آق قویونلو . رضا رضا زاده لنگرودی
۲. علی بیگ (د ۸۴۴ ق / ۱۴۴۰ م)
فرزند و جانشین قراعثمان. او جهانگیر، فرزند بزرگ خود را در شهر آمِد گذاشت و خود به الوس بازگشت و پسر دیگرش اوزونحسن را برای جلب دوستی ملک اشرف، سلطان مصر، به قاهره فرستاد (ابوبکر، ۱ / ۱۲۰؛ روملو، همان چ، ۲۲۷). سلطان مصر اوزونحسن را زندانی کرد و لشکری به شهر آمِد که در دست جهانگیر بود، گسیل داشت. جهانگیر در این جنگ شکست خورد و اسیر شد (همانجا). علی بیگ پس از آن به جنگ قرااسکندر رفت، ولی در ۸۴۰ ق / ۱۴۳۷ م نومیدانه به آمِد بازگشت (همان، ۲۲۶). در همین سال، برادرش حمزه از ماردین به دیاربکر آمد و علی بیگ و برادر دیگرش محمود را بیرون راند (ابن تغری بردی، همان، ۶ / ۷۵۷). علی بیگ به سلطان مراد دوم پناه برد (هینتس، ۱۶۸؛ وودز، 72 ff.) و سپس اوزونحسن و جهانگیر میرزا را که پیش از این چندی در مصر محبوس بودند، برای استمداد نزد سلطان مصر فرستاد (روملو، همان چ، ۲۳۲؛ منجمباشی، ۳ / ۱۵۶). سلطان (ملک اشرف بَرْسْبای) سپاهی برای بازپسگیری حکومت علی بیگ به دیاربکر فرستاد (ابوبکر، ۱ / ۱۰۲)، ولی سپاهیان بهسبب درگذشت سلطان به مصر بازگشتند و فرزندان علی بیگ در ارزنجان ماندگار شدند (روملو، همانجا).
۳. حمزه بیگ (د ۸۴۸ ق / ۱۴۴۴ م)
پسر قراعثمان. وی پس از کشتهشدن پدر، مدعی برادرش علی بیگ شد و او را به دیار عثمانی تاراند. وی حدود ۸ سال بر دیاربکر فرمانروایی کرد (عاشقپاشازاده، ۲۴۸؛ ابن تغری بردی، همان، ۷ / ۲۶۹؛ وودز، 78-82؛ عزاوی، ۳ / ۲۱۲-۲۱۷).
۴. جهانگیر (ح ۸۲۰-۸۷۴ ق / ۱۴۱۷- ۱۴۶۹ م)
وی مدتی حاکم ارزنجان بود و پس از مرگ عمّش حمزه، به تخت نشست و شهر ماردین را به پایتختی برگزید، اما دیری نپایید که با اعمام خویش، یعنی قاسم بیگ و شیخ حسن، وارد جنگ شد (هینتس، ۳۲؛ عزاوی، ۳ / ۳۱۸ بب ). قاسم بیگ به سلطان مصر، و شیخ حسن به قراقویونلوها پیوست. در بهار ۸۵۴ ق / ۱۴۵۰ م جهانشاه قراقویونلو جهانگیر را شکست داد و او به حلب گریخت (ابن تغری بردی، حوادث ... ، ۷۹؛ هینتس، ۱۶۹، به نقل از جنابی). پیروزی برادرش اوزونحسن بر جهانشاه عملاً فرمانروایی آققویونلو را از دست جهانگیر خارج ساخت و امیران او به اوزونحسن روی آوردند (غیاث، ۳۷۷؛ منجمباشی، ۳ / ۱۵۷- ۱۵۹؛ سخاوی، ۳ / ۸۰؛ عزاوی، ۳ / ۲۲۱-۲۲۲).
۵. اوزونحسن، ابوالنصر حسن بیک بن عثمان بیک (ح ۸۲۸-۸۸۲ ق / ۱۴۲۵-۱۴۷۷ م)
از حدود ۸۵۸ ق / ۱۴۵۴ م رقابت و اختلاف میان وی و برادرش جهانگیر شدت یافت. اوزونحسن در غیاب برادرش نخست دیاربکر و سپس ماردین، پایتخت جهانگیر، را تصرف کرد (عاشقپاشازاده، ۲۴۷-۲۴۹؛ منجمباشی، ۳ / ۱۵۷؛ مینورسکی، ۱۶۳)، سپس به ارزنجان حمله برد و بیکسب پیروزی به دیاربکر بازگشت.
