مانند بیضایی یکی پیدا میشود در قرون و عصری. ایسنا
او که آن قدر عزیز هست که گلایههای ابراهیم گلستان را به جان بخریم و متنی را که با عشق نوشته است، با عشق بخوانیم تا جایی که نواختنها و توبیخشدنهایمان بابت این تأخیر رنگ ببازد و آن را بدون جرح و تعدیل منتشر کنیم. یادداشت نیمهشب آیدین آغداشلو شاهد مثال خوبی برای نقل این خاطرخواهی اهل هنر است. او واژه از ستون عظیم و رفیع فرهنگ ایران طرحی زده است تا سرمان را بالا بگیریم و دلمان قرص شود به روح بلند ایرانی. «پیوند دادن سر و دل در آفریده هنری کاری آسان نیست» و این طرفه به قول میرجلالالدین کزازی از کسی برمیآید که دلی نیک هوشیار دارد و سری پایهور؛ و اهل دل و سرشناس باید بود تا تصدیق کرد این سخن پژوهشگر برجسته ایرانی را که به واقع بهرام بیضایی است که هنرمندی از این گونه است. در محضر او شاگردی کردن و عطش دلتنگی برای این یادگیری باید در جانت زبانه بکشد تا همچون جهانگیر میرشکاری تنها ساعاتی پس از ترخیص از بیمارستان و در بستر بیماری از او بگویی؛ آن قدر که نفسات تنگ شود و نفسهایت به شماره بیفتد. نام بهرام بیضایی برای برخی همچون ایرج رامینفر آهنگ بیدارباش است. در راه سفر روز و شباش از ما فاصله گرفتهاند اما نام بیضایی که میآید انگار تمام فاصلهها برداشته میشود و هر درخواست ما بیتعلل اجابت میشود و او در فرصتهای مختلف در پیامهای صوتی برایمان از همکاری با بیضایی میگوید. یادداشت حسن باستانی کمتر از دو ساعت پس از اعلام درخواست به دستمان میرسد تا در دایره واژگانش سرگردان شویم در یافتن چرایی مهاجرت چندین ساله استادش و ذکر بگیریم برای دست کوتاه نسل امروز از نخل دانش او. یادداشت تینا پاکروان دستیار کارگردان بیضایی باید قبل از انتشار به دستمان برسد تا شاهنامه کاری استاد بیتکرار در آخرین دقایق برایمان به نظم شود. شنیدن از بهرام بیضایی تشنهترمان میکند تا او را در گفتههای دیگران بجوییم و جرعه جرعه در کلام دیگران وصف او را نیوشیم.
برای استاد بیتکرار
تینا پاکروان، فیلمساز و بازیگر
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۶/۱۰/۰۵ ساعت 11:53 توسط محمد قجقی
|