اصطلاحات رایج درمحاورات تركمنی

همه ما درگفتگوهای روزمره خود، عبارتهای مصطلحی نظیر ((مبارك باشد))، ((خسته نباشید ))،((دستتان دردنكند))و… رادرحالات وموقعیتهای گوناگون برای ابراز احساسات درونی مان نسبت به اطرافیان خودوگاه جهت آغاز ارتباط كلامی بكار می بریم ،به طور مثال درزبان تركمنی ،چنین ضرب المثلی وجود داردبای بیر تازه دون گیسه ،((قوتلی بولسین !))دییر لر ،غریب تازه دون گیسه ،((نیردن آلدینگ ؟))دییرلر

ادامه نوشته

آغاز پنجاهمین دوره ی آموزش زبان فارسی در ترکمنستان          رایزنی فرهنگی ج. ا. ایران


پنجاهمين دورة آموزش زبان فارسي در تركمنستان آغاز شد

روز جمعه 28/3/89 مراسم افتتاحيه پنجاهمين دوره آموزش زبان فارسي با حضور فارسي آموزان جديد در عشق آباد برگزار گرديد.
در اين مراسم پس از تلاوت آياتي چند از كلام الله مجيد آقاي ناصري رايزن فرهنگي ضمن خوشامدگويي به فارسي آموزان جديد به آنان بدليل انتخاب زبان فارسي جهت آموزش تبريك گفته و اظهار داشتند آشنايي با يك زبان جديد، آشنايي بيشتر با دنياي بيرون است و آموزش هر زبان جديد به منزله افزايش شخصيت انسان به تعداد افزايش و آموزش زبانها مي باشد.

ادامه نوشته

در گذشت آقای عبدالله غراوی خادم آرامگاه مختومقلی فراغی در آق تقای

                                               به نام خدای لا یزال

 

     با کمال تاسف مطلع شدیم که آقای عبدالله غراوی،خادم آرامگاه شاعر و عارف نامدار ترکمن

 " مختومقلی فراغی" در آق تقای، روز یکشنبه  ۲۳/۳/۱۳۸۹ دار فانی را ترک نموده اند.برای آن مرحوم 

 که عمری را خالصانه و شبانه روز در خدمت زایران مزار شاعر عزیزمان بوده اند،از خدای متعال بخشش و 

و رحمت و برای باز ماندگان و خویشاوندان ایشان صبر و شکیبایی طلب می کنیم.

                                    از طرف هیئت موسس و هیئت مدیره ی بنیاد مختومقلی فراغی

                                                                                                        محمد قجقی

 

 

 

انتشار همزمان حروف "الف" تا "ی" یک دانشنامه برای اولین بار در ایران       برگرفته از : مهر

 
  انتشار همزمان حروف "الف" تا "ی" یک دانشنامه برای اولین بار در ایران  
 

رامین به مهر خبر داد:
انتشار همزمان حروف "الف" تا "ی" یک دانشنامه برای اولین بار در ایران
طراح پروژه دانشنامه "دانش گستر" با اعلام پایان کار تدوین آن با 70 هزار مدخل و زیر نظر کامران فانی از انتشار همزمان همه 17 مجلد آن از حرف "الف" تا "ی" در نیمه دوم امسال خبر داد.
علی رامین طراح پروژه دانشنامه عمومی (به سرویراستاری کامران فانی) در گفتگو با خبرنگار مهر، با اعلام این خبر درباره دلایل عدم چاپ آن، گفت: 5 جلد این دانشنامه به صورت دستی صحافی شده بود و دوستان گفتند که آن را در نمایشگاه توزیع کنیم اما این کار را نکردیم به دلیل اینکه می‌خواهیم برای یک بار هم که شده همه مجلدهای یک دانشنامه از حرف "الف" تا "ی" به صورت همزمان چاپ شود.

ادامه نوشته

تشکیل کلاس های آموزشی تابستانی توسط بنیاد مختومقلی فراغی گنبد کاووس

                    به نام خداوند جان و خرد             کزین برتر اندیشه بر نگذرد    

  با تائیدات الهی و همچون سال های قبل، بنیاد مختومقلی فراغی، اقدام به تشکیل کلاس های آموزشی در موضوعات زیر می نماید.

۱- زبان و ادبیات ترکمنی

۲- طراحی لباس ترکمنی و سوزن دوزی نقوش ترکمنی( ویژه ی خواهران)

۳-  دوخت عملی لباس ترکمنی ( ویژه ی خواهران)   

۴- آموزش زبان ترکی استانبولی

۵- آموزش زبان روسی

کلاس ها از تاریخ دوشنبه ۷/۴/۱۳۸۹ آغاز می شود.

علاقه مندان برای کسب اطلاعات بیشتر می توانند به آدرس: گنبد کاووس، خیابان شریعتی شرقی، پاساژ شهرداری، طبقه ی اول، واحد شماره ی ۷، بنیاد مختومقلی فراغی مراجعه نمایند و یا با تلفن شماره ی ۲۲۳۲۷۰۰ - ۰۱۷۲ تماس حاصل نمایند.

                                                                           مدیر عامل بنیاد مختومقلی فراغی

                                                                                                محمد قجقی

بازديد دكتر واعظي از كتابخانة علمي تركمنستان       رایزنی فرهنگی ایران در عشق آباد


بازديد آقاي دكتر واعظي از كتابخانة علمي تركمنستان

طي چند روز گذشته آقاي دكتر واعظي،‌ مشاور ويژة رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به كشور دوست و همساية‌ تركمنستان سفر و در برنامه‌هاي مختلف فرهنگي كه توسط رايزني فرهنگي سفارت جمهوري اسلامي ايران در تركمنستان برنامه‌ريزي و برپا گرديد، شركت كردند. بازديد نمايندة سازمان از كتابخانة علمي و مركزي آكادمي علوم تركمنستان و ملاقات ايشان با رئيس اين كتابخانه نيز يكي از برنامه‌هاي اين سفر بود كه آن روز ‌شنبه 15 خرداد ‌ماه صورت گرفت.

ادامه نوشته

 ابو طاهر قمی        دایره المعارف بزرگ اسلامی  جلد: 5   شماره مقاله:2289


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

اَبوطاهِرِ قُمي، شرف الدين سعد بن علي بن عيسي قمي، ملقب به وجيه الملك و مشهور به مميسه يا مهيسه يا ماميسا (د 516ق/ 1122 م)، از ديوانيان عصر سلجوقي كه مدتي كوتاه در پايان زندگي، وزارت سلطان سنجر را بر عهده داشت. وجه تسمية مميسه، به ضبط منشي كرماني (ص 59) يا ماميسا، به ضبط راوندي (ص 167) كه به دنبال نام ابوطاهر آمده، به درستي معلوم نيست و تحقيقاتي كه محدث ارموي در تعليقات كتاب النقض (2/738 ـ 740) در اين خصوص انجام داده، راه به جاي نبرده است. هرچند بيشتر منابع كهن، دوران وزارت او را چيزي در حدود 3 ماه ضبط كرده اند، عباس اقبال بر آن است كه شرف الدين از محرم 515 تا محرم 516 اين نصب را عهده دار بوده است (ص 249، 251).

ادامه نوشته

  ابن دارست، ابوالفتح    دایره المعارف بزرگ اسلامی  جلد: 3   شماره مقاله:1185

 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

اِبْن‌ِ دارِسْت‌، ابوالفتح‌ منصور بن‌ احمد (د 467ق‌/1075م‌)، ملقب‌ به‌ امين‌الدوله‌ و مجدالوزراء، از وزيران‌ القائم‌ بامرالله‌ خليفة عباسى‌. ابن‌ دارست‌ از وزيرزادگان‌ فارس‌ و اسلاف‌ تاج‌الملك‌ ابوالغنائم‌ وزير سلجوقيان‌ بود و به‌ خاندان‌ دارستيان‌ كه‌ از جمله‌ بزرگان‌ شيراز بودند، تعلق‌ داشت‌ (منشى‌ كرمانى‌، 21-22). وي‌ در آغاز كار و پيش‌ از آنكه‌ به‌ وزارت‌ خليفه‌ برسد، در شيراز خزانه‌دار ابوكاليجار مرزبان‌ بن‌ سلطان‌ الدولة بويهى‌ (حك 415-440ق‌/ 1024- 1048م‌) بود (ابن‌ اثير، 10/14؛ ابن‌ جوزي‌، يوسف‌، 248) و در آنجا به‌ داشتن‌ صفات‌ نيك‌ و كمالات‌ اخلاقى‌ شهرت‌ يافته‌ بود، خط را نيز زيبا مى‌نوشت‌ (منشى‌ كرمانى‌، 22). صفات‌ پسنديده‌ و شهرت‌ او به‌ توانگري‌ و همچنين‌ نقار موجود ميان‌ ابوتراب‌ اثيري‌ (حاجب‌ الحُجاب‌) و ابو منصور بن‌ يوسف‌ سبب‌ شد كه‌ ابومنصور در 453ق‌/1061م‌ خليفه‌ را به‌ تفويض‌ وزارت‌ به‌ ابن‌ دارست‌ برانگيزد و تأكيد كرد كه‌ ابن‌ دارست‌ براي‌ تصدّي‌ منصب‌ وزارت‌ نه‌ تنها چيزي‌ به‌ عنوان‌ اقطاع‌ طلب‌ نمى‌كند، بلكه‌ اموالى‌ نيز پيشكش‌ مى‌دارد (ابن‌ اثير، همانجا؛ بنداري‌، 24). اما چون‌ ابن‌ دارست‌ به‌ فرمان‌ خليفه‌ از شيراز به‌ بغداد فراخوانده‌ شد
ادامه نوشته

انتشار شماره جديد مجله خاوران در تركمنستان



مجله خاوران شماره 28-29 توسط رايزني فرهنگي سفارت جمهوري اسلامي ايران در تركمنستان به زبان روسي به چاپ رسيد.
در اين شماره مطالبي بشرح زير براي خوانندگان چاپ شده است:
 آفتاب تابناك خراسان
 علم تركمن مورد احترام قرار گرفت

ادامه نوشته

آمودریا               دایره المعارف بزرگ اسلامی  جلد: 2  شماره مقاله:513


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

آمودَرْیا، نام ایرانیِ رود معتبر آسیای مرکزی که 540‘2 کم‍ طول دارد و از ارتفاعات رشته‌کوههای هندوکش و فلات پامیر سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از دشت ترکستان به دریاچۀ آرال می‌ریزد.
نامها: نام آمودریا در یونانی باستان اُکْسُس ، در لاتین اُکسوس و در نوشته‌های جغرافیادانان دورۀ اسلامی جیحون یاد شده است. احتمال دارد نام جیحون از نام گِحون گرفته شده باشد که در تورات به یکی از انهار بهشت اطلاق شده است. جیحون در دورۀ ساسانیان «وِهروذ» یا «بِهرود» نامیده می‌شد (مارکوارت، 35). بخش اول نام آمودریا باید با نام شهر آمل (ﻫ م) که بر کرانۀ آن بنا شده ارتباط داشته باشد. آمل را آمویه و آموی نیز می‌گفتند (اکنون نام این شهر چارجوی است). این رود نیز به نام آمویه (مستوفی، 213؛ خواندمیر، 4/663) و آموی (نرشخی، 86) ثبت شده است. چان کین به عنوان نخستین جهانگرد چینی که از حوضۀ آمودریا بازدید کرده نام آن را کویی ـ شویی ثبت کرده است. پس از وی این رود در در منابع چینی به نام کویی ـ شویی، یا وو ـ هو یا پو ـ تسو آورده شده است.

