آداب و رسوم سوگواری و تعزیه در قلمروی سلجوقیان نوشته ی :دکتر جهان
در دوره ی سلجوقیان بزرگ ،علیرغم این که ،ترکان به شکل گسترده ای،به دین اسلام مشرّف شده بودند، آدابی چون یوگ، ( مراسمی که ترکان باستان برای امواتشان انجام می دادند) به شکل وسیعی تداوم داشت. مراسم یوگ را استاد- yoğ –yuğ ابراهیم قفس اوغلو(1) به این شکل توضیح داده است:ترکان باستان در صورت فوت کسی، مراسم عزاداری بر گزار می کردند.در بیابان ها، با اسبان تیزتک خویش و با سرعت، در اطراف چادر متوفّی جولان می دادند و می چرخیدند.موی هایشان را می بریدند ،سر و صورت را می خراشیدند و پریشان می ساختند. صورت و گوش هایشان را با کارد خط انداخته، خونین می نمودند.دُم اسبان متوفّی را بریده، قربانی می کردند. علاوه بر این غذایی هم داده می شد.شباهت بسیاری بین کارها و شیوه هایی که در این تعریف توصیفش را خواندیم و آنچه بعضآ در دوره ی حاکمیت سلجوقیان بزرگ و در قلمروی ایشان، پس ار درگذش کسی صورت می گرفت، وجود دارد.
در عادات عزاداری مرسوم در مرگ افراد منسوب به خاندان سلجوقیان بزرگ، در آن دوره و مرگ افراد معمولی،برخی تفاوت ها قابل مشاهده است.ضمنآ مقدارشباهت ها، از تفاوت ها بیشتر است.اجرای مراسم تعزیه برای اموات تنها وجه مشترک ایشان است. تعزیه در زبان عربی به معنای، تشویق افراد به داشتن صبر وشکیبایی، پس از وقوع هر نوع فلاکت برسر آنها می باشد.در ترکی ، تسلّی دادن به فردی که یکی از اقربایش در گذشته است،سر سلامتی گفتن است.(2) در این دوره مراسم تعزیه برای سلطان،وزیر،هر فرد منسوب به خاندان سلطنتی، عالم، واعظ و افراد معمولی، برگزار می شده است. افراد منسوب به خاندان سلطنتی،که درگیر مبارزه با یکدیگر برسر تخت وتاج بوده اند، پس از مرگ رقیب، به عزاداری می پرداختند.این موضوع حتّی در مورد کسی که به عنوان برادر سلطان، علیه او طغیان می کرد و کشته می شد و یا از دار دنیا می رفت نیز، صادق بوده است.
شایسته است، شکل برگزاری آداب سوگواری و مراسم تعزیه منعقده برای افراد وابسته به خاندان سلجوقی، وزراء، منسوبین به خاندان نظام الملک، علما، و افراد معمولی را مورد ارزیابی قرار دهیم.یکی از بهترین شاهد مثال ها در این خصوص وقایعی است که پس از مرگ طغرل بی(1063-1040 میلادی) از خاندان سلجوقیان بزرگ روی داد. پس از آنکه طغرل بی ،درشهر ری درگذشت،وزیر عمید الملک با پشت سر گذاشتن 70 فرسنگ در سه روز،خود را به پایتخت رسانید.در طول این مدت،خبر مرگ طغرل ، از مردم و قشون مخفی نگهداشته شد. لذا هیچ اخلالی در امور دولتی کشور ایجاد نگردید.ابتداء خاتون سلطان- که قبلآ همسر چاغری بود و پس از مرگ اوبا طغرل بی، برادر شوهرش ازدواج نمود- و خادم او، فرّخ به امور غسل و کارهای دیگر تدفین همّت گماشتند.(3) پس از آن که خبر فوت سلطان اعلام شد،برخی از امراء و منسوبین به دربار، بر مبنای عادت ترکان، می خواستند گریبان بر تن بر درند.امّا وزیر از این کار ممانعت نمود و گفت هنوز وقت انجام این کارها نشده است. وزیر عمید الملک می خواست، ولیعهد طغرل، یعنی سلیمان را بر تخت بنشاند، که با مخالفت برخی از امراء روبرو کشت. خطبه به نام آلپ ارسلان خوانده شد.پس از آشوبی که برپا گردید، همه ی اعضای خاندان سلطنتی در مراسم تعزیه ای شرکت نمودند ، ولی در شهر ری ، پایتخت،مراسمی برای طغرل برگزار نگردید.منابع در خصوص مراسم تعزیه ی برگزار شده برای طغرل بی، چیزی نمی گویند. ضمنآ « فخر الدوله جهیر» در صحن السّلام بغداد،در 26 رمضان 455 هجری، به نام طغرل بی، مراسم تعزیه ای ترتیب داد.(4) منبع ما(5) تعداد افرادی را که در این مراسم شرکت داشتند، با شمار کسانی که به هنگام ورود طغرل به بغداد در سال 447 هجری، وجود داشتند،برابر می انگارد.
اولین مراسم تعزیه ای که در دوره ی سلطنت دومین سلطان سلاجقه ی بزرگ، آلپ ارسلان( 1072-1062/ م) برپا گردید،برای قوتالمیش بن ارسلان یبغو، مدّعی تاج و تخت بود.همانگونه که قبلآ متذکّر شدیم، پس از در گذشت طغرل بی ، با حمایت برخی از امراء، سلیمان کنار گذاشته شد و تخت سلطنت دولت سلجوقیان بزرگ را سلطان آلپ ارسلان تصاحب نمود و بدین گونه قوتالمیش از خاندان سلجوقی، با او به رقابت پرداخت. در جنگی که در محرّم 456 هجری به وقوع پیوست،شکست و مرگ نصیب قوتالمیش شد. سلطان آلپ ارسلان، برای قوتالمیش که حاکمیت او را قبول ننمود و با او برای تاج و تخت جنگید، به سوگواری پرداخت و تسلیت گویی تسلیت دهندگان را پذیرفت.(6)
مراسم سوگواری که پس از مرگ آلپ ارسلان بوسیله ی دخترش، برای او ترتیب داده شد،شبیه ترین مراسم به یوگ قدیمی، در دوره ی سلجوقیان بزرگ بود.آلپ ارسلان دختری از صفریّه خاتون داشت، که با مقتدی بامر الله، ولیعهد خلیفه ی عبّاسی ازدواج کرده بود.او مدّت زمان کوتاهی پس از نکاح، بخاطر درگذشت پدرش و به عنوان سوگواری، گریبان بر دریده، موهای کنیزانش را کند و حتّی می خواست گیسوان خود را نیز بکند، که خلیفه از این کار ممانعت نمود.علاوه بر این او به انجام امور خیریه پرداخت و در حالی که بر روی زمین نشسته بود، هفت روز تمام سوگواری نمود، و بخاطر در خواست خلیفه مراسم را به پایان رساند. از طرف دیگر پس از آن که خبر درگذشت سلطان به بغداد رسید،فخر الدوله جهیر وزیر، در تاریخ هشتم جمادی الاول سال 465 جلسه ی سوگواری برپا داشت ،که سه روز ادامه داشت.بازارهای بغداد بسته شد و در اخرین روز عزاداری، توقیع خلیفه در خصوص تالّم و تاثّر خلیفه از مرگ سلطان صادر گردید.(7)
در دوره ی سلطان ملکشاه(1092-1072/م) نام ایاز بن آلپ ارسلان،به عنوان اولین فرد از خاندان سلجوقی که در گذشته و برای او مراسم سوگواری برگزار شده، ثبت گردیده است. سلطان آلپ ارسلان، بهنگامی که در بستر مرگ بود، شهر بلخ را به عنوان اقطاع، به پسرش ایاز داده بود(8) تقریبآیک سال بعد خبر مرگ ایاز به ملکشاه واصل شد.بنظر می رسد او از این واقعه خوشحال شده باشد.امّا خواجه نظام الملک وزیر به او گفت: بر مرگ برادرخوشحالی مکن، برعکس برای او مراسم سوگواری برپا دار،و بدین صورت به سلطان اندرز داد.در نتیجه سلطان ملکشاه سلجوقی ، به توصیه ی او برای برادرش مراسم سوگواری براه انداخت.(9) ابن اثیر(10) بهنگام توضیح در خصوص وقایع سال 466/ه این اطلاعات را ارائه می دهد: ایاز در این سال درگذشت. بدین شکل سلطان همان گونه که از شرّ عمویش قاوورد، خلاصی یافته بود،ازدست او نیز راحت گردید.ابن اثیر بدین شکل از این که ایاز برای ملکشاه، مسئله و مشکل بوده است، سخن رانده است.با این وصف ملکشاه مراسم سوگواری برای برادر برگزارکرد، و نشان داد که این اقدام از زاویه ی غیر معمول بودن این مراسم اهمیت دارد.
