جایگاه و نقش استحکامات هیرکانیا در منازعات مرزهای شرقی ساسانیان. پژوهش های تاریخ
اصل مقاله
مقدمه
شرایط اقلیمی ایران، به ویژه در مرزهای شرقی، بدان گونه است که در عهد باستان، ساکنان این خطه از مرزهای ایرانزمین هماره مواجه با هجوم قبایل و صحرانشینانی بودند که در نواحی شمال و شمال شرقی ایران زندگی میکردند و از طریق تهاجم و جنگ و گریز سعی در ورود به ایران داشتند. در این میان، ایرانیان باستان در برآوردن دیواره های دفاعی برای مقابله با قبایل صحراگرد و اقوام مهاجم از همان دوران نخستینِ تشکیل دولت در فلات ایران کوشیدند و با احداث شهرهایی با باروهای مستحکم و حصارهای تدافعی درصدد تأمین امنیت مرزهای شرقی برآمدند.
ضرورت احداث استحکامات و دیوارهای دفاعی در قلمرو شرقی و تلاش دولتهای ایرانی در این راستا به هنگامی آشکارتر می شود که مطلع گردیم؛ با وجود برخوردهای طولانی ایرانیان با مخاصمان غربی، شاهد کشته شدن برخی از شهریاران ایرانی توسط انیران و خصم بیگانه در مرزهای شرقی ایران و نه در برابر دشمنان مرزهای غربی هستیم (از این جملهاند، یک شهریار هخامنشی، دو شهریار اشکانی و یک شهریار ساسانی). بااین حال، و با وجود برآوردن این استحکامات در دوران هخامنشی و اشکانی، ایجاد دیوارة دفاعی گرگان به منظور حفظ قلمرو ساسانیان در مقابل تهاجمات اقوام مهاجم شرقی، اقدامی بود که از سویی، نشان دهندة توجه روزافزون ساسانیان به مرزهای شرقی و احساس نیاز ایشان نسبت به شکل گیری ایالتی بود به منظور ایجاد پایگاهی نظامی به مثابه مرکز ساسانیان در شرق قلمرو این حکومت و از طرف دیگر، نشان دهندة سعی این دولت در اعتلای رونق شهرهای مهمی چون هیرکانیا بود که از جنبة اقتصادی و استراتژیک حائز اهمیت و سزاوار رسیدگی بود.
همانگونه که از توضیحات مذکور برمی آید، مسئله و پرسش اصلی این پژوهش، اهمیت هیرکانیا برای ساسانیان و اقدامات تدافعی این دولت در مرزهای شمال شرقی ایران، به ویژه چرایی احداث دیوار دفاعی گرگان و استحکامات این منطقه در دوران ساسانی و نقش آن در تأمین امنیت و رونق اقتصادی سرزمین ساسانی است.
شهریاران نخستین ساسانی و مسئلة هیرکانیا
ساسانیان با تأسیس سلسله ای که مشخصة برجستة آن برای بانیانش، ایجاد «دولتی متمرکز» بود، درصدد تحققِ این هدف برآمدند، اما در راستای این آرزو به موانع و مشکلاتی برخوردند که یکی از این موانعِ بسیار مهم، نظام ملوکالطوایفی و ایالات نیمه مستقلی بود که پیشتر در دوران اشکانی وجود داشتند. در حقیقت، با توجه به اینکه در رأس این ایالات، خاندانهای مهم و حاکمان قدرتمندی حکمفرما بودند، غلبه بر این صاحبان قدرت برای شاهنشاهان ساسانی بسیار دشوار بود، خاصه آنکه برخی از این ایالات در دوران دولت پیشین، همچون خرده دولتی مستقل یا نیمه مستقل محسوب شده که با برافتادن اشکانیان، از طرفی به دلیل وابستگی خونی به حاکمان دولتِ مغلوب و از سوی دیگر، برای کسب استقلال، مقابل ساسانیان ایستاده و با آنها به سختی مقابله نمودند. سرسختی و بحران آفرینی این ایالات وقتی بیشتر میشد که ایالت مذکور دارای اهمیت استراتژیکی و اقتصادی نیز بوده و به دلیل همجواری با دولتهای رقیب ساسانی و قرارگرفتن در مناطق مرزی از اهمیت و برجستگی خاصی نیز برخوردار میشدند. از جملة این ایالات «ایالت هیرکانیا» بود که نخستین شاهنشاهان ساسانی، در وهلة نخست برای مطیع ساختن و سپس در امان نگه داشتن آن از مدعیان داخلی و مهاجمان مرزی کوشیدند و برای تحقق این امر به اقداماتی دست زدند که امروزه تا حدودی با کاوشهای باستانشناسان، میتوان از چگونگی آنها مطلع گردید.
باری، هیرکانیا، از جمله ایالاتی بود که بنیانگذار سلسلة ساسانی، تصرف و تسخیر آن را برای تأمین امنیت و تثبیت قدرت خویش لازم دید، سرزمینی که سالهای بسیاری اشکانیان را در مقابل مهاجمان شرقی و دشمنان غربی در خویش پناه داده و نقطة اتکا و مسبب نمو و برقراری قدرت اشکانیان در سالهای نخستین آن دولت بود. به هرحال، هرچند دربارة تلاش و تکاپوی مؤسس ساسانیان در تسلط بر این خطة مهم سیاسی، استراتژیکی و اقتصادی تردیدی نیست، دربارة این که آیا اردشیر توانست در نخستین سالهای حکومت خود به فتح سرزمین مذکور کامیاب گردد یا خیر، سخنی به قطعیت نمیتوان به زبان آورد. برخی مورخین، به موفقیت اردشیر بابکان در این امر اشاره داشتهاند؛ از جمله، طبری (قرن نهم و دهم میلادی) در این باره مینویسد: «اردشیر اول، مؤسس امپراتوری ساسانی، پس از استوار ساختن حکومتش در غرب ایران، به شمال شرق ایران روی آورد و توانست سیستان، گرگان (هیرکانیه)، ابرشهر (نیشاپور)، مرو (مرغیانه)، بلخ (باکتریا) و خوارزم را به تصرف خود درآورد.» (الطبری، ج2، ص819). همچنین به گفتة بلعمی، وزیر سامانیان «اردشیر، پادشاهی عراق و خراسان تا لب جیحون و سجستان و گرگان و پارس و کرمان همه بگرفت و ملوک الطوایف از جهان برداشت.» (بلعمی، ص885). از مورخین دیگر «خواند میر» نیز اردشیر را فاتح جرجان، نیشابور و مرو و خوارزم و بلخ قلمداد میکند (غیاثالدین بن همام الدین حسینی، ص224).
