ملانفس آخرین شاعر –داستانسرای دوره كلاسیك ادبیات تركمن بوده و اثر مشهور وی داستان عاشقانه ی « زهره –طاهر» است.
« زهره و طاهر » كه از شاهكارهای ادبی ملانپس به حساب می آید شهرتی همپایه «لیلی و مجنون» در ادبیات فارسی دارد.
ادبیات تركمن در قرن سیزدهم صاحب فرزندی توانا به نام ملا نفس گردید. استادملا نفس در سال 1225 هـ.ق در «سرخس» به دنیا آمد و بخش اعظم عمر خود را در «مرو» گذراند. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدائی در مكتب خانه های محلی، به ادامه تحصیل در مدارس شهر بخارا همت گماشت. ملانپس با ادبیات زبانهای تركی ـ تركمنی و فارسی آشنایی كامل داشت. این آشنایی و نیز احاطه كامل وی برادبیات و فرهنگ عامه تركمن، در تك تك شعرهای ظریف و سرشار از احساس وی مشهود است.
از آثار برجسته ملانفس  باید به داستان « زهره و طاهر » كه از شاهكارهای ادبی ملا نفس  به حساب می آید اشاره كرد. «زهره و طاهر» در ادبیات تركمنی داستانی است كه شهرتی همپایه «لیلی و مجنون» در ادبیات فارسی دارد. علاوه بر «زهره و طاهر»، در غزل، مخمس نیز به مسائل اجتماعی نیزپرداخته است. وی در دوران سخت زندگی خود با شاهان و بگ ها و بی عدالتی ها مبارزه كرده است. به عنوان مثال در شعر « نرگِزگین» یعنی (مردانه زندگی كن) به انسانها می گوید كه «در برابر ظالمان و پولداران سر خود را خم نكنید»
ملانفس در حیات ادبی تركمن یكی از شخصیت های ممتاز است. در آغاز، او در یكی از دهات ناحیه مرو معلم مدرسه بود و بعدها بازرس مدارس شد. در داستان شاعرانه اش كه بنام «زهره و طاهر» مشهور است، به شرح حال دو دلداده جوان پرداخته و افكار محافظه كارانه والدین آنها را به باد انتقاد می گیرد.
نمونه ای از ترجمه شعر ملانفس شعر « نرگِزگین»:«ای دل بیا نصیحتی كنم، گر زندگی كنی سربلند باش، بشناس دوست و دشمنت را و از خانه ات با خبر باش، گر با دشمن می جنگی با مشتی آماده و پرزندگی كن، در زندگی مقاوم باش، یك سال مردانه زندگی كردن بهتر [است] كه چهل سال به خفت زندگی كنی ».
ملانفس شاعری بود كه با مردم زیست و برای آنان قلم و سلاح دردست گرفت. وی پس از جراحتی كه در جنگ مرو (1276 هـ. ق ) برداشت در سال 1277 هـ. ق وفات یافت.

در تشریح ویژگیهای زندگی ملانفس و نقش دوره تاریخی زندگی او در آفرینش ادبی این شاعر علیرغم اینكه حدودا ً از سال ۱۹۴۰ میلادی محققان تركمنستان آثار و مقالات متعددی در موضوع زندگی ملانفس منتشركرده انداما هنوزسال ومحل تولد ووفات وی بطورقطع روشن نیست.درتعدادی ازآثار ازجمله كتاب « ادبیات تركمن» كتاب۲ ۹ -و آنتولوژی شعرتركمن ۳ . زمان تولد و درگذشت شاعربین سال های ۱۸۱۰-۱۸۶۲ ذكرشده اما زادگاه وی با اختلاف در« سرخس» و « مرو» گزارش شده است. در« دیوان ملانفس ۴ » چاپ ایران سال تولد و فوت شاعر بین سال های ۱۸۱۰-۱۸۶۰ و زادگاه وی « سرخس» قید شده است. به دلیل همین اغتشاش موجود در اقوال پژوهشگران، دكتر ارازمحمدسارلی در اثر خود هیچگونه نظرقطعی دراین موضوعات ارائه نداده و ضمن بیان این دیدگاه ها با استناد به بعض اشعار نویافته ی شاعر این احتمال كه سال تولد شاعر می تواند۱۸۰۰ میلادی باشد را نیز مطرح می كند.
پدرملانفس ،ملا قادیربردی نام از افراد آگاه زمانه ی خود بوده .لقب « ملا» بیانگرسواد وفرهنگ وی درشرائط زمانی خود است. ملانفس نیز در مدارس شناخته ی منطقه علم آموزی می كند و سپس در مرو با لقب «ملا» به كار تدریس می پردازد. شاعردر زمان حیات خودشاهد حساس ترین دوره ی تاریخی قوم تركمن بود. جنگ های سرنوشت سازتركمن باخان نشین خیوه وشكست وهزیمت ازبكان با بجای گذاشتن جسد«محمدامین خان»حكمران خوارزم وجنگ های «غارری غالا » و« مرو» كه بین سال های ۱۸۵۳-۱۸۶۰ باسپاه قاجارروی می دهد ،همه درزمان حیات شاعر اتفاق می افتد.ملانفس كه درمرومی زیسته دربطن این حوادث سرنوست ساز حضورداشته وبطورطبیعی آفرینش شعری وی تحت تأثیر این رویدادها قرارگرفته است.چنانكه تعدادی ازاشعار وی دروصف سرداران و قهرمانان نظامی تركمن سروده شده است . ظاهرا ً شاعر به دلیل جراحات وارده در« جنگ مرو » دارفانی را وداع گفته است.