منبع ما در باره ی در گذشت داوود، پسر سلطان ملکشاه از ترکن خاتون و مراسم سوگواری او اطلاعات ارزشمندی ارائه نموده است. ملکشاه بخاطر در گذشت پسرش ، که در سال 474 هجری در گذشت، بسیار متالّم گردید.مدّت طولانی اجازه غسل و تدفین او را نمی داد، به صورتی که جنازه، شروع به تعفّن نموده بود. آمده است که او دست به انتحار زده ، امّا امرایی که در نزدش بودند، از این کار جلوگیری نموده اند. سلطان خورد و خوراک راکنار گذاشت.در میانه ی سراسیمگی،ترس و بی شکیبایی بیش از اندازه، گرفتار آمده،لباس هایش را چنگ می زد. بسیارلاغر و تکیده شده بود.حتیّ برای اینکه کسی مبادرت به تسلّی دادن او ننماید، دستور داده بود در های مکانی را که در آن اقامت گزیده بود، قفل نمایند.از طرف دیگر بخاطر ملک داوود، در سرای سلطنتی ترکان گرد آمده، موی ها کندند و روی ها خراشیدند. آنان که در سرای سلطان خدمت می نمودند، نیز چنین کردند.زنان نوحه سرایی نمودند.علاوه بر آن خدمه، کاکل های پیشانی و دم اسبان را بریدند، زین اسبان را وارونه نهادند. صورت های خویش را سیاه نمودند . بر اسبان پوشش سیاه پوشاندند.مردم نیز در خانه های خود و درکوچه ها، در این سوکواری سهیم شدند. این وضع تا یک هفته ادامه داشت. هنگامی که خبر مرگ داوود به بغداد رسید، عمید الدوله، وزیر خلیفه، به مدّت سه روز در صحن السلام،مراسم عزاداری بر پا داشت.(11)
سلطان ملکشاه شاهد از دست دادن ولیعهدش « احمد » نیز بوده است. احمد در تاریخ 491/ه و در 11 سالگی در گذشته بود. بمناسبت فوت او، و به مقتضای ضرورت عزاداری،هیچ کس بر اسب ننشست، مردم بویژه زنان، در کوچه ها به فغان و نالش پرداختند. در شهر کرخ، تعداد زیادی از مردم، برای سوگواری گرد آمده بودند.آن ها برای این که تاثّر و تالّمشان را نشان دهند، درهای خانه هایشان را به رنگ سیاه در آوردند. در بغداد نیز سوگواری برگزار گردید.این مراسم یک هفته ادامه یافت(12)
ماه ملک (13) دختر سلطان ملکشاه سلجوقی و همسر مقتدی خلیفه ی عبّاسی و مادر جعفربن مقتدی بامرالله، در خصوص بی توجّهی شوهر نسبت به خودش، شکایت به پدر برد.خلیفه برطبق خواسته ی سلطان، اجازه ی بازگشت همسرش به خانه ی پدری را داد.ماه ملک کوتاه مدّتی پس از وصول به اصفهان،در شوّال 482 در گذشت.بدین خاطر ، مراسم سوگواری هفت روزه ای در
بغداد برگزار گردید.خلیفه برای تسلیت گویی به ملکشاه سلجوقی، نیابتآ دو تن ازامرایش را اعزام نمود.(14) بعد از آنکه جعفربن مقتدی بامرالله، نوه ی دختری ملکشاه، در جمادی الاوّل 486، در گذشت، مراسم سوگواری در بغداد برپا گردید.در این مراسم وزیر و بزرگان دولت، سه روز سوگواری نمودند.(15)
ملکشاه با این که سلطان سلجوقیان بزرگ بود،جزو افرادی است که برای او مراسم سوگواری برگزار نگردیده است. ترکن خاتون، همسر ملکشاه،مراسم در گذشت سلطان ملکشاه را، همان گونه که در مورد طغرل بی نیز شاهد بودیم، مخفیانه برگزار نمود.ترکن خاتون پس از مرگ ملکشاه، بخاطر این که بجای ولیهعد ملکشاه- برکیارق- پسر خودش، محمود را بر تخت بنشاند، خبر مرگ سلطان را مخفی نگهداشت و حتّی جنازه ی او را هم پنهان کرد.بخاطر مخفی نگهداشتن خبر مرگ سلطان، چنگ بر صورت ها زده نشد، لباس ها بر تن دریده نگشت.امّا بعد از آن که به نام محمود خطبه خوانده شد، همسر ملکشاه (16) به سوگ نشست.عمید الّدوله وزیر عبّاسی بمناسبت در گذشت همسرش، به او تعزیت و تسلیت گفت.(17)
بدون تردید، طولانی ترین مجادلات بر سر تاج و تخت در دوره ی سلجوقیان بزرگ، پس لز درگذشت ملکشاه پدید آمده است. در مرحله ی اوّل محمود برادر کوچک تر برکیارق – ولیعهد ملکشاه – به عنوان رقیب او به صحنه آورده شد. ترکن خاتون همسر ملکشاه، این وضع و شرایط را سازمان دهی نمود.قضیّه با مبارزه و جنگ دو برادر تداوم پیدا نمود. محمود در اولین درگیری مغلوب شد و به اصفهان ، پایتخت عقب نشینی کرد. برکیارق هم، پس از آن که در جنگ با عمویش تُتُش – که حاکم سوریه بود و یک از مدّعیان تاج و تخت – شکست خورد، از فرصت درگذشت ترکن خاتون استفاده نمود وزمان را برای بازگشت به اصفهان، مناسب تشخیص داد. امیر« اونر» حاکم اصفهان بود. برکیارق پس از ورود به اصفهان، بلافاصله دستگیر گردید. می خواستند میل بر چشمانش بکشند( کورش نمایند). تصادفآ ،درست در همان زمان، محمود گرفتار بیماری آبله شد. در نتیجه موضوع میل کشیدن بر چشمان برکیارق به تاخیر افتاد. مدّت زمان کوتاهی نگذشته بود، که محمود درگذشت – شوّال 487 - لذا برکیارق از زندان بیرون آورده شد و بر تخت سلطنتت جلوس نمود.(18) بعدآ سلطان برکیارق، برای برادر درگذشته اش مراسم سوگواری برگزار می نماید، و تسلیت و تعزیت می پذیرد.(19) این که سلطان برکیارق، برای برادری که قرار بود بر چشمان وی میل بکشد و حتّی او را بقتل برساند، مراسم عزاداری و تعزیت بر گزار می نماید، یک بار دیگر نشان داد و تصریح نمود که سنّت برگزاری این گونه مراسمّ برای خاندان سلطنتی تا چه میزان اهمّیت داشته است. بین سلطان برکیارق و برادر دیگرش « محمد تپر» نیز، یک دوره ی طولانی مبارزه بر سر تاج و تخت وجود داشته است. محمد تپر، بهنگامی که مشغول محاصره ی شهر موصل بود، از مرگ برادرش – برکیارق- مطّلع گشت. او نیز علی القاعده مراسمی برای سوگواری و پذیرش تسلیت گویی برگزار نمود.(20)
آخرین مراسم سوگواری برای سلاطین سلجوقیان بزرگ را ، سلطان سنجر برای سلطان محمد تپر، برگزار نمود. هنگامی که سلطان تپر در 23 ذیحجبه ی511 درگذشت، برادرش سنجر در شهر مرو بود.با دریافت خبر مرگ برادر بسیار ناراحت شد.بشکلی عجیب و دیده نشده، گرفتار حُزن و اندوه گردید و به صورت جسم ضعیف و مُکدّری در آمد.سلطان سنجر برای پذیرش تسلیت گویان، در مجلس عزاداری نشست .دروازه های شهر مرو را به مدّت هفت روز بست.دستور داد تا خطبا در مورد کاری خیری که او انجام داده بود،صحبت کنند.(21)
آخرین مراسم تعزیه ای که منبع مت ثبت کرده، همانی است که به مناسبت فوت یکی از وابستگان خاندان سلجوقیان بزرگ، یعنی صفریّه خاتون، همسر سلطان ملکشاه و مادر سلطان محمد تپر و سلطان سنجر، برگزار گردید.بر اساس این اطلاعات که ابن اثیر ثبت نموده،(22) محمد بن تپر، سلطان سلجوقی عراق، به مناسبت در گذشت مادر بزرگش درمرو، مراسم عزاداری در بغداد، برگزار نمود.بنوشته ی همین منبع، تا آن زمان مراسمی مشابه آن بر گزار نشده بود.
