ر=آشوراده نویسنده (ها) : حسین قره چانلو. دایره المعارف بزرگ اسلامی
نام آشوراده، بهشکلی که اکنون در کتابهای تاریخی و جغرافیایی ضبط شده است، در متون تاریخی و جغرافیایی پیشاز مغول نیامده است، اما در جریان رویدادهای سدههای نخستین اسلامی، طی حملاتی که روسها به کرانههای دریای مازندران و جزایر آن کردهاند، آشوراده نیز، که در آن زمان نام مشخصی نداشته (و ظاهراً جزئی از جزایر انجیله بوده، که بعدها نام میانکاله گرفته)، آماج تاختوتاز آنان گشته است. ظهیرالدین مرعشی نخستین حملۀ روسها را در ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م، همزمان با آخرین سال حکومت محمد بن زید علوی، میداند و مینویسد: «در آن (زمان) جماعتی روسیان به کشتی نشسته بودند. از دریا بیرون آمدند و در طبرستان خرابی کردند. آلسامان به استیصال آنها سعی نمودند و بهکلی آن قوم را برانداختند» (ص ۱۴۵).
حملۀ دیگر آنان در ۲۹۷ ق / ۹۱۰ م روی داد که روسها با ۱۶ کشتی جزایر آبسکون، کاله، آشوراده و سواحل دریا را تاراج کردند و مسلمانان را کشتند و اموال آنان را به یغما بردند. در همین زمان، ابوالضرغام احمد بن القسم، والی ساری، این واقعه را برای ابوالعباس، حاکم طبرستان، نوشت و او سپاهی به کمکش فرستاد. روسها در این وقت در انجیله (که ابناسفندیار آن را کاله نامیده است) فرو آمده بودند (ابناسفندیار، ۱ / ۲۶۶). همین مؤلف از حملات بعدی روسها (در سالهای بعد) به نواحی طبرستان، و حتى به شهر ساری، سخن گفته است (همانجا).
حملۀ دیگری که احتمالاً میتواند با جزایر جنوب شرقی دریای مازندران و سواحل آن ارتباط داشته باشد، هجوم روسها به اران و گیلان است که ابوعلی مسکویه در ذیل رویدادهای ۳۳۲ ق / ۹۴۴ م بدان اشاره کرده است (۲ / ۶۲، ۶۳). اما وی به صراحت از آمدن روسها به سواحل جنوبی دریای مازندران و جزایر آن یاد نکرده است. یکی دیگر از مورخان ایرانی این حمله را بر سواحل جنوبی این دریا و جزایر آن (آبسکون و کاله و آشوراده) عمومیت داده است (کسروی، ۷۸).
بهاحتمال بسیار، نام آشوراده در دورۀ قاجار با تسلط قبایل ترکمن بر این جزایر پیدا شده است. مستوفی در سدۀ ۸ ق / ۱۴ م از انجیله با عنوان جزیره یا شبهجزیرۀ نیممردان یاد میکند و میگوید: فاصلۀ آن تا استراباد ۳ فرسنگ است و کشتیهای روس بدانجا رفتوآمد دارند (ص ۱۶۰).
قزاقهای جنوب روسیه در ۱۰۷۶ ق / ۱۶۶۵ م به مازندران حمله کردند و فرحآباد، مرکز آن ایالت، را آتش زدند و پساز آن در شبهجزیرۀ میانکاله و جزایر نزدیک به آن مستقر شدند، ولی ایرانیان آنان را از آنجا بیرون راندند (سایکس، ۲ / ۳۰۶). روسها بار دیگر در زمان آقا محمدخان کوشیدند تا راهی به سواحل جنوبی دریای مازندران پیدا کنند. در ۱۱۹۷ ق / ۱۷۸۳ م ویونوویچ[۱]، سردار روس، با چند کشتی به سواحل گرگان (میانکاله و آشوراده) آمد و از آقا محمدخان اجازه خواست تا تجارتخانهای در آنجا دایر کند، اما بهجای تجارتخانه، دژی نظامی با ۱۸ عراده توپ بنا کرد؛ ولی آقا محمدخان با تدابیری خاص، آنها را وادار به ترک آنجا، و خرابکردن قلعه ساخت (اعتمادالسلطنه، ۳ / ۳۸، ۳۹).
