خانقاه نوشته ی: مرتضی کربلایی منبع: فصلنامه هفت آسمانف شماره 35
محل رياضت و مراقبت و اخذ مبانى تصوف از حديث و تفسير و كلمات مشايخ.
تصوف و عرفان اسلامى داراى ابعاد متعددى است كه يكى از آنها، جهت تربيتى و پرورشى تصوف است. عارفان مسلمان براى تربيت جان ها و وصول آنها به اعلا ذروه حقيقت و عرفان يعنى توحيد از طريق تعليم مبانى شريعت و اصول طريقت، مكان هاى خاصى را بنا كردند. خانقاه توسط مشايخ عرفان يا به وسيله افراد نيكوكار و خيّر ساخته مى شد تا سالكان و اهل الله در آنجا به رياضت و مراقبت و اخذ مبانى تصوف از حديث و تفسير و كلمات مشايخ بپردازند. نوع ديگر از ابنيه مخصوص صوفيان واحدهاى كوچك تر از خانقاه به نام هاى دُويره، رباط، تكيه، صومعه، حظيره و درگاه است كه در مناطق مختلف به اين نام ها شناخته مى شود.
يكى ديگر از دلايل ساخت خانقاه اين بوده كه درويشان بى مسكن، خاصه فقراى صوفيه در راستاى سير آفاقى و ملاقات مشايخ عرفان در مناطق مختلف، به هر شهرى كه وارد مى شوند، از جاى و منزل و خوراكى لازم بى بهره نمانند و از اين روى، در عمارت خانقاه هاى مخروبه قديم آيه كريمه «و يطعمون الطعام على حبّه مسكيناً و يتيماً و اسيراً انما نطعمكم لوجه الله لايزيد منكم جزآءً و لاشكوراً» (دهر 7ـ8) را در حكم شعار اصلى خانقاه بر ديوارهاى آنها كتيبه نموده اند.
در مورد نخستين خانقاه در ميان محققان دو ديدگاه وجود دارد: گروهى به تبعيت از بيان خواجه عبدالله انصارى (481ق) آن را در رمله فلسطين دانسته، بناى آن را به اميرى ترسا در پايان قرن دوم نسبت مى دهند (بنگريد انصارى، طبقات الصوفيه، ص9ـ10؛ چاپ كابل، 1341ش؛ جامى، نفحات الانس، ص2ـ31؛ زين العابدين شيروانى، حدائق السياحه، ص258؛ نائب الصدر شيرازى، طرائق الحقايق، ص151)، عده اى ديگر نظير ابن تيميه (728ق) آن را در ناحيه عبّادان و شهر بصره دانسته، و براى تأسيس آن تاريخى در حدود سال هاى 150ق را بيان كرده اند (بنگريد: سراج طوسى، اللمع، ص429؛ مقدسى، التقاسيم، ص118؛ ياقوت، المعجم، ج3، ص598، به نقل از: كيانى، تاريخ خانقاه در ايران، ص140، تهران، 1380ش). بنابر نظر عزالدين محمود كاشانى، بناى خانقاه و اختصاص آن براى سكونت و اجتماع صوفيان رسمى محدث و از جمله مستحسنات صوفيه است (عزالدين كاشانى، مصباح الهداية و مفتاح الكفاية، ص153، تهران، 1375ش).
بسيارى از صوفيان از جمله شهاب الدين سهروردى و عزالدين كاشانى و ابوالمفاخر يحيى باخرزى، خانقاه را جايى همانند صفّه رسول اكرم(ص) مى دانند؛ زيرا صفه مقامى بود در مدينه براى سكونت و اجتماع فقراى اصحاب رسول اكرم(ص) و هر كس مسكن نداشت يا از شهرى ديگر به مدينه آمده بود و آشنايى جهت سكونت نداشت، در آنجا اقامت مى نمود. بنابراين، تأسيس خانقاه تقليدى از سنّت نبوى است (بنگريد: سهروردى، عوارف المعارف، ص2ـ50، تهران، 1384ش؛ كاشانى، همان، ص153؛ يحيى باخرزى، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج2، ص167، تهران، 1383ش). كاشانى براى تأسيس خانقاه فوايدى را ذكر مى كند: يكى محل نزول طايفه فقرا كه مسكن ندارند؛ دوم اجتماع صوفيه و محبت و دوستى بيشتر ميان آنها و سوم اطلاع بر احوال همديگر و يادآورى عيوب و لغزش هاى يكديگر و كوشش براى رفع عيوب و اصلاح دوستان (كاشانى، همان، ص5ـ154).
