ملا نفس كه در ادبيات تركمن با عنوان «سلطان سرزمين عشق» شهرت يافته، در اوايل قرن 19 ميلادي در ميان تركمنهاي تكه ( از طايفه وكيل و تيره يازي) در حوالي شهر سرخس به دنيا آمد. درباره سال ولادت و حتي زادگاه وي اختلاف نظر بسيار است.


پدرش قاديربردي، ملّايي مكتب خوانده بود. ملانفس نيز در مكتب‌خانه محلّي سواد آموخت و با تشويق پدر در مدارس مرو و سپس بخارا تحصيلات خود را ادامه داد..
مطالعات ملانفس در ادبيات تركي، باعث انس و آشنايي وي با آثار نوايي، فضولي و صيّادي گرديد. همچنين تحصيل در شهر بخارا وي را با ادبيات درخشان زبان فارسي و بويژه سروده‌هاي اميرخسرو دهلوي، مولوي و حافظ آشنا ساخت.
مطابق يك روايت مردمي، ملانفس پس از بازگشت از بخارا و آغاز دوره جواني، دل در گرو عشق دختري به نام «گلستان» نام مي‌بندد؛ امّا موفق به وصال وي نمي‌گردد. زيرا پدر دختر چشم طمع به ثروت مردي تاجرپيشه از اهالي «چاشغين» مي‌دوزد و محبوبه شاعر را به عنوان همسر دوم به عقد مرد تاجر در مي‌آورد.
Open in new windowواقعه فوق دستمايه سرودن اشعاري چون «بأري گل»، «ايستأپ كي گؤزل ياري»، «شيرمايي داراق»، «زاري بيلن»، «اويان» و ... در موضوع تغزل بوده، كه برخي از آنها در متن داستان «زهره و طاهر» ملانفس وارد شده‌اند.
البته نمي‌توان درباره صحت و سقم اين روايت مردمي نظري قطعي ارائه داد، ليكن برخي از اشعار ملانفس چنان تأثيرگذارند كه انسان بي‌اختيار چنين مي‌انديشد كه اين سروده‌ها مطمئناً از تجربياتي عيني در زندگي شاعر الهام گرفته‌اند.
تا جايي كه مي‌دانيم، ملانفس با دختري به نام «بوستان‌تاج» ازدواج كرده، صاحب دو پسر به نامهاي محمدرحيم و رسول مي‌گردد.
ملانفس اشعاري در مضامين وعظ و نصايح، ستايش سرداران و دفاع از ايل و غالباً تغزل و عشق مجازي سروده كه به صورتي پراكنده در ديوان وي گردآوري شده‌اند. علاوه بر اين، وي بازنوشته موفقي از داستان «زهره و طاهر» را نيز به رشته تحرير در آورده است.
Open in new windowزبان وي تركمني نسبتاً خالصي است كه به تدريج از زبان ادبي رايج در ماوراءالنهر فاصله گرفته است. ملانفس را مي‌توان ادامه‌دهنده راه فراغي در راستاي بسط و گسترش زبان ملّي تركمني و استقلال ادبي آن از زبان تركي جغتايي دانست. وي به استادان سلف احترام و اعتقادي كامل داشته است. «كمينه» را ستوده و درباره شعر «زولفينگ» (زلفت) وي چنين اظهار نظر كرده است: «كمينه ديگر سخني براي تعريف زلف يار باقي نگذاشته!» همچنين
از فراغي به عنوان «شير گوكلان» ياد مي‌نمايد.
دوران حيات ملانفس با مقاطعي سخت و بحراني از تاريخ تركمن مصادف بود. منازعات دائمي ميان تركمنها، خانات خيوه و واليان قاجاري خراسان ثبات و آرامش اين نواحي را بر هم زده بود. در چنين بحبوحه‌اي شاعر نازك‌انديش تركمن ديگر نمي‌توانست تنها به سخن‌پردازي صرف اكتفا نمايد، وي پابه‌پاي مردان جنگجوي ديگر به دفاع از ايل و سرزمين خويش پرداخت و با دست و زبان، سرداران تركمن را در راه پايداري ياري رسانيد.
