آرامگاه اولجاینو ، اوج ترقي معماري مغول مترجم: دكتر سيروس ياور
تركان بيابانگرد سلجوقي، مغولان و پس از آنها تيمور لنگ هر يك زماني كه به ايران حمله كردند و بر اين سرزمين حاكم شدند، دست آورد فرهنگي و فكري ناچيزي با خود به ايران آوردند، اما خيلي سريع از ثروت عظيم و درخشان هنر، معماري و ادبيات ايران تاثير گرفتند و اين سبك شكل يافته را با گرايشات خود آميختند و شكلي نوين ايجاد كردن كه به نوبه خود در فرهنگ اين سرزمين ماندگار شد.
تركان سلجوقي كه قومي بيابان گرد بودند در سال 1055 سلطه خود را بر همه ايران مستقر كردند. آنها ميراث فرهنگي ناچيزي داشتند ولي از هنر و ادب ايران حمايت كردند. آنها به معماري پيشين ايران خاصيت و كيفيت دقيقي بخشيدند به طوري كه شكل هاي معماري پيشين به صورتي معين متبلور شد.
معماري آنها آجري بود و از فرم هاي معماري ساساني كه به جاي مانده بود با كمال استادي استفاده ميكردند. از خصوصيات اساسي معماري آنها ساختن گنبد و ايوان يا طاق هلالي براي همه دوره هاي بعد تثبيت شده است. آنها براي زينت گري و تزيينات ساختمان به استفاده از آجر راغب بودند.
سلجوقيان ديوارهاي پهن و سنگين و ستون هاي عظيم و بلند دوره ساسانيان را سبك كردند و ظرافت بيشتري به بنا دادند. معماران زمان سلجوقي در كار آزمايش و تجربه براي تحقق بخشيدن به نقشه متحدالشكلي جهت بناي مسجد بودند. تمايل آنها اين بود كه گنبد، ايوان و اضلاع جانبي مسجد را گرداگرد حياطي گشوده بسازند. راه حلي كه در زمان تيموريان و صفويه شكلي معين يافت. با آن كه در ادوار بعد بناها ساده تر و سبك تر و استادانه تر شد و با آن كه تزيينات نماي بيروني بناها پيشرفت كرد، خصوصيات معماري زمان سلجوقيان همچنان به جاي ماند و با حمله مغول از بين نرفت.
مغولان به سرداري چنگيزخان و جانشينان وي در مناطقي بسيار دور از درياچه بايكان، زاد بوم اصلي خود، ماندگار شدند و با يورت هاي خود يعني چادرهاي گنبدي شكل از نمد يا پوست جانوران با چارچوبي خميده و قابل حمل سفر مي كردند و در هر جا كه چراگاهي مناسب براي اسب هاي خود مييافتند، ماندگار مي شدند و به بيابان گردي خود در ايران ادامه مي دادند. مغولان نيز مانند سلجوقيان، متاع فرهنگي و فكري ناچيزي با خود به ايران آوردند و در برابر ثروت عظيم و درخشان هنر، معماري و ادبيات ايران كه در زمان ايلخانان به سر حد كمال رسيد، چيزي نداشتند كه به مردم اين ديار تقديم كنند. سلسله ايلخانان نيز تا اواخر دوران فرمانروايي خود به معماري توجه چنداني نداشتند و براي ايجاد بناهاي جديد پيش قدم نشدند. اقدام آنها محدود به صدور احكام و فرمان هايي بود كه وزراي ايراني آنان تهيه مي كردند. اين فرمانروايان تا اواخر دوره ايلخاني، فقط مدتي محدود در كاخ هاي شهري خود به سر مي بردند و در عوض جايگاه دربار خود را به اقتضاي فصل، در جلگه هاي گرمسير يا دامنه هاي كوهستان هاي سردسير برپا مي كردند و در زير چادرها و خيمه ها يا در آلاچيق ها مي آراميدند. ولي آخرين فرمانروايان مهم اين سلسله تمايل شخصي به طرح نقشه و ايجاد ابنيه تاريخي مهم ابراز داشتند و اين موجب شد كه در سبك معماري سراسر ايران وحدتي كلي به وجود آيد. در ساختن اين بناهاي عظيم از نقشه هاي ساختماني آن روزگار، ولي در مقياس وسيع تر از همه كوشش هاي روزگاران پيش استفاده شد.
