دکتر سریع القلم: چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟ ایسنا
8. نیاموختهایم برای آن که دیگر ملتها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم، به یکدیگر در داخل خود احترام بگذاریم، پوپولیسم را تعطیل کنیم، پایگاه حاکمیت را نزد کارآفرینان و دانشمندان و خبرنگاران بنا کنیم و تولید و نوآوری را بنیان استقلال و حاکمیت ملی قرار دهیم.
9. نیاموختهایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس Public اهمیت دهیم.
10. نیاموختهایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقد به شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی این که هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم (Self-obsession)از هم حمایت کنیم و به قولهایی که می دهیم حتی المقدور عمل کنیم.
طبیعی است تبدیل این نیاموختنی ها به آموختن ها با گفتار درمانیِ صرف، امکانپذیر نیست اما فهم مشکل خود بخشی از حل مسئله است. مثل علم پزشکی است. شناخت بیماری خود مقدمه درمان است. یکی از دستاوردهای مهم انقلاب این بوده که بخش های وسیعی از جامعه متوجه شدند که ریشه مشکلات ما، در درون خود ماست و بهبود امور را باید از داخل شروع کرد. هر چند ملکالشعرای بهار یک قرن پیش این نکته را گوشزد کرده بود که از ماست که بر ماست، ولی جستجو کردن ریشه مشکلات در داخل، هم اکنون به یک ادراک عمومی رسیده است.
اگر ریشه ها در داخل است، کدام عوامل در اولویت هستند؟ چرا نسل بعد از نسل، این اشتباهات را تکرار می کنند؟ آیا دانش، علم و داده های ما کمبود دارند؟ آیا در برنامه ریزی، سیاستگذاری و تعیین اولویتها مسئله داریم؟ آیا برای فهم دقیق مشکلات، مؤسسات پژوهشی نداریم؟ منابع طبیعی نداریم یا منابع انسانی؟ آیا مشکل در فکر است؟ دانش است؟ ساختار سیاسی است؟ خلقیات است؟ فرهنگ است؟ ساختار تولید است؟ سبک زندگی است؟ و دهها دلیل محتمل دیگر. علت العلل کانونی چیست؟
به عنوان یک نظر در میان نظرات مختلف، این نوشتار نظریهای برای تکرار اشتباهات مطرح میکند: سه خوشه علّی (Causal clusters) به صورت یک مثلث که زوایای آن برهم تأثیرگذارند را مطرح می کنیم: فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.
الف: عنصر فرهنگی که باعث میشود ما بسیار اشتباه کنیم: هر چند ما به عنوان یک جامعه دارای آداب جمعی هستیم، خصوصیات جمعی داریم، سنتهایی را پاس می داریم، زبان مشترک داریم اما رسالت و هویت جمعی که بدان تعلق خاطری، فراتر از فردیت خود داشته باشیم را نداریم و یا بسیار ضعیف است. از طرفی دیگر، اندیشه¬ها و رفتارهایی (Code of conduct) که اکثریت مطلق جامعه را به هم وصل کند بسیار ضعیف است (قرارداد اجتماعی).
به عبارت دیگر، دستور کار فردی باعث شده که جمع را فراموش کنیم، کوتاهمدت بیاندیشیم، به دنبال منافع خود و گروه خود باشیم و به عموم و مصلحت عامه فکر نکنیم. تقریباً هر فردی هر نوعی که دوست دارد عمل میکند. بیشتر به شخصی احترام می گذاریم که در دایره ماست. کمتر فردی را به خاطر این که شهروند این جامعه است محترم می شماریم. شاید به همین دلیل اگر با اتوموبیلی تصادف کنیم که راننده اش را میشناسیم خوب برخورد میکنیم ولی به راننده ای که نمی شناسیم ناسزا می گوییم و با او نزاع می کنیم چون با او حس جمعی و هویت جمعی نداریم بلکه او را بیگانه می شماریم. برای کسانی جا باز می کنیم که به درد ما می خورند؛ بقیه را ربات هایی می -بینیم که در حال حرکت هستند و سنخیتی با آنها نداریم. چون اجتماعی فکر نمی کنیم، به تفاوت دیدگاه ها و اندیشه ها و استنباط ها خیلی اعتقاد نداریم و عموماَ شخصی را که مانند ما مائل را تفسیر نمی کند با ناشایستهترین الفاظ مورد خطاب قرار می دهیم.
