زبان عربی در دوره ی سلجوقیان در محدوده ی ایران،ماوراء النهر و آناتولی قدرت و تأثیرش را در، مقایسه با گذشته به مقدار قابل توجهی از دست داد.در عین حال توانست موقعیّت خود را در زمینه های علمی،حقوقی و آموزشی برای مدتی دیگر حفظ نماید(6).در عصر سلجوقیان زبان عربی به ویژه در مناطق جغرافیایی چون عراق،سوریه و عربستان -که عمدتاً محل زندگانی اعراب بود-مانند دوره ی پیشین ساری و جاری بود.
امّا زبان ترکی با مهاجرت گروه های بزرگی از ترکان به غرب ، در قرون 10 و 11 میلادی و پذیرش دین اسلام مطرح گردید.ولی از دوره ی قره خانیان ،اگر چه به صورت کم شمار (7) بتدریج نمونه هایی از وانهادن جایگاه خویش در زمینه های علمی،ادبی و رسمی ،به زبان فارسی و عربی را شاهد بود. این وضع در آناتولی در حدود 5/1 تا 2 قرن بعد ، در ابتدای قرن 13 به بعد تا قرن 14/م و در زبان ترکی غربی (زبان ترکی باستانی آناتولی)در ماوراء النهر و در ترکستان نیز تا چهار قرن بعد در قرن 15 /م تا ظهور علماء، شاعران و ادیبان به زبان ترکی شرقی ، تداوم یافت.در این دوره تعداد زیادی از علماء ،شعراء و ادیبانی که خاستگاه ترکی داشتند، اکثراً آثارشان را به فارسی و بعضاً به عربی نگاشته اند.ضمناً منابع نشان می دهند که در دوره ی سلجوقیان ،زبان ترکی به عنوان زبان قشون و دربار مورد استفاده بوده است(8).
دربار سلجوقیان بزرگ ،در پیشرفت و تحوّل فعالیت های ادبی نقش مهمی بازی نموده است.با تشویق و حمایت سلاطین سلجوقی ،سیماهای برگزیده ادبیات ایران در این دوره، آثار مهمی خلق کرده اند.در میان شاهکار های امروز ایران ، تعداد زیادی از آثار ،مستقیماً در نتیجه ی تشویق و حمایت سلاطین سلجوقی نگارش یافته اند.کتاب «سیاست نامه» که توسط نظام الملک ،به نام سلطان ملکشاه سلجوقی، به زبان فارسی نوشته شده از بهترین نمونه های خود در جهان اسلام شناخته می شود.ایرانشاه(یاایرانشان) بن ابی الخیر، دو اثر منظومش به نام های «کوش نامه» (9) و «بهمن نامه» (10) را به نام سلطان محمد طپر قلمی کرده است .همچنین غزّالی اثرش «نصیحة الملوک» را طبق یک روایت به سلطان محمد طپر و به روایتی دیگر به ،سنجر ملک امیر خراسان ،تقدیم نموده است.نیز کتاب «تحفة الملک فی الباه»(11) نوشته ی ابوالمظفر هبة الله بن اردشیر بن کیقباد، و کتاب «کفایة الطّب»(12) نوشته ی کمال الدّین بدیع الزمان ابولفضل حُبیش بن محمّد بن ابراهیم بن حُبیش الغزنوی التّفلیسی، هر دو به نام سنجر نگارش یافته اند.در کنار آثار فوق ، کتاب منظوم فارسی «ملک نامه»، که مؤلفش شناخته نیست و در خصوص منشاء سلجوقیان است و نیز کتاب رساله ی ملکشاهی که مؤلفش شناخته نیست و به نام ملکشاه سلجوقی تألیف شده است.اثر همدانی با نام «العنوان السِیر» و کتاب های مشارب التجارب و زینة الکتّاب ،نوشته ی ابوالحسن بیهقی ، تاریخ آل سلجوقیان اثر ابو طاهرالخاتونی شاعر،مفاخرةالاتراک، نوشته ی علی قزوینی که به نام سلطان سنجر تألیف شده ،کتاب منظوم «سَیِر الفتوح سلطان سنجر»، که توسط مُعزّی شاعر ،به نام سلطان سنجر نگاشته شده و بسیاری آثار دیگر که متأسفانه به دست و زمان نرسیده اند.می توان پذیرفت که بخش بزرگی از این آثار مُقارن استیلای مُغولان نابود شده اند.
سلاطین سلجوقی در کنار فعالیت های سیاسی و نظامی ، برای کار های کارهای ادبی و فرهنگی نیز زمان و وقت اختصاص می داده اند.در مورد اینکه طغرل بی و جانشینش آلب ارسلان ،سواد خواندن و نوشتن داشته اند،هیچ اطلاعاتی در دسترس نیست .ضمناً ابن حَصّول ،مؤلف رساله ی «کتاب التّفضیل الاتراک علی سایرالاجناد» اثرش را در سال 1054 /م – 446 ق به عمید الملک کُندری ،وزیر سلجوقی تقدیم نمود،تا برای طغرل بخواند(13).نیز فخرالدّین گرگانی ،اثر منظومش «ویس ورامین» را در سال 1054 /م -446 ق،به نام عمیدالملک کُندری تألیف نمود.درمقدمه ی اثرش ،مدیحه ای درباره طغرل بی سروده است(14). در اسناد تاریخی و ادبی افرادی چون سلطان ملکشاه ،سنجر،سلیمانشاه،طغرل سوم و ملک طغانشاه و دیگر اعضای خاندان سلجوقی ، آمده که شعر فارسی(ایرانی)را دوست می داشته اند و بعضاً در آن زمینه صاحب ذوق ادبی نیز بوده اند(15).اشعاری به زبان فارسی راجع به ملکشاه ،سنجر،سلیمانشاه و سلاطین سلجوقی از قبیل طغرل سوم باقی مانده اند(16).