بزرگي اين بناها اين نياز را پيش آورد كه هنرمندان و معماران خبره از سراسر اين سرزمين (كشور ايران) به كار دعوت شوند. اين افراد به هنگام كار كردن با پيشرفته ترين فنون زمان خود آشنا شدند و هر استادي دانش خود را به ديگران عرضه داشت. وقتي كه بناها كامل شد، همه آنان به ديار خود بازشدند و مهارت هاي پيشرفته زمان خود را به كار بستند. بدين ترتيب، حتي پس از برافتادن قدرت ايلخانان، سبك عالي معماري آنها از ميان نرفت، بلكه در ايالات و گوشه و كنار مملكت دوام يافت و گسترده تر شد و زمينه را براي فعاليت هاي ساختماني عظيم اوايل قرن پانزدهم زير فرمانروايي تيمور لنگ، فاتح جديد، فراهم ساخت.
هولاكو، اولين پادشاه ايلخاني
هولاكو در دستگاه مغول مقامي والا داشت و برادر خاقان منگو و قوبيلاي خان بود. در شوراهاي بزرگي كه در موقع به تخت نشستن منگو تشكيل شد، تصميم گرفتند كه قوبيلاي خان به چين اعزام شود و هولاكو به سمت مغرب برود. در سال 1245 طلايه داران لشگر هولاكو به راه افتادند و در پي آنها سپاهي متجاوز از 70 هزار نفر حركت كرد. گفته مي شود كه هولاكو براي حمله به فرقه اسماعيليه و سركوبي آنها اعزام شد و قرار بود با خليفه بغداد از در مسالمت درآيد و به هيچ وجه ماموريت نداشت كه به عنوان فرمانرواي كشوري و نظامي ايران مستقر شود.
هولاكو پس از ورود و گذشتن از سرحدات فعلي ايران در شهر تربت حيدريه اقامت كرد. مسير حركت او جالب توجه است، زيرا در بسياري شهرهايي كه از آنها عبور كرده، آثار و ساختمان هايي باقي است كه در زمان جانشينان او ساخته نشد.
هولاكو در سر راه خود به طوس _ كه قبلا به عنوان مقر و مركز اصلي مغول ها در مشرق ايران تعيين شده بود _ و قوچان، دستور داد تمام خرابه هايي كه در حملات قبلي ويران شده بود، مرمت و بازسازي شود. سپس به طرف فيروزكوه، لار و دماوند رفت و در قزوين اردوگاه خود را مستقر كرد. ميمون دز و الموت كه مركز اصلي فرقه اسماعيليه بود را به محاصره در آورد و در مدت كمي قلعه الموت كه مستحكم ترين قلاعي بود كه بشر ساخته بود، به زودي سقوط كرد.
در بهار 1257 ميلادي به سمت جنوب حركت كرد و در طول شاهراه شرقي _ غربي، خود را به همدان رساند. سپس از راه كرمانشاه و خانقين به طرف بغداد حركت كرد و در اوايل ژانويه 1258 در بيرون شهر بغداد اردو زد و شهر را به محاصره در آورد. المستعصم شكست خورد و شهر به دست مغولان افتاد. هولاكو از بغداد، از راه كرمانشاه و همدان به ايران بازشد. بين سال هاي 1259 و 1265 ميلادي در آذربايجان سكني گزيد. هولاكو سرزمين تحت سلطه خود را به چندين واحد اداري تقسيم كرد و پسران خود را به فرمانداري دو ناحيه برگزيد. پسر ارشد او آباقا، فرماندار قسمت مركزي ايران و مازندران و خراسان شد و نيشابور را پايتخت خود قرار داد. ظاهرا تبريز پايتخت كشور جديد تعيين شد و تمركز قدرت مغول در آذربايجان سبب شد كه ثروت و فرهنگ و تمدن كشور از خراسان به آذربايجان منتقل شود.
