حال و هوای ماه رمضان در ترکمن صحرا

عکاس فائزه کابلی

تاریخ انتشار۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹۰۷:۲۱

گروهمستندعکس

حال و هوای ماه رمضان در ترکمن صحرا

اگرچه شاهد رمضانی متفاوت با سالیان گذشته در کشور هستیم، اما شور و اشتیاق برای برگزاری رسوم و آداب ماه رمضان در مردم تغییر‌ی نکرده است. مریم خانم، مادر خانواده از زنان هنرمند و قالی باف ترکمن، از ابتدای روز همراه با دختر و عروسش به دنبال آماده کردن افطار برای اهل خانه هستند. بوراک و کِسمه اوناش، از غذا‌های مخصوص مردم ترکمن بر سر سفره افطار ماه مبارک رمضان است که به همت خانواده در منزل تهیه می‌شود.

 

 

ادامه نوشته

تاریخ سیاسی تُخارستان از هزاره ی اوّل قبل از میلاد تا قرن هفتم میلادی  نوشته ی : حسن بایبورتلو اوغلو

تاریخ سیاسی تُخارستان از هزاره ی اوّل قبل از میلاد تا قرن هفتم میلادی

نوشته ی : حسن بایبورتلو اوغلو ترجمه ی : محمد قجقی

توضیح مترجم. آقای حسن با یبورتلو اوغلو ( Hasan Bayburtluoglu) که از پایان نامه ی کارشناسی ارشد خویش با عنوان " خلج ها ی منطقه ی تخارستان ، در قرون میانه " در سال 2019 در دانشگاه " اولو داغ" واقع در " بورسا " ی ترکیه، دفاع کرده اند، از مقدمه و نتیجه گیری تزشان این مقاله را بدست داده اند. مقاله ی مذکور در شماره ی اول ،ماه ژانویه ی سال 2019 نشریه ی زیر ، بین صفحات 1 تا 12 به چاپ رسیده است.

Genel Türk Tarihi Araştırmaları Dergisi.Cilt1,Sayı 1,Ocak 2019

چکیده:

منطقه ی تُخا رستا ن از دیدگاه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، بسیار مهم است. اگر منطقه را از نظر سیاسی در نظر بگیریم، می بینیم که صاحب ساختار راهبردی است، که امکان دستیابی به تعداد زیادی از دولت ها را فراهم آورده است. تُخارستان نه فقط شاهد تحرّک و جابجایی جماعات ،که در عین حال شاهد دوره های طولانی حاکمیت دولت ها بوده است. می بینیم که این منطقه امکان دسترسی به منطقه ی ما وراء ا لنّهر در شمال، جغرافیای هند در جنوب ،جغرافیای ایران در غرب و آسیای مرکزی در شرق را داشته است. چندین دولت در تاریخ سیاسی تخارستان موثّر بوده اند. نام این منطقه هم ، بدین مناسبت به وجود آمده است. زیرا نام " تُخار"( سرزمین تُخار) با قبیله ای به نام " تُخار " - که از ترکستان شرقی به منطقه آمده و حکومتی تشکیل داده اند، ارتباط دارد. در منطقه بجز " تُخار ها " امپراتوری هخامنشی، پادشاهی یونانی باختر، دولت کوشان ، دولت هفتالیت ، دولت ساسانی، پادشاهی گو ک تُرک ، دولت های اموی و عبّاسی نیز جزو دولت های بزرگی بودند، که بر آن حاکمیت داشته اند.

واژگان کلیدی : تُخارستان، باکتریا، سا کا (سَکَه )، امپراتوری هخامنشیان، پادشاهی یونانی- باختری، امپراتوری کوشان، هفتالیت ها، ساسانیان، گوگ ترک ها

ادامه نوشته

​     پوركريم، هوشنگ. "تركمنهاي ايران". دوره 4-6، ش 50 (آذر45):  ص 23-34، تصوير.  ​

 

 

 

پوركريم، هوشنگ. "تركمنهاي ايران". دوره 4-6، ش 50 (آذر45):  ص 23-34، تصوير.

خلاصه: دين و مذهب مردم اينچه برون و كلبه‌هاي ديني و مساجد آن،‌ مراسم ديني ـ مراسم تدفين و سوگواري ـ تقسيم ارث و تملك طايفه برزمين، زيارت اهل قبور، قبرستان، بررسي سنگهاي قبرها، امامزاده و معتقدات دو ده مردم.

 

 

 
 

با هم ميهنان خود آشنا شويم

تركمنهاي ايران

(2)

 

هوشنگ پور كريم  از انتشارات اداره فرهنگ عامه

در مقاله «تركمنهاي ايران» كه در شماره چهل و دوم مجله «هنر و مردم» به طبع رسيده بود، از  دهكده اينچه برون Ince Burun نيز كه در «دشت گرگان» (تركمن صحرا) و كنار رودخانه «اترك» قرار دارد توصيفي شده بود. اينك در مقاله حاضر پس از مقدمه ئي درباره دين و مذهب مردم اينچه برون و طلبه هاي ديني و مساجد آن، موضوعهاي زير هم به ترتيب توصيف خواهد شد:

مراسم مذهبي ـ مراسم تدفين و سوگواري ـ تقسيم ارث و تملك طايفه بر زمين ـ زيارت اهل قبور، قبرستان و سنگ قبرها ـ امامزاده و معتقدات عاميانه.

اينچه برونيها نيز مانند تركمنهاي ديگر ايران، مسلمان و حنفي مذهبند. در دهشان يك «آخوند» و هشت ده طلبه علوم دينی  و سه مسجد دارند. يكي از مسجدها را كه در وسط آبادي است، مسجد يُلمِه ـYolme مي نامند. زيرا، مردم طايفه يلمه كه يكي از نه طايفه اينچه برون اند آنرا ساخته اند1.  اين مسجد، در كنار قديميترين مسجد اينچه برون كه كوچك بود و اينك خرابه است ساخته شده. قسمتي از اين مسجد خرابه را يكي از دكاندارهاي ده با كمی مرمت به انبار اشياء دكان خود تبديل كرده است.

پيشنماز مسجد يلمه، «ملانظر» است و از همان طايفه يلمه. او پيش از مرگ يكي از  آخوندهاي قديمي تا مدتي در مكتبش درس مي خوانده است. ولي بعد از مرگ آن آخوند و پيش از آنكه خود به مرحله آخوندي برسد، از درس و دفتر چشم پوشيده و به همان مقام ملائي قناعت كرده است2.

