شرح هاي بعدي افسانه ي نسب شناسانه معطوف به اقدامات و اعمال پدر بزرگ باكليك،بخاطر اوغوز خان،قهرمان سرسلسله است. او مقر ٌدولت اوغوز خان را ،به بخش غربي ( يدي سو )و ( حوضه ي سير دريا ) منتقل مي كند.اين مورد دليل برخي از مولفين شده،كه فرض كرده اند،منطقه ي اصلي و اوليه ي اوغوز ها ، احتمالاٌ منطقه ي ( يدي سو ) و بويژه ( سرزمين هاي متصل به در ياچه ي ايسيك كول ) بوده و آنها از آنجا، گسترش خود را آغاز كرده اند.بهر ترتيب، هيچ كدام از منابع اصلي دوره ي مورد نظر، ذكري از اوغوز(غوز) در ميان قبايل متعدد ترك ،كه در (يدي سو) مسكن گزيده بودند ،نكرده اند. بنظر من، فهرست قبايلي كه براي بدست آوردن- حجر المطر- مبارزه مي نمودند،بما كمك مي كند ،تا تكاپوهاي آنها را با شرايط تاريخي -كه در آن تشكيل  خان نشين اويغور،در مغولستان،بين سالهاي ۷۵۰ تا ۸۴۰/م ، را شاهديم-مرتبط سازيم.

 

پس از سقوط خاقان نشين دوم ترك و متعاقب آن،سلطه ي كوتاه مدت ( باسميل)، قدرت خاقان به سلسله ي اويغوري (ياغلاقار )انتقال يافت.آنها متحدين سابق خود،يعني قارلوق ها را به منطقه ي  يدي سو -كه فقط تعداد معدودي از شهر هايش، همچنان در كنترل خان هاي تورگش،بودند-عقب راندند.

پس از اخراج دشوار قارلوق ها (۷۴۷/م) سلسله ي اويغور، با قيام هشت قبيله ي ديگر متعلق به اتحاديه ي توكوز-اوغوز رو برو شد.اولين مرحله ي قيام در سال ۷۵۰/م و با شكست  تاي بيلگه تو توغ،فرمانرواي (سكيز اوغوز)-طبق سنگ نوشته ي سلنگا - كه از حمايت -توغوز تاتار ها -برخوردار بوده است،به پايان رسيد. تاي  بيلگه تو توغ ،مدعي تخت خاقاني شد ودر جريان مبارزه با نيروهاي ( التميش بيلگه خاقان )اويغوري به قتل رسيد. قيام ديگر در سال ۷۵۲-۷۵۳/م صورت گرفت. آهوز يبغو -سركرده ي شورشيان به خاطر موضع خصمانه ي قارلوق ها،دچار شكست گرديد. در مرحله ي سوم كشاكش هاي داخلي (۷۵۷-۷۵۸ /م) اوغوز براي مطيع كردن مردم ترك  اوچ توغلوغ - يعني قبايل عضو دومين خاقان نشين ترك تابع اويغوران- سابق الذكر، به عنوان متحدين ،خويش تلاش كرد ،اما مجدداٌ شكست خورد.

بعد از آن ،بخش عمده اي از قبايل اوغوز ترك و تاتار مجبور شدند مساكن اوليه شان را ،در مغولستان ترك گويند. تاتارها به ( ايرتيش عليا )، كه در آنجا نقش عمده اي در تشكيل اتحاديه ي ايلات كيماك- قبچاق،پيدا نمودند- عزيمت كر دند. اوغوز ها و تركاني كه با قارلوق هاي يدي سو و آلتاي در كشمكش بودند ، در سرزمين هاي متصل به  (درياي آرال ) و قسمتهاي سفلاي (سير دريا ) مستقر شدند.آنها براي تملك بر  فاراب( واحه هاي اترار ) و  يدي سوي غربي ، صد سال با قارلوق ها، جنگيدند، و به نوشته ي طبري، حد اقل تا سال ۸۱۲/م سلطه ي خودشان را بر آن منطقه حفظ نمودند. به نوشته ي ابن اثير، در دهه هاي ۷۰ و ۸۰ قرن ۸/م ،غوز ها(اوغوز ها) در كناره هاي ماورأالنهر ،ظاهر شدند.

يكي از سنگ نوشته هاي رونيك،كه خود كشف نموده ام (سنگ نوشته ي ترهين) از يك قبيله ي شورشي به نام  ايگدر يا ايگدير نام مي برد ،كه در اواسط قرن ۸/م به دو قسمت تقسيم شد. به نظر من ،اين دليل روشني است كه وجود روابط خويشاوندي بين  توكوز اوغوزهاي مغولستان ،غوزهاي منطقه ي آرال و تركمن هاي  امروزي را اثبات مي كند. محمود كاشغري ( قرن ۱۱/م ) در ميان ديگر اوغوزها ( سلجوق ها) ايگدر ها را نام مي برد،كه در جهت غرب حركت نمودند. بعد ها ايگدير ها بخشي از قبيله ي تركمن ( چاودار )يا (چودور) شدند.در سالنامه هاي قديمي روسي،قبايل چادرنشيني كه به اروپاي شرقي وارد شدند، به عنوان ( تركان ) شناخته شده اند. در همان زمان نويسندگان بيزانسي، آنها را ( اوز ها يا اوغوز ها) ناميده اند.اين حقيقت، ساختار دو بخشي اتحاديه ايلات قبايل چادر نشين آرال را تاييد مي كند و گذشته ي آسياي مركزي را،هم از لحاظ  بانيان دولت اوغوز -يبغو، و هم چنين، سلطنت سلجوقيان بزرگ، يعني اوغوز ها و تر كان اورخون را منعكس ميكند.