خجند نویسنده (ها) : محسن احمدی. دایره المعارف بزرگ اسلامی
موقعیت
خجند در °۶۹ و ´۶۴ طول شرقی، و °۴۰ و ´۲۹ عرض شمالی، در شمال تاجیکستان و در حدود ۳۴۰کیلومتری شهر دوشنبه، پایتخت این کشور، در جنوب غربی درۀ حاصلخیز فرغانه واقع شده، و به سبب وجود کوههای بسیار در پیرامون آن، از دیگر سرزمینهای تاجیکستان جدا افتاده است («فرهنگ ... [۱]»، npn.؛ «تاجیکستان»، npn.). خجند که از سطح دریا ۳۰۰-۳۵۰ متر بلندی دارد، در کنار سیردریا (سیحون) قرار گرفته، و این رود بزرگ آن را به دو بخش تقسیم کرده است: بخش عمدۀ خجند در سمت چپ، و بخش دیگر آن در سمت راست سیردریا واقع شده است. خجند دارای آب و هوای گرم و خشک، با تابستانهای گرم و زمستانهای سرد و توانفرسا ست و اختلاف دما در شب و روز زیاد، و بارندگی آن اندک است («خجند»، npn.؛ یاحقی، ۱۸۷؛ تورسانزاد، ۱۳۲).
پیشینۀ تاریخی
کهنشهر خجند از دیرینگی بسیاری برخوردار است. در تاریخ حماسی ایران، ساخت آن به کیخسرو کیانی نسبت داده شده است و نیز نوشتهاند که داراب، آخرین پادشاه کیانی آن را بازسازی نموده است (هدایت، ۳۳۴). آگاهیهایی در دست است که در حوالی رود سیردریا که خجند بر کرانۀ آن جای دارد، به فرمان کورش اول (بنیانگذار سلسلۀ هخامنشی) دژهایی ساخته شده بود که از همه نامبردارتر دژشهر کوروش کثه[۲] (به یونانی: سیروپولیس[۳]، به معنای شهر کورش) بود که تقریباً در پایین خم سیردریا، و در ۲۵کیلومتری جنوب خاوری خجند کنونی قرار داشت؛ اسکندر آن را ویران ساخت (شهبازی، ۲۷۷)، و خود در نزدیکی خجند شهر تازهای بنا نهاد که اسکندریۀ دور نامیده شد (بهزادی، ۳۱؛ پیگولوسکایا، ۴۴).
به نوشتۀ ابنبلخی، پیروز اول ساسانی (سل ۴۵۹-۴۸۴ م) دیواری به درازای ۵۰ فرسنگ در حدود خجند کشید تا مانع از یورش اقوام چادرنشین به مرزهای ایران شود (ص ۲۱۸- ۲۱۹). اما این نوشتۀ او با واقعیتهای تاریخی سازگار نیست؛ چون در روزگار فیروز اول مرزهای ساسانیان بدان حدود نمیرسیده است.
در دورۀ فتوحات مسلمانان در ماوراءالنهر، خجند در شمار شهرهایی بود که چندبار گشوده شد. نخست در ۶۱ ق / ۶۸۱ م، سلم بن زیاد از سوی یزید بن معاویه فرمانروای خراسان گردید؛ او سپاهی برای گشودن خجند فرستاد، ولی این سپاه شکست خورد و سلم ناگزیر به مرو عقبنشینی نمود (ابناثیر، ۴ / ۹۷؛ بلاذری، ۴۱۳). در ۹۴ ق / ۷۱۳ م، قتیبة بن مسلم باهلی، حاکم خراسان، به جنگ مردم چاچ و فرغانه رفت و تا خجند پیشروی نمود (طبری، ۶ / ۴۸۳). او در ۹۵ ق، سرانجام خجند را تصرف نمود (نفیسی، ۱۲۲).