تعداد زیادی از شاعران بسیار مهمّ ادبیات ایران ، با سلاطین سلجوقی ارتباط نزدیک داشته اند و گاه گاهی در مجالس سلاطین حضور می یافته اند. در دوره ی آلپ ارسلان،شاعر برهانی و در دوره ی ملکشاه و سنجر نیز شاعر ،امیر معزّی ،عنوان ملک الشعراء را یدک می کشیدند(17).می دانیم که سلطان سنجر ،پس از درگذشت سلطان محمود، والی اش در عراق و دختر متأهلش ماه ملک خاتون،عمعق بخارایی را برای سرودن مرثیه،از ماوراءالنهر به حضورطلبید.عمعق بخارایی با ذکر کهولت سن،مرثیه ی سروده خویش را،توسط پسرش «حامدی» به حضور سنجر تقدیم نمود(18).
علاوه بر سلاطین سلجوقی،امیران سلجوقی نیز، از شاعران و ادیبان حمایت نموده اند.نظامی عروضی ،از صله ی 500 دیناری ملک طغانشاه بن آلپ ارسلان به شاعر ازرقی،به خاطر یک قطعه شعر ذکری نموده است(19). می دانیم که شعرای برجسته ی زمان چون : امیر مُعزّی،عُمر خیّام،ادیب صابر،عمعق بخارایی،انوری،سنایی،عبدالواسع جبلی،سید حسن غزنوی و ازرقی ،با دربار سلجوقی ارتباط داشته اند.علاوه بر این شعراء ،شاعران و ادیبان دیگری که در دوره ی سلجوقیان ایران رشد و نموّ یافتند،همچون لامعی گرگانی،ناصر خسرو،مسعود سعد سلمان ابوطاهر خاتونی و ابیوردی نیز قابل احصاء می باشند(20).
سلاجقه ی عراق نیز همانند سلجوقیان ایران،به شعر و ادب وابستگی داشتند و از ادیبان و شعراء حمایت می نموده اند.می دانیم سلطان مسعود ،کاملاً به زبان عربی مسلّط بود و اشعار و نکات فراوانی را به آن زبان در ذهن داشت.سلطان مسعود ،شاعر معروف ،سید حسن غزنوی را به هنگام بازگشت از سفر حج ،از بازگشت به خانه مانع شد و در نزد خویش نگه داشت.سلیمانشاه نه تنها به شعر علاقه داشت،بلکه خود نیز به فارسی شعر می سرود(21).منابع گوناگون نوشته اند سلطان طغرل سوم در میادین جنگ شاهنامه می خوانده و روابط نزدیکی با شعراء داشته و اشعار نغز می سروده واشعارش در افواه مشهور بوده است.ضمناً با هنر خوشنویسی مشغول بوده است(22). محمد بن محمود بن احمد قاسمی،اثرش «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات»را به نام سلطان طغرل سوم نوشته است.همچنین می دانیم که او از نظامی گنجوی سرودن یک مثنوی به نام خودش را درخواست نموده بود.اما شاعر سروده اش «خسرو و شیرین» را به شمس الدین محمد جهانشاه پهلوان،اهداء نموده است.شاعرانی چون اثیر اخسیکتی،شرف الدین شفرویه اصفهانی،عماد قزوینی،مجیر الدین بیلقانی،ظهیر الدین فارابی،جوهری زرگر،نظام الدین محمود قمری اصفهانی،شمس طبسی،نجیب جور بازکانی،رفیع الدین لنبانی،فلکی شیروانی،جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی،خاقانی شیروانی و نظامی گنجوی از شاعران مهم ایران هستند، که در قلمروی سلجوقیان عراق ،نشر و نما یافته،از پشتیبانی آن دولت برخوردار بوده اند(23).
علاوه بر سلاطین سلجوقی ،وزراء و ارکان دولت نیز از ادباء و شعراء حمایت می نمودندو در پیشرفت فعالیت های ادبی ،نقش داشتند.این حَصّول،کتاب تفضیل الاتراک علی سایر الاجناد،و فخرالدین اسد گرگانی کتابش ،ویس ورامین را به وزیر طغرل سلجوقی ، عبدالملک کُندری،تقدیم نموده اند.می دانیم که خواجه نظام الملک وزیر سلجوقی ،از علماء شعراء و ادبای زمان حمایت بعمل می آورده است.علی بن حسن الباخرزی ، در کتابش به نام «دمیة عُصرةأهل العصر»،مدایح بسیاری را که شاعران بنام زمان در خصوص نظام الملک سروده اند،گردآورده است.اتسز خوارزمشاه ،والی سلطان سنجر ،به کتاب ترجمان البلاغه ی عُمرالرّادویانی ، علاقه داشت و تألیف کتاب های مشابه آن را تشویق می نمود.
تشویق و حمایت سلاطین سلجوقی به تداوم پیشرفت زبان و ادبیات فارسی ،از نقطه ای که غزنویان رسیده بودند،کمک نمود و به ایجاد شیوه و طرز ادبی جدیدی که سبک سلجوقی نامیده شد،منجر گردید(24).می توان ادّعا کرد که در نتیجه ی همه ی این فعالیت ها ،دربار سلجوقی در پیشرفت زبان ،ادبیات و فرهنگ ایران حداقل به اندازه ی دربار های پیشین ،یعنی بویهی،سامانی و غزنوی ،موفق و کامیاب بوده است(25).زبان فارسی اگر حقوق و آموزش دینی را مستثنی نماییم،موفق شد، جانشین زبان عربی در دیگر عرصه ها گردد.
