عباسی سپس با اشاره به نزدیکی با داستان و رمان ایرانی از نظر زیست‌بوم و مسائل اجتماعی، گفت: فضایی که در داستان  روایت می‌شود متعلق به زیست‌بوم شماست و شما می‌توانید ارتباط بیشتری با آن برقرار کنید؛ اسم‌هایی که در داستان هست، مکان‌هایی که در آن قصه روایت می‌شود، دغدغه‌ای که شخصیت داستان دارد و نوع رابطه‌ای که وجود دارد. این دو دلیلی را که بیان شد می‌توان از دلایل فنی دانست که باید رمان ایرانی خواند.

او دیگر دلیل خواندن رمان ایرانی را کارکردی دانست و افزود: اگر بناست زبان‌مان غنی شود و اندیشه‌مان پیشرفت کند باید بهای بیشتری به آن دهیم. در بحث اقتصاد گفته می‌شود که کالای خودمان را بخرید تا اقتصادمان توسعه پیدا کند، این موضوع درباره فرهنگ و هنر نیز معنا دارد به این شکل که یا باید همیشه مصرف‌کننده اندیشه دیگران باشیم و یا حداکثر خودمان را توضیح‌دهنده اندیشه دیگران بدانیم و یا این‌که نه بگوییم خودمان می‌توانیم به اندیشه، هنر و فرایند تفکر بشر چیزی اضافه کنیم و این زمانی اتفاق می‌افتد که متن در بین ما بچرخد و بنویسیم و خوانده شود و خوانده شود و بنویسیم. در واقع این چرخش متن میان کاربران زبان باعث غنی‌شدن آن و غنی‌شدن ذهن کاربران و پیشرفت هنر و فرهنگ و تمدن  خواهد شد.

او تأکید کرد: اگر بناست ما هم در توسعه فرهنگ و ادبیات و هنر جهان و اندیشه جهان نقشی ایفا کنیم باید بنویسیم و خوانده شود و متنی که خوانده نشود گویی که نوشته نشده است و این موضوع زمانی معنا پیدا می‌کند که خوانده شود و تفکر و اندیشه و تصویر از شخص نویسنده به خواننده منتقل و درباره آن بحث شود. این‌ها اندیشه و فهم ما را از جهان می‌سازد و اگر بناست جایگاهی در جهان و حرفی برای گفتن داشته باشیم باید بنویسیم و بخوانیم و این موضوع تکثیر پیدا کند تا غنای اندیشه شکل بگیرد.

 نویسنده «دختر لوتی» و «بازیگوش» درباره این‌که گفته می‌شود «رمان یک کالای وارداتی است و نمونه خارجی آن بهتر خواهد بود»، اظهار کرد: این نگاه به هیچ‌وجه نگاه درستی نیست. به‌طور مثال ساختن اتومبیل از جایی شروع می‌شود؛ یعنی آن‌ها تا ابد باید اتومبیل بسازند؟! یا می‌گوییم فلسفه از یونان شروع شده این یعنی دیگر کشورهای دنیا نباید بر روی فلسفه کار کنند؟ این حرف حرف درستی نیست. البته شکل کنونی رمان در اروپا انسجام یافته اما فراموش نکنید مغز انسان به نحوی ساخته شده که فقط روایت را می‌فهمد و زندگی انسان بر اساس روایت است. اگر به تاریخ ادبیات خودمان نگاه کنید پر از روایت است. تاریخ ادبیات ما غنی‌ترین تاریخ‌ ادبیات جهان است که در آن روایت‌های جذاب استفاده شده است، درست است رمان نیستند اما هر نقطه‌ای که بشر در آن زندگی کرده باشد خارج از روایت نیست و زبان از طریق روایت منتقل می‌شود. بنابراین فرهنگ ما در روایت و داستان و اسطوره‌سازی و افسانه نسبت به اروپایی‌ها غنی‌تر است اما این روایت‌ها در اروپا رفته و تکامل یافته است. مانند علم که تکامل می‌یابد، من رمان را شکل تکامل‌یافته روایت می‌دانم و می‌پذیرم در اروپا تکامل یافته است اما این به آن معنا نیست که  ریشه‌اش در ما نیست اما عقب‌ماندگی‌ای وجود دارد.

شهریار عباسی خاطرنشان کرد: اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها علاوه بر این‌که تجربه رمان‌نویسی بیشتری دارند، فضای اجتماعی آزاد و دموکراتیک‌تری هم دارند که مزید علت بر اندیشه و هنر است. می‌خواهم بگویم این‌ها را قبول داریم و برای جبرانش نیاز داریم که بخوانیم و بنویسیم. البته من توصیه نمی‌کنم که کسی فقط رمانی ایرانی بخواند. برای این‌که زبان و مسائل‌ما به جهان راه یابد نیاز به نوشتن و کنکاش و پیدا کردن راهی برای گریز از مسائل داریم. من نمی‌گویم خواندن رمان خارجی بی‌تأثیر است اما رمان ایرانی تأثیر بهتر و عمیق‌تری دارد. موضوع دیگر این است که دنیا به اندازه اندیشه و تفکر و هنرمان به ما احترام می‌گذارد و حاضر به مکالمه و معامله با ما خواهد بود و کار سخت‌تر این است که ما به دنیا بگوییم ما هم فکر و اندیشه داریم، ما هم هنر داریم.