ادامه نوشته

 ابراهيم اينال               دایره المعارف بزرگ اسلامی   جلد: 2  شماره مقاله:637


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

اِبْراهیمِ اِیْنال (مق‍ 451ق/1059م)، برادرِ مادریِ طغرل بیک، از سران مقتدر خاندان سلجوقی و فاتح بسیاری از متصرفات اولیۀ آنان.
نام و نسب: گزارشهای تاریخی دربارۀ نوع خویشاوندی ابراهیم با طغرل سلجوقی، تلفظ کلمۀ اینال و مخصوصاً نسبت ابراهیم با اینال خالی از ابهام و تناقض نیست.
1. کلمۀ اینال در کتابهای تاریخ و تراجم به شکلهای مختلف ضبط شده است: یَنال (محمدبن منور، 126؛ ابن فندق، 72؛ حسینی، 17؛ نیشابوری، 18-19؛ ابوالرجاء قمی، 268؛ بُنداری، 15، 18؛ منهاج سراج، 249؛ مستوفی، 353)، اِینال (خطیب بغدادی، 9/400؛ یاقوت، 1/412)، نیال (ابن الوردی، 1/527؛ ابن خلدون، 4/569)، ینّال، با نون مشدد (ابن اثیر، 9/529-646)، نَبال (باخرزی، 1/288؛ غفاری، 168) و تبال (سیوطی، 418).
ادامه نوشته

هنرهای دستی                                         

 
 

هنرهای دستی از هنگام خلقت بشر وابسته به شرایط طبیعت بوجود آمده است . به منظور بر آورده کردن احتیاجات انسانها از قبیل پوشش ، حفاظت و غیره .

نمونه های اولیه آن بوجود آمده و بمرور زمان توسعه یافته و با توجه به شرایط محیط تغییراتی در صنایع دستی ایجاد گردیده و با توجه به خصوصیاتی مانند احساسات ، پسندهای هنری و فرهنگی اجتماع ، انعکاس یافته و نام ‹‹ سنتی ›› بخود گرفته است

ادامه نوشته

 آل حسول                     دایره المعارف بزرگ اسلامی  جلد: 1  شماره مقاله:408

 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

آلِ حَسول، یا حَسّول، حَسوله، خاندان علمی و ادبی ایرانی که چندی در سدة 4 و 5ق/10و 11م عهده‎دار وزارت و دبیری آل بویة شاخة ری و غزنویان و سلجوقیان بودند. از نیای این خاندان، حسن‎بن‎حَسّول یا حَسّوله، جز نام وی (یاقوت، 13/19) اطلاعی در دست نیست، اما احتمال هست که مراد نوری (3/480) از «شیخ ابومحمدبن‎حسوله‎بن‎صالحان قمی» ازجمله مشایخ حدیث، همو بوده باشد، خاصه که از معاصران وی می‎توان دریافت که در روزگار آل بویه می‎زیسته است، اما شهرت وی که «قمی» یاد شده، اظهارنظر قطعی در این باب را دشوار می‎سازد، چه غالب مورخان شهرت او را همدانی گفته‎اند.
نخستین کس از این خاندان که در میان ادیبان و دبیران دستگاه آل بویه از او یاد شده، ابوالقاسم علی‎بن‎حسن‎بن‎حسول است که در دستگاه صاحب‎بن‎عبّاد، نویسنده و وزیر نامدار آن دوره، پیشة دبیری (ابوحیان توحیدی، 1/24) داشته و طرف توجه ادیبان و شاعران وابسته به این دستگاه بوده است.

ادامه نوشته

آلتين اردو                          دایره المعارف بزرگ اسلامی   جلد: 1   شماره مقاله:403


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

آلْتینْ اُرْدو، (= اردوی زرین)، اصطلاحی که به حکومت اولاد باتو، پسر جوچی، در دشت قبچاق و ولایات و ممالک شرقی و جنوبی و غربی و شمالی آن گفته می‎شود. این حکومت از نیمه دوم سده 7ق/13م تا نیمه 9ق/15م دوام داشت و بعد به دولتهای کوچکتری منقسم شد و سرانجام همه متصرفات آن به دست دولت روسیه تزاری افتاد و اکنون جزو خاک شوروی است که از آن جمهوریهای متعددی پدید آمده است. آلتین اردو ترکیبی ترکی است و معادل آن در زبان مغولی سیر اردو و در فارسی اردوی زرّین و در روسی «زولوتایااوردا» است. پایه این نامگذاری را مورخان غربی (ازجمله در دایرةالمعارف اسلام) به روسها نسبت می‎دهند و علت آن را آراستن اردو و خرگاه شاهان و خانهای ابن‎حکومت با اوراق و صفحات زرین می‎دانند ابن‎بطوطه در وصف دربار سلطان ازبک، ییاز خانهای بزرگ آلتین اردو، می‎نویسد: که او وزهای جمعه پس از نماز در قبه‎ای به نام قبه زرین می‎نشست و آن قبه از شاخه‎های چوبی پوشیده از اوراق زرین درست شده بود (ص 332).
ادامه نوشته

 آلتی شهر                      دایره المعارف بزرگ اسلامی   جلد: 1  شماره مقاله:402


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.


آلْتی شَهْر، (= شش شهر)، ناحیه‎ای شامل 6 شهرِ آق سو، اوچ تورفان، کاشغر، یارکند (یارقند)، ختن و کوچا (کُچا)، واقع در جلگه تاریم و بخشی از ترکستان شرقی (یا ترکستان چین).
جلگه تاریم از جنوب به ارتفاعات تبت (کون لون) ، از شمال به کوههای تپان شان و از مغرب به کوهستانهای پامیر محدود است و از شرق بدون برخورد با مانعی طبیعی به دشتهای مغولستان متّصل می‎گردد (اشمیدر، 344؛ قس: اقبال، 4، 16-17) و گودترین قسمتهای آن 750 متر از سطح دریا ارتفاع دارد (اشمیدر، 345). مطالعات زمین شناسی در این ناحیه هنوز به پایان نرسیده است، اما اطلاعات به دست آمده از وجود منابع نفتی در پایکوههای تیان شان خبر می‎دهد (نپف، 238). نام شهرهای این ناحیه در منابع مختلف به صورتهای متفاوتی آمده است: بارتولد، ینگی شهر و چوتورخان (؟) را جزء این ناحیه برمی‎شمارد (گزیده مقالات، 39). گروسه از آن به عنوان ناحیه‎ای مجزا و در کنار شهرهای کاشغر، یار کند و و ختن نام می‎برد (ص 803). 

ادامه نوشته

 آق سنقر احمديلی                 دایره المعارف بزرگ اسلامی   جلد: 1  شماره مقاله:315


 این  مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.


آق‎سُنْقُرِ اَحْمَدیلی، (مقـ 527ق/1133م)، از امیران بزرگ سلجوقی در مراغه و آذربایجان. مینورسکی (دانشنامة، ذیل «احمدیلیان») او را در زمرة غلامان امیر احمدیل‎بن ابراهیم‎بن وَهْسودان روادی کُرْدی، امیر مراغه، برشمرده است که پس از مرگ امیر، مراغه به اقطاع به او سپرده شد. کسروی (ص 232) آق‎سنقر را پسر احمدیل می‎داند، ولی سندی بر ایم مدّعا ندارد و ظاهراً دلیل او این است که آق‎سنقر جانشین احمدیل بوده و نسبت احمدیلی داشته است. حدس مینورسکی به حقیقت نزدیک‎تر است، زیرا در کتابهای تاریخی از او با عنوان «آق‎سنقربن احمدیل» یاد نشده است و کسی تصریح نکرده است که او پسر احمدیل بوده است. نسبت «احمدیلی» برای آق‎سنقر مؤیّد این است که انتساب او بایستی غیر از پدر فرزندی باشد، زیرا معمولاً فرزند بلاواسطه را با «این» به پدر منسوب می‎دارند، امّا غلامان را با یاء نسبت به نام اربابشان می‎خوانند. وانگهی، بعید است که یک خاندان کردی یا عربی نام پسر خود را از کلمات ترکی انتخاب کند. 