ملانفس در جريان جنگ مرو كه بزرگترين واقعه تاريخ تركمن در سده نوزدهم ميلادي است، فعالانه شركت داشت و پس از كسب پيروزي، اشعاري در ستايش خانها و سرداران بزرگ تركمن: قره اوغلان، قاجار باي، عوض‌مراد و ... سروده است.
ملانفس پس از آن نيز در عمليات مقابله با قشون «حمزه ميرزا» (والي خراسان از سوي ناصرالدين شاه قاجار) كه استيلاي بر شهر مرو را در سر مي‌پروراند، به نبرد پرداخته، به سختي مجروح شد و چندي بعد در سال 1862 ميلادي برابر با سال 1241 شمسي (و يا ديرتر) چشم از جهان فروبست. پيكر وي را در آرامگاه «خوجه عبدالله بابا» در حوالي مرو به خاك سپردند.
آثار برجاي مانده ملانفس
الف: مجموعه اشعار
شاعر از همان آغاز دوران جواني، با سروده‌هاي تغزلي خويش در ميان مردم شهرت يافته است؛ تا جايي كه او را «سلطان سرزمين عشق» (عشق ملكي‌نينگ شاسي) مي‌دانند. در ميان سروده‌هاي وي اشعار غنايي در درجه اول اهميت قرار دارند.
ملانفس اشعار خود را در اوزان هجايي و ندرتاً عروضي و قوالب مسمط تركي و غزل به نظم در آورده است. سروده‌هاي وي در قالب نسخه‌هاي پراكنده دستنويس و نيز اجراي آوازي بخشي‌هاي تركمن حفظ گرديده‌اند. اين اشعار پراكنده نخست توسط احمد گرگانلي (فرزند رجب آخوند صيادي) گردآوري شده و به چاپ رسيد.
در سال 1962 ميلادي به مناسبت 150مين سالگرد تولد شاعر، مجموعه اشعار وي كه از 74 قطعه و 1100 بيت عبارت يافته بود، در شهر عشق آباد به زيور طبع آراسته شد. اين طبع كه به همّت امان ككيل انجام پذيرفته بود، چندين بار در تركمنستان و ايران با حروف كريل و عربي تجديد چاپ گرديده است.
Open in new window

ب: داستان زهره و طاهر
زهره و طاهر داستاني است افسانه‌اي كه در ميان غالب ملل ترك‌زبان به صورتهاي مختلف از ديرباز رواج داشته است. برخي از شاعران مقدم بر ملانفس، كتابت و بازنويسي آن را وجهه همت خود قرار داده‌اند. منظومه «زهره و طاهر» سيدمحمد صيادي (قرن 19-18م) كه به تركي جغتايي و در وزن عروضي هزج سروده شده، احتمالاً نخستين نمونه مكتوب موجود از اين داستان را به دست مي‌دهد.
پس از صيادي، شاعر ديگر تركمن بنده مراد خوارزمي داستان «زهره و طاهر» را به صورت نثر و نظم تركمني به رشته تحرير درآورد.
ملانفس نيز به واسطه علاقه وافري كه به موضوع عشق و تغزل داشت، با استفاده از دو منبع مذكور، به بازآفريني مجدد آن پرداخت. اثر ملا نفس چنان با اقبال مردمي مواجه شد كه آثار صيادي و خوارزمي را از نمود انداخت و در غبار فراموشي پنهان ساخت.
شخصيت زهره و طاهر در ادبيات تركمن همانند ليلي و مجنون در ادب فارسي است. اين داستان علاوه بر قسمتهاي نثر، داراي 114 قطعه شعر (بالغ بر 1300 بيت) بوده و در ايران و تركمنستان بارها به طبع رسيده و از روي آن اپرا، نمايش و فيلم ساخته‌اند.

