بررسی های انجام شده توسط یونسکو حاکی ازاین است که حدود نیمی از زبان‌های دنیا در معرض نابودی قرار دارند و این در حالی است که مرگ هر زبان به معنای از دست رفتن مجموعه‌ای از فرهنگ، تاریخ و آداب گروهی از ساکنان کره زمین است.
در این بررسی آمده ،از حدود ۶ هزار زبانی که در جهان شناخته شده است، بیش از۳ هزار زبان در حال نابودی هستند. این زبان‌ها هم‌اکنون نیز توسط گروه‌های بسیار کوچکی به کار برده می‌شوند و تقریبا هیچ‌کدام شانسی برای بقا ندارند. ۹۶ درصد از زبان‌ها تنها در بین ۴ درصد از جمعیت جهان رواج دارند .
برای نمونه، در جزایر پاپوآ گینه نو واقع در اقیانوس آرام، بیش از ۸۰۰ زبان وجود دارد که بعضی از آنان متعلق به جمعیتی کمتر از ۲۰۰ نفر هستند واین در حالی است که تعداد کل ساکنان این جزایر به ۷ میلیون نفرهم نمی‌رسد.
کارشناسان سازمان یونسکومعتقدند،باید تلاش کرد تا زبان‌هایی که گسترش زیادی ندارند در کنار زبان‌های فراگیر شانس ادامه حیات داشته باشند.این در حالی است که چنین تلاشی با توجه به نقش زبان در شکل‌گیری شخصیت فردی و هویت فرهنگی قوم‌ها و ملیت‌ها، می‌تواند فرهنگ جهانی را شکوفاتر کند.
روز ۲۱ فوریه مصادف با (۲ اسفند ماه )از طرف سازمان یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شد. در سال ۱۹۹۹در کنفرانس عمومی یونسکو به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی یک روز به زبان مادری اختصاص یافت. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زبان مادری ، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبان‌ها اعلام کرد.
هر ساله این مراسم به ‌صورت رسمی در مقر یونسکو در شهر پاریس و با سمیناری آغاز می‌شود که در آن شرکت‌کنندگان از سراسر دنیا، برنامه‌های منطقه‌ای و ملی خود را برای حفظ تنوع زبانی اعلام می‌کنند.

تاریخچه زبان مادری
دلیل نامگذاری روز جهانی زبان مادری از زمانی آغاز شد که در سال ۱۹۵۲ دانشجویان دانشگاه‌های مختلف شهر داکا پایتخت امروزی کشور بنگلادش که در آن زمان پاکستان شرقی نامیده می‌شد و هنوز مستقل نشده بود، جهت ملی کردن زبان بنگالی به عنوان دومین زبان پاکستان (در کنار زبان اردو) تظاهرات مسالمت آمیزی در این شهر براه انداختند. به دنبال این حرکت دانشجویان، پلیس به آنان تیراندازی کرده وعده‌ای از آنان را کشتند .
بعد از استقلال بنگلادش از پاکستان و به درخواست این کشور، برای اولین بار سازمان یونسکو در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریه را روز جهانی زبان مادری نامید .

اهمیت زبان و گویش ها
دکترامیلیا نرسیسیانس – دانشیارگروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران درمورد زبان مادری به گزارشگر روزنامه اطلاعات
می گوید : زبان یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی است و به کارگیری آن یکی از ویژگی های انسان اجتماعی است و این در حالی است که کارکرد زبان در برقراری روابط اجتماعی بازتابی از این واقعیت است که بین زبان و جامعه همبستگی نزدیکی وجود دارد.
وی با بیان این مطلب که زبان‌ها و گویش‌ها ثروت ملی یک کشور هستند
می افزاید : بر اساس این تلقی، تنوع زبانی نه تنها عامل منفی در حفظ وحدت ملی نیست، بلکه مانند تنوع زیستی یک شرط مهم رهایی از تحجر، و تضمین انعطاف‌پذیری است. احترام متقابل به ارزش‌های گروهی ، قومی و استفاده متقابل از دستاوردهای تاریخی ،
فرهنگی می‌تواند هم عامل حفظ وحدت و هم عامل تسهیل تطابق و تکامل ملی و فرهنگی باشد.
امروزه ازدواج مختلف تعریف زبان مادری را متفاوت کرده است به طوری که ما امروزه با انواع و اقسام دو زبانگی و چند زبانگی روبرو هستیم. یکی از زبان هایی که کودک می آموزد را می توانیم زبان مادری بنامیم که لزوما این زبان ممکن است زبان مادر نباشد وزبان پدری باشدکه کودک برای اولین بارآن را می آموزد و حتی ممکن است در بعضی از خانواده ها زبان پرستارباشد وچون کودک زبان را از مادر فرا نگرفته است. پس بهتر است بگوییم زبان اولی که کودک یاد می گیرد زبان مادری است و باید تعریف زبان مادری را عوض کنیم .