در كتب صوفيه آداب و رسوم خاصى براى ورود به خانقاه و زندگى در آن و مسافران به خانقاه بيان كرده اند (بنگريد: هجويرى، كشف المحجوب، ص2ـ451، تهران، 1380ش؛ عزالدين كاشانى، مصباح الهداية، ص155ـ160؛ يحيى باخرزى، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج2، ص167ـ179؛ عزالدين نسفى، الانسان الكامل، ص169ـ170، تهران، 1384ش). در هر خانقاه، خانه اى براى قطب و مرشد و محلى براى عبادت وجود داشت؛ جايى نيز به مجلس وعظ و اجتماع اختصاص يافته بود كه به آن جماعت خانه مى گفتند كه مجالس سماع نيز در آن برپا مى شد. خانقاه به نام قطب و مرشد (مانند خانقاه سرى سقطى و صومعه بايزيد بسطامى) يا به نام محل و ناحيه ناميده مى شد و گاه هم خانقاه نام مخصوص به خود مى گرفت كه مناسب با وضع خاص آن بود؛ مثلا خانقاه ركن الدين سجاسى را در بغداد «درجه» مى گفتند كه كنار دجله بود و چند پايه تا آب دجله فاصله داشت (مناقب اوحد الدين كرمانى، ص16، تهران، 1347ش). عوايد خانقاه ها، نذورات و هدايا و اوقاف نيكوكاران و هم چنين از صدقات و فتوح (هدايا و كمك هاى داوطلبانه مردم) بود. شيخ و مرشد بر اعمال قلبى و قالبى مريدان و سالكان نظارت داشت و آنان را با تلقينات خاص و شيوه مخصوص تربيت مى كرد. خود شيخ نيز به همراه خانواده خود در گوشه اى از مجموعه خانقاه زندگى مى كرد و مكان ويژه اى نيز براى مراقبت و رياضت به وى اختصاص داشت. لازم به ذكر است كه انجام رياضات و مراقبت هاى باطنى منحصر در خانقاه نبوده و به تعبير ديگر، خانقاه از لوازم حتمى و ضرورى تصوف و عرفان اسلامى نمى باشد، اما در خانقاه، سالك تحت اشراف روحى و نظارت مستقيم شيخ و مرشد قرار داشت كه همين اهميت ويژه اى در تربيت عرفانى داشت.
خانقاه و حلقه زدن مريدان حول شيخِ خود در مكان هاى خاص، يكى از عوامل مؤثر در هويت اجتماعى پيداكردن تصوف اسلامى در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم است كه به پيدايش و شكل گيرى سلسله هاى تصوف انجاميد.
منبع:
1. فصلنامه هفت آسمان، شماره 35، نوشته مرتضى كربلايى
تصوف و عرفان اسلامى داراى ابعاد متعددى است كه يكى از آنها، جهت تربيتى و پرورشى تصوف است. عارفان مسلمان براى تربيت جان ها و وصول آنها به اعلا ذروه حقيقت و عرفان يعنى توحيد از طريق تعليم مبانى شريعت و اصول طريقت، مكان هاى خاصى را بنا كردند. خانقاه توسط مشايخ عرفان يا به وسيله افراد نيكوكار و خيّر ساخته مى شد تا سالكان و اهل الله در آنجا به رياضت و مراقبت و اخذ مبانى تصوف از حديث و تفسير و كلمات مشايخ بپردازند. نوع ديگر از ابنيه مخصوص صوفيان واحدهاى كوچك تر از خانقاه به نام هاى دُويره، رباط، تكيه، صومعه، حظيره و درگاه است كه در مناطق مختلف به اين نام ها شناخته مى شود.
يكى ديگر از دلايل ساخت خانقاه اين بوده كه درويشان بى مسكن، خاصه فقراى صوفيه در راستاى سير آفاقى و ملاقات مشايخ عرفان در مناطق مختلف، به هر شهرى كه وارد مى شوند، از جاى و منزل و خوراكى لازم بى بهره نمانند و از اين روى، در عمارت خانقاه هاى مخروبه قديم آيه كريمه «و يطعمون الطعام على حبّه مسكيناً و يتيماً و اسيراً انما نطعمكم لوجه الله لايزيد منكم جزآءً و لاشكوراً» (دهر 7ـ8) را در حكم شعار اصلى خانقاه بر ديوارهاى آنها كتيبه نموده اند.
