درخت خدنگ، که پوست آن بسیار نازک و مانند کاغذ است) و دیگر درختها، اندک سایبان و اَلاچوقی (آلاچیقی) میساختند و به همان قانع بودند (۱ / ۱۰۷). در برابر اینگونه آلاچیقهای ساده، گونۀ بسیار باشکوه آن نیز دیده میشود، ازجمله در روزگار امیرتیمور گورکانی (حک ۷۷۱-۸۰۷ق / ۱۳۶۹-۱۴۰۴م) به هنگام عروسی نوهاش، الغبیک، در نزدیکی سمرقند برای شاهان و بزرگان حاضر در جشن عروسی، آلاچیقهایی برپا شد که آنها را با زینتها و زیورهای بسیاری آراسته بودند. این چادرها گوناگون بودند؛ برخی زراندود و از بال و پر پرندگان تزیین شده بودند، برخی از پرنیان که نقشهای بدیع داشتند، و نیز خیمههایی که از مرواریدهای درخشان و گرانبها ساخته شده بودند. در برابر آلاچیق خود تیمور که در مرکز آن جایگاه قرار داشت، به فاصلۀ یک تاخت اسب، خیمۀ مباشران و منشیان وی بود که مانند چتری بلند، بر فراز چند ستون ساخته شده بود (ابنعربشاه، ۳۷۵-۳۷۶).
هنگامی که باربارو جوزافا، به دیدار حسنبیک (اوزون حسن) (سل ۸۵۷-۸۸۲ق / ۱۴۶۷- ۱۴۷۸م)، پادشاه ترکمانان قراقویونلو رفت، او را در خرگاهی زیبا با فرشهای بسیار عالی و پارچههای ابریشمی گلدوزی شده یافت (ص ۶۸). کنتارینی دیگر ملاقاتکنندۀ اوزون حسن نیز از چادرهای بسیار زیبای او یاد کرده، و دربارۀ چادری که شاه در آن میخوابید، نوشته است که مانند اتاقی بوده است که آن را با نمدی سرخ فرش کرده باشند (ص ۱۴۴).
در ۱۱۴۸ق / ۱۷۳۵م بزرگان ایران نادر را در دشت مغان به پادشاهی برگزیدند. این آیین پرشکوه در چادر بزرگی برگزار شد که دارای ۱۲ دیرک با سرقبههای زرین و طنابهای ۷ رنگ ابریشمین بود. در ۱۱۶۰ق / ۱۷۴۷م نیز نادرشاه در چادری در خبوشان (قوچان) خراسان کشته شد. در درگیری شاه با قاتلان خود، یکی از طنابهای چادر به پای شاه گرفت، به زمین خورد و قاتلان از این وضع استفاده کردند و او را کشتند (لاکهارت، ۳۵۵، ۵۸۹).
در آسیا نوعی ویژه از آلاچیق وجود دارد که به آن «کیبیتکا» میگویند. کاربرد این آلاچیق از قفقاز تا چین در میان ترکها و مغولهای آسیای میانه رواج دارد. دیوارههای آن را استوانۀ وسیع و نسبتاً کوتاهی تشکیل میدهد. در بالای آن سقف بهصورت یک مخروط بریده شده، دیده میشود. در روی آن یک قلۀ گرد یا گنبدی است که اندکی هموار شده، چهارچوب دیوارها از شبکهای از چوبهای باریک و بلند بهوجود آمده است و به هنگام حمل، آن را از پهلوها به هم میفشارند و سپس جمع میکنند. از قول سایکس نقل شده است که «کیبیتکا» همان است که در نزدیکی استراباد آن را آلاچیق یا آلاچوق مینامند (فیلبرگ، ۲۸۱-۲۸۲، ۲۸۶).
