یک پرسش بسیار جذاب برای زبان شناسان این است که آیا تمام جنبه های یک زبان به عنوان یک نظام یکپارچه (دستور زبان، صرف، آواشناسی، واژگان) تکامل پیدا می‌کند و یک تاریخچه را در طول زبان با هم طی می‌کنند یا جنبه های متفاوت زبان تاریخچه های گوناگونی دارند. آیا هر واژه برای خود تاریخچه‌ای دارد؟ پژوهش کنونی که توسط یک تیم بین المللی از جمله پژوهشگران انستیتو مکس پلانک علم تاریخ انسان، انیستیتو مکش پلانک روان شناسی زبان،‌ دانشگاه ملی استرالیا، دانشگاه آکسفورد و دانشگاه آپسلا این پرسش را با مقایسه ساختار های دستوری و واژگانی بیش از ۸۰ زبان استرانزی مورد توجه قرار دادند. این تحقیق از روش‌های پیشرفته کامپیوتری کمک گرفت تا نه تنها بخش اعظمی از واژه ها بلکه بخش وسیعی از سازه های دستوری را از تمام زبان هایی که در یک دسته جغرافیایی قرار داشتند، تحلیل کند. این به آنها اجازه داد تا مقایسه های با ارزش و عمیقی بکنند.
جالب توجه است که در این پژوهش به این نتیجه رسیدند که ساختار های دستوری در حقیقت سریع‌تر از واژگان تغییر می‌کنند. سایمون گرینهیل سرگروه این گروه تحقیقاتی در انیستیو مکس پلانک علم تاریخ توضیح داد: «ما تفاوت های چشمگیری را بین الگوی کلی در سرعت تغییر بین واژه های ساده و ویژگی های دستوری یک زبان پیدا کردیم. ساختار های دستوری بسیار سریع‌تر تغییر کردند و به نظر توسط زبان های همسایه تحت تاثیر قرار گرفته اند اما واژگان هنگامی که زبان های تازه شکل گرفتند، بیشتر تغییر کردند.» یکی دیگر از نویسندگان این مقاله،‌ استفن لوینسون اظهار داشت :«این یافته تا حدودی غیر قابل انتظار است، از آنجایی که بسیاری فکر می‌کنند دستور زبان ممکن است نسبت به واژگان اطلاعات عمیق تری درباره گذشته زبان شناختی به ما بدهند. اما بازهم هنوز دلیل برای احتیاط وجود دارد: ما واژه های بسیار محافظه کارانه را با یک میزان از متغیر های دستوری دستچین نشده را مقایسه کردیم، هم چنین خانواده زبانی انتخاب شده به خاطر تنوع آن در طول زمان و مستعمره شدن جزایر پشت هم غیرعادی است، اما آن چیزی که آشکار است این است که تغییرات دستوری و واژگانی در یک دسته نزدیک به هم قرار نمی‌گیرند، حتی در شاخه های یک خانواده. پس نگاه کردن به هردوی آن ها پیشرفت های ما در زمینه تواناییاحیا تاریخچه زبانی را تقویت می‌کند.»
این محققان به این نتیجه رسیدند که عوامل به خصوصی هم در واژگان و هم در دستور زبان بودند که با یک روند کُند تغییر کردند، هم چنین عواملی که با سرعت بیشتری تغییر کردند. یک یافته جالب این است که ساختار های دستوری که کندتر تکامل پیدا می‌کردند بیشتر آن‌هایی بودند که گویشوران کم تر از آن آگاهی داشتند. اما چرا این طور است؟ هنگامی که دو زبان در کنار هم قرار می‌گیرند، یا یک زبان به دو زبان تقسیم می‌شود،‌ گویشوران یک زبان به روی یک سری از عوامل تاکید می‌کنند یا با آن سازگار می‌شوند تا خود را با دیگران هویت بندی کنند یا از آن‌ها متمایز شوند. ما همه با این موضوع آشنا هستیم که چه گونه می‌توانیم گویشوران زبان خودمان را بسته به این که چه لهجه یا گویشی دارند در گروه متفاوتی قرار دهیم و معمولا بر اساس آن تمایزات، فرضیاتی نیز می‌سازیم. انسان ها در گذشته نیز این کار را می‌کردند، و محققان فرض می‌کنند این یکی از عوامل اصلی تغییر زبانی بوده است. اگرچه وقتی یک گویشور از ساختار های دستوری به خصوصی آگاه نباشد به خاطر این که بسیار نامحسوس است آن را تغییر نمی‌دهند یا از آن به عنوان نشان دهنده هویت گروهی خود استفاده نمی‌کنند.
آن ویژگی های زبانی معمولا ثابت می‌مانند. این محققان به این نتیجه رسیده اند که ویژگی های به خصوصی که در طول زمان ثابت مانده اند مختص به هر گروه زبانی هستند.
این محققان پیشنهاد می‌کنند که اگرچه دستور زبان ممکن است ابزار خوبی برای بررسی تغییر زبانی نباشد اما یک دیدگاه بسیار باظرافت که با روش های کامپیوتری ترکیب شده است با پایگاه های داده در مقیاس بزرگ هم از دستور زبان و هم از واژگان می‌تواند به ما دید عمیق تری به گذشته بدند. راسل گری یکی از نویسندگان ارشد این مقاله می‌گوید :« یکی از جالب ترین چیز هایی که ما پیدا کردیم این بود که این رویکرد شاید به ما اجازه بدهد که بفهمیم کی و کجا گویشوران زبان های مختلف هزاران سال پیش با هم در تعامل بودند.»
اطلاعات بیشتر: سایمون گرینهال و همکاران «نیروی درونی تکاملی نظام های زبانی» ۲۰۱۷ http://www.pnas.org/cgi/doi/10.1073/pnas.1700388114
منبع: https://phys.org/news/2017-10-myth-language-history-languages.htm