«به نام ایران، به کام ایتالیا»یک نیم‌روز با هنرمندی که از دولت گله دارد.   گزارش و عکس ازایسنا

    یک نیم‌روز با هنرمندی که از دولت گله دارد

«به نام ایران، به کام ایتالیا»

1435414111911_0666.jpg

زنان با لباس‌های متحدالشکل مشغول کارند و کتاب‌ها را با چرم صحافی می‌کنند. تا به حال این همه صحاف خانم در یک کارگاه ندیده بودم، وقتی دلیلش را می‌پرسم، می‌گوید: چرا از نیروی خانم استفاده نکنم؟ زنان فرشته‌اند... کم سن و سال‌ترین نیرویش 19 ساله و بزرگترینش 37 ساله است.

به گزارش خبرنگار صنایع دستی ایسنا، «علی‌اصغر مریخی آذر» بیشتر از 30 سال در حوزه صحافی و حکاکی روی چرم تجربه دارد و کارش را از سال 45 از پادویی در بازار شروع کرده؛ بعد از آنکه چند شغل عوض کرد، اتفاقی وارد این حرفه شد. او حالا با پسرهایش کار می‌کند و همه‌ کارهای‌شان را روی چرم انجام می‌دهند.

این هنرمند که نشان درجه یک هنری دارد می‌گوید: در سال 58 به تولید لوازم کوهنوردی روی آوردم، چون رشته ورزشی خودم هم کوهنوردی بود. بر حسب تصادف همسایه کاریِ من صحاف بود و گاهی به کارگاه‌اش می‌رفتم و احساس می‌کردم کاری که انجام می‌دهند را می‌توانند خیلی بهتر انجام دهند. در یک برنامه کوهنوردی پایم شکست و چند ماه عصا به دست بودم، در این مدت صحافی را از او یاد گرفتم و وارد این کار شدم. «حاج آقا حسین علی» تنها کسی بود که به صحافی سنتی مشغول بود و همچنان نیز کار می‌کند و من از اینکه شاگردی او را کردم افتخار می‌کنم. همین امر بهانه‌ای شد که از سال 70 مستقل شوم و تجربه تکثیرسازی و سره‌سازی را هم به آن اضافه کردم و سال 78 کار را به شریکم واگذار کردم و به پسرهایم گفتم از این به بعد کاری را انجام می‌دهیم که کسی نمی‌کند و بعد از آن وارد سنتی سازی شدیم.

ادامه نوشته

عبدالغفار رادمهر: وقتی جامعه به فریادم نمی رسد، چطور می توانم فریادرس جامعه باشم

   عبدالغفار رادمهر: وقتی جامعه به فریادم نمی رسد، چطور می توانم فریادرس جامعه باشم

اولکامیز- عبدالغفار رادمهر  یکی از کاندیداهای احتمالی دهمین دوره انتخابات مجلس در حوزه گرگان - آق قلا چندی پیش طی مطلبی از فعالان فرهنگی - ادبی ترکمن صحرا برای پیگیری تدریس زبان ترکمنی در مدارس منطقه و همچنین هم اندیشی برای وفاق و انسجام  بیشتر در خصوص مسائل مهم جامعه دعوت بعمل آورده بود که در سایت ها و نشریات منعکس شد. ناصر توسلی فعال رسانه ای در فضای مجازی در این خصوص مطلبی پیشنهادی و انتقادگونه به وی نوشت که دبیر کمیته اقوام گلستان به آن پاسخ داد که در ذیل می خوانید:  

ادامه نوشته

قبایل باستانی ترکمنستان و پیدایش ملت ترکمن   . ترجمه محمد قجقی

                                              قبایل باستانی ترکمنستان و پیدایش ملت ترکمن

 
قبایل باستانی ترکمنستان و پیدایش ملت ترکمن
مورخین اسامی طوایف اوغوز و سمبل و اونقون آن ها را مشخص کرده اند. به نظر آن ها "بوز اوق ها" شامل طوایف: قایی ، بیات، آلقا اولی، قرا اولی، یازیر، دودورغا، دوگر، یپارلی، اوشار، بگدلی، قیزیق و قارقین هستند. " اوچ اوق ها " نیز شامل طوایف: بایندیر،پچنک، چاولدور،چپنی، سالور، ایمور، آلا یونتلی، یورگیر، ایگدیر، بوگدیز، ییوا و قنیق می باشند.
نام " اوغوز"ابتداء در سنگ نوشته های "ینی سئی" آمده است. در آن سنگ نوشته – که در کنار رود " بارلیق" کشف شده است - از طوایف " آلتی اوغوز" صحبت شده است. در زمان تهیه ی آن - که به " اوز ییگن آلپ توران" اختصاص دارد - اوغوز ها در هیئت شش قبیله، تحت حاکمیت " گوک ترکان" می زیسته اند.