زبان و ادبیات در آناتولی دوره ی سلجوقی
گشوده شدن آناتولی در ربع آخر قرن 11/متوسط سلجوقیان و متعاقباً تاسیس دولت سلجوقیان روم ، در مدتی کوتاه منجر به ورود آناتولی در جرگه فرهنگ اسلامی گردید. در اواسط قرن 12 /م شاهد تأسیس اولین مدارس آناتولی و در نیمه ی دوم همین قرن ،شتاب گرفتن فعالیت های ادبی و فرهنگی در آنجا هستیم.در خصوص فعالیت های ادبی و فرهنگی اوایل دوره ،اطلاعات بسیار اندکی در اختیار داریم .این اطلاعات مبتنی بر تعداد بسیار معدودی از پایان نگاشت های آخر کتب(26).امروزه بر اساس اطلاعاتمان،می دانیم اولین کتابی که در آناتولی تألیف شده ، در اوایل قرن 12/م توسط الیاس بن احمد(ابن الکمال) قیصریه ای و به نام ملک احمد غازی دانشمندی،در قیصریه قلمی شده است و عنوانش «کشف العقبه»و به زبان فارسی بوده است(27).قدیمی ترین اثر- البته تا پیدا شدن اثری قدیمی تر- که در محدوده ی جغرافیایی آناتولی استنساخ شده و اصل آن نیز در دسترش می باشد.کتاب «وجوه القرآن» اثر ابوالفضل حُبیش بن ابراهیم بن التّفلیسی است که در 24 صفر 558 برابراول فوریه 1163 در قیصریه به تمام رسیده است و فرهنگ واژگان قرآنی می باشد(28).بعداً این مورد رااستنساخ کتاب،ترجمه تاریخ طبری بلعمی ،توسط اسحاق بن محمد بن عمر بن محمد شیروانی در سال 586 ق، در ارزنجان و اهدای آن به کتابخانه خصوصی بهرامشاه بن داوود(1225 – 1163/م ) تداوم بخشید.نیز نسخه ی استنساخ شده ی اثر خاقانی (متوفّای 595ق ) به نام ختم الغرایب (تحفة العراقین)(29)-که توسط نسخه برداری ناشناخته استنساخ شده و برای کتابخانه خصوصی خاندان سالتوقی،ابوالفتاح ملکشاه بن الملک ناصرالدین محمد سالتوق (سالدوق)آماده شده بود ،از قدیمی ترین نمونه های استنساخ شده در 12 جمادی الاول سال 593 در آناتولی هستند،که در دسترس قرار دارند.
بر روی این کتاب ها مُهر و علایم ویژه ی کتابخانه وجود دارد، که به اواخر قرن 12/م تعلّق دارند و نشان می دهند که دربارهای خاندان های محلّی حاکم بر آناتولی شرقی، چون منگوجک ها و سالتوق لو ها ، از فعّالیت های ادبی و فرهنگی حمایت و پشتبیانی می نموده اند. اساساً، نظامی گنجوی نیز جزء اول خمسه اش را، که مخزن الاسرار است به مشهورترین چهره ی خاندان منگوجک ، یعنی فخرالدین بهرامشاه اتّحاف نموده است(30).علی بن احمد ،خلاصه شاهنامه اش را که در 13 باب حاضر نموده و با نام «اختیارات شاهنامه» شناخته شده است،احتمالاً در سال 574ق ،به ابوالفتح ملکشاه بن محمد تقدیم نموده است(31).جالب توجه است بدانیم که تقریباً همزمان با دوره منگوجک ها و سالتوق لو ها ،چهار اثر به زبان عربی برای کتابخانه ی خصوصی آۀ آرتوق، که بر جنوب شرقی آناتولی حکم می رانده اند استنساخ شده است، که امروزه در دسترس می باشند(32).
از قرن 12 میلادی ، ضمن اینکه فعالیت های فرهنگی و آموزشی تشدید می شود،تعداد مدارس در آناتولی افزایش می یابد و شمار آثار تألیفی نیز به سرعت فزونی می گیرد.راوندی کتاب «راحة الصدور و آیة السّرور» در تاریخ سلجوقیان را بخاطر درگذشت طغرل سوم، از سلجوقیان عراق به غیاث الدین کیخسرو، سلطان سلجوقی روم در سال 603 ق،تقدیم می نماید.قاضی برهان الدین عنوی در فاصله ی سال های 1211 – 1166(607 – 520 ق)اثر منظومش با نام «انیس القلوب»را آماده می کند و به عزّالدین کیکاووس تقدیم می نماید؛ناصر الدین حسین بن محمد بن علی جعفر رُغدی ، معروف به «ابن بی بی» تاریخ دوره ی سلجوقیان را، که جزء موضوعات اصلی آن ،دوره ی سلطنت کیقباد و حاوی حوادث سال های 1280 – 1192 ( 678 – 587 ق) بود،با عنوان «الأوامرالعلائیه فی امورالعلائیه» به نگارش در آورد(33).بجز این آثار ، متأسفانه کتاب های منظوم امیر بهاء الدین احمد بن محمود قانعی توسی ، ملک الشعراء با نام شاهنامه سلجوقی که شامل 000/300 بیت و در 30 مجلّد بوده وبه أمر علاءالدین کیقباد سروده شده بود، نیز همانند شاهنامه سلجوقی که شامل 000/20 بیت بود و از طرف خواجه دهخانی در دوره ی علاءالدین کیقباد سوم(1301 – 1298 / م- 702 – 697 هـ.) تدوین شده، به زمان و دست ما نرسیده است(34).