جالب ترین اطلاعاتی را که در دوره ی سلجوقیان بزرگ در خصوص مراسم عزاداری می توان گفت ، ابن اثیر پس از مرگ سلطان سنجر نقل می کند :وقتی که خبر درگذشت به بغداد رسید (23)خواندن خطبه به نام او متوقّف گردید و در دیوان، مراسم سوگواری برگزار نشد.این اطلاعات دلیل و شاهدی است بر اینکه دولت سلجوقیان به پایان عمر خود رسیده است.هم چنان عباسیان که برای درگذشت فرزندان سلاطین سلجوقی مراسم عزاداری برپا می کردند، برای سلطان سنجر، سوگواری بر گزار نکردند و بدین طریق می خواستند نشان دهند که ایشان قائل به پایان رسیدن دوره ی دولت سلجوقیان می باشند.
مراسم عزاداری که در قلمروی سلجوقان برزگ برپا می شد، محدود به این موارد نبود. بُنداری(24) می نویسد:هنگامی که گوهر خاتون، همسر سلطان محمد بن محمود شاه سلجوقی عراق و دختر سلطان مسعود، در گذشت، سلطان محمد به تعزیت نشست .
و بسیار می گریست. علاوه بر این اطلاعاتی آورده که در زمره ی علمایی که حضور داشتند، من نیز بودم. بدین صورت می فهمیم که علما هم برای تسلیت گویی به دربار می رفته اند.
قبلآ متذکّر شدیم که، عادات سوگواری و مراسم تعزیه برای افراد مرتبط با وزراء و خانواده های ایشان هم برپا می گشت. هم چنانکه بعد از آن که سلطان آپ ارسلان بر تخت سلطنت جلوس کرد، و به هنگام کشته شدن وزیر عمید الملک، همسر و دو دختر و کنیزان آن ها، شروع به فریاد و فغان نمودند، گیسوان بر افشاندند و خاک بر سر ریختند.(25)
وقتی از دولت سلجوقیان بزرگ صحبت می شود، یکی از سیماهایی که، بدون تردید، به ذهن متبادر می گردد، وزیر نظام االملک است. وقتی خبر درگذشت(ترور شدن) نظام الملک در 18 رمضان 485 به بغداد واصل شد، مردم بسیار غمگین شدند و شاعران در وصفش شعر ها سرودند.مردم از هر طبقه و صنفی برای تعزیه آمدند. خلیفه هم توقیعی برای بیان تالّمات خویش صادر نمود.(26)
برای دختر و پسر نظام الملک نیز مراسم تعزیه تشکیل شد.جمال الملک فرزند نظام الملک ، «جعفرک» دلقک سلطان ملک شاه را بخاطر در آوردن ادای پدرش، از دربار سلطان بیرون کشیده ،به قتل رساند. سلطان از این اقدام بسیار خشمگین گردید و یکی از امرایش را مامور قتل جمال الملک کرد.در نتیجه جمال الملک با زهری که در شربتش ریختند، به قتل رسید. جمال الملک در ماه رجب 475 بقتل رسید،ولی او قبل از مرگ ، مادرش را به نیشابور دعوت کرده بود.پس از آنکه مادر به نزدش رسید ، کشته شد. بدین سبب مادر خاک بر سر افشاند. او، خویشاوندان و غلامانش موی ها برکندند، یال اسبان را تراشیدند و آن ها را در مقابل چادری که جسد متوفّی در آن قرار داشت، ریختند. علاوه بر آن ایشان همه ی بدن خویش را به رنگ سیاه در آوردند.برای جمال الملک که پس از خروج از شهر مرد، و در نیشابور مدفون گشت، برادرش مویّد الملک، مراسم تعزیه ای در بغداد برگزار نمود که در آن وزیر خلیفه، فخرالدوله بن جهیر و پسر عمید الدوله، حضور یافتند. خلیفه در روز سوّم تعزیه، با فرستادن نماینده ای، تسلیت گفته بود. ملکشاه سلجوقی هم در مراسم مرگ پسر نظام الملک حضور یافت و با گفتن: نگران مباش، صبور باش، من چون یکی از پسران تو هستم، باو تسلیت داده بود.(27)
از طرف دیگردختر نظام الملک، با پسر وزیر خیفه، فخرالدوله بن جهیر ازدواج کرد بود.در شوّال470 و کوتاه زمانی پس از اینکه دختر نظام الملک زایمان نمود، خود و نوزادش در گذشتند. هر دو تن را به خاطر نظام الملک در محوّطه ی کاخ خلیفه دفن نمودند. از طرف دیگر فخر الدوله، پسر عمید الدوله، مراسم سوگواری برپا ساخت و سه روز در خانه ای واقع در « باب العامّه» به عزا نشست.(28)
قبلآ متذکّر شدیم که مراسم عزاداری برای افراد متعلّق به همه ی طبقات برگزار می شده است. علماء نیز برای یکدیگر مراسم عزاداری ترتیب می دادند. پس از مرگ « امام الحرمین ابوالمعالی عبد الملک بن عبد الله بن یوسف الجوینی، متوفّای 478/هجری ،از مشهورترین علمای دوره ی سلجوقیان بزرگ، وقایعی روی داد که از بهترین نمونه های موضوع تحقیق ما می باشد.وقتی که امام الحرمین گرفتار بیماری شد، به روستایی در نزدیکی نیشابور، که آب و هوایی خوش داشت،برده شد. او در ربیع الاخر 478 چشم از جهان فروبست.مرگ او تاثیر متحیّر کننده ای بر مردم نیشابور داشت و غوغایی به پا خاست.از هر گوشه ی شهر صدای نوحه و ناله بلند شد.فردای شبی که در گذشت،جنازه اش را به نیشابور آوردند و جنازه تا « میدان حسین» بر روی دستان مردم تشییع شد.دکان را نگشودند.طلّابش به پاس احترام او، قلم و دوات هایشان را درهم شکستند و از آن روز تا به مدّت یک سال عمامه بر سر ننهادند. حتّی افراد متشخّص شهر هم تا یک ماه، جرئت و جسارت عمامه بستن را پیدا نکردند. از طرف دیگر مردم منبری را که او بر آن وعظ می گفت، درهم شکستند.مردم به مدّت طولانی به عزاداری ادامه دادند. شعراء به مرثیه سرایی پرداختند. طلّلبش در شهر می گشتند و نوحه سرایی می کردند. این وضع و حالت در مورد شافعی مذهبان صادق بود. همچنان که مخالفان امام الحرمین، اغراق آمیز بودن این نوع عزاداری را به زبان آورده اند.(29)
نمونه ای دیگر در این خصوص، فعالیت هایی است که پس از درگذشت، ابو اسحاق شیرازی صورت گرفت. ابو اسحاق شیرازی، اوّلین استاد مدرسه ی نظامیه ی بغداد، در جمادی الاخر 476 وفات یافت. نماز جنازه اش در کاخ عباسی خوانده شد. فقهاء پس از مرگش،مراسم عزاداری سه روزه ای در مدرسه ی نظامیه برگزار کردند. تعداد فراوانی از مردم از هر طبقه و قشری در آن شرکت نمودند.برای نشان دادن حرمت و احترام او، مدرسه ی نظامیه به مدّت طولانی بسته و تعطیل ماند.(30)
در دوره ی مورد نظر، حرکت به دنبال جنازه ،با پای پیاده، نشانه ی احترام به متوفّی تلقّی می گشت. ابو طاهر عبد الرحمن بن محمد بن علق، فقیه شافعی و از بزرگان ایشان، در شوّال 484 ، در بغداد در گذشت.تمام ارکان دولتی سلطان، بجز نظام الملک در تشییع جنلزه حضور داشتند. نظام الملک بعدآ در مراسم عزاداری و سوگواری به تن خویش شرکت نمود.(31)
مراسم عزاداری دیگری که ابن اثیر ذکر کرده، مربوط می شود به ابونصر عبدالرحمن بن عبد اکریم بن هوازن القشیری، متوفّای 514 / هجری.پس از مرگ او در بسیاری از نقاط، حتّی در شهر هار دور، مراسم عزاداری برپا گردید. در بغداد و در رباط الشیوخ، مراسم سوگواری به نام او برپا شده بود.
