اِبْنِ حوقَل دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 522
اِبْنِ حوقَل ho(a)wqal] ، ابوالقاسم ebn-e محمد بن حوقل يا محمد بن على نصيبى يا نصيبينى د پس از 67ق/78م، بازرگان، سياح معروف و جغرافىدان عرب. وي از 31 تا 59ق/43 تا 70م به سياحت در بلاد اسلامى پرداخت و كتاب صورةالارض يا المسالك و الممالك را تأليف كرد. وي پيش از 20ق در نصيبين واقع در بينالنهرين عليا زاده شد، و احتمالاً آغاز زندگى را در نصيبين و جوانى را در بينالنهرين سفلا گذرانده است، زيرا خود تصريح كرده كه در حدود سال 20ق در مداين بوده، و سپس به عزم مطالعه دربارة سرزمينهاي اسلامى و ملتهاي مختلف، و نيز به منظور تجارت سفر تاريخى خود را آغاز كرده است. مسير مسافرت او را بر اساس صورةالارض مىتوان چنين تعيين كرد: افريقاي شمالى، اسپانيا و مرزهاي جنوبى صحرا 36-40ق/ 47-51م، مصر و نواحى شمالى قلمرو اسلام يعنى ارمنستان و آذربايجان ح 44ق/55م، جزيره در شمال بينالنهرين، عراق، خوزستان و فارس ح 50- 58ق/61- 69م، خوارزم و ماوراءالنهر ح 58ق/69م، و سيسيل ح 62ق/73م؛ مسير بعدي او معلوم نيست
اِبْنِ حَجَرِ عَسْقَلانى دانشتامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 507
اِبْنِ حَجَرِ عَسْقَلانى asqalani] hajar-e ، ابوالفضل ebn-e شهابالدين احمد بن على بن محمد بن... حجر عسقلانى كِنانى مصري 73-52ق/372-449م، يكى از علماي بزرگ حديث و فقه شافعى، مورخ و شاعر. از او به «حافظ العصر» و «شيخ الاسلام» و «اميرالمؤمنين در حديث» ياد كردهاند.
ابن حجر در سفرهاي متعدد خود به مكه، شام، قدس، اسكندريه، يمن و عدن هيچگاه از كسب علم غفلت نمىكرد. سخاوي نام دروس و مدارسى را كه ابن حجر در آنها تدريس كرده است، چنين نام مىبرد: تفسير در حسنيه و منصوريه؛ حديث در بيبرسيه، جماليه، زينبيه، شيخونيه، جامع طولون، قبة منصوريه و نيز در محموديه؛ فقه در خروبيه، فخريه، شيخونيه، صالحيه، صلاحيه و مؤيديه.
اِبْنِ تِلْميذ دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 480
اِبْنِ تِلْميذ telmiz] ، ابوالحسنهبةالله ebn-e بن صاعد ح65- 60ق/073- 165م، ملقب به موفقالملك و امينالدوله و سلطان الحكماء، پزشك، داروشناس، اديب و شاعر مسيحى بغدادي. ابن تلميذ در بغداد، در خانوادهاي مسيحى تولد يافت. وي مقدمات علوم را در زادگاه خويش فرا گرفت، سپس براي تكميل معلومات و مطالعات پزشكى به ايران سفر كرد و به دربار سلطان سنجر راه يافت. آنگاه به بغداد بازگشت و پزشك مخصوص خليفه المقتفى شد و نيز رياست بيمارستان عضدي را يافت و تا هنگام مرگ در همان منصب باقى ماند
اِبْنِ تَغْري بِرْدي دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 479
اِبْنِ تَغْري بِرْدي berdi] taqri ، ابوالمحاسن ebn-e جمالالدين يوسف بن تغري بردي بن عبدالله ظاهري حنفى ح 12 -74ق/ 409-469م، مورخ. وي در قاهره زاده شد؛ پس از درگذشت پدرش 15ق، تربيت وي را ابن عديم كه شوهر خواهر او بود، به عهده گرفت. يوسف پس از حفظ قرآن، مختصر قُدوري را نيز از بر كرد و فقه را از شمسالدين محمد رومى حنفى وابوالبقاء بهاءالدين حنفى، قاضى مكه و بدرالدين محمود عينى حنفى، و نحو را از تقىالدين شُمُنّى آموخت و مجالس درس ابن حجر عسقلانى د 52ق را نيز درك كرد. سپس ملازمت مورخان روزگار خود عينى و مقريزي را اختيار كرد و در دانش تاريخ جهد فراوان به كار بست، تا اينكه در اين علم سرآمد شد و به تأليف و تصنيف پرداخت.
