موقعيت جغرافيايي و طبيعي يك كشور يا يك منطقه در مسائل اقتصادي، اجتماعي ،فرهنگي وسياسي آن جامعه تاثير به سزايي دارد چه بسا متفكراني همچون ابن خلدون ومنتسكيو عوامل محيطي را در سازندگي فرهنگ وتمدن يك جامعه اصالت ميدهند، واصولا رشدو توسعه فرهنگ و تمدن در جوامع يكجا نشين نمود پيدا ميكند . لذا شيوه زندگي كوچ و دامداري مردم تركمن صحرا از يك سو و موقعيت طبيعي دشت تركمن صحرا از سويي ديگر اقتضاي ضرورت سواد را نمي نمود . زندگي قبيلگي و دامداري و اينكه قبايل همواره درحال كوچ و گاهاًجنگ و گريز بودند و خانه و مسكن ثابتي از خودنداشتند امكان توسعه خواندن و نوشتن را در بين آنان از بين مي برد. البته اين سخن بدان معنا نيست كه همه تراكمه سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند بلكه خواندن و نوشتن در درجه اول دربين جوامع شهري و يكجا نشين توسعه مي يابد .آنجا كه بيرن يكي از شعراي معروف انگليسي مي گويد:‍‹‹وضع زمين اساس عمده تفصيل احوال قلبي ملتي ميباشد كه روي آن سكني دارند».

           جوامعي كه روند استقرار و گسترش آموزش و پرورش در يك سير طبيعي با در نظر گرفتن مقتضيات فرهنگي و محلي آن جامعه صورت گرفته به پيشرفتهاي علمي و تكنيكي بالايي دست يافتند ،اما در جوامعي كه آموزش و پرورش آن باشرايط وواقعيتهاي زندگي آن جامعه انطباق و هماهنگي نداشته توسعه آموزش و پرورش در آن جوامع عليرغم پيشرفت آن در ساير جوامع به تعويق افتاده است.

     نظام آموزش و پرورش نوين در بين تراكمه از همان ابتداي شكل گيري بدون توجه به شرايط محيطي و خصوصيات قومي ، فرهنگي و زباني همانند ديوار كجي چيده شد و آن هم به كمك سر نيزه رضا خان كه خود نماينده استعمار نو در ايران بود صورت گرفت .

      البته بر هر كسي واضح و روشن است كه يكي از اساسي ترين حقوق هر فرد در جامعه حق استفاده از آموزش همگاني است . آموزش و پرورش حق مسلم هر ملتي است و ايجاد و گسترش مدارس و مراكز تعليم و تربيت براي آحاد ملت امري پسنديده ، اما تحميل آن با سر نيزه و با اهداف استعماري و مسخ فرهنگي امري نكوهيده .

      قبل از بحث درباره چگومگي شكل گيري نظام آموزش و پرورش نوين و ايجاد مدارس به شكل امروزي در بين تراكمه ، به بررسي سابقه فعاليت مداري ديني و مكتبخانه هاي قديمي كه بعنوان زير بنا و اساس نهاد آموزش در بين تراكمه مطرح بودند مي پردازيم .

                                                               

                 

 

                                        ***

فعاليت مكتب خانه ها ومدارس ديني در تركمن صحرا

  

           دربين تراكمه تا قبل از ايجاد مدارس جديد به شكل امروزي ،تعليم و تربيت به معني عام كلمه از گذشته وجود داشته است.انتقال ميراث فرهنگي ، ديني ،آداب و رسوم محلي ، خصوصيات زندگي حَرَف مختلف و كاربرد ابزار و فنون در معيشت ، به طور غير مستقيم و در خلال زندگي مردم از نسلي به نسل ديگر آموخته و منتقل ميشده است .صرفنظر از آموخته هاي فرهنگي كه فرزندان از والدين و جامعه فراميگرفتند آموزش و پرورش به معني سنتي آن بتوان نام آموزش مكتب خانه اي يا حوزوي بر آن نهاد از دير بازدر اين منطقه وجود داشته است اين مكتب خانه ها به عنوان زير بنا و اساس نهاد آموزشي مطرح بوده و عموماً توسط علماي دين داير و مسئوليت تعليم وتعلم كودكان و نوجوانان را به عهده داشتند .

      از آواخر دوره قاجار با استناد به ياداشتهاي محمد علي قورخانچي و كلنل ييت وديگر ياداشتهاي برجا مانده ازآن دوران، ميتوان از متوليان چندين مدرسه ديني نام برد كه در سراسر تركمن صحرا نقش محوري داشتند از آن جمله سلطان محمد آخوند در گنبد كاووس ، بگ مرادايشان در ناحيه مركزي گنبد كاووس ، رجب آخوندو عثمان آخوند در گميشان، قليچ ايشان كه نواحي كلاله شهرت خاصي داشتند ، بدنبال استقرار نظام كمونيستي در شوروي سابق تعدادي از روحانيون ملل آسياي مركزي به مناطق شمال مركزي ايران پناهنده شدند . حضور اين عهده تاُثيرات فراواني در شكل گيري احساسات ديني تركمنها بر جايي نهاد از جمله افزايش تعداد حوزه هاي علميه و تعميق فرهنگ مذهبي را در بر داشت .

