آرمینیوس وامبری یکی از با پشتکارترین جهانگردان و کاشفان مجارستانی بوده که در ۱۹ مارس ۱۸۳۲در یکی از دهکده های کرانه رود دانوب متولد شد و پس از ۸۲سال عمر در۱۵ سپتامبر ۱۹۱۳ در بوداپست بدرود حیات گفت. وامبری در بیست سالگی به استانبول سفر کرد و در آنجا به تدریس زبانهای خارجی پرداخت ضمناً نزدیک بیست زبان و لهجه شرقی آموخت که از جمله آنان ایغوری ، ازبکی ، جغتائی ، ترکی و ترکمنی بود. شش سال در اسلامبول ماند و در این مدت یک فرهنگ لغت ترکی به آلمانی و چند کتاب درباره زبان شناسی منتشر ساخت و داستانهای عامیانه را جمع کرد و انتشار داد و در کشور عثمانی به قدری محبوب شد که به او رشید افندی نام نهادند. وامبری علاقه شدیدی به جهانگردی در آسیای مرکزی داشت .از این رو در بیست وهفت سالگی سفر خود را آغاز کرد و بدین منظور کاروان دراویش زائر در راه مراجعت از مکه ملحق شد و به ترکمن صحرا ،خیوه ، بخارا ،سمرقند و هرات رفت و دوبراه به تهران آمد و از آنجا به اسلامبول برگشت و این سیاحت چند سال طول کشید و پس از مراجعه به لهستان در آنجا در سال 1865به عنوان پروفسور زبانهای شرقی در دانشگاه بوداپست به تدریس پرداخت. از آنجا که این جهانگرد مشهور به زبانهای فارسی ، عربی ، هندی ، پارسی قدیم ،تاتاری ،ترکی ، ترکستانی ، ترکمنی و ترکی عثمانی تسلط داشت با علمای مشرق زمین تماسهایی را برقرار کرد تا این که در سالهای بعد مشاور سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی گردید . وامبری در نتیجه فضائل علمی و ادبی و سیاحتهای پر ماجرایش در انگلستان مورد توجه شاهزاده ویلز و ادوارد پادشاه انگلستان واقع شد و نشان ویکتوریان به او تقدیم گردید.
سیاحتنامه درویشی دروغین /آرمینوس وامبری محمود مرادی گمش تپه : بی تردید یکی از جسورترین مردانی که از ممالک دور برای مطالعه در خصوص آداب و رسوم ترکمن ها حاضر به قبول سخت ترین شرایط روحی و جسمی شده است ، کسی جز آرمینیوس وامبری نمی باشد . او که در ادامه سفر خود در ایران و ترکستان در سالهای ۱۸۵۰ میلادی ( ۱۰۱۰ ه.ق ) خود را به سواحل جنوبی دریای خزر رسانده بود و به مدت سه هفته در كمش دپه به عنوان مهمان اقامت داشت در بازگشت به لندن کتابی را به نام سیاحتنامه درویشی دروغین به چاپ رساند كه از چند نظر در خور توجه می نمود یكی از این نظر كه با انتشار این كتاب ماهیت حقیقی شخصی كه در لباس و پوشش مبدل توانسته بود علیرغم ناملایمات و دلهره های موجود به دلیل قرار گرفتن در مكانی غریب و ناشناخته به ثبت و ضبط ذهنی مشاهدات خود بپردازدبر همگان آشكار گردید دوم اینكه امكان شناخت دقیق و بررسی بهتر مندرجات آن كتاب برای علاقمندان مناطق یاد شده در سفر نامه مذكور در سالهای بعدی ممكن گردید .در این راستا به دلیل اقامت طولانی در شهر كمش دپه مشاهدات و مستندات او دارای ارزش تاریخی می باشد كه در ادامه به صورت ریز به بررسی مشاهدات و نوشته های او خواهیم پرداخت . لیكن در گام اول بهتر است نگاهی به احوال و زندگی شخصی آرمینوس وامبری داشته باشیم تا او را بهتر بشناسیم.