اِبْنِ بىبى دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 476
اِبْنِ بىبى bibi] ، ناصرالدين ebn-e حسين بن محمد بن على جعفري د پس از 80ق/281م، نيز معروف به ابن بىبىِ مُنجّمه، اديب و تاريخنگار ايرانى. وي در سالهاي پايانى سدة ق و يا در اوايل سدة ق به دنيا آمده است و چون كتابش را در پايان 79ق به اتمام رسانده، دست كم تا اين سال زنده بوده است. پدرش مجدالدين محمد ترجمان از سادات گور سرخ جرجان گرگان در دستگاه سلطان جلالالدين خوارزمشاه مقرب بود و در خدمت صاحب ديوان شمسالدين جوينى سمت منشيگري داشت. مادرش بىبى منجّمه دختر كمالالدين سمنانى رئيس شافعية نيشابور بود و در ستارهشناسى مهارت داشت
اِبْنِ بَطّوطه دانشنامه ایران جلد : 1 شماره مقاله 469
اِبْنِ بَطّوطه battute(a)] ، ابوعبدالله ebn-e شرفالدين محمد بن عبدالله بن محمد طَنجى 03-79ق/304-377م، جهانگرد معروف. وي در طنجه به دنيا آمد و در همانجا در علوم دينى براساس تعاليم مذهب مالكى به تحصيل پرداخت.
وي نخستين سفر خود را در رجب 25 به قصد زيارت حج آغاز كرد؛ ابتدا از طنجه به تِلِمسان در الجزيره رفت و پس از گذر از طرابلس و ديگر نواحى شمال افريقا به اسكندريه و دِمياط، و آنگاه به قاهره رسيد؛ مدتى بعد راه شام در پيش گرفت و از آنجا به فلسطين رفت و از راه بيتالمقدس به بيروت، طرابلس، حلب، انطاكيه، لاذقيه، بعلبك و دمشق سفر كرد و مدتى در دمشق اقامت گزيد و سپس راهى مدينه و مكه شد؛ پس از ترك مكه آهنگ عراق كرد و از راه قادسيه به نجف اشرف رفت و پس از آن عازم ايران شد و از آبادان، ماهشهر معشور و شوشتر ديدن كرد و در اين شهر بيمار شد
اِبْنِ بَزّاز دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 462
اِبْنِ بَزّاز bazzaz] ، محمد ebn-e بن محمد بن شهاب بن يوسف كَردَري د 27ق/424م، فقيه حنفى. وي در سراي، پايتخت اردوي زرين مرجع يگانة فتوا، و داراي نفوذ اجتماعى بسيار بود. او روزگاري را نيز در حاجى طرخان سپري كرد و سرانجام، در اواخر عمر راهى عثمانى شد. از شاگردان ابن بزاز مىتوان از ابن عربشاه، محيىالدين كافيجى و شرفالدين قريمى نام آورد. از خصوصيات بارز فقه ابن بزاز اين است كه وي به احكام مستحدثه پرداخته، و اين امر سبب توجه به شخص او و آثارش در دنياي فقه حنفى از شرق تا غرب بوده است.
