روشن است که یکی از دلایل مهم این اشتباه بزرگ نویسندگان، نادرستی و کامل نبودن تحقیقات آنها است ودیگر اینکه نبود اطلاعات و نوشته های مدون و مستندی در تعریف و شناساندن ایل آقاجری در دوره های زمانی اخیر نیز مزید بر علت بوده است. از طرف دیگر تحقیقات دانشگاهی تخصصی نیز در خصوص مردم شناسی ایل های خوزستان و کهگلویه و بویراحمد که یکی از پر نشیمن ترین زندگی ایلی بوده نیز ناکافی است و در مورد ایل آقاجری نیز تا کنون هیچ گونه پژوهشی صورت نگرفته است.

بر همین اساس تصمیم بر این گرفته شد که در ابتدا جهت رفع نواقص موجود و ارائه اطلاعات کلی قابل قبول ،این وب سايت در فضای مجازی اینترنتی تشکیل تا شروعی برای تلاشهای فرهنگی و اجتماعی علاقمندان و آگاهان به تاریخ باشد.امید بر این است که اطلاعات کاملتر و گسترده تری در این خصوص در آینده از طریق برقراری مراوده های بیشتر با صاحبنظران و اقوام و بستگان وارتباط با علاقمندان در دسترس عموم قرار گیرد.

با وجود تلاش زیادی که برای تکمیل این اطلاعات و مطالب صورت گرفته ،طبیعی است که نگرانی در خصوص کمبود اطلاعات و چگونگی مطالب بیان شده همچنان وجود دارد.به همین دلیل از همه کسانی که این مطالب را مطالعه میفرمایند انتظار میرود هر گونه اشکالی را متوجه شوند بر نگارنده منت گذاشته و جهت اصلاح و انعکاس واقعیتها ،نظرات و پیشنهادات خود را به هر نحو ممکن بیان نمایند.

تعاریف و تاریخچه قوم آقاجری(آغاجری):

نگرش تاریخی و تعاریف در این رابطه به جهت درک بهتر و رفع بعضی از شبهات که به غلط در مورد این قوم بیان شده است به دو برهه زمانی تاپیش از حمله مغول و پس از حمله مغول تقسیم گردیده و بنا به شرایط و اطلاعات موجود هر برهه به صورت جدا گانه و به شرح زیر بررسی و تفسیر گردیده است:-

  • دوره زمانی پیش از حمله مغول

برای مطالعه در خصوص تاریخ اقوام ترک بر اساس کتاب های موجود و منابع تحقیق و پژوهش در دسترس ،مطالعه دو منبع به عنوان قوی ترین کتب مرجع ضروری است.

ابتدا کتاب جامع التواریخ نوشته شیخ رشید الدین فضل اله همدانی است که در ایران نگاشته شده و هرچند براساس متون اصلی ترکی و منطبق برروایات شفاهی راویان این سرزمین به فارسی ترجمه شده معتبر ترین منبعی است که بسیار قابل انکا بوده و از لحاظ قدمت تاریخی به گذشته نزدیک تر ونویسنده کتاب خود سالها در دوره ایلخانی صاحب منصب و صدر اعظم دوره ایلخانی حاکمان مغول نیز بوده و اطلاعات قابل قبولی از نظر فضای زندگی و شرایط آنزمان را بیان میدارد.

دومین منبع، کتاب شجرة تراکمه اثر ابوالغازی بهادرخان است که نامبرده در زمان نگارش کتاب ،خود حاکم خیوه(اورگنج و خوارزم) بوده و هم پیشه تاریخ نویسی داشته است. این اثر با وجود کم حجم بودنش بسیار حائز اهمیت است چراکه او به زبانهای ترکی، فارسی و عربی احاطه کامل داشته است.