ادامه نوشته

پوركريم، هوشنگ. "تركمنهاي ايران". دوره 4-6، ش 41 و 42 (اسفند 44 و فروردين 45): ص 29-42، تصوير، نقشه

 

 

پوركريم، هوشنگ. "تركمنهاي ايران". دوره 4-6، ش 41 و 42 (اسفند 44 و فروردين 45): ص 29-42، تصوير، نقشه، طرح.

 
 

 

 
 

خلاصه: موقعيت طبيعي دشت گرگان، آب و هوا و محيط طبيعي، وضع زمين، كارهاي توليدي درساليان گذشته، سلسله مراتب دراين جامعه، ابه‌ها، طوايف عمده دشت گرگان و شويه معيشت آنها، ييلاق و قشلاق، شيوه ساخت آلاچيق‌هاي موقتي مابين راه و سرگرمي‌هاي آنها در ييلاق، ترانه‌ها و ابيات ، زندگي در قشلاق، تضاد اين مردم با طوايف كشتكار،‌مذهب و اعتقادات، تغييرات درنحوه توليد دردشت، شهرها، شرايط اجتماعي مردم ده و تركمنهاي دشت گرگان، كشت پنبه و گندم و برنج، مطالعاتي درباره نژاد "مغولي" و خطوط چهره و تركمن‌ها ـ مراسم عروسي تركمن‌ها.

 
 

تركمن‌هاي ايران

 هوشنگ پوركريم

 

هييتی مركب از كارمندان «اداره فرهنگ عامه» در تابستان سال 144 از طرف «اداره كل باستان‌شناسي و فرهنگ عامه» براي مطا لعات و تحقيقات  مردم‌شناسي به « دشت گرگان» (تركمن صحرا) اعزام شده بود. اين هيئت موفق شد كه در ضمن تشخيص و تعيين و نحوه بررسي مسايل مردم‌شناسي در طايفه‌هاي تركمن، يكي از چند صد دهكده دشت گرگان را به  عنوان الگو براي بررسي جامع و كامل برگزيند و نخستين نتيجه تحقيقات را در كتاب «تركمن و اينچه برون» كه اينك براي انتشار آماده شده است فراهم آورد تا به استحضار دانشمندان و دانش‌‌‌پژوهان و دوستداران علوم مردم شناسي رسانده شود.

اكنون در اين  گفتار، پس از آشنايي اجمالي با تركمن‌هاي دشت گرگان، و براي مزيد اطلاع خوانندگان محترم مجله هنر و مردم، چند قطعه كوتاه از متن كتاب «تركمن و اينچه ‌برون» نيز همراه پاره ا‌يي از طرح‌ها و تصويرها نقل مي‌شود.

 
ادامه نوشته

ستاره های هنردر آسمان ترکمن صحرا. برگرفته از فصلنامه شماره 32

ستاره های هنردر آسمان ترکمن صحرا

 

پیشینههنر تئاتر به مفهوم عام اجرای نمایش مردمی در بین اهالی استان گلستان بویژه ترکمنصحرا به گذشته‌های دور بر می‌گردد. همانطوریکه شاهنامه‌خوانی در بین فارسی زبانانیکی از پدیده‌های جالب فرهنگی بود که در هر مکانی که امکان اجرا داشت مانندقهوه‌خانه...


پیشینه هنر تئاتر به مفهوم عام اجراینمایش مردمی در بین اهالی استان گلستان بویژه ترکمن صحرا به گذشته‌های دور برمی‌گردد. همانطوریکه شاهنامه‌خوانی در بین فارسی زبانان یکی از پدیده‌های جالبفرهنگی بود که در هر مکانی که امکان اجرا داشت مانند قهوه‌خانه ، اجرای خیابانی ومنازل به چشم می‌خورده است ، اجرای مردمی نمایش‌هایی چون داستان یوسف - احمد - گوراوغلی - و غیره توسط خوانندگان دوره‌گرد اجرا شده است . در شبهای طولانی زمستانروایت خوانان ترکمن چون مرحوم ممی بخشی ، توانستند مردم را با اشتیاق دور خود جمعکنند. که در دهه‌های اخیر خواننده مشهور قلیچ انوری این هنر را ادامه داده است. یکیاز نشانه‌های قدمت تئاتر در بین ترکمنان اجرای نمایش " قرا گوز" می‌باشد که به طرقمختلف از جمله نمایش عروسکی در طول قرن‌های گذشته اجرا شده است. تئاتر قراگوز درترکیه و سوریه توسط ترکمنان اولیه پدید آمده و بعنوان تئاتر مردمی همواره برسرزبانها بوده است. قراگوز که به مفهوم " چشم سیاه " می‌باشد آنچنان با فرهنگ بومیاعراب پیوستگی و تنیدگی یافته که نویسندگانی چون عادل ابوشنب آن را یک تلقی کردهاست( مسرح عربی قدیم - کراکوز منشورات وزارت الثقافته من الجمهوریه العربیه السوریهدمشق 2004). در حالیکه می‌دانیم در زمان اقتدار توتش‌خان ترکمن در شام ، مقولاتفرهنگی رشد چشمگیری یافت چرا که حاکمیت طولانی ترکمنان عثمانی پشتوانه محکمی برایازدهار علمی و تنامی فرهنگی این سرزمین بنابر شواهد تاریخی موجود در شهر دمشق و حلبمی‌باشد.( حلب و تاریخه - دمشق - وزاره الثقافه ) در محدوده ترکمن صحرا تئاترخیابانی در گمیشان بیش از سایر مناطق شیوع یافت . یکی از دلایل آشنایی ترکمن‌هایاین مناطق با تئاتر فعالیت گروههای سیاسی از جمله حزب توده به منظور جلب افکارعمومی بوده است.
 

