عنوانی بی‌ادعا که معنای پیام و نامه دارد نه واژة دهان‌پرکن، نصیحت‌مابانه و توقع‌آفرینِ «رشد» که هدایت معنی می‌شود و از حیث عنوانْ کتاب‌های درسی را تداعی می‌کند. به قول پیشینیان «واضح و مبرهن» است که اگر الفت با کاغذخوانی در بهار زندگی شروع شود، مشتاقانه تا میان‌سالی و کهن‌سالی تداوم می‌یابد. امروز اما شوربختانه می‌بینیم درس‌نامه‌های آموزشی زمینه‌ساز دل‌زدگی از کاغذ، کتاب‌گریزی و مجلّه‌بیزاری را فراهم آورده‌اند و دور نیست خواستاران کم‌سالِ رایانک و گوشی‌های هوشمند این دلبستگی را همچنان تا زمستان حیات حفظ کنند که در صورت وقوع چنین امری بی‌تردید آینده‌ای سطحی، مصیبت‌خیز و فاجعه‌آمیز رقم خواهد خورد. تصمیم‌سازان، تصمیم‌گیران و مجریان باید بدانند برنامه‌ریزی‌های اکنون گام‌به‌گام نهضت خواننده‌پروری را به بیننده‌سازی مبدل کرده است و تصویر دارد کلمه را به فنا می‌دهد. به همین دلیل، در دیار دفن تجربه‌ها ضرورت دارد با قلم‌اندازی، دیروز را به خدمت امروز و فردا در آورد. از پیشگامان سخن گفت و دربارة پیشتازان نوشت و پیشینه‌ها را فراروی کاربدستان قرار داد تا شاید به خود آیند و با مرور کارنامة حرفه‌ای بانیان در بعضی سیاست‌ها بازنگری کنند.

 یکی از کسانی که در تاریخ معاصر آداب خواننده‌پروری را تا حدودی می‌دانست و درک و دریافت به نسبت درستی از تربیت نونهالانه داشت، جعفر بدیعی بود. بدیعی، از پیشروان کودک‌نویسی و نوجوان‌نگاری به مفهوم امروزی محسوب می‌شود. در کتاب منتشر نشده‌ام با عنوان «فرهنگ ناموران مطبوعات ایران» ذیل نام او در حرف (ب) نوشته‌ام:

 «بدیعی، جعفر: 1294 ش، شیراز – 1380، تهران. سردبیر نشریه‌های بازی و کیهان بچه‌ها. مترجم، روزنامه‌نگار، نویسنده. فرزند نعیم، در شیراز و تهران تحصیل کرد. مدرک کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی را یکم اسفندماه 1325 از دانشسرای عالی (تهران) گرفت. 28 سال در وزارت فرهنگ/ آموزش و پرورش به تدریس و ادارة آموزشگاه‌ها اشتغال داشت. فعالیت‌های مطبوعاتی‌اش از سال 1319 در شیراز آغاز شد و مشق روزنامه‌نگاری را در زادگاهش آموخت. سال 1330 مجوز انتشار نشریة بازی را گرفت که به دلیل سرمایة اندک، نبود نیروی انسانی و ناسازگاری پخشگرها، سه شماره دوام آورد. در زمان اشتغال در سرویس شهرستان‌های روزنامة کیهان، گفت‌وگوی او با مصطفی مصباح‌زاده، مدیر وقت مؤسسة کیهان، به تولد کیهان بچه‌ها انجامید و اوّلین شمارة کیهان بچه‌ها را همراه با همکارانش 6 دی ماه 1335 منتشر کرد. 23 سال عُمر او با سکانداری کیهان بچه‌ها گذشت و سال 1358 به علت بیماری قلبی کناره گرفت. گیاهان عجیب و از زمین تا ستارگان از کتاب‌های اوست. وی پدر نعیم بدیعی مُدرس علوم ارتباطات است.»[i]