با توجه به مطالب بیان شده و در نظر گرفتن دیگر کتب و منابع تاریخی که اکنون در دسترس میباشد،در خصوص قوم آغاجری این امر به وضوح روشن است که این قوم از قبایل ترکان اوغوز بوده و از نظر دوره زمانی قبل از مغول وارد فلات ایران شده اند. خلاصه نظریات برخی نویسندگان که عموما در قرن هفتم هجری قمری و در دوره زمانی معاصر با حمله مغول نوشته شده و تاریخ و حوادث مربوطه تا آنزمان توسط این نویسندگان به نگارش در آمده و در ارتباط با قوم آقاجری نیز اظهار نظر گردیده، به شرح زیر طبقه بندی شده است:

 

ردیف نام کتاب سال نگارش کتاب نگارنده تصحیح کننده و ناشر عقیده نگارنده شماره صفحه کتاب
۱ جامع التواریخ ۷۰۴هجری قمری خواجه رشید الدین فضل الله همدانی دکتر بهمن کربمی، چاپ دوم، سال ۱۳۶۲ نشر اقبال نگارنده،در فهرست کتاب خود قوم آغاجری را  یکی از اقوام اغوز و از عمو زادگان  اغوز نام برده است. جلد اول ص۱۳ و ۲۶
” اقوام قبچاق، قلج و آغاجری از میان آن جماعت اند که با اغوز متفق شده بودند. جلد اول ص۳۳
” این نام در قدیم الایام نبوده ،به وقتی که اقوام اغوز بدین ممالک آمده طایفه ای از ایشان را که یورت در حدود بیشه ها داشته اند ،بدین اسم آغاچ ایری موسوم گردانیده اند،یعنی مرد بیشه.مانند آنکه از اقوام مغول کسانی که یورت نزدیک بیشه بوده – هویین ارگان- نام نهاده ند ،یعنی قوم بیشه.  جلد اول ص۳۵
۲ مقدمه ابن خلدون ۷۷۴ هجری قمری ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی اصطلاح ترکمان در قرون بعد شمول بیشتری یافت و بر قبایل قپچاق و خلج و قنقلی / قانقلی و آغاجری و حتی خزرها اطلاق شد . جلد۲، ص ۱۳
۳ تاریخ گزیده ۷۳۰هجری قمری حمدالله مستوفی عبدالحسین نوائی- نشر امیر کبیر-تهران- ۱۳۶۴ این طایفه از قدیمترین ترکمانان مهاجر در آناتولی بودند و به سبب اشتغال در صنعت چوب به «تخته چی» یا «جماعت تخته چیان» نیز اشتهار یافتند و در بیشتر مآخذ، آنان را از ترکمانان اوغوز و قومی ماجراجوگفتهاند . ۵۶۷
۴ نزهت القلوب ۷۴۰ هجری قمری حمدالله مستوفی محمد دبیر سیاقی- نشر حدیث امروز قزوین-۱۳۸۱ خامده بیل یکی از چهار ناحیه خلخال بود که درسابق شهر فیروزآباد نام داشت که حکامش را آغاجریان تشکیل می دادند.  ۸۱
۵ شجره تراکمه حدود ۱۰۷۱ هجری قمری ابوالغازی بهادرخان ترجمه آنا دردی عنصری- چاپ اول ۱۳۸۳-انتشارات ایل آرمان-گنبد قابوس قوم آغاجری را از قبیله ترکان اوغوز می داند و معتقد است که قبیله آغاجری به همراه قبایل دیگر اوغوز به ایران  آمده و برخی هم به منطقه  آناتولی ترکیه کوچ کردند و برخی از آنان نیز به شمال دریای سیاه مهاجرت نمودند. ۳۱
۶ الاوامر العلائیه فی الامور  العلائیه ۶۸۰ هجری قمری ابن بی بی ژاله متحدین ترکمانان اوغوز، در پی استیلای مغول و نامساعد شدن شرایط زندگی، سرزمین خود ماورای سیحون را ترک گفته و راهی ایران و آسیای صغیر شدند. گروهی از آنان که در نواحی جنگلی مشرْعَش، واقع در آناتولی، سکونت گزیدند آغاج اری یا مرد جنگل نامیده شدند. ۶۱۸
۷ تاریخ سلاجقه یا مسامره الاخبار و مسایره الا خیار ۷۳۴ هجری قمری محمود بن محمد آقسرایی مشهور به کریم آقسرایی دکتر عثمان توران چاپ دوم، سال ۱۳۶۲ نشر اساطیر،چاپ رشدیه در این مدت صاحب لاکوشی با امیر آغاجری نام بوزارت روم آمد.القصه مدتی با آغاجری کر و فری نمود و از سیورغامیشها و نوازش علم و نقاره داشت،میخواست که به دبده علم و دمدمه نقاره رونقی انگیزد و چاره حال و مال و توفیر و توقیر کند. ۳۰۲
فی الجمله آغاجری را ایرنجین التفات نکرد و تمکین نداد…..هرچه به حیلت و خدعت از ولایات کسب میکرد با ایرینجین بمناصفه در میان مینهاد و آغاجری از دور بلافایده تعبیر زمان میکرد…. ۳۰۳
اوقتا ولد شکتور بحکم یرلیغ در حکومت اینجو ها به آقسرا آمد ،او نیز از ایرنجین تمکین نیافت ،بعد از اجتهاد که نمود و مقالات بسیار او نیز بر همان سبیل آغاجری خایب و خاسر بازگشت. ۳۰۵
۸ سفرنامه ۷۵۶ هجری قمری ابن بطوطه ترجمه محد علی موحد-تهران-۱۳۷۶- انتشارات طرح نو-چاپ اول بجز دشت ترکمن و شمال خراسان ، در مناطق گوناگون ایران نیز صدها هزار تن از بازماندگان ترکمنهای آغاجری و افشار و ایوائی و بایندر و بیات و بیگدلی و پُرناک / پورناک و خَلَج سکونت دارند که نام قدیمی و شباهتهای ظاهری با اجداد خود را از دست داده اند. ج ۱، ص ۲۸۵