ادامه نوشته

تئاتر در ترکمن صحرا    اسفندیار قرنجیک

تئاتر در ترکمن صحرا   اسفندیار قرنجیک

    هنر نمایش در هر سرزمینی بر گرفته از آداب و رسوم مناسک مذهبی اقوام آن سرزمین میباشد.در میان قوم ترکمن،آداب و رسوم متنوع و چشمگیری وجود دارد که از دیر باز با روح و عواطف ترکمن ها عجین شده است.در میان آیین های مختلف ترکمن، آیین ذکر خنجر از شهرت همه گیری برخوردار است. ذکر خنجر یک نیایش نمایشی است که در فضایی باز اجرا می گردد و ذکرها و آوازهای آن حاوی مفاهیم اعتقادی، دینی و عرفانی است. از دیگر آداب ترکمن که از کیفیت نمایشی برخوردارند،«آی ترک-گون ترک» (پاره ماه- پاره خورشید)و آیین «طلب باران»می باشد.  آی ترک-گون ترک یک بازی دسته جمعی است که در شب چهاردهم هر ماه انجام میگرفته است.این بازی، حکایت از مراسم خواستگاری دارد و در گذشته به وسیله دو گروه پسران و دختران اجرا می شده است. آیین طلب باران در گذشته، به هنگام خشکسالی در بین بیشتر قبایل ترکمن اجرا می گردید. این نوع مراسم، بیشتر در روستاها مرسوم بوده و با لفظ «قوت قوتی نی گوردینگ می؟ قوتا سلام بردینگ می؟ (قوت قوتی را دیدی؟به او سلام رساندی؟) آغاز می گردد. «قوت قوتی» در باور ترکمن، نماد ابر بارن زاست. همچون «آناهیتا»در آیین زرتشت، عروس و الهه باران می باشد.
تئاتر به مفهوم امروزی که در میان ملل جهان مرسوم است، در میان ترکمنها از قدمت زیادی برخوردار نیست.در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، منطقه ترکمن صحرا به دست بلشویک های شوروی سابق اشغال شد. بدین ترتیب،این منطقه به دو قسمت تبدیل گردید. استان ترکمنستان شوروی و منطقه ترکمن صحرای ایران. مردم ترکمنستان سالها پس از تهاجم دولت شوروی سابق،با تئاتر آشنا شده و به پیشرفت های چشمگیری در هنر تئاتر رسیدند. عامل اصلی پیشرفت ترکمنهای ترکمنستان در این زمینه،پیروی از سبک ها و شیوه های نوین «استاوسلاوسکیو گروتوفسکی» (از استادان تئاتر شوروی سابق) بوده است. در آن زمان، شوروی سابق از بزرگترین قطبهای تئاتر در جهان به شمار می رفت. بدین ترتیب، ترکمنهای آن سوی مرز، با بهره گیری از هنرمندان بزرگ تئاتر ومطالعه کتابهای ارزشمند آنها، تئاتر معتبر و به مفهوم امروزی را به میان قبیله خود آوردند. شاین ذکر است، یکی از مهمترین عواملی که موجب گردید هنر تئاتر خیلی دیر وارد فرهنگ ترکمن شود؛محدودیت و ممنوعیت شدید اخلاقی و دینی در میان این قوم بوده است. در قدیم،ریش سفیدان و بزرگان قبیله ها،به شدت، مردان و زنان به خصوص دختران را از این هنر منع می کردند و آن را مغایر با شئونات اخلاقی و اسلامی می دانستند. در آن زمان ترکمن ها فقط تماشاگر تئاتر بودند. گروه های مختلفی از ازبکستان و ارمنستان وارد ترکمنستان شده و به اجرای انواع نمایشهای محلی می پرداختند.

ادامه نوشته

نگاهی به هنر دوران سلجوقی          تهیه وتدوین : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ - نسرین شاهرخی

 نگاهی به هنر دوران سلجوقی

 

نوآورى‌هاى معماران ایرانى در این دوره از هند تا آسیاى صغیر نتایج و پى‌آمدهاى وسیعى در بر داشت؛ و هنرمندان در گسترهٔ وسیعى از هنرها، شامل ...

در عصر سلجوقیان هنر معمارى به شکوفایى و کمال رسید و هنرمندان و معماران آثار فراوانى بوجود آوردند. در این دوره از تلفیق‌ حیاط چهار ایوانى و تالار مربع گنبددار (چهار‌طاقی)، مسجد بزرگ ایرانى بوجود آمد. به‌گونه‌اى که حیاط مرکزى و چهار ایوان اطراف آن اساس معمارى مذهبى در ایران گردید. نماسازى دیوار بناها با آجر بود و از امکانات هنرى آن استفاده مى‌شد و نقوش متنوعى از آجر به‌وجود مى‌آورند. هنر آجرتراشى و تزئین بناها با آجرهاى تراشیده شده از قرن پنجم هجرى در ایران معمول و تااواخرقرن ششم ادامه یافت و کامل‌تر گردید.  

 
 سلجوقیان در بکارگیرى گنبد دو پوسته سعى زیادى داشتند و نوع جدیدى از پایه را براى آن در نظر گرفتند. علت بوجود آمدن گنبد دو پوسته، فضاى داخلى و قالب خارجى بود. گنبد داخلى نیمکره‌اى بود ولى گنبد بیرونى به شکل بیضى نسبتاً نوک تیزى اجرا مى‌شد. نمونهٔ چشمگیر در این مورد گنبد مسجد جامع اصفهان است.   


بناى مدرسه از جمله بناهاى مذهبى این دوران بود. مدرسه در سرتاسر امپراتورى سلجوقى گستریش پیدا کرد و داراى ویژگى‌هایى گشت از جمله صحن چهار ایوانى که ریشه ایرانى داشت. از معروف‌ترین مدارس، مدرسه نظامیه بغداد بود و نیز در اصفهان، نیشابور، بلخ، بصره و. ...  از دیگر بناهاى مذهبى بناهاى آرامگاهى بودند که در این دوران ساخته شدند.   
  معمارى غیرمذهبى نیز همدوش معمارى مذهبى بکار مى‌رفت. معمارى غیرمذهبى رایج در دورهٔ سلجوقیان کاروانسراست که داراى صحن بزرگ و چهار ایوان است. 
  

ادامه نوشته

« قنقرات »    از دایرۀ المعارف ا نجمن دیانت ترکیه، جلد 26 صفحات 375 و 376. مترجم: محمد قجقی

« قنقرات »

از دایرۀ المعارف ا نجمن دیانت ترکیه، جلد 26 صفحات 375 و 376. مترجم: محمد قجقی

ابتداءقبیله ای مغول،بعدآ نام یک قبیله ی ترکمن در آسیای میانه، یکی از قبایل پنچگانه ی خاننشین« اورتا اوردای» قازان.

قنقرات به عنوان نام یک قبیله ی مغول، به صورت‌ های گوناگون: قنقیرات، قنقورات،قونیرات ، قونقرات واونقیرات، آمده است . مورخ قزاق« ناغمت مین جان»می نویسد که در مورد قنقرات ها، به اسنادنوشته شده درزمان حاکمیت« لی ًٌآو»( لیاو) و « جین»( چه این) در قرن 12/م برخورد کرده، قنقرات ها در دوره ی حاکمیت «لی آو» و « چه این» در « آوا سیندا» ی مغولستان زندگی می‌کرده اند و جزو یکی از قبایل شناخته شده، بودهاند.رشید ا لدین فضل الله همدانی، در کتاب « جامع التواریخ» می‌نویسد که اجداد قنقرات ها،در منطقه ای به نام«اوتادجیه»-واقع در بین چین و مغولستان، مسکن گزیده بودند و روابط نزدیکی با مغولان داشته اند.مغولان در

غرب،قبایل تاتار در جنوب غربی می زیستند و قلمروی «چه این» ها در جنوب شرقی آن واقع شده بود.آن ها بهسه قبیله ی: جورلوق مرگن، قوبای شیره و توسو دائود، تقسیم می‌شدند.او می‌نویسد که از میان آنهاتعدادی ازامیران و زنان نژاده برخاسته اند.

