تجلي هنرجلايريان و آق قويونلوها در نگاره هاي سلطان محمد نقاش
مطلب مذكور نشان مي دهد كه سلطان محمد به هنگام ورود استاد بهزاد به شهر تبريز به درجه استادي رسيده بود و اينكه تبريز در دوران حيات تيموريان يكي از مراكز سياسي و فرهنگي كشور بوده شكي نيست و در اين مركز بوده كه استادان بزرگي رشد كرده وسلطان محمد را پرورده است، چنانچه بايسنغر ميرزا ( 802-836) دوره اي از عمر خود را حاكم تبريز بوده است . در كتاب ((نقاشي ايراني)) اثر كن باي چنين آمده است: (( جُنگي متعلق به 823 هجري در موزه هنرهاي اسلامي برلن محفوظ است كه نام وي (ابراهيم سلطان پسر شاهرخ) و برادرش بايسنغر ميرزا، كه بعداً به حكومت تبريز منصوب شد، را دارا مي باشد .به احتمال زياد اين جنگ هديه اي بوده است از سوي سلطان به برادرش بايسنغر ميرزا)) .
اين كه بايسنغر ميرزا در دوران والي گري اش در تبريز بنا به علاقه و اشتياق خود به هنر و هنرمندان، مركز هنري چون كتابخانه هرات، تاسيس كرده باشد دور از انتظار نيست. با تمامي اين اوصاف مي بينيم كه مكتب تبريز در دوره اي حتي قبل از تركمانان يعني نيمه اول قرن نهم هجري داراي پايگاه هنري بوده است و بعد از مرگ شاهرخ در850 هـ. تا به قدرت رسيدن آخرين فرمانرواي تيموري يعني سلطان حسين بايقرا در874 هـ. دربار حكمرانان تركمن در تبريز، شيراز و بغداد ميان سال هاي 853 -863 به نسبت مركز مناسب تري براي فعاليت هنرمندان بوده تا دربار متشنج تيموريان. افزون بر اين در سال 854 هـ. جهان شاه قراقويونلو دامنه فرمانروايي خود را وسعت بخشيده و علاوه بر استيلا بر آذربايجان، بخشهايي از غرب كشور، هنرمندان شهرهايي نظير شيراز، تبريز، اصفهان و يزد زير نفوذ و اقتدار حاكمان تركمن قرار گرفتند شايد به لحاظ اينكه جهان شاه، اغلب درگير مسايل سياسي، نظامي بود، وحدتي از نظر شيوه و بيان حاصل نيامد. مواردي نظير خمسه نظامي، به شيوه نگارگران دوره ابراهيم سلطان در شيراز و برخي نگاره ها به شيوه مكتب هرات (دوره بايسنغر ميرزا) در اين دوره قابل تامل است. با اين اوصاف تاثير مكتب هرات و شيراز را در مكتب تركمانان به تبع آن در قلم سلطان محمد مي توان رديابي كرد. و اين تاثير در خمسه نظامي پر رنگ تر ظاهر مي شود ، كتابي كه در سال 841 هـ. به دستور بابر بايسنغري شروع به كتابت شد و سپس به دست خليل تركمان از سلسله آق قويونلوها افتاد و بعد از مرگ وي در 882 هـ. كتاب به برادرش يعقوب بيگ رسيد. تا اينكه ناتمام مانده به دست سر دودمان سلسله صفوي، شاه اسماعيل افتاد. اين كتاب را مي توان بارزترين كتاب مكتب آق قويونلوها پنداشت چرا كه بيشتر آن به دست هنرمندان تحت سلطه تركمانان تهيه شده است. اين كتاب در اثناي حكومت سلطان حسين بايقرا كه با اعتماد به نفس توانست به مدت 36 سال بر سرزمينهاي ساحلي درياي خزر تا آمودريا سلطنت كند و هرات را به مركز حكومت مهم هنري تبديل كند، ساخته و پرداخته شد. به خصوصیاتی كه در پي بدان اشاره خواهيم كرد كتاب خمسه نظامي را ويژه مي سازد.