در ۱۰۳ ق / ۷۲۱ م به هنگام فرمانروایی سعید بن عمرو حرشی بر سرزمین سغد، مردم آنجا بیمناک شده، به خجند کوچیدند و به شاه این سرزمین پناه بردند (طبری، ۶ / ۶۲۱). سعید در ۱۰۴ ق، به این شهر یورش برد و آنجا را تصرف نمود و سغدیان خجند ناگزیر درخواست صلح کردند و او به شرط آنکه کسی در خجند نماند، با صلح موافقت نمود (همو، ۷ / ۸).
چنین پیدا ست که خجند در نیمۀ نخست سدۀ ۴ ق / ۱۰ م یکی از مراکز جنبش سپیدجامگان (پیروان مقنع) در ماوراءالنهر بوده، چنانکه در زمان نوح بن نصر (سل ۳۳۱-۳۴۳ ق / ۹۴۳-۹۵۴ م) هنگامی که باطنیان در خراسان قیام کردند، سپیدجامگان خجند را نیز تشویق به شورش نمودند (نظامالملک، ۳۰۰).
بر پایۀ نوشتههای برخی از جغرافینویسان سدۀ ۴ ق، خجند شهری سبز و خرم، پر از باغ و بوستان و دارای کهندژ، مسجد جامع، سرای حکومتی واقع در میدان شهر، زندان، رَبَض و مردمی خوشچهره و جوانمرد توصیف شده است (ابنحوقل، ۵۱۱؛ اشکال ... ، ۱۹۳). گویا فراوردههای کشاورزی خجند، همۀ نیازمندیهای مردم آن را برآورده نمیکرده و ناگزیر از دیگر سرزمینها، مانند فرغانه و اشروسنه، و از راه آبی سیردریا (رود چاچ) خواربار بدانجا میآوردهاند (همانجاها). مؤلف حدود العالم (تألیف: ۳۷۲ ق / ۹۸۲ م) خجند را سرزمینی با کشت و برز بسیار و مرکز پرورش انار توصیف کرده است (ص ۱۱۱-۱۱۲). چند سده پس از این نیز، بابر گورکانی (۸۸۷-۹۳۷ ق / ۱۴۸۲-۱۵۳۱ م) در زمان خود، از انارهای خوب خجند سخن گفته است (ص ۷). در سدۀ ۴ ق کند[۴] تنها شهر و آبادیای بوده که به خجند تعلق داشته است (اصطخری، ۳۳۳) و بدان «کند بادام» نیز گفته میشد، زیرا در آن بادام فراوان به دست میآمده است (قزوینی، زکریا، ۵۵۴). فاصلۀ این شهر تا خجند بیش از ۵ یا ۶ فرسنگ نبوده است (بابر، ۸).
در ۶۱۶ ق / ۱۲۱۹ م، مغولها به شهر مرزی اترار در قلمرو خوارزمشاهیان حمله بردند (اقبال، ۱ / ۲۶). چنگیزخان از آنجا، گروهی از نیروهای نظامی خود را به سوی خجند گسیل داشت. آنها نخست شهر بناکت را تصرف کردند و سپس به خجند روی آوردند. مردم شهر به حصار پناه بردند. در آن هنگام فرمانروای خجند، مرد دلیری به نام تیمورملک بود. او در برابر مغولان به سختی پایداری کرد و بارها با آنها جنگید، ولی سرانجام ناگزیر به عقبنشینی گردید (جوینی، ۱ / ۷۰-۷۱؛ رشیدالدین، ۱ / ۴۹۲-۴۹۴). در حملۀ مغولها به خجند احتمالاً دستههایی از سپاهیان اوگتای و جغتای (پسران چنگیز) نیز شرکت داشتهاند (بارتولد، ترکستاننامه، ۲ / ۸۶۹). چنگیز برای ادارۀ امور مالی و کارهای دیگر شهرهای ماوراءالنهر، بخارا، سمرقند و جز آنها، فرد مسلمانی به نام محمود یَلواچ را برگزیده بود که وی گاه در فرغانه و گاه در خجند اقامت داشت (گروسه، 399).