ادامه نوشته

زبان و ادبیات در دوره سلجوقیان  نوشته دکتر عثمان غازی اوز گودنلی   ترجمه : محمد قُجقی

زبان و ادبیات در دوره سلجوقیان

نوشته دکتر عثمان غازی اوز گودنلی؛استاد دانشگاه مرمره استانبول ترجمه : محمد قُجقی

  1. زبان و ادبیات در قلمروی سلجوقیان بزرگ ( سلاجقه ایران یا شرق): در قلمروی گسترده ی سلجوقیان- که از آسیای میانه تا دریای مدیترانه و از دریاچه آرال تا مصر امتداد داشت-جماعات بسیار گوناگون نژادی در کنار یکدیگر می زیستند .این وضع طبیعتاً و بویژه در شهر های بزرگ باعث استفاده از زبان های مختلف در زندگی روزمره می شد.از زبان هایی که در قلمروی سلجوقیان مورد استفاده قرار می گرفتند،سه زبان مطرح بوده اند : زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و ادبی ؛زبان عربی به عنوان زبان حقوقی و آموزشی؛و زبان ترکی به عنوان زبان دربار و قشون.

می دانیم که از دوره وزارت عمیدالملک کُندری و نظام الملک ،در مکاتبات رسمی و اداری دولت سلجوقیان بزرگ ، زبان فارسی مورد استفاده بوده است(1).علاوه بر مکاتبات رسمی،شاهد تعداد زیادی آثار ادبی هستیم، که به زبان فارسی نگاشته شده اند.حامد الدّین بلخی ، نویسنده ی قرن 12 /م کتاب «مقالات» می نویسد که، بخاطر علاقه ی خوانندگان کتابش،آن را به زبان فارسی نگاشته است(2).تلاش های شخصی سلاطین سلجوقی به تداوم پیشرفت زبان فارسی به عنوان زبان ادبی انجامید.محمد بن منصورالیمانی (زرّین دست)کتابش «نورالعیون» را در خصوص بیماری های چشم،به دستور ملکشاه سلجوقی ،در سال 1087 /م 480 ق، به زبان فارسی تألیف نمود. مؤلف در مقدمه ی اثرش این گونه می نویسد: در این دوره که کتابم را می نویسم، اکثر مردم به زبان فارسی سخن می گویند.سلطان وقت(ملکشاه) فارسی می داند و آن زبان را دوست می دارد.او از همه ی علوم خبر دارد. او از من خواست کتابی در خصوص طبّ بنویسم ،که برای مردم مفید باشد(3).زین الدّین ابو ابراهیم جرجانی -که کتاب ذخیره «خوارزمشاهی» را به نام محمد،والی سلجوقی خوارزم نوشت-در مقدمه کتابش دیدگاه مشابهی را مطرح نموده است(4).این امر هم جلب توجه می کند که عُمر بن سهلان السّاوی (متوفّای 1145/م 437 ق)اثرش با نام «رساله ی سنجریّه فی کائنات العنصریه» را به درخواست سلطان سنجر به نگارش درآورد.کتاب را برای اینکه بتواند مورد استفاده ارکان دولت و خواص فرماندهان قرار بگیرد به فارسی(به لفظ پارسی) نوشت.(5)

ادامه نوشته

آلتاییان . دایره المعارف بزرگ اسلامی

آلتاییان


نویسنده  : عنایت الله رضا

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 


آلْتاییان، در مفهوم وسیع به اقوام و قبایل ترکی زبان ساکن سرزمین آلتای شوروی، چین و مغولستان اطلاق می‌شود و به ۲ بخش آلتاییان شمالی و جنوبی تقسیم می‌گردد.

وجه تسمیه

نام آلتای با گذشت سده‌های دراز هنوز در پرده‌ای از ابهام باقی مانده و چنان‌که باید به درستی روشن نشده است. بعضی محققان معتقدند که این نام از واژۀ مغولی «آلتا» یا «آلتان» پدید آمده که به معنای طلا است. قدیم‌ترین نام ترکی که سرزمین آلتای جنوبی بدان نامیده شد. آلتین ـ ییش[۱][۱] یا آلتون[۲][۲] ـ ییش به معنای کوههای زرین است که در سنگ‌نبشتۀ مشهور اورخون[۳][۳] آمده است. مالوف[۴][۴] «آلتون‌ـ ییش» را با در نظر گرفتن لهجۀ محلی، به «جلگه‌های زرین» یا «دشتهای زرین» ترجمه کرده است. مردم عامی چنین می‌پنداشتند که نام «آلتای» به معنای «آلتی آی» (۶ ماه) است. این نام به صورت اسم عام به معنای «کوههای بلند» نیز آمده است (بارتولد، III / 317). بعضی محققان عنوان آلتای کیژی[۵][۵] و به صورتی دیگر «آلتای ـ کیشی» را، که به معنای مرد آلتایی است، در مورد آلتاییان به کار برده‌اند (همو، V / 490). این نام بیشتر به تلنگیتها[۶][۶]، که همسایگان غربی آلتاییان هستند اطلاق شده است. تلنگیتها در بخش شرقی کوههای آلتای سُکنێ داشتند. این گروه جدا از تلنگیتهای جنوبی‌اند که در مسیر سفلای روی چوی[۷][۷] تا ملتقای آن با کاتون[۸][۸] سُکنێ گزیده بودند. تلنگیتهای جنوبی را «چوی کیژی» (مرد چوی) می‌نامیدند (گومیلف، «ترکان باستان[۹][۹]»، 259). در شمال سرزمین تلنگیتها، قومی به نام تاتارهای سیاه می‌زیستند که آنان را «ییش کیژی» (مرد ییش) می‌نامیدند. گروهی که همسایۀ غربی تلنگیتها بودند «آلتای کیژی» خوانده شده‌اند (همانجا). کیژی همان «کیشی» است که در لهجه‌های ترکی معاصر، معمول و به معنای مرد است. گمان می‌رود این نام شامل همۀ مردم سرزمین آلتای نبوده است. کاسترن برای قوم مورد بحث و زبان آنان نام «آلتایی» را برگزید. نام آلتین ـ ییش یا آلتون ـ ییش که محققان نام آلتایی را مأخوذ از آن دانسته‌اند در زبان چینی به صورت تسزین ـ شان[۱۰][۱۰] تلفظ می‌شد. رشته‌کوههای سرزمین کوهستانی آلتای را در مآخذ جغرافیایی «اِکتاک» نیز نامیده‌اند. این نام در سدۀ ۶ م از سوی جهانگردان یونانی به سرزمین مذکور داده شد.