در ایران ترکمنهای دامدار (یموتها) به اقتضای تحرک دائمی از آلاچیقی بهنام «اوی» استفاده میکنند که به بهترین وجه پاسخگوی نیازهای زندگی کوچروی آنها ست و در اندک مدتی برپا داشته، و برچیده میشود (شریعتزاده، ۷۹-۸۰). وامبری نوشته است که یموتها، چادر ترکمنی را «چاتمه»، و دیگر ایلها آن را آلاچیق مینامند (ص ۷۲). فریزر که در نیمۀ نخست سدۀ ۱۳ق / ۱۹م به ایران سفر کرده است، هنگامی که در ۱۸۳۳-۱۸۳۴م به خانههای چوبی برخی از تیرههای ترکمن گوکلان رسید، آنجا را «اردوی آلاچیقها» نامید و آنها را در سفرنامۀ خود وصف کرد. او نوشته است که این آلاچیقها را میتوانند در ۱۵ دقیقه برچینند و برپا دارند (II / 331-332).
آلاچیق در جوامع عشایری
الف ـ ترکمنها
ترکمنها دارای چند شاخصۀ مهم هستند: آلاچیق، اسب و قالی، زندگی مبتنی بر کوچ و دامداری. گاهی هر ۳ شاخصه، و گاه تنها یک یا دو شاخصه، در میان طوایف گوناگون آنها زبانزد بوده است (معطوفی، ۳ / ۲۲۶۳). ترکمنهای ساکن در ایران که در صحرا زندگی میکنند، بیشتر از ۳ طایفۀ یموت، گوکلان و تکه هستند. گوکلانها امروزه یکجانشین شدهاند و بیشتر خانههای ثابت روستایی دارند. طایفۀ تکه، کشاورزی، و یموتها دامپروری میکنند (شریعتزاده، ۸۰). زیستگاه ترکمنها را جلگۀ گرگان از حوالی رود گرگان تا نوار مرزی نوشتهاند. گوکلانها در نواحی کوهستانی، و یموتها در دشت زندگی میکنند. بیشتر ترکمنها را یموتها دانستهاند؛ برخی از آنها با دامها و آلاچیق خود به مراتع نزدیک کوچ میکنند (جغرافیا ... ، ۱۷؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : دبا، ترکمن). محل زندگی یموتها، شمال گنبدکاووس و حاشیۀ رود اترک دانسته شده، و آلاچیق آنها دایرهای شکل و معروف به «قلندری» است (بیگدلی، ۳۸۵).
چنانکه پیشتر یاد شد، آلاچیق ترکمنها «اوی» نامیده میشود. اوی هستۀ اصلی و کوچکترین واحد اجتماعی ترکمنها ست و یک خانواده را در خود جای میدهد. هر اوی معمولاً در کنار چند اوی دیگر که متعلق به خویشاوندان آنها ست، برپا میشود و مجموعۀ آنها اوبه نام دارد. در روستاهای ترکمننشین خانوادههای هر تیره در کنار هم و با کمی فاصله از آلاچیقهای تیرههای دیگر زندگی میکنند. آلاچیق نه تنها محل آسایش ترکمنها ست، بلکه محل نگهداری دام، انبار آذوقه، محل تهیۀ لبنیات، و جایی برای قالیبافی، نمدمالی و سوزندوزی نیز بهشمار میرود (شریعتزاده، ۸۰-۸۱).
بارنز که در سالهای ۱۸۳۱-۱۸۳۳م، در روزگار فتحعلیشاه قاجار از ایران دیدن کرده، دربارۀ ویژگیهای خیمۀ (آلاچیق) ترکمنها نوشته است که خیمۀ آنها پهناور، و قطر کف آن در حدود ۵ پا بود، دیوارهها مشبک، سقف از ترکههایی که دورتادور حلقهای قرار گرفته است، تشکیل میشد. زمین آن با نمد و قالیچههای نفیس، مفروش بود و قالیهای ریشهداری نیز دورتادور آن آویخته بودند که بهدست زنان و دختران بافته شده بود. تمام این چادر با یک شتر و اثاث آن نیز با یک شتر دیگر قابل حمل بود (ص ۴۵-۴۶).