اختلاف بـا روسها بر سر آشوراده و جزایر و سواحل جنوبی دریای مازندران همچنان باقی ماند، تا با انعقاد دو پیمانِ گلستان (۱۲۲۸ ق / ۱۸۱۳ م) و ترکمنچای (۱۲۴۳ ق / ۱۸۲۸ م)، طی مادهای در هر دو پیمان، داشتن ناو جنگی در دریای خزر فقط به دولت روس اختصاص یافت (کرزن، ۲ / ۴۷۳، ۴۷۴). دولت ایران که از داشتن کشتیهای مجهز جنگی در دریای خزر منع شده بود، در ۱۲۵۲ ق / ۱۸۳۶ م، برای سرکوب دزدان دریایی ترکمن که به سواحل مازندران حمله میکردند، از دولت روسیه درخواست کمک دریایی کرد (سایکس، ۲ / ۴۹۷). دولت روس و شخص تزار پاسخ دادند که خود انجام آن کار را به عهده خواهند گرفت. اما روسها از این درخواست سود جستند و جزایر آشوراده را اشغال کردند و سپس به خلیج حسینقلی و چکشلر و چلیکن و خلیج بَلخان که همگی، اسماً یا در واقع، جزو قلمرو ایران بودند، نیز دست یافتند (کرزن، ۲ / ۴۷۴). روسها با اشغال آشوراده، به رغم اعتراضهای شدید ایران و انگلستان، در آنجا پایگاهی ایجاد کردند (ترنزیو، ۶۰- ۶۱).
در ۱۲۵۸ ق / ۱۸۴۲ م روسها سراسر جزایر آشوراده را اشغال کردند (آدمیت، ۴۸۳) و چند عمارت، بیمارستان و ۴ سربازخانه با ۴۰۰ سرباز در آنجا ساختند (سفرنامه ... ، ۳۷). با اشغال آشوراده توسط روسها، تسلط مستقیم آنان بر خلیج گرگان و کرانۀ جنوب شرقی دریای خزر قطعی شد. روسها در ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م از محمدشاه اجازه خواستند تا کشتیهای جنگی خود را به کرانۀ جنوب شرقی دریای مازندران و جزایر آشوراده وارد کنند. این درخواست با اعتراض شاه و صدراعظم وقت، حاج میرزا آغاسی، روبهرو گشت. اما سرانجام به محمد امین، بیگلربیگی گیلان، دستور داده شد که از ورود کشتیهای جنگی روس به سواحل ایران جلوگیری نشود (آدمیت، ۴۸۳، ۴۹۳).
از جهانگردانی که در دورۀ ناصری آشوراده را از دیدگاههای گوناگون دیده، و به حضور دولت روس در آنجا اشاره کردهاند، یکی آرمینیوس وامبری است. او مینویسد: خانههای آشوراده واقع در انتهای زبانۀ باریک خاکی (شنی) جای دارد که بهسبک معماری اروپایی بنا شده است. بهویژه کلیسای آن با برج ساعتش جلبنظر میکند و هماکنون که من از آشوراده دیدن میکنم، خِدِرخان، دریابیگی روسها، در آنجا سکونت دارد (ص ۶۲-۶۴). بُهلِر نیز مینویسد: این جزیره در ۴/ ۱ ۲ فرسنگی شمال بندرگز واقع است و بهاندازۀ نیمفرسنگ با میانکاله فاصله دارد. درازای آن ۶۰۰‘۱ ذرع، و پهنای آن ۱۰۰‘۱ ذرع است. آب آن شور است و بهجز نی چیز دیگری در آنجا نمیروید. صاحبمنصبان روس چند درخت توت در آنجا کاشتهاند (ص ۷۰). مکنزی دربارۀ آشوراده مینویسد: روسها در آشوراده پایگاهی دارند و شرکت جدیدشان نیز در آشوراده نمایندهای دارد. کلیسای آنان ساختمان چوبی زیبایی دارد که روی آن صلیبی نهادهاند. اکثر خانههای آشوراده از نی و کاه و تختههای چوب ساخته شده است. تعدادی مغازه متعلق به مسلمانان اهل گز و قرهتپه است که انواع خوراکیهای تازه را از ساحل مازندران به آنجا میآورند و میفروشند. بیمارستان آنجا ۱۴ تا ۱۵ تخت با دو پزشک جراح دارد که مسئول پذیرایی از بیماراناند. همچنین حدود ۴۵ ساختمان مسکونی کلبهمانند در آنجا دیده میشود (ص ۱۵۷- ۱۵۹).