ادامه نوشته

 آق سنقر، قسيم الدوله             دایره المعارف بزرگ اسلامی  جلد: 1   شماره مقاله:314

 
این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

آقْ‎سُنْقُر، قسیم‎الدوله، جد خاندان زنگی و اتابکان موصل و یکی از امرای بزرگ جلال‎الدین ملکشاه سلجوقی و والی حلب در زمان او از 479ق/1086م به بعد. آق‎سنقر از اصل ترک و «مملوک» بود. ابن‎عدیم در بغیه‎الطلب (حاشیة زبده‎الحلب، 2/103) گوید که نام پدر او «آل‎ترغان» از قبیله «ساب‎یو» بوده است. ابن‎خلکان نام پدر او را عبدالله یاد کرده است. بعید می‎نماید که این نام، نام اصلی او باشد، زیرا ترکان در قبایل و زادگاههای اصلی خود نامهای ترکی می‎داشتند و پس از آورده شدن بهبلاد اسلام و پرورده شدن در بلاد اسلامی، یکی از نامهای عمومی اسلامی را برای سهولت تلفظ و مقاصد دیگر بر خود می‎گذاشتند. ابن‎اثیر در کتاب الباهر که دربارة خاندان اتابکان موصل پرداخته، در شرح حال قسیم‎الدوله از «مملوک» بودن او سخن به میان نمی‎آورد و او را از یاران و همسالان جلاال‎الدین ملکشاه سلجوقی می‎شمارد، چه این دو از کودکی با هم بزرگ شده بودند. این به پاس احترام این خاندان است و گرنه در کامل (رویدادهای 480ق/1087م) صریحاً او را مملوک ملکشاه می‎خواند.
ادامه نوشته

آق اردو         دایره المعارف بزرگ اسلامی     جلد: 1      شماره مقاله:294


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

آقْ‎اُرْدو، (اردوی سفید)، سلسله‎ای از خانها و قبایل و لشکریان تابع آنها، از نسل آورده ٠اوردا، هوردا) پسر مهتر جوچی، پسر مهتر چنگیز و نیز نام قلمرو و متصرفات آنان.
قلمرو: چنگیز در اواخر حیات نواحی پهناوری از سرزمینهای بسیاری را که در لشکرکشیها و تاخت و تازهای خود به دست آورده بود به جوچی پسر بزرگتر خود بخشید. این اراضی از رود اردیش (ایرتیش) واقع در سیبری غربی تا روسیة جنوبی و تا آن قسمت از اراضی اروپای شرقی را که پای اسبان مغول به آنجا رسده بود، در برمی‎گرفت. قسمتی از این ناحیه را «باتو» پسر دوم جوچی پس از مرگ پدر فتح کرده بود.
ادامه نوشته

 آرال    دایره المعارف بزرگ اسلامی      جلد: 1     شماره مقاله:163

این  مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است.

آرال، دریاچه‎ای بزرگ در آسیای مرکزی و جنوب غربی بخش آسیایی اتحاد شوروی، میان ْ43 و َ30 و ْ46 و َ50 عرض شمالی، با آب شور که اطراف آن را اراضی جمهوری شوروی خودمختار قره‎قالپاق (بخشی از جمهوری ازبکستان شوروی) و جمهوری قزاقستان احاطه کرده‎اند (دایره‎المعارف بزرگ شوروی، چ 2، 2/609). مساحت دریاچۀ آرال با جزایر آن 4500’6 کمـ 2 است.
حداکثر طول دریاچه 428 کمـ و عرض آن 235 کمـ است. حجم متوسط آب این دریاچه 000’1 کمـ 3 و عمق آن معمولاً 20-25 متر و در عمیق‎ترین ناحیه 67 متر است. این دریاچه بیش از 300 جزیره دارد که مساحت کلی آنها حدود 5/3٪ مجموع مساحت دریاچه را تشکیل می‎دهد (همان، چ 3، 3/159). بزرگ‎ترین جزایر دریاچۀ آرال عبارتند از کوگ آرال به مساحت 273 کمـ 2، وزروژدنیه 216 کمـ 2 و بارسا کلمز 133 کمـ 2 (همان، چ 2، 2/610). روبه‎روی مصب آمودریا جزایر متعددی وجود دارد که عمده‎ترین آنها طوطْمَقْ اَطه (توتماق آنا) است. 

ادامه نوشته

  آخال تکه         دایره المعارف بزرگ اسلامی     جلد: 1      شماره مقاله:98


 این مقاله هنوز مقابله تایپی نشده است

آخال تِكّه، يا اَخَل تِكّه، نامي كه در سالهاي 1299ـ1307ق/ 1882ـ1890م بر شهرستاني از استان ماوراءِ خزر اطلاق مي‌شد كه اكنون قسمتي از آن معروف به عشق‌آباد، مركز تركمنستان شوروي است. آخال اسم محل و تِكه يا تِكّه نام قبيلة تركمان ساكن در اين سرزمين است. اين شهرستان از بخشهاي اَتِك (مركز آن: كاخْكه) و دُرون يا دَرون (مركز آن: بَهاردِن) متشكّل بود و از 1307ق/1890م نام عشق‌آباد جايگزين آن شد.
زمينهاي حاصلخيز اين ناحيه در دامنه‌هاي شمالي كُپِت داغ (كوه كُپِت) و كورِن‌داغ (كوه كورِن) قرار دارد كه ايستگاههاي راه‌آهن قزل‌آرْوات‌ (قزل رباط) و جيورس در دو طرف آن واقع شده است.

ادامه نوشته

 تومان            دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 16    شماره مقاله:6196


تومان، از واحدهای کهن شمارش،‌ اصطلاحاً عنوان ‌دسته‌های بزرگ نظامی، برخی درجات و مناصب لشکری، و دسته‌ای از تقسیمات کشوری. این واژه به صورتهای تومن، تمان، تُمن و تومانه نیز در منابع آمده است. برخی از محققان تومان را اصلاً واژه‌ای ترکی ـ مغولی (برهان...، 1/535؛ معین، 1/535؛ قدری، ذیل واژه)، و بعضی دیگر ریشۀ آن‌ را تُخاری ــ شاخه‌ای از زبانهای ایرانی ــ می‌دانند که احتمالاً از زبان چینی کهن بدان راه یافته است (کلاوسن، II/507؛ دورفر، EI2, X/619, EI1, VIII/836;؛ II/641-642؛ روشن، 3/2345). تومان در زبان ترکی به معنی 10 ‌هـزار است (برهان، نیز معین، همانجاها)، همچنین‌ به ‌‌معنی‌ خیلی ‌زیاد (سامـی، 1/453) و هزار‌هزار نیز آمده است (کاشغری، I/202). مغـولان که نامی برای شمارش بیش از 100 نداشتند، هزار و 10 هزار را از زبان ترکی گرفتند (روشن، همانجا).
تومان در واحدهای نظامی به سپاه مرکب از 10 هزار نفر گفته می‌شد. تقسیم سپاه به10 هزار نفر در ایران باستان نیز معمول بود و مهم‌ترین نمونۀ آن سپاه 10 ‌هزار نفری موسوم به «جاودانان» است (کخ، 297- 298). اگر چه این واژه قبل از مغولان نیز کم‌و‌بیش متداول بوده است (کسروی، 55)، لکن کاربرد حقیقی و عمومی آن به دوران مغولان باز می‌گردد که تقسیم سپاه به واحدهای 10 ‌هزار نفری رایج بوده است (جوینی،

ادامه نوشته

تتش      دایره المعارف بزرگ اسلامی       جلد: 14    شماره مقاله:5769

تُتُش، ابوسعیـد تـاج‌الـدولـه (458- 488ق/1066-1095م)، فرزند آلب‌ارسلان و برادر ملکشاه سلجوقی، بنیان‌گذار سلسلۀ سلجوقیان شام. ملکشاه پیش از سلطنت، یکی از امیران ترک‌تبار خود به‌نام اَتْسِز بن اُوَق (ﻫ م) را با سپاهی برای تصرف شام و فلسطین که قلمرو فاطمیان مصر بود، فرستاد. اتسز فقط دمشق را توانست تصرف کند. از این‌رو، ملکشاه در 470ق/1077م، برادر خود، تاج‌الدوله تتش را با سپاهی روانۀ شام کرد و بدو اختیار داد تا هر شهری را که می‌گشاید در قلمرو حکومت‌خود درآورد، و از مسلم بن قریش عقیلی، امیر موصل نیز خواست تا تتش را
یاری کند (ابن قلانسی، 112؛ حسینی، اخبارالدولة…، 72؛ ابن اثیر، التاریخ…، 12؛ بنداری، 71؛ ابن عدیم، 2/57). تتش با سپاهی مرکب از عربهای بنی کلاب و ترکها، نخست حلب را محاصره کرد، اما عربهای بنی کلاب به تحریک سابق بن محمود، امیر حلب، دست از محاصره کشیدند و مسلم بن قریش نیز به موصل بازگشت و تتش در تصرف حلب ناکام ماند (همو، 2/57- 58).
از سوی دیگر بدرالجمالی، وزیر و سپهسالار فاطمیان، دمشق را در محاصره گرفت. اتسز از تتش یاری خواست و وعده داد در صورت عقب راندن فاطمیان، شهر را در اختیار او خواهد گذاشت. تتش روی به دمشق نهاد و مصریان که تاب رویارویی با او را نداشتند، محاصره را رها کردند و گریختند.

ادامه نوشته

 تاج الملک        دایره المعارف بزرگ اسلامی                       جلد: 14   شماره مقاله:5677

تاجُ ‌الْمُلْک، ابوالغنائم مرزبان پسر خسرو فیروز (د 12 محرم 486ق/12 فوریۀ 1093م)، از دولتمردان و دیوانیان دورۀ اوج قدرت سلجوقیان ایران. وی تا مرز دست‌یابی به وزارت سلطان ملکشاه (به جای خواجه نظام‌الملک) و پسرش سلطان برکیارق هم پیش رفت.
خانوادۀ تاج‌الملک از خاندانهای ریشه‌دار و کهن فارس بودند و نیاکانش در آنجا وزارت و ریاست داشتند (بنداری، 58؛ هندوشاه، 281؛ اقبال، 93؛ قس: میرخواند، 4/284، که او را به اشتباه به قم منسوب کرده، و منشأ اشتباه برخی از مورخان و نویسندگان بعدی‌شده‌است، ازجمله:خواندمیر،حبیب‌السیر،2/493، دستورالوزراء، 166؛ صفا، 2/187؛ کانپوری، 159). از این خاندان بجز تاج‌الملک دست کم دو تن با شهرت «ابن دارست» (ﻫ م) در بیرون از حوزۀ محلی فارس به وزارت رسیدند که یکی از آنان خواهرزادۀ ابوالغنائم تاج‌الملک بود (نك‍ : ابوالرجاء، 128).
از روزگار تاج‌الملک، پیش از پیوستن به دستگاه حکومت آگاهی چندانی دردست نیست؛ اما از آنجاکه او را به فضل و علم و کفایت و زبان‌آوری ستوده‌اند (ظهیرالدین، 33؛ راوندی، 133)، پیداست که از تعلیم کافی برخوردار بود و در کنار خاندان اهل سیاست و ریاست خود، تجربه‌ها آموخته بوده است. تاج‌الملک در خدمت سرهنگ ساوتکین که از امیران برجستۀ سلجوقیان بود، چندان کفایت نشان داد که امیر او را لایق ورود به دربار تشخیص داد و به سلطان شناساند.

