محمود زند مقدم نویسنده ای تحسین برانگیز است. ایرنا
** حکایت بلوچ اثری حیرت انگیز
فواد نظیری شاعر و مترجم در این نشست گفت: از نگاه من کتاب حکایت بلوچ اثر دکتر محمود زند مقدم حیرت انگیز است .
وی که به عنوان اولین سخنران این بزرگداشت بود ، با اشاره به آثار ارزشمند زند مقدم گفت: «برای من... آنچه از بلوچستان به طور پررنگ در خاطرم مانده بود تنها مقالههایی بود در اوایل دهه پنجاه در نشریهای دانشجویی که اگر اشتباه نکنم به نام «جنگ سحر» به قلم زنده یاد احمد شاملو با عنوان شگفتانگیز «خاش، تابویی در پایتخت عطش» که در چند صفحه موجز و غمانگیز و به شدت شاعرانه تصویری از خاش دوران کودکی خود داده بود و سی سال سپس تر به قصد دیداری دوباره و گزارشی و این مقاله سالهها بعد در نخستین چاپ «از مهتابی به کوچه» مجموعه مقالات شاعر با عنوان تغییر یافته «خاش، تابوی برهوت» درآمد.»
وی در ادامه گفت: این مقاله سالها بعد در نخستین چاپ از مهتابی به کوچه (مجموعه مقالات شاعر) با عنوانی تغییر یافته منتشر شد و دیگر کتابی از زنده یاد اسلام کاظمیه به نام جای پای اکسندر که در حکم گزارش سفرنامه چند روزه به بلوچستان در نوروز 51 بود که چندان نماند. تا همین دو سه سال پیش که بازخوانیاش کردم دیدم بیشتر جای پای آل احمد است تا اکسندر .
نظیری در ادامه گفت: این بود تا در سالهای 70 نقدی خواندم از زنده یاد شاهرخ مسکوب، بر کتابی با عنوان حکایت بلوچ که در آن زمان تنها دو جلدش به همت و سرمایه نویسنده آن منتشر شده بود؛ نقدی دقیق و تحلیلی و در عین حال ستایشگرانه با همان نثر درخشان و بی مانند مسکوب که نشان میداد آن کتاب کاری خرد نیست که چنان خواجه بر آن مهر تایید زده باشند.
حکایت بلوچ را گرفتم که نخستین بار بود نام نویسنده را میشنیدم؛ کتاب حیرت انگیز بود حاصل پژوهشی عمیقا کارشناسانه که گام به گام پهنه بلوچستان را پیموده و به گونهای موشکافانه از دیدگاه جامعه و مردم شناسانه تا تاریخ و موقعیت جغرافیایی به قلم و نثری درخشان و جذاب نگاشته بود. خواننده کتاب به هر زمان و با هر وسیلهای همیشه کنار نویسنده نشسته و سفر میکند و همپایش میرود، میآید و میخورد، شیفته میشود و رنج میبیند و با ذره بین نگاه نویسنده بلوچ و بلوچستان را میشناسد و میپیماید.
در پایان جلد دوم خواننده با حسی از تحسین و انتظار و غبن میماند که ای کاش جلدهای بعد میآمد و میشد خواندشان. همچنان اما خواننده مشتاق به انتظار جلدهای بعدی میماند؛ و حیرت انگیز و انتظار جلدهای بعدی.
وی در خصوص ماجرای چاپ این مجموعه گفت: زوج جوانی که روزنامه نگار و نویسنده بودند و من شیفته مقالات آنها درمطبوعات بودم. و چنان مجذوب بینش آنها شده بودم که راهی برای ادای دین به آنها ندیدم جز اهدای کتاب حکایت بلوچ به این دو روزنامه نگار و پیشکش آنها کردم که کتاب باید به دست اهلش میرسید و آن زمان هیچ کدام، هیچ نمیدانستیم که سرنوشت نهایی اثر در حال رقم خوردن است. دوستان جوان من چنان شیفته کتاب شدند که در جستجوی نویسنده که جستند و یافتند. از آن زمان این دو روزنامه نگار تلاش کردند تا ناشری را بیایبند و این کتاب را کامل به چاپ برسانند.
