پشت‌پرده نگارش کتاب کمدي الهي دانته چيست؟ چه مي‌شود که دانته اين اثر را مي‌نويسد؟ به عبارت ديگر چه ضرورت‌هاي فردي يا اجتماعي منجر به نگارش اين سه گانه مي‌شود؟
عللي که باعث شد دانته «کمدي الهي» را تصنيف کند در سه دسته مي‌گنجد: انگيزه‌هاي شخصي‌اش، وضعيت شخصي‌اش، و وضعيت سياسي و اجتماعيِ آن دورانِ فلورانس به طور اخص، و ايتاليا و  اروپا به طور کلي. بر اين مبنا مي‌توان گفت - دانته کمدي الهي را به خاطر دغدغه‌ها و دل نگراني‌هايش از بابت فلورانس سرود و به همين جهت بسياري از شخصيت‌هايي که در اين منظومه مي‌بينيم از اهالي اين شهرند. دانته اين منظومه را سرود زيرا از فلورانس تبعيد شده بود و از اين طريق به مدد حافظه اش اين شهر را باز مي‌آفريد و از غم غربت مي‌کاست. - اين منظومه را سرود چون تنها بود؛ پس از آنکه از ديارش طرد شد، با ساير تبعيدي‌ها نيز کارش به مجادله کشيد و سرانجام به انزوايي خود خواسته محکوم شد. – اين منظومه را سرود تا نظرش را در مورد برخي مقوله‌هاي بنيادين نظير زندگي، مرگ، شيوه درست زيستن، نحوه صحيح مواجهه با مرگ، و آخرت و غيره بيان کند. – اين منظومه را نوشت تا خوانندگان را به آگاهي و تقوا رهنمون شود و به آنان بيآموزد چگونه نسبت به خود و سايرين شناخت پيدا کنند. –  اين منظومه را سرود تا مردم را با اميد به رحمت و آمرزش دلگرم کند. –  اين منظومه را سرود تا انتظارش را از خود، درمقام اديب، محقق سازد. –  اين منظومه را سرود تا پيوندي ايجاد کند با عالم باستان، و نتيجه اينکه مي‌بينيم در «کمدي الهي» شخصيت‌هاي اسطوره‌اي، شخصيت‌هاي برگرفته از «کتاب مقدس» و شخصيت‌هاي تاريخي واقعي و معاصران دانته کنار هم در يک عرصه ظاهر مي‌شوند.- اين اثر را پديد آورد تا منظومه‌سترگ و گسترده‌اي آفريند و خلاقيتش به تصنيف چکامه‌ها و غزلواره‌ها و سروده هاي پراکنده محدود نماند. – اين منظومه را سرود تا هم خواننده را سرگرم کند و هم تعليم دهد. – اين منظومه را نوشت تا طيف گسترده‌اي از مخاطبان را به سويش جذب کند، از اميران و بزرگزادگان گرفته تا دانش پژوهان و نخبگان و حتي افراد عادي.- ‌اين منظومه را سرود تا نامش را به برکت داستانپردازي منظوم جاويدان کند.‌–  اين منظومه را سرود تا پيشکشي باشد براي معشوق ابدي‌اش بئاتريچه. -  اين منظومه را سرود تا زبان ايتاليايي را احيا کند و به همين منظور هم آن را به گويش توسکاني تصنيف کرد و نه به زبان لاتين. البته تمام آنچه گفته شد صرفاً استنتاج‌هايي منطقي هستند بر مبناي زندگاني دانته و سرشت او، وگرنه اگر بخواهيم بر مطلبي که او شخصاً بيان کرده باشد استناد کنيم، فقط به يک مورد برمي‌خوريم، در يکي از نامه‌هايش نوشته: "«کمدي الهي» را تصنيف کردم تا مردمان را از ذلت و محنت به عزت و بهجت برسانم."            