آنچه بسيار حائز اهميت است مقارن با حكومت آخرين سلاطين تيموري يعني در نيمه دوم سده نهم تركمانان به ويژه آق قويونلوها در شمال غرب، غرب ايران و در شرق قلمرو عثمانيان حكومت مي كردند و هنرمندان اين نواحي در نيمه اول همان سده بيشترين ارتباط را با هنرمندان خراسان بزرگ داشتند، چنان چه اشاره شد بايسنغر ميرزا مدتي والي تبريز شده و با هنرمنداني چون جعفر تبريزي خوشنويس و يا با استاد سيدي احمد نقاش و خواجه علي مصور آشنا شد. و بعداً با ترغيب، آنها را به هرات كوچاند. هنرمنداني كه در تبريز ماندند در نيمه دوم سده نهم به خدمت تركمانان درآمدند و شيوه نسبتاً مستقلي را در پيش گرفتند كه خمسه نظامي نمونه بارز كار آنهاست. آقاي رويين پاكباز ضمن اشاره به ويژگي هاي مكتب تركمانان و كتاب خمسه نظامي از دو نقاش برجسته آن ياد مي كند: (( واپسين و پيشرفته ترين سبك نقاشي تركمن در تبريز و به زمان يعقوب بيگ آق قويونلو، نگارگران چيره دستي چون شيخي و درويش محمد در خدمت او بودند كه نمونه هاي كارشان را به خصوص در چند تصوير از نسخه نظامي (880-886 هـ ق) مي توان يافت. منظره نگاري خيال انگيز با رنگهاي جاندار از ويژگيهاي كار اين نقاشان است. در تصاوير آنها منظره بر انسان برتري يافته است. نوك صخره هاي اسفنجي به شكل سر انسان و حيوان در آمده اند، فرشي از گل و گياه رنگارنگ سراسر زمين را پوشانده است. جويباران، درختان تر و تازه، ابرهاي پيچان و مرغان نغمه خوان حال و هواي بهشتي به منظره بخشيده اند. خواهيم ديد كه اين گونه توصيف شاعرانه از طبيعت بعداً توسط سلطان محمد به نگارگري عهد صفويان متقدم راه مي يابد.))
مكتب آق قويونلوها با وجود داشتن پيشينه قوي نگارگري در تبريز كه از دوران ايلخاني به ارث مانده بود استفاده بهينه اي از ويژگيهاي مكاتب بغداد و شيراز كردند. لازم به ياد آوري است كه هر زمان تبريز مركزيت پيدا كرده، بغداد نيز مورد توجه واقع شده است. در زمان ايلخانان با اين كه تبريز مركز ايران بوده ولي بغداد نيز به عنوان يكي از شهرهاي مهم به ويژه در فصول سرد مورد توجه قرار مي گرفت در نتيجه در اين مراودات، تبادلي نيز بين هنرمندان صورت مي گرفته است. مكتب جلايري يكي از آن مكاتبي است كه تاثير خود را بر نگارگران وقت تبريز گذاشته است.
كتاب ديوان خواجوي كرماني در نيمه اول فروردين ماه 798هـ. توسط مير علي ابن الياس در تبريز كتابت شده است. نيز نگاره ((تاجگذاري همايون در مراسم عروسي)) مزين به امضاي جنيد است، كه دوست محمد از وي به عنوان يكي از شاگردان شمس الدين، سر آمد نقاشان دربار اويس ياد مي كند)). آنچه در اين ميان قابل تأمل است تاثير مستقيم مكتب جلايري بر مكتب تركمانان است و اين موضوع هم از لحاظ تاريخي صدق مي كند كه جلايريان هميشه با تركمانان در برخورد بودند و هم از لحاظ تصويري، اشاره شده است كه تا مدتها پس از مرگ اويس، بين سالهاي 773هـ. (1372) و 785هـ. ( 1384.م) پسر، برادر و سران قوم قراقويونلو براي تسلط بر جلايريان با هم در مبارزه بودند. بالاخره برادر اويس، احمد غالب آمد و بر آذربايجان و عراق (تبريز و بغداد) استيلا يافت. تا اينكه احمد در سال 806 هـ. هنگام حمله تركمانان قراقويونلو به تبريز كشته شد.
در اين كه كتاب مذکور در تبريز، شيراز يا بغداد كتابت شده، ابهامي وجود دارد ولي به گفته دوست محمد نيمي از كتاب در تبريز تهيه شده است و اينكه اين كتاب بعداً و پس از اتمام به تبريز آورده شده يا نه. احتمال اينكه احمد جلاير بعد از مرگ تيمور و مراجعت به تبريز آن را با خود به تبريز آورده باشد بعيد نيست. در خود اين كتاب و كتابهاي ديگر تاثير مكتب تبريز اول قابل مشاهده است ((اگرچه قطعي نيست كه كليله و دمنه ياد شده محصول كارگاه بغداد بوده باشد اما مسلم است كه نگارگران بغداد راه نقاشان تبريز را ادامه دادند. بدين سان روند تجربياتي كه از اوايل سده هشتم آغاز شده بود، در بغداد و تحت حمايت سلطان احمد جلاير به انجام رسيد. نتيجه نهايي را در تصاوير نسخه ديوان خواجوي كرماني مي توان ديد.)) آنچه مسلم است اينكه مكتب جلايري در تبريز جايگاه ويژه اي داشته است و آثار آن برمكتب تركمانان شناخته شده بوده است.