انهدام قدرت خلافت، اهميت تجارتي بغداد را سلب كرد، ولي در زمان مسافرت ماركوپولو در حدود سال 1300 ميلادي هنوز در بغداد تجارت به هندوستان از راه خليج فارس رونق داشت.
هولاكو بعد از سقوط بغداد، مناطق خود مختار محلي را به بعضي از افراد برجسته ايراني واگذار كرد. شايد اين حقيقت كه قوانين مدني و جزايي و بسياري از آداب و رسوم بر اساس اصول اسلام تدوين شده و شكل گرفته بود، راه را براي گرويدن مغول به دين اسلام باز كرد و اعتقاد به دين اسلام جاي بي اعتنايي كلي آنها به دين يا تمايل جزيي شان به دين بودايي را گرفت. در تمام مدت سلطنت هولاكو با مسيحيان خوش رفتاري مي شد و مورخين گرجي و ارمني موارد زيادي از اين رفتار را ذكر كرده اند.
هولاكو و اتباعش گرم ترين و سردترين ايام سال را به روش زندگي چادرنشيني به سر مي بردند. مقر مورد توجه هولاكو مراغه بود كه مرتعي مناسب براي اسب هاي بيشمار اتباعش بود. زمين آن صاف و به وسيله رودخانه كوچكي آبياري مي شد و كوهستاني خنك و خرم پشت سر داشت و در مقابل آن درياچه اروميه قرار داشت.
در همان زمان هولاكو دستور داد كه رصدخانه اي در مراغه ساخته شود و ترديدي نيست كه اين فكر به توصيه خواجه نصيرالدين طوسي كه از شخصيت هاي بزرگ و برجسته زمان خود بود، در او ايجاد شد.
تجديد حيات معماري كه در زمان سلطنت هولاكو آغاز شد، به تدريج و به سختي صورت گرفت و از زمان ساخت آخرين ابنيه بزرگ تا اين زمان، تقريبا دو نسل از طراحان و استادكاران بيكار مانده بودند. ولي بناهايي كه به زودي در دوره هولاكو ساخته شد از نظر طرح و نقشه و جزييات تزييني، جانشين بلافصل ساختمان هاي قرن سيزدهم ايران بود.
منبع:سایت خبرگزاری میراث فرهنگی
تركان سلجوقي كه قومي بيابان گرد بودند در سال 1055 سلطه خود را بر همه ايران مستقر كردند. آنها ميراث فرهنگي ناچيزي داشتند ولي از هنر و ادب ايران حمايت كردند. آنها به معماري پيشين ايران خاصيت و كيفيت دقيقي بخشيدند به طوري كه شكل هاي معماري پيشين به صورتي معين متبلور شد.
معماري آنها آجري بود و از فرم هاي معماري ساساني كه به جاي مانده بود با كمال استادي استفاده ميكردند. از خصوصيات اساسي معماري آنها ساختن گنبد و ايوان يا طاق هلالي براي همه دوره هاي بعد تثبيت شده است. آنها براي زينت گري و تزيينات ساختمان به استفاده از آجر راغب بودند.
سلجوقيان ديوارهاي پهن و سنگين و ستون هاي عظيم و بلند دوره ساسانيان را سبك كردند و ظرافت بيشتري به بنا دادند. معماران زمان سلجوقي در كار آزمايش و تجربه براي تحقق بخشيدن به نقشه متحدالشكلي جهت بناي مسجد بودند. تمايل آنها اين بود كه گنبد، ايوان و اضلاع جانبي مسجد را گرداگرد حياطي گشوده بسازند. راه حلي كه در زمان تيموريان و صفويه شكلي معين يافت. با آن كه در ادوار بعد بناها ساده تر و سبك تر و استادانه تر شد و با آن كه تزيينات نماي بيروني بناها پيشرفت كرد، خصوصيات معماري زمان سلجوقيان همچنان به جاي ماند و با حمله مغول از بين نرفت.