 تاج الافاضل             دایره المعارف بزرگ اسلامی      جلد: 14      شماره مقاله:5649

تاجُ‌ الْاَفاضِل، ابوسعد فخرالدین خالدبن ربیع کاتب طورانی هروی، دبیر، خوش‌نویس و شاعرپارسی‌گوی دربار سلجوقیان به‌ویژه دربار سلطان سنجر (سل‍ 511-552ق/1117-1157م).
او اهل طوران از روستاهای هرات بود (سمعانی، 1/263؛ یاقوت، 3/557). ظاهراً تحصیلات وی نیز در همین منطقه بوده است، چنان که سمعانی و یاقوت به سماع حدیث از او در هرات اشاره دارند (همانجاها). وی در خوش‌نویسی و دبیری دستی داشت و به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌سرود (سمعانی، همانجا). عوفی او را به فصاحت، بلاغت و تازگی شعر و نثر ستوده است (ص 342) و صفا برپایۀ سروده‌های اندکی که از این شاعر باقی مانده، غزلهای وی را لطیف و زیبا، قصایدش را قوی، و در مجموع او را ماهر در سرودن شعر دانسته است

(2/605). به گواهی غزلی که از این شاعر باقی مانده، تخلص او «خالد» بوده است (عوفی، 347). هدایت نیز این معنا را تأیید کرده است (2/937).
تاج‌الافاضل به لحاظ ویژگیهای فردی، شخصی خوش‌مشرب، ظریف و مهرورز بود (سمعانی، همانجا). ویژگیهای علمی و خصوصیات فردی او سبب شده بود تا دوستان و هم‌نشینانی از میان رجال علم و ادب به دست آورد؛ از آن جمله سمعانی است که مکاتبات و دوستی عمیقی میان آن دو برقرار بود.

ادامه نوشته

  پیری رئیس        دایره المعارف بزرگ اسلامی      جلد: 14    شماره مقاله:5619

پیریْ رَئیس، محیی‌الدین، دریانورد و نقشه‌نگار معروف ترک. دربارۀ تاریخ تولد او اتفاق‌نظر وجود ندارد. برخی او را زادۀ 869ق/1465م، و عده‌ای دیگر 880ق/1475م دانسته‌اند (IA, IX/561؛ «دائرة المعارف...1»، XXVII/30). بیشتر مورخان محل تولد او را گلیبولو2 آورده‌اند، به همین سبب، برخی از محققان غربی سعی کرده‌اند تا او را مسیحی و یونانی بشناسانند؛ اما با توجه به اینکه نام کامل او را احمد بن حاج محمد قرامانی لارنده‌ای دانسته‌اند، می‌توان پی برد که پدرش ترک و از اهالی لارنده بوده است (نک‍ : دانشمند، II/271؛ EI1).
اوایل زندگی پیری رئیس به کار دریانوردی نزد عمویش کمال رئیس سپری شد. کمال رئیس پیش از آنکه در خدمت نیروی دریایی عثمانیان درآید، در دریای مدیترانه به راهزنی می‌پرداخت (آلپاگوت، 1-2؛ EI2). دورۀ دیگر زندگی پیری‌رئیس هنگامی آغاز شد که بایزید دوم (حک‍ 886- 918ق/1481-1512م) در 900ق/1495م کمال رئیس، عمویش را به خدمت در نیروی دریایی عثمانی فراخواند. نام پیری رئیس نخستین‌بار در جنگهای دریایی سالهای 904- 908ق که میان عثمانیها و ونیزیان درگرفته بود، آمده است. در این سالها، پیری رئیس فرمانده یک کشتی از ناوگان جنگی عثمانیان بود و در کنار عمویش که در این جنگها حضور داشت، به نبرد با ونیزیان می‌پرداخت (آلپاگوت، 6؛ EI2).

ادامه نوشته

 پیر بوداق       دایره المعارف بزرگ اسلامی       جلد: 14        شماره مقاله:5600

پیرْبوداق، ابوالفتح میرزا (مق‍ ذیقعدۀ 870/ ژوئن 1466)، ملقب به عضدالدولة والدین، پسر ارشد جهانشاه قراقویونلو، حاکم فارس و بغداد. نخستین تاریخی که از آن می‌توان ورود پیربوداق را به عرصۀ سیاست پی گرفت، به 852ق/1448م مربوط می‌شود که وی در رمضان این سال، از سوی پدرش به حکومت بغداد رسید (غیاثی، 5/ 288، 305). پس از آن، وی در 857ق به فرمان پدر به همراه تنی چند از امرا برای تسخیر عراق عجم، بغداد را ترک کرد؛ پس از تسخیر ساوه، به قم رفت و پس از محاصرۀ آنجا، سرانجام شهر را گشود (نک‍‍ : یزدی، 81؛ ابوبکر طهرانی، 326؛ روملو، 323؛ تتوی، 113). آن‌گاه روی به کاشان و گلپایگان نهاد و آنجاها را گرفت (غیاثی، 5/307؛ ابوبکر طهرانی، نیز روملو، همانجاها).
در همین سال، جهانشاه پسران خود، پیربوداق و محمدی میرزا را که در شیراز و اصفهان اقامت داشتند، فرا خواند. پس از آنکه بابر میرزا، شیراز را به سنجر، و یزد را به خلیل، نوادگان شاهرخ تیموری سپرد (احمدبن حسین، 14)، پیربوداق از سوی پدر به شیراز رفت و در اواخر شعبان 857 با سنجر جنگید که به پیروزی پیربوداق و تسخیر شیراز انجامید (ابوبکر طهرانی، 332-333؛ روملو، 341؛ تتوی، همانجا؛ نیز نک‍‍ : ییلدیز، IX/259).

ادامه نوشته

آفسانه شهر شانلی اورفا                                        افسانه های آناطولی

افسانه های آناطولی
آفسانه شهر شانلی اورفا
 

شهر شانلی اورفای امروزی یکی از مراکز مسکونی قدیمی در ترکیه می باشد که تاریخی نزدیک به تاریخ آناطولی دارد . شانلی اورفا که دانشگاه حران اولین دانشگاه آناطولی را در بنیه خود گنجانده است، بسان دیار افسانه هاست. زندگی پیامبرانی که گفته می شود در این خاکها زیسته اند، مضمون بسیاری از افسانه ها را تشکیل می دهد. به گونه ای که بموجب این افسانه ها دشت حران دراورفا اولین خاکهایی بوده است که آدم و حوا برآن قدم نهاده اند. حضرت ابراهیم در این دیارزاده شده و در اینجا بتها را شکسته و به همین علت نیز در آتش انداخته شده است.

ادامه نوشته

افسانه اصحاب کهف (1)                                               افسانه های آناتولی

افسانه های آناتولی
افسانه اصحاب کهف (1)
 

در این قسمت از سری افسانه های آناتولی، از قهرمانانی که ۳۰۹ سال به خواب رفته و پس از بیداری افسانه ایشان در بین مسیحیان با نام " ۷ خفتگان" و در دنیای اسلام با نام "اصحاب کهف" تا به امروز زیسته است سخن خواهیم گفت. این افسانه که مناطق مختلفی بعنوان محل وقوع آن ذکر شده اند، بقدری مورد علاقه انسانها قرار گرفته که در گستره وسیعی از آسیای میانه گرفته تا اروپای مرکزی و از روسیه گرفته تا مصر، میتوان به غارها و یا اعتقاداتی در رابطه با اصحاب کهف برخورد. مشهورترین غارهایی که در ترکیه بعنوان مامن ۳۰۰ ساله این اسطوره های افسانه ای شناخته میشوند در مناطق "Afşin"، " لیجه"، " افِس" و " تارسوس قرار گرفته اند. بر اساس افسانه مورد قبول مسیحیان، غار اصحاب کهف در دامنه های کوه " پانائیر" در نزدیکی شهر آنتیک افس قرار داشته است

ادامه نوشته

بیات             دایره المعارف بزرگ اسلامی           جلد: 13     شماره مقاله:5298

بَیات، نام یکی از قبیله‌های مهم بیست و دوگانه یا بیست و چهارگانۀ قوم ترک زبان اغوز(نک‍: کاشغری، 1/56؛ رشیدالدین، 1/42، 58) که گاه در منابع مطابق تلفظ ترکی آن، به صورت «بایات» ضبط شده است.
واژه‌شناسی: اشتقاق و معنای واژۀ بیات کم و بیش مبهم است. در زبان ترکی واژۀ کم بسامدی به صورت بایات وجود دارد که به معنای خدا، و مترادف تنگری و واغان در آن زبان است. ارتباط این واژه با نام قبیلۀ بیات(اگرچه به کلی مردود نیست) سخت بعید می‌نماید(کلاوسن، «فرهنگ...1»، 385؛ دورفر، II/379). خواجه رشیدالدین نام قبیلۀ بایات را به معنای با دولت و پرنعمت می‌داند(همانجا). اگر نظر وی را صائب بدانیم، به ناچار باید بپذیریم که آن نام از واژۀ بای ترکی(نک‍: ه‍ د، بیگلربیگی، ذیل معنای بیگ) به معنای دارا و توانگر مشتق شده که در آن زبان گاه به معنای اشرافی و به ندرت به معنای شوهر نیز به کار رفته است(کاشغری، III/158؛ جعفر اوغلو، 236؛ دورفر، II/259؛ کلاوسن، همان، 384). بای ترکی به زبان مغولی نیز راه یافته، و در این زبان به صورت بایان(توانگر، توانگری، خوشبختی) درآمده است(لسینگ، 76؛ دورفر، همانجا). در این صورت بایات(بیات) می‌تواند جمع بای ترکی و بایان مغولی باشد.