وی گفت: به راستی آیا این مجموعه در هفت جلد اتفاقی بسته شده است؟ هفت مقدس اساطیری نشان بخت یاری و هفت آسمان و هفت دریا، یا شاید هم نشان و نماد هفت خوانی حاصل از رستم شاهنامه که بر باره اسطوره در دیار سیستان و بلوچستان میرانده نمیدانم! من خواننده اما به زعم خود حکایت بلوچ را تنها یک اثر مردم شناسی نمیدانم بلکه آن را به منزله رمانی عظیم میخوانم.
نظیری ادامه داد: برخوردار از نثری شگفت انگیز و صور خیالی حیرت ناک که بن مایهاش در زبان و لحن بلوچان است و شاعرانگیاش از ترکیب با زبان از سلاله و در امتداد آثار همچون تاریخ بیهقی که از دروازه زمان بیگمان خواهد گذشت و سندی متقن و ژرف نگرانه در شناخت پاره ای عظیم و مطرود از ایران زمین در این دوران خواهد بود، که این نه برداشتی احساساتی بلکه مبتنی است بر آثاری دیگر از همین نویسنده.
**کار زنده مقدم شبیه کار حافظ با غزل است
محسن گودرزی استاد جامعه شناسی در باره شخصیت فرهنگی و علمی محمود زند مقدم گفت : کار او شبیه کار حافظ با غزل است.
گودرزی در بیان وجود ارزشمند آثار زند مقدم گفت: میخواهم به وجه دیگری از کارهای ایشان اشاره کنم که ژانری را در حوزه پژوهش به کمال میرساند که خوب است درباره این بحث کنیم.
«در دهه چهل مجموعه ای از تک نگاری ها شروع میشود کارهای ساعدی، آل احمد و در آنجا یک اختلافی شکل میگیرد که گویی بین دو عرصه تمایزاتی وجود دارد که این دو عرصه هرگز نمیتوانند به یکدیگر نزدیک شوند، یکی عرصه خیال پرداز هنری است که وسواس اهل تحقیق است. این اختلاف بعدا هم امتداد پیدا میکند ؛ کار زند مقدم را باید در این فضا دید؛ یعنی فضایی که کار شروع میشود و ایشان نوعی را به کمال میرساند که کارش مشابه کاری است که به نظرم حافظ با غزل میکند. زنده مقدم این ژانر پژوهش را به کمال میرساند و زبان در خذمت پژوهش است و بدون زبان گویی توصیف امکان پذیر نیست.
وی ادامه داد: وجه دیگری که در کار زند مقدم برای من جالب است، صفت مردممدار بودن است. در پژوهشهایی که انجام میشود ما بیشتر این نهادها را مورد بررسی قرار میدهیم و واحدهای جمعی را مورد توجه قرار میدهیم. ایشان از آدمها شروع میکند و تاریخ فردی را به تاریخ جمعی پیوند میزند. این کاریست که در کار دکتر زند مقدم میبینیم شکل کمال یافته آن در حکایت بلوچ است و ما از طریق زندگیهای فردی تاریخ بلوچستان را می فهمیم.
این جامعهشناس اضافه کرد: ایشان به موضوعات تحقیق خود عشق و انسان دوستی و شیفتگی عمیقی دارند و تعبیر متواضعانه خود را به کار میبرند و خود را قلم زن میدانند در حالی که که از نظر من ایشان نقاش هستند. به عبارتی این وجه دوم آن مردم مداری است که بر آن تاکید دارم و زند مقدم به مردم صدا میدهد و در آثار خود به آنها صدا میدهد و ما صدای قربانیان قلعه را در کتاب قلعه میبینیم.
وی ادامه داد: نکته سوم این است که به جمعیت به حاشیه رانده شده و قربانیان توسعه و تحولات و تغیرات اجتماعی و اقتصادی می پردازد و زندگی نکبت بار زنان قلعه را در کار ایشان میتوانید ببینید، جایی که قربانیان به ستیز با یکدیگر میپردازند. این وجه را به خوبی بیان میکند و صدای جمعیت حاشیه و مطرود میشوند بلکه از زبان آنها هم استفاده میکنند ما در کتاب قلعه و کتاب حکایت بلوچ میببینیم که چگونه ارزشهای جامعه بومی در کار وی منعکس میشوند.