مغولان به سرداري چنگيزخان و جانشينان وي در مناطقي بسيار دور از درياچه بايكان، زاد بوم اصلي خود، ماندگار شدند و با يورت هاي خود يعني چادرهاي گنبدي شكل از نمد يا پوست جانوران با چارچوبي خميده و قابل حمل سفر مي كردند و در هر جا كه چراگاهي مناسب براي اسب هاي خود مييافتند، ماندگار مي شدند و به بيابان گردي خود در ايران ادامه مي دادند. مغولان نيز مانند سلجوقيان، متاع فرهنگي و فكري ناچيزي با خود به ايران آوردند و در برابر ثروت عظيم و درخشان هنر، معماري و ادبيات ايران كه در زمان ايلخانان به سر حد كمال رسيد، چيزي نداشتند كه به مردم اين ديار تقديم كنند. سلسله ايلخانان نيز تا اواخر دوران فرمانروايي خود به معماري توجه چنداني نداشتند و براي ايجاد بناهاي جديد پيش قدم نشدند. اقدام آنها محدود به صدور احكام و فرمان هايي بود كه وزراي ايراني آنان تهيه مي كردند. اين فرمانروايان تا اواخر دوره ايلخاني، فقط مدتي محدود در كاخ هاي شهري خود به سر مي بردند و در عوض جايگاه دربار خود را به اقتضاي فصل، در جلگه هاي گرمسير يا دامنه هاي كوهستان هاي سردسير برپا مي كردند و در زير چادرها و خيمه ها يا در آلاچيق ها مي آراميدند. ولي آخرين فرمانروايان مهم اين سلسله تمايل شخصي به طرح نقشه و ايجاد ابنيه تاريخي مهم ابراز داشتند و اين موجب شد كه در سبك معماري سراسر ايران وحدتي كلي به وجود آيد. در ساختن اين بناهاي عظيم از نقشه هاي ساختماني آن روزگار، ولي در مقياس وسيع تر از همه كوشش هاي روزگاران پيش استفاده شد.
بزرگي اين بناها اين نياز را پيش آورد كه هنرمندان و معماران خبره از سراسر اين سرزمين (كشور ايران) به كار دعوت شوند. اين افراد به هنگام كار كردن با پيشرفته ترين فنون زمان خود آشنا شدند و هر استادي دانش خود را به ديگران عرضه داشت. وقتي كه بناها كامل شد، همه آنان به ديار خود بازشدند و مهارت هاي پيشرفته زمان خود را به كار بستند. بدين ترتيب، حتي پس از برافتادن قدرت ايلخانان، سبك عالي معماري آنها از ميان نرفت، بلكه در ايالات و گوشه و كنار مملكت دوام يافت و گسترده تر شد و زمينه را براي فعاليت هاي ساختماني عظيم اوايل قرن پانزدهم زير فرمانروايي تيمور لنگ، فاتح جديد، فراهم ساخت.
هولاكو، اولين پادشاه ايلخاني
هولاكو در دستگاه مغول مقامي والا داشت و برادر خاقان منگو و قوبيلاي خان بود. در شوراهاي بزرگي كه در موقع به تخت نشستن منگو تشكيل شد، تصميم گرفتند كه قوبيلاي خان به چين اعزام شود و هولاكو به سمت مغرب برود. در سال 1245 طلايه داران لشگر هولاكو به راه افتادند و در پي آنها سپاهي متجاوز از 70 هزار نفر حركت كرد. گفته مي شود كه هولاكو براي حمله به فرقه اسماعيليه و سركوبي آنها اعزام شد و قرار بود با خليفه بغداد از در مسالمت درآيد و به هيچ وجه ماموريت نداشت كه به عنوان فرمانرواي كشوري و نظامي ايران مستقر شود.
هولاكو پس از ورود و گذشتن از سرحدات فعلي ايران در شهر تربت حيدريه اقامت كرد. مسير حركت او جالب توجه است، زيرا در بسياري شهرهايي كه از آنها عبور كرده، آثار و ساختمان هايي باقي است كه در زمان جانشينان او ساخته نشد.