ادامه نوشته

  بهرام شاه غزنوی   دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 13     شماره مقاله:5259

بَهْرامْ‌شاهِ غَزْنَوی، ابوالمظفریمین‌الدوله(حک‍ 512-547ق/1118-1152م)، فرزند مسعودبن ابراهیم، از سلاطین نامدار دورۀ دوم غزنوی، مادربهرام شاه گوهر خاتون، ملقب به «مهدعراق»، دختر ملکشاه سلجوقی بود(خواندمیر، حبیب‌السیر، 2/398؛ همایی، 195؛ خان، 64؛ قس: دولتشاه، 60).
پس از مرگ سلطان مسعود، پسرش ملک ارسلان جای پدر را گرفت و آن‌گاه همۀ برادران، مگر بهرام را که درآن وقت در پایتخت نبود، از دم تیغ گذراند. بهرام به امیر کرمان پناه برد و امیر مقدم او را گرامی داشت، اما به سپاهْ وی را یاری نکرد و او ناچار روی به سلطان سنجر سلجوقی آورد(عوفی، جوامع...، چ شعار، 164-165؛ فخر مدبر، 269؛ خان، 72) و در مرو به خدمت او رسید(فخرمدبر، 270).
سنجر که در تدارک گسترش قلمرو شرقی خود بود، از این واقعه حسابگرانه بهره برد و نشستن ملک ارسلان به جای برادر(بهرام‌شاه) بر تخت سلطنت غزنویان را بهانه کرد و با لشکری بزرگ بدانجا تاخت(منهاج، 1/241). از آن سوی ملک ارسلان، قاضی ابوالبرکات را با پیشکشیهای فراوان نزد سنجر فرستاد و خواستار تسلیم برادر شد.

ادامه نوشته

بهاءالدین نقشبند      دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 13   شماره مقاله:5212


بَهاءُالدّین نَقْشْبَنْد، خواجه محمدبن محمدبن محمدبخاری(718-791ق/1318-1389م)، عارف نامدار و مؤسس سلسلۀ نقشبندیه که نزد ترکان به شاه نقشبند مشهور است. وی درقصر هندوان، روستایی در نزدیکی بخارا که بعدها به «قصرعرفان» شهرت یافت، به دنیا آمد(بخاری، 80؛ فضل‌الله، 43؛ کاشفی، 1/95)؛ پدرش، بابا صاحب سرمست، از صوفیان زمان خود بود که مزارش در نزدیکی مسجد جوزجانیۀ سمرقند قرار داشت(سمرقندی، 127).
جد بهاءالدین که نامش را جلال‌الدین نیز ذکر کرده‌اند(غلام سرور، 1/549)از مریدان خواجه محمدبابای سماسی (د 755ق/1354م)، شیخ صوفیان خواجگانی از پیروان خواجه‌یوسف همدانی بود. وی نوه‌اش را در سومین روز تولد نزد خواجه سماسی که به تازگی به قصر هندوان وارد شده بود، برد تا از او برکت یابد. سماسی نیز بهاءالدین را به فرزندخواندگی پذیرفت و او را «مقتدای روزگار» پس از خویش خواند(بخاری، 79-80؛ جامی، نفحات...، 385-386؛ خواجه محمد پارسا، قدسیه، 9).

ادامه نوشته

 بومسلم رازی   دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 13    شماره مقاله:5186

بومُسْلِمِ رازی(مق‍ ح 488ق/1095م)، از بزرگان ری درعهد سلجوقیان که مقارن وزارت نظام الملک طوسی(451- 458ق/1059-1066م)می‌زیسته، و از او با عنوان «رئیس‌ری» یاد شده است.
آنچه از سوابق خانوادگی بومسلم می‌دانیم، به یکی از قصاید معزی، امیرالشعراء دربار سنجر مربوط می‌شود؛ معزی در یکی از ابیات این قصیده از بومسلم با عنوان «سروشیار» یادکرده است(ص 212)، اما دربارۀ این عنوان نکته‌ای در مآخذ موجود دیده نمی‌شود. به هرحال، گویا بومسلم از خاندان پرنفوذی در ری برخاسته بود، زیرا با آنکه در نوخاستگی پدر خویش را از دست داد(همانجا)، بعدها از چندان اهمیتی برخوردارشد که به مقام «ریاست ری» و خویشاوندی با وزیر قدرتمندی چون خواجه نظام‌الملک دست‌یافت(ابن اثیر، 10/316؛ منجم باشی، 1/گ 473 ب؛ دفتری، 339؛ قس: کانپوری، 166). در یکی از کهن‌ترین مآخذ از بومسلم با القاب «استاد» و «ثقة الملک» یاد شده است(قزوینی، 33) که هر دو لقب می‌تواند اشاره‌ای به منزلت اجتماعی او باشد.

ادامه نوشته

 بوقا     دایره المعارف بزرگ اسلامی        جلد: 13    شماره مقاله:5180

بوقا، در ترکی کهن به معنای گاو نر و گشن است که با اندک دگرگونیهای آوایی در بیشتر شاخه‌های زبان ترکی به همان معنی برجای مانده‌است(کلاوسن، 312). کاشغری آن را به صورت «بُقا»(3/172) ضبط کرده، اما در زبانهای اویغوری، قرقیزی، قزاقی، ازبکی و گویشهای ترکی سیبری به همان صورت کهن بازمانده‌است(جعفر اوغلو، 51؛ یوداهین، 141؛ قزاق…، 52؛ شنیتکوف، 66). در زبانهایی چون یاقوتی، قبچاقی، عثمانی، جغتایی و ترکی آذربایجانی به شکل «بوغا»(دورفر، II/299؛ استرابادی، 88)، و بدون تغییر آوایی به زبان مغولی(لسینگ، 142)، و به صورت «بوها»به زبان منچوری و «بیکا» به زبان مجاری، و به اشکال دیگر به زبانهای قفقازی و روسی راه یافته‌است(دورفر، همانجا). این واژه در برخی زبانها و گویشهای ایرانی، مثل آسی به صورت «بوغ»(یا بوغا)، کردی به صورت «بوخه»، یغنابی به شکل «بوقا و بوقّا»، و وخی به صورت «بوقا» نیز آمده است(همانجا). بوقا و ترکیبهایی از آن به عنوان نام کسان، بیشتر ترکان و مغولان؛ در مآخذ فارسی و عربی کاربرد فراوان داشته است(مثلاً: کلاوسن،75؛ رشیدالدین68؛ حافظ ابرو، 1/49، 475، جم‍ ).

ادامه نوشته

 بوزابه‌      دایره المعارف بزرگ اسلامی         جلد: 12          شماره مقاله:5163

بوزابه‌، يا بوز اَبه‌ مق 42ق‌/147م‌، از اميران‌ و اتابكان‌ِ ترك‌ِ دستگاه‌ سلاجقه‌ و فرمانرواي‌ فارس‌. وي‌ ظاهراً فعاليت‌ِ رسمى‌ِ سياسى‌ و نظامى‌ را در خدمت‌ مِنْگوبَرْس‌، حاكم‌ فارس‌ آغاز كرد و در زمرة دستياران‌ بزرگ‌ او در حكومت‌ درآمد و آن‌گاه‌ نايب‌ او شد. لياقت‌ و دليري‌اي‌ كه‌ بوزابه‌ در خدمت‌ طغرل‌ سلجوقى‌ نشان‌ داد، اشتهار و بلندي‌ پايگاه‌ او را در پى‌ داشت‌ بنداري‌، 83، اما وي‌ به‌ روزگار سلطان‌ مسعود سلجوقى‌، به‌ اقتدار و نفوذ بسيار دست‌ يافت‌. با اين‌ همه‌، به‌ مخالفت‌ با سلطان‌ برخاست‌ و چند بار با وي‌ به‌ نبرد پرداخت‌؛ سرانجام‌ هم‌ جان‌ خود را در اين‌ راه‌ از دست‌ داد. نخستين‌ نبرد او با سلطان‌ مسعود در اواخر سال‌ 31ق‌/137م‌ در «پنج‌ انگشت‌»، نزديك‌ همدان‌ روي‌ داد كه‌ طى‌ آن‌ منگوبرس‌ كشته‌ شد و بوزابه‌ كه‌ شجاعت‌ بسيار نشان‌ داده‌ بود، به‌ انتقام‌ خون‌ او كسانى‌ از ياران‌ سلطان‌ را كه‌ اسير كرده‌ بود، كشت‌ همو، 84- 85؛ حسينى‌، 13-14؛ اقبال‌، 31، حاشيه‌؛ قمى‌، 7. پس‌ از اين‌ واقعه‌، بوزابه‌ بر فارس‌ چيره‌ شد و به‌ حكومت‌ نشست‌ بنداري‌، 85؛ فسايى‌، /44- 45.

   بوري‌، بنى‌     دایره المعارف بزرگ اسلامی       جلد: 12         شماره مقاله:5159

بوري‌، بَنى‌، خاندانى‌ از اتابكان‌ سلاجقه‌ كه‌ حدود نيم‌ قرن‌ 98-49ق‌/105-154م‌ در دورة جنگهاي‌ صليبى‌ بر بخشهايى‌ از شام‌، به‌ ويژه‌ دمشق‌ و اطراف‌ آن‌ فرمان‌ راندند و بدين‌ سبب‌ به‌ «اتابكان‌ دمشق‌» نيز نام‌بردار شدند. از اين‌ خاندان‌ تن‌ به‌ حكومت‌ نشستند، و نام‌ آنان‌ بنى‌ بوري‌ به‌ بوري‌ بن‌ طغتكين‌، دومين‌ حاكم‌ سلسله‌ منسوب‌ است‌.
دربارة آغاز كار ابومنصور ظهيرالدين‌ طغتكين‌، بنيادگذار سلسله‌، اطلاع‌ چندانى‌ در دست‌ نيست‌، جز آنكه‌ مى‌دانيم‌ وي‌ در جوانى‌ به‌ روزگاري‌ كه‌ الب‌ ارسلان‌ سلجوقى‌ قصد پيكار با روميان‌ را داشت‌، با گروهى‌ از تركمانان‌ به‌ حضور سلطان‌ رسيد و راهنمايى‌ سپاه‌ او را بر عهده‌ گرفت‌ و گويا پس‌ از آن‌ نيز در خدمت‌ وي‌ ماند؛ چنان‌ كه‌ در جنگ‌ ملازگرد 63ق‌/071م‌ از او به‌ عنوان‌ سلاح‌دار سلطان‌ ياد شده‌ است‌ حسينى‌، 7 - 8؛ ابن‌ عديم‌، بغية...، 7. الب‌ ارسلان‌ سپس‌ او را به‌ خدمت‌ فرزند خود، تاج‌الدوله‌ تتش‌ گمارد و طغتكين‌ به‌ سبب‌ شجاعت‌ و لياقتى‌ كه‌ نشان‌ داد، به‌ سرعت‌ ترقى‌ كرد و معتمد و سپهسالار دمشق‌ و نايب‌ تتش‌ در حكومت‌ شد.