با عنایت به اسامی آثار فارسی مذکور در فوق،اثر ابن الارزق الفرقی با عنوان «تاریخ میا فارقین» و کتاب «الطبیب» اثر ابی حفص عمر بن الخضر بن آلمیش بن دورموش الدونیسیری الترکی و کتاب تاریخ دونیسیر،به زبان عربی ،گویای آن است که در جنوب شرقی آناتولی ، زبان عربی به عنوان زبان نوشتاری، در مقایسه با زبان فارسی از اقبال بیشتری برخوردار بوده است(35).
در زمان سلجوقیان و در پایتخت آنان قونیه،ابتدااز طرف ابو ثنا محمود بن مستوقی امیر الحاج ، در سال 670 ق کتابخانه ی خانقاه نظامیه -که صدرالدین قونوی،بدان نام «عمارت» داده بود-در مجموعه (مساجد بزرگ با تفرّعات فراوان) کوچک کتابخانه ی صدرالدین قونوی تاسیس شد، که موسس آن از سلاله ی سراج الدین اورموی ، یعنی همسر بدرالدین محمود بود و در مقابل مدرسه ی اتابکیّه ،در داخل دارالحفاظ به عنوان کتابخانه تاسیس شد و علاوه بر آن کتابخانه های دیگری ساخته شدند .در کنار کتابخانه ی قونیه در پایتخت در اواخر دوره ی سلجوقیان روم، سلطان علاءالدین کیقباد سوم در «اولوبورلو»(Uluborlu) در دوره ی امیرنشین ها ،از طرف جاندارغلو ها در «قسطمونو» ودر داخل یک مجموعه ی، بزرگ کتاب خانه ای هم تاسیس شد .اگر به موضوع استنساخ کتاب توجه کنیم، در هر کدام از مدارس موجود در قیصریه و سیواس،احتمالا یک کتابخانه وجود داشته است.در نیمه ی دوم قرن 13 /م تعداد کتابخانه ها بسیار افزایش پیدا کرد و می توان پذیرفت که تعداد فراوانی کتاب های فارسی و عربی در آن ها گردآوری شده بودند(36).
می بینیم که سلجوقیان ، همان گونه که در محدوده ی جغرافیایی ایران ، تحت تأثیر فرهنگ و زبان ایران بودند،در محدوده آناتولی هم همچنان تاثیر زبان و فرهنگ ایرانی را با خود داشته اند.انتقال فرهنگ ایران به آناتولی ،که با تأسیس دولت سلجوقی آغاز شده بود ، پس از استیلای مغول شتاب بیشتری به خود گرفت.تعداد فراوانی از ایرانیان،که در میان ایشان ادیب ، شاعر و فضلا نیز یافت می شدند،با مشاهده ی تخریب و سوزانده شدن شهر ها ، به آناتولی پناه آوردند و به خدمت دولت سلجوقی درآمدند.این افراد به هنگامی که در اوایل قرن 13 /م فرهنگ و ادبیات ایران در آناتولی ، مجدداً رونق گرفت،سهمی مهم داشتند و نقشی اساسی بازی کردند.در این دوره زبان فارسی ، زبان آموزشی برخی از مدارس بود و در اسامی اشخاص و مشاغل ،از واژگان فارسی استفاده می گشت.علاوه بر اسناد و مدارک رسمی، در برخی از مدارک و اسناد دینی و حقوقی نیز از زبان فارسی استفاده می شد.همان گونه که در برخی از کتب عربی ،شعر و عبارت فارسی وارد شده بود. در آناتولی مؤلفینی که فارسی را به کار می بردند ، برای گشودن مشکلات خویش در زبان عربی ، کتاب های مستقلی تهیه می نمودند.سلاطین سلجوقی که برای انتقال فرهنگ ایرانی به آناتولی تلاش های فراوانی نمودند،کاخ های خود را با تصاویر شاهنامه فردوسی ادیب تزئین می نمودند(37).