 تفصیل زندگی حرفه‌ای جعفر بدیعی اما این است که او به سبب آموزگاری به‌خصوص در روزگاری که مدیریت شماری از دبستان‌های تهران را عهده‌دار بود به ضرورت انتشار نشریه‌ای برای کودکان و نوجوانان پی بُرد و درخواست و مدارک خود را برای وزارت فرهنگ فرستاد. ادارة کل نگارش وزارت فرهنگ نیز در «تاریخ 23/6/1330» به «شمارة 7119/ 16875» و «شمارة ثبت دفتر 2151» مجوز نشریة بازی را از این قرار صادر کرد: «... به موجب قانون مطبوعات چاپ و انتشار روزنامه [هفته‌نامه/ مجلّة هفتگی] بازی که تعداد چاپ آن 5000 برگ در شهر تهران در چاپخانة شرکت سهامی چاپ با روش علمی – تربیتی به ترتیب هفتگی به چاپ می‌رسد به مدیریت و مسئولیت آقای جعفر بدیعی دارای شناسنامة شمارة 7315 صادر از شیراز مانعی ندارد. آقای جعفر بدیعی موظف است رعایت مقررات قوانین موضوعه را بنماید، در موقع تغییر تعداد چاپ و محل چاپ و نام چاپخانه و غیره ادارة کل نگارش را آگاه سازد. از طرف وزیر فرهنگ [امضا]». بدیعی، نشریة بازی را در 16 صفحه با قطع 5/24×5/17 با قیمت تک‌نسخه 3 ریال با محور داستان و سرگرمی منتشر کرد. اما بنا بر گفتة خودش «... مشکل بسیار بود. از نوشتن و آماده کردن تا نقاشی و چاپ و از همه مهم‌تر پخش و بازگشت سرمایه. گرفتاری به حدّی بود که منجر به تعطیل مجلّه گردید...»[ii].

 پس از تعطیل بازی، بدیعی به تلاش روزنامه‌نگارانه و مترجمانة خود ادامه داد و به دلیل اشتغال به تدریس در نیمة نخست روز، عصرها در سرویس/ گروه شهرستان‌های تحریریة روزنامة کیهان مشغول کار شد. اما دغدغة نشر مجلّه‌ای برای کودکان و نوجوانان او را رها نکرد. خودش به نگارندة این سطرها نوشت: «... در سال 1335 در یک روز گرم تابستان در جمع همکاران روزنامة کیهان، همان‌طور که در اوّلین شمارة مجلة کیهان بچه‌ها آمده، صحبت از سرگرمی برای بچه‌ها بود. من پیشنهاد یک مجلّه را دادم و گفتم یک مجلّة خوب برای بچه‌ها، هم سرگرم‌کننده است و هم برای آنان یک کمک‌درسی است... مدیر وقت مؤسسة کیهان [مصطفی مصباح‌زاده گفت:] ما یک چاپ رنگی مسطح تهیه کرده‌ایم که همین روزها می‌رسد و می‌توانیم آن را در اختیار شما بگذاریم. تهیة مقدمات کار هم به عهدة خود شما. حالا بروید و برای دو ماه، هشت شماره مجلّه فراهم کنید و نمونة آن‌ها را بیاورید تا آن‌وقت تصمیم بگیریم...»[iii]