دربارۀ ترکمنهای گوکلان نوشتهاند که آنها نیز چادر نمدی خود را آلاچیق میگویند و در زیر آن زندگی میکنند (ییت، ۱۹۷؛ قورخانچی، ۱۲۶). قورخانچی در ۱۳۲۷ق / ۱۹۰۹م دربارۀ ترکمنهای یموت نوشته است که آنها کوچرو هستند و در کنار رود گرگان، در صحرا و میان آلاچیق زندگی میکنند و علاقۀ یموتها منحصر به آلاچیق، اسب و تفنگ است. بیشترین محصولات کشاورزی آنها، گندم و جو ست و در موقع برداشت خرمن، هرکس نزدیک آلاچیق خود گودالی میکند و محصول خود را در آن نگهداری میکند و بعداً آن را بهتدریج به شهر میبرد و میفروشد. لیاقت دامادها، از آن سنجیده میشود که بتوانند، آلاچیق، اسب و تفنگی بهدست آورند (ص ۱۱۳-۱۱۶).
لوگاشوا (از پژوهشگران ترکمنستان) نوشته است که گونۀ اساسی زیستگاه ترکمنهای دشت گرگان و نیز ترکمنهای شمال باختری خراسان تا ۳ دهۀ نخستین سدۀ ۲۰م «اوی / اُی» یا چنانکه بیشتر «قارا اوی» (اوی سیاه) مینامیدند، بوده است و پژوهشگران ایرانی آنها را «آلاچیق» نامیدهاند (ص ۵۸). هر یورت (آلاچیق) تازه در ۳ تا ۴ سال نخست «آق اُی» (اوی سفید) نامیده میشد، سپس تیرک و نمدهای آن از دودۀ اجاق، سیاه میگردید و نام «قارا اوی» میگرفت. در چادر ترکمنهای یموت آشپزخانه و محل کار و تجمع زنان در سوی چپ، و بخش مردان که در آنجا غله و آرد نگاهداری میشد، در سوی راست قرار داشت. در روی دیوار چادر جوال و توبرههای گوناگون آویخته بود که در آنها پشم و رشتههای پشمی و نخی گذاشته بودند (همو، ۶۰)، دهکدههای اوینشین کوچه و خیابان ندارد، ولی هر اوی با فاصلۀ معین از دیگری برپا میشود (نک : دبا، ذیل اوی).
اجزاء تشکیلدهندۀ اوی: ۱. در و چهارچوب آن، ۲. تارم که قسمت پایین را تشکیل میدهد، ۳. اوق که عبارت از شماری چوبهای کمانی شکل است که بخش گنبدی را بهوجود میآورد، ۴. توینوک که قسمت بالای گنبد را میسازد، ۵. ۳ تکه حصیر که به دور تارم آلاچیق کشیده میشود، ۶. نمدهایی که با آن آلاچیق را میپوشانند، ۷. نواری جاجیمباف که با آن تارم را محکم به هم میبندند، ۸. نواری دیگر که پهنای آن کمتر است و با آن بخش بالای تارم را میبندند تا در برابر بادهای شدید ایستادگی کند، ۹. نواری باریک که با آن اوقها را میبندند، ۱۰. طنابی کلفت که گاهی آن را در پشت آلاچیق از دو طرف انداخته، و سر آن را به میخهای چوبی اطراف آن میبندند، ۱۱. میخهای چوبی که در بیرون اوی به زمین کوبیده میشود و به هنگام نیاز بندهای اوی را به آنها متصل میکنند تا باد نتواند آلاچیق را جمع کند (شریعتزاده، ۸۱-۸۳).