اگر ما اثر معروف ((هماي و همايون )) ديوان خواجوي كرماني را با اثر ((خسرو و شيرين)) خمسه نظامي مكتب تركمانان تبريز، مقايسه كنيم به اين مهم، نزديكتر مي شويم. نوع قرار گرفتن اسبها و اسب سواراني كه هر دو رو به عمارت، ناظر معشوقه خويش هستند كه از پاي هر دو اسب جويباري مي گذرد و نيز نوع حركت دست اسب سواران و حتي تاج سر آنها و تيرداني كه بر كمر بسته اند و نيز نداشتن محاسن وگردي چهره ها و حتي رنگ اسبها كه هر دو مشكي هستند و نيز منگوله زير گردن اسبها كه هر دو حالت پشم شانه شده هستند وكشيدگي اندام اسبها؛ همگي ما را براي مقايسه اين دو نگاره ترغيب مي كنند. صخره هاي پشت اسب سواران هر دو حالت منحني دارند و به رنگ روشن با بته هاي پراكنده در زمينه كه به سروهايي ختم مي شوند و نيز درختي كه جلوتر از سرو قرار گرفته و پرندگاني بر آن نشسته اند. عمارتي هايي كه رنگ غالب آنها سرمه ايي و زرد اخرایی مي باشد و منظر نگاه نگارگران از بالا به سوي پايين بوده است و همچنين پايين نگاره جلو عمارتها، زمينه اي براي رشد گياهان و درختان ديده مي شود. آنچه عمارت تابلوي خسرو و شيرين را از تابلوي جلايري جدا مي كند قرار گرفتن كل عمارت در تمام صفحه است كه در آن يكي به صورت هنرمندانه نيمي از عمارت ديده مي شود در حاليكه در هر دو معشوقه ها در بالاترين قسمت تابلو با سري رو به پايين با چارقدي بر سر كه قسمتي از موها بيرون زده است، ديده مي شود.
آسمان بالاي افق كه با رنگ روحي يا با رنگ خود كاغذ از پشت صخره ها شروع شده و هر چه به طرف عمارت نزديكتر مي شود فضاي كمتري از تابلو را اشغال مي كند و اين درختان، پرندگان و گنبد عمارت است كه بين پيش زمينه و پس زمينه ارتباط برقرار مي كند. آنچه اين دو تابلو را از هم متمايز مي كند وجود افراد بيشتر در تابلوي تركمانان است و آن هم چه بسا تحت تأثير مكتب هرات دوره بايسنقري بوده باشد و نيز رنگهايي كه در تابلوي هماي و همايون از حالت هارمونيك بيشتر برخوردار است و اين در حالي است كه در تابلوي تركمانان داراي شفافيت و تلون زيادي است. آنچه در اين ميان مهم است مدت حدود 90 سالي است كه بين اين دو تابلو فاصله انداخته و در اين ميان تأثيرپذيري مكتب تركمانان را از مكاتب ديگري چون هرات، شيراز (آل اينجو و آل مظفر)، نمي توان ناديده انگاشت.
تابلوي ديگري كه در اين مجال سعي مي كنيم به آن بپردازيم و تأثير آن را بر سلطان محمد پيگيري كنيم, تابلويي است از خمسه نظامي مكتب آق قويونلو از تركمانان كه صحنه اي از ((بهرام گور و شاهزاده مراكش در گنبد زرد)) را نشان مي دهد. به قول كن باي اين اثر متعلق به(( شيخي )) مي باشد و در سال 886 هـ. در تبريز كار شده است و نيز با نگاره هاي سلطان محمد مثل نگاره ي ((بزم هوشنگ شاه به مناسبت كشف آتش)) و ((دربار كيومرث )) قابل قياس هستند.