 

آنچه از جدول بالا بدست می آید اینست که قوم آغاجری از جمله اقوامی است بنا به گفتار و مدارک برخی از نویسندگان تا قرن پنجم میلادی در حوالی رودخانه ولگا سکونت داشتند و قبل از ورود مغول و تا قرن ششم هجری قمری در حوالی منطقه سیحون زندگی میکردند و بواسطه حملات اقوام مغول به آن سرزمین ها دیارخود را ترک نموده و به ایران مهاجرت نمودند. همانگونه که از جدول بالا مشاهده میشود قوم آغاجری در فن و صنعت چوب تخصص داشته و به جماعت تخته چی نیز شهرت یافته بودند.

  • دوره زمانی پس از حمله مغول

ابتدا اطلاعات و نظریه هایی که در دوره پس از مغولان برای قوم آغاجری وجود داشته و در کتب تاریخی در خصوص آن زمان بیان شده است به شرح زیر طبقه بندی شده و سپس جمع بندی و تجزیه و تحلیل میگردد:

  • ابتدایی ترین و مهمترین نکته ای که قابل ذکر است اینست که آغاجری ها با مغولان از سر جنگ درآمدند ومغولان نیزدر سرکوب آنان در دوره هلاکوخان به شدت اقدام نمودند و بهمین دلیل آغاجری ها بر اثر حملات و فشار های هلاکو خان و سایر امرای مغول تا حدی دچار پراکندگی در آنزمان شدند ولی با این وجود آنان همواره در تقابل با مغولان بوده و در اواخر دوره ایلخانی و شروع دوره تیموریان با قراقویونلوهای ترک و پس از آن نیز با آق قویونلو ها متحد شدند .
  • درکتب تاریخی مربوط به دوره ایلخانی در مورد ۴ ناحیه شهر خلخال از آغاجری ها نام برده شده و آمده است که خامده بیل یکی از چهار ناحیه خلخال بود که درسابق شهر فیروزآباد نام داشت که حکامش را آغاجریان تشکیل می دادند(حمدالله مستوفی، نزهت القلوب ،ص ۸۱).
  • نویسنده کتاب دیاربکریه که به حوادث دوران قرا قویونلوها می پردازد از حسن بیگ آغاجری در آن دوره تاریخی نام می برد که رئیس قبیله آنان بود(صفحات ۳۷ و ۱۴۵).جهان شاه قراقویونلو که در زنجان نیز مسجد جامعی نظیر مسجد کبود تبریز ساخته بود یکی از بیوه های پدرش قره یوسف را به سولان بیگ آغاجری داد تا از طریق وصلت خویشاوندی با وی همبستگی اقوام قبیله آغاجری را در مسائل نظامی به دست آورد(صفحه ۱۴۶ همان مرجع). همین کتاب از علی بیگ آغاجری به عنوان سردار جهانشاه قره قویونلو نام می برد که یکی از سران قبیله ترک آغاجری بود ودر درگیری های نظامی دوران آق قویونلوها بخصوص در ایلغار منطقه ارزنجان نقش داشت و بعد از مرگ جهانشاه قره قویونلو هم به خدمت اوزون حسن آق قویونلو در آمد(صفحات ۱۹۴،۱۹۷،۲۴۱ ،۲۷۱ و ۵۴۲ همان مرجع ).