آرمینوس وامبری یا درویش دروغین آرمینوس وامبری كیست؟ او در سال ۱۸۳۲ میلادی در شهر كوچكی به نام دوناسرداهلی در مجارستان به دنیا آمد چند بعد از تولدش ار نعمت داشتن پدر محروم گردید به طوریكه دوران كودكی او با تنگدستی سپری گشت ؛ لیكن چون از هوش و استعداد فراوانی برخوردار بود توانست در تلاش برای زندگی موفق باشد .وامبری به خاطر اشتیاق زاید الوصفی كه به مطالعه در علم زبانشناسی داشت دراین وادی گام گذاشت و توانایی خویش را با تسلط كامل به چند زبان رایج و زنده دنیا به دیگران نشان داد او با پشتكار و همت فراوان به شناخت انواع زبانهای اروپایی و آسیایی و ریشه یابی واژگان و لغات مصطلح در آنها پرداخت و به تاثیر شگرف ادبیات شرق و غرب در یكدیگربه خوبی واقف شد در سایه همین جدیت و كنكاش او به مرحله ای رسید كه در سن بیست سالگی چندین زبان مهم اروپایی را به خوبی در حد تدریس در دانشگاهها و مراكز علمی معتبر میدانست اما عشق به جهانگردی به خاطر یافتن وجوه مشترك بین زبان مادری و لهجه های ترك-تاتار و همچنین آشنایی با بلاد و ممالك دیگر سرنوشت او را به گونه دیگر رقم زد .او نخست چند سالی را با اقامت در قسطنطنیه و زندگی در میان خانواده های ترك به آموزش شیوه های زندگی آنان پرداخت و توانست در مدت كوتاهی چنان خود را با شرایط اجتماعی و رفتاری آنان عجین نماید كه تفاوت چندانی به چشم نیاید همین استعداد او در تغییر رفتار و گفتارش در قالب یك ترك حقیقی و به بیان واضحتر افندی بود كه كلید رهایی و نجات او در سرزمینی شد كه برای جهانگردان و محققینی چون او بكر و ناشناخته می نمود و مسلما هول انگیز ترین حوادث و پیشامدها را با خود به همراه داشت .اما شور مسافرت به سرزمینهای جدید با عقاید و باورهای متفاوت از زادگاهش و قرار گرفتن در ان محیطها در او ذره ای آرام نگرفت چرا كه تصمیم گرفت سفری به آسیای میانه نماید بدین منظور از راه استانبول به خوی ؛ تبریز؛زنجان؛قزوین و تهران امد وپس از اقامتی طولانی با لباس مبدل درویشی به قم؛كاشان؛اصفهان وشیراز مسافرت نمود سپس از سیر و سیاحت در مازندران و سواحل جنوبی دریای خزر ؛مشهد و هرات به آسیای میانه رفت ودر پایان سفر خویش در سال ۱۸۶۴ میلادی به شرح مشاهدات ویافته های خویش در طول اقامت در آسیای میانه پرداخت كه با استقبال مستشرقین ومحققین عرصه تاریخ همراه گردید ورود به كمش دپه یكصد و چهل و یک سال پیش درست در روز یكشنبه ۱۲ آوریل۱۸۶۳میلادی هنگام عصر كشتی كوچكی كه حامل زوار از مكه ومدینه برگشته به همراه مسافران دیگر بود در آخرین نقطه قابل كشتیرانی دریای خزر در كنار مكانی به نام كمش دپه لنگر انداخت كه در سه فرسخی مشرق جزیره ای به نام آشوراده قرار داشت .سه قایق كوچك از سوی ساحل به سوی این كشتی حركت كردند و مسافران آن را یكی پس از دیگری به مقصد رساندند .اما در میان این مسافران غریبه سفید پوستی قرار داشت كه سعی میكرد هویت واقعی خویش را در زیر لباس و پوشش مبدل درویشی پنهان نماید این شخص كسی نبود جز آرمینوس وامبری جهانگرد مجاری كه شوق آشنایی با فرهنگ مادی و معنوی اقوام موجود در آسیای میانه او را به این سو كشانده بود .