تمامی این پیشرفت ها و تحولات،باعث نفوذ شدید و گسترده ی فرهنگ ایران در آناتولی شد.در این دوره، بویژه در شهر های آناتولی،در خصوص موضوعات تاریخ ،ادبیات،فلسفه،تصوّف ،شاهد تألیف و یا استنساخ تعداد زیادی آثار به زبان فارسی می باشیم.در میان شهر های آناتولی،بویژه شهر قونیه ، پایتخت سلجوقیان روم ، و محل زندگی مولانا جلال الدین رومی ،سلطان ولد و صدرالدین قونیوی ،متصوّفه و علمای بزرگ ،جلب توجه می نمودند.علاوه بر قونیه شهرهایی چون : آق سرای،نیغده،قیصریه،آنقوره(آنکارا)،کرشهر،آماسیه،سیواس و ارزنجان در دوره ی سلجوقیان روم و امیر نشین ها ،به صورت مراکز تألیف و استنساخ بیشترین آثار مهم به زبان فارسی در آمده بودند.اسامی چون القونوی،الآق سرایی،القیصری/قیصروی/قیصریه ای،الآنکاراوی/آنکارایی ، الآماسیاوی / آماسی ، الارزنجانی و السّیواسی، که پس از نام مستنسخ می آمد،نشان می دهد که در قرون 13 و 14 /م تعداد قابل توجهی از اهالی محلّی به امر نسخه برداری و تکثیر کتاب ها مشغول بوده و فعالیت های فرهنگ مکتوب تا حدّ مقدور شتاب زیادی بخود گرفته بوده است (38)
می توان ادّعا نمود که فعالیت های ادبی و فرهنگی در قرون 14 /م علاوه بر شهرهای آناتولی مرکزی ،در مناطق مرزی آناتولی هم ،گسترش یافته بود:می دانیم که از یک نسخه ی «شرح عربی ابن فارض» -موجود در مجموعه ولی الدین افندی کتابخانه دولتی بایزید-در سال 723 ق - 1323 /م ، در مدرسه ای در آنتالیه، برای اینکه طلبه راحت تر درک کند ،شرحی به زبان فارسی وجود داشته است.مرصاد العباد اثر نجم الدین دایه،در سال 752 ق - 1352 /م در منطقه ای کوهستانی و در محلی به نام «اسینوس»(کورکوتلی) استنساخ شده است.جمال الدین محمد بن الآق سرایی ،ذکر می کند که کتاب «أسئله و اجوبه» خویش را به نام «شادگلدی» والی آماسیه تألیف نموده و اثرش را بخاطر اینکه مردم کتاب را به فارسی بهتر از عربی می فهمیدند ، به فارسی تألیف نموده است . یوسف بن محمد ابراهیم ، کتاب عربی «کشف الأسرار» را برای «عیسی بی»از امرای منطقه ی مرزی ،به همان علت به فارسی ترجمه کرده است.قابل توجه است که همین استدلال و دیدگاه ، در یک رساله ی «عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیّان » آمده که کتاب « هدایة الغبی فی اخلاق نبی » توسط ابراهیم بن الحسین القارصی ، به فارسی ترجمه شده است ، تکرار می شود.اثر دیگری که مؤلفش گمنام است و در آناتولی تألیف شده ، «رساله ی جلالیه» است.اینکه در شهری مثل «سینوپ» که در منتهی الیه گوشه ی مرز قرار دارد ، در ربع آخر قرن 14 /م ،یک کتاب محاسبه یعنی کتاب «قانون السّعاده» به فارسی رسمی استنساخ شده، قابل توجه است(39).
پس از تضعیف و سقوط دولت سلجوقی روم و در دوره ی امیر نشین های آناتولی،زبان ترکی شروع به اهمیّت پیدا کردن نمود و باعث شد زبان فارسی به تدریج توان و قدرتش را تضعیف شده ببیند.بر روی جلد کتاب فرهنگ موضوعی فارسی – عربی ، با ترجمه ترکی(اوغوزی) درهامش آن، که در قرن 14 /م در «گل حصار» توسط آق شهری(آق شهرلو) بخشایش بن چالیجا، تألیف شده ،علاوه بر زبان های فارسی و عربی ، از زبان ترکی نیز به عنوان زبان نوشتاری در شهری چون گل حصار ، در ولایتی مرزی ، ذکری بمیان می آید(40).
در سال 675 ق، با صدور فرمانی از طرف دیوان سلجوقی با این مضمون :از امروز به بعد هیچ فردی در دیوان ، درگاه،بارگاه،مجلس و میدان به زبانی جز ترکی صحبت نخواهد کرد،زبان ترکی ویژگی های یک زبان را پیدا کرد و در امکنه ی رسمی بکار گرفته شد(41).در این دوره،بویژه در میان مردم ،نمایندگان قابل اعتنای ادبیات ترکی وجود داشتند.مناقب قدیمی اوغوزی،موضوعات و تم هایشان را در تطابق با روانشناسی غزای آناتولی قرن 13/م و منطبق با مناقب و داستان های تشکیل شده بر اطراف ابومسلم قرامانی،حضرت حمزه و حضرت علی (ع) و داستان احمد حرّامی و مناقبی چون منقبت بطّال غازی – که حکایت هیجان آور منظور به زبان ترکی بودند و هزاران سال از طرف مردم قرائت می شدند،برگزیدند.
در آناتولی وجه دیگر ادبیات ترک،یعنی شعر صوفیانه ترکی،مدتها قبل آغاز شده بود. احمد یسوی و احمد فقیه و شیّاد حمزه،از پیشقدمان این شیوه بودند. علیرغم این گفته که، مولانا زبان ترکی را نارسا دانسته ، پسرش سلطان ولد شعر های ترکی سروده است ، که از نمونه های اولیه ادبیات صوفیانه آناتولی است.می توان گفت که سلطان ولد ، در عین حال زمینه ی لازم برای بروز و ظهور نمایندگان شعر کلاسیک ترکی یعنی گل شهری و عاشق پاشا را فراهم نموده است. هیچ کس در طول تاریخ در امر کاربرد سهل و ساده ی زبان ترکی ، نتوانسته است همانند«یوسف امره» موفق باشد.زیرا که او زبان و ادبیات صوفیانه را به سطح غیر قابل دسترسی ارتقاء داده است.ضمناً زبان فارسی به عنوان زبان مکتوب ترکان در اوایل قرن 14 /م کاربرد پیدا نمود و در اواخر آن قرن،در شهر های مرکزی آناتولی،که در آنجا آداب و رسوم سلجوقیان بصورت زنده و جاندار وجود داشت، به عنوان زبان مرجّح ، مورد پذیرش قرار گرفته بود.در اواخر قرن 14 /م عزیز بن اردشیر استر آبادی که ابتدا می خواست اثرش را ب زبان عربی بنگارد،در تطابق و سازگاری با رسم و عادات مرسوم و شایع ، به زبان فارسی تألیف نمود در همین ارتباط شاهدیم که در شهرهایی چون : قونیه،آق سرای،قیصریّه ، سیواس ، توقات و آماسیه ، تألیف و استنساخ آثار فارسی تا اوایل قرن 15/م تداوم می یابد(42). زبان فارسی از اوایل قرن 15/م رفته رفته ، موقعیت خود را به عنوان زبان نوشتاری مکتوب ترک گفت، زیرا زبان ترکی بتدریج قدرت می یافت(43).