چرا کمدي؟ مي‌دانيم که حتي خود دانته آن را صرفا «کمدي» ناميده بود و بعدها به کمدي الهي معروف شد. چرا کمدي و آيا واقعا کمدي است؟
در دوران دانته فقط دو گونه ادبي وجود داشت: تراژدي و کمدي؛ و از آنجايي که نمي‌شد اين اثر را تراژدي قلمداد کرد، ناگزير کمدي ناميده شد؛ ظاهراً نخستين کسي که آن را «کمدي الهي» ناميد بوکاچيو بود در زندگينامه‌اي که درباره دانته نوشت. بديهي است با معيارهاي امروز و با توجه به تنوع گونه‌هاي ادبي نمي‌شود آن را کمدي دانست، هرچند‌در «دوزخ» عناصر گروتسک به وفور يافت مي‌شوند و به برخي موقعيت‌هاي مضحک و خنده دار هم برمي‌خوريم. در «برزخ» اين پديده تقليل چشمگير مي‌يابد و در «بهشت» حتي ردي هم از آن نيست.  
چرا دانته براي روايت اين سفر، از زبان اول شخص استفاده مي‌کند؟
دانته اصرار داشته بر اين‌که سفر معنوي‌اش را نه زاييده تخيل بلکه بسان تجربه‌اي شخصي ارائه دهد و آن را با معراج پولس رسول مقايسه مي‌کرده که خودِ پولس هم نمي‌دانسته آيا به صورت جسماني بوده يا صرفاً به واسطه روح. ناگفته نماند، اينجا دانته («راوي») نقشي مشابه «انسان نوعي» يا «بني بشر» everyman دارد که از پرسوناژهاي محوري در نمايش‌هاي ديني قرون وسطا بود.  

اکنون مي‌خواهم درباره اهميت شخصيت‌هاي محوريِ همراه دانته در اين سفر بپرسم، و به نوعي به پرسش نخستم نيز مربوط مي‌شود. ويرژيل، شاعر رومي، در دوزخ و برزخ و بئاتريچه پورتيناري در بهشت دانته را همراهي مي‌کنند. نخست مي‌خواهم درباره همراه او در دوزخ و بررخ بدانم. چرا ويرژيل را برگزيده ‌است؟
از نظر دانته، ويرژيل برجسته‌ترين شاعر دوران باستان بود و شعرش نمونه متعالي سبک کلاسيک و بيان متفکرانه؛ در عين حال خودش را نيز وامدار او مي‌دانسته و در «کمدي الهي» هم صراحتاً به اين مطلب اذعان کرده:" "چرا که تويي استاد  و سرمشق‌ام؛ وامدار کسي جز تو نيست سَبکِ پر حلاوتي که منزلت نصيبم کرده."  علت ديگري که در گزينش ويرژيل موثر بوده «سرود شباني چهارم» پر آوازه اوست که در قرون وسطا بسان پيشگويي تولد مسيح تعبير مي‌شد. در گذر ايام  و  طي قرون متوالي اغلب خوانندگانِ «کمدي الهي» ، ويرژيل را تمثيلي از «خرد بشري» تلقي کرده‌اند. 

پيش از اين که بخواهم به سراغ بئاتريچه بروم، پرسش ديگري دربار‌ه ويرژيل دارم. انئيدِ ويرژيل چه تأثيري بر نگاه دانته براي  خلق سه‌گانه کمدي الهي داشته است؟
در کتاب ششم «اِنئيد»، ويرژيل سفر اِنئيس را به «عالم اسفل» (جهان زيرين) توصيف کرده که آنجا نظاره‌گر زندگاني پس از مرگ مي‌شود و به عقيده بسياري از دانته شناسان او از اين بخشِ «انئيد» الهام گرفته و همين‌طور از سبک حماسي ويرژيل براي سرودن بعضي از قسمت‌هاي «کمدي الهي» که چنين شيوه‌اي را مي‌طلبيدند.  