گودرزی افزود: واژهنامه پایانی کتاب در خصوص معادل فارسی کلمات بلوچی کارهای ارزشمندی است که من آنها را ذیل پژوهش مردممدار میدانم.
** نفیسی: حکایت بلوچ یک مردم نگاری ارزشمند است
در این نشست همچنین نهال نفیسی، استاد مردم شناسی در بیان نقطه نظرات خود گفت: به عنوان کسی که متولد دهه پنجاه است و یک دهه از ایران دور بوده است و کسی که بازگشته تا در ایران انسانشناسی تدریس کند اما دست خودش را از نمونههای موفق خالی میبینید. این بود که در یک کلاس جامعه شانسی روستایی به واسطه گروهی از دانشجویان که بر روی سیستان و بلوچستان آشنا شدم و از طرق نقد آقای مسکوب با این کتاب بیشتر آشنا شدم.
وی افزود: آشنایی من با این کتاب به نقد شاهرخ مسکوب (مسکوب (1303-1384) پژوهشگر، شاهنامهپژوه، مترجم و نویسنده ایرانی بود) باز میگردد و نتوانستم دو جلد نخست آن را پیدا کنم. میخواهم کوتاه، راجع به تجربه تدریس انسانشناسی و رابطه آن با حکایت بلوچ بگویم. متنی هست که معمولا با دانشجویان میخواهند درباره مردم نگاری بدانم، شروع میکنم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: کاری که حکایت بلوچ انجام میدهد همان کاری است که مردم نگارانه انجام میدهند و نمونه آن زیاد نیست. چرا که مردم نگاری چیزی فراتر از یکسری تکنیکهای جمعآوری داده است؛ مردم نگاری چیزی فراتر از این تکنیک هاست و نوعی توصیف فربه است، یعنی گذاشتن توصیف دقیق از زندگی در جریان در بستری که زندگی را قابل فهم و خوانش میکند.
وی پس از قرائت بخشی از جلد سوم کتاب گفت: برای رسیدن به بستر روایتها، باید به جریان جاری زندگی عادی و روزمره آدمها وارد شویم و از طریق مصاحبه کردن نمیشود به معنای یک زندگی و نوعی از زیست که شامل باد، خاک، آفتاب، نحوه رفت و آمد با مصاحبه دست یافت. بلکه باید خود را در جریان جاری زندگی بگذاریم. در حکایت بلوچ وقتی میخواهند راجع به کپر نشینها مطالعه کنند، هر کدام از این پارهها یک زندگی است که با زبان خود اهل کپر نوشته شده است. مردم نگاری مانند خواندن یک نوشته به زبان بیگانه است که خطوط آن محو شدهاند و مملو از بخشهای حذف شده و ناهماهنگ است.
وی با اشاره به قدرت نثر کتاب حکایت بلوچ گفت: نیازی نیست از متنی که مسکوب از نثر آن تعریف کرده، من تعریف کنم. مقداری زمان می برد برای آنکه شما ذره ذره با نویسنده انس پیدا کنید و به این جهانی که نویسنده آن را به تصویر میکشد.
نفسیی در ادامه گفت: کاری که مردم نگار به دنبال آن است چندان تفاوتی با چیزی که هر پژوهشگر علوم انسانی به دنبال آن هست ندارد، مردم نگار میخواهد درباره عشق، خشونت و اخلاق بفهمد. مردم نگار اینها را از طریق درگیر شدن با آدمهای عادی میفهمد.
وی در ادامه گفت: روایان این کتاب مثل هر انسانی دیگر خواهند مرد و از بین خواهد رفت اما آن چیزی که باقی میماند حکایت بلوچ است و هربار در بستر زمانی جدید جور دیگری دیده شود. و ما و نسلهای بعد خواهند توانست تا آنها را بشناسیم.