پس از فوت ابو الفتوح محمد بن فضل بن محمد اسفراینی واعظ، شاگردانش در بغداد، مراسم سوگواری برگزار کردند. در این مراسم ،علی الغزنوی، که در زمان حیات اسفراینی با وی اختلاف داشت ،نیز حضور یافت. یکی از شاگردان ابو الفتوح، بخاطر این که او در مراسم حضور یافته و می گریسته است،او را مورد مذمّت و شماتت قرار داده بود.(33)
پس از مرگ مظفّربن اردشیر العبادی واعظ، در ربیع الاخر546 در خوزستان ،پسرش در بغداد،مراسم سوگواری برپا نمود. از دیوان خلافت نیز حاجبی برای شرکت در مراسم تعیین و مامور شده بود.(34)
مراسم سوگواری برای مردم عادّی و معمولی نیز انجام می شده است.هم چنان که ابن اثیر در مورد فعالیت های باطنی ها ، می نویسد: وقتی که فردی، در زمانی که قاعدتآ می بایست ب خانه بر می گشت، به خانه نمی آمد، رجاء واثق داشتند که باطنیان او را بقتل آورده اند.لذا مراسم تعزیه را برپا می نمودند وبدین صورت نمونه ای ارائه می نماید.هرچند در باره ی موضوع برپایی مراسم سوگواری غیر مسلمانان در دوره ی سلجوقی،اطّلاعی نداریم، می توان به وجود و اجرای آن پی برد. هم چنان که ابن اثیر(35) وقتی که از وقایع سال 437 / هجری به مرکزیت بغداد می نویسد،از مرگ یکی از بزرگان مسیحی خبر می دهد و این که خانواده ی او، در جلوی مسجدی، مراسم سوگواری برپا نموده اند. علاوه بر این آمده که جنازه ی نامبرده در روز تشییع شده است.
می بینیم که ترکان و ایرانیان عادات سوگواری مشابهی داشته اند.هم چنین به مقتضایزمان ودوره،درکاخ خلفای عبّاسی نیز،فعالیتدها و اقدامات مشابهی مشاهده می شده است. هم چنان که پس از مرگ قائم بامرالله خلیفه ی عبّاسی، دکاکین کوچه و بازار بسته شدند، زنان هاشمی و زنان دیگر، به نوحه سرایی پرداخاند.افراد لباس هایشان را از هم دریدند.علاوه بر آن دروازه های بغداد سه روز بسته ماند و ابن جهیر وزیر عبّاسی، سه روز به عزا نشست.(37) برای پسر خلیفه ی عبّاسی، مقتدی بامر الله و جهت دختر قائم بامرالله نیز مراسم عزاداری برپا شده بود.پس از درگذشت مستظهر بامر الله،به رسم طبل زدن، پایان داده شد. مردم هم برای تعزیه، چندین روز به عزاداری می پرداختند. علاوه بر این، مراسم سوگواری برای خلفائ: مسترشد، مقتدی بامرالله و الرّشید برگزار گردیده است.(39) در ضمن در قلمروی سلجوقیان روم و آناتولی دوره ی امیر نشین ها، رسوم وآداب مشابهی تداوم، یافت.(40) حتّی شاهد وجود چنین مراسم ماتم و سوگی ، در دوره ی ایلخانان نیز می باشیم.(41)
نتیجه
با نمونه هایی که ارائه نمودیم، می توان گفت که رسم «یوگ » در دوره ی سلجوقیان بزرگ نیز تداوم داشته و حتّی اهمّیت بیشتری نیز یافته است. هم چنان که عثمان توران (42) با این عباراتتش : پس از وقایعی که متعاقب در گذشت داوود بن ملکشاه، روی داد، ماتم سلطان، به همه ی افراد منتقل شد. این امر از لحاظ تداوم سوگواری« یوگ ترکان باستانی » شایان توجّه است، موضوع را به اختصار بیان کرده است.
مراسم سوگواری در قلمرویی که ترکان، ایرانیان و اعراب در آن می زیسته اند،عادتی مشترک شده بود.شعایر و آئین هایشان، شباهت زیادی با یکدیگر داشتند.مراسم سوگواری که برای القائم بامرالله، خلیفه ی عبّاسی و جمال الملک بن نظام الملک گرفته شد، شباهت فراوانی با شیوه ی سوگواری ترکان داشته است. اهمیّت این رسم برای ایرانیان را تشویق نظام الملک به برگزاری سوگواری توسّط ملکشاه سلجوقی، برای برادرش ایاز ، تا یید می نماید.
آئین سوگواری و مراسم تعزیه که پس از در گذشت طغرل بی و سلطان ملکشا ه سلجوقی اجراء گردید، تمامآ ماهیت سیاسی داشت. آغاز مجادلات بر سر تاج وتخت، بلافاصله پس از فوت هر دوی نامبردگان، مهم ترین علت عدم اجرای مراسم و بجای نیاوردن آئین های عزاداری برای ایشان بود. هم چنانکه در زمان در گذشت طغرل سلجوقی عمید الملک وزیر، هنگامی که غلامان می خواستند،آیین های عزاداری را اجراء نمایند، گفته بود، زمان آن کار نیست.بدین صورت اجازه ی انجامش را صادر نکرده بود. هم چنین خبر مرگ ملکشاه ،توسّط همسرش، مخفی نگهداشته شد.
مراسم تعزیه علاوه بر این که برای متوفّی احترام انگیز تلقّی می گشت،در سیاست بین المللی نیز نقش مهمی ایفاء می نمود. روشن است که وقتی خلفای عباسی برای متوفّیان منسوب به خاندان سلجوقیان بزرگ مراسم عزاداری برپا می کردند، مسئله مضمون و محتوای سیاسی هم داشته است. هم چنان که خلفای عباسی، تقریبآ برای هر یک از اعضای فوت شده ی سلجوقیان بزرگ، مراسم سوگواری بر گزار می کردند.پس از در گذشت سلطان سنجر، در دیوان ،مراسم تعزیه ای ترتیب داده نشد. این رفتار را می توان این گونه ارزیابی کرد ، که خلافت عباسی ، مرگ سلطان سنجر را به عنوان پایان دولت سلجوقی تلقّی نموده است.