از آثار او الفتاوي البزازية از متون مهم فقه حنفى است كه بارها بر آن شرح نوشته شده است. گفتنى است ابن بزاز در اين كتاب بارها در ابواب مختلف به تحليل جملههاي فارسى پرداخته است و اين موارد مىتواند در بررسى نقش زبان فارسى در منطقة اَتِل اسنادي درخور توجه باشد. افزون بر مناقب ابى حنيفه، آثار ديگري نيز از وي به صورت خطى در كتابخانههاي مختلف جهان برجاي مانده است.*
اِبْنِ اَزْرَق دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 429
اِبْنِ اَزْرَق azraq] ،احمد ebn-e بن يوسف بن ازرق فارقى 10 - بعد از 77ق/117-181م، محدث، فقيه، مورخ، جغرافىدان معروف و مؤلف تاريخ ميافارقين و آمِد . او در ميافارقين، از شهرهاي مهم ديار بكر متولد شد. ابن ازرق به سبب علاقة شديدي كه به تاريخ، اوضاع اجتماعى، تاريخى و جغرافيايى داشت، به سفرهاي متعددي دست زد. در خلال اين سفرها با طبقات مختلف از خلفا، سلاطين و وزرا گرفته تا علما، قضات و مسئولان حكومتى شهرها و ولايات ملاقاتها كرد و اطلاعات ارزشمندي به دست آورد. در واقع بخش زيادي از آنچه در كتاب تاريخ ميافارقين يا تاريخ الفارقى وي آمده، ثمرة مشاهدات و يادداشتهاي او در طى اين سفرهاست. اين كتاب ظاهراً تنها اثر باقى مانده از اوست.
اِبْنِ اِياس دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 449
اِبْنِ اِياس eyas] ، يا ebn-e اَياس، ابوالبركات محمد بن احمد بن اياس ناصري حنفى 52 - پس از 28ق/448-522م، مورخ مصري. نياي پدري او، فخري اياس د 53ق/449م از مماليك سلطان ظاهر برقوق بود و در دولت الملك الناصر فرج منصب دواداري = دبيري داشت.
ابن اياس از جلالالدين سيوطى، عبدالباسط بن خليل حنفى و شمسالدين قادري به عنوان استادان خود ياد كرده است. وي همچنين با رجال دربار و اميران مصري رابطة نزديك داشت و بسياري از آنان را مدح كرد، يا در مرگشان مرثيه سرود. پارهاي از اين مدايح در كتاب او آمده است.
مهمترين اثر ابن اياس بدائع الزهور فى وقائع الدهور، در تاريخ مصر است. اين كتاب تاريخ مصر را از روزگار كهن تا سالهاي نزديك درگذشت مؤلف در بردارد و چند بار از جمله در قاهره 301- 306ق چاپ شده است.*
آبَسْكون دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 320
آبَسْكون ، يا aba(e)skun] آبِسْكون، جزيره و بندرگاهى كهن در جنوب شرقى درياي خزر واقع در مصب رود گرگان كه جغرافىدانان متقدم طول آن را 9 و 5 شرقى، و عرض آن را 7 و 0 يا 5 شمالى تعيين كردهاند. اكنون محل دقيق آن شناخته نيست و كسانى آبسكون را در محل روستاي خواجه نفس كنونى يا جزاير آشوراده مىدانند. از قراين و نقشههاي تاريخى برمىآيد كه آبسكون بندرگاهى پراهميت بوده، و همين اهميت سبب شده است كه در مآخذ تاريخى از درياي خزر، به نام درياي آبسكون ياد شود.
اَبِشْ خاتون دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 332
اَبِشْ خاتون xatun] ، دختر abes سعد بن ابى بكر بن سعد زنگى و تركان خاتون كه از سوي ايلخانان مغول، اتابك شيراز بود.