برپایی آلاچیق ترکمنها: از جمله رفتارها و ویژگیهای فرهنگ کار و معیشت در میان ترکمنها میتوان به زنانهبودن برپایی و برچیدن آلاچیقها اشاره کرد. کار برپایی و برچیدن اوی را زنان ترکمن برعهده دارند. اوی از اسکلت چوبی و پوشش نمدی ساخته میشود. اوی را در زمین باز و بلند برپا میکنند. اگر زمین بلند نباشد، آن را با گِل در حدود ۱۰ سانتیمتر بالا میآورند. اسکلت چوبی بهوسیلۀ نمد پوشیده میشود. درِ «اوی» معمولاً در جنوب قرار میگیرد تا نور آفتاب مستقیم به داخل نتابد و نیز اوی از بادهای شمالی، غربی و شرقی در امان باشد (کمالی، ۱۰۹- ۱۱۱).
پیش از اینکه چوبهای اطراف تارم را بگذارند، ترکمنها تیرهای تفنگ شلیک میکنند. پس از گذاشتن تارم، اوق یا چوب بالای تارم را به آن میپیوندند. محل اتصال اوق به تارم بهصورت ضربدر است. دراینحال، یک اسکلت استوانهای پدید میآید، سپس سقف بالای آن (توینوک) را به آن وصل میکنند. پس از این، مرحلۀ نمدپوشی فرا میرسد و دور نمد را با طنابی بهنام «قولانگ» میپوشانند. نمدپوشی باعث میشود تا در زمستانها آلاچیق گرم باشد و در تابستان از نفوذ نور و حرارت شدید جلوگیری شود (گلی، ۳۰۴، ۳۰۶). اگر نمدهای آلاچیق برداشته شود، بهصورت یک قفس چوبی بزرگ بهنظر میرسد. درِ آلاچیق دو لنگهای است و در یک چهارچوب میچرخد (پورکریم، ۳۹). دربارۀ آلاچیق ترکمنهای «اینچه برون» (دهکدهای در حاشیۀ جنوبی رود اترک) نوشتهاند: با آنکه آنها بیشتر به کشاورزی روی آوردهاند، ولی هنوز کاملاً به زندگی در خانه عادت نکردهاند و اغلب آنهایی که خانههای یک اتاقی دارند، آلاچیق قدیمی خود را درکنار خانههایشان نیز برپا کردهاند و حتى کسانی که خانههای چند اتاقی دارند، نیز چنین هستند (همو، ۲۵، ۳۸).
باور ترکمنها دربارۀ آلاچیق: در زمینۀ مسکن سنتی ترکمنها بـاورهای کهنی وجـود دارد که در زندگی ایلی ـ عشیرهای آنها ریشه دارد. ترکمنها آلاچیق خود را در روز و ساعتی که شگون داشته باشد، برپا میکنند. در باور آنها این روز معمولاً هفتم هر ماه است. معمولاً سعد و نحس ایام از روحانی محل پرسش میشود (عرشی، ۱۶؛ معطوفی، ۳ / ۲۲۷۱).
ترکمنها پس از برپاکردن اسکلت چوبی آلاچیق، دو طناب را به بالای آن (توینوک) میبندند که تا زمین ادامه دارد و دستمالی را با مقداری پول به بخش بالای طناب وصل میکنند. این پول «بایلن» نام دارد؛ جوانان ترکمن کوشش میکنند با پرش آن را بهدست آورند (شریعت زاده، ۹۸؛ کمالی، ۱۱۳). معمولاً انداختن نمد بالای توینوک برعهدۀ زن بزرگ فامیل است (عرشی، همانجا). بهنظر میرسد که این عمل نمادی است از زایایی، کامیابی و عمر طولانی و زندگی خانوادگی. در میان تیرۀ «آتابای» ایل یموت رسم بود که پس از برپایی اسکلت آلاچیق، جوانان مراسم ذکر «خنجر» را اجرا کنند. هنگامی که ساختن آلاچیق به پایان میرسید، صاحب آن، گوسفندی را قربانی میکرد و حاضران را به غذای ویژهای به نام «چکدرمه» مهمان مینمود (معطوفی، شریعتزاده، همانجاها). هنگام جداشدن پسر از پدر، و تشکیل خانواده، آلاچیق پسر بزرگ در سوی راست آلاچیق پدر، و دیگر پسران در سمت چپ او قرار میگیرند (گلی، ۳۰۷). چنانچه کسی در اوی بمیرد، بازماندگانش پس از ۳ روز محل اوی را تغییر میدهند. پیشتر رسم بر این بود که بازماندگان از آنجا کوچ کرده، بهجای دیگری میرفتند (شریعتزاده، همانجا).