ادامه نوشته

آلتین اردو. دایره المعارف بزرگ اسلامی

آلتین اردو


نویسنده  : عباس زریاب خویی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 


آلْتینْ اُرْدو، (= اردوی زرین)، اصطلاحی که به حکومت اولاد باتو، پسر جوچی، در دشت قبچاق و ولایات و ممالک شرقی و جنوبی و غربی و شمالی آن گفته می‎شود. این حکومت از نیمۀ دوم سدۀ ۷ق / ۱۳م تا نیمۀ ۹ق / ۱۵م دوام داشت و بعد به دولتهای کوچکتری منقسم شد و سرانجام همۀ متصرفات آن به دست دولت روسیۀ تزاری افتاد و اکنون جزو خاک شوروی است که از آن جمهوریهای متعددی پدید آمده است. آلتین اردو ترکیبی ترکی است و معادل آن در زبان مغولی سیر اردو و در فارسی اردوی زرین و در روسی «زولوتایا اوردا» ست. پایۀ این نامگذاری را مورخان غربی (ازجمله در دایرةالمعارف اسلام) به روسها نسبت می‎دهند و علت آن را آراستن اردو و خرگاه شاهان و خانهای این حکومت با اوراق و صفحات زرین می‎دانند. ابن بطوطه در وصف دربار سلطان ازبک، یکی از خانهای بزرگ آلتین اردو، می‎نویسد: که او روزهای جمعه پس از نماز در قبه‎ای به نام قبۀ زرین می‎نشست و آن قبه از شاخه‎های چوبی پوشیده از اوراق زرین درست شده بود (ص ۳۳۲). شاید نیز بدین جهت که چادرها و اردوهای ایشان به رنگ زرد بود که از نشانه‎های اقوام آسیای مرکزی شمرده می‎شد. این احتمال نیز هست که به منظور نشان دادن عظمت خویش چنین نامی بر خود نهاده باشند، اما اصطلاح «سیر اردو» ظاهراً از خود مغولهاست و از روسی ترجمه نشده است. از اوایل سدۀ ۸ ق / ۱۴م دو مأخذ فارسی در دست داریم که در یکی اصطلاح «سیر اردو» و در دیگری هم اصطلاح سیر اردو و هم اصطلاح اردوی زرین به‌کار رفته است. یکی تاریخ وصاف است که در آن آمده است: «اردوی زرین را که سیر اردو خوانند بسوختند» (ص ۵۱۷). این عبارت به مناسبت جنگ خانگی بزرگی است که در آن عصر میان شاهزادگان مغول در دشتهای آسیا درگرفته بود. این جنگها میان متحدان چَپَر (چاپار) پسر قَیْدو (قایدو) از یک‌سو و میان توا از احفاد چغاتای (پسر چنگیز) و متحدانش از سوی دیگر بود که به نابودی قوای چپر پسر قیدو (پسر اوگتای) انجامید.

ادامه نوشته

ابوالغازی بهادرخان . دایره المعارف بزرگ اسلامی

ابوالغازی بهادرخان


نویسنده  : علی اکبر دیانت

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 9 اردیبهشت 1399 


اَبوالغازیْ بَهادُرْخان، فرزند عرب محمدخان بن حاج محمدخان یا حاجم خان (۱۰۱۴- رمضان ۱۰۷۴ ق / ۱۶۰۵- مارس ۱۶۶۴ م)، تاریخ‌نگار و از فرمانروایان خاندان شیبانی ازبک در خوارزم. یگانه نوشتۀ معتبر دربارۀ زندگی ابوالغازی، کتاب شجرۀ ترک اثر خود اوست. در اورگنج زاده شد و در خیوه درگذشت (ابوالغازی، ۲۹۱، ۳۳۴؛ نک‍ : دنبالۀ مقاله). پدرش پیروزی بر قزاقهای مهاجم روس در اورگنج را که ۴۰ روز پس از تولد او روی داد، به فال نیک گرفته، فرزند را ابوالغازی نام نهاد (همو، ۲۹۲). ابوالغازی که از جانب پدر از نوادگان یادگار خان ازبک است و مادرش مهربانو نیز از وابستگان همین خاندان است، در ۶ سالگی مادرش را از دست داد و تا ۱۶ سالگی همراه پدر در اورگنج زندگی کرد (همو، ۲۹۲، ۲۹۴). با تغییر بستر آمودریا، اورگنج اهمیت خود را از دست داد، بدین سبب عرب محمدخان پایتخت خود را به خیوه منتقل ساخته، ادارۀ اورگنج را به ابوالغازی و پسر دیگرش حبش سلطان سپرد. دیری نگذشت که حبش به اتفاق برادر دیگرش ایلبارْس بر پدر شورید (همانجا). 
 