  • در دوره صفویه طوایف ترک آغاجری گرچه یکی از هفت ایل ترک قزلباش و تشکیل دهنده دولت صفویه نبودند ولی همچنان اقتدار خود را تا حدودی حفظ کرده بودند و به همین دلیل در کتب مربوط به دوره شاه طهماسب صفوی و درسال ۹۵۳ هجری از آقاهای آغاجری و طایفه آغاجری خوزستان که در منطقه دزفول و شوشتر آن موقع مستقر بودند نام برده شده است(ص ۳۳۲ تا ۳۳۳ کتاب تاریخ ایلچی نظام شاه).
  • در کتب تاریخی از زندگی قوم آغاجری خوزستان بهمراه دیگر طوایف لر و بهمئی نام برده شده که به صورت ۷ هزار خانواده ایلی درمنطقه کهگیلویه و اطراف بهبهان پراکنده بودند.(مرآت البلدان ،ص۲۳۷۱ و تاریخ و جغرافیای کهگیلویه، صفحات ۷۲، ۱۲۲ ، ۱۳۸ ، ۱۵۲ ، ۲۴۳ ، ۳۹۵ ، ۴۱۱ ، ۴۱۲ ، ۴۵۲ و ۴۵۳)
  • ولادمیر مینورسکی در کتاب لرستان و لرها ، آغاجری ها را قسمتی از باقی مانده شاهسونهایی میداند که در زمان صفویه زیرنظر حکومت کهگیلویه تشکیل داده شده بودند.
  • جدول زیر گویای نظرات دو نویسنده دیگری است که کتاب های آنان در ارتباط با زندگی ایلات و عشایر به عنوان مرجع لحاظ میگردد و  اشاره هایی نیز به وضعیت قوم آغاجری(آقاجری)در دوره پس از مغول دارد.

 

ردیف نام کتاب سال نگارش نگارنده تصحیح کننده و نگارش عقیده نگارنده شماره صفحه کتاب
۱ فارسنامه ناصری در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۱ هجری قمری حسن حسینی فسایی منصور رستگار فسایی-نشر امیر کبیر ۱۳۶۷ – چاپ پنجم لر کهگلویه که بر سه ایل قسمت شده اند و مردم هر طایفه مانند مردمان دشتستان جز کلانتر و بزرگ خود را نخواهند و در اطاعت دیگری در نیایند:

 

اول:ایل آقاجری است و آنها را از چندین طایفه ترک و تاجیک و لر انتحاب کرده ،همه را آقاجری گویند و شماره خانه های آنها در قدیم از سه چهار پنج هزار می گذشت و اکنون نزدیک به ۸۰۰ خانوار میشوند و بر چندین تیره تقسیم شده ،هر یک را نامی علیحده است مانند :افشار و بگدلی و تیلکو و جامه بزرگی و جغتایی و داودی و شعری و قره باغی و گشتیل و لرزبان و تمامی آقاجری در تابستان و زمستان از اکناف حومه بهبهان که گرمسیری سخت است بیرون نروند و چون تصرفی در دهات حومه بهبهان ندارند ناحیه را به اسم ایل آقاجری نگفته اند 