از ۱۳۰۴ش، ترکمنها به تشویق دولت وقت، بهویژه در دشت گرگان به ساختن خانههای شهری و روستایی روی آوردند. هدف از این کار، یکجانشین کردن آنان بود، ولی ازآنجاکه با رغبت ترکمنها روبهرو نشد، آنها در شهریور ۱۳۲۰ دوباره به آلاچیقهای پیشین خود بازگشتند (مشیری، ۱۲۷؛ برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، نک : عشایر ... ، ۱۵۲).
ب ـ شاهسونها
ایلهای شاهسون و قرهداغیهای ارسباران از چادری استفاده میکنند که «آلاچیق» نام دارد. آلاچیق کوچکترین واحد اجتماعی عشایر کوچرو این منطقه است که یک خانوار را در خود جای میدهد. کوچکترین واحد اقتصادی ـ اجتماعی شامل چند آلاچیق است که «اوبه» یا «اوبا» نامیده میشود. قشلاق این ایلهای کوچرو دشت مغان، و ییلاق آنها دامنههای کوه سبلان است (ترغیبی، ۸۴، ۹۳، ۹۷).
مشکینشهر مرکز ییلاق شاهسونها، و دشت مغان در شمال این شهر، گرمسیر آنها بهشمار میرود. محل تجمع اصلی آلاچیقهای شاهسونها در منطقۀ شمال غربی ایران، دشت مغان تا اردبیل و مشکینشهر و دامنههای کوههای سبلان و قرهداغ است (همو، ۹۶، ۱۰۱). ییلاق شاهسونهای مشکینشهر از شهرستان اهر تا کوههای سبلان کشیده شده است (صدیق، ۸۳). آنها در اوایل خرداد هر سال، در جایگاه بهاری خود در دامنههای کوه سبلان آلاچیق برپا میکنند و در تیر و مرداد ماه به بالای کوه سبلان میروند و در اوایل آبان در نزدیکیهای دشت مغان دوباره آلاچیقها را برپا میدارند و سپس به جایگاه زمستانی خود «مغان» باز میگردند (همو، ۸۴).
چادر شاهسونها و ایل قرهداغی در آذربایجان به دو صورت چادرهای نیمکرهای و دالانی شکل است. چادرهای نیمکرهای را «آلاچیق»، و دالانی شکل را «کومه» میگویند (اندروز، ۱۲۶). آلاچیق همیشه با کومه همراه است. در اطراف دریای سیاه نیز از آلاچیق استفاده میشود. در ایران اساساً یکی از نشانههای شاهسونها آلاچیق است. استفاده از این نوع مسکن نزد ساکنان مجاور خلخال و طایفۀ افشار در ناحیۀ سهند و حتى کردهای مرند نیز رواج دارد. نوعی دیگر از چادر میان شاهسونها و قرهداغیها مرسوم است که نیمه آلاچیق بهشمار میآید و به شکل نیمکره است و «چاتما» نامیده میشود (همانجا).
