مقدمه
مطالعه رفتار اجتماعي محتاج در نظر گرفتن دو مفهوم مكان و زمان مشخصاجتماعي است . با چنين انتخابي پژوهشگر مي تواند موضوع خاص مورد مطالعه خود راسامان دهد . در اين نگارش ما بر آنيم تا از زاويه انسان شناس ي اد بي ات شفاه ي بهچگونگي پديده هاي فرهنگي (در اينجا لأله ها) و معاني به وجود آمده از آنها بپردازيم وبعد از چنين پرد اختي به معني يابي رفتارهاي اجتماعي جامعه مورد نظر دست يابيم .
بنابراين، در اين پژوهش موضوع مطالع ه ما لأله ها در فولكلور قوم تركمن است و نمونهموضوعي مورد مطالعه، ساكنان بندر تركمن هستند.
الف - بيان مسئله
فولكلور به عنوان نمادي اجتماعي گوياي مسائل، نيازها ، خواسته ها و انتظاراتاجتماعي است كه متاسفانه تاكنون به درستي به آن پرداخته نشده است . جمع آوريفولكلور اقوام نيازمند روش شناسي دقيق به همراه دخالت توام با مشاركت پژوهشگر درمسئله است تا بد ين وس يله بار معنا يي فولكلور به دست آید. بنابراين شناخت علمي فولكلور ايران زمين ضروري است . مطالعه حاضر در صدد آن است كه اين شناخت ، درقومي خاص 1 و با رو ش شناسي جديدي صورت گيرد تا داد ه هاي آن در تاريخ فرهنگ
ما ماندگار شود.لأله هاي قد يمي كه هم در زمان گذشته و هم در زمان حال در حوزه فولكلور اها لي
بندر تركمن وجود داشته و دارد مورد توجه اين پژوهش است.
1. در اين مقاله جامعه مورد نظر ما قوم تركمن (جعفرباي) ساكن در بندر تركمن هستند كه نسبت به اين بخش از فولكلور اشتراكي اجتماعي دارند.

ب - ضرورت و اهميت
فولكلور از جمله عناصربسيار دقیقی است كه مي تواند در بازنمايي و تفسير معنای ساير پديده هاي فرهنگي موجود ، پژوهشگر را ياري دهد. اين در حالي است كه پيش ازاين، حداقل در مطالعات مربوط به فولكلور به نحو مقتضي به ابعاد كاربردي و گوناگون آن در ايران زمين توجه نشده بود.در مطالعات فرهنگي گذشته ايران، فولكلور امري آني و ايستا تصور مي شد. بنابراين توانايي به دوش كشيدن مفاهيم و معاني اجتماعي زمان خاص خود را نداشت . اين درحالي است كه تغييرات اجتماعي موجود در جامعه بسيار پر شتاب است و به تبع آن ازفولكلور معاني بسيار فراهم می آید . اگر چنين به فولكلور نگاه كنيم، بايد بر اين باورباشيم كه فولكلور نه تنها ايستا نيست كه پوياست و در عین حال متوجه وقايع زمان خود نيز مي باشد. لذا نگاه گفتماني ، اين قضيه ر ا از سويي مهم جلوه می دهد و از سوي ديگر راه را براي فهم و فرآيند معني يابي اين پديده فرهنگي دو چندان مي سازد. 1معناي اين سخن اين است كه محتوا و معاني نهان فرهنگ با گونه هاي مختلف ارائه مي شود. اين گونه ها، صور گوناگون يك محتواست كه  فرهنگ نام دارد. از سوي ديگر،قالب هاي اساسي فرهنگ (در اين تحقيق فولكلور ) مي توانند و می بايست يكسان باشند،تا هويت فرهنگي حفظ و حراست شود، ليك، در درون اين قالب ها معاني جديد منطبق با مسا ئل و نيازهاي زماني جامعه جاي می گيرند. اكنون بايد گفت راه حل اين موضوعآن است كه انديشه گفتماني را بپرورانيم و در اين اندیشه نگره را با نگر ه ها عوض كنيم و براي دستيابي به فهم بيشتر ، راه هاي جديدي را پيش روي خود بگشاييم . بدين ترتيب همان قالب سنتي زيبايي شناختي گذشته در گفتما ن هاي تاريخي، سياسي، اجتما عي وفرهنگي نمايان وسپس تفسير مي شود.بنابراين با استفاده از ديدگاه هاي گيرتز در تفسیر فرهنگ مي خو اهيم پا را فراتر ازتوصيف انسان شناختي بگذاريم و به معني شناسي و معني سازي فولكلور نظر افكنيم .


1. براي مطالعه بيشتر به منابعي چون ( انجوي شيرازي، 1371 اعظمي راد، 1382  بدخشان، 1379 ) مراجعه شود.

بدين تر تيب میتوان توان با توجه كردن به ابعاد معنا يي فولكلور پا را فراتر از شناختمفاهيم عيني وظاهري آن گذاشت.
پ - فولكلور چيست؟


فولكلور هم نگاهي ادبياتي هم نگاهي انسان شناسانه و هم توجهي به مطالعاتبه هر حال در اينجا آن معنايي از فولكلور مورد نظر . (Tristram فرهنگي دارد( 2000:3است كه فصل مشترك مطالعات فرهنگي و انسان شناسي است.بنابراين بايد گفت : فولكلور و زندگي عامه، در برگيرنده هنرهاي س نتي، اعتقادات ،اوقات فراغت، جشن ها، آداب و رسوم و سن ت هاي مادي در حوزه تمدن و در حوزهاصلي فرهنگ است. در واقع هر گروهي با توجه به علا يق و اهداف خاص خود این عناصر را به صورت غير رسمي از نسل كنوني و گذشته فر امي گيرد و فضاي اجتماعيخود را شكل مي دهد. در اين فضاي سنتي به م عناي عام ، افراد هر گروه مي توانندفولكلور يعني فرهنگ عامه خاص خود را به وجود آورند. در چنين سنت هايي عواملفردي و عمومي بسياري وجود دارند كه بر مبناي همان خواص فردي و عمومي تكرارمي شوند، تغيير مي يابند و مدل هاي خاص گروه را ايجاد م ي كنند و سپس آنها ر ا بهعنوان ارزش در حيات تجربه شده خود وارد مي سازند و دائماً آنها را تكرار مي كنند .اين اشكال سنتي، دانش زيست شده اي را براي گروه ايجاد مي نمايند كه در تماس هايفرد به فرد و چهره به چهره تكرار مي شو ند و به مثال هاي تجربه شده اي تبديلمي گردند كه مملو از رهيافت هاي شك لدهنده كنش هاي اجتماعيوفرهنگي است.در تمامي موارد ، فولكلور و زندگي عاميانه بر مبناي متوني تنظيم مي شود كه بهصورت اشتراكي از سوي اعضاي گروه توليد و تكرار م ي گردد. با چنين تغيير و تكراريگروه بر مبناي زمان و مكان اجتماعي، معني اجتماعي مورد نظر خود را از طريق اينمفاهيم توليد و ابلاغ مي كند.

