اگر چه احتمال دیگری نیز وجود دارد و حاکی از آن است که بسیار زودتر از این سال (1890) نیز مراسم محرم در این قبرستان اجرا می شد، به طور مثال نظارت ضبظیه و سرعسکری قبل از آغاز مراسم محرم سال 1894،اعلام آمادگی کرد و هشدارهایی نیز صادر شد.در این هشدار چنین قید شده است  که : به خاطر جمع شدن جعفریان و اهالی در اجرای مراسم محرم در سید احمد دره سی(که عادت شده)باید دقت و مواظبت شود و تدابیر لازمه در خط سیر این مراسم افزایش یابد. نمونه­ی سند:

12

 «ZB:473/75/  تاریخ : ŞC/7/1322  : کماندان مرکز درسعادت و فرقه ی همایون اول.

   چون شب شنبه ی آینده به دهم محرم ختم می شود و عزاداری اجرا می شود.از جهت تنظم  و ترتیب آن برای همیشه معلوم  و همراه با مردم عادی مأمور ارسال شود.همین طور روز دهم محرم در درگاه شریف سنبل سنان که در محله ی مصطفی پاشا می باشد، بین مردم آب پخش می شود و به این مناسبت محل مذکور خیلی شلوغ خواهد شد.به خاطر این جریان ،تقیدات انضباطیه ی این مراسم تایید شود و سه دسته سرباز در جوار درگاه مذکور گشت و گذار کنند و درباره ی خصوصیات امر و اشعار، گزارش تهیه کنند.تقدیم.

12b

 ZB:338/78

 12/NI/1322

قلم مخصوص مکتوب نظارت جلیله ی خارجیه

   در حق تعلیق اعطای مدال شیر خورشید دولت ایران به سه سرکمیسران احمد رمزی،حسن و شوقی افندی که پلیس مرکز راه استانبول می باشند؛نیزدرباره ی  قبول آن لدی الایجاب مساعده ی سنیه ی حضرت خلافت پناهی استحصال شود.

 13

ZB:473/76./ تاریخ :SU/7/1322/به ریاست  ژاندارمری

      چون یکشنبه ی آینده روز دهم محرم است ،همانطور که هر سال تکرار می شود؛ ایرانیان در سمت اسکودار مراسم محرم را اجرا می کنند.عرض شده که همت شود و توسط یک ضابط (مامور) و مقدار کافی ژاندارم گزارش تهیه و ارسال شود.»

      در ادامه می خوانیم که سرعسکررضا پاشا در راپورت خود متعاقب روز پایانی مراسم های محرم نوشته بود، مراسم امسال بدون هیچ حادثه ای به پایان رسید.او می نویسد:«در حوالی ساعت 4 در سید احمد دره سی از اماکن اسکودار ، جمعیت عزادار همراه با مرثیه خواندن به طرف اسکله ی اسکودار رفتند و در جلو اسکله متوقف شدند و به جمعیت افزوده شد.سپس جمعیت همه با هم برای ازدیاد عمر و اجلال جناب خلافت پناهی دعا و تذکار لسان کردند و در سایه ی شاهانه هیچ حادثه ای واقع نشد.این گزارش از اسکودار به تذکره ی کوماندان(سرعسکر بزرگ)وارد و خوانده شد.سر عسکر رضا.»[1]

    به نقل از این نوع گزارشات، مسیر حرکت عزاداران چنین بود که: مراسم  ازکاروانسرای والده خان آغاز می شد و به سید احمد دره سی امتداد می یافت. جمعیت از سرکه جی به میدان اسکودار می رفتند و در آنجا همراه با جمعیت منتظر به جاده ی قراجه احمد و بعد به میدان احمدیه ، میدان دوغان جیلر از آنجا نیز به جاده ی پاشا قاپوسی وارد می شدند از کوچه ی سلطانیه می گذشتند و به جلوی گنبد قراچه احمد می رسیدند. سرانجام پس از خواندن فاتحه عزاداران به طرف سید احمد دره سی می رفتند و عزاداری تمام می شد.[2]

 این مراسم بهترین فرصت بود تا جعفریان درخواست هایی که از دولت  داشتند را مطرح کنند.مثلا  سال 1904 در اثنای مراسم  از سلطان عبدالحمید دوم تاسیس یک زاویه را درخواست کردند.پیش از این شخصی  ایرانی به نام سید حسن بن فضل الله ازطرف سفارت ایران، این درخواست را تقدیم کرده ولی موافت نشده بود.به این سبب در اثنای بازگشت از مراسم محرم به تاریخ 21 مارچ 1904،این درخواست با حضور 150 نفر جلوی باب عالی و اجرای مرثیه خوانده و سپس نوشته و امضاء شد.[3]

 برخی روایات در خصوص آیین های محرم در استانبول

    تعزیه­ی محرم از جمله اعمالی است که بر اساس روایت عاشورا در بین مسلمانان شیعه اجرا میشود. روایتی ترکی در خصوص تعزیه در ترکیه چنین آورده که :« برادران دینی  ایرانی ما از تسامح حکومتی  که سلطنت عثمانی به آنها نشان می داد،آیین محرم را به طنطنه برگزار می کردند . حزین ترین مراسم در دره ی سید احمد دره سی در جوار قبرستان سید احمد اسکودار،برگزار می گردید.جمعیت عظیمی جمع و شلوغی  بسیاری ایجاد و آنجا با قالیچه ها ،شال ها و علم های سیاه پنجه دار ،تزیین می شد.