هولاكو در سر راه خود به طوس _ كه قبلا به عنوان مقر و مركز اصلي مغول ها در مشرق ايران تعيين شده بود _ و قوچان، دستور داد تمام خرابه هايي كه در حملات قبلي ويران شده بود، مرمت و بازسازي شود. سپس به طرف فيروزكوه، لار و دماوند رفت و در قزوين اردوگاه خود را مستقر كرد. ميمون دز و الموت كه مركز اصلي فرقه اسماعيليه بود را به محاصره در آورد و در مدت كمي قلعه الموت كه مستحكم ترين قلاعي بود كه بشر ساخته بود، به زودي سقوط كرد.
در بهار 1257 ميلادي به سمت جنوب حركت كرد و در طول شاهراه شرقي _ غربي، خود را به همدان رساند. سپس از راه كرمانشاه و خانقين به طرف بغداد حركت كرد و در اوايل ژانويه 1258 در بيرون شهر بغداد اردو زد و شهر را به محاصره در آورد. المستعصم شكست خورد و شهر به دست مغولان افتاد. هولاكو از بغداد، از راه كرمانشاه و همدان به ايران بازشد. بين سال هاي 1259 و 1265 ميلادي در آذربايجان سكني گزيد. هولاكو سرزمين تحت سلطه خود را به چندين واحد اداري تقسيم كرد و پسران خود را به فرمانداري دو ناحيه برگزيد. پسر ارشد او آباقا، فرماندار قسمت مركزي ايران و مازندران و خراسان شد و نيشابور را پايتخت خود قرار داد. ظاهرا تبريز پايتخت كشور جديد تعيين شد و تمركز قدرت مغول در آذربايجان سبب شد كه ثروت و فرهنگ و تمدن كشور از خراسان به آذربايجان منتقل شود.
انهدام قدرت خلافت، اهميت تجارتي بغداد را سلب كرد، ولي در زمان مسافرت ماركوپولو در حدود سال 1300 ميلادي هنوز در بغداد تجارت به هندوستان از راه خليج فارس رونق داشت.
هولاكو بعد از سقوط بغداد، مناطق خود مختار محلي را به بعضي از افراد برجسته ايراني واگذار كرد. شايد اين حقيقت كه قوانين مدني و جزايي و بسياري از آداب و رسوم بر اساس اصول اسلام تدوين شده و شكل گرفته بود، راه را براي گرويدن مغول به دين اسلام باز كرد و اعتقاد به دين اسلام جاي بي اعتنايي كلي آنها به دين يا تمايل جزيي شان به دين بودايي را گرفت. در تمام مدت سلطنت هولاكو با مسيحيان خوش رفتاري مي شد و مورخين گرجي و ارمني موارد زيادي از اين رفتار را ذكر كرده اند.
هولاكو و اتباعش گرم ترين و سردترين ايام سال را به روش زندگي چادرنشيني به سر مي بردند. مقر مورد توجه هولاكو مراغه بود كه مرتعي مناسب براي اسب هاي بيشمار اتباعش بود. زمين آن صاف و به وسيله رودخانه كوچكي آبياري مي شد و كوهستاني خنك و خرم پشت سر داشت و در مقابل آن درياچه اروميه قرار داشت.
در همان زمان هولاكو دستور داد كه رصدخانه اي در مراغه ساخته شود و ترديدي نيست كه اين فكر به توصيه خواجه نصيرالدين طوسي كه از شخصيت هاي بزرگ و برجسته زمان خود بود، در او ايجاد شد.
تجديد حيات معماري كه در زمان سلطنت هولاكو آغاز شد، به تدريج و به سختي صورت گرفت و از زمان ساخت آخرين ابنيه بزرگ تا اين زمان، تقريبا دو نسل از طراحان و استادكاران بيكار مانده بودند. ولي بناهايي كه به زودي در دوره هولاكو ساخته شد از نظر طرح و نقشه و جزييات تزييني، جانشين بلافصل ساختمان هاي قرن سيزدهم ايران بود.
منبع:سایت خبرگزاری میراث فرهنگی
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ساعت 15:37 توسط محمد قجقی
|