میراث مکتوب- محمود بن عمر بن محمد زمخشری (467 – 538) از دانشمندان پرآوازه ای است که در روستای زمخشر خوارزم دیده به جهان گشود، و پس از تحصیل مقدمات علوم نزد پدر و دیگر دانشمندان خوارزم به بخارا، خراسان و مرو سفر کرد و پس از مدتی راهی مکه شد و روزگار درازی را در آنجا سپری کرد، و از همین رو به جارالله ملقب شد، و در پایان عمر دوباره به زادگاهش بازگشت و در روستای جرجانیه درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. جارالله زمخشری آثار زیادی را در علوم گوناگون تفسیر، حدیث، کلام، فقه و ادبیات از خود بر جای نهاده است که مهمترین آنها تفسیر کشاف ( الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل) است. این تفسیر یکی از شناخته شده ترین تفاسیر اهل سنت و نمونه ای از تفسیری معتزلی از آیات الهی است که از جنبه ادبی و بلاغی نیز بسیار حائز اهمیت است. تفسیر کشاف به همان اندازه که مورد توجه مفسران پس از زمخشری قرار گرفته، از سوی اشاعره و سلفیه نیز مورد حمله و مخالفت واقع شده است.

گفتنی است به تازگی ترجمه ای از این تفسیر ارزشمند به قلم آقای مسعود انصاری و با همت انتشارات ققنوس در جامه ای زیبا و چشم نواز در چهار مجلد منتشر شده است که پیش از هر چیز کوشش مترجم محترم و پرتلاش را ارج می نهیم و همت والای او را در ترجمه این اثر سترگ می ستاییم و به ناشر و دست اندرکاران انتشار آن نیز دست مریزاد می گوییم. آن گونه که مترجم در مقدمه خود می نویسد در این ترجمه "حدود شش متن چاپی و سه تصحیح" را مبنا قرار داده و اشکالات فراوان برخی از چاپها را با مراجعه به "نسخه های دیگر، چندین نسخه از تفسیر بیضاوی و شروح آن به ویژه شرح شیخ زاده بر بیضاوی و در پاره ای از موارد با دشواریهای زیادی رفع کرده" است. گذشته از آنکه منظور مترجم از "حدود شش متن چاپی و سه تصحیح" و "نسخه های دیگر" و... برای نگارنده این سطور با ابهام همراه است، و جز همین عبارت، به چگونگی ترجمه و منابع مورد استفاده در ترجمه و ... اشاره ای نشده است، شگفتا که در سراسر ترجمه جز چند پانوشت اندک و کوتاه مأخذ و توضیحی به چشم نمی خورد، و دریغا که ترجمه بی هیچ کتابنامه و نمایه و راهنمایی نیز به پایان می رسد و گویی مترجم همان شیوه ای را که شاید بتوان برای ترجمه رمان و داستان در پیش گرفت، برای ترجمه این متن متین و این تفسیر سنگین در پیش گرفته است. با این حال چنانچه مترجم در ترجمه دقیق و امین این اثر توفیق یافته باشد، این کاستیها را می توان به دیده اغماض نگریست، و چه بسا در چاپ های بعدی نیز قابل جبران باشد؛ چه آنکه دشواری ها و پیچیدگی های چنین متنی کافی است که مترجم را چنان به خود مشغول دارد و توانش را بفرساید که دست کم پیش از تولد نخستین چاپ از ترجمه، یارای تکمیل و تنقیح بیش از این برایش نباشد، و نگارنده را نشاید که از بیرون گود به جای تشویق و ترغیب کسانی که ترجمه این گونه آثار را به حق ضرورت می دانند، به خرده گیری و اما و اگر بپردازد. اما اینکه ترجمه وی تا چه حد استوار و دقیق و امین است، سخنی است که مجالی فراختر از این تنگ جای مجازی می طلبد، و صمیمانه امیدوارم چنانچه این مجال دست دهد، این ترجمه از این ویژگی برخوردار باشد و سربلند و کامیاب بیرون آید./ محمد باهر
|