ادامه نوشته

 بنى‌ايناق‌            دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 12    شماره مقاله:5137

بَنى‌ْ ايناق‌، يا قُنْقراتْها، نام‌ يكى‌ از دو شعبة خانهاي‌ حكومتگر خيوه‌ خوارزم‌ از 219ق‌ تا 337ق‌/804 تا 919م‌. واژة ايناق‌ در زبان‌ تركى‌ جغتايى‌ به‌ معنى‌ رفيق‌، نديم‌، مشاور و مقرب‌ پادشاه‌ است‌ و در تركستان‌ از مراتب‌ عالى‌ درباري‌ به‌ شمار مى‌رفت‌ بخاري‌، سليمان‌، /2.
پس‌ از افول‌ قدرت‌ تيموريان‌ و هرج‌ و مرج‌ ناشى‌ از آن‌، ازبكان‌ به‌ فرماندهى‌ محمد شيبانى‌، بر برخى‌ از نواحى‌ ماوراءالنهر، چون‌ خيوه‌ چيره‌ شدند. از حدود سال‌ 21ق‌/515م‌، سلسله‌اي‌ از ازبكان‌ در خيوه‌ به‌ حكومت‌ رسيد كه‌ در تاريخ‌ به‌ خانهاي‌ خيوه‌ معروفند. اين‌ دولت‌ را مى‌توان‌ به‌ دو شاخه‌ تقسيم‌ كرد: نخست‌، شاخة عشاير شاه‌ كه‌ تا 219ق‌ بر خيوه‌ فرمانروايى‌ داشتند و دوم‌، شاخة قنقراتها يا بنى‌ ايناق‌ كه‌ پس‌ از شاخة نخست‌ در خيوه‌ حكومت‌ يافتند نك: لين‌ پول‌، /83. خاندان‌ اخير به‌ «عوض‌ ايناق‌» منسوبند. عوض‌ و نياكانش‌ از وزراي‌ خانهاي‌ شيبانى‌ بودند و منصب‌ ايناقى‌ داشتند همانجا.
بنيان‌گذار اين‌ دودمان‌ ايلتوزر، فرزند عوض‌ ايناق‌ حك 219- 221ق‌ است‌ كه‌ خود را خان‌ ناميد بارتولد، 9؛ عشيق‌، 61-62. دوران‌ حكومت‌ ايلتوزر، بيشتر به‌ جنگ‌ و زد و خورد با امير بخارا و طوايف‌ تركمن‌ مستقر در حوالى‌ خيوه‌ گذشت‌

ادامه نوشته

  بندر تركمن‌     دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 12         شماره مقاله:5107

بَنْدَرِ تُرْكَمَن‌، شهرستان‌ و شهر مركز آن‌ در استان‌ گلستان‌.
شهرستان‌: اين‌ شهرستان‌ با وسعت‌ 60 ،كم ، داراي‌ دو شهر به‌نامهاي‌ بندر تركمن‌ و گميش‌ تپه‌، و دو بخش‌ به‌ نامهاي‌ مركزي‌ و گميشان‌، و دهستان‌ است‌ نشريه‌...، 2؛ جغرافيا...، /147 كه‌ از شمال‌ به‌ خاك‌ جمهوري‌ تركمنستان‌، از شمال‌ خاوري‌ و خاور به‌ شهرستان‌ گرگان‌ و از جنوب‌ به‌ حومة گرگان‌ و كردكوي‌ و از باختر به‌ درياي‌ خزر محدود مى‌گردد فرهنگ‌ جغرافيايى‌ آباديها...، 9. براساس‌سرشماري‌ 375ش‌جمعيت‌شهرستان‌بندرتركمن‌ 92 ،11نفر بوده‌ است‌ كه‌ از اين‌ شمار 4/7% در نقاط شهري‌ و 6/2% در روستاها سكنا داشته‌اند سرشماري‌...، شانزده‌.
شهرستان‌ بندر تركمن‌ جزئى‌ از دشت‌ وسيع‌ گرگان‌ است‌ فرهنگ‌ جغرافيايى‌ آباديها، همانجا و در منطقه‌اي‌ كاملاً هموار واقع‌ است‌ و با توجه‌ به‌ اينكه‌ آب‌ درياي‌ خزر 8 متر پايين‌تر از آبهاي‌ آزاد قرار دارد، بخشهاي‌ وسيعى‌ از اين‌ شهرستان‌، پايين‌تر از سطح‌ درياست‌. قسمت‌ سفلاي‌ رودخانة گرگان‌ در مركز، قره‌سو در جنوب‌ و شاخه‌اي‌ از اترك‌ در اين‌ شهرستان‌ جاري‌ است‌. علاوه‌ بر شبه‌ جزيرة آشوراده‌ و شماري‌ جزاير كوچك‌، حدود 5 كم از شهرستان‌ بندر تركمن‌ از حوالى‌ روستاي‌ قره‌سو تا مرز خشكى‌ تركمنستان‌ در ساحل‌ درياي‌ خزر واقع‌ است‌. آب‌ و هواي‌ اين‌ شهرستان‌ در قسمتهاي‌ جنوبى‌ معتدل‌ و در قسمتهاي‌ شمالى‌، نيمه‌ بيابانى‌ است‌ جغرافيا، همانجا.

ادامه نوشته

بلغار      دایره المعارف بزرگ اسلامی        جلد: 12     شماره مقاله:5038

بُلْغار، نام‌ مردمى‌ از تبار تركان‌ كه‌ در اوايل‌ قرون‌ وسطى‌ دو دولت‌ در اراضى‌ اطراف‌ رودهاي‌ ولگا و دانوب‌ بنياد نهادند. يوحناي‌ انطاكى‌ د 77م‌ از بلغارها به‌ عنوان‌ متحدان‌ زِنون‌، امپراتور روم‌ شرقى‌ در جنگ‌ با گوتها در 81م‌ نام‌ برده‌ I/1304 , 2 ، EIو زكرياي‌ سُخَنوَر د ح‌ 55م‌ اين‌ قوم‌ را با نام‌ «بورگار» معرفى‌ كرده‌ است‌ بارتولد، .V/509 از مؤلفان‌ اسلامى‌، ابن‌ سعيد مغربى‌ نيز احتمالاً به‌ پيروي‌ از زكرياي‌ سخنور نام‌ اين‌ قوم‌ را «بُرغار» نوشته‌ است‌ ص‌ 37. اين‌ نام‌ به‌ صورتهاي‌ بُرغَر مسعودي‌، التنبيه‌...، 6، قس‌: مروج‌...، /4، بُرغال‌ قلقشندي‌، /17، بلغر يعقوبى‌، /0؛ ابن‌ رسته‌، 26؛ انطاكى‌، 38؛ ابن‌ جوزي‌، 5/79، و بُلكار ابن‌ رسته‌، 40؛ گرديزي‌، 82 نيز آمده‌ است‌.
تا سدة م‌ بلغارها در استپهاي‌ اطراف‌ رود كوبان‌ و درياي‌ آزُف‌ سكنى‌ داشتند، ولى‌ بعدها با گذر از محدودة قديم‌ خود - ميان‌ دو رود ولگا و دُن‌ - به‌ مناطق‌ شمالى‌تر در محدودة رودهاي‌ ولگا - كاما روي‌ آوردند و در منطقة ميانى‌ حوضة رود ولگا جاي‌ گرفتند و با گروههاي‌ قومى‌ِ اويغوري‌ - فنلاندي‌، و سپس‌ با اسلاوها در آميختند , 3 BSE؛ III/506 بارتولد، نيز 2 ، EIهمانجاها. ابن‌ رسته‌ ص‌ 41 و گرديزي‌ ص‌ 85 از گروه‌ اصلى‌ اين‌ قوم‌ با نامهاي‌ برصولا برسولا، اسغل‌ اِشكِل‌ يا اَسكِل‌ و بلكار نام‌ برده‌اند كه‌ همه‌ در يك‌ منطقه‌ مسكن‌ داشته‌اند

ادامه نوشته

 بغراجق‌    دایره المعارف بزرگ اسلامی            جلد: 12       شماره مقاله:4955

بُغْراجُق‌ مق ح‌ 90ق‌/000م‌، برادر سبكتكين‌ مؤسس‌سلسلة غزنوي‌ و والى‌ هرات‌ و پوشنگ‌. از بغراجق‌ در دو لشكركشى‌ مربوط به‌ عهد نوح‌ دوم‌ سامانى‌ حك 66-87ق‌ ياد شده‌، و در هر دوبار، وي‌ همراه‌ محمود غزنوي‌ از سوي‌ سبكتكين‌ در سپاه‌ حضور داشته‌ است‌: نخست‌ در حدود سال‌ 85ق‌/95م‌ در جنگ‌ با جيپال‌ كه‌ گفته‌اند: پادشاه‌ هند بوده‌، و قصد تسخير كابل‌ را داشته‌ است‌ شبانكاره‌اي‌، 2؛ نيز نك: عتبى‌، تاريخ‌...، 7 بب و ديگري‌ در حدود سال‌ 86ق‌ كه‌ سبكتكين‌ براي‌ به‌ رخ‌ كشيدن‌ قدرت‌ خود، سپاه‌ عظيمى‌ به‌ بخارا، تختگاه‌ سامانيان‌ فرستاد نك: بارتولد، /60 -61؛ براي‌ تفصيل‌، نك: عتبى‌، همان‌، 35- 36. پس‌ از آن‌ در سالهاي‌ حكمرانى‌ سبكتكين‌، بغراجق‌ به‌ همراه‌ محمود براي‌ سركوب‌ ابوالقاسم‌ سيمجور ه م‌ كه‌ در نيشابور علم‌ طغيان‌ برافراشته‌ بود، به‌ آن‌ سامان‌ فرستاده‌ شد همو، «تاريخ‌...»، /46؛ رشيدالدين‌، 7 - 8؛ نيز نك: ناظم‌، 37 .