ادامه نوشته

اتابکان فارس. دایره المعارف بزرگ اسلامی

اتابکان فارس


نویسنده  : سید علی آل داوود

آخرین بروز رسانی : جمعه 2 خرداد 1399


اَتابَكانِ فارْس، سلسله‌ای از پادشاهان محلی ایران معروف به آل سلغر، اتابكان سلغری و سلغریان كه 11 تن از آنان از 543 تا 685 ق / 1148-1286 م بر سرزمین فارس و مناطق مجاور آن حكومت راندند. گروهی از مورخان چون خواندمیر (حبیب السیر، 2 / 560) و یحیی بن عبداللطیف قزوینی (ص 194) دورۀ فرمانروایی اتابكان را در فارس 120 سال ضبط كرده و بیشتر دوران حكومت ابش خاتون را كه در تبریز به سر می‌برد و اسماً حكومت فارس را در اختیار داشت به حساب نیاورده‌اند.
سلغر، نیای این دودمان از جملۀ امیران ترك نژاد طایفۀ غُز در خراسان با زیردستان خود به تاخت و تاز روزگار می‌گذراند و سپس به طغرل سلجوقی كه به تازگی ایران را تصرف كرده بود، پیوست و در دستگاه او منصب حاجبی یافت (خواندمیر، دستور ... ، 236). سلغر پس از آن به حوالی فارس رفت و در مناطقی چون كوه‌گیلویه به ییلاق و قشلاق پرداخت (غفاری، 125). پیش از آنكه اتابكان سلغری فارس در آن دیار مستقر شوند، این منطقه سراسر به تصرف سلجوقیان در آمده بود و آنان همچون دیگر ایالات ایران، حاكمی به عنوان اتابك بدانجا روانه كرده بودند. آخرین اتابك برگزیدۀ سلجوقیان عراق در فارس، بوزابه نام داشت كه به روایتی از فرزند زادگان سلغر بود. بوزابه را ملكشاه بن محمود بن محمد، از سلاجقۀ عراق، همراه با برادر خود محمد به فارس فرستاد، اما آنان چون به اصفهان رسیدند، سر به شورش برداشتند. بوزابه، محمد را به جای ملكشاه به سلطنت برداشت، اما ملكشاه به مقابله آمد و بوزابه را در جنگی (541 ق) به قتل رساند (آق‌سرایی، 24). دو سال بعد سنقر بن مودود كه به روایتی برادرزادۀ بوزابه بود (زركوب، 71)، بی‌درنگ به شیراز آمد و آنجا را تصرف كرد و حكومت سلغریان را رسماً در این سال بنیان نهاد (همو، 71-72؛ اقبال، 379). حكومت سلغریان در فارس هیچ‌گاه مستقل نبود. آنان در ‌آغاز از سوی سلجوقیان و پس از آن تا حملۀ مغول زیر نفوذ پادشاهان خوارزم فرمان می‌راندند و سرانجام به اطاعت مغولان و ایلخانان گردن نهادند و بدین‌گونه فارس را تا مدتها از خطر مهاجمان نگهداری كردند (همو، 379-380). اتابكان سلغری در ایام مغولان هر چند باج گزار ایشان بودند، اما نه تنها قلمرو خود را از هجوم مغولان حفظ كردند، بلكه فارس را پایگاهی گردانیدند برای دانشمندان، ادیبان و شاعرانی كه از سراسر ایران، به شیراز روی می‌آوردند. از دودمان سلغریان این كسان به فرمانروایی رسیدند:

ادامه نوشته

اتابک . دایره المعارف بزرگ اسلامی

اتابک


نویسنده  : عباس زریاب خویی

آخرین بروز رسانی : جمعه 2 خرداد 1399 


اَتابَك، لقب با عنوانی كه پادشاهان سلجوقی به برخی از امری خود كه تربیت و سرپرستی شاهزادگان را برعهده داشتند، می‌داده‌اند. اتابك كلمه‌ای است تركی، مركب از «اتا = آتا» به معنی پدر و «بك» یا «بیك» به معنی امیر و یا عنوانی مهم در میان قبایل ترك. معنی این كلمه «پدرْ امیر» یا «امیرْپدر» است و «اتا» در این تركیب در معنی مجازی آن است، نه معنی حقیقی. اینكه ابوالفدا (1 / 189) اصل اتابك را «اطابك» دانسته است، درست نمی‌نماید، زیرا حرف «ط» مخصوص زبان عربی است و در تركی چنین حرفی وجود ندارد، ولی می‌توان آن را چنین توجیه كرد كه این حرف در بعضی لهجه‌های ترك میان «د» و« ط» ادا می‌شده و چون چنین حرفی در عربی نبوده است،آن را به صورت «ط» می‌شنیده‌اند. 
برگزیدن مربی برای فرزندان، ظاهراً در میان تركان سلجوقی و غز سابقۀ قدیم‌تری داشته و رسمی بوده است كه به موجب آن امرا فرزندان خود را برای تربیت، مخصوصاً در ا مور جنگی و سیاسی، به یكی از بزرگان كاردیده می‌سپرده و به او لقب «اتابك» می‌داده‌اند كه هم به معنی پدر مجازی و هم به معنی امیر و بزرگ بوده است. این رسم گرچه ظاهراً سابقه‌ای كهن داشته و نظایر آن در تاریخ ملل و اقوام دیگر نیز دیده شده است، اما برای لقب مخصوص «اتابك» سابقه‌ای قدیم‌تر از زمان سلجوقیان وجود ندارد وگرنه این رسم در میان ایرانیان هم بوده، زیرا به روایت شاهنامه، كیكاووس پادشاه افسانه‌ای وكیانی، سیاوش فرزند خود را برای تربیت نزد رستم پهلوان معروف ایرانی به سیستان فرستاده بوده است. در دورۀ سامانیان نیز یزدگرد اول پسر خود بهرام را نزد منذر، پسر نعمان پادشاه حیره، فرستاد تا او را تربیت كند.

ادامه نوشته

آتا . دایره المعارف بزرگ اسلامی

آتا


نویسنده  : علی اشرف صادقی

آخرین بروز رسانی : جمعه 6 دی 1398


آتا، یا اَتا، كلمه‌ای تركی به معنی پدر، پدربزرگ، جد، و توسعاً شخص محترم و روحانی. تركان آسیای مركزی اجداد هفتگانۀ خود را «یتی (یدی) آتالار» می‌نامند (دورفر، II / ۶). در تاریخ قبایل اُغوز از بعضی شخصیتهای محترم و روحانی مانند قورقوت آتا و ایرْقِل آتا نام برده شده است. این شخصیتها حكما و دانایان و یا شعرایی بوده‌اند كه نزد مردم حرمت و اهمیتی در حد تقدس داشته‌اند (اسلام آنسیكلوپدیسی). به نوشتۀ ابن بطوطه سلطان ابوسعید وقتی اتابك احمد را دید، به تركی به او گفت: «سن آتا» یعنی تو پدر من هستی (۱ / ۲۰۶). همچنین نوشته‌اند كه سلطان محمد خوارزمشاه اتابك علاءالدوله را كه به سن پیری رسیده بود آتا نامید، به كنار او نشست و به او عنوان آتاخان داد (دورفر، II / ۶). پس از رواج تصوف در میان تركها، به مشایخ ترك علاوه بر القاب باب و بابا، لقب آتا نیز دادند، زیرا صوفیان بزرگ از نظر مردم عادی همچون رهبران و بزرگان روزگاران گذشته تلقی می‌شدند. در طریقت یَسَوی (منسوب به خواجه احمد یسوی) نیز به مشایخ خوارزمی لقب آتا داده می‌شد، مانند حكیم آتا، چوپان آتا، زنگی آتا، منصور آتا، سید آتا و غیره (همانجا؛ اسلام آنسیكلوپدیسی). در بعضی مناطق آسیای مركزی مانند خوارزم و قرقیزستان دهكده‌هایی با نامهایی مانند اولیا آتا، آدون آتا و غیره هست كه نشان می‌دهد این اماكن محل اقامت بزرگان و اولیای تركها بوده است، در بیابانهای میان استرآباد و خیوه كه مسكن تركمنهای یَموت است گروه كوچكی از آنان نام آتا دارند. افزون بر این، این واژه در كلمۀ اتابك (ه‍ م) كه از زمان سلجوقیان به بعد متداول شده و به معنی مربی و للۀ شاهزادگان بوده است نیز به كار رفته است ( اسلام آنسیكلوپدیسی). در تداول فارسی‌زبانان این كلمه در تركیبِ اِتباعی آتا و اوتا به معنی بزرگ و كوچك دیده می‌شود و در عبارت آتا و اوتا،‌ بلند و كوتاه نیز به‌كار رفته است ( لغت‌نامۀ دهخدا، ذیل آتا و اوتا). 
كلمۀ آتا از یك طرف از تركی به مغولی و از مغولی به چینی و از طرف دیگر از تركی به زبانهای قفقازی و روسی و نیز از فارسی به اردو رفته است (دورفر، همانجا).