ابش پس از كشته شدن سلجوقشاه در 62ق/263م حكومت شيراز را در دست گرفت. در رجب 63 قاضى شرفالدين ابراهيم از سادات شيراز كه مدعى مهدويت بود، بر وي شوريد، اما در برابر نيروهاي شيراز، تاب نياورد و كشته شد. از اين زمان به بعد، نابسامانى اوضاع عملاً حكومت شيراز را از دست ابش خاتون بيرون كرد. در پى اين حوادث، اباقاخان ه م وي را به تبريز فرا خواند؛ اما در 82ق دوباره او را به حكومت شيراز گماشت و چون ارغون خان در 83ق در تبريز به تخت نشست، وي را از حكومت شيراز بر كنار كرد و عمادالدين ابويعلى را به جاي او به شيراز فرستاد. ابش از رفتن به درگاه ارغون سرباز زد و با عمادالدين از در مخالفت درآمد و سرانجام وي را از ميان برداشت.
پس از قتل عمادالدين، ارغون كسانى را براي آوردن ابش خاتون به شيراز فرستاد و آنان وي را به رغم اكراهش از اين امر روانة تبريز كردند. ابش يك سال و چند ماه پس از بركنارياش در 85ق/286م در تبريز درگذشت.*
منبع: دایره المعارف بزرگ اسلامی
اِبْراهيمِ غَزْنَوي دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 212
اِبْراهيمِ غَزْنَوي qaznavi] ، ebrahim-e سلطان ابوالمظفر ظهيرالدوله رضىالدين ابراهيم بن مسعود بن محمود 24-92ق/ 033- 099م.
ابراهيم در هرات زاده شد. او نهمين و آخرين فرزند سلطان مسعود اول حك 21-32ق/030-041م، و به هنگام كشته شدن پدرش كودكى خردسال بود. وي پس از درگذشت برادرش فرخزاد در 51ق/ 059م به سلطنت رسيد و از همان آغاز با سلجوقيان از در اتحاد و دوستى درآمد. در نخستين سال سلطنتش با چَغري بيك داوود بن ميكائيل بن سلجوق، امير خراسان رسماً مصالحه كرد و يك چند به جنگهاي طولانى ميان دو خاندان غزنوي و سلجوقى پايان داد
اِبْراهيمِ اينال دانشنامه ایران جلد : 1 شماره مقاله 170
اِبْراهيمِ اينال inal] [ebrahim-e يا ينال مق 51ق/ 059م، برادرِ مادريِ طغرل بيك، از سران مقتدر خاندان سلجوقى و فاتح بسياري از متصرفات اولية آنان.
نخستين مأموريتى كه ابراهيم پس از جلوس طغرل بيك بر عهده گرفت، فتح نيشابور بود. وقتى ابراهيم بر كران نيشابور رسيد، اهل نيشابور به استقبالش شتافتند. طغرل ابراهيم را به تسخير همدان، ابهر، زنجان و نواحى آذربايجان گسيل داشت. ابراهيم پس از آنكه بر بعضى از بلاد مجاور ري استيلا يافت، بروجرد را نيز تصرف كرد. در 37ق ابراهيم به فرمان طغرل به بلاد جبل، در غرب ايران، حمله برد و همدان را به تصرف درآورد و آنگاه به دينور رفت.
