اعتراض‌های خارجی به اصلاحات او به روس‌ها محدود نماند و صدای چند سفارتخانه دیگر، از فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها گرفته تا ایتالیایی‌ها و اتریشی‌ها هم بلند شد. «نگرانی» آنها نه گمرک ایران و عایدات آن که چیز دیگری بود. به قول خود شوستر آنها «وقیحانه می‌کوشیدند دولت ایران را وادارند که از حق تصمیم‌گیری به صلاح خود در مورد این موضوع کاملا داخلی بگذرد.» زیرا به رویه‌های غلط گذشته عادت کرده بودند و بدعت‌های شجاعانه جدید را مقدمه‌ای برای کارهای بزرگ‌تر می‌دیدند. به هر حال خشم روس‌ها باقی ماند و روز به روز هم بیشتر شد و البته اصلاحات شوستر هم بی‌توجه به آن ادامه یافت. تا این که در ماجرای ضبط اموال یکی از شاهزادگان قاجار - که روس‌ها به دروغ می‌گفتند تبعه کشورشان است - اختلافات بالا گرفت و کار به تهدید نظامی روس‌ها کشید. حرف‌شان این بود که یا شوستر را اخراج کنید یا ما خودمان بعد از اشغال تهران این کار را می‌کنیم.

ادامه ماجرا از فصل‌های مشهور تاریخ معاصر ایران است. مجلس به پشتوانه مردم جلوی زورگویی روسیه ایستاد و حتی بعد از عبور سربازان روس از مرزهای شمالی و اشغال گیلان و آذربایجان هم تن به تسلیم نداد. گروهی از نیروهای ملی و هواداران انقلاب داوطلب جنگ با روس‌ها می‌شدند که دولت در اقدامی شبیه به کودتا به ماجرا خاتمه داد و خواسته‌های روسیه را پذیرفت. کار شوستر در کشور ما به پایان رسید و او رفت. اما چندی بعد کتاب مشهور خود، «اختناق ایران» را نوشت و تصویری گویا از آن سال‌ها برای‌مان به یادگار گذاشت.»

انتهای پیام