پنجه ها رمز پنج تن آل عبا و شامل حضرت پیغمبر،فاطمه،علی،حسن و حسین بود.با خیرات و حسنات مردم ،دیگ های غذا گذاشته می شد و فقیر و غنی را سیر می کردند.سماورها نیز در حال جوشیدن بود. آخوندها (Akhond) وعظ ها می دادند و مرثیه می خواندند و مناقب کربلا یاد می شد و به بی قراری مردم می افزودند.پس از اتمام این آیین ،دسته های عزادار به نام موقب ها حاضر می شدند. دسته ی اول، اطفال معصوم بودند که لباس مشکی پوشیده بودند.دسته ی دوم سینه زنان بودند که با دست سینه می زدند.دسته ی سوم زنجیرزنان بودند که با زنجیر یک بار به شانه ی چپ و یک بار به شانه ی راست خود می زدند و پشتشان از این ضربه ها، شرحه شرحه می شد.دسته ی چهارم سفید پوشانی بودند که با چاقویی که قدّاره می گویند، قمه می زدند.با این شمشیرهای تیزبر سر خود می زدند و از میان مردم عبور می کردند. پیراهن سفید آنها پر از لکه های خون و مو بر بدن هر بیننده سیخ می شد.گروه آخر پشت سر قمه زنان بودند و با تخته ی چوبی که در دست داشتند، سعی می کردند تا جلو ضربه های شمشیر قمه زنان سپری ایجاد کنند و در میزان ضربات وارد به سرشان تخفیف دهند.پشت این صف های عزادار یک پسر پانزده ساله با دست ها  و پاهای زنجیز شده سوار بر اسب حرکت می کرد که تمثیل پسر حضرت امام حسین یعنی امام زین العابدین بود که از فاجعه ی کربلا جان سالم به در برده بود.سپس شتری مزین که روی کوهان آن دو کبوتر بود ،عبور می کرد که کبوتران تمثیل ارواح امام حسن و حسین بودند.در میان راه فریادهای یا حسین بچه های کوچک معصوم ،به شور و حال حزن و اندوه جمعیت می افزود.این مراسم به این شکل تا اسکله ی اسکودار پایان می یافت و از آنجا عزاداران برای انجام ادامه ی مراسم در کاروانسرای والده خان به واپورسوارمی شدند و به "سه که جی"می رفتند.انجام این مراسم بر مبنای روایات  قدیمی باقیمانده از فاجعه ی کربلا، توسط ایرانیان چون نمایشی عینی از حادثه ی کربلا بود. من خود یکی از شاهدان این نوع نمایش در "جبه جی جایری"بودم ،هنگامه ی نمایش، نمایش سید احمد دره سی در جلو چشمانم تداعی شد و نزدیک بود فریا د بزنم یاحسین بیا و ببین.» [4]

    روایت جالب بعدی ترکی به فرهنگ مهمان نوازی در عاشورا که پخت غذا در ماه محرم است ،اشاره دارد :«ماهی که در آن هستیم محرم ،ماه عاشوراست که به لهجه ی ترکی عاشوره گفته می شود.عاشوره ای که در سنت مردم مسلمان و ترک جایگاه مهمی دارد.روز دهم محرم و روزهای بعدی این ماه آشی به نام عاشوره پخته می شود و بین همسایه،میهمان و خویشاوند تقسیم می شود .این غذا بین مردم جایگاه و شور و حال خاصی دارد.به نقلی ،عادتی باقی مانده از دوره ی حضرت نوح است.زمانی که خداوند فرمان داد ای آسمان آبت را فرو کش و ای زمین آب ها را فرو بروعرض آیت بلیغ صادر شد.کشتی حضرت نوح به کوه جودی نشست.کشتی نشینان که پایشان سلامت به زمین رسید به امر نوح از ارزاق مختلفی که در کشتی بود یک سوپ پختند.این سوپ به عاشوره مشهور شد و به یک روایات مختلف می­نویسند، 7،10 و برخی 40 نوع ارزاق خشک ،در این سوپ ریخته شد.ترکان علوی اعتقاد دارند این عاشوره را روز دهم برای شهادت حضرت حسن و حسین و روح آنها نذر می کنند و 12 باقلیات آن را نیز به نیت 12 امام معصوم، می پزند.ماده ی اصلی عاشوره گندم است.همچنین عاشوره را در خانه ها و تکیه ها می پزند ولی آشپزان و صاحبان عاشوره،روزه می گیرند.بعد از پختن آش دیگ یا قابلمه را از روی آتش برمی دارند و پیرمرد خانه یا میدان دده(پیرتکیه) دیگ را بهم  می زند و یک یاسین شریف می خواند. این آش به احترام تقدس آن فقط در ظرفهای نقره یا چینی و یا در صورت نبودن این نوع ظروف در ظرف مسی ریخته می شد.بهترین نمونه ی این نوع ظروف در موزه ی توپ قاپو چشم ها را تلطیف می کند.همچنین اغلب از طرف سلاطین کاخ های عثمانی و سراهای آکابیر فرهنگ عاشوره که ماهیت دینی دارد، بسیار حرمت می شد . در دوران سلطان عبدالحمید دوم در سمت بشیک تاش و اطراف آن مراسم بزرگ اینچنینی برگزار می شد.»[5]