پس از چنگیز در زمان فرمانروایی جغتای، محمود یلواچ همچنان در منصب خود باقی بود و در این هنگام در خجند اقامت داشت (بارتولد، تاریخ ... ، ۲۰۵). در نخستین سالهای پیشرفت امیرتیمور گورکانی (۷۳۶-۸۰۷ ق / ۱۳۳۶-۱۴۰۴ م) خجند در تصرف امیربایزید جلایر بود (شرفالدین، ۲۰۹). این شهر در ۷۶۲ ق / ۱۳۶۱ م، به دست تُغلُق تمورخان ــ از شاهان خاندان تغلق تیمور در ترکستان شرقی ــ افتاد و بزرگان شهر اطاعت او را گردن نهادند (واله، ۴۷). خجند در ۸۲۷ ق / ۱۴۲۴ م به دست میرزا الغبیگ (پسر شاهرخ گورکانی) افتاد و در ۸۹۹ ق / ۱۴۹۴ م به تصرف سلطان احمدمیرزا (فرزند سلطان ابوسعید گورکانی) در آمد (روملو، ۱۸۴-۱۸۵، ۶۳۹).
از آگاهیهایی که دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعراء (تألیف: ۸۹۶ ق / ۱۴۹۱ م) به دست میدهد، چنین پیدا ست که خجند در سالهای پایانی سدۀ ۹ ق / ۱۵ م شهری پاکیزه، دلگشا و دارای میوههای بسیار خوب بوده که آن را به عنوان ارمغان به جاهای دیگر میبردهاند. دولتشاه این شهر را از قول نویسندۀ صور الاقالیم، «عروس عالم» نامیده است (ص ۲۴۵).
در ۹۱۴ ق / ۱۵۰۸ م محمدخان شیبانی (شیبکخان) به سرزمین خجند لشکر کشید. در نبردی که میان او و محمودخان مغول، فرمانروای خجند روی داد، محمدخان شیبانی پیروز شد و رقیب خود را از پای درآورد (راقم، ۹۰) و خجند به تصرف ازبکان درآمد، ولی در طی جنگی که از ۱۲۱۳ تا ۱۲۲۰ ق / ۱۷۹۸-۱۸۰۵ م به درازا کشید، علیمخان، فرمانروای خوقند (دربارۀ خوقند، نک : قزوینی، محمد، ۲ / ۲۶۸)، خجند را به قلمرو خود افزود (کننساریف، ۳۰).
در ۱۲۵۸ ق / ۱۸۴۲ م، خجند از دست محمدعلی خان [خوقندی] بیرون آمد و به تصرف امیر نصرالله (از سلاطین منغیتیه) درآمد (ظفرنامه ... ، ۱۳۹، ۱۶۵-۱۶۶). چنین پیدا ست که در سدۀ ۱۳ ق / ۱۹ م خجند و درههای کوهستانی جنوب غربی خوقند در دست اقوام ایرانی بود و ساکنان این منطقه را بیشتر تاجیکهای کوهنشین تشکیلمیدادند (اشپولر، ۴۲).
در تابستان ۱۲۸۱ ق / ۱۸۶۴ م، روسها نخستین گام را برای دست یافتن بر آسیای مرکزی برداشتند. آنها چند شهر کوچک و پایگاه واقع در شمال قلمرو خان خجند را تصرف کردند و موقعیت خود را استحکام بخشیدند. خان که از تجاوزات روسها نگران شده بود، از انگلیسیها درخواست کمک کرد، ولی این درخواست رد شد (هاپکرک، ۳۳۶). در این هنگام، خاننشین خجند، افزون بر تحمل اختلافات داخلی، از سوی سپاهیان امیر بخارا نیز مورد هجوم بود، چنانکه در بهار ۱۲۸۲ ق / ۱۸۶۵ م، جنگی میان امیر بخارا و خان خجند درگرفت (همو، ۳۳۹؛ بارتولد، خاورشناسی ... ، ۲۹۹). در ۱۲۸۳ ق / ۱۸۶۶ م، سرانجام ارتش روسیه، پس از ۷ روز پایداری مردم، با یورشی سنگین شهر خجند و دژ آن را تصرف نمود و از این هنگام، این سرزمین جزو امپراتوری روسیۀ تزاری گردید (نیکولایوا، ۲۱؛ وامبری، ۳۹۲-۳۹۳).
