گروهی از اغوزها در سدۀ ۵ م در کرانه‌های دریاچۀ آرال حضور داشتند و گمان می‌رود که گروههایی از آنان نیز همراه با شاخۀ غربی تورکوها و قارلوقها بدین‌سو آمده‌ باشند؛ اما تقوز اغوزهای ساکن مغولستان به‌صورت انبوه گویا در سده‌های ۹ و ۱۰ م پس‌از فروپاشی دولت اصلی اویغور به‌سوی سیردریا (رود سیحون) کوچ کرده‌اند. گمان می‌رود که اغوزها در همان دوران، پَچنَکها را از جنوب دریاچۀ آرال رانده، و سرزمینهای آنان را متصرف شده‌اند (نک‍ : مروزی، ۱۸).
از قراین و آگاهیهای جسته‌گریختۀ منابع گوناگون چنین برمی‌آید که در نیمۀ نخست سدۀ ۴ ق / ۱۰ م اغوزها دولت مستقل و نسبتاً نیرومندی تشکیل داده بودند که فرمانروای آنان یبغو (= جبغو، جبّویه) نامیده می‌شد (سومر،54 ). یَنگی کَنت در نزدیکی رود سیحون، که در منابع عربی القریة الحدیثة (ابن‌حوقل، ۵۱۲؛ ادریسی، ۲ / ۷۰۶)، یا المدینة الجدیدة (مسعودی، ۱ / ۲۱۲)، و در فارسی ده ‌نو (حدود ... ، ۱۲۳) نامیده می‌شد، پایتخت زمستانی آنان بوده است. از سازمان دولت اغوز این‌قدر می‌دانیم که فرمانده سپاه آنان سوباشی خوانده می‌شد و شخصیتی با عنوان کوذرکین (کول ارکین) نایب یا وکیل یبغو بود و یِنال و ترخان (طرخان) نیز از صاحبان شغلهای مهم به ‌شمار می‌آمدند (ابن‌فضلان، ۹۱ -۱۰۳؛ خوارزمی، ۱۲۰). فرمان یبغویان، تُغراغ (= طغرا) خوانده می‌شد و این واژه خاص اغوزان بود و دیگر ترکان با آن آشنایی نداشتند (کاشغری، ۲۳۲).
اغوزان برای تصمیم‌گیری در مسائل مهم، مجلس مشاوره تشکیل می‌دادند (نک‍ : ابن‌فضلان، ۱۰۳-۱۰۴). آنها مردمی ستوردار و گله‌دار بودند و گوسفند و اسب، شتر و حتى گاو پرورش می‌دادند و برای دستیابی به علفزار، پیوسته کوچ می‌کردند (حدود، ۸۶؛ اصطخری، ۲۸۸؛ ابن‌فضلان، ۱۰۶).
اغوزهای ساکن حوالی دن به شبه‌جزیرۀ بالکان تاختند و در ترکیه، مقدونیه و سلانیک به غارتگری و کشتار پرداختند، اما بر اثر برف و سرما دچار ضعف شدند و سپس مطیع بیزانسیان گشتند. دولت بیزانس آنان را در مقدونیه و دیگر مناطق بالکان اسکان داد و در جنگها به‌عنوان سپاهی، از ایشان سود می‌جست. گروهی از آن اغوزها در جنگ ملازگرد (۴۶۳ ق / ۱۰۷۱ م) در کنار بیزانسیها بودند، اما به سلجوقیان پیوستند (سومر، 59).
به‌احتمال بسیار و براساس قراین موجود، اغوزها پیش‌از روی‌آوردن به اسلام، بر آیین شمنی بودند و طبیبان را بزرگ می‌داشتند. این ‌‌طبیبان بی‌گمان همان «قام‌»‌های مغولان بودند که وظیفۀ اجرای مراسم دینی و طبابت را بر عهده داشتند (رشیدالدین، ۱ / ۷۹). اغوزان، مانند مغولها، دست و روی خود را در آب روان نمی‌شستند و از آلودن آب پرهیز می‌کردند. به خدای (تَنگری، چَلَپ) یگانه اعتقاد داشتند و هنگام دعا، رو بر آسمان می‌کردند. قربانی‌کردن اسب در میان آنان رواج داشت و پس‌از قربانی‌کردن، چوبی در پوست اسب می‌کردند و آن را به‌صورت ایستاده درمی‌آوردند. گور مردگان را به‌صورت گنبدی برجسته می‌ساختند. برای خیراتِ مردگان، مردم را اطعام می‌کردند و در سوگواری سیاه‌پوش می‌شدند (اینان، II / 179, 196).