بااین وجود،برخی منابعِ همعصرِ ساسانی، سلطة ساسانیان بر هیرکانیا را به جانشینان اردشیر، به ویژه فرزند وی شاپور اول (272-241میلادی) نسبت میدهند. در این خصوص، «کرونیک» (Chronik)بنا به مندرجات تاریخ اربل، گزارش میدهد که در اولین سال از فرمانروایی شاپور اول، شاه با فرستادن «کراسمیر» (Chorasmiern) به نبرد کوهستانی باسرزمینهای دیلامیت ها و هیرکانی ها که در کوهستانهایی دور در نزدیکی دریای خزر زندگی می کردند،آنجارا به تصرف درآورد(Christensen, p.219 and Enblin, pp.9-10). در منابع سریانی نیز آمده که این سرزمینها از سوی شاپور به اطاعت درآمده اند (Pigulevskaja, p.124) .
وجود سکههایی از شاپور اول (273-240) در آک-تپه، در جنوب ترکمنستان، که مشابه سک ههای ضربشده از اوایل سلطنت او در مرو میباشد( Gubaev,Loginov, Nikitin, p.72)، میتواند تا حد زیادی تسلط وی را بر نواحی هیرکانی در اوایل سلطنتش تأیید نماید. کرتیر نیز در کتیبة کعبة زردشت چنین مینویسد: «در نتیجة کوشش و رنج من بسیاری از آتشها و مغان در سراسر کشور... درمیشان، آتورپاتکان، سپاهان، ری، کرمان، سکستان و گرگان تا پیشاور درخشیدن گرفتند» .(Gignoux,p.71) در کتیبة شاپور اول در کعبة زردشت (بند دوم)، از گرگان (Wirgan) تحت عنوان یک «ایالت» سخن به میان آمده (عریان، ص65) و در مهرهای اواخر دورة ساسانی نیز به صورت حروف اختصاری GWL، ذکر شده است (Bivar, p.152). بههرحال، با رویکرد دقیق به منابع موثق،میتوان دریافت که «وهرکان» به عنوان ایالتی خطیر از جمله ایالات و ساتراپ هایی بود که بانیان سلسلة ساسانی را بر آن داشت تا در تصرف آن بکوشند، زیرا افزونبر اهمیت استراتژیکی و اقتصادی این منطقه، ایالت مذکور سکونت گاه اشکانیان و یا جایگاه شاخهای از عموزادگان پارتی بود که از قدرت قابل ملاحظه ای برخوردار بودند، به طوری که بارها برای دولت پیشین (اشکانیان) دردسر و بحران آفریده بودند و بدین لحاظ، این خطه از ساتراپ های شمالی ایرانزمین، در همان سالهای نخستین ساسانی (به احتمال فراوان در دوران شاپور اول) به تصرف این دولت نوخاسته درآمد.
پس از مرگ شاپور اول و در نتیجة فتوحات شاهنشاهان نخستین ساسانی، دولت شاهنشاهی ساسانیان در قرون سوم و چهارم میلادی از سمت شمال و مشرق توسعة بسیاری یافت، به گونه ایکه پس از فتوحات بهرام دوم که در 248میلادی واقع شد، کشور ساسانیان در مشرق ایران کنونی، شامل گرگان (هیرکانی) و تمام خراسان و گویا خوارزم، سغد، سکستان و همچنین ایالت مکوران و توران بوده است (Christensen,p.137). در واقع، با توجه به حساسیت منطقة شمال شرقی ایران و با توجه به اینکه عدهای از وابستگان و وفاداران به دولت اشکانی هنوز در آن منطقه، در مقابل ساسانیان مقاومت نموده و تهاجماتی نیز از سوی بدویان شرقی به ایرانشهر انجام میگرفت، اولین پادشاهان ساسانی پایگاه مرزی را به شمال شرق منتقل نموده و بر کشورهای منطقة پارت، مرو، بلخ و ناحیة مستقر در بالای اکسوس تسط پیدا کردند؛ همچنین به نظر میرسد که برای مدتی خوارزم از هواداران کوشانها جدا شده و به ساسانیان پیوسته باشد (Altheim, p.70).