برويم سراغ بئاتريچه، راهنماي دانته در بهشت؛ معشوقي که الهام بخش او در نگارش کتاب «زندگاني نو» بوده؛ چرا بئاتريچه را برگزيده است؟
بئاتريچه شايد پيچيده‌ترين شخصيتي باشد که دانته در «کمدي الهي» خلق کرده. در وهله اول، صد البته، او همان بئاتريچه‌اي است که دانته در «زندگي نو» به عنوان بانوي محبوبش ازش ياد مي‌کند و شرح مي‌دهد که از کودکي دلبسته‌اش شده. حتي پس از مرگ بئاتريچه در جواني، دانته کماکان او را به چشم وجودي آرماني مي‌ديده که فقط در بهشت مي‌تواند جايگاه واقعي‌اش را بيابد. دانته در پايان «زندگي نو» سوگند ياد مي‌کند ديگر هرگز درباره بئاتريچه چيزي ننويسد مگر هنگامي که قادر باشد به گونه‌اي توصيفش کند که پيش از آن هيچ زن ديگري چنين توصيف نشده باشد. در «کمدي الهي» اين سوگند را جامه عمل مي‌پوشاند. 

شخصيت بئاتريچه و «زنانگي»‌اش چگونه در اين اثر ظهور مي‌کند؟
«زنانگي» بئاتريچه مشخصاً به شکلي مادرانه تجلي مي‌يابد، او مظهر بخشش و آمرزش است، و نسبت به «راوي» همان مدارا و تقصيرپذيري را دارد که مادر نسبت به طفلِ نادان. پيش از آنکه از«بهشت زميني»، واقع بر کوهستان برزخ، تا بهشت اعلي او را هدايت کند، در بدو ورودش به عالم زيرين براي نجات جانش وساطت کرده؛ به عبارت ديگر، به شکلي مادرانه، حامي او نيز هست. ناگفته پيداست، محبت ميان «راوي» (دانته) و بئاتريچه صرفاً معنوي است و هيچ تمايل جسماني به آن راه ندارد.  

تا يادم نرفته است بپرسم که با توجه به اين که دانته زندگاني نو را پيش از کمدي الهي نگاشته، اين دو اثر چه ارتباط يا محورهاي مشترکي دارند؟
«زندگاني نو» زندگينامه خود نوشته دانته است که بر شرح دلبستگي‌اش به بئاتريچه متمرکز شده؛ «کمدي الهي» هم از بسياري جنبه‌ها زندگينامه شخصي هم هست و در آن نيز بئاتريچه نقش محوري دارد. اين ها را مي‌توان محورها و مضامين مشترک دو اثر به شمار آورد. 

شخصيت‌هاي کمدي الهي واقعي‌اند يا نمادين؟ گفت و گويمان بر سر بئاتريچه بود و مي‌دانيم که بئاتريچه شخصيتي واقعي است. درباره بقيه شخصيت‌ها چگونه است؟ 
همان‌طور که در ابتداي صحبت هم گفتم پرسوناژهاي «کمدي الهي» چهار گروه‌اند: شخصيت هاي اسطوره‌اي ، شخصيت‌هاي برگرفته از «کتاب مقدس» ، شخصيت‌هاي تاريخي، و بالاخره برخي از معاصرانش که نمي‌شود آن‌ها را «شخصيت تاريخي» قلمداد کرد، و بئاتريچه هم جزو گروه اخير است. درمورد شخصيت‌هاي تاريخي، دانته آن‌ها را به archetype («نمونه برين») بدل ساخته يعني همان کاري که بعدها شکسپير در نمايشنامه‌هايش با شخصيت‌هاي تاريخي کرد که شايد شاخص‌ترين نمونه‌اش پرسوناژ ريچارد سوم باشد.      