قبل از ورود به اين مبحث لازم است نظري ديگر به تابلوي (( هماي و همايون )) جلايري و تابلوي (( بهرام گور با شاهزاده مراكش )) بياندازيم و نوع افق و قرار گرفتن عمارت هر دو در سمت چپ تابلو كه بصورت نصفه نقاشي شده اند و نيز درختاني كه در بالاي صخره بين زمينه و آسمان ارتباطي برقرار كرده اند باز تداوم اين سنت را به ما نشان مي دهند. اما آنچه ما در پي آن هستيم تداوم اين سنت تا زمان سلطان محمد است. صخره هاي تابلوي بهرام گور با شاهزاده مراكشي دقيقا شبيه تابلوي دربار كيومرث است كه به صورت شره شده نگارگري شده اند. مي توان اين نوع صخره ها را كه به صورت عمودي از بالا به پايين، رنگها در حال ريزش هستند و هر چه به وسط صخره ها مي رسند كم رنگتر مي شوند و نيز هر صخره اي داراي رنگ متفاوت و گاهي كاملاً متضاد با رنگ مجاور مي باشد را از ويژگيهاي بارز مكتب آق قويونلو دانست كه در تابلوي سلطان محمد به وضوح ديده مي شود، صخره هايي كه از بر و روي آنها درختان و بته هاي گل و گياه رنگارنگ بيرون زده اند و اندام انسانها به صورت نصفه ديده مي شوند كه بين صخره ها قرار گرفته اند و در حال نگريستن به چيزي يا منتظر كاري هستند. اين نوع تركيب بندي در مورد چيدمان حيوانات نيز صادق است. حيواناتي كه در لابه لاي صخره ها در جنب و جوش هستند. نكته مهمي كه در اين ميان حايز اهميت است رنگها بسيار شاد و شفافي است كه ارتباط بين آثار آق قويونلوها من جمله شيخي را با سلطان محمد بيشتر مي كنند. نيز آدمهايي كه ردايي شبيه به هم دارند بجز كلاه هايشان كه در تابلوهاي سلطان محمد قزل باشي هستند.
مطلبي كه قابل ذكر است استفاده زياد از بناها و عمارات در آثار آق قويونلوها است كه مي توان رد پاي مكتب هرات را در آنها ديد، ليكن سلطان محمد كمترين بهره را از عمارت مي برد. در مراسمي چون دربار كيومرث و هوشنگ شاه نيز كه نياز به عمارت و بناها ديده مي شود, از باز نمايي آنها دوري مي جويد و بيشتر به مناظر طبيعي مي پردازد حتي اين موضوع را در به دار آويختن ضحاك مار دوش لحاظ مي كند. اين ويژگي يكي از مهمترين مشخصه هاي آثار سلطان محمد است كه كار ايشان را از ديگر هنرمندان مكتب تبريز جدا مي كند چه بسا هنرمنداني كه تحت تاثير بهزاد قرار گرفته اند و اين سلطان محمد است كه از محضر آق قويونلوها مستفيد شده و تحت تاثير هنرمنداني چون درويش محمد و شيخي قرار گرفته است.
سلطان محمد هنرمندي است كه بهزاد را درك كرد و با او همكاري كرد ولي آموخته هاي خويش را از هنرمندان سلف از ياد نبرد و جلاي رنگ و تركيب بندي خاص خود را فداي معماريهاي پر نقش و نگار هراتيان ننمود و در كنار آنها سبك خاص خود را پيش گرفت.
همای در باغ همایون. اثر جنید. دوره جلایری. دیوان خواجوی کرمانی
خسرو و شیرین. اثری از دوره ترکمانی. خمسه نظامی
شب عید فطر. اثر سلطان محمد نقاش. مکتب تبریز دوره صفوی
منابع:
1-تاكستاني.اردشير: از بهزاد تا بهزاد(سخنراني هاي دومين كنفرانس نگارگري ايراني_اسلامي)تهران: نشر انجمن هنرهاي اسلامي,1376,ص ص 115-127.
2_ پاكباز . رويين : نقاشي ايراني از در باز تا امروز , تهران : زرين و سيمين , 1380.
3 _ شريف زاده . عبدالمجيد : تاريخ نگارگري در ايران ,تهران: انتشارات سوره,1375 .
4_ كن باي. شيلار: نقاشي ايراني , ترجمه مهدي حسيني, تهران: انتشارات دانشگاه هنر,1378 .
5_Canby.Sheila R: Persian Art, NewYork:Harry N.Abrams,Inc,2000.
منبع : کانال تلگرام كريم ميرزايي