مهاجمان شرقی و موقعیت استحکامات هیرکانی(گرگان) در عصر ساسانیان
بر اساس منابع موجود، تردیدی نیست که در سدة سوم میلادی دولت نوپای ساسانی بر هیرکانیا و برخی مناطق شرقی این ایالت سلطة مستقیم داشته است، به گونه ای که طبق گزارشهای آمیانوس مارسلینوس(Ammianus Marcellinus, p.357,XXIII,VI,XIV)، فتوحات شاپور دوم در مرزهای شرقی شاهنشاهی ساسانی مناطقی نظیر هیرکانی، مرو، باختر، سغد، سکاها، هرات، درانگیانیا، آراخوزیان و گنداریان را دربر میگرفت. بااینحال، آرامش و ثباتی که در مرزهای غربی ایران حتی با وجود دولت قدرتمند و دشمن دیرین ایرانیان، روم، برقرار بود در مرزهای شرقی و بهخصوص ساتراپها و مرزهای شمالشرقی ساسانیان دیده نمیشد، زیرا دشمنان مرزهای شرقی تهدید بزرگی برای شاهنشاهی ساسانی محسوب میشدند. آنها به استثنای کوشانیان، بیشتر، اقوام بیابانگردی بودند که تحت فشار گروه های دیگر، به سوی مرزهای شرقی قلمرو ساسانیان هجوم میآوردند. این فشارها و تهاجمات بهگونه ای بود که به عقیدة برخی، حتی بعد از مرگ شاپور اول، اقوامی به نام هون که از مساکن اولیة خود در دشتهای شمال روسیه به سمت جنوب رانده شده بودند، توانستند نواحی شمالی خراسان تا گرگان را متصرف شوند. ب هخصوص قبایلی از آنان به نام کیداریان، مزاحمتهای شدیدی برای نواحی شمالشرقی ایران فراهم آوردند و قسمتی از وقت شاهان ساسانی پس از شاپور صرف ازبین بردن آنان گردید (زرین کوب، ص461). بااین حال، این غلبه و سلطه موقتی بوده و محتملاً به هنگام بحرانهای جانشینی پس از مرگ شاپور اول، رخ داده است. زیرا وجود سکه های کوشانیـ ساسانی تا حدود 360 میلادی بیانگر حکومت فرمانروایان ساسانی بر بلخ، سغد و منطقة قندهار میباشد (Schippmann, p.38).
بنابراین، بدان گونه که از منابع بر میآید و پیش از این اشاره شد، دشت گرگان از همان سالهای نخستین تأسیس سلسلة ساسانی در قرن سوم میلادی، بخشی از امپراتوری ساسانی به شمار میآمد. اما نکتة قابل ملاحظه اینکه تمامی منطقة مذکور این سلطة ساسانیان را نپذیرفته بود، ب هگونه ای که «دهستان» در شمال هیرکانی محل استقرار اقوام چول بوده و امروزه آثاری از حضور اقوام چول از قرن پنجم میلادی در کل دهستان و اغلب در محدودة جنوبی قلمرو آنها شناسایی شده است (Lecomte, p.306).
اما، به منظور سلطة همه جانبه بر هیرکانیا و از طرفی برای مقابله با هجوم اقوام مختلف به مرزهای شمال شرقی ایران، از جمله اقداماتی که از سوی ساسانیان انجام گرفت، تشکیل نیروی نظامی در منطقه و در وهلة بعد، بنیاد دیوار دفاعی بود. در این راستا، چندتن از فرمانروایان ساسانی، از هیرکانی به عنوان مکانی برای راهاندازی هیئتهای نظامی علیه بیابانگردان شمالی استفاده نمودند. از جمله تهاجماتی که به اقدامات دفاعی منجر، و انگیزهای برای برپایی استحکامات نظامی شد میتوان به حملات «خیون ها» اشاره نمود که در قلمرو هیرکانیا، که شامل دشت گرگان امروزی است، مستقر شده بودند. بنابراین، اقدامات دفاعی در برابر هجوم احتمالی خیون هاـکه در قرن پنجم میلادی ایشان را با نام اقوام چول (Chol) میشناسیمـ برای شهریاران ساسانی ضرورتی اجتناب ناپذیر بود.
در این راستا، از استقرارگاه های مربوط به این دوره در دهستان میتوان به گئوجیک تپه ( (Geokjik-tepeاشاره نمود. محوطه ای به وسعت چهار و نیم هکتار و دارای دیوارهایی به ضخامت 60/2متر، برجهای مدور در گوشهها و برجهای نیمدایرهای در طول دیوار... که این نوع ساختار دفاعی قطعاً استقرار اقوام چول را مشخص میکند (Lecomt, p.308). توسعة قلمرو، میتوانست کنترل مؤثری برای منطقه ای که مرکز آن در حدود200کیلومتری شمال غربی دشت گرگان قرار داشته، صورت دهد (Ibid, p.309).
با بررسی منابع مکتوب و کاوشهای باستانشناسان میتوان دریافت که درگیری ساسانیان با مهاجمان شرقی، به ویژه در منطقة استراتژیکی هیرکانیا، سبب نشد که توجه دولتمردان ساسانی نسبت به این منطقه و اقدامات سیاسی- فرهنگی در این خطه کاسته شود، بلکه مهاجمان پس از مدتی که به جدال با ایرانیان پرداختند و مسبب بحرانهایی شدند، توسط قدرت ساسانی مطیع و منقاد گردیده و گاه با سکونت در مناطق شمالشرقی ایران در راستای اهداف این دولت ایرانی، گام برداشتند. در این زمان به گزارش آمیانوس مارسیلینوس (16.6.4) اقوام خیون در سال 358 میلادی گرفتار جنگ با شاپور دوم ساسانی بوده (Ammien Marcellin, p.76,V.XVII) و محتملاً توانسته بودند به موفقیتهایی نیز دست یابند. به گونه ای که به عقیدة گوبایف، دهستان در آن زمان (شاپور دوم) تحت اشغال خیونها درآمد (Korbanov, p.139)(1). و پس از این تاریخ و از سال 380 میلادی قوم دیگری به نام کیداری ها در خراسان پدیدار شدند که از آن پس سکه با عنوان کوشانی ـ ساسانی ضرب مینمودند (Bivar, p.199). اما گویا سلطة این اقوام (کیداری ها) چندان پایدار و همه جانبه نبوده است، زیرا از زمان شاپور دوم درهمهای منسوب به این پادشاه در فرغانه ضرب می شد (Göbl, p.35). و این مسئله نشاندهندة چیرگی سیاسیـ فرهنگی ساسانیان در این منطقه میباشد. در سالهای آتی نیز هرچند از هجوم اقوام مختلف به شمال شرقی ایران و به ویژه هیرکانا کاسته نشد، از این تاریخ به بعد، یعنی از اواخر سدة چهارم میلادی این خطه و به ویژه هیرکانیا تحت تسلط ساسانیان قرار داشت.