حتماً شنيده و خوانده‌ايد که در اين سه گانه، دوزخ‌(جلد نخست) جاذبه بيشتري از بهشت‌(جلد سوم) و برزخ‌(جلد دوم) دارد، چنانکه در بهشت گمشده ميلتون، شيطان چه به لحاظ شخصيت‌پردازي و چه تاثيرگذاري از خصوصيات ويژه‌اي برخودار است. فکر مي‌کنيد اين ويژگي‌ها با چه عواملي مي‌توانند رابطه معنادار داشته باشد؟ 
شخصاً با اين مطلب موافقم ولي، برخلاف «حتماً» که در ابتداي گزاره‌تان آورده‌ايد – تاکنون در/‌از هيچ منبع کارشناسانه چنين چيزي نخوانده و نشنيده‌ام، هرچند منابع آماري نشر از مقبوليت بيشتر «دوزخ» (به اعتبار ديگر فروش بيشتر آن) به نسبت دو کتاب ديگر خبر مي‌دهند، شايد به اين دليل که برخورداري از جاذبه بيشتر ابداً مبنايي براي برخورداري از ارزش بيشتر نيست؛ همانطور که، به احتمال قريب به يقين،90% مردم از خواندن «کنت مونت کريستو» بيشتر به هيجان مي‌آيند تا «درجستجوي زمان از دست رفته» ، اما اين را نمي‌توان معياري براي ارزش‌گذاري شناخت – البته نبايد اين احتمال را نيز مردود دانست که براي کساني با پسند متفاوت با سليقه عام، رمان پروست هيجان‌انگيزتر از رمان دوما باشد. نکته ديگر اين‌که «کمدي الهي» کلي واحد، منسجم و بهم پيوسته را تشکيل مي‌دهد و نمي‌توان آن را سه اثر مجزا دانست و چنين مقايسه‌هايي به مثابه اين است که فصل‌هايي از يک کتاب را با فصل‌هاي ديگرش مقايسه کنيم. اما نمي‌توان منکر شد که «دوزخ» از غناي بصري بيشتري برخوردار است، رويدادهايش سرگرم کننده‌تر هستند، و پرسوناژهايش غريب‌تر، غافلگيرکننده‌تر و در نتيجه جذاب‌تر.   
در گفت و گويي که با خبرگزاري مهر داشتيد کمدي الهي را تاريخ سياسي و اجتماعي زمانه مولف توصيف کرده و گفته‌ايد: «دانته در اين اثر به نوعي از کساني که با ديدگاه‌هاي او مخالف بوده‌اند انتقام گرفته است.» چرا ديدگاه‌هاي دانته در زمان خودش مناقشه برانگيز بود که منجر به نگارش اين اثر شد؟
دانته در جواني و بيش از آنکه روانه تبعيد شود وارد فعاليت‌هاي سياسي شد. در فلورانسِ آن دوران دو گروه براي کسب قدرت با يکديگر در جنگ بودند «گيبلن‌ها» و «گوئلف‌ها». دانته جزو گوئلف‌ها بود که موفق شدند گيبلن‌ها را از فلورانس بيرون برانند. اما پس از کسب اين پيروزي بين خودِ گوئلف‌ها هم دو دستگي پيش آمد و به «سفيد‌ها» و «سياه‌ها» تقسيم شدند. در آن ايام اصلي‌ترين تضاد ‌سياسي در اروپا اختلاف بين پاپ و امپراتور بود. دانته راه نجات فلورانس را در اين مي‌ديد که امپراتور تفوق بيابد و سلطه‌اش را بر ايتاليا حاکم کند. از بد حادثه، «سياه‌ها»ي طرفدار پاپ بر«سفيدها»، که دانته هم در زمره آنان بود، چيرگي يافتند، و پس از کسب قدرت، دانته را که دو سال از «شهروندان ارشد» بود که مقام بالايي به شمار مي‌آمد، به اختلاس متهم و به پرداخت جريمه‌اي سنگين محکوم کردند، که اگر از پرداختش خودداري مي‌کرد مجازاتش مرگ در آتش بود؛ از طرف ديگر، تمام اموالش را هم مصادره کردند؛ و اين چنين بود که دانته ناگزير شد بيش از 20 سال در تبعيد بماند و در تبعيد بميرد. آنچه سخنان دانته را مناقشه برانگيز مي‌کرد استواري‌اش بود بر عقايد و باورهاي ديني‌اش، درمقام يک مسيحي مؤمن که هيچگونه مماشاتي را بر نمي‌تابيد و ابايي نداشت از افشاي فساد کشيشان و مشخصاً دربار پاپ‌ها که به راهي مي‌رفتند کاملاً متفاوت با پطرس حواري که جانشينش شده بودند. خصومت او با پاپ بونيفاس هشتم بيش از سايرين بود و در «کمدي الهي» بارها او را آماج حمله‌هاي تند و گزنده کرده است. 