 
* Doç. Dr., Marmara Üniversitesi Türkiyat Araştırmaları Enstitüsü, (İstanbul).
1 Devletşâh-i Semerkandî, Tezkiretu'ş-şu arâ’, neşr. Muhammed Ramazânî, Tahran 1366/1987, s. 26.
2 Hamîdu’d-dîn Ebû Bekr-i Belhî, Makâmât-i Hamídi, neşr. Rizâ Enzâbî-nejâd, Tahran 1372/1993, s. 21-22.
3 Muhammed b. Mansûr b. el-Yamânî, Nüru’l-‘uyûn, Bodleian Library, (Oxford), Sale, nr. 72, vr. 1a.
4 Zeynu’d-dîn Ebû İbrâhîm İsma“îl b. Hasan b. Muhammed b. Ahmed el-Huseynî el-Curcânî,. Zahire-yi H'ârezmşâhî, Bodleian Library, Fraser 200,vr. 1a. Yazma hakkında bkz. Ed. Sachau Hermann Ethé, Catalogue of the Persian, Turkish, Hindistani, and Pushtü Manuscripts in the Bodleian Library, I, The Persian Manuscripts, Continued, Completed and Edited by Hermann Ethé, Oxford 1889, s.951-953.
5 Mehmet Altay Köymen, “Selçuklu Devri Kaynaklarına Dâir Araştırmalar II, Risâle-i Senceriyye”, Doğu Dilleri, I/3, (1969), s. 15-55, 23-24.
6 Yakup Civelek, “Selçuklu Döneminde Arap Dili ve Öğretimi”, I. Uluslararası Selçuklu Kültür ve Medeniyeti Semineri Bildirileri, I, Konya 2001, s. 187-207.
7 Bkz. Talat Tekin, XI. Yüzyıl Türk Şiiri, Dîvânu Lugati't-Turk'teki Manzum Parçalar, Ankara 1989; Talat Tekin, “Karahanlı Dönemi Türk Şiiri”, Türk Dili, Sayı 409, (Türk Şiiri Özel Sayısı, I, Eski Türk Şiiri), Ankara 1987, s. 81-157; Ahmet Caferoğlu, “La Littérature Turque de l'Époque des Karakhanides”, Philologiae Turcicae Fundamenta, II, Wiesbaden 1965, s. 267-275.
 
8 Erdoğan Merçil, “Selçuklular ve Türkçe”, Belleten, LXVII/248, (2003), s. 111-117.
9 İrânşâh b. Ebi’l-Hayr, Küş-nâme, neşr. Celâl Metînî, Tahran 1356/1976, s. 43-44. Eser hakkında bkz. Mahmûd Omîdsâlâr, “Yâddâşthâ-yi Küşnâme”, Ferheng-i İrân-zemin, 30, (1384/2005), s. 313.336. m -
10 İrânşâh b. Ebi’l-Hayr, Behmen-nâme, neşr. Rahîm “Afîfî, Tahran 1370/1991. Eser hakkında bkz. “Allâme Muhammed-i Kazvînî, Mesâ'il-i Pârisiyye: Yâddâşthâ-yi Alâme Muhammed-i Kazvíni, neşr. İrec Afşâr - “Alî Muhammed Huner, Tahran 1385/2007, s. 181-183.
11 Ebu'l-Muzaffer Hibetullâh b. Erdeşîr b. Keykubâd, Tuhfetu’l-mulk fi'l-bâh, Staatsbibliothek zu Berlin, Ms. Orient. Oct. 1036, vr. 2b.
12 Kemalu'd-din Bedi'u'z-zaman Ebu’l-Fazl Hubeys b. Muhammed b. Ibrahim b. Hubeys el-Gaznevi, Kifayet et-tibb, Bodleian Library, (Oxford), Ms. Pers d. 94, vr. 1a, Müellif ve eserleri için bkz. A.F.L. Beeston, Catalogue of the Persian, Turkish, Hindüstânî and Pushtü Manuscripts in the Bodleian Library, III, Additional Persian Manuscripts, Oxford 1954, s. 66-67 nr. 2753; irec Afsār, “Zendegi ve āsār-i Hubeys-i Tifdisi”, Mecelle-yi Iran-zemin, WI4, (1336/1957), s. 279-297; C.A. Storey, Persian Literature: A Bio-bibliographical Survey, II/2, London 1971, s. 213-214.
 
13 İbn Hassûl, “Tafdilu’l-Etrâk”, neşr. “Abbâs ‘Azzavî, Belleten, IV/14-15, (1940), s. 1-30 (metin); Türkçe terc.Ş. Yaltkaya, “İbn Hassûl'un Türkler Hakkında Bir Eseri”, Belleten, IV/14-15, (1940), s. 235-266.
14 Visu Râmin, neşr. Muctebâ Mînovî, Tahran 1338/1959, s. 22-26.
15 Enverî, Dîvân, Kasâ'id, neşr. Muhammed Takî Muderris-i Rezevî, Tahran 1340/1961, II, s. 610; Nizâmî-yi “Arûzî, Çehâr makâle, neşr. Mîrzâ Muhammed-i Kazvînî, Leiden 1910, s. 43; Muhammed “Avfî, Lubâbu'l-elbâb, neşr. Edward G. Browne - Mîrzâ Muhammed-i Kazvînî, Leiden 1903, II, s. 34; Devletişâh, Tezkiretu'ş-şu'ârâ’, s. 58-59.