حالا در مقابل چشمان او كمش دپه قرار داشت او بر فراز كشتی اولین مشاهدات خود را اینگونه بیان نموده است :< <در هر دو ساحل رودخانه اردوگاه گمش تپه ظاهر شد كه منظره آن مانند صدها كندوی عسل بود كه در فضای كوچكی دایره وار پشت سرهم قرار داده بودند >> دیری نمی گذرد که با انتشار خبر بازگشت زوار خانه خدا ، مردم به پیشواز وامبری و همراهانش می آیند و از آنان استقبال گرمی می نمایند كه موجب بهت و حیرت فراوان او می شود كه بعدها در لابلای یاداشتهای هر جا كه صحبت از مهمانوازی تركمنها می شود بی تردید بر این امر صحه می گذارد .خان جان ریس كمش دپه كسی بود كه به پیشواز او آمده بود و در نهایت محبت او را به اغوش كشیده بود و مكررا اسم او را بر زبان می آورد رشید افندی ؛ این نامی بود كه وامبری را در ادامه این راه پر خطر بیشتر یاری می داد.او خان جان را قبل از پیاده شدن در ساحل دیده بود چنانكه خود در این باره نوشته است :< <من او را پشت سر جمعیت بالای موج شكن دیدم كه ایستاده حاضر به اداء نماز عصر(عصر نمازی) بود .>>توصیف او از بزرگ كمش دپه به روشنی بیانگر تاثیر شخصیت خان جان براوست كه بعدها وامبری به این امرمعترف میشود: خان جان همینكه نمازش تمام شد از جا برخاست و من در مقابل خود مردی را دیدم با قد بلند كشیده كه چهل سال بیشتر نداشت .لباس او در منتهای سادگی بود و ریش بلند مواجش تا روی سینه میرسید>> خان جان كه از طایفه كلته بود همواره در طول اقامت وامبری در كمش دپه به انحاء مختلف سعی در تهیه اسباب راحتی او داشت چرا كه علاوه بر مقام مهمانی وامبری او را دوست وافندیی میدانست كه از سوی دولت عثمانی در حال ماموریت بود . لذا در طول حضور در كمش دپه به عنوان یك دوست از آزادی كامل برخودار بود .قصد اولیه وامبری اقامت كوتاه بود <این آزادی كاملی كه به ما داده شده بود عزیزترین آرزوهای مرا برمیاورد زیرا قصد داشتم در گمش تپه مدت كوتاهی بمانم و به مطالعه عادات اشخاص بپردازم و با لهجه آنها آشنایی بیدا كنم >> لیكن به دلایل مختلف كه بر ما پوشیده است این مدت به درازا كشید و او به مدت سه هفته۱ در میان تركمنان كمش دپه زیست و از نزدیك به مشاهده دقیق و ملموس واقعیتهای زندگی مردم این دیار پرداخت موقعیتی كه هیچ جهانگردی جز او هرگز به راحتی بدان دست نیافت.هر چند كه به نظر مرسد اوچندان هم از این امر راضی نبود: <سه هفته وقت ما در گمش تپه بر خلاف میل من سپری گشت تا خان جان مهمان نواز حاضر شد به فراهم كردن مقدمات حركت ما توجه كند >> <از آن بعد من من پیش از پیش عجله داشتم گمش تپه را ترك كنم .حقیقته هم در آنجا وقت عزیز ما بسیار تلف شده بود. <كررا بحاجی بلال التماس می كردم هر چه زودتر دور بشویم یا لاقل گمش تپه راترك كنیم >> اما با تمام نارضایتی و تشویشهایی كه وامبری به دلیل ترس از آشكار شدن هویت واقعیش توسط ماموران حكومتی مستقر در جزیره آشوراده از خود نشان میداد دست تقدیر باعث شد كه او مدت بیشتری در كمش دپه بماند هر چند در این بین مسافرتهای كوتاهی به بلاد اطراف این مكان نیز داشته است .