ب)دکتر عنایت را «پدر علم سیاست ایران» می‌نامند. پرسشی که جای طرح دارد آن است که چرا شخصیت فردی، محبوب و مطلوب دیگران، قرار می گیرد؟ اگر این دیگران؛ عموم مردم باشند، در برجسته سازی شخصیت فرد (مثل سلیبریتی‌ها)، رسانه‌های جمعی و شبکه های اجتماعی نقش بی بدیلی ایفا می کنند. البته اصحاب قدرت هم در شخصیت سازی از طرفدارنشان سنگ تمام می گذارند. اما اگر مراد از دیگران؛ تحصیل‌کردگان، نخبگان و خواص باشند، موضوع قدری پیچیده‌تر می‌شود. زیرا گرچه اینان نیز از کیش شخصیت سازیِ خداوندان زر و زور و تزویر مصون نیستند و نیز از رسانه های تاثیر می پذیرند، اما چون در اجتماعات علمی و در میان اهالی اندیشه، نقد تفکر و گاه شخصیت افراد نیز در دستور کار قرار می گیرد، از این رو این احتمال زیاد وجود دارد که اگر برای فردی زمینه سازی مصنوعی صورت پذیرد تا از او چهره بسازند، اما این ساختمان سست بنیاد، با نقد و نظری، از هم فروپاشد و حتی شخصیتی، در میان اهالی فرهنگ، (به ویژه در طول زمان) مفتضح گردد.

ج)درباره این مدعا که در شکل گیری و تاسیس علوم سیاسی ایران مرحوم عنایت، نقش مهم و بی نظیری داشت هم گاه اشکالاتی آن هم از سوی چهره‌های سرشناس علوم سیاسی ایران مطرح شد، تلاش شد تا مثلا یافته‌های علمی او مخدوش معرفی شود، اما دانش آموختگان علوم سیاسی ایران به این خُرده گیری‌ها اعتنای جدی نداشته و یاد و نام استاد همچنان بدرستی و روشنی می‌درخشد. اما چرا چنین اتفاقی رخ داد؟ آن هم در جامعه‌ای که برخی فکر می‌کنند فرهنگ حاکم بر این سامان «نخبه کشی» («جامعه شناسی نخبه کشی»)است! به نظرم نکات زیر سبب شد تا حمید عنایت برای همیشه پدر علم سیاست ایران بماند:

1)    اگر برخی به آب و آتش می‌زنند تا مطرح شوند و به عنوان مرجع اقتدار علمی شناخته شوند، استاد حمید عنایت برای شناخته شدن و محبوبیتش هیچ برنامه‌ای را در دستور کار نداشت. اهل تشکیل باند و تیم برای مقابله با دیگران و بالا بردن محبوبیت خویش نبود. به عبارت دکتر حمید عنایت به صورت طبیعی و با فعالیت از طریق مجاری معقول و موجه، اندک اندک ذهن ها و دل‌ها را تسخیر نمود (نه با مهندسی و اقدامات دفعی، پمپاژ رسانه ای و....). پس خیلی غیر طبیعی هم نیست که در دل‌ها و جان‌ها پایدار بماند؛