نظريه پژوهش


گيرتز از جمله فرهنگ شناساني است كه مطالعات خود را در دانشگاه پرينستونادامه داد و تجربيات نظري خود را از متفكر ان گوناگوني به دست آورد . او شاگردتالكوت پارسونز بود و علاوه بر اين كه به نظريه پردازي پرد اخته ، كارهاي تجربيمتعددي نيز در جوامع مختلف به انجام رسانده است . مهم ترين كار گيرتز كه به دور ازمسائل مورد نظر استروس و بعد از او ترنر است ، تفسير فرهنگ ها 1 نام دارد كه عرصهجديدي در مطالعه پديده فرهنگي نسبت به گذشتگان خود ب ه وجود آورده اس ت. اومعتقد است كه فرهنگ مجموعه اي از نظام مفاهيمي است كه به همراه نمادها مطرحمي شود و به عاملي تبديل مي گردد كه انسان ها م ي توانند با يكديگر ارتباطات لازم رامي توان گفت از نظر گيرتز فرهنگ  ها به دليل داشتن .(Geertz, برقرار كنند ( 1993:72نمادهاي گوناگون ، ذهن انسان را ب راي شناخت لازم توام با معناي فرهنگ جهتمي دهند. او معتق د است فرهنگ مفهومي معنايي اي است و مانند وبر معتقد است انساندرون تار و پودهاي معنايي اي اسير شده است كه خود آن را ساخته و پرداخته است . او
اين تار و پود معنادار را فرهنگ مي نامد و معتقد است كه منظور از ش ناخت فرهنگ تنهاآگاهي يافتن از قواعد و قوانين آن نيست بلكه دستيابي به معاني توليد شده آن است . اوبه قواعد فرهنگ اشراف دارد و به ثبات نسبي آن نيز معتقد است اما فراتر از قواعدثقلي فرهنگ به ثبات قواعد تفسير معنايي نيز مي پردازد و در سر انديشه توضيح پديده اي ثابت ولي چند معنايي را م ي پروراند؛ درست بر خلاف استروس كه مفهومفرهنگي را در قالب معنايي خا ص در جامعه اي معين تعقيب مي كند. گيرتز معتقد استكه تفس ير فرهنگ به محقق اين امكان را م ي دهد كه از ساختارگرايي عبور ك ند و تحليلمعاني و نمادهاي چهارچوبه فرهنگي را از ديدگاه بوميان مورد نظر قرار دهد . در واقعرويكرد او د ر معناشناسي مانند ترنر در نقطه شروع با تفكرات اميك 2 آغاز مي شود . با
1. interpretation of cultures
در اين نگاه پژوهشگر هنگام روبروشدن با پديده فرهنگي به معني يابي و معني :Emic 2. رويكرد داخلي يا درونيسازي از نگاه مردم بومي م يپردازد. اين رويكرد در به كارگيري تكنيك مشاهده مشاركتي امري ضروري است.

اين تفاوت كه ترنر در جامعه سنتي با اين رويكرد فرهنگ را مطالعه مي كرد اما گيرتز پادر جامعه جديد نيز گذاشته است تا به عرصه معني شناسي جد يد نيز وارد شود . گيرتزدر اين نگرش واقعيت مورد مشاهده فرهنگي را همچون يك م تن تفسير مي كند . درواقع محقق به دنبال درك فرهنگ و توضيح آن است . اين توضيح تفسيري ، فرايندياست كه در آن لايه اي از فرهنگ مبدا مورد نظر است كه سپس به سوي فرهنگ مقصدهدايت مي شود. بنابراين محقق در اين مرحله چيزي براي اثبات كردن از خود نشان نمي دهد بلكه او به دنبال دست يابي به معاني توليد شده از سوي كنش گري است كه درعرصه فرهنگ به آن م ي پردازد. در واقع شناخت كيفي مورد نظر گيرتز ، تنها قابليتبهره برداري در جامعه محدود مورد نظر او را دارد ك ه تابعيتي دقيق از مفهوم پارسونزيزمان و مكان اجتماعي را دارا است.در واقع بايد دانست كه روش گيرتز براي مطالعه فرهنگ متوجه استعاره هايفرهنگي به عنوان متن است و همين متن مي بايستي به وسيله محقق تفسير شود . درواقع تفسير فرهنگ نوعي تلاش براي دست يابي به معاني گوناگون توليد شده فرهنگياز سوي صاحبان آن است . گيرتز به روشني ب ه اين قضيه اشاره دارد كه براي امرمي تواند موجود باشد . براي همين است كه (Spilman, فرهنگي، معاني مركبي ( 2002:65
گيرتز معتقد است فرهنگ مجموعه اي از يافته هاست. يافته هايي كه نظام اجتماعي درقالب هاي مختلف ولي با قواعد يكسان آن را توليد مي كند تا معاني مختلف را متبلورسازد. لذا به نظر گيرتز فرهنگ ، نظامي منظم از معاني و نمادهاست كه بر مبناي آنكنش هاي اجتماعي شكل مي گيرد.بايد دانست تأكيد گيرتز بر شناخت معاني است تا دريافت قواعد ، هر چند او بههيچ عنو ان به وجود و حضور قواعد بي توجهي نمي كند بلكه پيشنهاد او توجه عمیق ترما نيز در اين پژوهش موضوع . (Edles, و دقي قتر به معاني فرهنگ است( 2002:182مورد مطالعه خود را دقيقا با همين طرح گيرتز انطباق داد ه ايم. يعني به دنبال معنی يابيعناصر فولكلور و به طور خاص در اين مقاله ترانه هاي عروسي هستيم.

روش پژوهش


در اين پژوهش ك يفي از دو تكنيك مشاهده و مصاحبه ساختاري و غير ساختارياستفاده شده است مصاحبه و مشاهده غيرساختاري مخصوص اطلاع رسان هاي عامي وكم سواد بوده است . اين گروه از ميان كساني برگزيده شد ه اند كه بيشترين اطلاع ات رادر زمينه پد يده 1 فولكل ور موردنظر دارا بوده اند و 87 خانواده اعم از 435 نفر زن و مردرا شامل م يشد كه به نسبت از قوه كلامي مناسبي براي توضيح مفاهيم برخوردار بودند.مصاحبه ها و مشاهده هاي ساختاري نيز با پرسش ها و موضوعات يكسان و همگن،كساني كه در اين مرحله . (Finnegan , افراد را مورد پرسش قرار مي دادند ( 1992:22مورد پژوهش قرار مي گرفتند، عبارت بودند از افراد داراي تحصيلات دانشگاهي وهمچنين افراد عادي داراي اطلاعات مناسب . اين دو روش در قالب روش شناسي گيرتزبه كار گرفته شد و به غير از توصيف انسان شناختي به د نبال آن بود تا بتواند نكات رمزيو مفهومي فولكلور و به طور مشخص عنصر مورد مطالعه ما يعني لأله ها را تبيين كند.بنابراين، اين روش هاي دو وجهي (ساختاري و غير ساختاري ) براي انتقال توصيفمفاهيم به عرصه معني يابي و معني شناسي به كار برده مي شود و با توجه به نگره اميك و
اتيك به دنبال آن است تا بتواند در گام نخست ، مفاهيم را توصيف كند و پس، تفسير ومعني شناسي را سرلوحه كار خود قرار دهد . بنابراين وجود كنشگ رهاي عامي ومتخصص ابزار مهم جمع آوري اطلاعات بوده است كه به صورت ساختاري و غيرساختاري وظايف خود را انجام داده اند.
لأله 2
لأله ها ترانه هاي دختران و نوعروسان قوم تركمن است كه به وسيله آن ، نسبت بهوضعيت فرهنگي  اجتماعي خود در شك لدهي به محورهاي زندگي مشترك خويش
1. phenomenon
2. lále