باری، با گذر ایام و با تثبیت قدرت ساسانی، به تدریج توجه ساسانیان به این خطه افزون گردید. به گونهای که ضراب خانهای معتبر در این ناحیه ایجاد شد. براساس یافته های باستانشناسان، فعالیت ضرابخانة گرگان از زمان بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹) که از وی سکههایی هم سبک در دست است، آغاز شده است. از این پس، گرگان به پایگاه عملیات شاهنشاهان بر ضد هپتالیان تبدیل شد. به نظر میرسد که حضور گستردة هپتالیان در مناطق شرقی مرزهای ساسانی، سبب شد که فعالیت اقتصادی این نواحی تا حدود زیادی مختل گردد و گویا برپایی و فعالیت ضرابخانة هیرکانیا در راستای رفع این خلأ و پیشامد در وضعیت ضرابخانهها بوده و از طرفی، نشان دهندة بارزتر شدن هیرکانیا (گرگان) به عنوان منطقة مهم استراتژیکی و اقتصادی میباشد. به عبارت دیگر، ایجاد وقفه در ضرب سکه های بهرام چهارم، پیروز (۴۵۸-۴۸۴) و تا حدودی قباد اول(۴۸۸-۴۹۷) در مرو، نشان دهندة تصرف مرو به دست هپتالیان میباشد و برایناساس، تجهیز هیرکانیا به منزلة تجهیز پایگاه عملیات جنگی بر ضد هپتالیان بهشمار میرود (Goebl,pp.89-91) که با توجه به خلأ موجود در نتیجة فقدان فعالیت ضرابخانة مرو لااقل به منظور تأمین نیازهای مالی- نظامی فعالیت ضرابخانه ای در گرگان ضروری شد.
بر اساس شواهد برجای مانده تا دو دهة نخست سدة پنجم میلادی، هیرکانا مرکزیت خویش را برای ساسانیان در مقابل تهاجمات خصم شرقی حفظ نمود. به گونه ای که پس از شاهنشاهان فوقالذکر، با استناد به سکه های زرین، یزدگرد (421-399م) این ضرابخانهها را از سلف خویش که دینارهایی با سبکی همانند از آنها به جا مانده، اخذ کرده است. بنابراین، این حدس گیرشمن، که تلاش هپتالیان برای براندازی فرمانروایی ساسانیان را در دورة یزدگرد میداند، باید به شاه بعد از او مربوط و مرتبط دانست (Altheim, p.113). براین اساس، در جنگهای ایرانیان علیه کوشانها و هیاطله یا هونهای سفید، هیرکانیا سرزمین مرزی مهمی بود که مرکز عملیات جنگی ساسانیان محسوب میشد (Marquart, p.37) و یزدگرد اول (421-399میلادی) روزهای پایانی عمر خود را در این منطقه گذرانیده بود. شهری که از آن زمان به طور مشخص و برای دهه های بسیار، پادشاهان پارس آن را به عنوان منطقة عمومی برای جنگهای خود علیه هپتالیها مشخص کرده بودند (Ghirshman, p.83).
بعدازاین شاهنشاه و مقارن با اوایل جلوس بهرام پنجم (بهرام گور؛۴۲۱-۴۳۹) دسته هایی از طوایف هپتالیان با عبور از جیحون و اشغال ولایت باختر، امنیت مرزهای شرقی ایران را دیگربار به خطر انداختند، ازاینرو، بهرام به دفع آنها برخاست. به گزارش طبری جنگ با خاقان ترک، که منظور منابع اسلامی باید همان خیونها یا هونها باشد، در سال هفتم حکومت بهرام پنجم، حدود424 میلادی، آغاز شد. بهرام پس از پیروزی، برادر خود نرسی را به حکومت خراسان گماشت و بلخ را مقر او تعیین کرد وبه تیسفون بازگشت (الطبری، ص866). این رویدادهای تاریخی در سکه شناسی منعکس میباشد. «لوگینو» و «نیکیتن» (Loginov and Nikitin) مقادیر زیادی از درهمهای بهرام پنجم را که در مرو ضرب شده است، نتیجة جنگ پادشاهان ساسانی در این نواحی دانسته اند که برای مبازرات نظامی لازم بوده است (,p.147Korbanov). به عقیدة گافورو (Gafuro) با این جدالها و تاخت و تازهای هپتالیان، مرز بین ایران ساسانی و هپتالیان در اوایل قرن ششم میلادی، از میان گرگانرود و تا مرورود و طالقان بوده است (Korbanov, p.176).
تهاجم به شمال شرق ایران در زمان بهرام پنجم (38-408) و یزدگرد دوم (57-438)افزون برهونها،اقوام کیداری هاراهم دربرمیگرفت (Bivar,p.199). موقعیت مناسب هیرکانا برای حفظ مناطق شرقی و مقابله با مهاجمان، سبب شد که یزدگرد دوم در نواحی شرقی و در مقابل گرفتاری خود در مواجهه با تجاوز قبایل طوایف کیدار و خیون و برای دفع آنها ناچار تا مدتی در گرگان و خراسان توقف کند و با آن که وی در برخورد با این طوایف، به قدر پدرش بهرام توفیق نداشت، باز به خوبی توانست پیشرفت آنها را در داخل قلمرو خویش سد کند (زرین کوب، ص461). خرابشدن ضرابخانه های خیونها و کیداریها در سال 440 میلادی در تخارستان، نتیجة غلبة یزدگرد دوم و تصرف این نواحی میباشد. در این زمان هپتالیان نیز در شرق تخارستان و بدخشان تشکیل یک ایالت داده بودند ((Korbanov,p.109.