در دوره ی سلجوقیان بزرگ ،علیرغم این که ،ترکان به شکل گسترده ای،به دین اسلام مشرّف شده بودند، آدابی چون یوگ، ( مراسمی که ترکان باستان برای امواتشان انجام می دادند) به شکل وسیعی تداوم داشت. مراسم یوگ را استاد- yoğ –yuğ ابراهیم قفس اوغلو(1) به این شکل توضیح داده است:ترکان باستان در صورت فوت کسی، مراسم عزاداری بر گزار می کردند.در بیابان ها، با اسبان تیزتک خویش و با سرعت، در اطراف چادر متوفّی جولان می دادند و می چرخیدند.موی هایشان را می بریدند ،سر و صورت را می خراشیدند و پریشان می ساختند. صورت و گوش هایشان را با کارد خط انداخته، خونین می نمودند.دُم اسبان متوفّی را بریده، قربانی می کردند. علاوه بر این غذایی هم داده می شد.شباهت بسیاری بین کارها و شیوه هایی که در این تعریف توصیفش را خواندیم و آنچه بعضآ در دوره ی حاکمیت سلجوقیان بزرگ و در قلمروی ایشان، پس ار درگذش کسی صورت می گرفت، وجود دارد.
در عادات عزاداری مرسوم در مرگ افراد منسوب به خاندان سلجوقیان بزرگ، در آن دوره و مرگ افراد معمولی،برخی تفاوت ها قابل مشاهده است.ضمنآ مقدارشباهت ها، از تفاوت ها بیشتر است.اجرای مراسم تعزیه برای اموات تنها وجه مشترک ایشان است. تعزیه در زبان عربی به معنای، تشویق افراد به داشتن صبر وشکیبایی، پس از وقوع هر نوع فلاکت برسر آنها می باشد.در ترکی ، تسلّی دادن به فردی که یکی از اقربایش در گذشته است،سر سلامتی گفتن است.(2) در این دوره مراسم تعزیه برای سلطان،وزیر،هر فرد منسوب به خاندان سلطنتی، عالم، واعظ و افراد معمولی، برگزار می شده است. افراد منسوب به خاندان سلطنتی،که درگیر مبارزه با یکدیگر برسر تخت وتاج بوده اند، پس از مرگ رقیب، به عزاداری می پرداختند.این موضوع حتّی در مورد کسی که به عنوان برادر سلطان، علیه او طغیان می کرد و کشته می شد و یا از دار دنیا می رفت نیز، صادق بوده است.
شایسته است، شکل برگزاری آداب سوگواری و مراسم تعزیه منعقده برای افراد وابسته به خاندان سلجوقی، وزراء، منسوبین به خاندان نظام الملک، علما، و افراد معمولی را مورد ارزیابی قرار دهیم.یکی از بهترین شاهد مثال ها در این خصوص وقایعی است که پس از مرگ طغرل بی(1063-1040 میلادی) از خاندان سلجوقیان بزرگ روی داد. پس از آنکه طغرل بی ،درشهر ری درگذشت،وزیر عمید الملک با پشت سر گذاشتن 70 فرسنگ در سه روز،خود را به پایتخت رسانید.در طول این مدت،خبر مرگ طغرل ، از مردم و قشون مخفی نگهداشته شد. لذا هیچ اخلالی در امور دولتی کشور ایجاد نگردید.ابتداء خاتون سلطان- که قبلآ همسر چاغری بود و پس از مرگ اوبا طغرل بی، برادر شوهرش ازدواج نمود- و خادم او، فرّخ به امور غسل و کارهای دیگر تدفین همّت گماشتند.(3) پس از آن که خبر فوت سلطان اعلام شد،برخی از امراء و منسوبین به دربار، بر مبنای عادت ترکان، می خواستند گریبان بر تن بر درند.امّا وزیر از این کار ممانعت نمود و گفت هنوز وقت انجام این کارها نشده است. وزیر عمید الملک می خواست، ولیعهد طغرل، یعنی سلیمان را بر تخت بنشاند، که با مخالفت برخی از امراء روبرو کشت. خطبه به نام آلپ ارسلان خوانده شد.پس از آشوبی که برپا گردید، همه ی اعضای خاندان سلطنتی در مراسم تعزیه ای شرکت نمودند ، ولی در شهر ری ، پایتخت،مراسمی برای طغرل برگزار نگردید.منابع در خصوص مراسم تعزیه ی برگزار شده برای طغرل بی، چیزی نمی گویند. ضمنآ « فخر الدوله جهیر» در صحن السّلام بغداد،در 26 رمضان 455 هجری، به نام طغرل بی، مراسم تعزیه ای ترتیب داد.(4) منبع ما(5) تعداد افرادی را که در این مراسم شرکت داشتند، با شمار کسانی که به هنگام ورود طغرل به بغداد در سال 447 هجری، وجود داشتند،برابر می انگارد.
اولین مراسم تعزیه ای که در دوره ی سلطنت دومین سلطان سلاجقه ی بزرگ، آلپ ارسلان( 1072-1062/ م) برپا گردید،برای قوتالمیش بن ارسلان یبغو، مدّعی تاج و تخت بود.همانگونه که قبلآ متذکّر شدیم، پس از در گذشت طغرل بی ، با حمایت برخی از امراء، سلیمان کنار گذاشته شد و تخت سلطنت دولت سلجوقیان بزرگ را سلطان آلپ ارسلان تصاحب نمود و بدین گونه قوتالمیش از خاندان سلجوقی، با او به رقابت پرداخت. در جنگی که در محرّم 456 هجری به وقوع پیوست،شکست و مرگ نصیب قوتالمیش شد. سلطان آلپ ارسلان، برای قوتالمیش که حاکمیت او را قبول ننمود و با او برای تاج و تخت جنگید، به سوگواری پرداخت و تسلیت گویی تسلیت دهندگان را پذیرفت.(6)
مراسم سوگواری که پس از مرگ آلپ ارسلان بوسیله ی دخترش، برای او ترتیب داده شد،شبیه ترین مراسم به یوگ قدیمی، در دوره ی سلجوقیان بزرگ بود.آلپ ارسلان دختری از صفریّه خاتون داشت، که با مقتدی بامر الله، ولیعهد خلیفه ی عبّاسی ازدواج کرده بود.او مدّت زمان کوتاهی پس از نکاح، بخاطر درگذشت پدرش و به عنوان سوگواری، گریبان بر دریده، موهای کنیزانش را کند و حتّی می خواست گیسوان خود را نیز بکند، که خلیفه از این کار ممانعت نمود.علاوه بر این او به انجام امور خیریه پرداخت و در حالی که بر روی زمین نشسته بود، هفت روز تمام سوگواری نمود، و بخاطر در خواست خلیفه مراسم را به پایان رساند. از طرف دیگر پس از آن که خبر درگذشت سلطان به بغداد رسید،فخر الدوله جهیر وزیر، در تاریخ هشتم جمادی الاول سال 465 جلسه ی سوگواری برپا داشت ،که سه روز ادامه داشت.بازارهای بغداد بسته شد و در اخرین روز عزاداری، توقیع خلیفه در خصوص تالّم و تاثّر خلیفه از مرگ سلطان صادر گردید.(7)
در دوره ی سلطان ملکشاه(1092-1072/م) نام ایاز بن آلپ ارسلان،به عنوان اولین فرد از خاندان سلجوقی که در گذشته و برای او مراسم سوگواری برگزار شده، ثبت گردیده است. سلطان آلپ ارسلان، بهنگامی که در بستر مرگ بود، شهر بلخ را به عنوان اقطاع، به پسرش ایاز داده بود(8) تقریبآیک سال بعد خبر مرگ ایاز به ملکشاه واصل شد.بنظر می رسد او از این واقعه خوشحال شده باشد.امّا خواجه نظام الملک وزیر به او گفت: بر مرگ برادرخوشحالی مکن، برعکس برای او مراسم سوگواری برپا دار،و بدین صورت به سلطان اندرز داد.در نتیجه سلطان ملکشاه سلجوقی ، به توصیه ی او برای برادرش مراسم سوگواری براه انداخت.(9) ابن اثیر(10) بهنگام توضیح در خصوص وقایع سال 466/ه این اطلاعات را ارائه می دهد: ایاز در این سال درگذشت. بدین شکل سلطان همان گونه که از شرّ عمویش قاوورد، خلاصی یافته بود،ازدست او نیز راحت گردید.ابن اثیر بدین شکل از این که ایاز برای ملکشاه، مسئله و مشکل بوده است، سخن رانده است.با این وصف ملکشاه مراسم سوگواری برای برادر برگزارکرد، و نشان داد که این اقدام از زاویه ی غیر معمول بودن این مراسم اهمیت دارد.