انتقادها و گاهي دلتنگي هايي را از خود ابراز مي دارند.لأله ، نام كنشگر فرهنگي  اجتماعي دختران با خاطرات سخت گيري هاي قبيله اي وقومي خويش است . تلخي اين خاطرات برخاسته از به وجود آمدن مكاني دور برايزندگي، فراغ از ياران و دوستان و دور افتادن از ايل خود است . بدين ترتيب لأله ها نهتنها از آن نوعروسان تركمن هستند بلكه درد دل دختران تركمن صحرا نيز مي باشند واز اين ديد مي توان آن ها ر ا به دو دسته تقسيم كرد

:لأله هاي نو عروسان
اين لأله ها بيانگر بي توجهي والدين نسبت به آمال و آرزوهاي عروسان تركمناست؛ عروساني كه به ميان ايل هاي غريبه م ي افتادند و مجبور بودند از اي ل و خانوادهخود جدا شوند و فرسخ ها از آن دور بيفتند . در آن زمان زندگي تركمن ها به صورتكوچ نشيني بود و وقتي به ايلي غريبه دختر مي دادند و فصل كوچ سر مي رسيد هر ايليدنمايي از مراسم عروسي در ميان قوم تركمنمسير خويش را در پيش م ي گرفت و رو به سوي سرنوشتش حركت مي كرد و به همراهآن ها عروسان نيز م يرفتند و از ايل خود دور و دورتر مي شدند.
āq māyām qačip bāryār آق مايام قاچيپ باريار
q sǔydin sāčip bāryārā آق سويدين ساچيپ بار يار
sūydadon suyji jān ejam سويده ده ن سويجي جان اجم
rāni āĉip bāryārā آراني آچيپ بار يار

معني:
شتر سفيدم گريزان است
در حالي كه شيرهايش را بر زمين مي ريزد
و مادر شيري نتر از شير من
رفته رفته دور و دورتر مي شود

خانواده داماد ، عروس را تازه واردي م ي شناختند كه بايد بار سنگيني را از دوشخانواده بر دارد و به تمام كارهاي خانه برسد، از ظرفشويي گرفته تا قا ليبافي . بدينترتيب فر ايند فرهنگ يابي و جامعه پذيري اين د ختران و نوعروسان به نحوي شكلمي يافت كه آنها نه تنها به عنوان جنس درجه دوم مورد قضاوت قرار مي گرفتند بلكهافرادي غريبه نيز به حساب م يآمدند.
yād ellar yāmān ellar ياد ايل لريامان ايل لر
uo turādi urnumdā اوتور دمادي اورنومدا
noγtā qārā sāčimi نوغتا قارا ساچيمي
Dārātmādi vāqtindā داراتمادي واقتيندا

معني:
ايل هاي سنگ دل
نگذاشتند لحظه اي آرام بنشينم
و موهاي سياهم را
به وقتش شانهاي زنم.

بنابر اظهارات محل ي، عروس ي كه به غ ير از ايل خود شوهر داده م ي شد با دلي لبريز
فرهنگ مردم ايران/ شماره 10 پاييز 1386 􀂙62
از غم به ياد ايل خود، در انديشه فرو مي رفت. غروب هنگام مي نشست و در تنها يي
درددل مي كرد و غم خود را به صورت ترانه مي سرود.
yāndāγ bāši yānāndā يانداغ باشي ياناندا
yāndi degin ejajān ياندي دگين اجه جان
soγān bāši sālāndā سوغان باشي سالاندا
Soldi digin ejajān سولدي ديگين اجه جان

معني:
وقتي سر علف ها زير آفتاب م يسوزد
بگو كه من نيز مي سوزم، مادر جان!
وقتي سر پيازها مي پوسد
بگو كه من نيز پوسيد هام، مادر جان!

dāyim dāyzām galanda داييم دايزام گلنده
yitdi digin ejajān ييتدي ديگين اجه جان
boydāšlārim galanda بويدا شلاريم گلنده
öldi digin ejajān اولدي ديگين اجه جان

معني:
وقتي دايي و خال هام آمدند
بگو گم شده است مادر جان!
اگر هم سن و سالانم آمدند
بگو مرده است مادر جان

نگرش افراد خانواده به ويژه مادر نسبت به دوري دختر از خانواده در اندك ز مانيتغيير مي كند و مادر درمي يابد كه دختر خود را از خود دور كرده است . بنابراين او نيزدر فراق دختر خود دلتنگي مي كند و اين دلتنگي را با سرودن لأله ها همراه مي سازد .مادر از ياد دختر ي كه در آغوشش پرورده و اكنون به ميان ايلي ديگر رفته، داغدار استو نمی تواند دخترش را فر اموش كند و طاقت دوري او را ندارد و نمي تواند شب ها باآرامش چشمانش را بر هم بگذارد.


āy doγāndā bātmāyār آي دوغاندا باتمايار
itlar ölip yātmāyār ايت لر اوليپ ياتمايار
sānĉilāmiš ejasi سانچي لاميش اجه سي
qizdān āyri yātmāyār قيزدان آيري ياتمايار

معني:
ماه رو به غروب نمي رود
زوزه سگ ها خاموش نم يشود
و مادرش از درد به خود مي پيچد
در بسترش آرام مي گريد


به دليل خصايص و قواعد خاص قومي براي نوعروس احتم ال ديدن خواهران وبرادران نيز به سختي وجود دارد . حتي امكان شركت او در مراسم عروسي خواهران وبرادرانش نيز به سادگي به دست نمي آيد، همين نکته نيز عامل ديگري براي سرودنلأله هاست.