برخی، آلاچیق شاهسونها را نوع تکامل یافتۀ «اوی» و چادرهای مغولها، ترکمنها، قرقیزها و کالموکها میدانند. آلاچیق از بیرون مانند «اوی» است، ولی در ساختمان خود تفاوتهای آشکاری با آن دارد که مهمترین آنها نبودن «تارم» است. در آلاچیق شاهسونها مصالح چوبی و پایۀ کمتری بهکار میرود، قطعات آلاچیق آسانتر ترکیب میشوند و تنها نیاز به یک دیرک است که هنگام برپایی، برای نگهداری تاج از آن استفاده میشود (ترغیبی، ۹۳-۹۴). وضع قرارگرفتن آلاچیقها به شکل نیمدایره است و ۳ تا ۸ آلاچیق که در هریک، یک خانوار زندگی میکند، در این نیمدایره قرار میگیرند. آلاچیق گروههای توانگر در جلو نیمدایره قرار دارد. فضای میان آن آلاچیقها و دیگر آلاچیقها را گوسفندان اشغال میکنند و بدینترتیب، جایگاهی امن و قابل نظارت میگردد (همو، ۹۸- ۹۹).
استخوانبندی آلاچیق شاهسونها از حلقۀ سقف و شماری میلۀ خمیده تشکیل میشود. شمار میلهها ۲۴ تا ۳۴، قطر داخل آلاچیق ۵ تا ۸ متر و فاصلۀ حلقۀ سقف تا زمین ۲ متر است. برای نگهداری و تعادل آلاچیق از دو طناب یکی در جلو و دیگری در پشت استفاده میشود و آنها را به میخهایی که در زمین کوبیده شدهاند، میبندند. در وسط چادر تیر چوبی بزرگ و محکمی قرار دارد. سطح بیرونی گنبد چادر با ۳ تکه نمد مثلثی شکل پوشیده میشود. در بالای در ورودی دودکش وجود دارد. مهمترین زیور آلاچیق، یک منگولۀ پر زرق و برق و پشمی است که در بالای چادر، جا دارد. در ورودی از یک تکه حصیر قابل انعطاف به اندازههای ۳×۱ متر ساخته شده که آن را به وسیلۀ تکه نمدی میپوشانند (اندروز، ۱۲۶، ۱۳۱).
شاهسونها دربارۀ تیر وسط آلاچیق باورهایی دارند که به صورت مجموعهای از رفتارهای آیینی در مراسم سوگ و سور اجرا میشود. مثلاً در مراسم عروسی، شاهسونها وقتی که میخواهند آلاچیق عروس را برپا دارند، باید پدر و مادرِ داماد، تیر وسط چادر را بیاورند و آنها باید برای خود تیر دیگری را فراهم کنند. این تیر را پدر و برادر عروس همراه با خواندن ترانههایی به آلاچیق عروس میبرند، مضمون این ترانهها چنین است: دخترم، امیدواریم که تو را در کانون گرم خانوادگی خود، به همراه همسر جوانت، به نیرومندی و استقامت این تیر ببینیم (همو، ۱۳۰).
کومۀ شاهسونها: کومه سرپناهی ساده و محقر است که در کنار آلاچیقها برپا میگردد. معمولاً خانوادههای فرودست شاهسون در کومه زندگی میکنند؛ گاهی نیز بهعنوان انبار علوفه، وسائل و ابزار کشاورزی و دامداری و همچنین بهعنوان یک آغل موقت برای برهها و بزغالهها از آن استفاده میکنند. کومه از ترکیب و به هم پیوستن چند جفت پایه از شاخههای دراز درختان بهدست میآید. پوشش آن تکههایی از نمد، پارچههای برزنتی و جز آنها ست که پس از پوشاندن به صورت دالانی شکل در میآید (ترغیبی، ۱۴۹). کومه معمولاً از آلاچیق کوچکتر، و هزینۀ آن کمتر است. از نظر دوام نیز آلاچیق تا ۲۰ سال قابل استفاده است، درحالیکه کومه عمر کمتری دارد (اندروز، ۱۲۶).