متفاوت بودن را حق انسانی شهروندان نمی دانیم. در ناخودآگاه تاریخی ما، تمایلی قوی به یکسان سازی افکار وجود دارد. به همین دلیل که جمعی فکر نمیکنیم و تفاوت را منشأ تحول نمی دانیم، تمایلی شدید به حذف داریم. چون مدارها را می بندیم، گردش اطلاعات و دیدگاه های مختلف را مسدود می کنیم. در نهایت فرد اولویت پیدا می کند بر جمع و سیستم های اجتماعی. چون فردی تصمیم می گیریم بسیار اشتباه می کنیم در حالی که در اشتباهات جمعی، راه اصلاح سریع تر فراهم می شود. اشتباه جمع، مسئولیت جمع است. رعایت مصلحت عامه، نیاز به گفت و گو را ایجاد میکند. در غیر اینصورت، در فضاهای محدود و محصور فردی، استنباط ها بدون بحث های جدی، مرتب به اشتباه می افتند. تصمیم گیری های منطقی در گروه های تخصصی و تشکل ها بهتر از تصمیم گیری های فردی است.
ب: عنصر سیاسی که باعث می شود بسیار اشتباه کنیم: ما یک تجربه مهم سیاسی را پشت سر نگذاشته ایم و این زمینه ساز نوسانات فراوان و فراز و نشیب های متعدد تاریخی شده است: ما حکومتی که تنوع دیدگاه ها و طبقات را چه با پایه های حقوقی و چه از طریق گردش قدرت، نمایندگی کند ایجاد نکرده ایم. هر حکومتی به بخش هایی از جامعه توجه کرده و بخش هایی را به حاشیه رانده است. این وضعیت، نوعی تناقض، فردیت افراطی، گوشه گیری، بی -تفاوتی، بیهودگی و مهاجرت ایجاد می کند. حتی از این بدتر، صنعت تملق و چاپلوسی و انطباق با شرایط و جریان های مسلط را فراهم می آورد. افراد توانا در بهترین شرایط، طارق عزیز یا منوچهر اقبال می شوند. این وضعیت کشور به خصوص در سالهای ۱۳۵۵-۱۳۴۸ بود. وقتی Public، مصلحت عامه، عامه مردم، کشور و آینده کشور مبنا نباشند، حکومت ها به صورت خودکار به سوی مدارهایِ بسته تصمیم گیری می روند و مرتب اشتباه می کنند چون گردش آزاد اطلاعات و اندیشه ها از میان می رود. اگر روبروی یک حاکمیت، مصلحت عامه باشد، به طور اتوماتیک نوعی دیگر تصمیم سازی می کند و بدین صورت قرارداد اجتماعی شکل می گیرد.
پ: عنصر اقتصادی که باعث می شود بسیار اشتباه کنیم: چون اقتصاد کشور طی شش دهه پیش بر پایه صادرات نفت بوده، مجبور نبوده ایم که در اقتصاد بینالملل در پی مزیت نسبی خود باشیم، در چند صنعت مانند کره جنوبی سرمایه گذاری و تولید ثروت کنیم و از طریق سهم بازار در اقتصاد بین الملل به صورت ساختاری و اجباری، بیاموزیم، نوآوری کنیم و از همه مهم تر رقابت کنیم. کره جنوبی آن قدر زحمت کشید و نوآوری کرد و خود را اصلاح کرد تا در کنار ژاپن و آلمان، سهمِ بازارِ قابل احترامی در فروش اتوموبیل در سطح جهان کسب کرد.
اقتصاد ما عمدتاً فروش نفت و واردات کالا و خدمات بوده است. این نظام اقتصادی نیست بلکه نوعی حسابداری است. چون به اقتصاد بین الملل قفل نشده ایم، مجبور به یادگیری و اصلاح و رقابت نبوده ایم. از اینرو، ساختار اقتصادی ما هم کمکی به تکامل روشی و فکری و مدیریتی نکرده است و تابع قیمت نفت و وضعیت تقاضای نفت در اقتصاد بین الملل بوده است. اگر در صنعت، بانکداری، کشاورزی، خدمات، هتلداری، تحقیقات، مدیریت شهری، حمل و نقل و تولید با بنگاه های خارجی کار کنیم، هزاران پروژه مشترک داشته باشیم. سریع می¬ آموزیم، بیشتر فکر می کنیم، از خود خلاقیت نشان می دهیم و کمتر اشتباه می کنیم.
کانون «اشتباه نکردن» به ساختاری برمیگردد که در آن گردش اطلاعات، گردش فکر و گردش مجریان وجود داشته باشد. هدف از این گردش ها، یادگیری است. سیستم ها وقتی یادگیری را متوقف می کنند، خود نیز متوقف می¬ شوند و اشتباهات بر روی هم جمع می شوند. ایجاد این سیستم یک تصمیم است. این تصمیم را ژاپن در سال ۱۸۶۹ گرفت؛ کره جنوبی در ۱۹۶۵؛ چین ۱۹۸۰؛ هند ۱۹۹۰ و ترکیه ۲۰۰۲٫ جلوگیری از اشتباه تابع اصلاح ساختارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری است.
انتهای پیام