   روایت ترکی دیگر در نوع خود بی نظیر است ؛چنین آمده که « قبلا در ماه محرم در کوچه های استانبول ،این محله های پیچ در پیچ "گوی گوی چی ها" گردش می کردند.این گدایان فقط و فقط در استانبول بودند و نه درعراق عجم نه در عراق عرب چنین گدایی یافت نمی شد.در روبروی مسجد شاهزاده بنایی وقفی به نام طبخ خانه بود که برای اقامت اشخاص کاملا نابینای شهرستان های آناطولی اختصاص یافته بود.با حلول حلال ماه محرم دسته ای نابینا در شهر گردش می کردند و دسته جمعی این شعر را می خواندند: حسن حسینه اولان ایشلره ---- گکته ملک، یرده هر جان آغلاده.--- بغلاده لار حپ سولارون یولونو،سولدولار فاطمه آنا گولونو --- یا خوی گوی گوی جانم.ترجمه ی آن عبارت است از:آن کاری که با حسن و حسین انجام شده از آسمان فرشته ها و در زمین جان را گریاند.راه آبها را  همه بستند و گل فاطمه ی مادر را خشکاندند.دسته جمعی ،این شعر را تکرار می کردند و در خانه های مسلمانان را می زدند.

        گوی گوی چه ها به گروه های شش نفری تقسیم می شدند و اعضای هر گروه شانه های یکدیگر را می گرفتند و به شکل یک دسته حرکت می کردند.آنها عمامه ای بر سر ، عبایی بر تن ،چوبی در دست ، نوعی نیم کفش(نوعی جوراب چرمی ،خاص مسلمانان ترکیه) پوشیده و کیسه ای از پارچه ی سفید تهیه شده اما دو سر(یک سرش به سمت جلو وسر دیگر به سمت عقب بود) بر دوش داشتند.

اینگونه هر شش نفر دوازده گونی حمل می کردند که تمثیل دوازده امام بود.هر گاه به سر کوچه ی خانه ای می رسیدند؛یک حلقه تشکیل می دادند و می استادند.پستا باشی (رییس آنها) گلبانگ می کشید:«ا لله الله بیر الله قدیم الله شهدای کربلا ،امام حسین عشقنا. جمله مرید لردمینه،گلیپ گچمیش موصن لرین ارواحنا.هو دیه لم هو» وقتی این شعر را می گفت،رفقایش دسته جمعی یک هوی بلند فریاد می زدند.درخواست آنها ارزاق عاشوره بود.خانه ای لوبیا،دیگری باقلا،در رنگ شده ی بعدی،برنج،خانه ی بالکن دار، شکر می دادند.هر نوع این ارزاق به کیسه ی خاص خود که با یکی از گوی گوی چی ها بود، ریخته می شد به این صورت که پستا باشی ارزاقی که از در هر خانه خارج می شد را ،از بویش تشخیص می داد که چیست و جلوی صاحب بخشنده ی خانه،اسم ارزاق را صدا می زد مثلا می گفت لوبیا هو،باقلا هو،خدا راضی باد.(این عبارات همه به فارسی گفته می شد.)چنین خبر می کرد و صاحب کیسه ی لوبیا یا باقلا جلو می آمد و ارزاق را به کیسه می ریختند.پس از پایان جمع آوری ارزاق ، آوازی چنین می خواندند:« گکته ملک، یرده هر جان آغلاده ،خوی گوی گوی جانم. یعنی در آسمان فرشته و در زمین جان گریه کرد.»