 بدیعی، با اشاره به این‌که «ظرف چهار هفته مطلب تقریباً هشت شماره مجلّه آماده شد» و «ماکت مجلّه‌های نمونه بسته شد» از جلسه‌های پیش از انتشار با «استادان دانشگاه» سخن می‌گوید و یادآور می‌شود که «اولین شمارة کیهان بچه‌ها در روز پنجشنبه ششم دی ماه سال 1335 در تیراژ بیست هزار نسخه منتشر گردید و روز شنبة هفتة بعد همه را خریده بودند و حتی یک نسخه هم در بساط روزنامه‌فروش‌ها باقی نمانده بود. تا آن‌وقت تیراژ هیچ روزنامه و مجلّه‌ای به این اندازه نرسیده بود و ما مجبور شدیم که با شمارة سوم و چهارم ده هزار نسخه از شماره‌های اول و دوم چاپ کنیم تا بتوانیم پاسخگوی همة شهرستان‌ها باشیم. بهای هر نسخه کیهان بچه‌ها 5 ریال بود. تا اسفندماه، تیراژ کیهان بچه‌ها به پنجاه‌هزار نسخه رسید[...] همین‌طور که هفته‌به‌هفته تیراژ کیهان بچه‌ها بالا می‌رفت، مشکل‌های ما هم زیادتر می‌شد. نامه‌های بیشتر. تقاضای مجلّه‌های گذشته ما را مجبور کرد که دفتری جداگانه درست کنیم که پاسخگوی این نامه‌ها باشد»[iv]. جعفر بدیعی، دربارة ساختار تحریری کیهان بچه‌ها، خاطرنشان کرد که «نویسندگان و مترجمان ما اغلبِ ماه‌ها از بیست نفر تجاوز نمی‌کردند و اگر بخواهیم تعداد مجموع را بنویسیم از چهل نفر تجاوز نمی‌کند. نویسنده کم بود اما مترجمان زیاد بودند. زبان‌های انگلیسی، فرانسه، عربی و روسی. مطالب علمی را از زبان‌های انگلیسی و فرانسه خودم ترجمه می‌کردم. بعضی را نام می‌نوشتیم، بعضی را نمی‌نوشتیم. همة نوشته‌ها را آقای عباس یمینی‌شریف [یکم خرداد 1298 – 28 آذر 1368] که در این کار زحمت کشیده بودند و تخصص داشتند، ویرایش می‌کردند. ضمناً ایشان مدیرمسئولی مجلّه را هم داشتند...»[v].

با وجود صدور کارت مدیرمسئولی به نام عباس یمینی‌شریف، مجوز کیهان بچه‌ها کماکان به نام جعفر بدیعی بود:

«[نشان دولتی: تاج، خورشید و شیرِ شمشیر به دست]

وزارت کشور ادارة کل مطبوعات تاریخ 1/8/1340 شمارة 2033/19 ط پیوست [ندارد]

آقای جعفر بدیعی

برحسب درخواست شما و به موجب رأی مورخ 23/6/1340 کمیسیون مطبوعات چون واجد شرایط مقرر در مادة 3 لایحه قانونی مطبوعات مصوب مردادماه 1340 شناخته شده‌اید امتیاز مجلّة کیهان بچه‌ها به ترتیب هفتگی و با روش علمی – فنّی – ادبی در شهرستان تهران به نام شما تصویب می‌گردد و انتشار آن بلامانع خواهد بود. از طرف وزیر کشور [امضا]».

 روایت مصطفی مصباح زاده (27 آبان 1287، شیراز – 25 نوامبر 2006، آذر 1385، سن دیگو / کالیفرنیا آمریکا) از تولد و تداوم کیهان بچه‌ها چنین است:

 «... کیهان بچه‌ها، مجلّة هفتگی ویژة کودکان از انتشارات مؤسسة کیهان به سردبیری جعفر بدیعی، عباس یمینی‌شریف، و همکاری کوروس سرهنگ‌زاده، از سال 1335 خورشیدی [...] منتشر شد. دکتر صدرالدین الهی اولین و آخرین داستان کودکان خود را در کیهان بچه‌ها به تشویق بدیعی سردبیر نوشت قصه‌ای بود به نام پهلوان امید و آرزوی گمشده که به صورت [پیاپی] در بیش از ده شمارة کیهان بچه‌ها چاپ شد و [...] بدیعی سردبیر به نسبت قدوقوارة یک مجلّه که به آن قطع [رقعی] می‌گویند صفحه‌ای ده تومان به دکتر الهی حق‌التحریر می‌پرداخت. شش صفحه شصت تومان در هفته و دویست و چهل تومان در ماه. این پول برای صدرالدین الهی که در آن زمان از مجلّة سپیدوسیاه صفحه‌ای صد تومان می‌گرفت تا مطالب و گزارش و قصه‌های کوتاهش را بنویسد چندان دندان‌گیر نبود. اما برای الهی همچون دیگر نویسندگان و اهل‌قلم در نشریات کیهان نوشتن کمک به دوام حضور آن نشریه در عالم مطبوعات می‌کرد.