جلد ۲ ص ۱۴۷۹
۲ تاریخ غزها(ترکمن ها):تاریخ ،تشکیلات طایفه ای و حماسه ها ۱۹۶۷ فاروق سومر ترجمه وهاب ولی – نشر تهران- ۱۳۹۰ ۱-         در بین ترکمن هایی که به آذر بایجان آمدند،ترکمن های آغاجری که محل سکونت اصلی شان ماراش (مرعش )بود نیز وجود داشتند که طایفه مذکور موجودیت خود را تا عصر حاضر حفظ کرده اند

 

۲-        “نفوس قراقویونلو ،با الحاق سایر ترکمن ها که ترکمن های آذربایجان در راس آنها قرار داشتند به صورت جمعیتی بزرگ درآمد.مهمترین طوایفی که موجب به وجود آمدن این جمعیت شدند،عبارتند از سعد لو،بهارلو،آلپاگوت(آلپاغوت)دوخارلو،آغاجری،حاجیلو،قرامانلو،چکورلو(چخورلو)”

۳-         پس از استیلای مغول ،ترکستان دیگر سرزمینی نبود که بتوان درآن زندگی کرد.میدانیم که گروه های مهمی از روشنفکران،بازرگانان،صنعت گران و هنرمندان نیز از ایران وارد آناتولی شدند و چون بخشی از ترکمن هایی که به آناتولی آمدند مناطقی که متناسب با زندگیشان باشد نیافتند،ناگزیر در جنگل های منطقه مرعش زندگی میکردند،نام آغاج – اری (انسان جنگل)داده شد و بخشی از نوادگان آغاج-اری ها (آغاجری ها)بعد ها به کارهای جنگل و درخت مشغول شدند و اینها گروهی بودند که به عنوان تخته چی(تخته بر)توصیف شده اند.

۴-        مغول ها به ویژه به ترکمنها و آغاجری های ساکن در منطقه سیواس و قیصریه هجوم بردند .هرچند مغول ها عده زیادی از آنها را به قتل رساندند و ضربات سنگینی به آغاجری ها وارد آوردند با اینهمه اکثر آنان راهی جنوب شده و به سرزمین مملوک ها پناه آوردند.”

۵-        افشارهای منطقه ارومیه ،خمسه و اسد آباد کاملا یکجا نشین شده اند، اما افشارهایی که در میان طایف گوندوزلو در خوزستان و طایفه آغاجری در کهگلویه زندگی میکنند ،و نیز تشکیلات ۵۰۰۰ چادری(خانواری) افشارهای کرمان ،هنوز هم به حیات کوچ نشینی خود ادامه میدهند.”[۱]

۶-        پروفسور فاروق سومر مقاله ای به نام آغاجری ها نوشته است که در بولتنی در آنکارا چاپ گردیده ولی ترجمه آن تاکنون بدست نگارنده نرسیده است.

 

 

۱۹۵

 

۲۰۷،

،۲۱۰

۴۰۷،۲۹۴،

 

[۱]  – قابل توضیح اینکه این نوشته مربوط به قبل از زمان نگارش کتاب توسط پروفسور فاروق سومر میباشد و زندگی چادر  نشینی چندین دهه میباشد که در ایل آقاجری منسوخ گردیده است.

بررسی نظریات بالا نشان میدهد که بعد ازدر گیری ها و جنگ های آغاجری ها با مغولان و پراکندگی ناشی از حمله هلاکو خان مغول به قوم آغاجری در آنزمان بخشی از آنان در حکومت ایلخانان مغول وارد شدند و بعد از دوره ایلخانی و پس از عدم همکاری با تیموریان برخی مهاجرت نمودند و برخي نيز با حکومت های آق قویونلو ها و قره قویونلو ها همراه و متحد آنان شدند ولی بعد از به قدرت رسیدن صفویه در چارچوب حکومت صفوی ها وارد نشده و نقش موثری در ساختار قزلباشی آنزمان نداشتند و به همین دلیل حجم قابل توجهی از آنان به جنوب مهاجرت نموده اند که توضیح آن در بالا آمده است و خط سیر حرکت این قوم تا شوشتر و دزفول و سپس بهبهان و اطراف آن در دوره حدود سیصد سال قبل در تاریخ خوزستان گواهی شده است.