آفرینش ادبی – هنری شاعر
شخصیت شاعرملانفس دارای سه جنبه است:
ملانفس به مثابه یك « باغشی»
ملانفس به مثابه یك « شاعر»
ملانفس به مثابه یك « داستانسرا»
می دانیم كه یكی از برادران ملانفس به نام « آغاجیق» خواننده موسیقی مردمی تركمن بوده است. حتی وی لقب « باغشی » را داشته ودرمیان مردم به « آغاجیق باغشی» شهرت داشته است. ظاهراً تحت تأثیر برادروشاید هم متأثرازیك« سنت هنری خانواده گی» ملانفس نیزبه كارنوازنده گی وخواننده گی اشتغال داشته وبعض اشعارخودرابه آواز اجرامی كرده است.ازمشهورترین ترانه های وی« شیرمایی داراق» است كه بنابه روایت های مردمی ثبت شده قدمتی نزدیك به ۱۷۰ سال دارد.۶ از این منظر ملانفس به عنوان یك « باغشی» معرفی می شود.بنظرمی رسدازنظرهنری نیزملانفس ادامه دهنده ی« سنت باغشی گری» تعدادی ازشاعران كلاسیك تركمن مثل« عبدالله شابنده » بوده است.
ملانفس در عین حال یك « شاعر» است و به دلیل سرایش اشعار تغزلی به درست یا غلط از طرف پژوهشگران تركمن لقب «سلطان سرزمین عشق»را دارد. اشعار تغزلی وی عموما ًَ درقالب مخمّس وغوشوق سروده شده اند.درعین حال تعدادی اشعار وی دارای مضامین قهرمانی وسلحشوری است.
« داستانسرایی ملانفس » شاید از دیگر جهات شخصیت ادبی –هنری وی نمود بیشتری داشته باشد. اثر داستانی عاشقانه وی با نام « زهره- طاهر» از شناخته ترین آثار ادبیات داستانی دوره كلاسیك تركمن است.
وی در ادامه با اشاره به دوره های تاریخی پیدایش داستان زهره – طاهر تصریح كرد:
از شواهد چنین بر می آید كه درهرحال چه بصورت «روایی» - درروایت های بزمی باغشی های تركمن- وچه بصورت مكتوب،داستان«زهره وطاهر»درمیان تركمن ها ازدیربازشناخته بوده است.در بعض آثار ادبی تركمن مربوط به دوره زمانی پیش از ملانفس اشاراتی به داستان « زهره- طاهر» شده است. ازجمله : در كتاب حماسی « گوراُوغلی» نام « زهره- طاهر»درمیان عشّاق هفتگانه در ردیف پنجم ، شابنده درشعربلند« گوزه لیم» « زهره- طاهر»را در ردیف چهارم هفت عشاق و مختومقلی فراغی درشعر«سؤیمیشم سنی» نام « زهره- طاهر» را در ردیف نهم از ردیف دهگانه ی عشاق
معروف آورده وچنین می سراید:
توتمادی اُولار دونیانی
غالمادی یاری- یارانی
مثل اول طاهیر- زُهرأنی
سؤین دك سؤیمیشم سنی
مشاهده می شود كه داستان عاشقانه ی « زهره-طاهر» قبل ازحیات ملانفس درمیان مردم وجریان ادبی تركمن شناخته بوده است.محقق است كه ملانفس به عنوان یك شاعر آگاه به جریانات ِ ادبی ِ زمانه ی خوداز این روایتهای مردمی وآثارداستانی رایج مطلع بوده وبه آنها اشراف داشته ودرنگارش داستان خوداز این منابع بهره كافی برده است.اما آنچه كه«زهره –طاهرِ»ملانفس را از«طاهروزهره » دوشاعریادشده متمایزمی كند وجود عناصر یازجوهره ی روح تاریخی قوم تركمن است كه درجلوه های آداب وسنن،وفاداری وثبات قدم درعشق وظلم ستیزیدر برابر ظالمان در سازه ی داستانی این روایت كهن تعبیه شده است. آن نیز ناشی از قدرت خلاقه ی ذهن وقّاد ملانفس آخرین شاعر- داستانسرای دوره كلاسیك ادبیات تركمن است.