منبع ما در باره ی در گذشت داوود، پسر سلطان ملکشاه از ترکن خاتون و مراسم سوگواری او اطلاعات ارزشمندی ارائه نموده است. ملکشاه بخاطر در گذشت پسرش ، که در سال 474 هجری در گذشت، بسیار متالّم گردید.مدّت طولانی اجازه غسل و تدفین او را نمی داد، به صورتی که جنازه، شروع به تعفّن نموده بود. آمده است که او دست به انتحار زده ، امّا امرایی که در نزدش بودند، از این کار جلوگیری نموده اند. سلطان خورد و خوراک راکنار گذاشت.در میانه ی سراسیمگی،ترس و بی شکیبایی بیش از اندازه، گرفتار آمده،لباس هایش را چنگ می زد. بسیارلاغر و تکیده شده بود.حتیّ برای اینکه کسی مبادرت به تسلّی دادن او ننماید، دستور داده بود در های مکانی را که در آن اقامت گزیده بود، قفل نمایند.از طرف دیگر بخاطر ملک داوود، در سرای سلطنتی ترکان گرد آمده، موی ها کندند و روی ها خراشیدند. آنان که در سرای سلطان خدمت می نمودند، نیز چنین کردند.زنان نوحه سرایی نمودند.علاوه بر آن خدمه، کاکل های پیشانی و دم اسبان را بریدند، زین اسبان را وارونه نهادند. صورت های خویش را سیاه نمودند . بر اسبان پوشش سیاه پوشاندند.مردم نیز در خانه های خود و درکوچه ها، در این سوکواری سهیم شدند. این وضع تا یک هفته ادامه داشت. هنگامی که خبر مرگ داوود به بغداد رسید، عمید الدوله، وزیر خلیفه، به مدّت سه روز در صحن السلام،مراسم عزاداری بر پا داشت.(11)
سلطان ملکشاه شاهد از دست دادن ولیعهدش « احمد » نیز بوده است. احمد در تاریخ 491/ه و در 11 سالگی در گذشته بود. بمناسبت فوت او، و به مقتضای ضرورت عزاداری،هیچ کس بر اسب ننشست، مردم بویژه زنان، در کوچه ها به فغان و نالش پرداختند. در شهر کرخ، تعداد زیادی از مردم، برای سوگواری گرد آمده بودند.آن ها برای این که تاثّر و تالّمشان را نشان دهند، درهای خانه هایشان را به رنگ سیاه در آوردند. در بغداد نیز سوگواری برگزار گردید.این مراسم یک هفته ادامه یافت(12)
ماه ملک (13) دختر سلطان ملکشاه سلجوقی و همسر مقتدی خلیفه ی عبّاسی و مادر جعفربن مقتدی بامرالله، در خصوص بی توجّهی شوهر نسبت به خودش، شکایت به پدر برد.خلیفه برطبق خواسته ی سلطان، اجازه ی بازگشت همسرش به خانه ی پدری را داد.ماه ملک کوتاه مدّتی پس از وصول به اصفهان،در شوّال 482 در گذشت.بدین خاطر ، مراسم سوگواری هفت روزه ای در
بغداد برگزار گردید.خلیفه برای تسلیت گویی به ملکشاه سلجوقی، نیابتآ دو تن ازامرایش را اعزام نمود.(14) بعد از آنکه جعفربن مقتدی بامرالله، نوه ی دختری ملکشاه، در جمادی الاوّل 486، در گذشت، مراسم سوگواری در بغداد برپا گردید.در این مراسم وزیر و بزرگان دولت، سه روز سوگواری نمودند.(15)
ملکشاه با این که سلطان سلجوقیان بزرگ بود،جزو افرادی است که برای او مراسم سوگواری برگزار نگردیده است. ترکن خاتون، همسر ملکشاه،مراسم در گذشت سلطان ملکشاه را، همان گونه که در مورد طغرل بی نیز شاهد بودیم، مخفیانه برگزار نمود.ترکن خاتون پس از مرگ ملکشاه، بخاطر این که بجای ولیهعد ملکشاه- برکیارق- پسر خودش، محمود را بر تخت بنشاند، خبر مرگ سلطان را مخفی نگهداشت و حتّی جنازه ی او را هم پنهان کرد.بخاطر مخفی نگهداشتن خبر مرگ سلطان، چنگ بر صورت ها زده نشد، لباس ها بر تن دریده نگشت.امّا بعد از آن که به نام محمود خطبه خوانده شد، همسر ملکشاه (16) به سوگ نشست.عمید الّدوله وزیر عبّاسی بمناسبت در گذشت همسرش، به او تعزیت و تسلیت گفت.(17)
بدون تردید، طولانی ترین مجادلات بر سر تاج و تخت در دوره ی سلجوقیان بزرگ، پس لز درگذشت ملکشاه پدید آمده است. در مرحله ی اوّل محمود برادر کوچک تر برکیارق – ولیعهد ملکشاه – به عنوان رقیب او به صحنه آورده شد. ترکن خاتون همسر ملکشاه، این وضع و شرایط را سازمان دهی نمود.قضیّه با مبارزه و جنگ دو برادر تداوم پیدا نمود. محمود در اولین درگیری مغلوب شد و به اصفهان ، پایتخت عقب نشینی کرد. برکیارق هم، پس از آن که در جنگ با عمویش تُتُش – که حاکم سوریه بود و یک از مدّعیان تاج و تخت – شکست خورد، از فرصت درگذشت ترکن خاتون استفاده نمود وزمان را برای بازگشت به اصفهان، مناسب تشخیص داد. امیر« اونر» حاکم اصفهان بود. برکیارق پس از ورود به اصفهان، بلافاصله دستگیر گردید. می خواستند میل بر چشمانش بکشند( کورش نمایند). تصادفآ ،درست در همان زمان، محمود گرفتار بیماری آبله شد. در نتیجه موضوع میل کشیدن بر چشمان برکیارق به تاخیر افتاد. مدّت زمان کوتاهی نگذشته بود، که محمود درگذشت – شوّال 487 - لذا برکیارق از زندان بیرون آورده شد و بر تخت سلطنتت جلوس نمود.(18) بعدآ سلطان برکیارق، برای برادر درگذشته اش مراسم سوگواری برگزار می نماید، و تسلیت و تعزیت می پذیرد.(19) این که سلطان برکیارق، برای برادری که قرار بود بر چشمان وی میل بکشد و حتّی او را بقتل برساند، مراسم عزاداری و تعزیت بر گزار می نماید، یک بار دیگر نشان داد و تصریح نمود که سنّت برگزاری این گونه مراسمّ برای خاندان سلطنتی تا چه میزان اهمّیت داشته است. بین سلطان برکیارق و برادر دیگرش « محمد تپر» نیز، یک دوره ی طولانی مبارزه بر سر تاج و تخت وجود داشته است. محمد تپر، بهنگامی که مشغول محاصره ی شهر موصل بود، از مرگ برادرش – برکیارق- مطّلع گشت. او نیز علی القاعده مراسمی برای سوگواری و پذیرش تسلیت گویی برگزار نمود.(20)
آخرین مراسم سوگواری برای سلاطین سلجوقیان بزرگ را ، سلطان سنجر برای سلطان محمد تپر، برگزار نمود. هنگامی که سلطان تپر در 23 ذیحجبه ی511 درگذشت، برادرش سنجر در شهر مرو بود.با دریافت خبر مرگ برادر بسیار ناراحت شد.بشکلی عجیب و دیده نشده، گرفتار حُزن و اندوه گردید و به صورت جسم ضعیف و مُکدّری در آمد.سلطان سنجر برای پذیرش تسلیت گویان، در مجلس عزاداری نشست .دروازه های شهر مرو را به مدّت هفت روز بست.دستور داد تا خطبا در مورد کاری خیری که او انجام داده بود،صحبت کنند.(21)
آخرین مراسم تعزیه ای که منبع مت ثبت کرده، همانی است که به مناسبت فوت یکی از وابستگان خاندان سلجوقیان بزرگ، یعنی صفریّه خاتون، همسر سلطان ملکشاه و مادر سلطان محمد تپر و سلطان سنجر، برگزار گردید.بر اساس این اطلاعات که ابن اثیر ثبت نموده،(22) محمد بن تپر، سلطان سلجوقی عراق، به مناسبت در گذشت مادر بزرگش درمرو، مراسم عزاداری در بغداد، برگزار نمود.بنوشته ی همین منبع، تا آن زمان مراسمی مشابه آن بر گزار نشده بود.