چكيده داستان زهره و طاهر
پادشاه و وزيري چنين عهد مي‌بندند كه اگر صاحب فرزنداني شدند، آن دو را به عقد يكديگر در آورند. از قضا پادشاه صاحب دختري به نام «زهره» و وزير صاحب پسري «طاهر» نام مي‌گردد. پدر طاهر وفات مي‌يابد.
زهره و طاهر در مكتب‌خانه دل به يكديگر مي‌بازند؛ امّا پادشاه عهد خود را زير پا مي‌گذارد و طاهر را در صندوقي نهاده، به آبهاي خروشان رود مي‌سپارد. طاهر سرانجام سر از بغداد در مي‌آورد و در آنجا به عشق «ماهم» دختر پادشاه آن سرزمين گرفتار مي‌شود.
طاهر پس از هفت سال به تاتار كه مسكن زهره است باز مي‌گردد، امّا پادشاه فرمان دستگيري و قتل او را صادر مي‌كند. زهره نيز بر روي مزار طاهر، خود را از قيد حيات رهايي مي‌بخشد. «قره باتير» رقيب طاهر نيز در اين راه، خود را قرباني مي‌كند.
قره باتير را در ميان قبور زهره و طاهر به خاك مي‌سپارند. زهره در عالم خواب و رؤيا از پدر گلايه مي‌كند كه: «با تدفين قره باتير در ميان ما، حتي پس از مرگ نيز مانع وصال ما شده‌اي!»
از سوي ديگر ماهم نيز با اطلاع از اين وقايع، به سرزمين تاتار لشكركشي مي‌كند و پدر زهره را از تخت به زير مي‌آورد. توسط نيروهاي غيبي و امر خداوندي، زهره و طاهر دوباره جان مي يابند و طاهر به وصال هر دو يار خود نائل مي‌شود.
غلبه عشق بر جور و ستم و محدويتهاي ديگر، موضوع اصلي اين داستان را تشكيل مي‌دهد.
***
ليـلي دييپ مجنون چؤل‌لـري گـزدي
شيرين دييپ فرهاد داغـلاري قـازدي
زهـره‌جان طاهـردان اميـدين اوزدي
ورقه گلشــاسيـندان آيـريلمادي‌مي؟
مختومقلي فراغي
نمونه اشعار
زاري بيلن
طوطي تكلّم بير پري
سؤزلأر شكرزاري(1) بيلن
شونگقار(2) قوشوم بند ايله‌ميش
هر زلفي‌نينگ تاري بيلن
گؤرونسه يارينگ گل يوزي
اولتورسا(3) گيجه _ گونديزي
يار گلسه تنها بير اؤزي
گلمه‌سه اغياري بيلن
مشكين ساچين ايلأپ دوگون
حاليم‌ني ايلأپدير زبون
راضي من اؤلدورسه بوگون
قوينونداقي(4) ناري بيلن
به به عجايب سيم تن(5)
اول‌دور مني مجنون ادن
آقليقدا بحث ايلأر بدن
قيرق چلّه‌نينگ قاري بيلن
هر كيم اؤزون رام ايله‌يير
صبحين آنينگ شام ايله‌يير
كافرني اسلام ايله‌يير(6)
اظهار گفتاري بيلن
گاهي نهال دك چيرماشيپ
كا اؤپوشيپ(7)، كأ قوچوشيپ(8)
ملانفس ديير يانتاشيپ(9)
اولتورسا اؤز ياري بيلن
آرزو ايلأر
كؤنگلوم قوشي قانات باغلاپ
اوچسام دييپ آرزو ايلأر
طلّا كأسأ قويوپ شراب
ايچسم دييپ آرزو ايلأر
