در ميان دروس پيش نياز دوره دكتري فرهنگ و ارتباطات درس تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي در دو واحد ارائه شد. متن اصلي اين درس كتاب كارنامه اسلام نوشته دكتر عبدالحسين زرين كوب بود. استاد محترم ضمن تدريس از دانشجويان خواستند كه هر يك فصلي از كتاب را به عنوان موضوع انتخاب كرده و گزارشي حضوري در كلاس و مقاله‌اي تحقيقي به هنگام برگزاري جلسه امتحان ارائه كنند.

اين نوشته گزارشي دير هنگام براي آن درس است. از آنجا كه ارائه گزارش تا انتشار كتاب تاريخ نگاري در اسلام - حاصل كار مشترك آقايان دكتر هادي عالم زاده و سيد صادق سجادي – به تاخير افتاد با اشاره استاد محترم معرفي انتقادي آن اثر به عنوان تكليف درسي معين شد.

ناگفته پيداست كه نقد تخصصي كتاب «تاريخ نگاري در اسلام» در حيطه توان و دانش اساتيد و پژوهشگران رشته تاريخ اسلام است و آنچه در پي مي‌آيد حاصل بررسي كنجكاوانه يك خواننده غير متخصص است.


 معرفي اجمالي

كتاب تاريخ نگاري در اسلام نوشته سيد صادق سجادي و دكتر هادي عالم‌زاده در سال 1375 و به همت سازمان مطالعه و تدوين كتاب درسي دانشگاهي (سمت)  منتشر شده است. ا ين كتاب در 160 صفحه ، شش فصل و يك كتاب شناسي تنظيم شده است. نويسندگان در پيشگفتار علل تهيه اين كتاب را «وجود نكته‌هاي ناگفته بسيار در تاريخ نگاري اسلامي، جوان بودن اين رشته، انجام نشدن هيچ تحقيق جدي و دقيق در اين باره در زبان فارسي و دشواريهاي پيش روي استادان و مدرسان و به ويژه دانشجويان به خاطر فقدان متن درسي» بر شمرده اند. (عالم زاده، 1375، 2-1)

نويسندگان از «يكسال تحقيق و تتبع»، «استفاده از مهم‌ترين و معتبرترين منابع اصيل تاريخ اسلام و تحقيقات جديد محققان مسلمان و خاور شناسان»، «تطابق كتاب با سر فصلهاي مصوب» و «زبان درخور مقصود» به عنوان مهم‌ترين ويژگيهاي كتاب تاريخنگاري در اسلام به عنوان كتابي درسي ياد كرده اند. (همان،2)

در انتهاي مقدمه موجز كتاب به گستره موضوعي آن اشاره شده است و «تحقيق در تعاريف، انگيزه‌ها، فوايد، اهداف، منشا تاريخ نگاري، روشها، مكاتب، شيوه‌هاي تدوين و تنظيم تاريخ و انواع تاريخ نگاري اسلامي» به عنوان موضوعات اصلي مورد بحث مطرح شده است (همان: 3)

فصل اول به بيان كلياتي در باب تاريخ و تاريخ نگاري اسلامي اختصاص دارد. در بخش اول اين فصل با اختصار و دقت، منابع اوليه تاريخي، معاجم لغوي و سپس كتابهاي متاخرين اعم از شرق شناسان غير مسلمان و محققان مسلمان مورد بررسي قرار گرفته و منشا، معاني لغوي و اصطلاحي واژه و مفهوم «تاريخ» تشريح شده است. بخش دوم اين فصل به تاريخ نگاري اسلامي پرداخته است.

 نويسندگان معتقدند تاريخ نگاري اسلامي به مفهوم خاص آن كه از قرن دوم هجري آغاز شد، ادامه سنت نقل اخبار و قابل مقايسه با مفهوم امروزي «تك نگاري تاريخي» است. آنان قرآن، حديث، سنتهاي تاريخ نگاري مناطق فتح شده،  تشكيل دولت اسلامي، كشمكشهاي سياسي، دسته بندي‌هاي نژداي و مسائل مربوط به امامت و خلافت را از زمينه‌هاي پيدايش و رشد تاريخ نگاري اسلامي مي‌دانند (همان: 16) . در بخش بعد هدف و فايده تاريخ نگاري" با استناد به ديدگاههاي مورخان برجسته‌اي چون طبري، ابن قتيبه ، دينوري، مسكويه. خطيب بغدادي ، ابن اثير، مسعودي، ابن جوزي و سخاوي و اهداف هر يك را از نگارش تاريخ بر شمرده شده است. (همان: 19-17)

در بخش آخر فصل اول جايگاه تاريخ در طبقه بندي علوم نزد مسلمانان مورد بحث قرار گرفته است، در اين بخش به ديدگاههاي ابو عبدالله محمد خوارزمي،  ابن حزم ، فخر رازي ، اخوان الصفا ، قطب الدين شيرازي، ابن خلدون، آملي و طاش كوپري زاده استناد شده است.