عاقبت آرمینوس وامبری دریکی از روزهای سال ۱۸۶۸ میلادی پس از سه هفته اقامت در گمش دپه آنجا را ترك نمود خان جان و دوستان دیگرش نیز تا مسافتی او را بدرقه كرده بودند در حالیكه وامبری سخت تحت تاثیر این همه محبت ومهمان نوازی میزبانان تركمن خویش واقع شده بود . درآخرین لحظات اقامت خود در هنگام وداع چنین نوشته است: <راستش را بخواهید در موقع وداع آخرین هنگامی كه آغوش او را ترك گقتیم حقیقتا قلبم بشدت میطپید زیرا او را در خور هر گونه احترام می دانستم .بدون هیچ دلیل خاص و بدون اینكه قصد داشته باشد نه تنها من و پنج زوار دیگر را در خانه خود نگاهداشت بلكه هر نوع اطلاعاتی را كه لازم داشتم بنحو كامل به من داده بود .حتی امروز تاسف میخورم از اینكه نتوانستم چنانكه باید و شاید از او تشكر نمایم و بیشتر از این متاسفم كه مجبور شدم؛ نظر به اوضاع و احوال ؛دوستی مانند او را گول بزنم.>> ۱ـمدت اقامت وامبری در كتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی تركمن ها تالیف امین گلی دو هفته ذكر شده است كه به نظر میرسد با توجه به توانایی محقق فوق الذكر در حیطه مسایل مورد بحث تناقص حاصله به دلیل اشكالات چاپی باشد رجوع شود به ص ۲۰۲ آن كتاب اعتقادات و باورهای مذ هبی بی تردید یكی از اولین صحنه هایی كه وامبری در بدو ورود به كمش دپه با آن روبرو شد و در او نگرش و دید دیگری از مردمانی كه برای مدتیی میزبان او بوده اند ایجاد كرد بار معنوی داشت او و همرا هانش فارغ از تمام ذهنیتهای مثبت یا منفی خویش در باره این مردم در مقابل چشمان خود گروهی از آنان را مشاهده كردند كه در موج شكن مشغول اداء نماز عصر بوده اند .امری كه شاید در نگاه اول برای فردی كه خارچ از چهارچوب و اعتقادات دینی و مذهبی به این مسایل بادیدی سطحی می نگرد امری عجیب و شاید باور نكردنی نماید .لیكن او با نگاهی تیز بینانه تمام نكات را به خاطر می سپرد و هرلحظه كه بیشتر در اعتقادات و باورهای این قوم به ظاهر سركش در نگاه دیگران مینگریست جلوه ها و نمودهای بارزی از زیبایی مذهب و معنویت را در بین آنان می دید .هنگامی كه در لباس مبدل دارویش ازسفر خانه خدا برگشته به همراه همسفرانش قدم در این مكان نهاد خود را در كانون محبت و ارادت مردمان مشتاق و شیدایی دید كه از آن حاجیان مسرور از زیارت خانه خدا التماس دعای خیر داشته و خاك پای آنان را سرمه چشمان خویش قرار میدادند چنانكه تعجب و بهت شدید خود را از رویت این صحنه های غافلگیرانه ـاز دیدگاه خودش ـاینگونه بیان می كند: <تمام این جماعت جوانان وپیران ؛اعم از زن ومرد ؛فقیر و غنی؛آرزو داشتند با حاجی ها كه هنوز گرد وغبار مقدس مكه و مدینه از تنشان زایل نشده بود تماس بگیرند >> این احترامات وعلاقه ناشی از مذ هب چنان زیاد بود كه علیرغم تمام پنهانكاریها و سعی وافر وامبری جهت تطبیق با شرایط پیش آمده تا حدودی او را نیز خسته كرده بود چرا هر لحظه بر تعداد این افراد افزوده می شد و هدف مردم چیزی فراتر از ارضاء كنجكاوی پیش امده به دلیل حضور نا بهنگام چند غریبه در محل زندگیشان بود ؛همه آنان خواهان شركت در اجر و ثواب معنوی عمل زوار خانه خدا بودند زیرا آن را توشه و زاد راهی برای سفر آخرت خویش می دانستند و به ان افتخار می كردند: <این تظا هرات احترام آمیز كه از مذهب و مهمان نواری هر دو ریشه می گرفت؛داشت كم كم خسته كننده میشد و برای من كاملا كافی بنظر میرسید.