بلبل كؤنگلي خوش گولوندن
جومارت(10) كونگلي چاغ ديليندن
نأزلي يارينگ اول بيليندن
قوچسام دييپ آرزو ايلأر
جنگ ايله‌سنگ ياغار گولّه
آجالا آشيرار پلّه
خزينه‌دان آليپ طلّا
قاچسام دييپ آرزو ايلأر
قالار قيزلار كؤنگول چاغلاپ
مدام آغلار يورك داغلاپ
دألي گؤنكول قانات باغلاپ
اوچسام دييپ آرزو ايلأر
موندان بارسام هندستانا
گؤزوم توتسام داغستانا
شهر بولغار، رومستانا
آشسام دييپ آرزو ايلأر
من مونسم مجنون داغينا
گيرسم ارم‌نينگ باغينا
نأزلي يارينگ قوجاغينا
دوشسم دييپ آرزو ايلأر
جوشسام دوست‌لار من عمّان دك
دنياني توتسام دومان دك
نفس ديير اول تابان دك
ياشسام دييپ آرزو ايلأر
باشيما
ياتيرديم باغ ايچره كؤنگلوم‌ني تاسلاپ(11)
بير بلبل آيلاندي قوندي باشيما
شول زماندا يار جمالين هوسلأپ
قالقماقچي(12) من، دوزاق قوردي داشيما
قالديم تيرسگيمه، توتدوم تاريني
دوشدوش(13) كيبي دارتيپ آلديم باريني
بير قاراقوش(14) اشديپ منينگ زاريمي
هوالانار قونسام دييپ لأشيمه!
قالديم توصيف اديپ يارينگ فراغين
آوازيندان ايرار(15) گولونگ ياپراغين
اِماي بيلن(16) آچيپ قيلان دوزاغيم
بير آخ اوروپ گلديم سونگرا هوشوما
نفس ديير بندي‌ليگينگ علاجين
يار گؤركزيپ قاچدي زلفي‌نينگ اوجون
اول‌دور اؤيدوپ(17) توتدوم سروي آغاجين
حيران بولدوم اؤزوم قيلان ايشيمه!

قاجار باي
صفتينگ يازار من اولوغ(18) ايل‌لرده
سن سن ييگيت‌لرينگ خاني قاجار باي
سير ادر سن صحرالاردا چؤل‌لرده
دنيانينگ زينتي شاني قاجار باي
قيشلاقدان يازلاغا(19) قونوپ گؤچرسن
شِكِرلر اييرسن، شربت ايچرسن
ميهمان گلسه ناز و نعمت ساچارسن
صرف ايله‌ييپ گنج و كاني قاجار باي
اسباب سنده ياراغ سنده آت سنده
اولوغ همّت سنده، اولوغ آد سنده
سؤيسنگ اوغول، قوچسانگ پريزاد سنده
غنيمت بيل بو دوراني قاجار باي
ايامينگدا ساقي‌لارينگ شاهي سن
حقينگ سؤور(20) قولي، نظرگاهي سن
كافر مسلمانينگ گذرگاهي سن
ختم قيل(21) سن بو احساني قاجار باي
ميهمان گلسه قوللوق ايلأپ جان بيلن
آخرين قازاندينگ چوخ احسان بيلن
نر(22) گؤترمز دولي دسترخان(23) بيلن
عالمه صرف اتدينگ ناني قاجار باي
مجلس ايلأپ گونده صحبت ساز بيلن
بزم قوروپ، عمر سوره‌ر ياز بيلن
تازه تر جوان‌لار، نوچه قيز بيلن
سورگول بأش گون، اؤتر فاني قاجار باي
دنيا مالين بير احسانا ساتار سن
ايكي دنيا مقصدينگا يتر سن
علي، حاتم اؤتدي سن هم اؤتر سن
كيم توتوپدير بو دنياني قاجار باي؟!