فصل دوم به منشا تاريخ نگاري اسلامي اختصاص دارد. در اين فصل شش منشأ براي تاريخ نگاري اسلامي بر شمرده شده است. هر يك از ميراثهاي عربي ، ايراني، يوناني، يهودي، مسيحي و اسلامي (قرآن و سنت) تاريخ نگاري به ايجاز مورد بررسي قرار گرفته و منابع تاريخي اين آثار به اجمال معرفي شده است.

«روشها و مكاتب تاريخ نگاري» عنوان فصل سوم است. در اين فصل تحت عنوان روشهاي تاريخ نگاري سه روش روايي ، تركيبي و تحليلي و تحت عنوان مكاتب تاريخ نگاري ، مكاتب مدينه (شامل شش راوي اخباري)، عراق (شامل هشت راوي اخباري)، ايران، شام و اندلس مورد بحث نسبتاً تفصيلي قرار گرفته و كتابها و مورخان هر مكتب معرفي شده‌اند.

فصل چهارم به شيوه‌هاي تدوين و تنظيم در تاريخ نگاري اسلامي اختصاص يافته است. شيوه تنظيم مواد تاريخ به لحاظ موضوع، زمان و مكان و اشكالي مانند حديثي – تاريخي، دودماني، تنظيم بر حسب طبقات، رعايت تسلسل زماني با شيوه سالشماري، تبار شناختي و فرهنگنامه‌اي در اين فصل طرح و در هر شيوه نويسندگان و كتابهاي آنان معرفي شده است.

فصل پنجم گستره تاريخ نگاري در سرزمينهاي اسلامي را به بحث گذارده است و پنج حوزه مغرب و اندلس، مصر و شام، ايران، شبه قاره هند و عصر امپراطوري عثماني، به تفكيك مورد اشاره قرار گرفته است.

فصل ششم به بيان انواع تاريخ نگاري اسلامي اختصاص دارد و از شيوه‌ها و گونه‌هاي مختلف از جمله سير و مغاري ، مقاتل و فتن و حروب، خراج و فتوح، تواريخ عمومي، تواريخ دودماني، تواريخ محلي، انساب، طبقات، وزارت و ديوانسالاري فرهنگنامه‌هاي تاريخ و فرق و مذاهب ياد كرده است و در هر گونه نمونه‌هايي از مهم‌ترين كتب تاريخي معرفي شده است.

در پايان منابع و كتابشناسي شامل كتابهاي عربي – فارسي و لاتين به ترتيب الفبايي نام نويسندگان درج شده است.

كتاب اگر چه نسبتاً كم حجم است اما بسيار اطلاع رسان  (Informative) تنطيم شده و در فصول متعدد، ابعاد مختلف تاريخ نگاري اسلامي را تشريح كرده است. اين اثر براي دانشجويان دوره كارشناسي يك كتاب آموزشي و براي ديگران يك مرجع دستي (Hand Book) به شمار مي‌آيد.

 

نقد و بررسي

عنوان كتاب را مي‌توان نقطه آغاز نقد و بررسي قرار داد. تاريخ نگاري چه مفهومي دارد؟ در فصل اول عليرغم ارائه ديدگاههاي گوناگون درباره مفهوم، موضوع و اهداف تاريخ نگاري، يك جمع بندي از تعاريف تاريخ كه مبناي كار نويسندگان قرار گرفته باشد به چشم نمي خورد. اگر چه در اشاره به معناي غربي تاريخ از روزنتال مطالبي را نقل كرده‌اند (همان: 90) اما تكليف خود را با محدوده مفهومي مورد پذيرش او از تاريخ روشن نكرده‌اند. روزنتال تنها تعريف قابل بررسي عملي از تاريخ را «وصف ادبي اعمالي كه بر انسان، خواه افراد يا گروهها وارد شده است و در سير تحول و تطور گروه يا فردي معين متجلي و موثر بوده است» مي‌داند (روزنتال 1365 ج 1: 21) و كتاب خود را بر مبناي همين تعريف سامان داده است. اما نويسندگان كتاب تاريخ نگاري در اسلام به علت عدم تعهد به يك تعريف مشخص در تفكيك و تمييز تاريخ، حديث ، روايت ، خبر و... مرزبندي مشخصي ارائه نكرده‌اند.