جالب ترین اطلاعاتی را که در دوره ی سلجوقیان بزرگ در خصوص مراسم عزاداری می توان گفت ، ابن اثیر پس از مرگ سلطان سنجر نقل می کند :وقتی که خبر درگذشت به بغداد رسید (23)خواندن خطبه به نام او متوقّف گردید و در دیوان، مراسم سوگواری برگزار نشد.این اطلاعات دلیل و شاهدی است بر اینکه دولت سلجوقیان به پایان عمر خود رسیده است.هم چنان عباسیان که برای درگذشت فرزندان سلاطین سلجوقی مراسم عزاداری برپا می کردند، برای سلطان سنجر، سوگواری بر گزار نکردند و بدین طریق می خواستند نشان دهند که ایشان قائل به پایان رسیدن دوره ی دولت سلجوقیان می باشند.
مراسم عزاداری که در قلمروی سلجوقان برزگ برپا می شد، محدود به این موارد نبود. بُنداری(24) می نویسد:هنگامی که گوهر خاتون، همسر سلطان محمد بن محمود شاه سلجوقی عراق و دختر سلطان مسعود، در گذشت، سلطان محمد به تعزیت نشست .
و بسیار می گریست. علاوه بر این اطلاعاتی آورده که در زمره ی علمایی که حضور داشتند، من نیز بودم. بدین صورت می فهمیم که علما هم برای تسلیت گویی به دربار می رفته اند.
قبلآ متذکّر شدیم که، عادات سوگواری و مراسم تعزیه برای افراد مرتبط با وزراء و خانواده های ایشان هم برپا می گشت. هم چنانکه بعد از آن که سلطان آپ ارسلان بر تخت سلطنت جلوس کرد، و به هنگام کشته شدن وزیر عمید الملک، همسر و دو دختر و کنیزان آن ها، شروع به فریاد و فغان نمودند، گیسوان بر افشاندند و خاک بر سر ریختند.(25)
وقتی از دولت سلجوقیان بزرگ صحبت می شود، یکی از سیماهایی که، بدون تردید، به ذهن متبادر می گردد، وزیر نظام االملک است. وقتی خبر درگذشت(ترور شدن) نظام الملک در 18 رمضان 485 به بغداد واصل شد، مردم بسیار غمگین شدند و شاعران در وصفش شعر ها سرودند.مردم از هر طبقه و صنفی برای تعزیه آمدند. خلیفه هم توقیعی برای بیان تالّمات خویش صادر نمود.(26)
برای دختر و پسر نظام الملک نیز مراسم تعزیه تشکیل شد.جمال الملک فرزند نظام الملک ، «جعفرک» دلقک سلطان ملک شاه را بخاطر در آوردن ادای پدرش، از دربار سلطان بیرون کشیده ،به قتل رساند. سلطان از این اقدام بسیار خشمگین گردید و یکی از امرایش را مامور قتل جمال الملک کرد.در نتیجه جمال الملک با زهری که در شربتش ریختند، به قتل رسید. جمال الملک در ماه رجب 475 بقتل رسید،ولی او قبل از مرگ ، مادرش را به نیشابور دعوت کرده بود.پس از آنکه مادر به نزدش رسید ، کشته شد. بدین سبب مادر خاک بر سر افشاند. او، خویشاوندان و غلامانش موی ها برکندند، یال اسبان را تراشیدند و آن ها را در مقابل چادری که جسد متوفّی در آن قرار داشت، ریختند. علاوه بر آن ایشان همه ی بدن خویش را به رنگ سیاه در آوردند.برای جمال الملک که پس از خروج از شهر مرد، و در نیشابور مدفون گشت، برادرش مویّد الملک، مراسم تعزیه ای در بغداد برگزار نمود که در آن وزیر خلیفه، فخرالدوله بن جهیر و پسر عمید الدوله، حضور یافتند. خلیفه در روز سوّم تعزیه، با فرستادن نماینده ای، تسلیت گفته بود. ملکشاه سلجوقی هم در مراسم مرگ پسر نظام الملک حضور یافت و با گفتن: نگران مباش، صبور باش، من چون یکی از پسران تو هستم، باو تسلیت داده بود.(27)
از طرف دیگردختر نظام الملک، با پسر وزیر خیفه، فخرالدوله بن جهیر ازدواج کرد بود.در شوّال470 و کوتاه زمانی پس از اینکه دختر نظام الملک زایمان نمود، خود و نوزادش در گذشتند. هر دو تن را به خاطر نظام الملک در محوّطه ی کاخ خلیفه دفن نمودند. از طرف دیگر فخر الدوله، پسر عمید الدوله، مراسم سوگواری برپا ساخت و سه روز در خانه ای واقع در « باب العامّه» به عزا نشست.(28)
قبلآ متذکّر شدیم که مراسم عزاداری برای افراد متعلّق به همه ی طبقات برگزار می شده است. علماء نیز برای یکدیگر مراسم عزاداری ترتیب می دادند. پس از مرگ « امام الحرمین ابوالمعالی عبد الملک بن عبد الله بن یوسف الجوینی، متوفّای 478/هجری ،از مشهورترین علمای دوره ی سلجوقیان بزرگ، وقایعی روی داد که از بهترین نمونه های موضوع تحقیق ما می باشد.وقتی که امام الحرمین گرفتار بیماری شد، به روستایی در نزدیکی نیشابور، که آب و هوایی خوش داشت،برده شد. او در ربیع الاخر 478 چشم از جهان فروبست.مرگ او تاثیر متحیّر کننده ای بر مردم نیشابور داشت و غوغایی به پا خاست.از هر گوشه ی شهر صدای نوحه و ناله بلند شد.فردای شبی که در گذشت،جنازه اش را به نیشابور آوردند و جنازه تا « میدان حسین» بر روی دستان مردم تشییع شد.دکان را نگشودند.طلّابش به پاس احترام او، قلم و دوات هایشان را درهم شکستند و از آن روز تا به مدّت یک سال عمامه بر سر ننهادند. حتّی افراد متشخّص شهر هم تا یک ماه، جرئت و جسارت عمامه بستن را پیدا نکردند. از طرف دیگر مردم منبری را که او بر آن وعظ می گفت، درهم شکستند.مردم به مدّت طولانی به عزاداری ادامه دادند. شعراء به مرثیه سرایی پرداختند. طلّلبش در شهر می گشتند و نوحه سرایی می کردند. این وضع و حالت در مورد شافعی مذهبان صادق بود. همچنان که مخالفان امام الحرمین، اغراق آمیز بودن این نوع عزاداری را به زبان آورده اند.(29)
نمونه ای دیگر در این خصوص، فعالیت هایی است که پس از درگذشت، ابو اسحاق شیرازی صورت گرفت. ابو اسحاق شیرازی، اوّلین استاد مدرسه ی نظامیه ی بغداد، در جمادی الاخر 476 وفات یافت. نماز جنازه اش در کاخ عباسی خوانده شد. فقهاء پس از مرگش،مراسم عزاداری سه روزه ای در مدرسه ی نظامیه برگزار کردند. تعداد فراوانی از مردم از هر طبقه و قشری در آن شرکت نمودند.برای نشان دادن حرمت و احترام او، مدرسه ی نظامیه به مدّت طولانی بسته و تعطیل ماند.(30)
در دوره ی مورد نظر، حرکت به دنبال جنازه ،با پای پیاده، نشانه ی احترام به متوفّی تلقّی می گشت. ابو طاهر عبد الرحمن بن محمد بن علق، فقیه شافعی و از بزرگان ایشان، در شوّال 484 ، در بغداد در گذشت.تمام ارکان دولتی سلطان، بجز نظام الملک در تشییع جنلزه حضور داشتند. نظام الملک بعدآ در مراسم عزاداری و سوگواری به تن خویش شرکت نمود.(31)
مراسم عزاداری دیگری که ابن اثیر ذکر کرده، مربوط می شود به ابونصر عبدالرحمن بن عبد اکریم بن هوازن القشیری، متوفّای 514 / هجری.پس از مرگ او در بسیاری از نقاط، حتّی در شهر هار دور، مراسم عزاداری برپا گردید. در بغداد و در رباط الشیوخ، مراسم سوگواری به نام او برپا شده بود.