محدوده های جغرافیایی زندگی قوم  آقاجری(آغاجری) در حال حاضر:

قوم آقاجری(آغاجری) در استانهای مختلفی از کشور ایران در زمان فعلی پراکندگی دارد و مواردی که تاکنون به این نام مشاهده شده و در اسناد و مدارک آمده به ترتیب زیر است:

  • در شهرستان سبزوار باغی وجود دارد که متعلق به آقاجری هایی است که در آنجا زندگی میکنند و در زمان برگشت حجاج از مکه، مردم شهر در آنجا برای استقبال می ایستند و این باغ را مردم آنجا به اختصار” باغ جر”(مخفف شده باغ آقاجری) مینامند.نگارنده در زمان مسافرت به مشهد با افرادی مطلع و ساکن آن شهرستان در این خصوص گفتگو داشته است.
  • در بندر ترکمن،گنبد کاووس و اطراف سبزوار نام خانوادگي جغتایی به وفور ديده و شنيده ميشود و در نزديكي شهرستان سبزوار شهري به همين نام وجود دارد.
  • اطراف شهرستان مراغه روستای زیبایی به نام آغاجری وجود دارد که در زمره زیبایی های آن شهرستان شمرده میشود و باغداری در آنجا رونق خوبی دارد و طرح آبیاری قطره ای چند سالی است که در انجا اجرا شده است.
  • در شهرستان عجب شیر استان آذربایجان شرقی در محدوده بخش قلعه چای روستایی به نام آغاجری وجود داردکه با مذهب شیعه و زبان گفتاری ترکی آذربایجانی بوده و بر اساس سرشماری کشوری در سال ۱۳۸۵ دارای ۴۰۷ نفر جمعیت بوده است.
  • در بخش سجاسرود شهرستان خدابنده روستایی به نام آغاجری وجود دارد که بر اساس اطلاعات پایگاه بسیج سازندگی، مرقد امامزاده ابراهیم در آن روستا بازسازی شده است.
  • حوالی شهرستان کازرون در استان فارس روستایی به نام جامه بزرگی وجود دارد که اکثرا با نام خانوادگی جامه بزرگی زندگی میکنند و نام جامه بزرگی یکی از تیره های ایل آقاجری میباشد.
  • در مناطق باستانی شهرستان کازرون در حوالی روستای سرمشهد آثارباستانی نقش برجسته های کازرون در دیواره کوه آغاجری و در ارتفاع ۲۳ متری حجاری شده که این آثار مربوط به دوره بهرام دوم از سلسله ساسانی میباشد.
    • در استان کردستان مناطقی به شرح زیر به نام تیله کوهی وجود دارد:
    • الف) شهرستان سقز از هشت بخش تشکیل شده است که یک بخش آن به نام تیله کوهی است.
    • ب) سه روستا در دهستان سر قلعه از توابع شهرستان سر پل ذهاب به نامهای تیله کوه علیا، تیله کوه وسطی و تیله کوه سفلی میباشد.
    • ج) در بخش مرکزی شهرستان کامیاران یک روستا به نام تیله کوه وجود دارد.
    • د) در منطقه مرزی استان کردستان با استان گرمیان عراق بازارچه ای به نام ” بازار چه مرزی تیله کوهی” از سال ۱۳۹۲  راه اندازی شده است و شایان ذکر است که این منطقه در دوران جنگ از مناطق مهم و استراتژیکی بود که به تصرف عراق درآمد و با تلاش و جانفشانی بسیار باز پس گرفته شد. قابل توضیح است که تیله کوهی نام یکی از تیره های چهارده گانه ایل آقاجری میباشد.
  • در اطراف شهرستان دیواندره روستایی به نام آغاجری قرار دارد که بر اساس سایت رسمی فرمانداری دیواندره قلعه کهنه ای درآن روستا وجود دارد که دارای بیشتر از ۲۰۰۰ سال قدمت میباشد.
  • در فرهنگ آبادی های کشور در صفحات ۱۲ و ۱۷ و ۸۱ و ۸۳ و ۱۲۲ آن درباره دهستانهای دیزجرود از دهات اقوام ترک آغاجری نام برده شده است.
  • در حاشیه های مناطق حاصلخیز در استان کهگلویه و بویر احمد از شهرستان دهدشت تا چرام و یاسوج قوم آقاجری با نامهای خانوادگی آقایی،آقاجری،خوبانی،نرم آبی(نرم اووی) و زنگوایی وجود داشته و در این نقاط مشغول زندگی هستند.
  • در خوزستان و به طور کلی بیشتر در جنوب و جنوب شرق خوزستان و در مناطق حاصلخیز نزدیک به رود خانه های مارون،خیرآباد و زهره،خانواده های آقاجری زندگی می نمایند. با توجه به گسترش زندگی شهر نشینی درحال حاضر شهرستانهای بهبهان،امیدیه،آغاجاری،ماهشهر،دیلم،هندیجان،برخی از روستاهای حومه بهبهان و منطقه زیدون و تعدادی از روستاهای اطراف هندیجان نشیمن افراد آقاجری فامیل بوده است و رسوم و سنتهای طایفه ای مورد انتظار از ایل آقاجری را به صورت متمرکز در این نقاط آشکارا میتوان دید.