چاتما: نوعی مسکن متحرک و موقت است که معمولاً زمانی که آلاچیق را برپا نمیکنند، از آن استفاده میشود. ساختار چاتما از کومه هم سادهتر است. چاتما را از چند چوب قابل انعطاف میسازند که معمولاً از شاخۀ درخت میبرند. این شاخهها را به طور مایل در زمین فرو میکنند و انتهای آزاد آنها را به هم میپیوندند، به گونهای که بهصورت یک نیمکره درآید و برای آنکه واژگون نشود، چوب دوشاخهای به زیر آن میزنند. روی چاتما نمد پهنی انداخته میشود. از این سرپناه موقت بیشتر چوپانها استفاده میکنند (ترغیبی، ۱۵۳). چاتمای شاهسونها با چاتمای ترکمنها تفاوت دارد. ترکمنها آن را بهصورت کاملتر میسازند. شاهسونها چاتما را پشت به باد محلی برپا میکنند (همو، ۱۵۴).
مآخذ
ابنحوقل، محمد، صورةالارض، لیدن، ۱۹۳۹م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م؛ ابنعربشاه، احمد، عجائب المقدور، به کوشش احمد فائز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۶م؛ اندروز، پیتر، «آلاچیق و کومه: چادرهای نمدی آذربایجان»، مردمشناسی و فرهنگ عامۀ ایران، ترجمه و تلخیص صدیقه مصطفوی و ابراهیم سلیمانی کرهرودی، تهران، ۱۳۵۶ش، شم ۳؛ باربارو، ج.، «سفرنامه»، سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۴۹ش؛ بارنز، الکس، سفرنامه، ترجمۀ حسن سلطانیفر، مشهد، ۱۳۶۶ش؛ بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق؛ بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۶۹ش؛ پورکریم، هوشنگ، «اینچه بورون»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۷ش، شم ۷۳؛ ترغیبی، شاهرخ و بیژن افسرکشمیری، سیاهچادر، تهران، ۱۳۶۷ش؛ جغرافیای استان مازندران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، ۱۳۶۵ش؛ دبا؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، «آلاچیق ترکمن»، مجموعۀ مقالات مردمشناسی، تهران، ۱۳۶۲ش، ج ۱؛ صدیق ایمانی، مصطفى، «شناخت مقدماتی ایل ایلسون»، همان، ج ۲؛ عرشی، زیبا و نصرالله کسراییان، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۷۰ش؛ عشایر ایران، به کوشش محمدرضا بهارناز و دیگران، تهران، ۱۹۹۴م؛ فیلبرگ، س. ج.، سیاهچادر، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۷۲ش؛ قورخانچی، محمدعلی، «نخبۀ کامرانی»، گرگاننامه، به کوشش مسیح ذبیحی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش؛ کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۳ق؛ کمالی، محمدشریف و اصغر عسکری خانقاه، ایرانیان ترکمن، تهران، ۱۳۷۴ش؛ کنتارینی، آمبروزیو، «سفرنامه»، سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۴۹ش؛ گلی، امینالله، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمنها، تهران، ۱۳۶۶ش؛ لاکهارت، لارنس و دیگران، نادرشاه، ترجمۀ اسماعیل افشار نادری، تهران، ۱۳۷۹ش؛ لوگاشوا، بیبی رابعه، ترکمنهای ایران، ترجمۀ سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، ۱۳۵۹ش؛ مشیری، رحیم، جغرافیای کوچنشینی، تهران، ۱۳۸۷ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، ۱۳۸۳ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۸۲ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۴۳ش؛ یعقوبی، احمد، البلدان، لیدن، ۱۸۹۱م؛ ییت، چ. ا.، سفرنامۀ خراسان و سیستان، ترجمۀ قدرتالله روشنی زعفرانلو و مهرداد رهبری، تهران، ۱۳۶۵ش؛ نیز:
Fraser, J. B., A Winter's Journey (Tâtar), London, 1838; Spuler, B., Die Mongolen in Iran, Leiden, 1985.
محسن احمدی