در مورد نخستين خانقاه در ميان محققان دو ديدگاه وجود دارد: گروهى به تبعيت از بيان خواجه عبدالله انصارى (481ق) آن را در رمله فلسطين دانسته، بناى آن را به اميرى ترسا در پايان قرن دوم نسبت مى دهند (بنگريد انصارى، طبقات الصوفيه، ص9ـ10؛ چاپ كابل، 1341ش؛ جامى، نفحات الانس، ص2ـ31؛ زين العابدين شيروانى، حدائق السياحه، ص258؛ نائب الصدر شيرازى، طرائق الحقايق، ص151)، عده اى ديگر نظير ابن تيميه (728ق) آن را در ناحيه عبّادان و شهر بصره دانسته، و براى تأسيس آن تاريخى در حدود سال هاى 150ق را بيان كرده اند (بنگريد: سراج طوسى، اللمع، ص429؛ مقدسى، التقاسيم، ص118؛ ياقوت، المعجم، ج3، ص598، به نقل از: كيانى، تاريخ خانقاه در ايران، ص140، تهران، 1380ش). بنابر نظر عزالدين محمود كاشانى، بناى خانقاه و اختصاص آن براى سكونت و اجتماع صوفيان رسمى محدث و از جمله مستحسنات صوفيه است (عزالدين كاشانى، مصباح الهداية و مفتاح الكفاية، ص153، تهران، 1375ش).
بسيارى از صوفيان از جمله شهاب الدين سهروردى و عزالدين كاشانى و ابوالمفاخر يحيى باخرزى، خانقاه را جايى همانند صفّه رسول اكرم(ص) مى دانند؛ زيرا صفه مقامى بود در مدينه براى سكونت و اجتماع فقراى اصحاب رسول اكرم(ص) و هر كس مسكن نداشت يا از شهرى ديگر به مدينه آمده بود و آشنايى جهت سكونت نداشت، در آنجا اقامت مى نمود. بنابراين، تأسيس خانقاه تقليدى از سنّت نبوى است (بنگريد: سهروردى، عوارف المعارف، ص2ـ50، تهران، 1384ش؛ كاشانى، همان، ص153؛ يحيى باخرزى، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج2، ص167، تهران، 1383ش). كاشانى براى تأسيس خانقاه فوايدى را ذكر مى كند: يكى محل نزول طايفه فقرا كه مسكن ندارند؛ دوم اجتماع صوفيه و محبت و دوستى بيشتر ميان آنها و سوم اطلاع بر احوال همديگر و يادآورى عيوب و لغزش هاى يكديگر و كوشش براى رفع عيوب و اصلاح دوستان (كاشانى، همان، ص5ـ154).
در كتب صوفيه آداب و رسوم خاصى براى ورود به خانقاه و زندگى در آن و مسافران به خانقاه بيان كرده اند (بنگريد: هجويرى، كشف المحجوب، ص2ـ451، تهران، 1380ش؛ عزالدين كاشانى، مصباح الهداية، ص155ـ160؛ يحيى باخرزى، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج2، ص167ـ179؛ عزالدين نسفى، الانسان الكامل، ص169ـ170، تهران، 1384ش). در هر خانقاه، خانه اى براى قطب و مرشد و محلى براى عبادت وجود داشت؛ جايى نيز به مجلس وعظ و اجتماع اختصاص يافته بود كه به آن جماعت خانه مى گفتند كه مجالس سماع نيز در آن برپا مى شد. خانقاه به نام قطب و مرشد (مانند خانقاه سرى سقطى و صومعه بايزيد بسطامى) يا به نام محل و ناحيه ناميده مى شد و گاه هم خانقاه نام مخصوص به خود مى گرفت كه مناسب با وضع خاص آن بود؛ مثلا خانقاه ركن الدين سجاسى را در بغداد «درجه» مى گفتند كه كنار دجله بود و چند پايه تا آب دجله فاصله داشت (مناقب اوحد الدين كرمانى، ص16، تهران، 1347ش). عوايد خانقاه ها، نذورات و هدايا و اوقاف نيكوكاران و هم چنين از صدقات و فتوح (هدايا و كمك هاى داوطلبانه مردم) بود. شيخ و مرشد بر اعمال قلبى و قالبى مريدان و سالكان نظارت داشت و آنان را با تلقينات خاص و شيوه مخصوص تربيت مى كرد. خود شيخ نيز به همراه خانواده خود در گوشه اى از مجموعه خانقاه زندگى مى كرد و مكان ويژه اى نيز براى مراقبت و رياضت به وى اختصاص داشت. لازم به ذكر است كه انجام رياضات و مراقبت هاى باطنى منحصر در خانقاه نبوده و به تعبير ديگر، خانقاه از لوازم حتمى و ضرورى تصوف و عرفان اسلامى نمى باشد، اما در خانقاه، سالك تحت اشراف روحى و نظارت مستقيم شيخ و مرشد قرار داشت كه همين اهميت ويژه اى در تربيت عرفانى داشت.
خانقاه و حلقه زدن مريدان حول شيخِ خود در مكان هاى خاص، يكى از عوامل مؤثر در هويت اجتماعى پيداكردن تصوف اسلامى در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم است كه به پيدايش و شكل گيرى سلسله هاى تصوف انجاميد.
منبع:
1. فصلنامه هفت آسمان، شماره 35، نوشته مرتضى كربلايى
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۴ ساعت 11:0 توسط محمد قجقی
|