جايگاه اين اثر در زمان خودش چه بوده است؟ يا حداقل زمان‌هاي نزديک پس از خلقش؟
انتشار «دوزخ» در 1314 باعث شد آوازه دانته در همه ايتاليا بپيچد. گرچه «کمدي الهي» طي قرن چهاردهم به دوازده زبان هم ترجمه شده بود اما دانته در اروپا به مقبوليت گسترده و فراگيري که سزاوارش بود نرسيد، مگر با پديداري مکتب رمانتيسم که او را در جايگاهي که درخورش بود نشاند و مايه شهرت پايدار و روزافزونش شد. 

«خير» و « شر» نزد دانت‌ کمدي الهي چه تعريف و مختصاتي دارند؟ آيا اين خير و شر اديان است يا خير و شر يونان باستان؟ يا چيزي متفاوت با هر دوي اين‌ها؟
ديدگاه دانته درباره مقوله‌هاي خير و شر دقيقاً با اصول اُرتدکس ايمان مسيحي سازگار بود. از نظر او، اين هردو به نسبت اراده پروردگار سنجيده مي‌شوند. هرچه مطابق اراده پروردگار باشد «خير» به شمار مي‌آيد، و هرچه برخلاف اراده او باشد «شر» است. بر همين مبنا، عدل الهي نيز به شکلي عيني، انعطاف‌ناپذير، غيرشخصي، و مکانيکي اعمال مي‌گردد. تناسب عقوبت با گناه نيز بر همين اساس استوار است که چه بسا با ذهنيت خواننده امروز سازگار نباشد و منصفانه جلوه نکند. براي مثال، فريبکاري گناهي است فاحش‌تر از خشونت و مجازاتي سنگين‌تر دارد.   
مي‌دانيم که کمدي الهي دانته در حوزه‌هاي مختلف تأثيرگذار بوده است. در نقاشي (بوتيچلي و دلاکروا)، در سينما و موسيقي. حتي در الهيات و فلسفه و مهم‌تر از آن در خود ادبيات. اما شما برجسته‌ترين تأثير اين اثر را چه مي‌دانيد؟
همان طور که گفتيد تاثير «کمدي الهي» در حوزه‌هاي مختلف فرهنگي و هنري بي‌اندازه گسترده بوده و دامنه‌اش حتي به هنرهاي مردمي‌تر نظير کميک استريپ و حتي بازي‌هاي رايانه‌اي هم کشيده شده، و آثار بسيار متنوعي با الهام مستقيم يا غير مستقيم از کل «کمدي الهي» يا بخش‌هايي از آن، و به شکل جدي يا پاروديک، پديد آمده‌اند. نام آوران عرصه‌هاي مختلف فرهنگي و هنري که به گونه‌اي از «کمدي الهي» الهام گرفته‌اند تعدادشان به‌قدري زياد است که حتي اشاره فهرست وار به آنان از حوصله اين مختصر بيرون خواهد بود: چايکوفسکي، فرانتس ليست، ژان لوک گودار، پازوليني، چاوسر، ميلتون، بالزاک، تي اس اليوت، گوستاو دوره ، ويليام بليک، و ... غيره فقط مشتي هستند از خروار. اما درمورد برجسته‌ترين تأثير بايد عرض کنم ذهنيتم با صدور اين جور احکام قطعي سازگار نيست، و لذا اين پرسش را پاسخ ناپذير مي‌دانم همان طور که نمي‌شود گفت ارزش هنري «ژوکوند» بيشتر است يا «سمفوني شماره 9» بتهوون . 