āy doγupdir dedilar آي دوغوپدير ديديلر
āy lānipdir dedilar آيلانيپ دير ديديلر
maning körpa doγānim منينگ كورپه دوغانيم
öylanipdir dedilar اويله نيپ دير ديديلر

معني:
مي گويند ماه طلوع كرده است
و در آسمان مي چرخد
مي گويند برادر كوچك من
عروسي كرده است

به اين صورت لأله بيانگر درد هجران نوعروسان تركمن است . اما گاه لأله بيانگردرد هجران ميان عروس و داماد جوان نيز هست . بنا به رسوم قديم، دختر جوان را پساز عروسي يكي دوسال در خانه پدر ي مي گذاشتند و داماد حق نداشت نزد او بيايد واحياناً اگر داماد پنهاني به ايل او مي آمد و مردم او را م ي ديدند او را به ميان مي گرفتند ومي زدند. اما امروزه چ نين مراسمي بيشتر در جنبه زيبايي شناختي و نه امري جدي قابلمشاهده است.
āy doγupdir xat yānāq آي دوغوپدير خط ياناق
čizilipdir čit yānāq چيزيليپدبر چيت ياناق
küp kalmakin kürākam كوپ كلمه كين كوراكن

معني:
ماه چون خطي طلوع كرده
و چون چيت چند خط به رويش افتاده
زياد اينجا نيا اي داماد جوان

لأله حكايت تمام محدوديت ها و مشكلا تي است كه براي نوعروسان پيش مي آيد ؛از كارهاي سخت و دوري از پدر و مادر گرفته تا دوري از شوهر . لأله را بايد انعكاسدنياي غم آلود نوعروسان دانست كه در امر انتخاب در ازدواج به آمال و نظر آنها توجهنشده است. اينك به چند لأله عروسان نگاهي مي اندازيم:
āq keĉāning üstünda آق كچانينگ اوستونده
jāyim qāldi ejajān جاييم قالدي اجه جان
durli tāvāq ičinda دورلي تاواق ايچينده
pāyim qāldi ejajān پاييم قالدي اجه جان

معني:
روي نمد سفيد خانه
جاي من خالي مانده است مادر جان
و در بشقابهاي رنگارنگ
سهم من به جا مانده، مادر جان

āy doγār harza – harza آي دوغار هرزه - هرزه
har pudāγi bir yerda هر پوداغي بير يرده
65􀂙 لأله در فولكلور قوم تركمن
yāγši qiz yāmān yerda ياغشي قيز يامان يرده
man yānāyin šul darda من يانايين شول درده

معني:
ماه چون خطي طلوع كرده
و هر شاخه اي از آن به سويي پيش رفته
دختري خوب به ميان ايلي بد افتاده است
من در اين درد مي سوزم

āγāč bāšindā hozā آغاچ باشيندا حوزا
bilmāni düšdüm köza ؟ بيلماني دوشدوم ياكوزا
ātām – ānām bičara اتم آنام بيچاره
mani berdi bir yādā مني بردي بير يادا

معني:
غوزه اي بودم در سر گياهي
نمي دانم چگونه در ميان آتش افتادم
بيچاره پدر، مادرم
مرا به ايلي غريب داد ه اند

alimdan suyšām qāčdi اليمده ن سويشام قاچدي
bilmadim nirāk dušdi بيلمه ديم نيراك دوشدي
ālāgözli boydāš jān آلاگوزلي بويداش جان
ārāmiz dāγā düši آراميزا داغ دوشدي

معني:
شيشه اي از دستانم افتاد
نمي دانم كجا فرود آمد.
اي دوست من كه چشماني زيبا داري
فرهنگ مردم ايران/ شماره 10 پاييز 1386 􀂙66
امروز كوه ها در ميانمان قرار گرفته اند

suvā gitdim düšmāga سووا گيتديم دوشماگه
ankildim su ičmāga انكيلديم سو ايچماگه
evimizdan bir xat galdi اويميزده ن بير خط گلدي
qānātim yoq učmāγa قاناتيم يوق اوچماغا

معني:
به كنار چشمه رفتم
خم شدم تا آبي بخورم
نامه اي از خانه مان رسيد
افسوس بال ندارم كه پرواز كنم

suvā girdim boylādim سووا گيرديم بويلاديم
su ičinda oynādim سو ايچينده اويناديم
yād obāning ičinda ياد اوبا نينگ ايچينده
yāliq čakip āγlādim ياليق چكيپ آغلاديم

معني:
خود را به رودخانه زدم
و به هر سو جنبيدم
و در ميان ايلي غريبه
پشت روبندم، پنهاني گريستم
suvā girdim āt bilan سووا گيرديم آت بيلن
boynum doli xat bilan بوينوم دولي خط بيلن
yesar maning mānglāyim يسر منينگ مانگلاييم
yāzilipdir yādbilan يازيليپدير ياد بيلن


معني:
با اسبي وارد آب شدم
با گردني پر از خط و نوشته
روي پيشاني بخت برگشته ام
سرنوشت مرا با غريبه اي نوشته اند
süyda qāymāq garak سويده قايماق گره ك
qāymāγini yāymāq garak قياماغني يايماق گره ك
yādā qizin peraning يادا قيزين پره نينگ
gözlarini oymāq garak گوزلرني اويماق گره ك

معني:
شير لازم است و سرشير
و سرشير را بايد به هم زد
چشمان كسي را كه دختر به غريبه مي دهد
بايد از حدقه بيرون كشيد
češmāni lāli lādilār چشماني لالي لاديلار
suvin pāylār dilār سووين پايلار ديلار
mang söymadik yārimi منگ سويمه ديك ياريمي
bāšimā bāγlā dilar باشيما باغلا ديلار

معني:
چشمه زلال را گل و لاي
و آب هايش را تقسيم كردند
و كسي را كه دوستش نداشتم
به من پيوند دادند


لأله هاي دختران
دختران تركمن هميشه در ميان مشكلات و محدوديت هاي بسيار زندگي كرده اند .تركمن ها از همان ابتداي تولد بين فرزند پسر و دختر اختلاف قايل مي شدند . پسر ،عزيز خانواده بود و دختر را از آن غريبه مي دانستند. دختران تركمن در ميان تعص ب هايكوردلانه و محدوديت ها مي سوختند و گاه درد دل خود را به صورت لأله مي سرودند وبه جاي خلوتي م ي رفتند و دور هم م ي نشستند و با صداي حزن انگيزي شروع بهلأله خواني مي كردند:
qizlār dāγā čiqāyling قيزلار داغا چيقايلينگ
gülüp oynāp bukiling گولوپ اويناپ بوكيلينگ
agsilmāna dardimiz اگسيلمانه درديميز
galing lāla qāqāyling گلينگ لأله قاقايلينگ

معني:
دخترها! برويم بالاي كوه
نمايي از مراسم عروسي در ميان قوم تركمن
69􀂙 لأله در فولكلور قوم تركمن
و شاد و خندان جست و خيز كنيم
تا درد هايمان فرو ريزد
بياييد لأله بخوانيم

دختران تركمن در وابسته شدن به شريك زند گي خود از عواطف لازم برخوردارند .آنها چگونگي طي مسير به سوي اهداف زندگي مشترك را تعقيب مي كنند و شرحچگونگي انجام اين امور را در لأله ها نمايان مي سازند.در نسل هاي گذشتة قوم تركمن ، دختران و حتي پسران در انتخاب همسر موردعلاقه خود چندان آز اد نبودند . اين محدوديت آزادي به دليل خصلت ها و آيين رخ دادهدر فر ايند فرهنگ يابي آنها تعريف شده بود. در نسل نوين هم، چنين محدودي ت ها وسد راه هايي براي ازدواج وجود دارد كه علاوه بر مسايل قومي خصوصيات شكل گرفتهجامعه پذيري مانند سطح تحصيلات ، نوع تحصيلات و تمايل به انتخاب نو ع خاصي اززندگي اجتماعي در جامعة رو به مدرنيته تركمن نيز مي تواند سد راه هاي جديدي باشد .چه در نسل قديم و چه در نسل جديد ، موانعي براي رسيدن به زوج دلخواه و زندگيمشترك وجود دارد كه دختران عاملان اين موانع را به انتقاد مي كشند. به نمونه اي از اينلأله ها توجه فرماييد:
suvā gitdim mis bilan سووا گيتديم ميس بيلن
Doldurdum havas bilan دولدوردوم هوه س بيلن
yāri yārdān āyrāning ياري ياردان آيرانينگ
güni gečsin yās bilan گوني گچسين ياس بيلن
معني:
با ظرفي مسي كنار رود رفتم
ظرفم پر از حسرت شد
روزش در عزا و ماتم بگذرد
يار را از يار جدا مي كند