ادامه نوشته

برگزاری نشست ادبی « رباعیات حکیم عمرخیام نیشابوری میراث کهن بشری » در كويت

برگرفته از : مركز گسترش زبان و ادبیات فارسی

 

  برگزاری نشست ادبی « رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری میراث کهن بشری » در كويت 
 


برگزاری نشست  ادبی  « رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری میراث کهن بشری » در كويت


بنا به خبري از رایزنی فرهنگی ج.ا.ا در كويت ،  نشست تخصصی با عنوان « رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری میراث کهن بشری » در كويت برگزار شد.در این نشست تخصصي كه با تلاش رايزني فرهنگي و دانشگاه قطر برگزار شد، جمعی از اصحاب مطبوعات و خبرنگاران صفحات فرهنگی روزنامه های کثیرالانتشار قطرو جمع کثیری از دوستداران فرهنگ و ادبیات فارسی از ايران  و سایر کشورهای عربی نیز حضور داشتند .

ادامه نوشته

انتشار کتاب"عبدالعلی دستغیب آخرين كتاب تاریخ شفاهی ادبیات معاصر   پایگاه خبر رسانی مهر

 

انتشار کتاب"عبدالعلی دستغیب"/ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ادامه نمی‌یابد
دبیر مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران با اعلام چاپ کتاب " عبدالعلی دستغیب" ، از پایان قطعی این مجموعه خبر داد.
محمد هاشم اکبریانی در گفتگو با خبر نگار مهر گفت: کتاب " عبدالعی دستغیب" از مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران که شامل گفتگوهای عبدالله مدنی با  این منتقد و مترجم است،  به زیر چاپ رفته و در آینده‌ای نزیدک منتشر می‌شود.


وی افزود: از این مجموعه، کتاب " جواد مجابی"  نیز مجوز گرفته و مراحل فنی قبل از چاپ را می‌گذراند.این کتاب شامل گفتگوهایی است که علی شروقی با مجابی درباره زندگی شخصی و ادبی ‌اش انجام داده است.

ادامه نوشته

انتشار دیوان اشعار امام خمینی(ره) به دو زبان تركي و فارسي در تركيه: مركز گسترش زبان و ادبیات فارسی

 

 

 
 

انتشار  دیوان اشعار امام خمینی(ره) به دو زبان تركي و فارسي  در تركيه
بنا به گزارشي از سوي رايزني فرهنگي ج.ا.ا در آنكارا ، در آستانه بیست و یکمین سالگرد ارتحال ملکوتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ، دیوان آن بزرگ مرد تاریخ با عنوان « نفس مسیحایی عشق » به همت انتشارات ققنوس(kaknüs) ترکیه به ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شد.
مترجم اين كتاب علی گوزل یوز و خلیل توکر بوده كه در 555 صفحه به دو زبان فارسی و ترکی، با صفحات رنگی و نفیس چاپ شده است. دیوان مذکور شامل : غزل ها 433ص، قصاید 20ص، مسمط 18ص ، ترجیع بند 13ص، قطعات و دیگر اشعار 44ص است.
ناشر در صفحه اول کتاب به شرح زندگانی امام خمینی (ره)  پرداخته و در مقدمه آن نیز ویژگیهای دیوان شعر آن حضرت را بررسی کرده است.
ابیاتی ازاولین غزل امام دردیوان عشق:
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند ، چه شاه وچه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
سال ها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم ، نکنم باز خطا

   دیجیتالی شدن 25 هزار و 714 نسخه خطی کتابخانه مجلس       خبرگزاری مهر

 

25 هزار و 714 نسخه خطی کتابخانه مجلس دیجیتالی شد/ امکانات جدید "رسان"
مدیر فناوری اطلاعات کتابخانه مجلس با تشریح امکانات جدید "رسان" (کتابخانه دیجیتال مجلس) از عرضه 25 هزار و 714 عنوان نسخه خطی این کتابخانه خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، مدیر فناوری اطلاعات کتابخانه مجلس با اشاره به ارائه 25 هزار و 714 عنوان نسخه خطی توسط رسان (کتابخانه دیجیتال مجلس) در جهان، گفت: امکان مشاهده و جستجو در زیر عنوان‌های مجموعه­ها و رسائل، قولی بود که ما در نشست رونمایی کتابخانه دیجیتال رسان در نمایشگاه کتاب تهران دادیم و امروز به آن وعده عمل شده است

ادامه نوشته

 برج‌طغرل‌     دایره المعارف بزرگ اسلامی    جلد: 11    شماره مقاله:4714


بُرْج‌ِ طُغْرُل‌، از مشهورترين‌ برج‌ْ آرامگاههاي‌ ايران‌، مدفن‌ طغرل‌ اول‌ سلجوقى‌ (د 455ق‌/1063م‌) و برخى‌ ديگر از افراد اين‌ خاندان‌ كه‌ در ري‌ واقع‌ شده‌ است‌. به‌ نوشتة قزوينى‌ رازي‌، طغرل‌ در ري‌ درگذشت‌ و در «گورخانه‌اي‌ پر زينت‌ و آلت‌»، مدفون‌ شد (ص‌ 631؛ نيز نك: ظهيرالدين‌، 22؛ راوندي‌، 112؛ بنداري‌، 31-32؛ براي‌ اختلاف‌ در محل‌ دفن‌ طغرل‌، نك: ابن‌ خلكان‌، 5/67). در برخى‌ متون‌ از دفن‌ افراد ديگر آل‌ سلجوق‌، همچون‌ تتش‌ الب‌ ارسلان‌ (د 488ق‌/1095م‌) و طغرل‌ سوم‌ (د 590ق‌/1194م‌) نيز در آرامگاه‌ طغرل‌ اول‌ ياد شده‌ است‌. از اين‌رو، مى‌توان‌ از آن‌ به‌عنوان‌ آرامگاه‌ خانوادگى‌سلجوقيان‌ ياد كرد(نك: مجمل‌...، 465؛ كريمان‌، 2/182؛ نيز «شرف‌»، 6 -7؛ بنجامين‌، 53).

ادامه نوشته

 بارتولد   دایره المعارف بزرگ اسلامی      جلد: 11    شماره مقاله:4328


بارْتولْد، واسيلى‌ولاديميرُويچ‌(1286-1349ق‌/1869-1930م‌)، دانشمند خاورشناس‌ و نويسندة مقالات‌ و كتابهاي‌ متعدد در تاريخ‌ و فرهنگ‌ خاورميانه‌ به‌ ويژه‌ آسياي‌ مركزي‌. وي‌ در سن‌ پترزبورگ‌ زاده‌ شد. پدر و مادرش‌ از تبار آلمانيهاي‌ مهاجر بودند و گويا به‌ اين‌ سبب‌ واسيلى‌ به‌ ويلهلم‌ نيز موسوم‌ شد و بعدها اين‌ نام‌ را درآثاري‌ كه‌ به‌ زبانهاي‌ اروپاي‌ غربى‌ مى‌نوشت‌، به‌ كار مى‌برد ( ايرانيكا، .(III/830
رفاه‌ خانوادگى‌ به‌ بارتولد امكان‌ داد تا تحصيلاتش‌ را به‌ راحتى‌ دنبال‌ كند. وي‌ خوب‌ درس‌ خواند و معلومات‌ گسترده‌اي‌ در علوم‌ انسانى‌ كسب‌ كرد و با زبانهاي‌ لاتين‌ و يونانى‌ آشنا گرديد (پتروشفسكى‌، 1/2). در 1887م‌ در بخش‌ زبانهاي‌ شرقى‌ دانشگاه‌ سن‌ پترزبورگ‌ دانش‌ آموخت‌ و خود چندي‌ در همانجا به‌ تحقيق‌ و تدريس‌ پرداخت‌ III/39) .(GSE, آنگاه‌ به‌ سبب‌ علاقه‌مندي‌ به‌ تاريخ‌ مشرق‌ زمين‌ سخت‌ به‌ تحصيل‌ در آن‌ زمينه‌ همت‌ گماشت‌، اما از آنجا كه‌ توفيق‌ در اين‌ رشته‌ مستلزم‌ تسلط به‌ زبانهاي‌ خارجى‌ بود، بارتولد به‌ توصية استادش‌ ويكتورفون‌ روزن‌ِ (د 1908م‌)، متخصص‌ سرشناس‌ زبان‌ عربى‌ در دانشگاه‌ سن‌ پترزبورگ‌، به‌ آلمان‌ رفت‌ و در آنجا در كلاسهاي‌ درس‌ آوگوست‌ مولر در دانشگاه‌ هاله‌ و تئودورنولدكه‌ در دانشگاه‌ استراسبورگ‌ شركت‌ كرد. سفر آلمان‌ اين‌ فرصت‌ را فراهم‌ ساخت‌ تا بارتولد بتواند به‌ حلقة درس‌ و بحث‌ بزرگ‌ترين‌ پژوهشگران‌ اروپايى‌ راه‌ يابد و از آنان‌ بهره‌مند گردد. در 1892م‌ بارتولد به‌ زادگاه‌ خويش‌ بازگشت‌ و سال‌ بعد به‌ دريافت‌ درجة فوق‌ليسانس‌ نايل‌ آمد (عنايت‌الله‌، و در 1900م‌ درجة دكتري‌ در تاريخ‌ شرق‌ را دريافت‌ كرد ( ايرانيكا، همانجا). در 1901م‌ به‌ عنوان‌ «استاد فوق‌العاده‌»، و در 1906م‌ به‌ استادي‌ دانشگاه‌ برگزيده‌ شد و تا پايان‌ عمر در اين‌ مقام‌ باقى‌ ماند (همانجا). بارتولد با استادان‌ برجسته‌اي‌ از قبيل‌ پ‌. م‌. مليورانسكى‌ و و.و. رادلُف‌ كه‌ هر دو ترك‌شناس‌ بودند، آشنايى‌ يافت‌ و پس‌ از چندي‌ خواهر ايران‌شناس‌ معروف‌، و. ا. ژُكوفسكى‌ (د 1918م‌) را به‌ همسري‌ گرفت‌ (پتروشفسكى‌، 1/3؛ مينورسكى‌، و در 1912م‌ به‌ عضويت‌ فرهنگستان‌ روسيه‌ برگزيده‌ شد.

