مغولان در رویارویی با ایران/شیرین بیانی
مغولان در رویارویی با ایران/شیرین بیانی
هنگامی که چنگیزخان «کوچلوک» را از بین برد و با ایران خوارزمشاهی هممرز شد، در میان مسلمانان و غیرمسلمانان آسیای میانه و به طور کلی شرق، هیچ کس نامدارتر از سلطان محمدخوارزمشاه نبود. او بر امپراتوری عظیمی که از شرق تا بیشبالیغ، در قلب آسیای میانه و از غرب تا نزدیکی بغداد را شامل میشد، حکم میراند. حتی در عمان دوردست به نامش خطبه میخواندند.[1]
دستگاه خلافت را به وحشت انداخته، همة عصیانگران و یاغیان را منکوب کرده بود. سپاهیانش بالغ بر چهارصد هزار «سوار کارزاری» بودند و خزانهاش پُر و سرشار و این همه موجب غرور و ادامة سیاست توسعهطلبی وی در منطقه بود. با این حال، دستگاه خوارزمشاهی از راز بقای حکومت که خشنود نگاهداشتن مردم است، آگاهی نداشت.
خوارزمشاهیان در طول تاریخ حکومت خود متکی بر فئودالهای ایلی صحراگردی بودند که از سرزمینهای موطن خود کنده شده بودند و به منظور دستیابی به تیول و ثروتهای بیکران شهرهای آباد و متمدن، در خدمت سلاطین شمشیر میزدند و هنوز پس از طی سالهای متمادی در وطن جدید ریشه نکرده، با آن اخت نشده بودند. ایرانیان این مسأله را بهخوبی درک میکردند و چون روزهای اول، آنها را به چشم بیگانة غاصبی مینگریستند که بر سرزمینشان مسلط شدهاند.ا