بهترین نمونه دیکتاتوریهای تمامیتخواه قرن بیستم.ایسنا
فاشیستها تا ۱۹۲۴ حتی با وجود تکیه به مجموعهای از شعارهای ناسیونالیستی و بهرهجویی از همه روشهای عوامفریبانه عملا هیچ موفقیت قابل اعتنایی نداشتند و از شرکت در رقابتهای منصفانه دموکراتیک به هدفشان نمیرسیدند. تا این که حمایت طبقات متنفذ و ثروتمند از فاشیسم آغاز شد و پیروزی آنان در انتخابات ۱۹۲۴ را رقم زد. شکلگیری دیکتاتوری موسولینی نه اتفاقی یکشبه و ناگهانی که محصول فرآیندی چند ساله بود. او بعد از پیروزی در انتخابات چند نفر از مخالفان سرشناس خود را کشت یا مجبور به سکوت کرد. بعد به هر شیوه ممکن از جمله استفاده از خشونت مانع نقشآفرینی احزاب رقیب شد و سرانجام سال ۱۹۲۶ در چنین روزی دستور به ممنوعیت فعالیت همه دستهها و تشکلهای غیرفاشیستی داد. البته باز برخی نهادهای گذشته مثل مجلس و پادشاه باقی ماندند اما در عمل کارهای نبودند و قدرت و تصمیمگیری فقط به فاشیستها و رهبر آنان موسولینی تعلق داشت.
او به ظاهر باید به شاه جواب پس میداد اما هم فرمانده کل نیروهای مسلح بود و هم میتوانست بدون مشارکت مجلس هر قانونی را که بخواهد وضع کند. حزب فاشیست نیز به نیابت از او بر جامعه نظارت داشت.
مجموعهای از شعارها را به خورد مردم میداد و از همه تکرار و عمل به آنها را - به زور - مطالبه میکرد و مخالفان و منتقدان را هم در ادارات و هم در جامعهشناسایی و تنبیه - یا به اصطلاح خودشان «توجیه» - میکرد. رژیم موسولینی نه «فقط» یکی از دیکتاتوریهای تمامیتخواه قرن بیستم که بهترین و کاملترین مثال آن بود.»
انتهای پیام