یزدگرد دوم (457-438میلادی) پس از شکست قبایل هون که در شمال گرگان سکنی داشتند، شهری به نام «شهر یزدگرد» تأسیس نمود و سالی چند در آنجا اقامت گزید تا به سرحدات که دستخوش غارت بیابانگردان بود نزدیکتر باشد (Christensen,p.287). این شاهنشاه ساسانی برای فیصله دادن به گرفتاریهای مرزهای شرقی ایران، مصمم گردید تا در هیرکانیا و مرزهای شرقی آن، بناهای تدافعی ایجاد نماید و ساخت شهر مذکور، در راستای این اقدامات تدافعی بود. سایت اولو کیزیلی (Ulu Kizilly) در دهستان، با توجه به اندازه،پلانوضخامت دیوارهای به دست مده از آن در کاوش های باستانشناسی نشان دهندة یک شهر نظامی بوده که «لکومت» آن را همان شهر یزدگرد معرفی میکند (Lcomte, p.307).
شهر ضرب سکه به صورت اختصاری GW(گرگان) از زمان یزدگرد دوم (457-439 میلادی) ظاهرشده است (Bivar, p.150). در غرب گرگان وجود دیوارها و استحکامات تورنگ تپه و به احتمال زیاد بقایای خرابه شهر در اواخر ساسانی، حاکی از حضور قوی ساسانیان در این قسمت برای حفاظت از مرزها میباشد.علاوه براین، تاریخگذاری رادیوکربن و گزارش منابع تاریخی از ساخت استحکامات در گرگان در زمان یزدگرد دوم (457-438 میلادی) تا زمان خسرو اول (531-579میلادی)، نشان میدهد که این قلعه در اواخر دورة ساسانی ساخته شده است (Trinkaus, p.269). با احداث دیوارة دفاعی و شهر مرزی «شهر یزدگرد»، که در منطقة هیرکانی بر موقعیت محکم استراتژیکی و تدافعی این شهر میافزود، این شهریار (یزدگرد) بیش از اسلاف خویش موفق به مهار تهاجمات مکرر دشمنان و غلبه بر آنها گردید. به گونه ای که طبق نوشتة «یقیشه» (Eghishe) ارمنی دومین لشگرکشی یزدگرد دوم، در سال 450میلادی و در بیستمین سال فرمانرواییاش در سرزمین تتالها (T’etals) (خراسان) رخ داد و پادشاه کوشانها که توان مقابله با او را نداشت به سوی بیابانهای صعبالعبور عقب نشینی نمود. بنابراین یزدگرد تمامی قلعهها و شهرهای آنها را تسخیر نمود و هرچند پادشاه کوشان ها توانست دیگربار به مناطق خویش دست یابد (pp.149&150Korbanov,)، گویا حضور سپاهیان یزدگرد در پایگاه خویش (هیرکانیا و شهر یزدگرد) مانع از پیشروی این اقوام به سوی مرزهای ساسانی گردید.
بعد از مرگ یزدگرد دوم در سال 457م، پسرش پیروز (484-459 م) در پی تداوم برخوردها با مهاجمان شرقی و با توجه به اینکه پدرش توانسته بود بر کوشان ها مسلط گردد، با نیروی جدیدی در مرزها برخورد نمود. وی در ابتدا با کمک هپتالیان توانست کیداری ها را شکست دهد. اما گویا هپتالیان بدون موافقت متحد خویش، بخشهای شرقی کوشان شهر را تصرف کرده و سپس خیلی سریع بلخ را از چنگ پارسیان درآوردند (165&Korbanov, pp.153). این، یک دلیل عمده بود که پیروز شاه جنگ خود علیه هپتالیان را آغاز نمود. بنابراین، برخوردهای نظامی ساسانیان با هپتالیان به طور مکرر در زمان پیروز ساسانی که از سال 484-459 میلادی فرمانروایی نمود، رخ داد. در اوایل قرن پنجم، هپتالیان یک قدرت عمده در شرق بهشمار میآمدند، آنها در خلال قرن پنجم و ششم میلادی چندینبار به سرزمین ساسانیان حمله کردند (Alram, p.573). پروکوپیوس، در توصیف منطقهای که اولین جنگ پارسیان (پیروزهشاه) با هپتالیان در آنجا رخ داد، مینویسد: «این محل از هر طرف با کوهها احاطه شده و پوشیده از درختان گسترده بود. بین کوهها در یک مسافت بزرگ، راهی گسترده در دره وجود داشت که تا یک فاصلة نامعین گسترش یافته بود.» (Procopius,p.15,I.III.II-VIII) با این توصیف، هپتالیان در رویارویی و پیشروی بهسوی سرزمین ایرانیان، به پایگاه مهم و استراتژیک هیرکانیا رسیدند و پیروز که همچون اسلاف خویش این منطقه را پایگاه اصلی محافظت از مرزها قلمداد مینمود، با آنها روبرو شد. اما طبق گزارشهای تاریخی، در جریان این جنگ (469میلادی) همراه با پسرش قباد، ضمن درگیری در گرگان به اسارت افتاد وناگزیر شد ضمن پذیرفتن سایر شرایط، تا هنگام تأدیه کامل مبلغ آزادی خود، پسرش قباد را نزد هپتالیان به عنوان گروگان باقی گذارد (Schippmann,p.44). از آن پس در سیستم پولی هپتالیان، سومین نوع سکة پیروز پیدا شده است (Alram, p.573) که چیرگی هپتالیان بر ساسانیان را نشان میدهد.
