چلبی نویسنده (ها) : مسعود تاره. دایره المعارف بزرگ اسلامی
دربارۀ اینکه واژۀ چلبی ریشهای ترکی دارد یا اینکه از زبانهای دیگر آمده، و در میان ترکان رواج یافته است، اختلافنظر وجود دارد. ابن بطوطه مینویسد: چلبی «به لسان روم» معادل عبارت سیدی در عربی است (۱ / ۳۱۸). از میان محققان جدیدتر نیز برخی چلبی را از لفظ چلب، یعنی نام باری تعالى به ترکی، دانستهاند که با افزودن پسوند نسبت فارسی و عربی «ی» به آن پدید آمده است (پاکالین، I / ۳۴۳). وافقپاشا نیز بر این باور است که ترکان آسیای میانه در زمان چنگیزخان و از طریق ارتباط با مسیحیان، واژۀ چلب را به عنوان نام خداوند وضع کردند (همانجا). بنابراین نظر، چلب میتواند با واژۀ فارسی چلیپا همریشه باشد (پاکالین، همانجا). نظریهای دیگر، چلبی را از ریشۀ کُردی ضِلِب، به معنی خدا میداند (EI2, II / 19).
در سدۀ ۷ق / ۱۳م، پیش از آنکه عنوان چلبی در میان شاهزادگان عثمانی رواج پیدا کند، امیران خاندان محلی گرمانیه عنوان چلبی داشتند. ازجملۀ آنها میتوان یعقوببیک، مشهور به چلبی اعظم (اوزونچارشیلی، ۱ / ۷۰)، و سلیمانشاه، مشهور به شاه چلبی (همو، ۱ / ۷۱) را نام برد. در سدۀ ۸ ق / ۱۴م همزمان با قدرت گرفتن امپراتوری عثمانی، اصطلاح چلبی در مورد شاهزادگان این سلسله ــ که مقیم آناتولی بودند و پیش از آن شهزاده نامیده میشدند ــ بهکار رفت (همو، ۱ / ۵۶۰). فرزندان پسر ایلدرم بایزید، همچون سلیمان چلبی (همو، ۱ / ۳۴۱) و چلبی محمد که توانست برادر خود عیسى چلبی را کنار بزند و با عنوان سلطان محمد اول (سل ۸۱۶-۸۲۴ ق / ۱۴۱۳-۱۴۲۱م) بر تخت سلطنت بنشیند (همو، ۱ / ۳۷۴-۳۷۶، ﺟﻤ )، چلبی نامیده میشدند. اصطلاح «چلبی سلطان» نیز به شاهزادگانی که فرمانروایی بر بخشی از کشور را برعهده داشتند، اطلاق میشد (همو، ۱ / ۵۶۱).
با گذشت زمان تداول عنوان چلبی در مورد فرزندان ذکور پادشاهان کمتر شد و این واژه جای خود را به عنوانهای دیگر داد، چنانکه در اواخر دورۀ عثمانی فرزندان ذکور این خاندان با عنوان افندی خوانده میشدند (پاکالین، I / ۳۴۲).
واژۀ چلبی درمیان صوفیان و گروههای فتوت منطقۀ آسیای صغیر نیز کاربرد داشت (نک : ابن بطوطه، ۱ / ۳۲۵-۳۲۶). در اشعار قاسم انوار (د ۸۳۵ ق / ۱۴۳۲م)، شاعر آذربایجانی، این واژه به مفهوم محبوب عرفانی، و حتى معادل الله به کار رفته است (نک : ص ۸۰، ۲۴۵، ۴۰۸). کسانی که خود را از سلالۀ حاجی بکتاش ولی میدانستند، نیز چلبی نامیده میشدند، گرچه مهمترین نمود عنوان چلبی در طریقۀ مولویه پدید آمد (هاشمپور، ۵۱۵-۵۱۶؛ لویس، ۵۳۹).
پس از مرگ جلالالدین مولوی (۶۷۲ ق / ۱۲۷۳م)، حسامالدین چلبی (د ۶۸۳ ق / ۱۲۸۴م)، یار و مرید مولانا جانشین او شد و پس از حسامالدین، سلطان ولد (د ۶۹۱ ق / ۱۲۹۲م)، پسر مهتر مولوی به این مقام معنوی رسید و مقدمات شکلگیری طریقۀ مولویه را فراهم ساخت. آرامگاه مولانا در زمان حسامالدین چلبی و به کوشش سلطان ولد ساخته شد و از آن زمان به بعد موقوفاتی از سوی امیران و دوستداران مولوی به آنجا اختصاص یافت (گولپینارلی، ۲۴-۲۵, ۶۲-۶۴). اولو عارف چلبی و دو برادرش که فرزندان سلطان ولد بودند، به جای پدر نشستند و رفته رفته نفوذ طریقۀ مولویه در آناتولی رو به فزونی نهاد (فروزانفر، ۱۷۷- ۱۷۸؛ لویس، ۳۰۸-۳۱۰). به این ترتیب، در میان مولویان نخستینبار حسامالدین، با لقب چلبی خوانده شد و پس از او، این لقب برای فرزندان و نوادگان پسر سلطان ولد نیز به کار رفت. شیخ خانقاه مولانا در قونیه همواره یکی از نوادگان سلطان ولد بود و چلبی خوانده میشد (گولپینارلی، ۲۲۹؛ لویس، ۵۳۹). چلبیان در دورۀ شکلگیری طریقۀ مولویه وارثان مادی و معنوی مولانا بهشمار میآمدند. چلبیِ خانقاه قونیه، افزون بر نظارت بر امور موقوفات خانقاه قونیه، با تعیین خلفا در سایر شهرها و نیز تعیین جانشین خود، مانع از درگیری بر سر مقام در میان مولویان میشد (گولپینارلی، ۱۵۱-۱۵۲).