16 Musâfir b. Nâsir el-Malatevî, Enisu'l-halva ve celîsu'l-Salva, Süleymaniye Kütüphanesi, Ayasofya, nr. 1670, vr. 64b; Cong, Bodleian Library, (Oxford), Elliot 292, vr. 117a; Cong, Dâneşkede-yi Edebiyyât-i Dâneşgâh-i Tahrân, (Tahran), nr. C. 70,vr. 20b; Râvendî, Râhatus sudür ve âyetus-surür, meşr. Muhammed İkbâl, edi. Muctebâ Mînovî, Tahran 1364/1985, s.333; “Avfî, Lubâbu'l-elbâb, I, s. 34; Devletşâh, Tezkiretu'ş-şu'ârâ’, s. 59.
17 Gillies Tetley, The Ghaznavid and Saljuq Turks: Poetry as Source for Iranian History, London 2009, s. 110-170.
18 “Am'ak-i Buhari, Divan, neSr. Sa'id-i Nefisi, Tahran (tarihsiz), s. 14-15.
19 Nizâmî-yi “Arûzî, Çehâr makâle, s. 44.
20 Edward G. Browne, A Literary History of Persia, I, From Firdawsi to Sa'idi, London 1920, s. 165-425; A.J. Arberry, Classical Persian Literature, London 1958, s. 79-138; Zebihullah Safa, Tarih-i edebiyat der-irán, II, s. 335-877; Jan Rypka, “History of Persian Literature up to the Beginning of the 20th Century', History of Iranian Literature, ed. Karl Jahn, Dordrecht 1956, s. 194-200; François de Blois, Persian Literature: A Bio-bibliographical Survey, V/1, To A.D.
1100, London 1992, s. 201-239; V/2, Poetry ca A.D. 1100 to 1225, London 1994, s. 241-495; Osman G. Ozgüdenli, “Selçuklular, I. Büyük Selçuklular. B. Sosyoekonomik ve Kültürel Hayat”, DIA, XXXVI, (2009), s. 374.
21 “Avfî, Lubâbu'l-elbâb, I, s. 40; Devletşâh, Tezkiretu'ş-şu'ârâ’, s. 93.
22 Cuveynî, Târîh-i cihânguşâ, Türkçe terc. Mürsel Öztürk, Ankara 1998, s.268; “Avfî, Lubâbu'l-elbáb, I, s. 41-42; Rávendi, Ráhatus-sudár, s. 333.
 
23 O.G. Özgüdenli, “Selçuklular, V. Irak Selçukluları. B. Sosyoekonomik ve Kültürel Hayat”, DiA, XXXVI, (2009), s. 388-389.
24 O.G.Özgüdenli, “Selçuklular, I. Büyük Selçuklular. B. Sosyoekonomik ve Kültürel Hayat”, DIA, XXXVI, (2009), s. 374.
25 Selçuklu sultanlarının İran edebiyatı ile teması ve devrin karakteristik özellikleri için bkz. Nizâmî-yi “Arûzî, Çehâr makâle, s. 43; Cuveynî, Târîh-i cihânguşâ, s. 268; Ahmed Ateş, İstanbul Kütüphanelerinde Farsça Manzum Eserler, I, (Üniversite ve Nuruosmaniye Kütüphaneleri), İstanbul 1968, s. 41; Ahmet Kartal, “Karahanlı, Gazneli ve Selçuklu Saraylarındaki Edebî Faaliyetler Üzerine Düşüncelerʼ, Bilig, 17, (2001), s. 55-69; Ahmet Kartal, “Klâsik Türk Edebiyatının İran Edebiyatı ile Münasebeti Üzerine Düşünceler”, Türk Yurdu, XIXXX/148-149, (2000), s. 246-266; Adnan Karaismailoğlu, Klâsik Dönem Türk Şiiri Inceleme leri, Ankara 2001, s. 1-17, 35-59, 60-75; Adnan Karaismailoğlu, “Selçuklu Sarayında Şiir ve Şair”, V. Millî Selçuklu Kültür ve Medeniyeti Semineri Bildirileri (25-26 Nisan 1995), Konya 1996, s. 133-139.
26 O.G.Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü:Bir Giriş”, A.Ü. DTCF Tarih Araştırmaları Dergisi, XXVII/43, (2008), s. 7-8.
27 Mikâil Bayram, “Anadolu'da Telif Edilen İlk Eser. Keşfu'l-'akabe”, İÜEF İslâm Tetkikleri Enstitüsü Dergisi, VII/3-4, (1979), s.291-307; Mikâil Bayram, Anadolu'da Kaleme Alınan İlk Farsça Eser: Keşfü'l-‘akabe, Konya 1981.
28 Âtıf Efendi Kütüphanesi, Eki, nr. 1316.
29 O.G.Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü: Bir Giriş”, s. 8.
30 Ahmet Ateş, “Hicrî VI-VIII. (XII-XIV) Asırlarda Anadolu'da Farsça Eserler”, Türkiyat Mecmuasi, VII-VIII, (1945), S. 102.