پس از ۸۶۱ ق، ستارۀ بخت اوزونحسن اوج گرفت و نفوذش بر سرزمینهای مجاور گسترش یافت؛ دژ کِیفا را از دست کردهای ایوبی بیرون آورد (بدلیسی، ۲ / ۱۴۹-۱۵۵)، سپس بر سَعْرَد و هیثم در بختان پیروز شد (EI1، ذیل «اوزونحسن») و در رجب ۸۷۲ / فوریۀ ۱۴۶۸، بغداد را محاصره کرد. در آن زمان، پیرمحمد طواشی (تواجی، الیاوث) حاکم بغداد و دستنشاندۀ فرمانروای قراقویونلو بود (غفاری، ۲۵۲؛ عزاوی، ۳ / ۲۳۱). در همین هنگام، زن جهانشاه از دژ النجِق نامهای بدو نوشت و او را به تبریز خواند تا قلعه و خزاین آن را بدو سپارد. پس اوزونحسن از محاصرۀ بغداد دست کشید و به تبریز رفت، ولی پیش از رسیدن وی، فرزند جهانشاه، حسنعلی، قلعۀ النجق را گشوده بود. اوزونحسن قلعه را در رجب ۸۷۳ / ژانویۀ ۱۴۶۹ تصرف کرد، پیروزمندانه وارد تبریز شد و سپس بر سراسر سرزمینهای دیاربکر تا حدود شام، عراق عرب، آذربایجان، عراق عجم و فارس تا مرزهای خراسان چیره شد (غیاث، ۳۷۸-۳۸۰؛ قس: غفاری، ۲۵۰-۲۵۱).
اوزونحسن در سالهای آخر سلطنتش، با تمردهای پیدرپی پسرش اوغور (اُغور، اوغر) لو محمد که حاکم شیراز بود، به مقابله برخاست (سفرنامه ... ، ۷۴، ۷۹). وی سرانجام در تبریز درگذشت (عزاوی، ۳ / ۲۵۱؛ تاریخ ... ، ۱۶).
حسن از بزرگترین فاتحان سدۀ ۹ ق / ۱۵ م بود. او پایتخت خود را از آمد به تبریز منتقل کرد و همۀ قبایل و عشایر آققویونلو را که در آناتولی شرقی اقامت داشتند، به ایران فرا خواند و امپراتوری گستردهای در آن دیار پایه گذارد (قزوینی، ۳۵۸). وی به تقلید از عثمانیان تشکیلات اداری برپا ساخت. کتابهای گوناگون ازجمله قرآن کریم به فرمان او به ترکی ترجمه شد (IA؛ رومر، 168-174). مورخان او را به دادگستری و رعیتپروری ستودهاند (قزوینی، همانجا؛ غیاث، ۳۹۱؛ منجمباشی، ۳ / ۱۶۵؛ تاریخ، ۱۳-۱۶).
۶. سلطانخلیل (د ۸۸۳ ق / ۱۴۷۸ م)
پسر و جانشین اوزونحسن. وی در زمان پدر حکومت شیراز داشت. خلیل در آغاز کار مقصود بیگ، برادر ناتنی خود را به جرم همکاری با دیگر برادرش اوغورلو محمد کشت و پس از سرکوب شورش مراد بن جهانگیر، حاکم ساوه، و قتل وی، در جنگ با برادر خود یعقوب که از دیاربکر به تبریز لشکر کشیده بود، کشته شد (روملو، چ نوایی، ۵۷۰؛ غفاری، ۲۵۳-۲۵۴). فرمانروایی او ۶ ماه بیش نپایید (فضلالله، ۷۸؛ روملو، همان چ، ۵۷۱؛ تاریخ، ۱۶).