از قرن 6/م، اوغوز ها به عنوان بخشی از ترکانی که تحت حاکمیت" گوک ترکان" بوده اند، متحد شده، در کناره های رود های" تولا" و "سلنگا" خان نشین" دوقوز – اوغوز را تاسیس نمودند. پس از آنکه در سال 682/م، خاقان نشین " گوک ترک" توسط " قتلوغ شاد( ایلتریش خاقان) احیاء شد، اوغوز ها حاکمیت ایشان را نپذیرفتند.لذا مورد تهاجم قرار گرفته، مغلوب گشتند، با این حال زیر بار " گوک ترکان" نرفتند. ایلتریش خاقان چند لشگر کشی علیه اوغوز ها به راه انداخت و " باز خاقان" را به قتل رساند و مرکز اوغوز ها یعنی" اوتوکن" و حوالی آن را متصرف گردید. اوغوز ها مجبور به قبول حاکمیت گوک ترکان شدند و در لشگر کشی آنها علیه قرقیز ها مشارکت نمودند. در زمان " بیلگه خاقان" بر ضد گوک ترکان قیام کردند ، ولی شکست خوردند و عقب نشستند. بعد ها با " دوقوز تاتار ها" متحد شده، با گوک ترکان جنگیدند ، ولی مغلوب شده به سمت "چین" کوچ نمودند. مدتی بعد، بار دیگر به مساکن اولیه ی خود بازگشتند.

ادامه نوشته

تاتارها چه کسانی هستند ؟ » ترجمه ی : محمد قجقی

                    « تاتارها چه کسانی هستند ؟ » ترجمه ی : محمد قجقی

اسم « تاتار » در زمان های مختلف،با معانی متفاوتی مورد استفاده قرار گرفته است.روس ها این اصطلاح را،در طی چندین قرن، برای مسلمانانی که نسب ترکی داشته و در روسیه ی اروپایی زندگی می کرده اند،به کار برده اند.نوینسدگان و پژوهشگران غربی، کلمه ی « تاتار » را در مورد ترکانی که در ترکستان و قسمت های شمالی دریای سیاه، زندگی می کنند،به کار برده اند.اما عثمانی ها،از قرن ۱۶ میلادی اصطلاح« تاتار »را در مورد «ترکان شمال» به کار بسته اند.

    برای اولین بار در فرامین عثمانی سال ۱۶۹۶ از اصطلاح « تاتار » در مورد « خان های کریمه »استفاده شد.در جهان اسلام اولین بار اصطلاح «تاتار »در معنای «مغول» استفاده شد.ابن اثیر-که در قرن ۱۳/م می زیست-به هنگام بحث در مورد « مغولان» مکررأ از کلمه ی «تاتار » استفاده می نماید. مثلأ ورود «تاتار ها به ممالک اسلامی  »و « ورود تاتار ها به ماوراء النهر وترکستان » و « حمله ی تاتار های کافر به خوارزمشاه »… البته مورد نظر او مغولان « شامانیست» و بعضأ « بودایی » بوده است.او به هنگامیکه موضوع رسیدن چنگیز خان به جلال ا لدین خوارزمشاه را شرح می دهد، می نویسد :جلال الدین نتوانست از رود سند بگذرد.تاتار های چنگیز خان به او رسیدند. ابن کثیر-متوفای ۱۳۷۲/م موقع توضیح در باره ی چنگیز خان از این عبارت استفاده کرده است : بزرگ ترین سلطان تاتار ها ، پدر ملوک امروز

 