ادامه نوشته

 باج‌      دایره المعارف بزرگ اسلامی         جلد: 11    شماره مقاله:4291




باج‌، يا باژ، واژه‌اي‌ فارسى‌ است‌ و آن‌ نقد يا جنسى‌ است‌ كه‌ توسط پادشاهان‌ كوچك‌ يا امرا و حكام‌ محلى‌ به‌ پادشاه‌ بزرگ‌، و توسط رعايا به‌ حكام‌ يا دولت‌، و از سوي‌ مسافران‌ به‌ راهداران‌، يا به‌ عنوان‌ عوارض‌ گمركى‌ پرداخت‌ مى‌شد (براي‌ صورتهاي‌ فارسى‌ باستان‌، پهلوي‌ و اوستايى‌ واژه‌، نك: كنت‌، 199 ؛ مكنزي‌، .(160
باج‌ از نظر معنا وكاربرد دردوره‌هاي‌ مختلف‌ تاريخى‌ دچار تحولات‌ بسياري‌ شده‌ است‌ و گاه‌ آن‌ را همراه‌ و به‌ معناي‌ خراج‌، جزيه‌ و زكات‌ هم‌ به‌ كار برده‌اند ( لغت‌فرس‌،55؛ بغدادي‌، 31؛ برهان‌...، ذيل‌ باژ)، گرچه‌ معانى‌ و مصاديق‌ تاريخى‌ اين‌ انواع‌ با يكديگر متفاوت‌ است‌. يكى‌ از علل‌ خلط معانى‌ باج‌ با خراج‌ و ديگر انواع‌ ماليات‌، فقدان‌ تعريف‌ دقيقى‌ از «باج‌» و كاربرد معانى‌ آن‌ در دوره‌هاي‌ تاريخى‌ است‌. در عهد جديد از عنوان‌ «باج‌ گير» ياد شده‌ كه‌ وظيفة جمع‌آوري‌ ده‌ يكها و باجها را داشته‌، و به‌ ستمگري‌ و سنگدلى‌ مشهور بوده‌ است‌ (لوقا، 7:34، 18: 10-14، 19:2؛ متى‌، 18:17، 21:31؛ نيز نك: هاكس‌، 155). در كتيبه‌هاي‌ هخامنشى‌، واژة باج‌ به‌ صورت‌ «باجى‌» به‌ كار رفته‌ است‌ (كنت‌، همانجا؛ معين‌، 1/391). در دورة ساسانيان‌ از وصول‌ باج‌ِ سرانه‌ از پيشه‌وران‌، توليدكنندگان‌ و تاجران‌، ياد شده‌ است‌ و آورده‌اند كه‌ نظارت‌ برگردآوري‌ باج‌با «استريوشان‌سالار» (رئيس‌ماليات‌ ارضى‌) بوده‌، و باج‌ و خراج‌ دراين‌ دوره‌ ازمهم‌ترين‌ عوايد دولت‌ محسوب‌ مى‌شده‌ است‌؛ ولى‌ گاه‌ در مواقع‌ بحرانى‌ چون‌ قحطى‌، مردم‌ از پرداخت‌ آن‌ معاف‌ بوده‌اند (نك: طبري‌، 2/82؛ كريستن‌ سن‌، 143- 145).

ادامه نوشته

 بابايى‌           دایره المعارف بزرگ اسلامی       جلد: 11    شماره مقاله:4264



 


بابايى‌، عنوان‌ جنبشى‌ دينى‌ - اجتماعى‌ كه‌ در نيمة نخست‌ سدة 7ق‌/13م‌ همزمان‌ با يورش‌ مغولان‌، در آناتولى‌ و قلمرو سلاجقة روم‌ ايجاد شد. بنيان‌گذار اين‌ طريقت‌ مردي‌ علوي‌ به‌ نام‌ بابا الياس‌ است‌ كه‌ در اوايل‌ سدة 7ق‌ از خراسان‌ به‌ آناتولى‌ مهاجرت‌ كرد. ابن‌بى‌بى‌ - مورخ‌ هم‌ عصر باباييان‌ - از بابا اسحاق‌ كفرسودي‌ به‌ عنوان‌ رهبر اين‌ جنبش‌ نام‌ برده‌ است‌ (ص‌ 498). به‌ نظر مى‌رسد كه‌ او به‌ عنوان‌ رئيس‌ ديوان‌ انشا براي‌ تأليف‌ كتاب‌ خود از گزارشهاي‌ رسمى‌ و دولتى‌ استفاده‌ كرده‌ است‌ كه‌ در آنها بابا اسحاق‌ را به‌ علت‌ نقش‌ فعالى‌ كه‌ در جنبش‌ داشت‌، رهبر شورشيان‌ خوانده‌اند. ابن‌ عبري‌ بابا اسحاق‌ را فقط خليفة رهبر اصلى‌ اين‌ جنبش‌ كه‌ نامش‌ را «بابا» ذكر كرده‌، دانسته‌ است‌ (ص‌ 439؛ نيز نك: سبط ابن‌جوزي‌، 8(2)/733). علوان‌ چلبى‌ (زنده‌ در 760ق‌) - نوادة بابا الياس‌ - در اثر منحصر به‌فرد خود موسوم‌ به‌ مناقب‌ القدسيه‌، نياي‌ خود را رهبر اين‌ جنبش‌ و نيز خليفة شيخ‌ ديگري‌ به‌ نام‌ «دده‌ غرقين‌» خوانده‌ است‌ كه‌ براي‌ دعوت‌ و ارشاد مردم‌، در رأس‌ 4 خليفة ديگر از طرف‌ دده‌ غرقين‌ از خراسان‌ به‌ آناتولى‌ فرستاده‌ شد (ص‌ .(13-20 
 



 

ادامه نوشته

انعكاس مطبوعاتي از زيارت اهل قلم و هنر تركمنستان از آرامگاه مختومقلي در ايران


مورخ 20/5/2010 مطابق با 20/2/1389 بمناسب دويست و هفتاد و هفتمين سال تولد مختومقلي فراغي، شاعر بزرگ ايراني تركمن هيأتي از مختومقلي شناسان، محققين، نويسندگان، روزنامه‌نگاران، فرهنگ‌دوستان، اساتيد آموزشگاه‌هاي عالي كشور و نمايندگان سازمان‌هاي جنبش عموم ”رستاخيز“ تركمنستان بمقصد استان گلستان جمهوري اسلامي ايران عشق‌آباد را ترك كردند تا در همايش بين‌‌المللي تبيين انديشه‌هاي مختومقلي فراغي شركت كرده و از مرقد آن شاعر فرزانه و پدر بزرگوار وي زيارت بكنند. اين گروه نخبگان تركمنستان با سازماندهي وزارت فرهنگ و صدا و سيماي تركمنستان ميهمان ادارة كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان گلستان بوده‌ و در برنامه‌هاي مختلفي كه در چهارچوب ايام مختومقلي فراغي برگزار شد، حضور داشتند. گفتني است كه روز جعمه 21 مه مطابق با 31 ارديبهشت همايش در شهر مراوه‌تپّة استان گلستان ج.ا.ايران برگزار گرديد. زيارت نمايندگان تركمنستان از تاريخ 20/5/1389 مطابق با 30/2/1389 تا 22/5/2010 (1/3/1389) ادامه يافت. زيارت هيئت نمايندگي تركمن  از آرامگاه مختومقلي فراغي و دولت‌محمد آزادي كه در جمهوري اسلامي ايران قرار دارد، در نشريه‌هاي تركمنستان منتشر گرديد. كه به مورادي از آن ذايلاً اشاره ميشود:

ادامه نوشته

تجليل از دوستداران زبان و ادبيات فارسي در رايزني فرهنگي ج.ا.ايران در عشق آباد


 

بسمه تعالي

پيرو هماهنگيها و پيگيريهاي قبلي و موافقت دولت محترم تركمنستان، طي نشستي در روز: چهار شنبه، مورخ : 12/3/89 ، در رايزني فرهنگي ج.ا.ايران، از دوستداران، خادمين، نويسندگان  و مترجمين زبان و ادبيات فارسي تجليل شد.
اين نشست در حالي با حضور سفير، رايزن فرهنگي ج.ا.ايران در تركمنستان، آقاي دكتر واعظي؛ مشاور‌ ويژه سازمان، دوستداران، خادمين، نويسندگان و مترجمين زبان و ادبيات فارسي، مديران، كارشناسان و كاركنان رايزني و سفارت درمحل رايزني تشكيل شده بود كه براي اولين و بعد از كسب موافقت هاي اوليه از دولت تركمنستان در اين كشور بر گزار مي شد.

ادامه نوشته

درباره ی قوم ترکمن                                  نوشته ی: دکتر محمد رضا بیگدلی

 

نام ترکمان نخستین بار در متون اسلامی سده 4 هجری 10 میلادی و نوشته مقدسی آمده است . این نام به صورت trwkkmm در سند سغدی B1 به دست آمده از کوه مغ ضبط شده که متعلق به سده 8 میلادی 2 هجری قمری است .

مقدسی ترکمانان را ساکن آن سوی منطقه مرزی جهان اسلام در آسیای مرکزی ذکر کرده است . می دانیم سراسر ماوراء النهر بلاد اسلام به شمار می رفت .

محمود کاشغری در سده 11 میلادی 5 هجری قمری این گروه را ساکن آن سوی اسفیجاب نوشته که گویا منطقه ای نزدیک به محدوده ترکمانان بوده است . از دریای خزر تا اسفیجاب ، غزان و از اسفیجاب تا فرغانه قارلوقها سکنی داشتند . از اینجا می توان چنین نتیجه گرفت که غزان و قارلوقها را نام برده و این دو قوم را از ترکمانان دانسته است . وی در مورد قارلوقها متذکر شده است که " آنها قبایل کوچنده ای از ترکان و جدا از غزانند . ولی اینان نیز ترکمان هستند " . در نوشته جوینی نیز به ترکمانان اشاره شده است . بعدها عنوان ترکمان صرفاً به غزان داده شد . ولی رفته رفته نام غز ، جای خود را به ترکمان داد .

ادامه نوشته