اغوزها، مانند دیگر قبیله‌های ترک‌زبان آسیای میانه چون قارلوقها، یغماها و قپچاقها، در سده‌های ۴ و ۵ ق / ۱۰ و ۱۱ م اندک‌اندک به دین اسلام روی آوردند. بعضی جوامع مسلمان در سرزمینهای اغوزان، و بازرگانان مسلمانی کـه در کاروانهای عظیم از ماوراء‌النهر و خوارزم رهسپار دیار آنان می‌شدند، همچنین صوفیانی که به آهنگ تبلیغ اسلام نزد آنان می‌رفتند، نقشی عمده در گرایش اغوزان به اسلام داشتند (سومر، 52). اغوزهایی که به دین اسلام درمی‌آمدند، ترکمان نامیده می‌شدند (بیرونی، ۳۳۳؛ مروزی، ۱۸). در ۳۹۱ ق، یبغوی اغوزان ــ هنگامی که ابوابراهیم منتصر، واپسین شاهزادۀ سامانی، برای درخواست یاری نزد وی رفته بود ــ به دین اسلام گروید و با آن شاهزاده خویشاوندی کرد (گردیزی، ۳۸۳). این ‌یبغو گمان می‌رود یبغوی اغوزان ینگی کنت بوده باشد. اغوزانِ جند و بخارا ــ که سلجوقیان در زمرۀ آنان بودند ــ به روزگاری پیش‌تر از آن، به دین اسلام گرویده بودند (توران، 42).

گروهی از اغوزانی که مسلمان شده بودند، شهرنشین یا نیمه‌شهرنشین شدند. شهرهایی که تا پیدایی دولت سلجوقی مسکن اغوزان بود، عبارت‌اند از: اُترار ــ که به‌باور اُگِل، همان ینگی ‌کنت است ــ سُتکنت، قراچوق، سُغناق و سَبران (سَوران، سَپرَن) (ص 334-341؛ سومر، 38).
گروهی از اغوزهای ماوراء‌النهر در سدۀ ۴ ق در اطراف بخارا می‌زیستند. ایـن اغوزان هواخواه و دوستدار سامانیان بودند (نک‍ : ابن‌اثیر، ۹ / ۱۵۸؛ عتبی، ۹۸، ۱۹۲).
محمود غزنوی در ۴۱۶ ق / ۱۰۲۵ م اجازه داد تا شاخه‌ای از اغوزها که به نام نیای خویش سلجوقی خوانده می‌شدند، از جیحون بگذرند و به خراسان درآیند. براثر شکایت مردم نسا و فراوه از سلجوقیان، ارسلان جاذب، حاکم توس، چند بار با آنان جنگید، اما همه‌جا شکست خورد. در ۴۱۹ یا ۴۲۰ ق محمود خود به جنگ آنان شتافت و گروه بسیاری از آنان را کشت و بازماندگانشان را پراکنده کرد. گروهی از آنان به‌سوی بَلخان، و گروهی به‌سوی گرگان و عراق عجم گریختند (گردیزی، ۴۱۶؛ ابن‌‌اثیر، ۹ / ۳۷۷؛ راوندی، ۹۲-۹۳؛ آق‌سرایی، ۱۳؛ توران، 47).