مسئله بعدي مفهوم «در اسلام» است. نويسندگان معتقد هستند كه «تاريخ نگاري اسلامي با اسلام آغاز شد، اسلام را محور خود قرار داد و همراه با آن رشد و گسترش يافت و روي به تكامل نهاد» (عالم زاده 1375: 12) ولي اين مشكلي را حل نمي‌كند. همان گونه كه روزنتال تصريح مي‌كند نگارش در باب تاريخ نگاري توسط هر گروه خاص يا در هر دوره خاصي كه صورت گيرد تنها به معناي نشان دادن سير تحول و تطور مفهوم تاريخ در انديشه و برداشت تاريخ نگاران آن گروه يا دوره خاص و توصيف منشأ، رشد يا انحطاط مورد بيان ادبي بكار رفته در ارائه مواد تاريخ است. (روزنتال 1365: 13) آيا مولفان مطالعه تاريخ نگاري در اسلام را به معناي تاريخ نگاريِ تاريخ نگاران مسلمان فرض نموده و شرط مسلمان بودن مورخ را در بررسيهاي خود لحاظ كرده‌اند؟ يا با پذيرش مفهوم فرهنگي اسلام هر اثر تاريخي در حوزه تاريخي و جغرافيايي تمدن اسلامي از ابتدا تا كنون را در محدوده پژوهش خود داخل كرده‌اند. در واقع سوال بنادين در هويت رشته و گروه «تاريخ و تمدن ملل اسلام» يعني تعريف حدود، رويكردها و تمايز بخشي با رشته‌هاي همسايه – كه باعث تغيير و تعديل نام آن شده است – در اين كتاب نيز خود را به خوبي نشان مي دهد. اين مسئله را مي‌توان با طرح يك سوال ساده ولي كليدي روشن كرد. اگر كتاب «تاريخ نگاري در اسلام» توسط يك استاد رشته تاريخ در دانشكده ادبيات و براي دانشجويان آن رشته نوشته مي‌شد رويكردها ، فصل بندي و محتواي آن با كتاب فعلي تفاوتي داشت يا خير؟ اين تفاوتها چه بود و چگونه رخ مي‌نمود؟ تفاوت گذاري ميان نگاه تمدني و فرهنگي به تاريخ اسلام با نگاه تاريخي به تمدن و فرهنگ اسلامي اگر چه در ابتداي امر يك بازي زباني به نظر مي‌آيد اما در حقيقت وجه تمايز اساسي ميان دو رشته همسايه تاريخ اسلام و تاريخ تمدن و ملل اسلامي است.

شايد برخي اين سوال را فراتر از حيطه بحث در مورد كتابي بدانند كه عمدتاً به ماخذ شناسي پرداخته است. اما از آنجا كه هر بررسي اصيل تاريخي با ماخذ شناسي آغاز مي‌شود و غلبه هر گونه نگرش در تعريف مفهوم و حيطه تاريخ اسلام، مسلمانان، فرهنگ يا تمدن اسلامي مي‌تواند منجر به حذف يا اضافه شدن مجموعه‌اي از مآ‌خذ تاريخي گردد نمي‌توان اهميت انتخاب رويكرد مناسب و پذيرش تبعات آن را ناديده گرفت.

مساله بعدي مربوط به تعريف كتاب درسي است. تفاوت كتاب درسي با انواع ديگر تاليفات و مكتوبات، محور بودن رويكرد آموزشي در كتاب درسي است. كتاب درسي مجموعه دانش موجود در يك عنوان تخصصي از يك رشته علمي را متناسب با سطح دانشجويان فراهم و در قالبي متناسب با اهداف خاص آموزشي ارايه مي‌كند (اديب سلطاني، 1374: 6) تاريخنگاري در اسلام را نمي‌توان يك كتاب درسي به معناي مصطلح دانست زيرا فاقد مشخصات پايه‌اي از جمله تعيين اهداف شناختي و مهارتي در هر درس، بودجه بندي دروس متناسب با زمان بندي و حجم هر درس، جامعيت، تناسب با دانش پيشين مخاطبان، سير از ساده به مشكل و تشويق دانشجويان به پژوهش از طريق طرح پرسشهاي لازم يا ارايه تكاليف درسي است. (بيان و شكيبا، 1372: 87)