مآخذ

اسلام آنسیكلوپدیسی، مقالۀ فؤاد كوپرولو؛ ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۸ش؛ دایرة‌المعارف اسلام؛ لغت‌نامۀ دهخدا، ذیل آتا و اوتا؛ نیز:

Doerfer, G. Türkische und Mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.

علی‌اشرف صادقی

ارسلان بن سلجوق . دایره المعارف بزرگ اسلامی

ارسلان بن سلجوق


نویسنده  : ابوالفضل خطیبی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 


اَرْسَلانِ بْنِ سَلْجوق‌ (د ح‌ ۴۲۲ق‌/ ۱۰۳۱م‌)، پسر ارشد سلجوق، نیای‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ و عموی‌ طغرل‌ بیك‌ و چغری‌ بیك‌ از بنیادگذاران دولت سلجوقی. مهم‌ترین‌ منبع‌ دربارۀ زندگانی‌ ارسلان‌ و آغاز كار سلجوقیان‌، كتاب‌ ملك‌نامه‌ است‌ كه‌ برای‌ الب‌ ارسلان‌ و احتمالاً در اوایل‌ فرمانروایی‌ او نوشته‌ شده‌ است‌ (برای‌ بررسی‌ این‌ كتاب‌، نك‍ : كائن‌، «ملك‌ نامه‌...[۱][۱]»، 31 به‌ بعد). از اصل‌ كتاب‌ و نویسندۀ آن‌ اینك‌ نشانی‌ در دست‌ نیست‌، اما میرخواند (۴/ ۲۳۵، ۲۵۸) اخبار مربوط به‌ آغاز كار سلجوقیان‌ را از این‌ كتاب‌ برگرفته‌ است‌. مقایسۀ این‌ اخبار با آنچه‌ مورخان‌ عصر سلاجقه‌ مانند ظهیرالدین‌ نیشابوری‌، راوندی‌ و حسینی‌ و نیز ابن‌ اثیر در این‌باره‌ آورده‌اند، نشان‌ می‌دهد كه‌ اخبار این‌ مورخان‌ نیز بیشتر بر ملك‌ نامه‌ استوار بوده‌ است‌. 

ادامه نوشته

تتش. دایره المعارف بزرگ اسلامی

تُتُش


نویسنده : رضا ناظمیان

آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 


تُتُش، ابوسعیـد تـاج‌الـدولـه (۴۵۸- ۴۸۸ق / ۱۰۶۶-۱۰۹۵م)، فرزند آلب‌ارسلان و برادر ملکشاه سلجوقی، بنیان‌گذار سلسلۀ سلجوقیان شام. ملکشاه پیش از سلطنت، یکی از امیران ترک‌تبار خود به‌نام اَتْسِز بن اُوَق (ﻫ م) را با سپاهی برای تصرف شام و فلسطین که قلمرو فاطمیان مصر بود، فرستاد. اتسز فقط دمشق را توانست تصرف کند. از این‌رو، ملکشاه در ۴۷۰ق / ۱۰۷۷م، برادر خود، تاج‌الدوله تتش را با سپاهی روانۀ شام کرد و بدو اختیار داد تا هر شهری را که می‌گشاید در قلمرو حکومت‌خود درآورد، و از مسلم بن قریش عقیلی، امیر موصل نیز خواست تا تتش را یاری کند (ابن قلانسی، ۱۱۲؛ حسینی، اخبارالدولة…، ۷۲؛ ابن اثیر، التاریخ…، ۱۲؛ بنداری، ۷۱؛ ابن عدیم، ۲ / ۵۷). تتش با سپاهی مرکب از عربهای بنی کلاب و ترکها، نخست حلب را محاصره کرد، اما عربهای بنی کلاب به تحریک سابق بن محمود، امیر حلب، دست از محاصره کشیدند و مسلم بن قریش نیز به موصل بازگشت و تتش در تصرف حلب ناکام ماند (همو، ۲ / ۵۷- ۵۸). 

ادامه نوشته

باسماچیان. مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی

باسماچیان


نویسنده  : احمد پاکتچی

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله


باسْماچیان، عنوان نهضتی متشکل از گروه هایی از مسلمانان آسیای مرکزی بر ضد حکومت شوروی در سالهای 1335-1344ق/ 1917-1925م.
باسماچی در لغت به معنی راهزن ویاغی است، اما بیشتر رهبران باسماچیان با وجود اختلافی که در طیف اهداف آنان دیده می‌‌‌‌شود، افرادی بودند که برای آرمانی ملی یا مذهبی می‌‌‌‌جنگیدند. در طی کمتر از صد سال که از نهضت باسماچیان می‌‌‌‌گذرد، اظهارنظرها دربارۀ بافت فرهنگی، زمینه‌‌‌‌های پیدایی و علل موفقیت های نخستین و شکست نهایی آنان بسیار متفاوت بوده است. مورخان شوروی که همواره جنگ با باسماچیان را به‌عنوان بخشی از دورۀ «جنگ داخلی» موردبررسی قرار داده‌‌‌‌اند، می‌‌‌‌کو‌‌‌‌شیده‌‌‌‌اند تا بر ویژگی یاغیگری باسماچیان وتأثیر مخرب آنان در اقتصاد منطقه تأکید کرده، نقش دول خارجی چون بریتانیا را در تحریک و حمایت از آنان پراهمیت جلوه دهند؛ درحالی که در برخی از منابع غیرشوروی، حرکت باسماچیان به عنوان نمودی از پان تورانیسم و گاه به‌‌‌‌سان نمایشی از قیام آزادی‌‌‌‌خواهانۀ یک ملت ارزیابی شده است (مثلاً ‌‌‌‌‌‌ﻧﮑ: پاکسوی، .npn). به هر روی، چنین می‌‌‌‌نماید که گروه های باسماچی تشکل هایی با خاستگاههای اجتماعی متنوع و اهدافی متفاوت بوده‌‌‌‌اند که در برهه‌‌‌‌ای از زمان به ائتلافی سیاسی ـ نظامی دست یافته، و سالی چند با وجود پاره‌‌‌‌ای اختلافات داخلی در جبهه‌‌‌‌ای واحد جنگیده‌‌‌‌اند. 