پس‌از مرگ محمود در ۴۲۱ ق، گروههای بیشتری از اغوزان به‌فرماندهی برادران سلجوقی خود، از ماوراء‌النهر راهی خراسان شدند و از آنجا در سرتاسر قلمرو غزنویان در ایران و هند پراکنده گشتند، هنگامی که مسعود غزنوی به فرمانروایی نشست، در برخی از جنگها از آنان سود جست؛ اما به‌زودی دست‌اندازی اغوزان بر خراسان آغاز شد و شکایت مردم پیاپی به وی رسید و جنگ با آنان ضرورت یافت. در دو جنگ به سالهای ۴۲۳ و ۴۲۶ ق، سپاه مسعود از سلجوقیان شکست خورد. مسعود ناچار به‌سوی آنان لشکر کشید و با آنان جنگید. جنگ ۴۳۰ ق به نوعی آشتی انجامید، اما در ۴۳۱ ق، در حصار دندانقان جنگ بزرگی رخ داد که مسعود در آن شکست کامل یافت و خراسان به دست سلجوقیان افتاد و غزنویان یکسره قلمرو خویش را در خراسان و عراق عجم از دست دادند. پیش‌ از این دو جنگ، در ۴۲۹ ق، طغرل در نیشابور به تخت نشسته، و خطبه به نام خود کرده بود. پس ‌از پیروزی سلاجقه در دندانقان، دولت سلجوقی ایران برپا و استوار شد و بدین‌سان، نخستین سلطنت اغوزان در جهان اسلام تشکیل گردید. دامنۀ قلمرو سلجوقیان به‌زودی گسترش یافت و تا عراق عرب، شام و آسیای صغیر کشیده شد (بیهقی، ۴۴۱، ۶۲۶، جم‍ ؛ ابن‌اثیـر، ۹ / ۳۷۷-۳۹۱، جم‍ ؛ گـردیزی، ۴۱۶-۴۱۷، جم‍ ‍‌؛ آق‌سرایی، ۱۳-۱۴؛ راوندی، ۹۴ -۹۷؛ توران، 48-57).
اغوزان که دیگر ترکمان خوانده می‌شدند، در دورۀ افول دولت ایلخانان ایران و پس‌از آن در دورۀ فتور تیموریان، دیگرباره سر برآوردند و دولتهای کوچک و بزرگ دیگری در ایران و عراق و آسیای صغیر تشکیل دادند، ازجمله دولت آق‌قویونلو، قراقویونلو، و از همه مهم‌تر دولت عثمانیان. ترکمانان در تشکیل دولت صفوی در ایران نیز نقش چشمگیری داشتند. نادر شاه به قبیلۀ افشار اغوز منسوب بود و قاجارها هم در زمرۀ اغوزان به ‌شمار می‌رفتند.

مآخذ

ابن‌‌اثیر، الکامل؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة ‌الارض، به ‌کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۹ م؛ ابن‌فضلان، احمد، رسالة، به ‌کوشش سامی دهان، بیروت، ۱۹۸۷ م؛ ادریسی، محمد، نزهة ‌المشتاق، بیروت، ۱۹۸۹ م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به‌ کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۲۷ م؛ آق‌سرایی، محمود، تاریخ سلاجقه (مسامرة‌ الاخبار و مسایرة ‌الاخیار)، به‌ کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳ م؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به ‌کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به‌کوشش علی‌اکبر فیاض، مشهد، ۱۳۵۶ ش؛ حدود العالم؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح ‌العلوم، به‌ کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵ م؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به‌ کوشش محمد اقبال لاهوری، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ رشیدالدین، جامع التواریخ؛ عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به‌ کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، چ تصویری، آنکارا، ۱۹۴۱ م؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به‌ کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ مروزی، طاهر، فصول حول الصین و الترک و الهند منتخبة من کتاب طبائع الحیوان، الجغرافیا الاسلامیة، فرانکفورت، ۱۴۱۴ ق / ۱۹۹۳ م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس، ۱۸۷۴ م؛ نیز:

Clauson, G., An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth - Century Turkish, Oxford, 1972; İnan, A., Ṣamanizm, Ankara, 1986; Ögel, B., Türk kültür tarihi, Ankara, 1988; Sümer, F., Oğuzlar, Ankara, 1972; Turan, O., Selçuklular tarihi, Ankara, 1969.
مصطفى موسوی (دبا)