در تابستان ۱۲۹۲ ق / ۱۸۷۵ م، در خجند شورشی علیه روسها و خان دستنشاندۀ آنها به پا گردید، ولی این شورش به فرماندهی ژنرال کافمن سرکوب شد؛ شهر اشغال گردید و به موجودیت خاننشین خجند پایان داده شد. پس از این رویداد، سرزمین خجند به نام ایالت فرغانه تغییر نام داد (بارتولد، همان، ۳۰۴؛ هاپکرک، ۳۸۵). در ۴ ژوئیۀ ۱۹۱۶ م / ۱۳ تیر ۱۲۹۵ ش، شورشی دیگر در این شهر روی داد. انگیزۀ شورشیان نپیوستن آنها به ارتش روسیه بود؛ این شورش سرآغازی برای به پا خاستن مردم آسیای مرکزی بود و در جریان آن، مردم با نیروهای نظامی درگیر شدند، ولی سرانجام اینبار نیز شورش خجندیان به وسیلۀ قزاقها سرکوب شد و رهبران شورش هم اعدام گردیدند (نیکولایوا، ۲۳-۲۴).
خجند کنونی
امروزه خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان به شمار میرود («خجند»، npn.). مهمترین محصول کشاورزی خجند «پنبه» است و فراوری آن و نیز پارچهبافی، صنایع اصلی این شهر را تشکیل میدهند. معادن محدودی نیز در خجند یافت شده است؛ یکی از نخستین معدنهای کشفشدۀ اورانیم (در شوروی پیشین)، در حدود ۵۰ کیلومتری شمالشرقی این شهر
قرار دارد («تاجیکستان»، npn.). خجند از روزگار دیرین، دارای باغهای میوه و تاکستانهای بسیار بوده، و امروزه نیز فراوردههای باغی، صنایع، و کارخانههای بستهبندی، تهیۀ موادغذایی و تولید ابریشم، آن را به مهمترین شهر صنعتی تاجیکستان تبدیل کرده است (احمدیان، ۲۰۸).
خجند قدیمی که در سمت چپ سیردریا قرار دارد، دارای ساختمانهای قدیمی و ادارات دولتی است و بدان «شهر کهنه» گفته میشود. شهر تازۀ خجند نیز در سمت راست این رود واقع شده است و به آن «نوآباد» میگویند (محمدی، ۸۶). کهندژ خجند هنوز پابرجا ست و مردم چنین میپندارند که این کهندژ، قرارگاه فرمانروایی تیمورملک بوده است (یاحقی، ۱۸۸). یک کیلومتر پایینتر از خجند، در سیردریا جزیرهای است که شمار زیادی سکههای زرین، سیمین، مسین و ظرفهای گوناگون در آن یافت شده است (بارتولد، ترکستاننامه، ۲ / ۸۶۹-۸۷۰). بسیار محتمل است که این آثار مربوط به گنجی است که از زمان تیمورملک بهجا مانده باشد؛ زیرا او به هنگام محاصرۀ خجند از سوی مغولان، با سپاهیانش به این جزیره رفته و مدتها به جنگ ادامه داده و هنگامی که ناگزیر به ترک آنجا شده، در همان زمان، این گنج در زیر خاک پنهان گردیده است (همو، گزارش ... ، ۱۸۲-۱۸۳).
مشاهیر خجند: این سرزمین زادگاه مردان بزرگی بوده است که برخی از معروفترین آنها عبارتاند از: کمال خجندی، شاعر پارسیگوی و عارف نامی سدۀ ۸ ق / ۱۴ م؛ امام ابوبکر محمد بن ثابت خجندی، که خواجه نظامالملک طوسی (۴۰۸- ۴۸۵ ق / ۱۰۱۷-۱۰۹۲ م) (وزیر معروف دورۀ سلجوقیان) در مجلس وعظ وی شرکت میکرد و او را برای تدریس به اصفهان فراخواند؛ نظرالدین محمد بن محمد خجندی، پزشک نامدار و نویسندۀ کتاب التلویح الى اسرار التشریح؛ و ابومحمود بن خضر خجندی (د ۳۹۱ ق / ۱۰۰۱ م)، از ریاضیدانها و ستارهشناسان خجند که معاصر فخرالدولۀ دیلمی بوده است (مصطفوی، ۹۸- ۹۹، ۱۰۱).