داستان شکست پیروز، با توجه به سکه های هپتالیان بین 77/476م (زمانی که پیروز شاه ساسانی توسط هپتالیان دستگیر شده و مجبور به پرداخت 30 بار قاطر از درهمهای نقره برای آزادسازی خود شده بود) و در سالهای365/ 363م (یعنی زمانی که آنها شکست خورده بودند) و همچنین با توجه به درهمهای به دست آمده از این پادشاه در شمال تخارستان، مورد تأیید و تصدیق میباشد (Kurbanov, p.104). در زمان پیروز ساسانی سواحل شرقی دریای کاسپین، بیابانهای ترکمستان، نواحی اطراف آمودریا، امتداد قلمرو در بخشهای شرقی و سرچشمه های رودخانه های مرغاب و تجن (شمال افغانستان)، به عنوان بخشی از قلمرو هپتالیان درآمد و کوه های شمالی کپه داغ و سرچشمه های پایینی مرغاب و تجن تحت شاهنشاهی ساسانی قرار گرفت. در واقع، به گفتة گوبایف (Gubaev) بعد از شکست پیروز، مرو و واحه های اطراف آن نیز به قلمرو هپتالیان افزوده شد (164,167:Ibid). اما سنگینی این شکست و پیامد آن در واگذاری برخی سرزمینها به هپتالیان سبب شد که پیروز با توجه به اهمیت لجستیکی و استراتژیکی هیرکانی، برخلاف رأی موبد بزرگ و سایر مشاوران، به گزارش «لازار» مورخ ارمنی، سپاهیان خود را در هیرکانیا جمع نموده و وارد جنگ با هپتالیان شود (Schippmann, p.44 and Patkanian, pp.170-171). انتخاب این محل به عنوان میدان جنگ، بدین دلیل بود که هیرکانیا (گرگان) به سبب نزدیکی به مرز امپراتوری از اهمیتی استراتژیک برخوردار بوده و برای امپراتوری پارسیان مکان مناسبی برای بهکار گماشتن نیروها به شمار میآمد و هم چنین محوطة باستانی قلعه خرابه در دشت گرگان که قلعه ای در اندازة بسیار بزرگ بوده به عنوان قلعه ای که برای عقب نشینی ارتش مرزی یا محوطة نظامی موقتی که تنها در زمان حملة دشمن تحت اشغال سربازان پارسی قرار میگرفت میتوانست در بیشتر جنگها، مثل جنگ پیروزشاه با هپتالیان، نقش کلیدی داشته باشد (Omrani Rekavandi and Sauer,p.163). منابع کلاسیک دربارة منطقة جنگی برخورد طرفین و چگونگی این نبرد میآورند که:
«پادشاه هپتالی برای مقابله با پیروز، خندقی با پهنای عظیم به وجود آورد و آن را با نی پوشاند...و زمانی که پیروزشاه و سربازانش به شهر گورگو در مرز پارسیان رسیدند در این خندق افتاده و جان سپردند و پادشاه هپتالی با بخش عظیمی از سربازانش به کنار خندق رسیدند» ((Cameron,p.129 and Procopius23, v.I.IV,pp. 5-10
با توجه به نوشتة پروکوپیوس در خلال پادشاهی پیروز و با هجوم هپتالیان، ساسانیان برای خود مرکز فرماندهی در شهری به نام گورگو ((Gorgo در مرز سرزمین پارسیان، بنا نمودند (Procopius,I.III.II and I.IV.X) که به عقیدة «بیوار»، این واژه تصحیف گرگان بوده و با شهر اواخر اسلامی، جرجان قابل تطبیق میباشد (Bivar,pp.152-153). اما تحقیقات «انوکی» (Enoki) نشان داده گورگو که در منابع چینی به نام Hua ذکر شده است، یکی از مراکز مهم هپتالیان بوده و جایگاه واقعی آن را «غور» در جنوب قندوز (south of Kunduz) دانستهاند (pp.5 ,6-Korbanov). از طرفی«لازار» مورخ ارمنی در اشاره به حملة هپتالیان و شکست پیروز و فتح مرزهای شرقی ایران، میگوید تعدادی از افرادِ فراری از جنگ، به ورکان رسیدند و هریک به شرح این واقعة غمانگیز پرداختند. این سخن لازار نشان میدهد که هپتالیان به گرگان نرسیده و تا خوارزم پیش رفته بودند (Bivar,p.199). بنابراین هیرکانی (گرگان) را که برای ایرانیان از لحاظ موقعیت استراتژیکی و اقتصادی بسیار حائز اهمیت بود، نباید جزء مناطق تصرفی هپتالیان محسوب داشت و اقدامات برخی شاهان ساسانی از جمله یزدگرد دوم در برآوردن حصار دفاعی و بناهای تدافعی، لااقل مانع از سلطة همهجانبة هپتالیان بر این منطقه شد.
پیروز، همچون یزدگرد دوم برای مقابله با تاخت و تازهای کیداریان و به ویژه هپتالیان در بنیاد بناهای محصور و دیوارة دفاعی در هیرکانی و مرز شرقی آن کوشید، به گونه ایکه طبق گزارش بلعمی، «پیروزشاه، سه شهر بناکرد: یکی به حد ری، رام پیروزآباد، دیگر به حد گرگان نام او روشن پیروز(Raweŝnpērδz) و به حد دیگر آذربایگان نام او شهرام پیروز» (بلعمی، ص954). ثعالبی نیز مینویسد: «پیروزشاه میان گرگان و باب صول شهری بساخت و آن را روشن پیروز نامید.» (ثعالبی، ص371) منظور مورخان اسلامی از باب صول همان باب چول میباشد. جایگاه شهرستان روشن پیروز هنوز تعیین نشده است، اما در کاوشهای تورنگتپه، مهری بهدست آمده که نام شهرستانی به نام خسرو شاد پیروز (Husro-shad-pèroz) بر آن درج گردیده است (Gyselen,p.50). گردیزی نیز به ساخت قصبة گرگان به دست پیروز صریحاً اشاره میکند (گردیزی، ص29) که البته این قصبه را باید شهری همچون «شهر یزدگرد» و در منطقة هیرکانی و یا مجاورت آن محسوب داشت.