نكته ديگر مربوط به ميزان نو آوري در كتاب است. مقايسه ساختار و فصل بندي تاريخنگاري در اسلام با كتابهاي مشابه شرق شناسان كه پيش از آن ترجمه و منتشر شده است نشان مي‌دهد جز در بخش مربوط به مكاتب تاريخنگاري – كه آنهم عمدتاً اقتباس از شيوه نگرش عبدالعزيز الدوري است – تلاش خاصي براي در انداختن طرحي نو صورت نگرفته است (مقايسه كنيد با روزنتال، 1365 و سواژه، 1366 و كاهن، 1370). كتاب در اغلب موارد فاقد استقلال در رويكرد تحليلي و جمع بندي است و تحليلها و دسته بنديها اغلب ماخوذ از كتابها و نويسندگان ديگر است. شايد تكيه بسيار نويسندگان بر رعايت اختصار توام با مستند سازي همه نوشته‌هاي كتاب منجر به اقتباس برخي تحليلها، دسته بنديها و حتي جمع بنديها از منابع دست دوم بدون ذكر علل و شواهد شده باشد. (نك: عالم‌زاده، 1375 : 16 – 18 – 20) البته مراجعه مولفان به متون اصلي در مواردي مانند تحليل ارائه شده در مورد نصر بن مزاحم، مشهود است. (همان : 61).

ملاحظه ديگر لزوم توجه به نقائص اين كتاب نسبت به كتابهاي مشابه است. پرداختن به مباحثي مانند آثار جغرافيايي و سفرنامه‌ها، منابع روايي و فقهي، منابع باستان شناسي (سواژه، 1366) منابع ادبي، هنري، علمي و فني (كاهن 1370 و حميدي 1372) و داستان سرايي تاريخي (روزنتال 1365) كه مجال طرح در اين كتاب نيافته‌اند ضروري است چرا كه به نظر مي‌رسد اين مباحث در روشن شدن وجوه مختلف حيات فرهنگي تاريخ اسلامي – كه رويكرد اصلي دانشجويان اين رشته است – داراي اهميت به سزايي است.م

آخرين موضوع قابل توجه مسئله منابع لاتين است. در مجموع 12 نوشته لاتين در كتابشناسي ذكر شده است و از آن ميان 7 نوشته ماخوذ از مقالات يك كتاب به نام (Historians of the middle east) است. اگر از اشتباه تايپي نام كتاب در مدخل سوم بگذريم، عدم درج مشخصات كامل كتابشناختي اين اثر به خصوص نام ويراستار يا ويراستاران مجموعه را نمي‌توان ناديده گرفت. استفاده از متن انگليسي روزنتال عليرغم وجود ترجمه فارسي نيز احتمالاً به دليل عدم اعتماد به دقت مترجم در ضبط اعلام قابل توجيه است.

كتاب تاريخنگاري در اسلام عليرغم برخي كاستيها – كه در مورد هر كار مختصر و مشترك قابل انتظار است – سنگ بناي مناسبي براي انتشار آثار تحليلي و تفصيلي است. اميد آنكه با ارائه ويرايش – و چه بسا جلد – دوم اين كتاب ارزشمند، دسترسي دانش پژوهان به منابع راهنما در خصوص تاريخ اسلام افزايش يابد.


كتابشناسي

1- اديب سلطاني، مير شمس الدين، راهنماي آماده ساختن كتاب، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374

2- بيان، حسام الدين و شكيبا مقدم، محمد، مديريت شيوه‌هاي نو در آموزش، تهران ، مركز آموزش مديريت دولتي، 1372.

3- حميدي، جعفر، تاريخ نگاران، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، 1372

4- روزينال فرافتس، تاريخ تاريخ نگاري در اسلام (دو جلد) ترجمه اسداله آزاد، مشهد آستان قدس ، 1365.

5- سواژه، ژان، مدخل تاريخ شرق اسلامي، تحليل كتابشناختي، ترجمه نوش آفرين انصاري، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1361.

6- عالم زاده، هادي و سجادي، سيد صادق، تاريخ نگاري در اسلام، تهران، سمت، 1375.

7- كاهن، كلود، درآمدي بر تاريخ اسلام در قرون ميانه ترجمه اسداله علوي، مشهد، آستان قدس، 1370

منبع:www.isu.ac.ir