>> وامبری با درك حضور رد پای مذهب در زوایای زندگانی این مردم و با نصیحتهای دلسوزانه حاجی بلال زایر تاتاركه از آغاز سفر به عنوان دوست ومحرم اسرار همراهش بود بر عزم اولیه خویش مبنی بر تظاهر بیشتر به اعمال مذهبی و پیش گرفتن سیر و سلوك درویشها پا فشاری نماید چنانكه روز دوم اقامت خویش مصر به انجام پیشنهاد خیر خواهانه درویش همسفرش می گردد: <همینكه مسافتی از چاتمه دور شده ایم مرا متوجه ساخت كه دیگر وقت آن رسیده است كه خلق و خوی افندی را مطلقا بدور اندازیم و فی الواقع روحاو جسما درویش بشوم.>> وامبری در سایه همین دلسوزیها و دور اندیشی حاجی بلال با ترك هر نوع رفتار كه موقعیت او را به خطر اندازد خود را یك درویش واقعی احساس می نماید او قیافه ای جدی به خود می گیرد و به شیوه درویش متناسب با شرایط پیش امده بر بالین بیماران حضور یافته و دم مقدس خویش را از آنها دریغ نمی نماید و پس از پایان ذكر و اوراد دست نیاز خود را به سوی حاضرین درازمینماید تا از آنان صدقه هایی هر چند كوچك برای امرار معاش دریافت نماید .این عمل موثر او را آسوده خاطر می سازد .واقعیت اینست كه افراد درویش اگر در قالب هیات و شكل ظاهری به آنان نگریسته شود و ارزشهای مادی نیز ملاك ارزش گذاری ما باشد جایگاه در خور توجهی را كسب نخواهد كرد چرا كه ارج و قرب این افراد در اذ هان مردم بدوی و علی الخصوص مردم تركمن كمش دپه به خاطر اتصال دراویش و مرشدان حقیقی به ذات باریتعالی است و همه این شور و هیجان قلبی مردم تنها به خاطر نزدیكی و قرب به ذات یگانه ای است كه آنان او راتنگری مینامندو…… آنچه در متن فوق آمده صفحاتی از کتاب در حال تدوین یکی از همشهریان ماست که امید است به زودی با نام < < غریبه ای در کمیش دپه >> در اختیار علاقه مندان قرار گیرد . در این نوشته سعی شده است با نگاهی تیز بینانه و توضیحی سه هفته اقامت وامبری در کمیش دپه به زیر ذره بین نقد برود .
* آثار وامبری ۱-مسافرتهایی در آسیای مرکزی ۱۸۶۴ ۲-درویش دروغین ۱۸۶۵ این کتاب به سیزده زبان ترجمه شده و آقای فتحعلی خواجه نوریان آن را از روی ترجمه فرانسویش به فارسی برگردانده و درسال ۱۳۴۳ انتشار یافت . این کتاب دارای تصاویر و مطالب بسیار جالب و آموزنده از اقوام آسیای مرکزی علی الخصوص ترکمنها می باشد ۳-سیاحتهای من و حوادث در ایران ،۱۸۶۷ ۴-تاریخ بخارا از قدیمترین ایان تا عصر حاضر ۱۸۷۲ ۵-مسافرت در آسیای وسطی از تهران به سوی بیابانهای ترکستان ،از سواحل خزر به سوی خیوه ، بخارا ، سمرقند ۱۸۶۵ ۶-فرهنگ اشتقاقی زبانهای ترکی و تاتاری ۱۸۷۸ ۷-فرهنگ جیبی آلمانی به ترکی ۱۸۵۸ ۸-اسلام در قرن نوزدهم ،یک مطالعه تاریخی از نظر تمدن و فرهنگ ۱۸۷۵ ۹-طرحی از آسیای وسطی ۱۸۶۸ ۱۰-آداب و رسوم در ممالک مشرق زمین ۱۸۷۶ ۱۱-زندگینامه آرمینیوس وامبری و حوادث آن ۱۹۱۴ ۱۲-سیاحتهای من و خاطراتم در ایران ۱۸۶۷ ۱۳-زبان ترکمنها ، مندرج در اساس فقه اللغه ۱۸۷۹ ۱۴-مسافرتهای درویش دروغین در آسیای وسطی
منبع:www.book20.mihanblog.com
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۰۴ ساعت 12:27 توسط محمد قجقی
|
وبلاگ رسمی بنیادمختومقلی فراغی
اسامی هیئت مؤسس به ترتیب الفبا 1- دکتر رحمت قاضیانی 2- محمد قجقی 3- مهندس عبدالمجید قزلجه 4- نورمحمد نمازی 5- عبدالرحیم نیازی ساعی