گروه فرهنگ: پژوهش بر تاريخ خط، آغاز سفر باشكوهي به سوي زمان گذشته است و گام نهادن در راهي دراز كه در آن انسانهاي نخستين وسيله رد و بدل بيان شفاهي را بدون ديدن يكديگر آغاز كردند. اين پژوهش از سويي از باستان‌شناسي، تاريخ و داده‌هاي تاريخي كمك مي‌گيرد و از سويي به اسطوره‌هايي مي‌پردازد كه درباره اختراع خط از ديرباز روايت شده‌اند.
اگر آغاز نگارش را از زماني بدانيم كه بشر خواسته است آنچه را كه مي‌انديشد نقش كند، پس نخستين تصاوير روي سفال‌ها نخستين گام براي نوشتن است و از آنجا كه موطن اوليه سفال‌هاي منقوش نواحي غربي سرزمين ايران است، پس در آغاز اين شاهراه فرهنگي، سرزمين ما جاي دارد. ولي خط به معناي واقعي آن در بين‌النهرين از حدود پنج هزار سال پيش پا گرفت و سومر جايگاه اصلي آن است. ما تاريخ اساطيري خط را از همين جا آغاز مي‌ كنيم:
نخستين و مهمترين شهري كه پس از طوفان در آن پادشاهي از آسمان فرود آمد، كيش بود. اما اوروك (موطن گيل‌گمش) دولت‌شهر قدرتمندتري شد. سومريان روايت مي‌كنند كه المركر، پادشاه دولت‌شهر اوروك و به‌قولي بنيانگذار آن، كه مي‌خواست بر فرمانرواي شهر آباد و ثروتمند ارته (Aratta) پيروز شود، باعث اختراع خط شد و با نوشته‌اي چنان دامي بر سر راه رقيب گسترد كه راه گريز را بر او بست.
المركر دومين پادشاه پس از طوفان است كه گيل‌گمش پنجمين آن است. المركر سه بار فرستاده‌اي با عصاي پادشاهي و نماد قدرت نزد شاه ارته مي‌فرستد. شاه ارته آگاه است و مي‌داند اگر آن را در دست بگيرد، شكست را پذيرفته است. المركر چهارمين بار فرستاده را با حيله‌اي جديد گسيل مي‌كند. او خط و لوحه‌اي گلي را كه خط بر آن نوشته شده بود، اختراع مي‌كند و بر آن فرمان خود را مي‌نويسد. شاه ارته براي خواندن پيام مجبور مي‌شود آن را در دست بگيرد. روي لوح نوشته شده بود: «ميخ فرو رفته است». اين مفهوم به‌ياري نشانه‌اي خطي بيان شده بود و درونمايه آن، پذيرش فرمانروايي المركر را به‌دنبال داشت.
با اين داستان سومري‌ها خط را اختراعي انساني براساس مكر و حيله مي‌دانند اما زبان ايزدي است. واژگان زبان منشا الهي و از اين رو، تقدس دارند. با نگارش، انسان كلمات زبان را در نشانه‌ها زنداني مي‌كند و خط نوعي تخطي انسان از سيطره خدايان است.
در هزاره اول قبل از ميلاد، اسطوره ديگري در بين‌النهرين نقل شده است كه موجودي نيمه الهي به شكل انسان‌_‌ماهي از درياي سرخ برمي‌آيد، راه و روش نگارش را به آدميان مي‌آموزد و دوباره به اصل خود باز مي‌گردد.
داستان ديگري نوشته را به پيش از طوفان مي‌برد و روايت شده است كه خدايان زماني كه قهرمان طوفان (اوتنايش تيم Utan _ fiv _ tim) را از قريب‌الوقوع بودن طوفان باخبر كردند، دستور دفن كردن لوحه‌هايي را هم كه بر آنها نوشته بود صادر كردند. بعدها وقتي از توانايي فرهنگي آشوربانيپال سخن گفته مي‌شد، او را در حدي از توانايي مي‌دانستند كه مي‌توانست نوشته‌هاي روي الواح پيش از طوفان را بخواند.
شروع نگارش در اسطوره‌هاي ديگر بين‌النهرين با ايزد «نابو»، پسر مردوك، است كه به خداي دبير و خداي دانشمند معروف است و نامش در نام بسياري از پادشاهان بين‌النهرين آمده است. نابو را حامي دبيران دانسته‌اند. دبيران اين ناحيه طبقه مقتدري را تشكيل مي‌‌دادند و توانستند خداي خود را به بالاترين حد برسانند. در كنار ايزد نابو، ايزدبانويي به نام نسبه (Nisabah) ديده مي‌شود كه با خط ارتباط دارد. او را ايزدبانوي نگارش، هوش، رياضيات و نجوم مي‌دانند.