بررسی زندگی ایل آقاجری در دوره زمانی از حدود صدوپنجاه سال پیش تا کنون

هر گونه بحث و بررسی در خصوص زندگی ایلیاتی و تیره و طوائف در این دوره نیازمند توجه به مقدمه ای از جمعیت عشایری و تاریخچه آن است.  جمعيت عشايری ايران زمانی اکثريت جمعيت ايران را تشکيل می‌داد.بررسی وضعیت جمعیت عشایرکشور در چند دهه گذشته نشان‌دهنده کاهش نسبت جمعیت عشایر کشور در مقایسه با جمعیت کل کشور است. بر اساس اطلاعات منابع تاریخی، درسال ۱۲۴۵ ه. ش. حدود ۳۸٫۶ درصد جمعیت کشور، عشایری بوده است که این نسبت در سال ۱۳۴۵ به ۹٫۶ درصد کاهش پیدا کرده است. بر اساس آخرین سرشماری رسمی عشایر کشور که توسط مرکز آمار ایران صورت گرفته است نسبت جمعیت عشایر کشور به کل جمعیت به ۱٫۶۸ درصد کاهش پیدا کرده است که این امر نشان‌دهنده کاهش نسبت جمعیت عشایر کشور است. در سرشماری سال ۱۳۸۷ جمعیت عشایری به ۱,۱۸۶,۳۹۸ نفر رسیده است و در حال حاضر عشایر در ۲۹ استان پراکنده اند و به غیر از استان کردستان، سایر استان ها دارای جمعیت عشایری هستند. بنابر آمار کشوری در سال ۱۳۶۰ در کل کشور ۹۲ ایل و ۴۵۴ طایفه مستقل وجود دارد و تعداد ۱۸۸ هزار و ۳۵۴ خانوار عشایری با متوسط ۵٫۸ نفر در هر خانوار سرشماری گردیده‌است .در بین استان های کشور، استان فارس بیشترین سهم جمعیت عشایر کشور را در خود جای داده است.در طول يک صد سال گذشته ،جامعه‌ي عشايری نيز همانند  تغییرات سایر جوامع در کل جهان دچار تحول شده و جمعيت آن رو به كاستي نهاده است که این امر از یک سو به برنامه‌های مختلف اسکان عشایر و از سوی دیگر به مهاجرت و کنترل جمعیت این جامعه مربوط می‌شود.