دختر تركمن در سامان دهي به زندگي شخصي به دنبال دستيابي به شرايطي غير ازشرايط عروسان نسل قبل از خود بوده است . عروساني كه در وابسته شدن به ايل غريبهاحساس تنهايي خاصي م ي كردند. شكواييه دختر ان دم بخت از گر فتار شدن به چنينوضعيتي در لأله ها نمايان است.
āqiz sāčing yāγlāmā آ قيز ساچينگ ياغلاما
yādā güvaning bāγlāmā يادا گوونينگ باغلاما
yādir güvaningda kasa يادير گونينگه ده كسه
öz ilim dip āγlāmā اوز ايليم ديپ آغلاما
معني:
آهاي دختر روغن به موهايت نمال
به غريبه ها دل مبند
تا وقتي دلت را شكستند
به ياد ايل خود نگريي

لأله هاي دختران نشان دهنده اميال و آرزوهاي ويژه اي است ؛ آنها به دنبال نيك بختيو سبك بالي خود هستند ، در حالي كه والدين پيشنهاد زندگي با اغنيا و ثروتمندان را بهآنها مي دهند. درواقع نسل هاي جديد از آگاه ي هاي فرهنگي  اجتماعي تاز ه ايبرخوردارند و همين تفاوت بين آنها و نسل گذش ته فضايي را براي آنها به وجودمي آورد كه عواطف آنها را تحت تاثير قرار مي دهد. لأله هاي زير نمونه هايي از اين نوعمي باشد:
su āqār kanār gidar سو آقار كنار گيده ر
bu jānim yānār gidar بوجانيم يانار گيده ر
dagmāng qizing güvanina ده گمانگ قيزينگ گوونينه
mihmāndir qonār gidar ميهمان دير قونار گيده ر
معني:
از كناري آب جار يست
و جان من در آتش م يسوزد
دل دختر را به درد نياوريد
او مهماني است كه خواهد رفت


āq qušlār qārā qušlār آق قوشلار قارا قوشلار
yārim dāšdir boydāšlār ياريم داش دير بويداشلار
yārimdān sāvγāt galdi ياريمدان ساوغات گلدي
güvanim xošdir boydāšlār گوونيم خوش دير بويداشلار
معني:
اي پرنده هاي سفيد و سياه
اي دوستان، يار از من دور افتاده است
سوغاتي اي از او رسيده
و دل من به آن خوش است

su āqār čirfin bilan سو آقار چيرفين بيلن
qiz qāydār qārĉin bilan قيز قايدار قارچين بيلن
dagmāng qizing gövüna ده گمانگ قيزينگ گوونونه
oynāsin lāĉin bilan اويناسين لاچين بيلن
معني:
آب با پيچ و تاب جار يست
و دختر قارچين 1 به دست م يآيد
دل دختر را نيازاريد
بگذاريد با باز بازي كند

suvā gitdim mis bilan سووا گتيديم ميس بيلن
aglatdim havas bilan اگلتديم هوه س بيلن
yāring gidan yoluni يارينگ گيده ن يولونی

1. نوعي بافتني چون قاليچه است.

güzadim talvās bilan گوزه ديم تلواس بيلن
معني:
با ظرفي مسي كنار رود رفتم
و آرزو بر دل نشستم
و راهي را كه يار رفته بود
ديوانه وار نگريستم

sāri qāvin biŝipdir ساري قاوين بيشيپ دير
sāpāγindān düšüpdir ساپاغيندان دوشوپ دير
maning jurām anagüĺ - منينگ جورام - انه گول
yād ellara düšüpdir ياد ايل لره دوشوپ دير
معني:
خربزه زرد رسيده است
و از بوته اش جداشده
دوست من - انه گل-
ميان ايل غريبه افتاده است.
sahar qiγirān tāviq سحر قيغيران تاويق
sahar qiγirmā tāviq سحر قيغير ما تاويق
man yārā nāma dedim من يارا نامه ديديم
yār yuzi manda sāviq يار يوزي منده ساويق
معني:
اي مرغي كه هر سحر فرياد مي كني
ديگر فرياد نكن
آخر من به يار چه گفتم
كه دلش از من سرد شده است.
73􀂙 لأله در فولكلور قوم تركمن
qāpimizdān bāqmā oγlān قاپي ميزدان باقما اوغلان
göz qāšingi qāqmā oγlān گوز قاشينگي قاقما اوغلان
bizi sāngā bormazlar بيزي سانگا برمزلر
ič bāγringi yāqmā oγlān ايچ باغرينگي ياقما اوغلان
معني:
از درگاهمان نگاه نكن، اي پسر!
به سوي ما چشمك نزن، اي پسر!
ما را به تو نخواهند داد
بيهوده دلت را خون نكن، اي پسر!
qarāčā āting nāli man قرا چا آتينگ نالي من
dasta yüpak nāli man دسته يوپك تاري من
didām māngā quvānmā ديد ام مانگا قووانما
kasa kining māli man كسه كينينگ مالي من
معني:
من نعل اسب سياهي هستم
من تار دسته اي ابريشمم
برادرم! به وجود من نبال
من از آن ديگران هستم
sāndiqim – sāndigim صانديقيم  صانديقيم
sāndiqā dāyāndiqim صانديقا دايانديقيم
yād ellāring ičindā يادايل لارينگ ايچيندا
hāyip maning yāndiqim هاييپ منينگ يانديقيم
معني:


اي صندوق! اي جامه دان من!
اي كه تكي هگاه و راز دار من هستي!
آگاه باش كه من در ميان
قومي بيگانه، غريبانه م يسوزم
man galyānčām, sil buljāq من گليان چام، سيل بولجاق
buqčā bāγim, nil buljāq بوقچا باغيم، نيل بولجاق
doldā duran āq qušāq دولدا دورن آق قوشاق
sāyrāp duran dil buljāq ثايراپ دورن ديل بولجاق
معني:
اشك هايم سيلي خواهد شد
چون درياي نيل، بقچه ام را در خود غرق خواهد ساخت
آن گاه شال سفيد كمرم
زبان گوياي رن جهاي من خواهد بود
dardim davāsoz buldi درديم دوا سز بولدي
öyim safāsoz buldi اوييم صفا سز بولدي
man olāsām kim āγlār? ؟ من اولاثام كيم آغلار
gorimi qāzān āγlār - گوريمي قازان آغلار
معني:
درد مرا بي درمان دانست
و دلم را بي صفا
در مرگ من چه كسي گريه خواهد كرد؟
- فقط گوركن
āγāč bāšindā durdim آغاچ باشيندا دورديم