اين اثر با چه آثار ديگري قابل مقايسه است؟
شخصاً فقط «دون کيشوت» و بعضي از نمايشنامه‌هاي شکسپير را هم‌طراز «کمدي الهي» مي‌دانم؛ و در ميان آثار معاصرتر «اوليسس» جويس و «زمين‌ما» فوئنتس را با آن قابل مقايسه مي‌دانم، به دليل آنکه دو اثر اخير، همچنان که «کمدي الهي»، زاييده نبوغ‌اند و هيچکدام در ژانر مشخصي نمي‌گنجند.  

کمدي الهي دانته امروز براي ما چگونه متني است؟ متني است که ارزش‌هاي سياسي، اجتماعي و ديني يا دقيق‌تر بگويم الهياتي دارد؟ يا متني است که اهميتش به شاهکار بودنش در حوز‌ ادبيات باز مي‌گردد؟ يا هيچ کدام بلکه متني است صرفا با ارزش تاريخي؟ 
«کمدي الهي» بخشي از ميراث فرهنگي مغرب زمين است. مي‌توان آن را تبلورِ دانش و بينش قرون وسطا در مرحله واپسينش دانست و طلايه دار رنسانس به‌شمار آورد. براي خواننده امروز قطعاً در وهله اول به دليل ويژگي‌هاي ادبي‌اش ارزشمند است. اما اين ارزش‌هاي ادبي بر چيزي فراتر از يک متن با ارزش تاريخي صرف دلالت دارند، و آثار هنري بيشماري که در پايان سده بيستم و آغاز سده بيست و يکم همچنان با الهام از شاهکار دانته پديد آمده‌اند و پديد مي‌آيند خود بهترين گواه است بر اين مطلب؛ فيلم «هفت» (که عنوانش هم بر هفت گناه کبيره به روايت «کمدي الهي» دلالت دارد)، به کارگرداني ديويد فينچر، شايد يکي از شناخته‌ترين نمونه‌ها باشد در اين رابطه.  

با توجه به کارنامه‌تان، مي‌خواهم بدانم چه شد که به سراغ ترجمه اين اثر رفتيد؟
بايد صادقانه اعتراف کنم که هرگز به فکرم نرسيده بود دست به ترجمه «کمدي الهي» بزنم – برخلاف بعضي ترجمه‌هايم که سال‌ها قبل از آن‌که ترجمه‌شان کنم قصدش را داشتم. پيشنهاد از طرف ناشر بود و من پيش از آن‌که جواب بدهم ترجمه‌هاي متعددي را به زبان‌هاي مختلف تهيه و دانلود کردم و پس از بررسي آن‌ها و مشاهده اين‌که چقدر باهم متفاوت‌اند و چقدر مترجمان مختلف در ترجمه  اين اثر دست خودشان را باز گذاشته‌اند تا به شکلي خلاقانه عمل کنند و با رويکردهاي مختلفي سراغ اين متن آمده‌اند، به اين نتيجه رسيدم که ترجمه شاهکار دانته مي‌تواند چالشي شورانگيز باشد، زيرا درهاي نوآوري به شکل‌هاي مختلف به رويش باز هستند.    