خجند در ادبیات پارسی نامی شناخته شده است و بسیاری از شاعران پارسیگو در شعرهای خود از آن یاد کردهاند.
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش منصور رستگار فسایی، شیراز، ۱۳۷۴ ش؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، لیدن، ۱۹۳۸ م؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹ م؛ ابنفقیه، احمد، البلدان، لیدن، ۱۳۰۲ ق؛ احمدیان شالچی، نسرین، دیار آشنا، مشهد، ۱۳۷۸ ش؛ اشپولر، برتولد، «آسیای میانه از قرن شانزدهم تا فتوحات روسیه»، آسیای میانه (مجموعۀ مقالات تاریخی)، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۲۷ م؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۴۷ ش؛ بابر، ظهیرالدین محمد، بابرنامه، کیوتو، ۱۹۹۵ م؛ بارتولد، و. و.، تاریخ ترکهای آسیای مرکـزی، ترجمۀ غفـار حسینی، تهـران، ۱۳۷۶ ش؛ همو، ترکستاننامه، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ همو، خاورشناسی در روسیه و اروپا، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ همو، گزارش سفر باستانشناسی به آسیای مرکزی، به کوشش جـواد نیستانی، تهـران، ۱۳۷۹ ش؛ بایمتاف، لقمـان و عبدالله میربابـا، «خجند، دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۸۳ ش، شم ۲۰۹؛ برتشنایدر، امیلی و.، ایران و ماوراءالنهر در نوشتههای چینی و مغولی سدههای میانه، ترجمه و به کوشش هاشم رجبزاده، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵ م؛ بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ پیگولوسکایا، ن. و. و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سدۀ هیجدهم، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ تورسانزاد، نذیرجان، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ ق / ۱۹۱۱ م؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ راقم سمرقندی، میرسید شریف، تاریخ، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی یمانی، حیدرآباد، ۱۳۸۵ ق / ۱۹۶۶ م؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲ م؛ شهبازی، علیرضا شاپور، کورش بزرگ، شیراز، ۱۳۴۹ ش؛ طبری، تاریخ؛ ظفرنامۀ خسروی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، ۱۳۸۰ ق / ۱۹۶۰ م؛ قزوینی، محمد، مقالات، به کوشش عبدالکریم جربزهدار، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ کننساریف، ت.، قرقیزها و خانات خوقند، ترجمۀ علیرضا خداقلیپور، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ محمدی نیکو، محمدرضا، سفرنامۀ آسیای مرکزی، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ مصطفوی سبزواری، رضا، «خجند و خجندیان در آیینۀ ادب فارسی»، نامۀ پارسی، تهران، ۱۳۷۵ ش، س ۱، شم ۳؛ نظامالملک، حسن، سیرالملوک (سیاستنامه)، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی ایران، از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، تهران، ۱۳۴۲ ش؛ نیکولایوا، لاریسا، تاجیکستان، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ واله، محمدیوسف، خلد برین، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ وامبری، آ.، تاریخ بخارا، ترجمۀ محمود روحانی، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ هاپکرک، پیتر، بازی بزرگ، ترجمۀ رضا کامشاد، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمنآرای ناصری، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ یاحقی، محمدجعفر و مهدی سیدی، از جیحون تا وخش، مشهد، ۱۳۷۸ ش؛ یعقوبی، احمد، البلدان، لیدن، ۱۸۹۲ م؛ نیز:
Grousset, R., L’Empire des Steppes, Paris, 1948; «Khujand», Schoolsonline, www.schoolsonline.org / khujand / en / where_we_live.htm (acc. Dec. 14, 2004); «Tajikistan, Khujand», Greatestcities, www. greatestcities.com / Asia / Tajikistan / Khujand_formerly_Leninabad_city. html (acc. Dec. 14, 2004); The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com
محسن احمدی