dibinā sulār berdim ديبينا سولار برديم
sāmsāriq yāring alindān سام ساريق يا رينگ اليندان
ham āγlādim ham güldim هم آغيلاديم هم گولديم
معني:
روي درختي رفتم
آن را آبياري كردم
سرانجام از دست شوهري نادان
گاه گريستم و گاه خنديدم
āq quš bulip učsādim آق قوش بوليپ اوچثاديم
ela yolim āčsādim ايله يوليم آچساديم
öz eliming suvindān اوزايلمينگ سوويندان
yātip yātip ičsādim ياتيپ يا تيپ ايچساديم
معني:
كاش همچون پرند هاي سبك بال
قدرت پرواز داشتم و راهي به سوي ايل خود م ييافتم
آن گاه جان تشن هام را از ديدار
مردم ايل، سيراب مي كردم.
ellārmizdā dāγmidir! ! ايل لارمزدا داغ ميدير
üsti kosa bāγmidir? ؟ اوثتي كثه باغ ميدير
üčip bāryān āq qušlār ؟ اوچيپ باريان آق قوشلار
ilim – gunum sāγmidir? ؟ ايلم، گونيم ثاغ ميدير
معني:
آيا ايل من در ميان كو ههاي بلند مسكن گرفته است
يا در مكاني درختزار؟


اي پرندگان سپيد بال بگوييد
حال و روزگار ايل من چگونه است؟
āsmāndāki nar bulut آسماندانكي نر بولوت
sāngā āšiq yer bulut ! سانگا عاشيق ير، بولوت
asmāndā kāring nāma? ؟ اسمانداكارينگ نامه
yera dukyāng dar bulut! ! يره دوكيانگ در بولوت
معني:
اي ابر آسماني!
زمين عاشق توست
چرا بر چهره ات
عرق نشسته است؟
obā čiqāsim galyār اوبا چيقاسيم گليار
desa bulāsim galyār دسه بولاسيم گليار
desa boyli jān qizlār دسه بويلي جان قيزلار
sizi gorāsim galyār سيزي گوراسيم گليار
معني:
آرزومندم كه به روستاي خود بروم
در جمع دوستان خود باشم
اي دوستان دوران كودكي
آرزو دارم كه شما را ببينم
dāγlāring bāši yānār داغلارينگ باشي يانار
kolānip dāši yānār كولانيپ داشي يانار
kim elindān āyrilsā كيم ايليندان آيريلسا

yüragining bāši yānār يوره گنينگ باشي يانار
معني:
روشنايي آفتاب، بلنداي كوه ها
و دامنه هاي آن را روشن مي كند
اما كسي كه از ايل خود جدا افتاده است
سردلش به درد آيد
āγāč bāši burilār آغاچ باشي بوريلار
dibindā sür darilār ديبيندا سور دريلار
kim elindān āyrilsā كيم ايليندان آيريلسا
oning bouni burilār اونينگ بويني بوريلار
معني:
سرشاخه هاي درختان، سر به سوي زمين خم كرده اند
و تماشاگر جوي روان در پاي خود هستند
هركس كه از ايل خود جدا شود
گردنش خم مي شود.

لأله ها اكثرا به صورت دو بيتي سروده و اجرا مي شوند. در بين لأله ه اي جمع آوريشده يك موردطولاني تر كه در واقع از اتصال لأله هاي دوبيتي به وجود آمده است ديدهمي شود كه داراي همان مفاهيم و جهت گيري هاي لأله هاي دوبيتي است به اين نمونهتوجه كنيد:
چونقير قويا داش آتسانگ چومير گيدر اجه جان
čömir gidar eja jān čonqir quyā dāš ātsāng
ياد ايل لره قيز برسانگ يتر گيدر اجه جان
yitar gidar eja jān yād ellara qiz bersāng
ياد ايلر يامان ايل لر اوترد مادي اورنمدا
فرهنگ مردم ايران/ شماره 10 پاييز 1386 􀂙78
oterdmādi ürnimdā yād ellar yāmān ellar
نوخته قاوا ساچمي اوردرمدي ودقتتندا
ördirmadi vaqtindā nüxta qāvā sāčimi
ايگنان بيلان يونگسامي دولدان آسقن اجه جان
doldān āsqan eja jān ignān bilān yungsāmi
بويداش لازيم گلندا اولدي ديگين اجه جان
öldi digin eja jān boydāš lāzim galandā
آق كچانينگ اوستندا جايم قالدي اجه جان
jāyim qāldi eja jān āq kečaning üstündā
دورلي تابقنگ ايچندا پايم قالدي اجه جان
pāyim qāldi eja jān durli tābqing ičindā
چلم چكا چلم چك اودين سوندير كولين چك
odin söndir külin čak čalam čaka čalam čak
ياد اقيزين برانينگ ينگ سه سيندان دلن چك
yengsasindān dalin čak yādā qizin berāning
ترجمه:
اگر به چاه عميقي سنگ بيندازي
گم مي شود؛ مادر جان و اگر به جاي
دوري دختر بدهي گم م ي شود؛ مادر
جان. غربت جاي بدي است و مرا
نگذاشتند در جاي خود بنشينم و
موهاي سياهم را ببافم، نخ و سوزن
مرا از گوشه آلاچيقمان آويزان كن
(تركمن ها وسايل مرده را از گوشه
خانه آويزان لبمي كنند) و وقتي دختر تركمنهمسالانم آمدند بگو من مرد ه ام و اگر قو م و خويشانم آمدند بگو من گم شده ام. برروي نمد سفيد خانه، جاي پايم مانده، و سهم غذايم هنوز حتماً در بشقاب مانده.اي كسي كه بي خيال قليان مي كشي، آتشش را خاموش كن، خاكسترش را بكش(آتش دل من كافي است ) هركسي كه به جاي دوري دختر مي دهد، بايد او را دمرخواباند و سرش را بريد
. 1تفسير يافته ها:لأله ، خاص گرايي نسل نو
حوزه ديگري از فرهنگ شفاهي تر كمن كه مورد مطالعه ما قرار گرفته ، بررسي درونكاوانه لأله هاي تركمني است . لأله تركمني تران ه اي است كه از زبان دختران و زنانتركمن جاري مي شود و مجاري است كه خصوصيات فرهنگي اند يشه و حيات جنسمونث را در جامعه زنان تركمن به نمايش مي گذارد. در اين لأله ها ملاحظه مي شود كهدختران و زنان به طرح نكاتي درباره زندگي خود پرداخته اند كه اين نكات سطحويژه اي از نظام اجتما عي و سازمان فرهنگي تركم ن ها را در عرصه ز ندگي اجتماعيزنان به ما نشان مي دهد.گفتماني كه باز هم در اين حوزه با دل نگراني و شكايت وانتقاد مطرح شده و بيان كننده نكات مهمي درباره زندگي فرهنگي  اجتماعي است.همان طور كه گفته شد ، لأله ها از فغان هاي جانسوز دختراني حكايت مي كند كه باوجود كم ي سن و سال، قرباني تصميم گيري نا بجاي خانواده هاي خود شده و بارضايت تلويحي به آن تصميم گيري ها به گذران مابقي عمر خ ود پرداخته اند. لأله ها بهصورت گسترده اي بيان كنندة ناله هاي دختران ساده و معصوم تركمني است كه دستآنها در امرانتخاب همسر آينده شان چندان باز نبوده است . همين انگاره، براي دختران
1. همچنين براي اطلاعات بيشتر مي توانيد به منابع زير مراجعه كنيد.
الف ) نگاهي به فرهنگ مادي و معنوي تركمن ها، ب) مقدمه اي بر ادبيات عاميانه تركمن ها، ج) نغمه هاي زنانتركمن، د) ياپراق، ه) سيري در ادبيات شفاهي تركمن، مراحل همسر گزيني در بين تركمن ها
فرهنگ مردم ايران/ شماره 10 پاييز 1386 􀂙80تركمن زمينه خوبي شد ه تا گفتمان انتقادي خود را نسبت به عناصر مزاحم در سنتارائه دهند به ويژه هر چه آگاهي اجتم اعي دختران و زنان جوان بيشتر مي شود، ابعادگفتمان انتقادي را بيشتر گزارش مي دهند و در تبيين آن با تلاش بيشتري حاضرمي شوند.
براي اين گفتمان انتقادي كه آنها در مقابل چنين ياس و نا اميدي تحميلي اي برايخود سامان داده اند، آنه ا ابزار كار خود را از ادبيات شفاهي مي گيرند و قضاوت خود رابر مبناي ماهيت وجودي اين نوع ادبيات شفاهي ارائه مي دهند . كار جالب دختران وزنان جوان تركمن در زندگي روزمره نشان داد كه آنها عضويت در قوميت تركمن راهنوز دوست داشت ني، محترم و شايد مقدس به شمار م ي آورند. آنها به يك چيز توجهدارند: قالب ز يباي سنتي را بايد نگه داشت ولي محتواي دروني را بر مبناي خصوصياتزمان و مكان اجتماعي بايد بار ديگر نظم بخشيد . دختران تركمن آنچه را در زمان اكنونبراي خود لازم مي دانند و به كار مي گيرند هرگز به لحاظ محتوايي و دروني شبيهگذشته نمي دانند و تكرار طبيعت را نيز براي نسل بعدي، حتمي و لايتغير در نظرنمي گيرند. دختران تركمن در اين مورد عبارت بسيار جالبي دارند ؛ آنها معتقدند بايدتركمن بود اما متناسب با خصوصيات زماني و مكاني خاص و همين خاص گرايي، نسلنو را دعوت به ايجاد نو آوري ها يي در جامعه كر ده است كه جامعه را به سويمدرن شدن سوق مي دهد. بنابراين، گفتمان زيباي ي شناختي نسل گذشته در عين حالي كهبه عنوان بخشي از ميراث ادبي و اجتماعي حفظ شده است اما در نسل جديد محتوايدروني آن ضمن حفظ قالب سنتي با انديشه هاي روشنگري و روشنفكري اين نسل درآميخته و تغيير يافته است.گفتمان معطوف به مدرنيت در اين لحظه از حيات اجتماعي تركمن، نه تنها مربوطبه اموري است كه مي تواند در جامعه جديد تركمن گفته و درباره آن فكر شود بل كهدرباره اين نيز هست كه چه كسي در چه زماني و با چه آمريتي مي تواند قوام بخش آن
باشد و در اين حالت ، گفتمان جديد در موضع گيري هاي دختران و زنان جواننشان دهنده معاني و ارتباطات جديد آنها با پديده هاي نظام فرهنگي اجتماعي تركمنياست.

