شاعر مجموعه «من، تو، مقصر ویرگول است» افزود: عشق در زندگی انسان‌ها جایگاهی ویژه دارد و نمی‌توان آن را انکار کرد. در واقع ما در تنهایی نیز عشق را احساس می‌کنیم و عشق در لحظه لحظه زندگی ما حضور دارد و تنهایی یک وضعیت محض نیست.

 

 

پرورش که از شاعران دهه هفتاد است با اشاره به دغدغه‌هایش اظهار کرد: من در این اثر دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی زنان جامعه امروز را بررسی کردم. برای مثال در جایی از کتاب می‌خوانیم «پس چرا بهداشت جمعی/ چیزی از باران‌های سیاه نگفته بود/ به چشم‌هایم نگاه کنید» در این شعر به باران سیاه اشاره شده است اما مخاطب با کمی دید باز می‌تواند متوجه شود که منظور از باران سیاه، زنان و دختران جوانی هستند که آواره خیابان‌ها شده‌اند و از خانه بیرون مانده‌اند.
 
وی ادامه داد: شعرهایم دچار پرش‌هایی است که فضای امروز جامعه ما را توصیف می‌کند. این سیاه‌بودن روزگار در کلمه به کلمه شعرهای این مجموعه گنجانده شده است و من تلاش کردم که با استفاده از تصویر، این وضعیت نامناسب را شرح دهم؛ بنابراین می‌توان شعرهای این مجموعه را تصویری نیز خواند.

شاعر مجموعه «من از حالا شروع شدم» با اشاره به نگاه‌های زنانه در شعرهایش گفت: علاوه بر موارد گفته شده، شاهد نوعی نگاه زنانه در شعرها نیز هستیم. زنی که به هزار و یک دلیل احساس امنیت نمی‌کند و با دلهره و نگرانی در جامعه قدم می‌گذارد. شعرهای مجموعه از نگاه یک زن شروع می‌شود و به یک جریان جمعی ختم می‌شود.
 
پرورش ادامه داد: من سعی کردم که در این مجموعه مشکلات و سوالات موجود جامعه را بیان کنم؛ باید قبول کنیم که وحشتی در دل زنان جامعه ما وجود دارد. زنی که مادر است، همسر است، خواهر است و هر نقشی در جامعه دارد اما خودش نیست و به خودش فکر نمی‌کند.
 
این شاعر با اشاره به حضور برجسته اشیاء در شعرهایش گفت: اشیاء در شعرهای من حضوری ملموس دارند؛ چراکه معمولا وقتی شعر می‌نویسم به آن فکر نمی‌کنم که چه نوشته‌ام و معمولا بعد از گذشت چندروز به سراغ آن می‌روم تا ببینم در روزهای گذشته چه چیزی را روی کاغذ به تحریر درآورده‌ام. گاهی اوقات پیش می‌آید که برای پیدا کردن یک کلمه تا صبح نمی‌خوابم؛ زیرا می‌خواهم مفهومی که در ذهنم نقش بسته را روی کاغذ پیاده کنم. به‌همین دلیل از اشیاء یا تصاویر کمک می‌گیرم تا حرف‌هایم را بزنم. در واقع در این مواقع شاعر به هرچیزی چنگ می‌زند تا مفهومش را به مخاطب برساند.
 
وی ادامه داد: شاید عده‌ای بگویند که از الگوهای کهن در آثارم استفاده می‌کنم و همه‌چیز کهنه به نظر می‌رسد. من در جواب به این افراد می‌گویم شاید تصور شما این باشد که من در دور زندگی می‌کنم اما اینطور نیست. برای مثال در کتاب «سینوهه» می‌خوانیم که او به مشاورش می‌گوید که این مردم اصلا عوض نمی‌شوند و فقط لباس‌هایشان تغییر می‌کند. این تغییرات به‌ظاهر بد است و اگر ما به شناخت خودمان برسیم خیلی چیزهای دیگر را خواهیم شناخت و شرایط بهتر می‌شود.
 
پرورش با بیان داستان انتشار نخستین اثرش گفت: 16 سال داشتم که با احمد شاملو برای انتشار مجموعه شعرم مشورت کردم. او دفتر را خواند و گفت فعلا زمان مناسبی برای انتشار شعر نیست؛ بنابراین تا می‌توانی شعر بخوان و چیزی ننویس. در آن دوران علاوه بر مطالعات گذشته، فروغ، شاملو و سپهری را زیاد می‌خواندم به طوری که بسیاری از اشعار را حفظ شده بودم. در آن روزها طبق گفته شاملو کاری با شعرنوشتن نداشتم و فقط می‌خواندم. بعدها با رویایی که آشنا شدم کارهایم سمت و سوی شعر حجم به خود گرفت؛ اما رفته رفته مسیر شعری خودم را پیدا کردم و شعر خودم را نوشتم.