در مصر، ثوت /توث (Thot _ Toth) خداي منطقه هرموپوليس را، با بدن انسان و سر لك‌لك، مخترع خط مي‌دانند كه از سوي رع (Ra) بر خط هيروگليف معرفت يافت و نگارش را به آدميان انتقال داد. تصوير ايزد بانويي به نام سسهت (Seshat) نيز كه خداي سالنامه‌هاست، روي روايتي بازمانده از اين دوران ديده مي‌شود.
در يونان، در ميان خدايان اصلي المپ ايزدي موكل بر نگارش وجود ندارد اما در ميان گروه نه گانه ايزدبانوان مشهور به «موز»كه الهام‌بخش شعر و رقص و تاريخ و ... هستند، شايد بتوان كاليوپ را ايزد نگارش دانست كه هميشه لوح و قلمي در دست دارد.
چون فرهنگ يونان هم در آغاز متكي بر فرهنگ شفاهي بود و حتي تا سده هفتم پيش از ميلاد گفتار نقش اساسي داشت. كاربرد خط آرام آرام نفوذ كرد. با آنكه نخستين حروف الفباي يوناني نام خود را به كل الفباي جهان دادند، اما يونانيان خط را اختراع نكردند، از فنيقيان وام گرفتند و با وارد كردن حروف صدادار، خط را ترجمان گفتار ساختند.
نگارش نقش چنداني در اساطير هندي نيز ندارد چون «برهما» جهان را با گفتار مي‌آفريند. در سنت ودايي، برهمن نيست كه سخن مي‌گويد بلكه «ودا» است كه از زبان او شنيده مي‌شود. اگر وردهاي منتره (كلام مقدس) به بهترين صورت خوانده شود، اثر سحرآميزي پديد مي‌آورد.
در اين اساطير، كلام مقدس‌تر از آن است كه به قيد حروف درآيد. گفتار در سنت هندي به دم و به زندگي مربوط است در حالي‌كه نوشته به تن. با اين حال، ايزدبانو سرسوتي ايزدبانوي بلاغت و خردمندي و دانش است كه هم زبان و هم نگارش را بر انسان آشكار كرد.
اما در سنگ‌نوشته‌هاي اشوكا متعلق به قرن سوم پيش از ميلاد كه فرمانهاي مكتوب اند، نوعي گسست با تفكر پيشين ديده مي‌شود.
در ايران نيز به دليل تقدسي كه به گفتار مقدس (منثره) داده مي‌شود و به دليل اهميت فوق‌العاده ايزد مانثرسپند، ايزد موكل بر كلام مقدس، خط مقامي نمي‌يابد و قدرت آن هرگز همپاي نيروي جادويي سخن نمي‌شود. از اين رو، تمايل بيشتر به ادبيات شفاهي است.
در فرهنگ ايران، خط پديده‌اي ديوي است و هنري است كه تهمورث (ملقب به زيناوند به‌معني هوشيار) آگاهي آن را از ديواني كه به بند كشيده است، به دست مي‌آورد و در ازاي به دست آوردن اين علم آنان را رها مي‌كند: «نوشتن به خسرو بياموختند/ دلش را به دانش بيافروختند».
در اوستا هم صحبتي از خط نيست. در متن پهلوي مينوي خرد، تهمورث ديوان را اسير خود كرد و 7 نوع خط از آنان آموخت. بيشتر تواريخ اختراع خط را به تهمورث نسبت مي‌دهند اما در برخي روايات، به جمشيد و كيومرث و ضحاك نيز نسبت داده شده است.
به نظر ايران‌شناس دانماركي، آرتور كريستن‌سن، نام تهمورث ماخوذ از واژه رپه، نام‌نژاد سكايي است. به اين ترتيب، انتساب فن نويسندگي به تهمورث بايد از قدمت بيشتري برخوردار باشد. احتمالا" سكاييان در مهاجرتهاي خود به مردماني برخورد كردند و فن نويسندگي را از آنان آموختند و بعد در اساطير ايران، اين موضوع به ستيز تهمورث با ديوان نسبت داده شد.
شايد بتوان گفت دئوه‌ها نخست خدايان باستاني بودند، بعد تبديل به خدايان بيگانه و دشمن شدند و سرانجام در سلك نيروهاي اهريمني درآمدند. چون خط از خارج آورده شده بود.
با توجه به نظامهاي گوناگون خط به‌دست آوردن عدد 7 كار مشكلي نيست. بنابر سنتي كه به احتمال زياد به دوره ساساني بازمي‌گردد، زردشت اوستا را به 7 زبان آورده بود كه هر يك طبعا" خط خاص خود را داشتند و شايد همين روايت ريشه آن 7 نوع خطي باشد كه تهمورث از ديوان باز ستانده بود.

توضيح:
مقاله حاضر متن سخنراني دكتر ژاله آموزگار، اسطوره‌شناس و استاد دانشگاه تهران، است كه در همايش بين‌المللي «از لوح تا لوح» در تهران ايراد شد.

منبع : سایت خبرگزاری میراث فرهنگی