     اما بارزترين نقطه در تركمن صحراي ايران كه كانون تجمع علماي دين بود ميتوان از گمش تپه نام برد.علماي اين خطه در تاَسيس مدارس مذهبي و تدريس علوم ديني در امر تعليم و تربيت از شهرت خاصي برخوردار بودند . بزرگترين و مهمترين مدرسه مذهبي كه ميتوان بدان اشاره كرد متعلق به رجب آخوند صيادي بود. ايشان از جمله روحانيوني بود كه در كنار فعاليتهاي سياسي در دوره مشروطيت و تدريس علوم ديني نيز اهتمام داشت وي براي طلاب مدرسه خود العلم را به زبان فارسي تدريس ميكرد . از ديگر مواد تدريس ايشان به حرف، ماُئه عامل،كافيه ،شرح ملا وهدايه مي توان اشاره كرد. شاگرداني كه از محضر ايشان تلمذ كردند حدود 15نفر بودند.  گروه اول از شاگردان وي ملا شيخ نياز ، ملا خوجه ، ملا قادير ، ملا كامل قديمي را ميتوان نام برد. ملا عبا، ملا محمد قلي، ملا اراز قليچ ، ملا عبدالغفور آهنگري، گروه دوم از شاگردان رجب آخوند بودند. بعدها شاگردان ديگر حوزه ها از جمله هجو آجوند طلابي، ملا كريم، تاقرسيد آخوند، ملاصالح به حوزه رجب آخوند ملحق شدند . در سالهاي بعد تعدادي از اين شاگردان از جمله ملا عبداله و محمد شرعي به تشويق ايشان در ادارت دولتي مشغول به كار شدند .مدرسه علميه رجب آخوند هميشه داير بوده و وي از جمله اولين روحانيوني بود كه مجوز درجه آخوندي را صادر كرد. در زمان حيات وي اولين مسجد سنگي در گمش تپه ساخته شد كه به داش مسجد (مسجد سنگي)معروف بود كه همان مسجد رجب آخوند ميباشد.

      رجب آخوند صيادي از نوع آوران و پيشگامان مدارس جديد در بين تراكمه بود وي در كنار تدريس علوم ديني به آموزش علوم جديد (دنيوي) نيز توجه خاص داشت .دراين باره مرحوم عبدالغفور آخوند آهنگري شاگرد و كاتب رجب آخوند در كتاب خود اينگونه مينويسد :

« مرحوم رجب آخوند پس از مهاجرت از حسنقلي و استقرار در گمش تپه از تخته نارات مدرسه و مكتب خانه اي ساخت . والدين بچه ها را جهت تحصيل ترغيب ميكرد . مردم از آن استقبال كردند. پس از مدتي گمش تپه مركز علوم ديني شد و علوم عربيه در بين تراكمه مداول گرديد . مدتي بعد عبدالرحمن فرزند روشن فكر ايشان به امر پدر مكتب خانه جديد به سبك امروزي با مقداري ميز و صندلي، نيمكت و تخته سياه دائر كرد و شاگردانش مانند محصلين امروزي به صف وارد كلاس ميشدند . اين نوع مكتب خانه قبل از اين در بين تراكمه وجود نداشت در آن دروسي چون تاريخ اسلام و شريعت، جغرافيا، حساب و هندسه،املاء وانشاء تدريس مشد . مدتي بعد معلمان آن،درس نظام و ژيمناستيك را هم آموزش دادند . رجب آخوند بر اين اعتقاد بو و هميشه مي گفت: بر هر قوم لازم و واجب است كه خط و زبان دولت متبوع خود را بداند . وي بعدها طلاب علوم ديني خود را جهت يادگيري خط و زبان فارسي به استرآباد فرستاد و با رئيس معارف استرآباد در اين باره مكاتباتي داشت ».

      مرحوم رجب آخوند جهت كسب علوم جديد معلماني را نيز به گمش تپه دعوت كرد هر چند اين كار با مخالفت ، تمسخر و حتي اهانت عهده اي از روحانيون محل همراه بود . در اين باره مرحوم آهنگري مينويسد:

      « فردي به نام فهيمي بگ كه اهل ترك عثماني و مهمان رجب آخوند بود، چند تن از كودكان را درس ميداد مدتي بعد عهده اي او را بين روستاي قارقي و سلاخ به بهانه اينكه اخبار منطقه را به حاكم استرآباد گزارش ميدهد به قتل رسانند» .