با خواندن این شعر همه ی محله ها را چنین طی می کردند و همه ی ارزاق جمع آوری شده را به قرارگاه خود در مسجد شاهزاده می بردند و گویا به انبار ذخیره تحویل داده می شد.این گدایان بعد از دهمین روز محرم چون رازی پنهان بودند و تا سال دیگر کسی آنها را نمی دید.»[6]

اسنادی نیز در این خصوص موجودند و از جمله :«

14

İ.DH:1051/82523./ سرای ییلدوزهمایون./دایره ی باش کاتب.

         عجم هایی(ایرانیان) که در در سعادت مقیم هستند از اولین روز محرم تا آخر روز دهم در کاروانسراهایی که عجم  مقیم هستند ،جمع می شوند و عزاداری می کنند.هر شب گروه گروه از یک کاروانسرا به کاروانسرای دیگر می روند و در کوچه ها سروصدا ایجاد می کنند.شب دهم مذکور نیز متجاوز از 150 تا 200 نفر عجم لباس سیاه پوشیده ، شمشیر و قمه دست گرفته و به سرشان می زنند و غرق خون می شوند.یک گروه نیز یکزبان مرثیه می خوانند ،سینه می زنند و با این حال در والده خان جمع می شوند.پس از آن دوباره به محله ی خود بازمی گردند.برای تماشای آنها جمعیتی زیاد  ازطلاب علوم و اهالی  در کوچه ها و کاروانسراها جمع می شوند.روزها زنان عثمانی نیز برای تماشا به کاروانسراها می روند.امسال نیز با حلول ماه مذکور این حال وقوعش شروع شد و اگر از اهالی و جمعیتی که در کوچه ها و کاروانسراها ،جمع می شوند کسی تبسم کند از طرف عجم ها مورد سوال قرار می گیرد و امکان دارد رفتار خیلی بدی واقع شود.این روایت شده است.هیچ حرفی نداریم تبعه ی ایرانیه بر اقتضای مذهبشان در ماه محرم در همان کاروانسراهایی که مقیم هستند عزاداری کنند ولی اگر چه حرفی نداریم در آن کوچه هایی که رد می شوند صدای بلند و سر وصدای زیادی ایجاد می کنند مخصوصا˝ در شب دهم که شمشیر و قمه در دستشان است و غرق در خون یکزبان مرثیه می خوانند.در کاروانسرای والده خان جمع می شوند واز آنجا به کاروانسراهای اقامت خود می روند.این کار مناسب نیست.این حال قبلا توسط حضور همایون به حضرت محسن خان وایشان نیز به حضرت پادشاه عرض می کردند و این کار سابقا تقبیح شد و رفتن زنان عثمانی اصلا درست و مجاز نیست.حضرت محسن خان نیز که فعلا اینجا نیست .صدارت پناه جلیله به مصلحت گذار ایران اعلام کند که مومی الیهم فقط در داخل کاروانسراها عزاداری کنند و شبها همه ی جمعیت از این کاروانسرا به کاروانسرای دیگر نروند .شب دهم نیز مراسم قمه زنی را فقط در والده خان اجرا کنند . افراد غیر مقیم هر کاروانسرا را نیز دعوت نکرده و راه ندهند .برای ترک این نوع کارها باید تبلیغات موثری انجام داد ومنع داخل شدن زنان عثمانی به کاروانسراها مقتضای امر و فرمان حضرت خلافت پناه است .در این باب امر و فرمان حضرت من له الامر خواهد بود.5 محرم 1305.  » این روایت از تاریخچه­ی عاشورا  فرهنگ آن در ترکیه حکایت می­کند و خود کتابی جداگانه نیاز دارد.زیرا که فراز و نشیب فرهنگ عاشورا که بیشتر فرهنگی شیعی است در جهان بزرگ اهل سنت بسیار مهم و مطرح بوده و هست.به طوری که ریشه­ی بسیاری از کینه­های دیرینه­ی بین مسلمانان به این نوع مراسم ها و از جمله عاشورا باز می­گردد.لذا مطالعات در این خصوص، شاید ریشه ی بسیاری از این کینه­ها را شناسایی و انشاءالله ریشه کن کند.

