اندر این ره میتراش و میخراش. ایسنا
آبانماه سال گذشته در جلسه «شب بهگود گیتا» که در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی به مناسبت تجدید چاپ ترجمه کتاب «گیتا: سرود خدایان» برگزار شد، استاد موحد سخنانش را با بیتی زیبا و دلنشین از مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی آغاز کرد که میفرماید:
اندر این ره میتراش و میخراش
تا دم آخر دمی فارغ مباش (دفتر اول)
و سپس با طرح پرسشی بحث خود را چنین ادامه داد: «چرا مینویسم؟ به دو دلیل. اول آن که دوست ندارم بر سر خوانی تنها بنشینم. دلم میخواهد اگر طعامی مطبوع و لذیذ نصیبم شد، با دیگران همزانو و همکاسه باشم. دوم آن که مطلب را تا ننویسم، درست آن را نمیفهمم. شمس تبریز گفته است سخن را که نمینویسم، در من میماند و هر لحظه مرا روی دگر میدهد. این تجربه عمیقتری است که متاسفانه نصیب من نبوده است. من منم. سخن را تا ننویسم، با فراز و فرود آن درست آشنا نمیشوم. من بیشتر با بیهقی احساس همدلی میکنم که گفت، مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.»
درباره این چند جمله کوتاه و به ظاهر ساده استاد موحد، نکات ارزنده و گفتنی و شنیدنی فراوان هست. تعریض هوشمندانه استاد موحد به مثنوی معنوی که عمری را به تحقیق و پژوهش در آن سپری کرده و تصحیحی منقح و انتقادی از آن به دست داده، به زیبایی نشاندهنده رویکرد ایشان به زندگی در آستانه نود و هفت سالگی است. دکتر موحد در مقام دانشوری کوشا و پایدار، قریب به هفتاد سال است که تالیف و ترجمه و تحقیق میکند و رهاورد عمر پرثمرش شماری از ارزندهترین تحقیقات و نوشتهها در حوزههای متنوع حقوق، تاریخ، عرفان و ادبیات است که کماکان نیز ادامه دارد. سال گذشته از ایشان یک کتاب جدید (در کشاکش دین و دولت) و چند کتاب با ویرایش جدید منتشر شد و آشنایان میدانند که استاد چندین پروژه تالیفی و پژوهشی در دست دارد.
اما مهمتر از این نکته، دو دلیلی است که استاد موحد به اختصار در بیان علت نوشتن بیان کرده است. درباره هر دو میتوان فراوان گفت و نوشت. شاید هیچ جا اهمیت و در عین حال خلأ نوشتن و نگارش به اندازه فرهنگ ما که به درست یا غلط فرهنگ «شفاهی» خوانده میشود، احساس نشود. بسیاری از دانشوران و روشنفکران و محققان برجسته ما به دلایل و علل متفاوت از نوشتن سر باز میزنند، حالا یا جسارت و اعتماد به نفس ندارند، یا حال و حوصله این که وقت بگذارند و بنویسند. در مقابل کم نیستند مدعیانی که عادت به سخنرانی کردهاند و در هر محفل و مجلسی و به هر مناسبتی حاضر میشوند و آسمان و ریسمان به هم میبافند و درباره همه چیز اظهار نظر نمیکنند. اما وقتی از این افراد بخواهید درباره یکدهم آن چه گفتهاند، بنویسند، مشخص میشود که چند مرده حلاجند و چه مایه کیسهشان خالی است.
البته گروهی هم هستند که مینویسند و ای بسا طولانی و ملالآور اما چنان مغلق و پیچیده و تو در تو و گاه در قالب جملاتی بیسر و ته و نامفهوم که خواننده جز سردرد نصیبی نمییابد. در چنین مواردی احتمالا نویسنده خود به فراز و فرود آن چه نوشته آگاه نیست و به الفبای موضوعی که نوشته مسلط نیست. از این رو یا آگاهانه، جهل خود را پشت جملات تو در تو و مبهم پنهان یا نادانسته نادانی خود را در عباراتی نامفهوم آشکار میکند. اینجاست که اهمیت نکته صائب استاد موحد و اشارهاش به نویسنده تاریخ بیهقی آشکار میشود. آن که زیر و بم موضوعی را نمیداند و به تعبیر دقیق و زیبای بیهقی، پهنای کار را درنیافته، حتی اگر بخواهد هم نمیتواند درست بنویسد و بر عکس، کسی که اصل و حاق مطلبی را فهمیده و به چنگ آورده و از آن خود کرده، توانایی آن را دارد که موضوع را با کلمات و عباراتی شیوا و روان بیان کند.
آثار و نوشتههای استاد محمدعلی موحد خود نمونه گویایی از این حکم هستند. برای نمونه ایشان در مجموعه سترگ و خواندنی «خواب آشفته نفت» با تبحر و استادی زیر و بمهای قراردادهای پیچیده حقوقی و مذاکرات طاقتفرسای مصدق و مشاورانش با کارشناسان و متخصصان غربی را وا میکاود و آنها را با زبانی شیرین که نشانه استادی و تسلط شگفت او هم به موضوع و هم به زبان است، بیان میکند. همچنین است وقتی در کتابهای عرفانی از موضوعات و مسائل غامض عرفانی سخن میگوید یا متنی تخصصی و پر از اصطلاحات مثل سفرنامه ابن بطوطه را که به نثر عربی سدههای میانه نوشته شده، به فارسی برمیگرداند. از این رو ضمن تبریک تولد ایشان باید امیدوار بود و آرزومند که زندگانی پرثمر استاد موحد با تراشها و خراشهای عمیق و موثری که در جان پیکر فرهنگ ایرانی - اسلامی مینشاند، سالیان سال تداوم یابد. ایدون باد.»