ادامه نوشته

 تاریخ مختصر تاتارها.ترجمه ی : محمد قجقی

                                               تاریخ مختصر تاتارها.ترجمه ی : محمد قجقی

  مقدمّه ی مترجم:   در دیماه 1392 هیئتی از دانشگاه دولتی قازان جمهوری تاتارستان به استان گلستان آمد.در دانشگاه گنبد کاووس جلسه ای برگزار شد که اینجانب نیز بدان دعوت شده بود.خبرا ین جلسه و تصاویر مربوطه در سایت دانشگاه گنبد کاووس و سایت بنیاد مختومقلی فراغی – برگرفته از سایت مذکور- درج گردید.در فرصت کوتاهی که در اختیار حقیر قرار گرفت، اشاراتی به تاریخ تاتارها و کاربرد نام تاتارو همچنین معنا و مفهوم آن در مقاطع تاریخی گوناگون داشتم و از نقش و تاثیر دانشمندان و علمای تاتار و چاپ کتب اسلامی در شهر قازان صحبت به عمل آمد.

 چند روز بعد مصمم شدم مقاله ی کوتاهی در باره ی تاریخ تاتار ها را از ترکی استانبولی به زبان فارسی برگردانم.توفیق پیدا نمودم و مقاله ای مختصر و مفید یافته ، به ترجمه اقدام نمودم.البته تاریخ تاتارستان را تا سال 1985 و روی کار آمدن میخائیل گورباچف و گلاسنوست و پرستورایکای او کافی دانستم.

                                                                                               با احترام: محمد قجقی

                                                                      گنبد کاووس .هفتم بهمن ماه هزارو سیصد و نود ودو

"هنر و آثار مختومقلی فراغی" نگارش: خدایی جان و قربان دردی گلدیف

"هنر و آثار مختومقلی فراغی" نگارش: خدایی جان و قربان دردی گلدیف

                                                 ترجمه ی : محمد قجقی

  هراز چند گاهی، در جایی از جهان انسانی سر بر می آورد. انسانی کامل..اگر به آن ها به مثابه انسانی در میان انسان ها، انسان خطاب نمایی، گویا به مقام و منزلت ایشان، تعرّض نموده ای. اگر " فرشتگانی در کسوت انسان" بنامیشان، به نظر برازنده تر است.امّا اگر قرار باشد هر زمانی که از آن ها صحبت می شود،  ;فرشتگانی انسان نما، نامیده شوند، موجب اطناب کلام می شود.به هر تقدیر اسامی خاص ایشان ما را از این مضیقه رهایی می بخشد.به تدریج اسم آن ها تقدّس می یابد، فرشته گون می شود و باعث مباهات و افتخار یک ملّت. می خواهیم از یکی از این اسامی تقدس یافته برایتان بگوئیم.چون خواننده ی این مقاله هستید، می دانید از چه کسی سخن می گوئیم.

  ترجمه ی احوال مختومقلی نوشته نشده است، اگر هم نوشته شده باشد، به دست ما نرسیده است. بر اساس اطّلاعاتی که از تاریخ زندگی علمی او به دست می آید و این که در برخی از اشعارش تخلّص" فراغی" را به کار برده، در سال 1733 در ترکمنصحرا( در استان گلستان فعلی ایران ) در روستای" حاجی قوشان(آجی قوشان ) به د نیا آمد. نام پدرش" دولت محمد آزادی" است. طبق اظهارات خویشاوندان مختومقلی، نام پدر دولت محمد " مختومقلی "بود و پدر او نیز" دولت محمد" نام داشت. بدین صورت در می یابیم که نام های دولت محمد و مختومقلی، از قدیم در آن خاندان وجود داشته است.طبق روایتی دولت محمد سلف آزادی، از آناطولی آمده در نزد خویشاوندان به کار پرداخت، بعدآازدواج نمود ومقیم گرگان گردید. این که گفته می شود: یک ملّت ، دو دولت، ریشه در تاریخ دارد.

 

ادامه نوشته

ربغوزی نویسنده ی کتاب قصص الانبیا.ترجمه ی: محمد قجقی

                       ربغوزی نویسنده ی کتاب قصص الانبیا . ترجمه ی  محمد قجقی

ربغوزی ادیب و شاعری است که در قرن 14/ م، در آسیای میانه بالید ، وی با نان « برهان الدین بن ناصر» شناخته می شود.او چون در قصبه ی« رباط اوغوز» به دنیا آمد و در این قصبه به قضاوت پرداخت، مخلص « ربغوزی» را برگزید.