**ب.ل**1601**
فواد نظیری شاعر و مترجم در این نشست گفت: از نگاه من کتاب حکایت بلوچ اثر دکتر محمود زند مقدم حیرت انگیز است .
وی که به عنوان اولین سخنران این بزرگداشت بود ، با اشاره به آثار ارزشمند زند مقدم گفت: «برای من... آنچه از بلوچستان به طور پررنگ در خاطرم مانده بود تنها مقالههایی بود در اوایل دهه پنجاه در نشریهای دانشجویی که اگر اشتباه نکنم به نام «جنگ سحر» به قلم زنده یاد احمد شاملو با عنوان شگفتانگیز «خاش، تابویی در پایتخت عطش» که در چند صفحه موجز و غمانگیز و به شدت شاعرانه تصویری از خاش دوران کودکی خود داده بود و سی سال سپس تر به قصد دیداری دوباره و گزارشی و این مقاله سالهها بعد در نخستین چاپ «از مهتابی به کوچه» مجموعه مقالات شاعر با عنوان تغییر یافته «خاش، تابوی برهوت» درآمد.»
وی در ادامه گفت: این مقاله سالها بعد در نخستین چاپ از مهتابی به کوچه (مجموعه مقالات شاعر) با عنوانی تغییر یافته منتشر شد و دیگر کتابی از زنده یاد اسلام کاظمیه به نام جای پای اکسندر که در حکم گزارش سفرنامه چند روزه به بلوچستان در نوروز 51 بود که چندان نماند. تا همین دو سه سال پیش که بازخوانیاش کردم دیدم بیشتر جای پای آل احمد است تا اکسندر .
نظیری در ادامه گفت: این بود تا در سالهای 70 نقدی خواندم از زنده یاد شاهرخ مسکوب، بر کتابی با عنوان حکایت بلوچ که در آن زمان تنها دو جلدش به همت و سرمایه نویسنده آن منتشر شده بود؛ نقدی دقیق و تحلیلی و در عین حال ستایشگرانه با همان نثر درخشان و بی مانند مسکوب که نشان میداد آن کتاب کاری خرد نیست که چنان خواجه بر آن مهر تایید زده باشند.
حکایت بلوچ را گرفتم که نخستین بار بود نام نویسنده را میشنیدم؛ کتاب حیرت انگیز بود حاصل پژوهشی عمیقا کارشناسانه که گام به گام پهنه بلوچستان را پیموده و به گونهای موشکافانه از دیدگاه جامعه و مردم شناسانه تا تاریخ و موقعیت جغرافیایی به قلم و نثری درخشان و جذاب نگاشته بود. خواننده کتاب به هر زمان و با هر وسیلهای همیشه کنار نویسنده نشسته و سفر میکند و همپایش میرود، میآید و میخورد، شیفته میشود و رنج میبیند و با ذره بین نگاه نویسنده بلوچ و بلوچستان را میشناسد و میپیماید.
در پایان جلد دوم خواننده با حسی از تحسین و انتظار و غبن میماند که ای کاش جلدهای بعد میآمد و میشد خواندشان. همچنان اما خواننده مشتاق به انتظار جلدهای بعدی میماند؛ و حیرت انگیز و انتظار جلدهای بعدی.
وی در خصوص ماجرای چاپ این مجموعه گفت: زوج جوانی که روزنامه نگار و نویسنده بودند و من شیفته مقالات آنها درمطبوعات بودم. و چنان مجذوب بینش آنها شده بودم که راهی برای ادای دین به آنها ندیدم جز اهدای کتاب حکایت بلوچ به این دو روزنامه نگار و پیشکش آنها کردم که کتاب باید به دست اهلش میرسید و آن زمان هیچ کدام، هیچ نمیدانستیم که سرنوشت نهایی اثر در حال رقم خوردن است. دوستان جوان من چنان شیفته کتاب شدند که در جستجوی نویسنده که جستند و یافتند. از آن زمان این دو روزنامه نگار تلاش کردند تا ناشری را بیایبند و این کتاب را کامل به چاپ برسانند.
