آق قویونلو
با ضعيف شدن حكومت مغولان در آسياي صغير در قرن هشتم هجري، آققويونلوها به عنوان يك گروه فعال به عرصهي سياست قدم گذاشتند و حدود يك قرن در ناحيهي ديار بكر زير سايهي فعاليت و كارداني رهبرشان قراعثمان بيك حكومتي را بنياد نهادند و رفتهرفته با تركمنهاي حلب و ناحيهي مرعش و ايل ذوالقدر متحد شدند و بدين ترتيب توانستند بسياري از حكام محلي را از ميان بردارند و برخي را مطيع خود سازند اين طايفه به تدريج بر بسياري از سرزمينهاي آباد و حاصلخيز شرق آناتولي مسلط شدند و نقش عمدهاي را در سياست آن منطقه به عهده گرفتند در ذكر سلطنت آققويونلو تاريخ خلد برين چنين ميگويد كه ايشان را ملوك بايندر نيز گويند. سلاطين اين سلسله نه نفر و مدت سلطنت ايشان چهل و دو سال بود. تاريخ تركمانان آققويونلو از زماني شروع ميشود كه نمايندهي اصلي اين سلسله در موقع حمله تيمور به غرب منافع خود و جنگجويانش را در پيوستن به او احساس كرد شخص موردنظر قراعثمان بود كه در برخورد تيمور با يزيد ايلدرم در جنگ آنقره و سپس در سوريه به او پيوسته بود. تيمور نيز در قبال خدمات وي ديار بكر را در اختيار وي قرار داده بود. در اين مركز بود كه آققويونلو شروع به گسترش قدرت خود در چندين جهت كردند ولي قبل از همه اين قضيه، به حساب قدرت ضعيف شده كومنني طرابوزان انجام شد. قبيلهي آققويونلو در اواخر قرن سيزدهم به آذربايجان مهاجرت كردند
2
. منشأ آنها در هالهاي از ابهام قرار دارد. شايد آنها نيز مانند قراقويونلوها به دنبال تاخت و تاز مغولان وارد آناتولي شدهاند. مقر آنها شهر آميد بوده است و يكي از نخستين رهبران آنها به نام تورعلي در دورهي غازان به مقام اميري رسيد. آنها به سرعت قراقويونلوها سرزمين خود را گسترش ندادند شايد، علتش آن بود كه حاميان نيرومندي مانند جلايريان را در كنار خود نداشتند.
طولي نكشيد كه كنفدراسيون آنها با يك ضعف داخلي مواجه شد، اين كنفدراسيون قادر نبود سازوكاري براي تضمين مسالمتآميز جانشيني پيدا كند، بارها مرگ رهبرشان با سالها جنگ داخلي دنبال شد كه ميتوان اين جنگها را شاهدي بر اصل استپ به شمار آورد كه مناسبترين رئيس براي رهبري كسي است كه با كنار زدن ساير نامزدها شايستگياش را به نحو احسن نشان دهد. اين طايفه رفتهرفته قويتر شد و ساير تيرهها و طوايف را با خود متحد ساخته و به ايل بزرگي تبديل شد. آنها توانستند بزرگترين اوغوزها را به طرف خود جلب كنند و از قبايل مختلف متحداني داشته باشند اما روزگار بر آنها زودگذر بود چون استقلال سياسي خود را از دست دادند.
بنيانگذار واقعي قدرت آققويونلو امير بهاءالدين قراعثمان بود و بعد از وي پسرش اوزون حسن كه توانست بر ساير رقبا پيروز شود و با تصرف شهر ديار بكر رسماً به فرمانروايي رسد، بدون شك وي مقتدرترين فرمانرواي آققويونلو بود و در زمانش حوادث سياسي مهمي وجود داشت كه يكي از مهمترين آنها حمايت وي از شيخ جنيد صفوي است كه باعث حمايت وي از شيخ شد بعد از مرگ اوزون حسن جنگ قدرت ميان شاهزادگان از مشخصههاي مهم اين دودمان است كه حكومت آنها را ناتوان ساخت و هرگز در انديشهي كشورگشايي و توسعهي قلمرو خود برنيامدند.