  ربغوزی که در خصوص زندگیش اطلاعات زیادی نداریم،با اثری به نام « قصص الانبیا» شناخته شده است. این کتاب بزرگ  و منثور، بیانگر مناقب پیامبران می باشد. ربغوزی اثرش رادرسال 1311/ م به اتمام رسانده است.

  ربغوزی این اثر را به نام « ناصر الدین توق بوقا» از امیران مغول و به خواهش او نگاشته است. او برای تالیف این کتاب از کتاب هایی با همان موضوع و اسم بهره برده است. با مطالعه ی اثر در می یابیم که وی به زبان عربی تسلط داشته و علوم قرآنی، تفسیر و حدیث را فرا گرفته بوده است. در آن کتاب، در خصوص پیامبرانی که نامشان در قرآن ذکر شده، مناقب جذّابی آورده، زندگی حضرت پیامبر(ص) را با وقایع زیبا و پر معنا آراسته و مورد بحث قرار داده است.

  اثر از لحاظ زبانی، نزدیک به شیوه ی کاشغر- خاقانیه ( که اولین آثار ادبیات اسلامی ترکی را عرضه نمود) بود و تداوم آن تلّقی می شود.مولّف تحت تاثیر یوسف خاص حاجب بوده تست.از قسمت های منظوم موجود در متن منثور این اثر، تاثیر یوسف حاص حاجب بیشتر احساس می شود.

  بخشی از این منظومه ها، به صورت غزل سروده شده است، برخی نیز باعروض جدید، امّا با ویژگی های  رباعی های نظم ترکی ترتیب یافته است.بخش مهمّی از رباعیات در وزن  قوتاد قوبیلیک  می باشد.این شعرها را برای زدودن یک نواختی اسلوب مطوّل نثر بکار برده اند، بدین گونه آهنگ و رنگ بدان افزوده اند. این امر بیانگر ذوق و درک هنری نویسنده است، و نشان می دهد که در آن عصر به چه میزان برای شعر ارزش قایل بوده اند، ضمنآ در خصوص نا مانوس بودن عدم کار برد شعر ذهنیتی ایجاد می نماید.

 هر چند از  قصص الانبیا نسخ خطی فراوانی در دست است و مکرّر به چاپ رسیده است، چون چاپ انتقادی اثر تهیّه نشده است، اذا از لحاظ زبان آن، به نتیجه  و حکم قطعی نرسیده ایم. اثر در چهاچوب معیارهای زمانش، با نثری هنرمندانه نوشته شده و در جای خودش اشغار ترکیبی متنوعی به زبان های ترکی، و ترکی – عربی  به دست داده است.

 قدیمی ترین نسخه ی موجود این کتاب در موزه ی بریتانیا ، واقع در لندن نگهداری می شود. این نسخه در سال 1948 به صورت افست] بوسیله ی ک. گرونبک به چاپ رسید. اولین چاپ کتاب در سال 1859 توسط  ایلمینسکی انجام شد. در کتابخانه های سنت پیترزبورگ و اوپسالا نیز نسخه های دستنویس آن موجود می باشد.

 

با سلامی دو باره

  سلام.دوستان و علاقه مندان فرهنگ و ادب و...متاسّفانه از اواخر اردیبهشت ماه 1394 و در بحبوحه یبرگزاری مراسم بزرگداشت مختومقلی فراغی، ارائه ی خدمات از طرف شرکت  بلاگفا - به علل فنّی -قطع گردید.منطقآ از امروز باید  مطالب  جدید درج  شود.اما بنده به عنوان مدیر وبلاگ بنیاد مختومقلیفراغی،می خواهم خلاء زمانی پدید آمده را ، با درج موضوعات مرتبط با مراسم بزرگداشت مختومقلی فراغی و برخی از رویداد های فرهنگی و ادبی  دوره ی فترت و عدم فعالیت وبلاگمان، تا حدّ مقدور  پر نمایم.از خدا خواهیم توفیق عمل.دعا می کنم که منبعد این گونه تعطیلی و وقفه ها صورت نگیرد. 

                                                                                            با احترام: حاج محمد قجقی