وی گفت: به راستی آیا این مجموعه در هفت جلد اتفاقی بسته شده است؟ هفت مقدس اساطیری نشان بخت یاری و هفت آسمان و هفت دریا، یا شاید هم نشان و نماد هفت خوانی حاصل از رستم شاهنامه که بر باره اسطوره در دیار سیستان و بلوچستان میرانده نمیدانم! من خواننده اما به زعم خود حکایت بلوچ را تنها یک اثر مردم شناسی نمیدانم بلکه آن را به منزله رمانی عظیم میخوانم.
نظیری ادامه داد: برخوردار از نثری شگفت انگیز و صور خیالی حیرت ناک که بن مایهاش در زبان و لحن بلوچان است و شاعرانگیاش از ترکیب با زبان از سلاله و در امتداد آثار همچون تاریخ بیهقی که از دروازه زمان بیگمان خواهد گذشت و سندی متقن و ژرف نگرانه در شناخت پاره ای عظیم و مطرود از ایران زمین در این دوران خواهد بود، که این نه برداشتی احساساتی بلکه مبتنی است بر آثاری دیگر از همین نویسنده.
**کار زنده مقدم شبیه کار حافظ با غزل است
محسن گودرزی استاد جامعه شناسی در باره شخصیت فرهنگی و علمی محمود زند مقدم گفت : کار او شبیه کار حافظ با غزل است.
گودرزی در بیان وجود ارزشمند آثار زند مقدم گفت: میخواهم به وجه دیگری از کارهای ایشان اشاره کنم که ژانری را در حوزه پژوهش به کمال میرساند که خوب است درباره این بحث کنیم.
«در دهه چهل مجموعه ای از تک نگاری ها شروع میشود کارهای ساعدی، آل احمد و در آنجا یک اختلافی شکل میگیرد که گویی بین دو عرصه تمایزاتی وجود دارد که این دو عرصه هرگز نمیتوانند به یکدیگر نزدیک شوند، یکی عرصه خیال پرداز هنری است که وسواس اهل تحقیق است. این اختلاف بعدا هم امتداد پیدا میکند ؛ کار زند مقدم را باید در این فضا دید؛ یعنی فضایی که کار شروع میشود و ایشان نوعی را به کمال میرساند که کارش مشابه کاری است که به نظرم حافظ با غزل میکند. زنده مقدم این ژانر پژوهش را به کمال میرساند و زبان در خذمت پژوهش است و بدون زبان گویی توصیف امکان پذیر نیست.
وی ادامه داد: وجه دیگری که در کار زند مقدم برای من جالب است، صفت مردممدار بودن است. در پژوهشهایی که انجام میشود ما بیشتر این نهادها را مورد بررسی قرار میدهیم و واحدهای جمعی را مورد توجه قرار میدهیم. ایشان از آدمها شروع میکند و تاریخ فردی را به تاریخ جمعی پیوند میزند. این کاریست که در کار دکتر زند مقدم میبینیم شکل کمال یافته آن در حکایت بلوچ است و ما از طریق زندگیهای فردی تاریخ بلوچستان را می فهمیم.
این جامعهشناس اضافه کرد: ایشان به موضوعات تحقیق خود عشق و انسان دوستی و شیفتگی عمیقی دارند و تعبیر متواضعانه خود را به کار میبرند و خود را قلم زن میدانند در حالی که که از نظر من ایشان نقاش هستند. به عبارتی این وجه دوم آن مردم مداری است که بر آن تاکید دارم و زند مقدم به مردم صدا میدهد و در آثار خود به آنها صدا میدهد و ما صدای قربانیان قلعه را در کتاب قلعه میبینیم.
وی ادامه داد: نکته سوم این است که به جمعیت به حاشیه رانده شده و قربانیان توسعه و تحولات و تغیرات اجتماعی و اقتصادی می پردازد و زندگی نکبت بار زنان قلعه را در کار ایشان میتوانید ببینید، جایی که قربانیان به ستیز با یکدیگر میپردازند. این وجه را به خوبی بیان میکند و صدای جمعیت حاشیه و مطرود میشوند بلکه از زبان آنها هم استفاده میکنند ما در کتاب قلعه و کتاب حکایت بلوچ میببینیم که چگونه ارزشهای جامعه بومی در کار وی منعکس میشوند.