دوگانگی اجتماعی زبان 
دکترنرسیسیانس با بیان این مطلب که زبان مادری زبانی است که کودک در خانه فرا می گیرد اما چون در جامعه از آن زبان استفاده نمی کند ممکن است در جامعه برایش مسائل و مشکلاتی شناختی پیش بیاورد می گوید : کودک شناخت کافی از زبان مادری که با آن تکلم می‌کند ندارد و وقتی وارد جامعه می شود با زبان دیگری روبرومی شود که این مساله باعث سرخوردگی در کودک وایجاد شوک فرهنگی می شود. به عنوان مثال کودکی که در خانه زبان بلوچی یاد گرفته ولی در جامعه باید به زبان فارسی صحبت می کند دچار مشکلات زیادی می‌شود که در زبان شناسی اجتماعی از آن به عنوان دوگانگی اجتماعی زبان یاد می شود.
یا کودکی که فارسی یزدی را درمحیط خانواده یاد گرفته است. وقتی وارد مدرسه در تهران می شود مسئولان مدرسه از او این توقع را دارند که به زبان فارسی استاندارد تهرانی صحبت کند و این مساله در کودک باعث شوک فرهنگی می شود.
چندی قبل تحقیقاتی درمورد چند گانگی زبانی در استان های دو زبانه کشورداشتیم که نتایج بررسی ها نشان داد کودکانی که دراین استان های دوزبانه تحصیل می کنند معمولا در درس دیکته ضعیف هستند و افت تحصیلی دارند.
اگر ما به عنوان یک برنامه ریز اجتماعی بخواهیم کار مثبتی برای این کودکان دو زبانه انجام دهیم تا نیروی انسانی لایقی را برای جامعه پرورش دهیم باید شرایط این کودکان را هم در نظر بگیریم .
معمولا بهترین سن یادگیری زبان درسنین ۳ تا ۱۱ سالگی است ومتاسفانه اکثر کودکان ما به علت دو زبانگی زبان در دوران ابتدایی دچار سرخوردگی می شوند و علایق خودشان را نسبت به درس از دست می دهند و در مسیر درس خواندن قرار نمی گیرند. بعضی از خانواده ها می توانند این خسارات را جبران کنند اما بعضی دیگر نمی توانند و اینجا است که نقش آموزش و پرورش پررنگ می شود.
این دانشیارگروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران می افزاید: انسان هایی که یک زبان بلد هستند از نقطه نظر زبان شناختی که شامل صرف و نحو وشناخت واژگان است قوی هستند که این مساله به تکانش های فرهنگی شان
بر می گردد و توانش های شناختی شان در واقع همان ارتباطی که در صحبت های روز مره شان دارند. کودکان خیلی خوب زبان را یاد می گیرند و می توانند گلیم خودشان را از آب بکشند و معلم ها گول می خورند و فکر می کنند وقتی یک بچه تا این حد سلیس و خوب حرف می زند از عهده توانش های دیگر هم بر می آید. در حالیکه این مساله بحرانی را در آموزش کودک بوجود می آورد. کودک با زبانی روان صحبت می کند ولی در کلاس معانی را متوجه نمی شود و اینجا است که مشکل اساسی ایجاد می شود کسی زباندان است که توانش های لازم را داشته باشد .

اهمیت جایگاه زبان مادری
دکتر محمد سالارکسرایی – جامعه شناس
هم در مورد زبان مادری به گزارشگر روز‌نامه اطلاعات می‌گوید‌: در سال‌های اخیر صاحب نظران در جهان توجه وی‍ژه ای به زبان مادری داشته اند ودر مورد اهمیت جایگاه آن بررسی های زیادی انجام داده اند .
زبان به طور کلی در حوزه جامعه شناسی و انسان شناسی به عنوان یک دانش فرا رشته ای ‌به بحث گفتمانی و روانشناسی مربوط می شود اینکه زبان چه نقشی در برساختن روابط انسان و جهان اجتماعی ما دارد وچگونه زبان جهان اجتماعی را برای ما معنا می کند. در بحث های روانشناسی هم زبان از اهمیت خاصی برخورداراست به طوری که خواب را هم تحت تاثیرقرارمی دهد تحقیقات انجام شده حاکی از این است که بیشتردو زبان ها
خواب هایی را که می بینندغالبا به زبان مادری است. به طوری که اگر زبان مادری کسی ترکی یا کردی باشد ولی بعدها در یک جامعه فارس یا انگلیس زندگی کند و مجبور شود کل زندگیش را به زبان دوم حرف بزند. غالبا رویاهایش به زبان مادری است.
وی با بیان این مطلب که درجهان کنونی چند فرهنگی و تنوعات فرهنگی از اهمیت زیادی برخورداراست می گوید : از نیمه دوم قرن بیستم نهضتی علیه یکسان سازی فرهنگی در جهان شروع شده است واین در حالی است که یکسان سازی فرهنگی در زمان رضاشاه در مدارس ما با جریمه کردن دانش آموزانی که به زبان مادری صحبت می کردند آغاز شده و تاکنون هم ادامه دارد. به عنوان مثال ،اگر دانش آموزی که ساکن شهرهای ترک زبان بود در کلاس درس به زبان ترکی صحبت می کرد جریمه می شد وجریمه را هم باید نقدا پرداخت می کرد ومسخره کردن کسانی که به زبان مادری ولهجه خاص صحبت می کردند از آن همان زمان آغاز شد .