پس از مرگ پیر عادل چلبی (د ۸۶۵ ق / ۱۴۶۱م)، دهمین جانشین مولانا، دورۀ ادارۀ همهجانبۀ طریقۀ مولویه به دست چلبیها به انجام رسید و از آن پس با به ظهور رسیدن مشایخ قدرتمند و دارای نفوذ در مناطق دیگر، بهتدریج از قدرت چلبیان کاسته شد و آنان با ایفای نقشی تشریفاتی و مادی، ادارۀ امور معنوی طریقه را به مشایخ دیگر سپردند و خود رسیدگی به موقوفات را برعهده گرفتند (همو، ۹۹-۱۰۰).
با به قدرت رسیدن عثمانیان در آسیای صغیر، و تصرف قونیه توسط حکومت عثمانی در ۸۷۰ ق / ۱۴۶۶م، مشایخ سلسلۀ مولویه توانستند حمایت و توجه سلاطین عثمانی را به خود جلب کنند. در این دوره فرمان پوستنشینی چلبیان در خانقاه قونیه از سوی سلاطین عثمانی به امضا میرسید (مشکور، ۱۵۷). همچنین چلبی خانقاه قونیه مشایخ خانقاهها و تِکِههای (تکیههای) مولویه را انتخاب میکرد و انتصاب او به تصویب شیخالاسلام و سلطان عثمانی میرسید (لویس، ۵۲۷). توجه سلاطین عثمانی به مولویان باعث میشد که هدایا و موقوفات آرامگاه مولوی در هر دوره افزایش یابد، چنانکه سلطان سلیم (سل ۹۱۸-۹۲۶ق / ۱۵۱۲-۱۵۲۰م) در زمان پوستنشینی خسرو چلبی (د ۹۶۹ق / ۱۵۶۲م) موقوفات بسیاری را در اختیار مولویان قرار داد (همو، ۵۵۸). پس از عزل عبدالحمید و به سلطنت رسیدن محمد پنجم (سل ۱۳۲۷-۱۳۳۷ق / ۱۹۰۹- ۱۹۱۹م)، نیز عبدالحلیم چلبی، بیست و نهمین جانشین مولانا این نقش را برعهده داشت که در مراسم تاجگذاری سلطان عثمانی شمشیر بر کمر او ببندد (دولتآبادی، ۳ / ۹۷؛ گولپینارلی، 276).
انتقال دائمی مقام چلبی از پدر به پسر گاه باعث بروز اختلاف میان مشایخ مولویه و چلبیها میشد (همو، 152). برای نمونه، در زمان پوستنشینی فرخ چلبی (د ۱۰۰۰ق / ۱۵۹۲م)، بر سر چگونگی استفاده از موقوفات خانقاه مولانا اختلافی میان چلبیان ظهور کرد که موجب شد دولت عثمانی برای نخستینبار در امور خانقاه مولویه دخالت کند و فرخ چلبی به مدت ۱۸ سال از مقام خود خلع گردد (ثاقب دده، ۱ / ۱۵۱-۱۵۳؛ گولپینارلی، 155-156).
از درگذشت مولانا تا نیمۀ دوم سدۀ ۱۴ق / نیمۀ سدۀ ۲۰م، ۳۴ تن بر منصب جانشینی وی نشستهاند که به استثنای سلطانولد، همگی عنوان چلبی داشتند. در میان چلبیان، تنها چلبی هفدهم، یعنی عارف چلبی سوم، فرزند ولد چلبی (د ۱۰۵۲ق / ۱۶۴۲م) از جانب مادر به خاندان مولوی منسوب بود و بقیۀ چلبیها از طریق پدر به مولانا نسب میبردند (همو، 152-153, 177).
مآخذ
ابن بطوطه، رحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق؛ استرابادی، محمد مهدی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش؛ اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمۀ ایرج نوبخت، تهران، ۱۳۶۸ش؛ بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق؛ ثاقب دده، سفینۀ نفیسۀ مولویان، قاهره، ۱۲۳۸ق؛ دولتآبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، ۱۳۶۱ش؛ فروزانفر، بدیع الزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد، تهران، ۱۳۶۱ش؛ قاسم انوار، علی، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ق؛ گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلالالدین، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ لویس، ف. د.، مولانا، دیروز تا امروز، شرق تا غرب، ترجمۀ حسن لاهوتی، تهران، ۱۳۸۴ش؛ مشکور، محمدجواد، تعلیقات بر اخبار سلاجقۀ روم ابن بیبی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ وافق پاشا، احمد، لهجۀ عثمانی، استانبول، مطبعۀ امیر؛ هاشمپور سبحانی، توفیق و قاسم انصاری، «حاجی بکتاشولی و طریقت بکتاشیه»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ۱۳۵۵ش، س ۲۸، شم ۱۲۰؛ نیز:
EI2; Gölpınarlı, A., Mevlânâ'dan sonra Mevlevîlik, Istanbul, 1953; Pakalın, M. Z., Osmanlı tarih deyimleri ve terimleri sözlüğü, Istanbul, 1946.
مسعود تاره