گودرزی افزود: واژهنامه پایانی کتاب در خصوص معادل فارسی کلمات بلوچی کارهای ارزشمندی است که من آنها را ذیل پژوهش مردممدار میدانم.
** نفیسی: حکایت بلوچ یک مردم نگاری ارزشمند است
در این نشست همچنین نهال نفیسی، استاد مردم شناسی در بیان نقطه نظرات خود گفت: به عنوان کسی که متولد دهه پنجاه است و یک دهه از ایران دور بوده است و کسی که بازگشته تا در ایران انسانشناسی تدریس کند اما دست خودش را از نمونههای موفق خالی میبینید. این بود که در یک کلاس جامعه شانسی روستایی به واسطه گروهی از دانشجویان که بر روی سیستان و بلوچستان آشنا شدم و از طرق نقد آقای مسکوب با این کتاب بیشتر آشنا شدم.
وی افزود: آشنایی من با این کتاب به نقد شاهرخ مسکوب (مسکوب (1303-1384) پژوهشگر، شاهنامهپژوه، مترجم و نویسنده ایرانی بود) باز میگردد و نتوانستم دو جلد نخست آن را پیدا کنم. میخواهم کوتاه، راجع به تجربه تدریس انسانشناسی و رابطه آن با حکایت بلوچ بگویم. متنی هست که معمولا با دانشجویان میخواهند درباره مردم نگاری بدانم، شروع میکنم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: کاری که حکایت بلوچ انجام میدهد همان کاری است که مردم نگارانه انجام میدهند و نمونه آن زیاد نیست. چرا که مردم نگاری چیزی فراتر از یکسری تکنیکهای جمعآوری داده است؛ مردم نگاری چیزی فراتر از این تکنیک هاست و نوعی توصیف فربه است، یعنی گذاشتن توصیف دقیق از زندگی در جریان در بستری که زندگی را قابل فهم و خوانش میکند.
وی پس از قرائت بخشی از جلد سوم کتاب گفت: برای رسیدن به بستر روایتها، باید به جریان جاری زندگی عادی و روزمره آدمها وارد شویم و از طریق مصاحبه کردن نمیشود به معنای یک زندگی و نوعی از زیست که شامل باد، خاک، آفتاب، نحوه رفت و آمد با مصاحبه دست یافت. بلکه باید خود را در جریان جاری زندگی بگذاریم. در حکایت بلوچ وقتی میخواهند راجع به کپر نشینها مطالعه کنند، هر کدام از این پارهها یک زندگی است که با زبان خود اهل کپر نوشته شده است. مردم نگاری مانند خواندن یک نوشته به زبان بیگانه است که خطوط آن محو شدهاند و مملو از بخشهای حذف شده و ناهماهنگ است.
وی با اشاره به قدرت نثر کتاب حکایت بلوچ گفت: نیازی نیست از متنی که مسکوب از نثر آن تعریف کرده، من تعریف کنم. مقداری زمان می برد برای آنکه شما ذره ذره با نویسنده انس پیدا کنید و به این جهانی که نویسنده آن را به تصویر میکشد.
نفسیی در ادامه گفت: کاری که مردم نگار به دنبال آن است چندان تفاوتی با چیزی که هر پژوهشگر علوم انسانی به دنبال آن هست ندارد، مردم نگار میخواهد درباره عشق، خشونت و اخلاق بفهمد. مردم نگار اینها را از طریق درگیر شدن با آدمهای عادی میفهمد.
وی در ادامه گفت: روایان این کتاب مثل هر انسانی دیگر خواهند مرد و از بین خواهد رفت اما آن چیزی که باقی میماند حکایت بلوچ است و هربار در بستر زمانی جدید جور دیگری دیده شود. و ما و نسلهای بعد خواهند توانست تا آنها را بشناسیم.
**ب.ل**1601**
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۷/۱۰/۲۷ ساعت 12:45 توسط محمد قجقی
|