        به اين ترتيب براي اولين بار فكر ايجاد مدارس به سبك امروزي و فراگيري علوم جديد در بين تراكمه توسط وي شكل گرفت. اهتمام ايشان در اين راه تا بدانجا بود كه فرزنداش به نام احمد

( گرگانلي- آخوندوف)را جهت كسب علوم جديد به روسيه فرستاد .

       رجب اخوند صيادي از نخستين بانيان و انديشه گران مدارس جديد در تركمن صحرا ميباشد . ايشان را ميتوان پدر فرهنگ نو و پير معارف تركمن ناميد . وي از گروهي متعصبِ گذشته گرا ، كه هميشه سد راه تحولات جامعه ميشدند و بنام مقدس دين در برابر هر تغييري مقاومت ميكردند در مقابل آنها ايستاديگي كردند.

       از ديگر مدارس مذهبي مهم كه در گمش تپه فعاليت داشت مدرسه علميه عثمان آخوند بود. عثمان آخوند تحصيلات ابتدايي را در گمش تپه به اتمام رساند و جهت ادامه تحصيل عازم بخارا شد. بعد از مراجعت از بخارا به تدريس علوم ديني پرداخت . و همزمان با كار تدريس و نويسندگي وارد فعاليتهاي سياسي گرديد . وي از مردان با سواد و آگاه به مسائل سياسي و اجتماعي تركمنها بود . مدرسه علميه ايشان هميشه داير بوده است . ملا ماَمد ولي، سلطان ماَمد، ملاماَمد گلدي ، اراز نياز آخوند و فرزندانش طاهر و محمد ، ملا ايلي ، ملا ولي ، مشهدآخوند همگي از شاگردان عثمان آخوند بودند كه در نزد وي تلمذ ميكردند . از روحانيون ديگر بايرام گلدي آخوند و ساتليخ بردي آخوند نيز صاحب حجره و مدرسه بودند . هر يك در حدود 60 الي 70 نفر طلبه داشتند كه از اطراف و اكناف مي آمدند و درس ميخواندند. اين طلاب از لحاظ مالي وضعيت خوبي نداشتند و سختي هاي بسيار تحمل ميكردند و بعد از اتمام دوره مقدماتي راهي بخارا ميشدند . از جمله روحاني كه كلاسهاي درس ايشان تا زمان وفاتش به سال 1341 شمسي باز بود ولي جان آخوند وافي ميباشد. ايشان به زبان عرب و علم معافي و فقه و كلام و فلسفه ، منطق و تفسير و حديث تسلط كافي داشت . پس از رحلت رجب آخوند اداره امور مربوط به جماعات همچون برگزاري مراسم مذهبي و امامت و خطابت در اجتماعات بزرگ مذهبي و مضاف برآن مسئوليت رسيدگي به امور مشكلات قضايي و حل وفصل شرعي منطقه به وي محول شد . ايشان همچون استادش رجب آخوند جوانان را جهت كسب علوم و فنون جديد تشويق ميكرد.

          در اين زمان مكتبخانه هاي قديمي هم فعال بودند.معلمين ازبك از خيوه و بخارا به گمش تپه مي آمدندو در مسير حج يك يا دو سال ميماندند و تدريس ميكردند و به خاطر ثواب و اندكي هم تمكن مالي مي ماندند و با تعيين جانشين سپس راهي حج ميشدند . از جمله ايشان يكي عبدالرسول تاشكندي از اهالي ازبك بود كه درس تلخيص و منطق ملا عبداله و تفسير را تدريس ميكرد. ديگري عبدالقادر آخوند و عبدالوهاب آخوند كه از آخوند هاي لزگي بودند كه درس اظهار با ورو آنها متداول گرديد . مدتي هم به طور موقت بازماندگان انور پاشا از تركستان به زبان تركي ، جغرافي، حساب، هندسه ، دستور زبان تركي را بر اساس كتابهايي كه در تفليس چاپ ميشد در گمش تپه تدريس ميكردند .

     درهمين سالها عده اي از افسران ترك عثماني كه در جنگ اول جهاني به اسارت روسها درآمده بودند با پايان يافتن جنگ آزاد شدند و به گمش تپه وارد شدند . آنها مدارسي داير كردند كه درآن در كنار تعليم نظامي ، به جوانان خواندن و نوشتن هم مي آموختند . گروهي از شاگردان اين مدرسه بعدها جهت ادامه تحصيل روانه تركيه شدند . در اوج فعاليتهاي اين گونه مدارس تهاجم رضاخان به تركمن صحرا آغاز شد و در 12 آبان سال 1304شمسي قواي نظامي رضاخان تركمن صحرا را به اشغال خود درآوردند.

منبع:www.komishdepemiz.blogfa.com