با توجه به اين که اين اثر را از زبان انگليسي به فارسي برگردانده‌ايد، منبع اصلي‌تان چه بود و ملاک‌تان براي انتخاب اين منبع چه بود؟
در ترجمه «کمدي الهي» از 9 متن به 4 زبان استفاده کردم : 5 ترجمه به انگليسي، 2 ترجمه به فرانسه، 1 ترجمه به اسپانيايي و متن اصلي ايتاليايي . 2 تا از ترجمه‌هاي انگليسي عملاً به کارم نيامدند. زيرا يکي شان کاملاً ساختار متن را به هم ريخته بود و  پاراگراف‌هايي با اندازه‌هاي متفاوت و مجزا شده بر حسب رويدادها را جايگزين بندهاي 3 سطري متن اصلي کرده بود. ترجمه دوروتي سايرز هم که، با نيتي مومنانه، به جاي کلام دانته مقصود او را بيان کرده بود و از زيبايي هم بهره‌اي نداشت (يعني نه امين بود و نه شيوا) تقريباً از ابتدا کنار گذاشته شد. از 3 ترجمه باقي مانده انگليسي، دوتايشان چاپ انتشارات آکسفورد بودند و پانوشت‌هاي مفصل داشتند (پانوشت‌هاي ترجمه جديدتر آکسفورد بي اندازه فني و پژوهشگرانه بود و حجمش 2 برابر متن اصلي مي‌شد) سومين ترجمه انگليسي مورد استفاده‌ام ترجمه شاعر معروف آمريکايي لانگفولو بود که ترجمه‌اي است آزاد و با زباني آرکاييک که 2 ترجمه آکسفورد بسياري تعابير شاعرانه را از آن به عاريت گرفته‌اند. از 2 ترجمه فرانسه ، يکيشان بي‌اندازه به متن اصلي وفادار بود و ديگري کوشيده بود منظور دانته را به زباني ساده‌تر بيان کند و از اين جهت براي درک قسمت‌هاي دشوار متن بي‌اندازه سودمند بود. برخلاف متن‌هاي انگليسي و فرانسه، که تقريباً همگي «کمدي الهي » را با رويکردي نثرگونه ترجمه کرده بودند، متن اسپانيايي از شعر سفيدي که نمايشنامه نويسان «عصر طلايي» ادبيات اسپانيا، يعني لوپه دِوگا و کالدرون دِلا بارکا در نگارش آثارشان استفاده مي‌کردند بهره برده بود. اين رويکرد،که من اسمش را «آشنايي زايي» مي‌گذارم، الهام بخشم شد و تصميم گرفتم با اين شيوه سراغ اثر بروم : از ايجاز شاعرانه و ساختارهاي نحوي شعر استفاده کنم (در 80% موارد فعل قبل از مفعول آمده) و از تعبيرهاي آشنا و کمتر آشنا – و به هرحال زيبا و شيواي – شعر کلاسيک فارسي بهره بگيرم (خوانندگاني که با شعر کهن فارشي اُنس و الفت داشته باشند نمونه‌هايش را در ترجمه‌ام فراوان مي‌يابند).     

عمده‌ترين معضلات‌تان براي ترجمه اين اثر چه بود؟
ترجمه هر اثر دشواري‌ها و مشکلات خودش را دارد. «کمدي الهي» برايم سختي خاصي نداشت – مثلاً به قدر ترجمه رمان‌هاي کورمک کارتي دشوار نبود؛ البته جزو آسان‌ترين‌ها هم به حساب نمي‌آمد. تلاشم مشخصاً بر اين بود که از درافتادن به کليشه‌هاي «فاخر نويسي» متداول در نمايشنامه‌هاي بازاري و برخي سريال‌ها ، که از شدت تکرار به ابتذال کشيده شده است بپرهيزم، و نيز به خودم شهامت اين را بدهم که برخي خصوصيات زبان امروز را به شکلي يکدست با تشبيهات و ترکيب‌هاي عاريت گرفته از شاعران کهن ترکيب کنم.  