 مدارس

      اگر چه از اهداف  و عملکرد ایرانیانی که در قلمرو عثمانی، مدارسی تاسیس کردند [7]؛اطلاع چندانی در دست نیست.لکن برخی ایرانیان برای پیوند با فرهنگ ایرانی خود در خارج از کشور، به این کار مبادرت ورزیدند.[8] به طور نمونه گروهی از ایرانیان تاجرو جمعی ازفرهنگدوستان مقیم استانبول انجمنی تشکیل دادند و دبستان ایرانیان ،استانبول(1301ق/1884) را تاسیس کردند .ایشان عبارت بودند از: « حاجی محمود اقا تاجرصدقیانی،حاجی حسن آقا تاجر صدقیانی،حاجی عباس آقا تاجر ایروانی،عبدالهادی آقا تاجر تبریزی ،مشهدی آقا تاجر حبشی،حاجی میرزا حسین آقا تاجر اصفهانی،حاجی زین العابدین اقا تاجر خویی مشهور به بیت الله ،حاج رضا قلی خراسانی.مدیریت این انجمن بر عهدهٔ حاج رضا قلی خراسانی بود.به منظور ادارهٔ مدرسه نظامنامه ای به تاریخ دوم شهر شعبان 1301ق در هشت فصل و یکصد و دو ماده تنظیم شد و کلیه ی امور مربوط به چگونگی ادارهٔ مدرسه ، شرایط ثبت نام ،شرایط شاگردان و معلمان و نحوهٔ تدریس و مواد درسی و غیره در آن گنجانده شد که هدف از تاسیس و سیاست و روشهای آموزش را به نیکی روشن می کرد.». این مدرسه تا سال 1306 ش فعال بود و 120 شاگرد داشت . یکی از معلمان  زبان فارسی و تاریخ ادبیات ایران این مدرسه ،رضازاده شفق بود که پس از حمله ی روسها به آدربایجان، به ترکیه رفت و در این مدرسه به تدریس پرداخت[9].

  سندی دیگر (MEA) به شماره ی 30 در تاریخ 1916 موجود است که از درخواست تاسیس مدرسه ی ابتدایی با درجه ی 4 ،در استانبول حکایت می کند.نام این مدرسه دبستان احمدیان ایرانیان بود[10]  که در خصوص اجازه ی دولت عثمانی  نیز به علت نبودن سند، بی اطلاعیم .

سند چاپ شده ای دراین خصوص در آرشیو جمهوری ترکیه موجود است که به نام "دبستان ایرانیان" و تابعیت ایرانی آن اشاره دارد.[11]

         این دبستان ،مشهورترین مدرسه ی ایرانی بود که همچنان در آن تدریس می شود .این مدرسه در سال 1884 ،توسط یک هیئت ایرانی تاسیس شد.[12] ابتدا در کاروانسرای والده خان در سربالائی "چاقماق چیان"محلی برای این مدرسه تخصیص یافت.این محل به صورت اجاره بود و 9 طلبه تحت نظر استادی به نام علی آقا ،در آن ،به تحصیل مشغول بودند.کمی بعد شخصی به نام حاجی علی صادقیان آقا در "ییلدیز خان به طرف محمودپاشا" محل دیگری برای مدرسه اجاره کرد و به مرور زمان تعداد طلبه ها افزایش یافتند.با افزایش طلاب محل مناسب تری در بایزید اجاره شد و مدرسه به آنجا انتقال یافت و همچنان با نام مدرسه ی ایرانیان تدریس در آن تداوم یافت.[13]طی یک آتش سوزی(تاریخ و علتش معلوم نیست)خسارات بسیاری به مدرسه وارد شد و تنها یک دفتر "کونیه" باقی ماند. حکایت این مکتب چنین بود که ساختمانی ، در محله ی امین بیگ در بایزید وجود داشت.این ساختمان در زمان سلطان عبدالحمید یک کاخ (مشهور به تشرین ثانی) بود و به کالفایی به نام نور ماه هدیه شده بود.پس از مرگ وی برای شفای کالفاهایی که از کاخ خارج می شدند ،تخصیص یافت.سپس به حکیمی ایرانی به نام میرزا حسن که با یک جاریه ازدواج کرده بود ،اختصاص یافت.بعد از مدتی میرزا حسن به ایلچی گری بمبئی تعیین شد ولی مدت زیادی  در این پست باقی نماند.او به استانبول بازگشت و به علت پیدا شدن صندوقچه ای اوراق که حاکی از خیانت وی بود به ایران فرستاده و اعدام شد.همسر و فرزند شش ماهه اش در کاخ مزبور اقامت داشتند و شش ماه بعد هر دو به سرنوشت نامعلومی فوت کردند.

         حاج محمد افندی از غواص های سفارت ایران برای فروختن وسایل میرزا حسن در کاخ اقامت یافت .او که همسر و فرزندانش را همراه داشت ،تا سال 1882/1298ق،کاخ را ترک نکرد .طی این سال ،کاخ از طرف جمعیتی به نام جمعیت دبستان ایرانیان که تحت ریاست ایلچیگری سفارت ایران تاسیس شده بود به مکتب اختصاص یافت.مصارف آن نیز از طرف همین جمعیت تامین می شد.این مکتب در سال 1911،طی یک آتش سوزی کاملا˝ سوخت.زمین آن به وسعت 900 عرشین حفظ شد ولی مدتی بعد به حاج علی اشرف نامی که در محله ی "قالچه جی حسن" زندگی می کرد فروخته شد.او در این زمین پنج باب حجره و یک انبار زغال ساخت و آنها را اجاره داد.واما این محل در دفتر خاقانی همچنان به نام نور ماه خانم یک کاخ است و امروزه نیز وجود دارد.