 کیهان بچه‌ها مال بچه‌ها بود و در آن نقاش بیشتر از نویسنده پول می‌گرفت. کیهان بچه‌ها یک نقاش شیرازی قُرقُرو داشت به اسم رضا مساح، که دائم قُر می‌زد و پشت جلد می‌کشید و تجزیة رنگ می‌داد و مشتری سیگار و چایی اتاق بغل‌دستی یعنی کیهان ورزشی بود. به قول صدرالدین الهی، توده‌ای خوبی بود و از آن سروته یک کرباس‌ها، عاشق فرار از ایران بعد از 28 مرداد بود و آخرسر هم گذاشت و رفت به آلمان و دیگر هیچ‌کس از او خبری ندارد. فرحناز پناهی نیز در کیهان بچه‌ها قصه‌های کودکانه می‌نوشت. حبیب چینی، مفسر اقتصادی هم زمانی تهیة بخشی از نقاشی‌های کیهان بچه‌ها را بر عهده داشت، همین‌طور همسر ژاپنی فریبرز مختاری، مدتی در کار تهیة روی جلد مجلّه بود و نقاشی‌های کیهان بچه‌ها را می‌کشید...»[vi].

 سرآخر، دفتر روزگار کیهان بچه‌های بدیعی در سال 1358 بسته شد. بدیعی در سال 1375 پایان کار خود را این‌گونه برایم فرستاد:

 «... حدود 18 سال پیش [1357] به بیماری قلبی مبتلا شدم و در منزل کار می‌کردم، در آخرین سال‌های همکاری با کیهان حتی جلسه‌های هیئت تحریریة مجلّه را در خانه تشکیل می‌دادم و توانستم تا بیست و سومین سال انتشار کیهان بچه‌ها [1358] دوام بیاورم اما دیگر قدرت انجام کار از من سلب شده بود و همان وقت به توصیة پزشکان فعالیت‌های مطبوعاتی خود را که معمولاً با دلهره همراه است، متوقف کردم»[vii]کیهان بچه‌ها، پس از یک دوره (1358 تا 1361 ش)، از سال 1361 تا سال 1392 به امیرحسین فردی (5 مهر 1328، قره‌تپه اردبیل – 5 اردیبهشت 1392، تهران) سپرده شد و پس از وی نیز دیگران سکاندار مجلّه شدند تا انتشارش استمرار یابد.


[i] . تمام منابع «فرهنگ ناموران مطبوعات ایران» را در پایان کتاب آورده‌ام. زندگی‌نامه‌های شماری از افراد نیز چون در هیچ منبعی وجود نداشت، یا کامل نبود، حضوری، تلفنی و مکاتبه‌ای از خود فرد گرفتم تا روایت اوّل‌شخص باشد. سرگذشت‌نامة جعفر بدیعی از آن جمله است.

[ii] . پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران، ش 1، (1376)، ص 179.

[iii] . همان‌جا.

[iv] . همان، ص 180.

[v] . همان، ص 181.

[vi] . کیهان از هیچ تا کهکشان: حکایت کیهان، خاطرات دکتر مصطفی مصباح‌زاده. تألیف منصوره پیرنیا، (مریلند: مهر ایران، 1388) ، ص 186.

[vii] . پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران، ص 182. بدیعی نکته‌ای دربارة نوسازی چاپخانة کیهان برای پاسخگویی به درخواست‌های روزافزون خوانندگان و خواهندگان کیهان بچه‌ها در آن روزگار دارد که دریغ است به آن اشاره نرود: «... وقتی چاپ افست خودکار چهاررنگ آمد تا اندازه‌ای صرفه در کاغذ و تعداد چاپ پیدا شد و اگر این چاپ نمی‌رسید تیراژ مجلّه نمی‌توانست با چاپ‌های مسطح به سیصد هزار برسد. با این ماشین بود که همة مجلّه یکباره چاپ می‌شد» (همان، ص 181).