حضور هپتالیان در مرزهای منطقة مهم هیرکانی و سلطة آنها بر سرزمینهای شرقی این ایالت تا روزگار سلطنت قباد ادامه داشت و قباد بعد از شکست پدرش، مجبور به پرداخت خراج سالیانه به هپتالیان(2)شد. سکه های ساسانی با نشانههایی از زبان هپتالی که در زمان بلاش و قباد (531-488 میلادی با یک وقفه) تا اوایل فرمانروایی خسرو اول در آسیای مرکزی به دست آمده است، و همچنین مطالعة سکه شناسی در مرو، نشان میدهد که ساسانیان در فاصلة زمانی میان شکست پیروزشاه تا زمان قباد، کنترل خود را بر این ناحیه از دست داده اند (Korbanov, pp.67,171). اما قباد بعد از مدتی از پرداخت خراج امتناع ورزید. این مسئله از فقدان ضرب سکه های قباد در دو دهة اول فرمانرواییاش و ظاهرشدن سک ههای قباد از سال بیست و دوم فرمانروایی وی برم یآید و پس از این زمان، ضرب سکههای ساسانی بدون وقفه تا زمان پایان فرمانروایی خسرو دوم در مرو تداوم داشت (Ibid, p.172). بنابراین ساسانیان مجدداً تسلط خود را بر این ناحیه به دست گرفتند و به نظر میرسد که حتی واقعة مزدک و عزل موقت قباد هم در این سلطه تغییری ایجاد نکرد(3). موفقیت قباد در غلبه بر هپتالیان و استقلالطلبی های اقوام شرقی ایران، از آنجا پیداست که طبق گزارش مورخان، گفته شده است که تا روزگار قباد، خاندان جشن سف بر طبرستان که هیرکانی نیز جزء آن محسوب می گردید تحت سلطة ساسانیان، حکمرانی میکردند اما از روزگار قباد این پادشاه فرزند خود، کاوس را بر آنجا گمارد و به طور کاملاً مستقیم ادارة این منطقه را به دست گرفت.
سپردن گرگان به کاوس که از مدعیان تاجوتخت پدر(قباد) بود نشان دهندة اهمیت این منطقه در این دوره از تاریخ و از سویی نمایانگر موقعیت این منطقه به عنوان مکانی است که موجب ایجاد حس قدرت طلبی و یا استقلال طلبی در بین مدعیان قدرت می گردید، زیرا در پناه آن مدعیان قدرت همچون دوران اشکانی درصدد کسب تخت شهریاری پس از قباد برآمدند و این تاج خواهی تا پایان دوران ساسانی مکرر رخ داد. در این راستا، انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹) نیز در آغاز سلطنتش با مدعی تاج وتخت خویش کاوس (برادرش) و یاریدهندگان طبری وی (که گرگانیان نیز جزئی از آنها بودند) درافتاد و پس از غلبه بر آنها برای تسلط بیشتر بر ایران زمین و پیشگیری از وقوع رخدادهایی از این قبیل، آنرا به چهار پاذگوس تقسیم نمود و بر هریک، پاذگوسپانی گمارد که هیرکانی نیز تحت پاذگوس خوراسان به همراه طبرستان در زمرة حکمرانی پاذگوسپان مشرق ایران قرار میگرفت که این امر هرچند در روزگار شاهنشاهان مقتدری چون انوشیروان نتایج مثبتی دربر داشت، هنگام آشفتگی ایران و بحرا ن های جانشینی اواخر دولتمداری ساسانیان نتوانست ازاستقلال طلبی و تاج خواهی برخی مدعیان بکاهد و سبب گردید که مدعیان حکومت، پاذگوس خوراسان (شرق ایران) را در پناه منطقة مستحکم و استراتژیک طبرستان و به ویژه گرگان در اختیار خویش گرفته و کوس جداسری از دولت مرکزی نوازند.
به هرحال، با احداث دیوارة دفاعی گرگان و با تکمیل شدن آن در پایان سدة ششم میلادی (OmraniRekavandi and sauer, p.206)، ساسانیان به گونة آسان تری توانستند در مقابل هجوم خصم شرقی بایستند و از این پس، هیچ گزارشی مبنی بر ناکامی ایرانیان در مقابل اقوام شرقی (که شاید با تسامح بتوان آنها را همان توارنیانِ مطرح در اساطیر ایرانی خطاب کرد)، ملاحظه نمی گردد بلکه با وجود حضور نیروهای تازه نفس و مخرب همچون ترکان که با دشمنان غربی ایرانیان (روم) نیز در ارتباط هستند این دشمنان از سرزمینهای ایرانی طرفی نبسته و حاصلی نین دوختند و ساسانیان با اینکه گاه در دو جبهه (شرق و غرب) درگیر بودند به سهولت بر اینان غلبه یافتند. در این خصوص، گفتنی است پس از اینکه ایرانیان از بنای دیوارة دفاعی کارآمد گرگان برآسوند، درصدد انتقام از هپتالیان که شکست سختی بر ایرانیان ـبا کشتن شاهنشاهی ساسانی و اخذ غنایم پربها ـ وارد آورده بودند، برآمدند و هپتالیان که «قلمرو آنها از نیمة دوم قرن ششم میلادی از شمال به ترک های خاقان و از جنوب با امپراتوری ساسانی هم مرز بود» (Korbanov, p.184) نخستین خصمی بودند که از بنای دیوارة دفاعی گرگان زیان دیدند. در این باره آمده است که انوشیروان برای نشان دادن قدرت خود سپاهی را از گرگان به شمال شرقی به حرکت درآورد. خاقان بی درنگ با او وارد مذاکره شد و بخش بزرگی از سرزمین هپتالیان را به ایران واگذار کرد (دینوری، ص 72؛ رجبی، ص297).