مدرنتیه و یکسان سازی
دکتر کسرایی می افزاید :این کارها برگرفته از روح مدنیته بود زیرا که مدرنیته بر پایه یکسان سازی است از اینرو در آن زمان سعی می کردندهمه لباس یکسان بپوشند و متحد شکل باشند. یونیفورمیزه کردن در واقع روح مدرنیته است که می خواهد همه به یک شکل واحد در بیایند. البته این مساله هنوز در جامعه ما از بین نرفته است و ما همچنان تلاش می کنیم که متحد الشکل شویم. حتی در دولت قبلی هم طرحی ارائه شده بود که همه دانشجویان دانشگاه تهران فرم لباس یکسانی داشته باشندکه محقق نشد.
واقعیت این است که متحد الشکل شدن خلاف روند جهان امروزی است و اعتراض علیه مدرنیته به گسترش چند فرهنگ گرایی می انجامد. ازاینرو زبان ها و اشکال مختلف فرهنگی منتج شده از مدرنتیه مشکلات زیادی را از نظر روحی و فرهنگی برای انسان بوجود می آورد.
این دانشیار دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش که این یکسان سازی امروزه هم وجود دارد می افزاید : بله ،در ایران یکسان سازی
همچنان انجام می شود. بر اساس قانون اساسی اقوام ساکن در ایران اجازه ندارند به زبان مادری صحبت کنند. در حالی که باید به آنان این اجازه داده شود که زبان مادریشان را در کنار زبان رایج در کشوریاد بگیرند متاسفانه هنوز به این قاعده تن نداده ایم. روح یکسان سازی مدرنیته و یکسان کردن همه جامعه به علت عدم توجه به تنوع های فرهنگی است که متاسفانه هنوز هم این رفتار ادامه دارد و تبدیل به یک فرهنگ شده است و فرهنگ سازی یک نوع زبان و لهجه است و زبان رایج در کشور هم زبان فارسی است.
هژمونی (سلطه )زبان فارسی و لهجه تهرانی باعث شده است که اگرکسی به لهجه ای بجز فارسی صحبت کند مورد تمسخردیگران واقع می شود ازاینرو مردم شهرهای دیگر سعی می کنند بدون لهجه حرف بزنند. به عنوان مثال فردی که ترک یا عرب است ولی وقتی می خواهد فارسی صحبت کند سعی می کند به لهجه تهرانی صحبت کند و این سلطه به گونه ای است که فرد خودش بدون هیچ گونه اجباری این کار را انجام می دهد. این کار باعث می شود که در کشور تنوع لهجه های مختلف را از دست بدهیم .
وی در پاسخ به این پرسش که کشورهای پیشرفته چگونه توانسته اند تنوع زبانی و قومی شان را حفظ کنند خاطر نشان می کند : کشورهلند هر ساله میلیون ها دلار خرج می کند تا جلوی ازبین رفتن زبان ، آیین ، رقص و سایر وجوه فرهنگی اقوامش را بگیرد.تا بتواند تنوع فرهنگی را حفظ کند و جلوی از بین رفتن نمادهای فرهنگی و مولفه های
فرهنگی گذشته را بگیرد. سال ها پیش کارتحقیقی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد سیاست گذاری فرهنگی انجام دادم و یکسری از سیاست های فرهنگی کشورها را گرد آوری و به صورت کتاب های کوچکی در آوردم تا مورد استفاده قرار بگیرد. بدبختانه در طی این سال ها تلاش کرده ایم که گذشته فرهنگی را نادیده بگیریم واین نادیده گرفتن بسیار گسترده بوده است به طوری که امروزه سلطه زبان فارسی به لهجه تهرانی را در کشور داریم.
هنوز هم به ندرت در مورد یک تهرانی جوک ساخته می شود و بیشتر جوک ها در مورد اقوام دیگر است از ترک ،گیلک ولرگرفته تا کرد،بلوچ ،عرب ،تالشی و…..که هر کدامشان به نوعی تحقیر می شوند و این در حالی است که این جوک ها به دلیل سلطه زبان و فرهنگ غالب است. که سعی درتحقیرسایراقوام را دارد.
متاسفانه امروزه شرایط طوری شده است که گاهی وقت ها اقوام خودشان هم برای خودشان جوک می سازند. این در حالی است که سیاست گذاری دولت ها باید به سمتی برود که تنوعات فرهنگی و بالاخص تنوع زبانی را به عنوان سرمایه بپذیرند زیرا که این سرمایه ها می توانند پتانسیل های بسیار قدرتمند و نیرو مندی برای برای جامعه باشند.
بیتا مهدوی