31 Muhammed Emîn Riyâhî, Osmanlı Topraklarında Fars Dili ve Edebiyatı, Türkçe terc. Mehmet Kanar, Istanbul 1995, s.52.
32 Süheyl Ünver, “Artıklılar Kütüphaneleri Hakkında Yeni Tetkikler”, III. Türk Tarih Kongresi, (Ankara 15-20 Kasım 1943), Kongreye Sunulan Tebliğler, Ankara 1948, s.221-224; O.G. Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü:Bir Giriş”, s. 8-9.
33 M.F. Köprülü, “Anadolu Selçukluları Tarihinin Yerli Kaynakları”, Beleten, VII/27, (1943), s.469-470; i. Kafesoglu, "Selçuklular", i4, X, S. 409–410.
34 Káni'i-yi Tasi, Kelile ve Dimne, The British Library, Add. 7766, vir. 8b-9a, 108a-b; O.G.Özgüdenli, “Tarih: Osmanlılar'dan Önce Anadolu”, DİA, XL, (2011), s. 64-65.
35 O.G. Özgüdenli, “Tarih: Osmanlılar'dan Önce Anadolu”, DİA, XL, (2011), s. 66. 36 O.G. Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü: Bir Giriş”,s. 9-10.
37 Muhammed Emîn Riyâhî, Osmanlı Topraklarında Fars Dili ve Edebiyatı, s. 55. 38 O.G.Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü: Bir Giriş”, s. 11-13.
39 O.G.Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü: Bir Giriş", s. 2-15.
40 Türkçe'nin Anadolu coğrafyasında yazı dili olarak doğuşu şu çalışmalarda incelenmiştir: Mecdut Mansuroğlu, “Anadolu Metinleri, (XIII. Asır)”, Türkiyat Mecmuası, VII-VIII, (1942), s. 82-94; Mecdut Mansuroglu, "The Rise and Development of Written Turkish in Anatolia”, Oriens, VII, (1954), S. 250-264; Sehabettin Tekindağ,“izzet Koyunoglu Kütüphanesinde Bulunan Türkçe Yazmalar Üzerinde Çalışmalar”, I, (Halifet Alp-Gazi Adına Türkçeye Tercüme Edilen Bir Tıp Kitabı Hakkında), Türkiyat Mecmuası, XVI, (1971), s. 134-139; M. F. Köprülü, “Anadolu'da Türk Dili ve Edebiyatının Tekâmülüne UmûmîBir Bakış”, Türk Edebiyatı Tarihi, İstanbul 1980, s.333-343; M. F. Köprülü, Türk Edebiyatında İlk Mutasavvıflar, Ankara 1981, s.231-242; Hasibe Mazıoğlu, “Selçuklular Devrinde Anadolu'da Türk Edebiyatının Başlaması ve Türkçe Yazan Şairler”, Malazgird Armağanı, Ankara 1972, s. 297-316; Mustafa Özkan, “Selçuklu ve Beylikler Devri Edebiyatı”, Türkler, VII, Ankara 2002, s. 637; Mikâil Bayram, “Selçuklular Zamanunda Malatya'da Ílmive Fikri Faaliyetler”, I-II. Millî Selçuklu Kültür ve Medeniyeti Semineri Bildirileri (20-21 Mayıs 1991), Konya 1993, s. 119-124; Mikâil Bayram, “Anadolu'da Te'lif Edilen İlk Türkçe Eser Meselesi”, V. Millî Selçuklu Kültür ve Medeniyeti Semineri Bildirileri (25-26 Nisan 1995), Konya 1996, s. 95-100.
41 Erdoğan Merçil, “Türkiye Selçukluları Devrinde Türkçenin Resmî Dil Olmasını Kim Kabul Etti?”, Belleten, LXIV/239, (2000), s. 56-57.
 
42 O.G.Özgüdenli, “İstanbul Kütüphanelerinde Bulunan Farsça Yazmaların Öyküsü: Bir Giriş”,S. 15-17.
43 Farsça'nın Anadolu coğrafyasındaki tarihî tekâmülü hakkında şu çalışmalara müracaat edilebilir: A. Ateş, “Hicrî VI-VIII. (XII.-XIV.) Asırlarda Anadolu'da Farsça Eserler”, s. 94-135; M. Bayram, Anadolu'da Kaleme Alınan İlk Farsça Eser, Keşfü'l-Akabe, s.3-15; Muhammed Emin Riyâhî, Osmanlı Topraklarında Fars Dili ve Edebiyatı, Türkçe terc. Mehmet Kanar, İstanbul 1995 (bu eser hakkında bkz. Adnan Karaismailoğlu, “Gecikmiş Bir Tenkit; Osmanlı Topraklarında Fars Dili ve Edebiyatı Kitabı”, Yedi İklim, Sayı 137, (2001), s.53-58); Vahhâb Velî-İlhâme Miftâh, Nigâhî be-revend-i nufüz ve gosteriş-i zebân u edeb-i Fârsî der-Turkiye, Tahran 1374/1995; CI. Cahen, Osmanlılardan Önce Anadolu, Türkçe terc. Erol Üyepazarcı, istanbul 2000, s. 324–331; Saime inal Savi, “Anadolu”da Farsça Gramer Çalışmaları”, Selçuklu Kültür ve Medeniyeti Semineri Bildirileri, IV, Konya 1994, s. 121-126; Mürsel Öztürk, “Selçuklu Araştırmalarında Farsçanın Önemi”, I. Uluslararası Selçuklu Kültür ve Medeniyeti Semineri Bildirileri, II, Konya 2001, s. 181-189; Ahmet Kartal, “Anadolu'da Farsça Şiir Söyleyen Türk Şairler(XI.-XVI. Yüzyıllar)”, Türkler, VII, Ankara 2002, s. 682-69
5.