       اما به مطلب اصلی بازگردیم ،پس از آتش سوزی در مدرسه، تبعه ی ایرانی دیگری، ساختمانی (به شماره ی 24) در سربالایی "دزداریه در چمبرل تاش"به صورت وقف بنا کرد و این ساختمان به مدرسه اختصاس یافت سپس مدرسه و تحصیل در آنجا تا سال 1934تداوم یافت. طی این سال مدرسه به محل دیگری در "سلطان احمد،کوچه ی ترزیخانه،شماره ی 7" منتقل شد که متعلق به یک تاجر ایرانی بود.[14]"حاج محمود آقا،حاج علی آقا ،هادی بیگ و حاج میرزا عبدالکریم " ازمنتفل کنندگان مدرسه بودند.

      بعد از انقلاب اسلامی ایران ( 1974) نام مدرسه به "دبستان جمهوری اسلامی ایران" تغییر یافت.سال 1985 ،15 یا 16 اتاق ساختمان کاملا˝ سوخت، ولی همان سال دوباره تعمیر شد.

      دولت ترکیه با دلایلی چون عدم استفاده از کارمندان ترک در پست های اداری آن چون مدیریت ،معاونت و حتی معلمان ،انجام امور بدون اجازه ی وزارت علوم ،عدم مطابقت  لباس های مورد استفاده در مدرسه(چه از سوی کادر اداری چه دانش آموزان) با قوانین رسمی ترکیه و نقص وسایل و ملزومات آموزشی به مسوولان مدرسه ، سه بارهشدار داد.سپس دانش آموزان این مدرسه از امتیازات سایر مدارس چون عدم پذیرش مدرک آنها و نیز راهیابی به دانشگاه های ترکیه محروم شدند . سال 1990 نیز به علت عدم تعیین معلمان از سوی وزارت علوم و تایید آنها و عدم همکاری با این وزارت،مدرسه تعطیل شد.

 پیوست: سه سند زیر مربوط به مقاله قبلی خانم : دوغان،اسری.«استانبول ایرانیان و کاروانسرای والده خان».بهارستان.ش4..1388.می باشد که در آن زمان در مقاله قید نکردند.

 1Karvansaray  

HAT:00817/37302

     برادر اکرمم ،صاحب سعادت و رٲفت و مروت،حضرت سلطان :

    سه قطعه نامه از تجار ایرانی تبریز به تجار عجم ارزروم نوشته شده که به دست ما رسیده است.ترجمه ی نامه ها بدین شرح به سوی شما ارسال می شود از محتوای آنها ،سوء نیت ایرانیان در ممالک دولت علیه به سمت ارزروم ،نمایان است .این حجاج ایرانی متجاوز از هزار نفر می بایست باشند که هنوز در راهند.بین آنها روسای مشهوری چون حاجی مولی حسین سردار و میرزا رفیع،نیز حاجی علی میرزا از امرای معتبرایرانند که در دسته ای 40   نفریند.همچنین زوجه ی خواهر زن قائم مقام ایران به نام محمد طاهر نیز بین این حجاج است.این افراد از افراد بسیار معتبر ایران هستند .به این ترتیب سوء نیت ایرانیان بر دولت علیه روشن است . این حجاج اجازه ندارند از راه بغداد به ایران بازگردند و در هر محلی که هستند باید متوقف شده و طبق امر صادر شده ی دولت در صورت مقتضی  به حلب و سپس شام اعزام شوند.بر مبنای صدور امری سریع از طرف دولت، محمد طاهر خان مرقوم که از معتبران بسیار مهم ایران است را مقیدید در محلی که متوقف شده دسگیروحبسش کنید.این امر ،اراده ی علیه می باشد.

      همچنین تجار ایرانی که در آستانه ی در سعادت مقیم اند از این خبر متوحش شدند .تجاری چون احمد آغا مقیم خان سنبل لو ، اوزون محمد آقا مقیم والده خان، محمد علی زنجانی مقیم وزیر خان و سایرتجار مقیم نیز از جمله حاجی فاخر،شیرانی بیگ ،حاجی حسن دشتی ،حاجی ملا داغی و حاجی راخیم همه از امناء و معتبران شاه ایران هستند ،پس مراقب باشید تا فرصت فرار نیابند و متوقف شوند.در این خصوص به کدخدای دولت عالیجناب افاده فرموده شد.مبنی بر آن یک افاده ی علیه صادر و به صوب ما فرستاده شود.9محرم 1247.                محل مهر.

 D.MKT.1772/14.  