۷. یعقوب بیگ (د ۸۹۶ ق / ۱۴۹۱ م)
پسر اوزونحسن. وی در آغاز فرمانروایی خود، شورش الوند بیگ، فرزند خلیل، را در شیراز، و نیز شورش کوسه حاجی، از بزرگان بایندریه، را در اصفهان سرکوب کرد (غفاری، ۲۵۴) و در ۸۸۵ ق / ۱۴۸۰ م پشنگ دواتدار قایتبای سلطان مصر و اندکی بعد بالش بیک امیرالامرای شام را که قصد تصرف دیاربکر داشتند، شکست داد و هر دو را به قتل رساند (قزوینی، ۳۶۴). وی در دوران ۱۲سالۀ فرمانروایی خود پایههای حکومت آققویونلو را تحکیم و وسعت بخشید (هینتس، ۱۱۴) و آشوب شیخ حیدر، فرزند شیخ جنید، را که تهدیدی بزرگ برای حکومت وی بود، سرکوب کرد (همو، ۱۱۵؛ عزاوی، ۳ / ۲۷۰، ۲۷۱). مورخان یعقوب بیگ را به دانشپروری و شاعرنوازی ستودهاند (منجمباشی، ۳ / ۱۶۶). وی در قراباغ درگذشت (قزوینی، ۳۶۵).
۸. بایسنقر (مق ۸۹۷ ق / ۱۴۹۲ م)
پسر و جانشین یعقوب. در اوایل حکومت وی مسیح میرزا که مورد حمایت طایفههای پرناک و بایندر بود، به جنگ با او برخاست، اما کاری از پیش نبرد و به همراه گروهی از هوادارانش به قتل رسید (تاریخ، ۱۸؛ غفاری، ۲۵۵). پس از چندی، میرزا ابراهیم، پسر داناخلیل، با حمایت قبیلۀ استاجلو به تبریز لشکر کشید و در نزدیکی مرند سپاهیان بایسنقر را درهم شکست و بایسنقر به شیروان گریخت (منجمباشی، همانجا)، اما سرانجام به دست علی پرناک گرفتار آمد و به تبریز آورده شد و در آنجا به قتل رسید (قزوینی، ۳۶۹، ۳۷۰؛ روملو، همان چ، ۶۳۰-۶۳۵). دوران حکومت بایسنقر ۲۰ ماه بود.
۹. رستم بیگ (مق ۹۰۲ ق / ۱۴۹۷ م)
پسر مقصود بیگ و نوۀ اوزونحسن. وی در اواخر رجب ۸۹۷ / مۀ ۱۴۹۲ در تبریز به تخت نشست (قزوینی، ۳۶۸؛ غفاری، همانجا؛ عزاوی، ۳ / ۲۸۸). وی شورش بدیعالزمان میرزا (روملو، چ سدن، ۱۵)، پسر سلطان حسین میرزا (بایقرا)، و کوسه حاجی بایندر را سرکوب کرد (غفاری، همانجا؛ عزاوی، ۳ / ۲۹۴). همچنین، آشوب کارکیا میرزا علی در گیلان را به یاری آیبه سلطان فرو نشاند و در آنجا قتل و غارت بسیار کرد (قزوینی، ۳۶۹؛ مجدی، ۹۷۰-۹۷۱). سرانجام رستم بیگ پس از ۵ سالونیم حکومت در جنگ با احمد بیگ کشته شد (قزوینی، ۳۶۸؛ روملو، همانجا).
۱۰. احمد بیگ (مق ۹۰۳ ق / ۱۴۹۸ م)
فرزند اوغورلو محمد بن حسن بیگ معروف به گوده یا کودهاحمد. کوده به معنی کوتاهقد، و دست و پا کوتاه است (غفاری، ۲۵۶). وی در ۹۰۲ ق برضد رستم بیگ خروج کرد و حسین بیگ علیخانی در سلطانیه خطبه و سکه به نام وی کرد (قزوینی، ۳۷۱-۳۷۲؛ غفاری، ۲۵۵؛ جهانگشا ... ، ۷۶؛ عزاوی، ۳ / ۲۹۸). احمد بیگ دوبار در آذربایجان با رستم بیگ به جنگ پرداخت. بار نخست آیبه سلطان از رستم بیگ روگردان شد و به سپاهیان احمد بیگ پیوست و با همکاری وی رستم بیگ را شکست داد و بار دوم رستم به قتل آمد (قزوینی، ۳۷۱؛ غفاری، همانجا). به پاس این یاری، آیبه سلطان به فرمانروایی کرمان رسید؛ سپس بر احمد بیگ شورید و در جنگی که میان آنان درگرفت، احمد بیگ و بسیاری از نزدیکان او کشته شدند (قزوینی، ۳۷۳؛ روملو، همان چ، ۱۳-۱۵). با مرگ او زوال آققویونلو آغاز شد.
