رپایۀ گزارشهای جغرافی‌نویسان مسلمان، ایالت جبال از شرق به بیابانهای داخلی ایران، از غرب به جلگه‌های بین‌النهرین، از جنوب به خوزستان و فارس امروزی، و از شمال به کوههای البرز و آذربایجان محدود بوده است (نک‍ : اصطخری، ۱۹۵؛ ابن حوقل، ۱/ ۳۵۷؛ حدودالعالم، ۱۳۹-۱۴۰) و شهرهای مهمی چون ری، اصفهان و همدان بزرگ‌ترین شهرهای آن به شمار می‌رفته است (مقدسی، ۳۸۴).
مؤلف گمنام حدودالعالم، ۲۴ شهر از شهرهای ناحیۀ جبال را برشمرده، و در توصیف آنجا نوشته است: «و این [ناحیتی است] بسیار کشت و برز و آبادان و جای دبیران و ادیبان و بسیار نعمت و از وی کرباس و جامۀ [ابریشم] و زعفران خیزد» (ص ۱۴۰-۱۴۳). شهرهای کرمانشاهان، دینور، زنجان، نهاوند، بروجرد، قم و کاشان از دیگر شهرهای ناحیۀ جبال بودند (اصطخری، ۱۹۷-۱۹۸). همچنین آمده است که ناحیۀ جبال منطبق با سرزمینی است که پس از چیرگی اسکندر مقدونی بر ایران، ماد بزرگ خوانده می‌شد. این نام اخیر در آثار تاریخی و جغرافیایی یونانیان بازتاب گسترده‌ای دارد (برای نمونه، نک‍ : استرابن، V/ 303 ff.).
نام ماد (در زبان پهلوی ماه) در تقسیمات اداری پایان روزگار ساسانیان به سرزمینی کوچک‌تر اطلاق می‌شد که از گذرگاه حلوان در غرب، تا نهاوند در شرق را در بر می‌گرفته است (نک‍ : مارکوارت، 18) و شاهَکانی از خاندان کارن بر آنجا فرمانروایی داشته‌اند (طبری، ۴/ ۱۳۴). ناحیۀ ماد (ماه) در ۲۱ق/ ۶۴۲م، به روزگار خلافت عمر به دست عربها گشوده شد. به هنگام پیشروی تازیان در این ناحیه شماری از شاهکان محلی آنجا با آنان مصالحه کردند و در ازای پرداخت جزیه به عنوان امیرِ ناحیۀ زیرفرمان خود برجا ماندند و از آن پس آن نواحی به نام این شاهکان خوانده می‌شد. در نهاوند یکی از این شاهکان به نام «دینار» با حذیفة بن الیمانی، سردار عرب پیمان بست و از این‌رو نهاوند مدتها «ماه دینار» نامیده می‌شد (همو، ۴/ ۱۳۳-۱۳۴؛ بلاذری، ۴۲۸-۴۲۹؛ ابن فقیه، ۵۲۷). پیش از این پیمان، عربها با شخص دیگری به نام «بهراذان» پیمان مشابهی دربارۀ بخشی از ناحیۀ ماد بسته بودند که آن ناحیه منتسب به نام او «ماه بهراذان» خوانده می‌شد (طبری، ۴/ ۱۳۴، ۱۳۶-۱۳۷).
بخشهای دیگر سرزمین ماد نیز منسوب به نام شاهکان محلی آن نواحی که با عربها مصالحه کرده بودند، معروف به «ماه بسطام»، «ماه کران»، «ماه سکان» و «ماه هروم» بوده است (یاقوت، ۴/ ۴۰۶).
در روزگار خلافت معاویه، نهاوند از فتوحات مردم کوفه، و دینور از فتوحات مردم بصره به شمار می‌رفت. اما چون شمار مسلمانان کوفه فزونی یافت، نیاز آنان به خراج سرزمینهای گشوده شده افزون‌تر شد؛ پس دینور را که از فتوحات بصریان بود، به کوفیان سپردند و بصریان در عوض نهاوند را گرفتند و فزونی خراج دینور بر خراج نهاوند از آنِ کوفیان شد. از این‌رو نهاوند «ماه البصره»، و دینور «ماه الکوفه» نامیده شد (بلاذری، ۴۲۹؛ ابن فقیه، ۵۲۷). اما در منابع عربی، از این‌ دو ناحیه بیشتر با نام تثنیۀ «ماهین» (ماهان) که در برگیرندۀ هر دو ناحیۀ نهاوند و دینور بود، یاد شده است (نک‍ : طبری، ۳/ ۶۲۰، ۴/ ۱۳۳، ۱۳۶؛ بلاذری، ۴۲۴، ۴۳۲). «ماهات» (جمع ماه) نیز برای اشاره به این دو ناحیه در منابع عربی متداول بوده است (نک‍ : ابن فقیه، ۴۰۷؛ مسعودی، ۳۲، ۳۴).
با توجه به بازتاب تقسیمات سیاسی و اداری اواخر روزگار ساسانیان در منابع تاریخی و جغرافیایی نخستین سده‌های اسلامی، ناحیۀ جبال در آن زمان ظاهراً پهله خوانده می‌شده است. ابن خردادبه (ص ۵۷) از «بلاد البهلویین» (شهرهای پهلویان یا پهله) مانند ری، اصفهان، همدان، دینور، نهاوند، مهرجان قَذَق، ماسبذان و قزوین یاد کرده است که منطبق با ناحیۀ جبال در آثار دیگر جغرافیانویسان دورۀ اسلامی است. ابن ندیم (۱/ ۱۵) و بیرونی (ص ۲۸۵) نیز در آثار خود از پهله و بعضی شهرهای آن یاد کرده‌اند.
به نوشتۀ زکریای قزوینی (ص ۳۴۱)، در سدۀ ۶ ق، نام قهستان (معرب کوهستان) نیز به جای نام جبال کاربرد داشته است. محمد بن نجیب بکران (زنده به سال ۶۰۵ ق) از این ناحیه با نام «قهستان عراق» یاد کرده ونوشته است: «این ولایت جبال خوانند...، قهستانِ معروف این است و آن قهستان که تون و قاین آنجا ست، ذکر آن در کتب ندیده‌ایم» (ص ۵۶-۵۷). اما با این حال نام عراق عجم در بیشتر منابع تاریخی و جغرافیایی مسلمانان از سدۀ ۶ ق تا پایان دورۀ سلطنت قاجارها رواج بیشتری داشتـه است (برای نمونه، نک‍ : حمداللٰـه، ۴۷ بب‍ ؛ حافظ ابرو، ۲/ ۴۶، ۷۱؛ مجدی، ۷۶۶ بب‍ ؛ بافقی، ۸۳ بب‍ ‌؛ زین‌العابدین، ۳۹۵؛ اعتمادالسلطنه، ۴/ ۲۰۶۳ بب‍ ‌). در دورۀ سلطنت رضاشاه پهلوی با تصویب قانون تقسیمات کشوری، نام عراق عجم منسوخ شد.

مآخذ

ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/ ۱۸۸۹م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن‌، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش؛ بافقی، محمدمفید، مختصر مفید، ویسبادن، ۱۹۸۹م؛ بکران، محمد، جهان‌نامه، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۴۲ش؛ بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، ۱۳۷۸ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳م؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، ۱۳۱۵ق؛ طبری، تاریخ؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ مجدی، محمد، زینت المجالس، تهران، ۱۳۴۲ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، ۱۹۰۶م؛یاقوت، بلدان؛ نیز:

Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Markwart, J., Ēranšahr, Berlin, 1901; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1961.
علی‌کرم همدانی