اِبْراهيمِ اَدْهَم دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 165
اِبْراهيمِ اَدْهَمadham] ، ebrahim-e ابواسحاق ابراهيم بن ادهم ابن منصور تَميمى عِجْلى د 61 يا 62ق/78 يا 79م، عارف و زاهد معروف. در تذكرهها پدر او را از ملوك خراسان گفتهاند و دربارة علت و چگونگى پيوستن او به طريق زهد و تجرد داستانهاي مختلف نقل شده است. بنابر يكى از اين روايات ابراهيم در قصر شاهى بر تخت خفته بود. نيمهشب سقفخانه جنبيد و آواز پاي كسى كه بر بام بود، شنيده شد. ابراهيم پرسيد، كيست؟ جواب آمد كه شتر گم كردهام و گم شدة خود را مىجويم. ابراهيم گفت اي نادان شتر بر بام مىجويى؟ پاسخ آمد: پس تو بر تخت زرين و در جامة اطلس چگونه خدا را مىجويى؟ اين سخن موجب دگرگونى درونى او شد و وي زندگانى زاهدانه پيش گرفت
آبْراهام گاتوغيگُس دانشتامه ایران جلد:1 شماره مقاله 155
آبْراهام گاتوغيگُس gatoqigos] ، يا abraham آبراهام كرِتاتْسى كرتى د 737م/150ق، اديب و روحانى ارمنى. دربارة سالهاي نخستين زندگى آبراهام گاتوغيگس اطلاعات نسبتاً محدودي در دست است. او در شهر كاندي در جزيرة كرت يونان، از مادري يونانى زاده شد و احتمالاً در مركز علمى وابسته به جامعة ارمنيان يونان به تحصيل پرداخت. در 707م/119ق به مقام اسقفى كليساي ارمنى تراكيه رسيد. در 734م/147ق به اتفاق جمعى از زائران راهى اِچْميادزين مركز دينى ارمنستان و چند شهر مقدس ديگر شد. در طول سفر آگاهى يافت كه نادرشاه قصد حمله به ارمنستان را دارد؛ پس بىدرنگ خود را به اچميادزين رساند. در آن هنگام جاثليق ارمنستان درگذشت و آبراهام گاتوغيگس به خواست مردم، سمت جاثليقى اچميادزين را برعهده گرفت. وي در 4 نوامبر 734 به مقام جاثليقى كل ارمنيان جهان منصوب شد.
اَبْدال دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 111
اَبْدال ، جمع abdal] بَدَل يا بِدْل به معناي جانشين، و نيز به معناي كريم و شريف. اين اسم بر جمعى از بندگان خاص خدا اطلاق مىشود كه در ميان اوليا داراي مرتبتى مخصوص بودهاند. شمار ابدال ثابت و معين است و هرگاه عمر يكى از آنان به پايان رسد، فرد ديگري از طبقة فروترِ اوليا جايگزين او مىگردد.
دربارة وجه تسمية اين گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخى از روايات شيعه، اينان از آن رو كه جانشينان انبيا شمرده مىشوند، ابدال ناميده شدهاند. بعضى گفتهاند كه چون شمار ابدال ثابت است و به محض درگذشت يكى از آنان، فرد ديگري جانشين او مىگردد، چنين ناميده شدهاند.
آبای دانشنامه ایران جلد: 1 شماره مقاله 72
آباي ، abay] ابراهيمقونانبايف 261-322ق/845-904م، شاعر ملى قزاق. او در ناحية سِمى سمى پالاتينْسْك در منطقة كوهستانى چنگيز در شمال شرق قزاقستان زاده شد. پدرش قونانباي از قبيلة قارقارالى، از رؤساي قبايل قزاق بود. آباي دورة تحصيل خود را در مكتبخانههاياسلامى - ازجمله مدرسةاحمدرضا درشهر سمى - سپري كرد و زبان عربى و دروس اسلامى را فراگرفت. او در همين دوره با ادبيات فارسى و تركى نيز آشنا شد و براي تكميل تحصيلات خود، مدتى در مدارس جديد روسى به دانشاندوزي پرداخت. وي در اثر معاشرت با فضلاي روس، با ادبيات روسى و هنر و فلسفة غرب آشنايى يافت.
اَباقاخان دانشنامه ایران جلد 1 شماره مقاله 45
اَباقاخان xan] ، abaqa يا اَبْقاخان، و بنابر نوشتة مورخان عرب زبان «ابغا»، دومين ايلخان از ايلخانان مغول حاكم بر ايران و بزرگترين پسر هولاگوخان. او در 31ق/234م متولد شد و در 63ق/265م پس از درگذشت هولاگو به سلطنت رسيد.
اَباقاخان
پس از جلوس اباقا، نوقاي فرمانده قواي بَركه بَركاي، خان مسلمانِ دشت قبچاق به دربند و اران حمله كرد. اباقا برادر خود، يشموت را به جنگ او فرستاد و در صفر 64 در كنار آق سو سپاهيان نوقاي را منهزم ساخت. با شكست نوقاي جنگ ميان اباقاو بركه پايان نيافت و نزاع ميان اباقا و جانشينان بركه همچنان ادامه يافت.