از اين طايفه تا 920 ه.ق نه تن به قدرت رسيدند اما هيچكدام شايستگي اوزون حسن را نداشتند و نهايت در مقابل جنبش رو به رشد صفويه از پاي درآمدند. قلمرو حكومتشان شامل گرجستان، آذربايجان، ديار بكر، عراق عرب و بخشي از عجم بود.
بعد از اوزون حسن يعقوب پسرش با از ميان برداشتن برادرش سلطان خليل بر تخت سلطنت نشست. بعد از يعقوب نزاعهاي خانوادگي شروع شد كه اين دوره را بايد سرآغاز افول آققويونلو دانست، بعد از وي اين افراد سر كار آمدند: 1- بايسنقر بن سلطان يعقوب 2- رستمبيك بن اوزون حسن 3- احمدبيك بن اغورلو محمد بن اوزون حسن كه توسط شاه اسماعيل شكست خورد (910 ه( 4- سلطان مراد بن يعقوب بن اوزون حسن كه با مرگ وي سلسلهي آققويونلو به كلي منقرض شد، به هر حال آققويونلو توانستند به همراه قراقويونلوها دولتهايي تشكيل دهند كه بخشهايي از دو دولت ايران و عثماني را متصرف شوند اين در حالي بود كه ايران به خواب رفته و همچنان در دست بازماندگان تيمور بود، برعكس عثماني روز به روز پيروزيهاي بزرگ كسب و نيرومند ميشد . .
3
منابع و مآخذ:
1- استرآبادي، سيد حسن بن مرتضي. به اهتمام احسان اشراقي، تهران: انتشارات علمي، 1364.
2- الشيبي، مصطفي. شيعه و تصوف از آغاز تا سدهي دوازدهم هجري، ترجمهي عليرضا ذكاوتي، تهران: اميركبير، 1359.
3- الخنجي اصفهاني، فضلا... بن روزبهان، تاريخ عالمآراي اميني، به كوشش مسعود شرقي، تهران: انتشارات خانواده، 1379.
4- پيگولوسكايا و ديگران. تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان سدهي هجدهم، انتشارات مؤسسهي تحقيقات اجتماعي، 1349.
5- سفرنامهي ونيزيان در ايران، ترجمهي منوچهر اميري، تهران: انتشارات خوارزمي، 1349.
6- سرور، غلام، تاريخ شاهاسماعيل صفوي، ترجمهي محمدباقر آرام و عباسقلي غفاريفرد، تهران: انتشارات دانشگاهي، 1374.
7- سيوري، راجر. ايران عصر صفوي، ترجمهي كامبيز عزيزي، تهران: نشر مركز، 1380، چ 5.
8- سيوري، راجر. تحقيقاتي در تاريخ ايران عصر صفوي، ترجمهي عباسقلي غفاريفرد و محمدباقر آرام، تهران: اميركبير، 1382.
9- طاهري، ابوالقاسم. تاريخ سياسي اجتماعي ايران از مرگ تيمور تا عهد شاهعباس، تهران: 1347.
11- مزاوي، ميشل. پيدايش دولت صفوي، ترجمهي يعقوب آژند، تهران: نشر گستره، 1364، چ 2.
12- ميرجعفري، حسين. تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران در دورهي تيموري و تركمانان، تهران: انتشارات سمت، 1381، چ 3.
13- منشي قزويني، بوداق. جواهرالاخبار و تاريخ ايران از قراقويونلو تا 984 ه.ق، ترجمهي محسن بهرامنژاد، تهران: ميراث مكتوب، 1378.
14- هينتس، والتر. تشكيل دولت ملي در ايران (حكومت آققويونلو و ظهور دولت صفوي)، ترجمهي كيكاوس جهانداري، تهران: خوارزمي، 1377، چ 4.
15- يوسفجمال، محمدكريم. تشكيل دولت صفوي و تعميم مذهب تشيع دوازده امامي، اصفهان: اميركبير و شعبه اصفهان، 1372.
منبع:www.bistoon89.blogfa.com