بدان گونه که از شواهد تاریخی و باستانشناسی برمی آید، ایالت مستحکم و دفاعی گرگان، به منزلة پایگاه مهم ساسانیان در شرق سرزمینهای ساسانی محسوب گشته و کارکرد بسیار مهمی در سازماندهی نبردها با دشمنان شرقی داشت و به ساتراپی درجه اول (خویشاوند) و مهم واگذار میشد، به گونه ای که در زمان حکومت خسرو دوم، این شاهنشاه «بندوی و بسطام را که خالان او بودند، به خراسان فرستاد وگرگان (هیرکانی) و ری به ایشان داد.» (بلعمی، ص1086) اما برخی از همین ساتراپها و یا مدعیان تاج و تخت در برخی موارد با پناه گرفتن در این ایالت و با توجه به موقعیت مهم آن توانستند گرفتاریهای بسیاری برای شاهنشاهان واپسین ساسانی بیافرینند. به طوری که، گوستهم یا بسطام با خسرو دوم مخالفت نمود و ادعای استقلال کرد (Spiegel, p.501) و به این دلیل که فرمانروایی بخشهای شمالی کشور (به ویژه پایگاه مهم هیرکانی) را به عهده داشت، به مدت هفت سال به نام خود با عنوان ویستهم پیروز در اپرشهر (APL)، سکه ضرب نمود (Daryaee, p.441).
بنابراین، موقعیت مستحکم شرق ایران و اهمیت استراتژیکی و سیاسی این منطقه موجب شد که در هنگامة بحران جانشینی و سیاسی که در اواخر شهریاری ساسانیان دامنگیر آنها شده بود، ساتراپ های این منطقه نیز ادعای شهریاری نموده و نیز از سوی برخی این دعوی پذیرفته گردد. با این وجود، و با اینکه در آستانة هجوم تازیان، ممالک مشرق مروالرود از تسلط ایران خارج شده و ولایات ساحلی بحر خزر در تصرف یکی از سرداران دیلمی بود که او را «مورتا یا موتا» میخواندند (کریستن سن، صص648-650)، نقش هیرکانی به عنوان پایگاه مهم سیاسیـ نظامی ساسانیان در شرق با دیوارة دفاعی مستحکم، در هنگام واپسین شاهنشاه ساسانی و هنگامی که این شهریار در مواجهه با خصم نوظهور غربی (تازیان) چاره ای جز گریز در خود ندیده بود، بدان گونه بود که میتوانست با پناه دادن به این شهریار نگونبخت، مانع از بسته شدن طومار دولت ساسانیان گردد و ساتراپی این منطقه این توان را، با وجود ازدست رفتن پایتخت ساسانی و سرمین های غربی در خود می دید که پیشنهاد پناهندگی را به یزدگرد سوم داد اما از بخت بد، گویا این شهریار به اهمیت این پایگاه مهم که اسلاف وی در استحکام آن بسیار کوشیده بودند آگاه نبود و با رد این پیشنهاد مسبب غروب دولت ساسانی گردید.
نتیجه
با سلطة ساسانیان بر قلمرو اشکانی و در مقابله با خطرات تهاجمی که از سوی مخالفان شرقی (چه پارتیان مدعی تاج وتخت که شرق ایران و به ویژه گرگان را به عنوان پایگاه خویش برگزیده بودند و چه صحراگردان شرقی) برای دولت نوپای ساسانی رخ میداد، شهریاران ساسانی با انتقال بخشی از نیروی نظامی خویش به گرگان، افزون بر استفاده از موقعیت مهم سوق الجیشی این شهر و پناه گرفتن در مرزهای طبیعی این ایالت، به ساخت حصارها و دیواره های دفاعی نیز اقدام نمودند و این امر به ویژه از اواخر سدة چهارم و در مواجهه با قبایل نیرومند، به طور جدی تری دنبال شد و دیواره های دفاعی نیرومندی شهر گرگان را به عنوان ایالت مستحکم مرزی مطرح نمود که در کنار توان اقتصادی موجود در آن، این شهر تبدیل به یکی از ایالات مهم و دستاول ایرانشهر گردید و پذیرای حکمرانی خویشان درجه اول شهریاران ساسانی شد و پایتخت شرقی ساسانیان گردید و هرچند این اهمیت، گاه و در هنگام بروز بحران در دولت مرکزی، موجب بروز و ظهور مدعیان قدرت در این ناحیه علیه تاجداران ساسانی گردید و برهه هایی از عصر ساسانی را به زدوخورد برای تصاحب تاج وتخت بدل نمود، برآوردن استحکامات تدافعی و دیوارة دفاعی گرگان از جمله مهم ترین عوامل برآسودن ساسانیان از تهاجمات مکرر و مقتدرانة صحرانشینان آسیای میانه و حفظ قلمرو شرقی ایران در واپسین دوران حکومت ساسانیان بود. وجود اقتصاد نیرومند کشاورزی به همراه سیستم پیشرفته آبیاری و کانال های آبرسانی، حاکی از آنست که افزون بر اهمیت استراتژیک گرگان به عنوان پایگاه تدافعی ساسانیان در مقابل خطر تهاجمات شرقی، این شهر با وجود سایتهای مهم ضرب سکه، دارای سیستم اداری خاصی بوده که در پیشبرد اهداف سیاسی ـ اقتصادی ساسانیان نقش فعالی را ایفا مینموده است.
پی نوشت
1- الیزه (Eliseaus) مورخ ارمنی در ذکر وقایع زمان شاپور دوم از آنها به نام کوشانها یاد میکند (, p.30Eliseaus).
2-پروکوپیوس در شرح حملة پیروزشاه به اقوام مهاجم شمال شرق ایران صریحاً به هپتالیان اشاره میکند و آنها را از نسل هونها ذکر میکند.» (Procopius, p.15,I.III.pp.2-8)
3- در واقع، با اینکه گفته شده است: «زمانی که قباد به دلیل حمایت از مزدک، معزول و زندانی شد، پس از مدتی توانست به نزد هپتالیان فرار کند و با کمک هپتالیان بار دیگر تخت پادشاهی را به چنگ آورد» (Bivar,p.199) ، اما هیچ سخنی از واگذاری سرزمینی در ازای این کمک به هپتالیان از سوی قباد به میان نیامده است