ادامه نوشته

الب ارسلان.مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی

الب ارسلان


نویسنده  : علی اکبر دیانت

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 13 آذر 1398 


اَلْبْ اَرْسَلان، یا الپ ارسلان، محمد بن چغری بیك داوود بن میكائیل بن سلجوق بن دُقاق (1 محرم 420-6 ربیع‌الاول 465 ق / 20 ژانویۀ 1029-20 نوامبر 1072 م)، دومین سلطان از خاندان سلجوقی. وی ملقب به عضدالدوله، تاج‌المله، یمین امیرالمؤمنین و ابوشجاع (حسنی، 52؛ ابن جوزی، 8 / 235؛ بنداری، 34؛ مجمل التواریخ، 429) و توقیع او اعتصمت بالله (همانجا) و ینصرالله (راوندی، 117) بوده است . ابن عدیم اصل او را از قریۀ نور می‌داند؛ ازاین‌رو، به عادل نوری نیز معروف بوده است (4 / 1971).

تاریخ تولد او را مآخذ معتبر با اختلاف درج كرده‌اند. به نوشتۀ ابن‌اثیر، او در محرم 420 زاده شد (9 / 476)، اما ابن‌خلكان (4 / 162) او را متولد 424 ق می‌داند. با توجه به نوشتۀ ابن اثیر مبنی بر شركت الب ارسلان در جنگ با مودود بن مسعود غزنوی در 436 ق / 1044 م و پیروزیش بر وی (9 / 518)، اگر نوشتۀ ابن خلكان درست باشد، بسیار بعید به نظر می‌رسد، كودكی 12 ساله توانسته باشد از عهدۀ چنین كاری برآید.

وی برادرزادۀ طغرل، نخستین فرمانروای سلجوقی است (حسینی، 49) كه دوران نوجوانی خود را در بلخ سپری كرد (همو، 53). پدرش چغری بیك در دورۀ حكومت طغرل بر نواحی شرقی قلمرو سلاجقه، یعنی خراسان و ماوراءالنهر امارت داشت (اقبال، 321)، و در اثنای جنگ با مودود غزنوی، الب ارسلان به سبب بیماری پدر، ادارۀ امور را به دست گرفت و نواحی بلخ، طخارستان، ترمذ و قبادیان به وی واگذار شد (حسینی، 53-54؛ ابن‌عدیم، 4 / 1980). وی در جنگ بر غزنویان پیروزشد، هزار نفر را اسیر كرد و غنایم بسیاری به دست آورد (حسینی، 53). پس از آنكه چغری بیك در صفر 452 / مارس 1060 (همانجا) و به گفتۀ ابن اثیر در رجب 451 در 70 سالگی درگذشت، فرمانروایی كل خراسان با حمایت طغرل، به الب ارسلان رسید (10 / 6؛ نیز نك‍ : ظهیرالدین، 18).

ادامه نوشته

تاریخ معاصر یا تاریخ مغفول!  ایسنا

تاریخ معاصر یا تاریخ مغفول!

ملتی که تاریخ نداشته باشد یا داشته باشد ولی مردم و جوانانش آن را درونی نکرده باشند، ملت و جامعه بی‌ریشه‌ای خواهد بود که هیچ آینده‌ای نیز نمی‌تواند برای خود ترسیم کند. اگر با تاریخ خود آشنا نباشیم، «اکنونِ» ما نیز در حالت ناپایدار و برزخی خواهد بود.

به گزارش ایسنا، عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «یک نفر توییت کرده بود که: «پسره اومد ازم خرید کرد، کارتشو داد بکشم، دیدم فامیلش «بازرگانه»، پرسیدم مشهورترین آدم هم فامیلت توی دوره معاصر ایران به نظرت کیه؟ یه کم فکر کرد و گفت نمی‌دونم!  گفتم مهدی بازرگان، گفت والا نمیشناسم، نشنیده‌ام اسمشو. ترم هشت مدیریت هم می‌خوند! ‏چی یاد مردم می‌دین توی این دانشگاه لامصبا» شاید برای او تعجب‌آور بود که چگونه ممکن است یک نفر دانشجوی سال آخر رشته مدیریت دانشگاه باشد ولی تا این حد نسبت به تاریخ جدید کشور خود نیز بی‌تفاوت باشد و حتی هنگامی که یک سیاستمدار مشهور هم‌نام او بوده، توجهی به آن نکرده و در خاطره‌اش باقی نمانده است.

این پدیده ناشی از واقعیت نظام آموزشی ایران است که درک درستی از مفهوم و رسالت آموزش ندارد و مبتنی بر حفظ‌کردن است؛ بدون آن که دانش‌آموز یا دانشجو کوچک‌ترین احساس تعلقی به آن مضمون درس نشان دهند. در این نظام آموزشی، درس‌هایی چون تاریخ، علوم اجتماعی و تا حدودی ادبیات هیچ تعلق خاطری نزد آموزش‌گیرنده فراهم نمی‌کند و حتی بسیاری از آموزگاران و استادان این دروس می‌دانند چیزی را آموزش می‌دهند که لزوما به آن عقیده‌ای ندارند. بنابراین کلاس‌های این دروس تبدیل به محل شکنجه روحی و احساس حقارت می‌شود. آنان درس را عمیق نمی‌خوانند بلکه طوطی‌وار می‌خوانند، در نتیجه هیچ حس خوبی نسبت به فایده‌مندی آن پیدا نمی‌کنند و احساس بطالت و اتلاف وقت می‌کنند. حتی احساس توهین می‌کنند که نظام آموزشی درصدد تزریق گزاره‌ها و افکاری دستکاری شده و غیر واقعی به ذهن آنان است. عده‌ای هم که این درس‌ها را خوب می‌خوانند و به آن نقد دارند، برای امتحان چاره‌ای ندارند جز این که هر چه را که در کتاب آمده بنویسند، حتی اگر مخالف آن باشند. این نیز حس نفرت و کینه و بدبینی را در دانش‌آموز یا دانشجو ایجاد می‌کند.

ادامه نوشته