ادامه دهنده این میزگرد استاد ادبیات و مدرس دانشگاه یعقوب رحیمی داشلی برون بود . وی مطالب خود را با تشریح عشق از دیدگاه زمینی و آسمانی و تقسیم بندی آن به عشق مجازی و عشق حقیقی آغاز كرد و اظهار داشت : عشق در معنای لغوی به تعبیری برگرفته از ” عشقه” و آن نوعی گیاه است که بر اندام گیاه دیگر می پیچد و کل وجود گیاه میزبان را فرا می گیرد. از این لحاظ به “پیچک” نیز معروف است.
عشق را از دیدگاه زمینی و آسمانی بودن آن به عشق مجازی وعشق حقیقی تقسیم کرده و غالباً از بیان رموز عشق حقیقی امتناع نموده اند؛ چون زبان وبیان وقلم از شرح آن عاجز است و متشرّعین این گونه شطح و طامات صوفیانه را کفر دانسته اند .
ملا نفس شاعر کلاسیک ترکمن و پیرو مکتب مختومقلی فراغی در ادبیات ترکمن به « عشق مولکونینگ شاسی» یعنی فرمانروای اقلیم عشق معروف است. در این جستار بر آنیم تا معانی عاشقانه را در دیوان او مورد مطالعه قرار دهیم.
با یک نگاه به عنوان اشعار ملا نفس می توان دریافت که جز موارد اندک چون «مردلرینگ مردانی دیر»،«سرداری»، «قاجار بای»، «خوجام» ، «خانی دیر» و برخی اشعار اخلاقی اجتماعی ، بقیّه عاشقانه از نوع عشق مجازی و اندکی عارفانه آمیخته به مجاز است. در مجموعه ی اشعار ملا نفس چاپ استاد مراد دردی قاضی به سال ۱۳۵۸ از مجموع ۹۴ شعر ۶۷ عنوان شعر به غنایی از نوع عاشقانه اختصاص دارد و پنج شعر نیز دارای آموزه ی دینی و عرفانی است.
اشعار دینی و موعظه ها نمودی از پایه های عقیدتی شاعر برای بیان مفاهیم عارفانه و عشق حقیقی می باشند ؛ به عنوان مثال در شعر ” دوش بولار ” کسب گوهر ایمان ، جوشش دریای رحمت برای مومن ، ناپایداری دنیا ، ترجیح اختیار بر جبر و دعوت به بندگی حق از مضامینی هستند که در متون عارفانه با شور و شوق عاشقانه بدانها پرداخته شده است .
استاد رحیمی داشلی برون در ادامه با بیان قطعاتی از شاعران دوره های مختلف به ویژگیهای مجازی و عشق حقیقی و درآمیختگی عشق مجازی و حقیقی پرداخت و در بخشی از این مطالب گفت : ملانفس د رمناظره ” دیدی ، آید عرضینگ مهمان ” عشق مجازی و حقیقی را به هم آمیخته است :
دیدم : ” عاشقلار شاسی ” دیدی: ” آید عرضینگ مهمان ”
گفتم : ” ای سلطان عاشقان ” گفت : ” سخنت را بگو”
دیدیم : ” گچگیل گناهیم ” دیدی: ” اوتدیم دامجه قان ”
گفتم : ” بگذز از گناهم ” گفت : ” از قطره ی خونت گذشتم ”
دیدیم : ” تختینگ برقرار ” دیدی : ” شیله بی پایان ”
گفتم : ” تخت سلطنتت برقرار است ” گفت : ” این تخت پادشاهی بی پایان است”
دیدیم : ” سنینگ دی شالار ” دیدی : ” یوقدیر بی گمان ”
گفتم : ” پادشاهانی چون تو؟ ” گفت : ” یقیناً وجود ندارد. ”
دیدیم : ” گلدیم قولونگ من ” دیدی : ” تورگیت ، - دیدی - مسلمان ”
گفتم : “آمده ام بندگی را ” گفت : برخیز و رو ، ای مسلمان ”
مضامین و معانی موجود در بند اول این مناظره از نگاه عارفانه ، دلالت بر عشق حقیقی دارد . عاشقی که خود ، معشوق را به عنوان ” سلطان عاشقان ” خطاب می کند ، دلالت بر عشق کبیر یعنی عشق خدای تعالی با بندگان دارد که از زبان عین القضات همدانی نیز اشاره شد.
معشوق ، عاشق را به عنوان ” مهمان ” خطاب می کند . در رقص و سماع عارفانه ی درویشان ترک زبان ، صوفیان همه خود را مهمان سفره ی حق می دانند چنانکه در عزل ذکر خنجر ” ….دیوانه ” چنین بیان شده است :
هو حلقه سی قورولدی
عاشق جانلار گلینگ لر
حق سفره سی یاییلدی
اوندان اولوش آلانینگ لار
” ای عاشقان بیایید سفره حق تعالی گسترده شده است ، سهم خود از آن برگیرید.”
علاوه بر این ها، پایگاه اجتماعی و مذهبی شاعر از جمله این که در اقوال و روایات شفاهی او را معلم مکتبخانه شمرده اند و خطاب “ملا” بر او اختصاص یافته است ، دلالت بر پاکی و برائت او از عشق های نفسانی دارد
چاری محمد مراد

منبع:www.book20.mihanblog.com