نفس ديير سؤزله‌سم وصفينگا يتمز
سؤزلمه‌سم سؤزوم يوره‌كده ياتماز
ايلده ييگيت كؤپدور اؤزونگدن اؤتمز
دانالارينگ چوخ دستاني قاجار باي


گولدن اويالار
داغ باشيندا آقجا بولوت آيلانيپ
يره دوشسم ديير گولدن اويالار(24)
جماليندان آيدان گوندن سايلانيپ
نوروم ساچسام ديير ايلدن اويالار
ايل‌لر داشا چيقدي يوزون گؤرسم دييپ
كوپ‌لر توقوشدي‌لار(25) جانيم برسم دييپ
من پاخير آغلاديم قوينا(26) گيرسم دييپ
دييدي‌لر اوزاتسانگ قولدان اويالار!
ال گؤتريپ هر يان بؤكوپ بارايشي
ايشيگه ياپلانيپ قاراپ دورايشي
شانه آليپ سياه زلفين دارايشي
سنبل‌دير ايله‌سنگ گولدن اويالار
گؤزلرين گولدوريپ گلسه يانيما
عنبرلار ساچار من زردن دونوما
رومستان محتاج‌دير اشتسه آدينا
بو يان گچه _ بيلمز، سيلدن اويالار
آل يانگاغا بيرجه چيبين قونوپدير
باسان ايزي قيزيل نارا دؤنوپدير
كؤپ حيران من يوره‌ك باغريم يانيپدير
اود اثر ايله‌سم، كولدن اويالار
ياد ايله‌سم شو دنيانينگ گچيشين
قولومدان اوچورديم اول دولت قوشون
كوثره يوويپدير يار سياه ساچين
آغيز ديين اتمز، ديلدن اويالار
نفس ديير گؤرسم يارينگ جمالين
قولي من، سورارين حالين احوالين
شمال(27) قاچيريپدير باشدان دستمالين
«توت آل!» دييسم ياريم يلدن اويالار!


گؤزلرينگ (غزل)
گؤزلمه جان گؤزلمه، اؤلدوردي اي جان گؤزلرينگ
يوق، يوق، يالغان دييديم: يوز درده درمان گؤزلرينگ
گؤرگن ايدار: نرگسي داغ‌لار چكيلميش گؤگسونه(28)
داغ ايمس‌دير(29) كؤنگلوم ايچره بولدي ميهمان گؤزلرينگ
باقمايين دييسم يوزونگ‌گه ، قتليما بولغاي(30) سبب
وأه كه باقسانگ جان آلار اي ماه تابان گؤزلرينگ
خنده قيلسانگ لب‌لرينگ يوز مونگ اؤلوگ‌ني تيرگيزر(31)
بير نظردا مونگ تيريگ‌ني(32) قيلدي بيجان گؤزلرينگ
ييلدا بير قربان ادرلر اهل عالم عيد اوچين
بير باقيشدا مونگني قربان قيلدي اي جان گؤزلرينگ
گؤزلمه‌ي(33) اغيار ايله، من تلبه‌گه(34) قيلميش نظر
پس منينگ كؤيگن تنيم‌گه قالدي حيران گؤزلرينگ
عقل و هوشوم جمع ايلأپ، عشق‌دان چكديم آياق
بو نفس حالين ينه قيلدي پريشان گؤزلرينگ

سر اتمز (مخمس)
سنينگ عشقينگا دوشن، گنج و كأنه سر اتمز
جانانا واصل بولان، شيرين جانا سر اتمز
جنتده جاودان‌لار، بو مكانا سر اتمز
سانگا دوشن گؤزلريم، قيز جوانا سر اتمز
ياريم ياغشي‌دان ياغشي، من يامانا سر اتمز
جسميم ايچينده جانيم، جان ايچره اول جانان‌دير
منينگ مهريم آليپدير، اؤزي نامهربان‌دير
بير گؤز آچسام گؤرمه‌سم، مانگا آخر زمان‌دير