آشوراده از ۱۲۶۸ ق / ۱۸۵۱ م ــ که مذاکرات ایران با دولت روس برای استرداد آن، با عزل امیرکبیر، در بوتۀ فراموشی افتاد ــ تا ۱۲۹۹ ق / ۱۸۸۲ م، بهمدت ۳۰ سال تمام، در اختیار دولت روس بود. سرانجام، پساز سقوط آخرین تزار روسیه، نخست طبق یادداشتهای مورخ ۱۴ ژانویۀ ۱۹۱۸ م / ۲۴ دی ۱۲۹۶ ش و ۲۶ ژوئن ۱۹۱۹ م / ۵ تیر ۱۲۹۸ ش، شورویها از حاکمیت بر آشوراده چشم پوشیدند. اندکی بعد، برپایۀ پیمان دوستی میان دو دولت ایران و شوروی که در ۷ اسفند ۱۲۹۹ ش / ۲۶ فوریۀ ۱۹۲۱ م در مسکو انعقاد یافت، شوروی جزایر آشوراده و جزایر دیگری را که در سواحل ولایت استراباد، برپایۀ پیمان ۱۲ ذیقعدۀ ۱۳۱۰ ق / ۲۸ مۀ ۱۸۹۳ م، به تصرف خود درآورده بود، به ایران بازگرداند (وثوق، ۱۱۳). طبق همین معاهده، دو دولت ایران و شوروی از حقوق برابر در امر کشتیرانی در دریای خزر، زیر پرچمهای خود برخوردار شدند.
آشوراده اکنون آبادیای از دهستان میانکاله، از توابع شهرستان بهشهر در استان مازندران است. این آبادی دارای تأسیسات مهم شیلات است. ساکنان دائمی آن کارگران شیلات هستند. در فصل صید ماهی، کارگران بیشتری به ساکنان دائمی آنجا افزوده میشوند.
مآخذ
ابناسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، بهکوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۰ ش؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، بهکوشش آمدرز، قاهره، ۱۳۳۳ ق / ۱۹۱۵ م؛ آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، تهران، ۱۳۰۰ ق؛ بُهلر، الکساندر، سفرنامه (جغرافیای رشت و مازندران)، بهکوشش علیاکبر خداپرست، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ ترنزیو، پیو ـ کارلو، رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمۀ عباس آذرین، تهران، ۱۳۵۹ ش؛ سایکس، پرسی، تاریخ ایران، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان ... ، بهکوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ کرزن، ج.، ن.، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ کسروی، احمد، شهریاران گمنام، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، بهکوشش محمدحسین تسبیحی، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، بهکوشش گای لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ ق / ۱۹۱۳ م؛ مکنزی، چ. ف.، سفرنامۀ شمال، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، ۱۳۵۹ ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجهنوریان، تهران، ۱۳۶۵ ش؛ وثوق زمانی، ابوالفتح، آشوراده و هرات، دو کمینگاه استعمار، تهران، ۱۳۶۳ ش.
حسین قرهچانلو (دبا)