اكنون به نمونه اي از اين لأله ها توجه كنيد:


باشم چدييپ، اوراشييم نينييجايم، منه بير خرده
اوغلانه، وربا قيمتيم بيلمدله،
bāšim čiddayip, orāšiyim ninisāyim,
mani bir xirda oqlāna verbā γimatim
bilmdila
معني:
سرم جوانه زده است، با اسباب و اساس خود چه كنم،
مرا به پسري كوچك داد هاند، ارزشم را پاس نداشتند

اين گونه دريافته مي شود كه نوعروسان در لأله ها خاطرات خود را بيان م ي كنند و برمبناي چنين بياني به آنها مي انديشند و مشي زندگي را بر مبناي تجربيات به دست آمدةعهد جديد سامان مي دهند. زنان تركمن، در يادآوري برادران خود مي گويند:


گلسيدين اي بيوك قارداشم، منه ره ب ره گلر، آخان
سودان منيمو چون بال گتور و گون گورمميش الكدن
اتيه، دوله گولونن منم يانم گل
galseydin ey büyük qārdāšim, mana rah
ba rah güllar āxān sudān manimčun bāl
gatür va gün görmamiš ölkadan atayi
dolu gülünan manim yānima gal
معني:
اي برادر بزرگم اگر آمدي، براي من گل هاي رنگارنگ،
و از آب روان براي من عسل بياور و از سرزميني كه
خورشيد نديده باشد، با دامني پر از گل پيش من بيا


در اين لأله ملاحظه م ي كنيم كه دختر از برادر بزرگتر خود چ يزهايي را مناسب ميلخود طلب م ي كند. اين دختر همان عروسي است كه بدون اختيارش او را به شوهرداده اند. او در مقايسه هست ها و بايدهاي زندگي خود تصميم مي گيرد كه چيزهايي راداشته باشد كه آرام بخش او باشند و در مثالي زيبا و اديبانه در قالب توصيفات ذكرشده پيشين، اين خواسته و طراوت انديشه خود را به او نشان مي دهد . بنابراين ،دگرگوني در قواعد اجتماعي – فره نگي حوزه عمومي در قالب چنين گفته هايي بهوضوح ديده مي شود. در لأله اي ديگر مي خوانيم:
گون به گون بيورم، وگاهدان دودي المدشادق الردم، و
گاهدان اوزگه النين ياننده، اوزچرقدم گوتوروب باشم
اورتوب، و گيز ليندن چوخله اوخشوردوم
günbagün böyürüm ra gāhdān düdey
alimda šāddiq elardim, va gāhdān özga
elinin yāninda, öz čarqadim götûrûb,
bāšim örtüb va gizlindan čoxla
oxŝurdum.
معني:
روز به روز بزرگ و بزرگ تر شدم، گاهي ني به دست
شادي كردم و گاهي در كنار ايل بيگانه روسري خود
بر سر گرفتم و زار زار پنهاني گريستم

در اين لأله نيز ، با ر ديگر به خواسته هاي نفساني و عاطفي سر كوب شد ة عروسيجوان به نمايندگي از ديگر عروسان بر مي خوريم. او سير قهقرايي شاد ي آفريني خود رادر اينجا ذكر مي كند و نشان مي دهد كه دختر بچه اي به آن طر اوت و شادابي وقتي بهخانه بخت مي رود با كوچك ترين بي توجهي، خند ههايش به سوي گريه سر م يسپارد.گاهي لأله ها عاشقانه هستند و اين لأله ها ي عاشقانه گاهي محتوا و روش هايعشق ورزي را نيز نمايان مي كنند و گاهي اين لأله ها موانع موجود بر سر راه پرطراوتعاشقي را به تصوير مي كشند. به نمونه اي از اين لأله ها توجه كنيد:
ايستيرديم مكه پاداق دوزلدم دوزلده بيلمدم، اي دله »
«( چاي، اي اترك منه اوز ايسته لم چادر (پتر
istirdim maka piddāq dûzaldam, düzalda
bilmadim, ey dali čāy, ey atrak mani öz
istahlim čārdira yetir.
معني:
مي خواستم ذرت بو داده درست كنم اما نتوانستم. اي
رود ديوانه، اي اترك مرا به يارم برسان.