گؤز يومينچام گؤزومدن قانلي ياشيم روان‌دير
رحم ايله‌ييپ گؤزومدن آقان قانا سر اتمز
قارا زلفينگ والليلِ(35) و جمالينگ والضحي‌دير(36)
پري‌لرينگ سلطاني، حسن ايچره پادشاه‌دير
من سن يارينگ عشقيندا اؤلمك‌ليگيم روادير
مهرينگه دعواگر(37) من، ايكي گؤزوم گواه‌دير
افسون كيمين بو چشميم اؤزگه يانا سر اتمز
كاسه _ كاسه مي ايچسم حينالي آق قولوندان
كؤنگلوم قوشي چيرماشيپ، آيريلماز كاكليندن
خجل چكر(38) شكرلر دهان ايچره ديليندن
خلوت يرده جمع بولوپ، قوچان نازك بيليندن
باغ ارم‌ده دال چيقان ارغوانا(39) سر اتمز
تارلانگ(40) كيمين ده‌لمينيپ(41) ، عقل و هوشم آليپ سن
هركيم گؤرسه جمالينگ، جانينا اود ساليپ سن
غمزه بيلن تور قوروپ، جگر باغريم ديليپ سن
خلق حاليما آغلاشار، سن بو حالا گولوپ سن
نفس حسنونگ زاري‌دير، بگه خانا سر اتمز

نر گزگين (مخمس)
كؤنگلوم سانگا نصيحت، گزسنگ سر به سر گزگين
تاني دوستي دوشماني، اؤينگه باخبر گزگين
غنيم(42) بيلن قارجاشسانگ(43)، دايم مشتي پر گزگين
گزسنگ دنيا يوزونده، دوام تازه _ تر گزگين
قيرق ييل مايا(44) گزينچأنگ، بوتين بير ييل نر گزگين
ايكي آدم اورشسا، اؤتر يالي يول برمه
بيري‌سينه گپ بريپ، اول بيرينه آل(45) برمه
اوّل آدمدان قاچما، قاچسانگ اصلا ال برمه
«جان آغا اؤزونگ بيل!»دييپ هر ناكسه يالبارما
قيرق ييل مايا گزينچانگ بوتين بير ييل نر گزگين
نفس هيچ بير كم دورما دنگ دوش بيلن دوست ياردان
پول تاپماسانگ گؤترمه ناكس بيلن سودخوردان
هر ديلأنگده غم باسار،كؤنگلونگ دولار غباردان
دوغماز توغسان دؤرت ييلدا، بوغاز بولسا أر أردن
قيرق ييل مايا گزينچانگ بوتين بير ييل نر گزگين
توضيح لغات و تركيبات
1)شكرستان 2)آو قوشي 3)اوتورسا 4)قوجاغينداقي 5)كوموش بدنلي 6)مسلمان ادر 7)اوغشاشيپ 8)قوجاقلاشيپ 9)ياقين بولوپ 10)سخي 11)بجريپ _ ايدأپ 12)تورماقچي 13)مؤي‌جاغاز 14)ماسليق اييأن قوش 15)ايرالار، سيلكه‌لأر، قيميلدادار 16)يوواشجا 17)فكر اديپ 18)اولي، اولاقان 19)پارسچادا: ييلاق 20)سؤيگولي 21)بوتين ات، قوتار 22)اركك دويه 23)ساچاق، سفره 24)اوتانار 25)چوزدولار، دوپولدي‌لار 26)قوجاغا 27)پارسچادا: نسيم 28)قورساغينا 29)دأل‌دير 30)بولار 31)اؤلي‌ني ديره‌لدر 32)ديري‌ني 33)باقمان 34)عقلي چاشانا 35)گيجه 36)گونديزدير 37)شكايتچي 38)اوتانار 39)يازدا كؤپ گول‌له‌يأن بير باغ 40)آو قوشي 41)زارين باقيپ، يالباريپ سر اديپ 42)دشمن 43)قاريشيپ گيتسنگ، اورشا قوشولسانگ 44)اورقاچي دويه 45)حيله

منبع:www.elcin kitab.com