۱۱. الوند بیگ (د ۹۱۰ ق / ۱۵۰۴ م)
پسر یوسف بیگ بن اوزونحسن. وی در ۹۰۵ ق / ۱۵۰۰ م در تبریز بر تخت نشست، چند سالی بر پارهای از سرزمینهای زیر فرمانروایی آققویونلو حکومت کرد و سرانجام در ۹۰۷ ق نزدیک نخجوان، از شاه اسماعیل شکست خورد (عزاوی، ۳ / ۳۰۳) و به دیار بکر گریخت و ۳ سال بعد در آن دیار درگذشت.
۱۲. سلطان مراد (مق ۹۲۰ ق / ۱۵۱۴ م)
هنگامی که خطبه و سکه به نام او شد، وی نزد فرخیسار در شروان بود. در آغاز ۹۰۶ ق / ۱۵۰۱ م با الوند بیگ به جنگ پرداخت. پس از آن مقرر شد که عراق و فارس به سلطان مراد، و آذربایجان و دیاربکر به الوند بیگ داده شود (غفاری، ۲۵۷؛ قزوینی، ۳۷۶). سلطان مراد در ۹۰۸ ق در نزدیکی همدان با شاه اسماعیل به جنگ پرداخت و شکست خورد و به شیراز گریخت و از آنجا به دزفول و بغداد به نزد باریک بیگ پرناک رفت و ۵ سالونیم در آنجا فرمان راند (غفاری، همانجا؛ قزوینی، ۳۷۹؛ عزاوی، ۳ / ۳۰۸). در ۹۱۴ ق / ۱۵۰۹ م همراه باریک بیگ به قرامان روم رفت و سرانجام در ۹۲۰ ق / ۱۵۱۴ م به دست دورمش بیگ شاملو در دیاربکر کشته، و سر او به تبریز نزد شاه اسماعیل فرستاده شد و «دولت آققویونلو برچیده شد» (قزوینی، غفاری، همانجاها).
مآخذ
ابن تغری بردی، حوادث الدهور، به کوشش ویلیام پاپر، برکلی، ۱۹۳۰-۱۹۳۱ م؛ همو، النجوم، به کوشش همو، برکلی، ۱۹۲۰- ۱۹۲۹ م؛ ابوبکر طهرانی، دیار بکریّه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا، ۱۹۶۲-۱۹۶۴ م؛ بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، به کوشش ولیامینوف زرنوف، سنت پترزبورگ، ۱۸۶۰-۱۸۶۲ م؛ تاریخ قزلباشان، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ جهانگشای خاقان (تاریخ شاه اسماعیل)، به کوشش الله دتا مضطر، اسلامآباد، ۱۴۰۶ ق / ۱۹۸۶ م؛ حولیات دمشقیة، به کوشش حسن حبشی، قاهره، ۱۹۶۸ م؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ همو، همان، به کوشش چ. ن. سدن، کلکته، ۱۹۳۱ م؛ رشیدالدین فضلالله، جـامع التواریخ، بـه کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ سخاوی، محمد،الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ ق؛ سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ عاشقپاشازاده، درویشاحمد، تواریخ آل عثمان، به کوشش عالیبک، استانبول، ۱۳۳۲ ق؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق، بغداد، ۱۹۳۹ م؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهانآرا، تهران، ۱۳۴۳ ش؛ غیاث بغدادی، عبدالله، التاریخ الغیاثی، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵ م؛ فضلالله بن روزبهان، عالمآرای امینی، نسخۀ خطی، فاتح، شم ۴۳۱‘۴، نسخۀ عکسی دانشگاه تهران، فیلم ۱۵۹؛ قزوینی، یحیى، لب التواریخ، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ مجدی، محمد، زینت المجالس، تهران، ۱۳۴۲ ش؛ منجمباشی، احمد دده، صحائف الاخبار، ترجمۀ احمد ندیم، استانبول، ۱۲۸۵ ق / ۱۸۶۸ م؛ مینورسکی، و.، «ایران در سدۀ پانزدهم بین ترکیه و ونیز»، ترجمۀ محمدباقر امیرخانی، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، ۱۳۵۱ ش، س ۲۴، شم ۱۰۲؛ هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ نیز:
EI1; IA; Roemer, H. R., «The Türkmen Dynasties», The Cambridge History of Iran, vol. VI, eds. P. Jackson and L. Lockhart, Cambridge, 1986; Woods, J., E., The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, 1976.
رضا رضازاده لنگرودی (دبا)