نظرتان درباره ترجمه شجاع الدين شفا از اين اثر چيست؟ نقاط ضعف و قوتش را چه مي‌دانيد؟
از آنجايي که قصد رقابت با کسي را نداشتم ، پيش از به اتمام رساندن ترجمه «کمدي الهي»، هيچکدام از ترجمه‌هاي قبلي را نخواندم تا نه صورت سلبي و نه به‌صورت ايجابي از آنها تأثير نگيرم . پس از آنکه ترجمه شاهکار دانته پايان گرفت، ترجمه شجاع الدين شفا را تورق کردم و به دو نکته برخوردم : يکي آنکه ترجمه او با رويکرد به نثر بود و طبعاً درازگويي‌هاي نثر را داشت و از ايجاز شعر بي بهره بود – و از اين حيث با ترجمه من متفاوت بود ؛ البته اين امر في‌نفسه نه نقطه قدرت تلقي مي‌شود و نه نقطه ضعف. دوم آنکه، برخي پانوشت‌ها کم و بيش ساده‌انديشانه بودند، زيرا «کمدي الهي» با «کتاب مقدس» پيوندي تنگاتنگ دارد و ارجاعاتِ نه چندان آشکارش به «کتاب مقدس» از نظر کسي که دانته شناس نباشد اغلب پنهان مي‌ماند. البته ، بايد توجه داشت که شجاع الدين شفا از امکاناتي نظير اينترنت و منابع متعددي که در دسترس مترجم‌هاي امروز است محروم بود. شخصاً، تمام پانوشت‌ها را از نسخه قديم‌تر آکسفورد برداشتم و حتي در يک مورد هم بر استنباط شخصي‌ام تکيه نکردم، زيرا ابداً نه دانش – نه ادعاي – دانته شناسي دارم.  

در ايران دو ترجمه ديگر هم از کمدي الهي منتشر شده است: ترجه فريده مهدوي دامغاني (نشر تير) و محسن نيکبخت (کتاب پارسه). آيا اين دو ترجمه را هم ديده بوديد؟
اين دو را حتي تورق هم نکرده ام. 

در ترجمه اين اثر چگونه از ادبيات کلاسيک فارسي استفاده کرديد؟
در اين مورد پيش‌تر توضيح دادم و بايد اضافه کنم از بين شاعران کهن بيش از همه از عطار بهره گرفتم. البته از خوان رنگين حافظ و سنايي و ... حتي در يک مورد از فريدون مشيري هم خودم را بي‌نصيب نگذاشتم . 

اين کار چه تفاوت‌هايي با ديگر آثاري که ترجمه کرديد داشت؟
از تمامي ترجمه‌هاي پيشينم خلاقانه‌تر بود . 

ترجمه‌تان از اين اثر چقدر طول کشيد؟ 
دو سال. 

راستش بر خلاف برخي که متعقدند‌اي کاش اين اثر مقدمه‌اي داشت، من فکر مي‌کنم، مقدمه نداشتن براي چنين اثر شناخته شده‌اي اشکالي ندارد، به ويژه که نکات مختلف درباره ترجمه اين اثر را در جاهاي ديگر بيان کرده‌ايد. به نظرم مواجه شدن عريان و دفعي با اثر خيلي تأثيرگذارتر است. اما دليل اصلي خودتان براي ننوشتن مقدمه چه بود؟ 
از آنجايي که گفته‌اند: "در بساط نکته دانان خودفروشي شرط نيست"، خودم را مجاز ندانستم در جايي که اين همه مقالات تخصصي ارزنده راجع به زندگاني و آثار دانته وجود دارد، شخصاً درباره اين موضوعات مطلبي بنويسم و ترجيح دادم چهار مقاله را که به قلم دانته شناسان برجسته معاصر بودند در پايان کتاب بي آورم. توضيحات درمورد نحوه ترجمه اثر هم به نظرم مطالبي آمدند که جايشان بيشتر در مصاحبه است تا در ابتداي اثري چنين سترگ. 

در آخر بفرماييد در حال حاضر به چه کاري مشغوليد؟
پروژه جديدي که پس از اتمام «کمدي الهي» به دست گرفتم ترجمه تمامي آثار داستاني گارسيا مارکز است از زبان اسپانيايي. اين کار را از حدود يک سال پيش شروع کرده‌ام و تصور مي‌کنم حدوداً 5 سال طول بکشد. 

منبع: سایت اطلاعات حکمت و معرفت