تاریخ:1308/RA/2  

 

      برخی از حجاج ایرانی که از قرنطینه خانه ی طور سینا به قاهره ی مصر فرار کردند و از آنجا نیز با تذکره ی تجاری به در سعادت آمدند . در کاروانسرای والده خان و در جوار ینی جامع و کتابچی خان اقامت دارند.بر مبنای اهمیت حادثه ی واقع شده ،لازم است که جناب رسالت پناهی بفرمایند تا از نظارت جلیلیه ی قرنطینه درباره ی این مساله و اجرای مقتضیات لازم تحقیق شود .در این خصوص گرفتن اخبار جسارت شده است.

 

 

3     Karvansaray

 

DH.MKT.1770/16.

تاریخ:1308/3/28 /نظارت جلیلیه ی صحیه

     برخی حجاج ایرانی که از قرنطینه فرار کردند،مخفیانه به در سعادت آمدند و در والده خان اقامت کردند.بر مبنای اهمیت واقعه مصلحت است، دراین باره تحقیقات لازمه اجرا شود و فورا˝ معامله ی مقتضیه با آنها انجام شود. این خصوص  به نظارت صحّه ابلاغ شده و اقتضائات سریع از آنجا مکتوبا˝ به آستانه ارسال شده و ایفای آن فرمایش همت علیه نظارت پناه است.عریضه در این باب.

 منابع و مآخذ

Arşiv

 

-Başbakanlık Osmanlı Arşivleri(BOA), İHR .74/ 3603 ,BOA.  HR:104/5163,BOA.İ.HR. 104/5303,BOA. ZB:33670/1324 72,BOA. İ.H,109/ ,BOA.ZB 336/71,BOA. DH.ID:8/123-20.

BOA.DH.ID.123/20.LEF.2.,BOA DH.İD:8/1232. ,BOA.  ZB:336/71. ,BOA.  ZB:473/75 ZB:338/ BOA İ.DH:1051/82523.,BOA.  HAT:00817/37302 BOA, 78, BOA .D.MKT.1772/14. BOA.  DH.MKT.1770/16 BOA, Y.PRK.ZB 13/40 ,BOA.Y.A.HUS.469/51.,BOA.  ZB:473/76

Kaynaklar

 -Üsküdar da İranlılar ve İran Kabristanlığı, Prof.Dr. Zekeriyya Kurşun , Üsküdar Sempozyumu,3-5 Kasım 2006 Bildiriler C.I

-İbrahim Hakkı Konyalı ,Abideleri ve Kitabeleri ile Üsküdar, İstanbul, 1976

-C.Bildikten, Yüzyıllar boyunca Üsküdar , İstanbul 2001 c II,M.Nermin Haskan  a.g.e  II

-Asitane,Evvel Zaman İçinde I ve II ciltler ,A.Ragıp Akyavaş, TDVY,Ankara,

-İlknur Polat,Haydaroğlu,Osmanlı İmoaratorluğunda yabancı okullar, Ocak  yayınları, 1993

-Hidayet Vahaboğlu,  Osmanlıdan günümüze Azınlık ve Yabancı Okulları  MEB.s 170 İstanbul

-Osmanlı  Devletınde İran Okulları ,Dr.Süleyman Büyükkarcı ,Selçuk Üniverstesi ,Konya , 1999 Osmanlı devletı Uluslararsı Kongre    metınleri,Bilidirleri,www.türkiyat.selçuk.edu.tr

-Süleyman Büyükkarcı ,İstanbul  Sant Georg Avusturya Lisesi Dsamla Ofset  Matbaası , ve TC konya , 1993

 -Özel Eğitim Kurumları Genel Müdürleri,Araş.Özel İranİslam Cumhuriyeti Okulları  Dosyası 

 منابع فارسی

- قاسمی پویا،اقبال.مدارس جدید در دورهٔ قاجاریه بانیان و پیشروان.مرکز نشر دانشگاهی،تهران.چاپ اول .1377.

- صلاحی،پرویز و بسناس ،مهری.تاریخ مدارس خارجی در ایران.انتشارات آوای نور.تهران.1382.

- طباطبائی،سید محمد.هدایت الحجاج.به کوشش جعفریان،رسول.انتشارات مورخ .تهران.1386.

- مقاله: دوغان،اسری.«استانبول ایرانیان و کاروانسرای والده خان».بهارستان.ش4..1388.

 [1] BOA, Y.PRK.ZB 13/40  

[2] C.Bildikten,naklen ,Yüzyıllar boyunca Üsküdar , İstanbul 2001 c II,M.Nermin Haskan  a.g.e  II s 222

[3] -BOA.Y.A.HUS.469/51.