پس از فوت ابو الفتوح محمد بن فضل بن محمد اسفراینی واعظ، شاگردانش در بغداد، مراسم سوگواری برگزار کردند. در این مراسم ،علی الغزنوی، که در زمان حیات اسفراینی با وی اختلاف داشت ،نیز حضور یافت. یکی از شاگردان ابو الفتوح، بخاطر این که او در مراسم حضور یافته و می گریسته است،او را مورد مذمّت و شماتت قرار داده بود.(33)
پس از مرگ مظفّربن اردشیر العبادی واعظ، در ربیع الاخر546 در خوزستان ،پسرش در بغداد،مراسم سوگواری برپا نمود. از دیوان خلافت نیز حاجبی برای شرکت در مراسم تعیین و مامور شده بود.(34)
مراسم سوگواری برای مردم عادّی و معمولی نیز انجام می شده است.هم چنان که ابن اثیر در مورد فعالیت های باطنی ها ، می نویسد: وقتی که فردی، در زمانی که قاعدتآ می بایست ب خانه بر می گشت، به خانه نمی آمد، رجاء واثق داشتند که باطنیان او را بقتل آورده اند.لذا مراسم تعزیه را برپا می نمودند وبدین صورت نمونه ای ارائه می نماید.هرچند در باره ی موضوع برپایی مراسم سوگواری غیر مسلمانان در دوره ی سلجوقی،اطّلاعی نداریم، می توان به وجود و اجرای آن پی برد. هم چنان که ابن اثیر(35) وقتی که از وقایع سال 437 / هجری به مرکزیت بغداد می نویسد،از مرگ یکی از بزرگان مسیحی خبر می دهد و این که خانواده ی او، در جلوی مسجدی، مراسم سوگواری برپا نموده اند. علاوه بر این آمده که جنازه ی نامبرده در روز تشییع شده است.
می بینیم که ترکان و ایرانیان عادات سوگواری مشابهی داشته اند.هم چنین به مقتضایزمان ودوره،درکاخ خلفای عبّاسی نیز،فعالیتدها و اقدامات مشابهی مشاهده می شده است. هم چنان که پس از مرگ قائم بامرالله خلیفه ی عبّاسی، دکاکین کوچه و بازار بسته شدند، زنان هاشمی و زنان دیگر، به نوحه سرایی پرداخاند.افراد لباس هایشان را از هم دریدند.علاوه بر آن دروازه های بغداد سه روز بسته ماند و ابن جهیر وزیر عبّاسی، سه روز به عزا نشست.(37) برای پسر خلیفه ی عبّاسی، مقتدی بامر الله و جهت دختر قائم بامرالله نیز مراسم عزاداری برپا شده بود.پس از درگذشت مستظهر بامر الله،به رسم طبل زدن، پایان داده شد. مردم هم برای تعزیه، چندین روز به عزاداری می پرداختند. علاوه بر این، مراسم سوگواری برای خلفائ: مسترشد، مقتدی بامرالله و الرّشید برگزار گردیده است.(39) در ضمن در قلمروی سلجوقیان روم و آناتولی دوره ی امیر نشین ها، رسوم وآداب مشابهی تداوم، یافت.(40) حتّی شاهد وجود چنین مراسم ماتم و سوگی ، در دوره ی ایلخانان نیز می باشیم.(41)
نتیجه
با نمونه هایی که ارائه نمودیم، می توان گفت که رسم «یوگ » در دوره ی سلجوقیان بزرگ نیز تداوم داشته و حتّی اهمّیت بیشتری نیز یافته است. هم چنان که عثمان توران (42) با این عباراتتش : پس از وقایعی که متعاقب در گذشت داوود بن ملکشاه، روی داد، ماتم سلطان، به همه ی افراد منتقل شد. این امر از لحاظ تداوم سوگواری« یوگ ترکان باستانی » شایان توجّه است، موضوع را به اختصار بیان کرده است.
مراسم سوگواری در قلمرویی که ترکان، ایرانیان و اعراب در آن می زیسته اند،عادتی مشترک شده بود.شعایر و آئین هایشان، شباهت زیادی با یکدیگر داشتند.مراسم سوگواری که برای القائم بامرالله، خلیفه ی عبّاسی و جمال الملک بن نظام الملک گرفته شد، شباهت فراوانی با شیوه ی سوگواری ترکان داشته است. اهمیّت این رسم برای ایرانیان را تشویق نظام الملک به برگزاری سوگواری توسّط ملکشاه سلجوقی، برای برادرش ایاز ، تا یید می نماید.
آئین سوگواری و مراسم تعزیه که پس از در گذشت طغرل بی و سلطان ملکشا ه سلجوقی اجراء گردید، تمامآ ماهیت سیاسی داشت. آغاز مجادلات بر سر تاج وتخت، بلافاصله پس از فوت هر دوی نامبردگان، مهم ترین علت عدم اجرای مراسم و بجای نیاوردن آئین های عزاداری برای ایشان بود. هم چنانکه در زمان در گذشت طغرل سلجوقی عمید الملک وزیر، هنگامی که غلامان می خواستند،آیین های عزاداری را اجراء نمایند، گفته بود، زمان آن کار نیست.بدین صورت اجازه ی انجامش را صادر نکرده بود. هم چنین خبر مرگ ملکشاه ،توسّط همسرش، مخفی نگهداشته شد.
مراسم تعزیه علاوه بر این که برای متوفّی احترام انگیز تلقّی می گشت،در سیاست بین المللی نیز نقش مهمی ایفاء می نمود. روشن است که وقتی خلفای عباسی برای متوفّیان منسوب به خاندان سلجوقیان بزرگ مراسم عزاداری برپا می کردند، مسئله مضمون و محتوای سیاسی هم داشته است. هم چنان که خلفای عباسی، تقریبآ برای هر یک از اعضای فوت شده ی سلجوقیان بزرگ، مراسم سوگواری بر گزار می کردند.پس از در گذشت سلطان سنجر، در دیوان ،مراسم تعزیه ای ترتیب داده نشد. این رفتار را می توان این گونه ارزیابی کرد ، که خلافت عباسی ، مرگ سلطان سنجر را به عنوان پایان دولت سلجوقی تلقّی نموده است.