يا در لأله ديگري مي بينيم كه دختر يا زن جوان مي گويد:
ايسته لم هاردده، ايسته لم هاردده، من سننينم، ايسته
لم، دنياده چوخله جوان وارده اي ايسته لم، اما منم
اوريم سنن يانندده
istahlim hārdadi, istahlim hārdadi,
man saninam istahlim, dünyāda čoxlu
javān vardi ey istahlim, āmā manim
ürayim sanin yānindadi
معني:
يارم كجاست، يارم كجاست. من با تو هستم اي يار.
در جهان جوان بسيار است اي يار آما دل من باتوست.

بدين ترتيب تركيباتي از فكر و احساس عاشقانه براي زنان و دختران جوان مور دنظر است كه آنها با به كارگيري ابزار ادبيات شفاهي به ابلاغ آن مي پردازند اما محتوا راآن گونه كه مي خواهند تغيير م يدهند.
در نوع ديگري از لأله ها به نوعي لأله هاي حماسي بر مي خوريم كه بيشتر آنها باحسي مذهبي و ملي براي تحريك احساسات مردان ايل خود از سو ي زنان خواندهمي شوند. علت ايجاد چنين احساسات حماسي از سوي زنان، وابستگي احساسي وعاطفي آنان با مرد قوم خود است و تركيبي از عناصر انساني، غير انساني و خيالي،سازنده چنين حماسه هايي است . به نمونه اي از اين لأله هاي حماس ي شور آفرين توجهكنيد:
اي منم قارداشم ميدان دووشونن پالتار نه گي گينن،
وغضب اليين دوشمنين اوستونه چال چاپر ايله، اونون
آلنه نشانه توت
ey manim qārdāšim meydān dövüšünnan
pāltārini geyginan va qazab aliyin
düšmanin üstüna čāl čāpar eyla, onu
āllina nišāna tüt.
معني:
اي برادرم لباس رزم بپوش و بر دشمن غاصب بتاز و
پيشاني او را نشانه گير.


اين گونه لأله ها به نحوي سامان داده می شود كه بيشترين حد وجد و مردانگي را درمردان تركمن ايجاد مي كند. آن چيزي كه در نسل گذشته براي اي ستادن در مقابلدشمنان به كار م ي رفت، اكنون وضعيت ديگري به خود گرفته و بر اي نهادينه كردندستورات جامعه پذيري و فرهنگ يابي در ر ويارويي با مسائل و مشكلات زندگي وهمچنين در جهت پيدا كردن راه حل هاي مناسب براي آنهاست.بدين ترتيب تركيباتي از فكر و احساس عاشقانه براي زنان و دختران جوان مور دنظر است كه آنها با به كارگيري ابزار ادبيات شفاهي به ابلاغ آن مي پردازند اما محتوا راآن گونه كه مي خواهند تغيير م يدهند.در نوع ديگري از لأله ها به نوعي لأله هاي حماسي بر مي خوريم كه بيشتر آنها باحسي مذهبي و ملي براي تحريك احساسات مردان ايل خود از سو ي زنان خواندهمي شوند. علت ايجاد چنين احساسات حماسي از سوي زنان، وابستگي احساسي وعاطفي آنان با مرد قوم خود است و تركيبي از عناصر انساني، غير انساني و خيالي،سازنده چنين حماسه هايي است . به نمونه اي از اين لأله هاي حماس ي شور آفرين توجهكنيد:
اي منم قارداشم ميدان دووشونن پالتار نه گي گينن،
وغضب اليين دوشمنين اوستونه چال چاپر ايله، اونون
آلنه نشانه توت
ey manim qārdāšim meydān dövüšünnan
pāltārini geyginan va qazab aliyin
düšmanin üstüna čāl čāpar eyla, onu
āllina nišāna tüt.
معني:
اي برادرم لباس رزم بپوش و بر دشمن غاصب بتاز و
پيشاني او را نشانه گير.


نتيجه گيري


در اين مقاله با عنصري ديگر از عناصر فولكلور تركمن آشنا شديم. در اين پژوهشبر ما روشن م ي شود ك ه فولكلور تر كمن و در اينجا لأله ها ي تركمن ي از خص وصيتزيبايي شناختي برخوردار است و ساختار كهن ادب ي آن هنوز هم در جامعه تركمن ياستفاده مي شود. اين پديده تار يخي هنوز در زندگ ي تركمن ها حاضر است و نسلقديمي و امروز ين بدان وابسته اند و از آن لذت م ي برند. در اين پژوهش بر ما معلوم شدكه عناصر تار يخي نقش بسيار مهم ي در هو يت بخش ي به تركمن هاي غ ي ور دارد . بد ينترتيب به روش ني پيداست تركمن ها تنها بهره زيبايي شنا ختي را بر اي خود لازم و كا فينمي دانند بلكه از آن براي نما يش د ادن تفاوت هاي خود با د يگري بهره م ي برند. بنابراينمي توان گفت اين بخش از فولكلور نيز در قوم تركمن هنوز زنده و كاركردي است.

فهرست منابع
 اعظمي راد ، گنبد دردي ( 1382 )، نگاهي به فرهنگ مادي و معنوي تركم ن ها ،مشهد: دانشگاه فردوسي مشهد.
 انجوي شيرازي ، سيد ابوالقاسم . ( 1371 )، گذري و نظري در فرهنگ مردم ، تهران :اسپرك.
 بدخشان، قربان صحت .( 1379 )، سيري در ادبيات شفاهي تركمن، تهران: ابراهيمبدخشان.
 توسلي، غلام عباس ( 1369 )، نظريه هاي اجتماعي، تهران: سمت
 ساروخاني، باقر ( 1372 )، روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي ، جلد 1، تهران :موسسه تحقيقات فرهنگي (پژوهشگاه)
 فكوهي، ناصر ( 1381 )، تاريخ انديشه و نظريه هاي انسان شناسي ، تهران : نشر
ني 

 گيدنز  آنتوني ،( 1379 )، جهان رها شده :گفتارهايي درباره يكپارچگي جهاني،ترجمه علي اصغر سعيدي و يوسف حاجي عبدالوهاب  يوسف، تهران: علم وادب.
- Brunvand. Jan (1970), What is Folk, New York, American Voice
Press.
- Denzin. Norman. K, (1997), Interpretive Ethnography, London, Sage
Publication Ltm.
- Edles. Laura (2002), Cultural Sociology in Practice, Masschusetts,
Blackwell.
- Finnegan. Ruth (1992), Oral Traditions and Verbal Arts, London,
Routledge.
- Fox, Robin (1989), kinship and Marriage: An Anthropological
Prespective, Cambridge University Press