[4] Asitane,Evvel Zaman İçinde I,A.Ragıp Akyavaş, TDVY,Ankara,s 81

[5] -Asitane,Evvel Zaman İçinde  c II, A.Ragıp Akyavaş, TDVY,Ankara,s 224

[6] - Asitane,Evvel Zaman İçinde  c I, A.Ragıp Akyavaş, TDVY,Ankara,s 358

[7] İlknur Polat,Haydaroğlu,Osmanlı İmoaratorluğunda yabancı okullar, Ocak  yayınları, 1993 s, 156 -

[8] - دولت عثمانی نیز به  دنبال کردن اهدافی چون گسترش اتحاد اسلام ،جهاد با انگلیسیها و کاهش نفوذ آنها ،گسترش اندیشه ها و افکار پان ترکیسم و... سرانجام برای پرورش فکر جوانان ترک ایرانی به تاسیس مدرسه در ایران مبادرت ورزید و از آن میان فرمانده ی ارتش  عثمانی آذربایجان ، بنام صلاح الدین ،مدرسه ی صلاحیه را در ارومیه(1918/1336ق) تاسیس کرد.هر چند پس از خروج سپاه عثمانی  مدرسه تعطیل شد ولی آثار آن باقی ماند(برای مطالعه ی بیشتر به صلاحی،پرویز و بسناس ،مهری.تاریخ مدارس خارجی در ایران.انتشارات آوای نور.تهران.1382.ص3-212 مراجعه شود)برخی ایرانیان نیز پس از سفر به استانبول روش تدریس و سبک اداره ی مدارس موجود در قلمرو عثمانی را به کار بردند، از آن جمله می توان به  مدیر مدرسه ی نوبر ترقی خوی در آذربایجان غربی امروز ، ناصر دفتر روایی  موسس مدرسه ی ناصری  خلخال نیز موسس مدرسه رشدیه بنام حسن رشدیه در ایروان اشاره کرد(برای مطالعه ی بیشتر به کتاب : قاسمی پویا،اقبال.مدارس جدید در دورهٔ قاجاریه بانیان و پیشروان. صص 1-3790و379و547 مراجعه شود.

 [9]"مدرسهٔ اخوت ،کاظمین (به احتمال حدود انقلاب مشروطیت) نمونه دیگری است که اولین سند موجود ، درخواست کسب اجازه ی تاسیس آن در سال به تاریخ 1910 است[9].اطلاعاتی در خصوص چگونگی اداره ی مدرسه،درجه ی آن و وضعیت تدریسش در اسناد یافت نشد و نیز سندی که حاکی از پاسخ مثبت به این درخواست باشد ،وجود ندارد

A.g.e s 157  در منبعی دیگر مولفی به نام هدایت وهاب اوغلی  Hidayet Vahaboğlu در کتاب   Osmanlıdangünümüze Azınlık ve Yabancı Okulları  MEB.s 170 İstanbul 1997 نام مدرسه را چنین نوشته مدرسه ی راهنمائی ایران İran Orta Okulu و موسس آن را نیز اقبال دهقان قید کرده است.اما به روایتی برابر با احصائیهٔ 1306 ش وزارت معارف ،109 شاگرد  و 6 معلم داشته است که از آن میان 84 نفر به رایگان تحصیل می کردند .

             مدرسهٔ علوی ،نجف نیز دیگر مدارسی بود که برابر با احصائیهٔ سال 1306 ش، وزارت معارف، 118 دانش آموز و 8 معلم داشته که از آن میان 46 نفر رایگان تحصیل می کردند. مدرسهٔ حسینیه ی ، کربلا نیز مدرسه ی دیگری است که در سال 1306 ش دارای 115 شاگرد و هشت معلم بود و 72 تن از شاگردان به رایگان تحصیل می کردند. سندی موجود است که درخواست کسب اجازه ی تاسیس این مدرسه از سوی جمعیت انجمن مساوات ایرانیان می باشد .این سند(MEB) در تاریخ 1912 به ولایت بغداد ارسال شده بود.اهداف  متقاضیان تشکیل مدرسه ی ابتدایی رشدیه و اعدادیه بود که مفاد آن در بغداد مورد بحث قرار گرفت ولی چون ادامه ی سند موجود نیست[9] درباره ی نظرات مسوولان عثمانی اطلاعی یافت نشد. برای مطالعه بیشتر به کتاب  قاسمی پویا،اقبال.مدارس جدید در دورهٔ قاجاریه بانیان و پیشروان.ص548.

 [10] s  548 Hocanın makalesi,

[11]  S. 552.OSmanlı  Devletınde Iran Okulları ,Dr.Süleyman Büyükkarcı ,Selçuk Üniverstesi ,Konya , 7-9  1999 Osmanlı devletı Uluslararsı Kongre metınleri, Bilidirleri, www.türkiyat.selçuk.edu.tr

[12]   S  548

[13] Süleyman Büyükkarcı ,İstanbul  Sant Georg Avusturya Lisesi Dsamla OfsetMatbaası , ve TC konya , 1993 s 473

 [14]  A .g .e. Özel Eğitim Kurumları Genel Müdürleri,Araş.Özel İranİslam Cumhuriyeti Okulları  Dosyası  www.türkiyat.selçuk.edu.tr