با این وجود بررسی تاریخچه صدوپنجاه سال گذشته ایل آقاجری نیز در سایه این تاثیر قرار دارد. شادروان علامه دهخدا در فرهنگ لغت معروف خود، در تعریف، واژه آقاجری را “یکی از سه ایل بزرگ خوزستان و کهگلویه و بویر احمد که دارای چهار هزار خانوار جمعیت میباشد در کنار ایل قشقایی و بختیاری ” عنوان نموده است.

نویسنده فارسنامه ناصری ایل هایی که در کهگیلویه ساکن هستند سه ایل آقاجری، باوی و جاکی بیان می دارد. فسایی در مورد  ایل آقاجری معتقد است که آنها از چندین طایفه ترک و تاجیک و لر تشکیل شده و همه آنها را آقاجری میگفتند و تعداد خانوارهای آنها را در قدیم از سه تا پنج هزار میدانسته و در زمان نگارش کتاب خود آنها را نزدیک به ۸۰۰ خانوار برآورد نموده بود و همچنین ده تیره برای این ایل لحاظ نموده بود .

ژ.دمورینی جمعیت آنان را تا دهه دوم قرن بیستم۲۰۰۰ خانوار آورده است.

جلد چهارم کتاب آثار و بناهای تاریخی خوزستان و در صفحه ۳۶۶ و ۴۰۰ خود از تیره های آغاجری و طوایف دیگر متحد این ترکان خوزستان نام مییرد که در اطراف بهبهان و زیدون و قلعه گلاب و طرفین رودخانه خیرآباد و مارون سکونت دارند و طوایف آقاجری و قره جری و تیره های آنها را افشار، داودی، جغتایی، شعری، لرزبان، بیگدلی، جامه بزرگی، گشتیل، قره باغی، تیلکو نامبرده و همچنین عنوان نموده است که خوانین این طوایف ترک زبان هم  به نام آقا شهرت گرفته و در این باره می نویسد : اولین آغاجری است که از این تیره های ترک  و برخی لرها تشکیل شده اند و در حومه بهبهان زندگی می کنند.

در طول دوره زمانی صدو پنجاه سال اخیر، نشیمن این ایل در جنوب خوزستان و بیشتر اطراف بهبهان صورت گرفته است. زندگی مردم ایل آقاجری بر اساس دامپروری وکشاورزی بوده و بهمین دلیل است که بیشتر در مناطق حاصلخیز در روستاهای نزدیک به رودخانه های خیر آباد،زهره و مارون نشیمن گرفتند که هم اکنون نیز این نشیمن وجود دارد و بخشی از این ایل در روستاها با کشاورزی و دامداری زندگی میکنند و بخشی نیز شهر نشین شده اند.البته قابل ذکر است که دامداری و دامپروری در این روستاها بسیار کمتر شده و عموما از طریق کشاورزی امرار معاش صورت میگیرد.

تقسیمات و تیره های ایل آقاجری :

از نظر تعدا تیره ها ی ایل آقاجری عقاید تقریبا مشترکی وجود دارد.ولادمیر مینورسکی تعداد تیره های این ایل را  نه عدد می داند و معتقد است که چهار قبیله آن یعنی افشار,بگدیلی,چغاتایی,وقره بیگلو ترک می باشند و پنجمین قبیله آن یعنی تیلکوهی را منتسب به ناحیه سنه در کردستان ایران میداند.

حسینی فسایی ده تیره را برای ایل آقاجری عنوان نموده است که عبارتند از : افشار، بگدلی، تیلکو، جامه بزرگی، جغتایی، داودی، شعری، قره باغی ، گشتیل و لُرزبان.

ایل آقاجری بر اساس اطلاعات انتقال یافته سینه به سینه و وضعیت موجود دارای چهارده تیره است که به شرح ذیل میباشد:

  • جامه بزرگی
  • تیله کوه
  • جغتایی
  • لر زبان
  • افشار
  • داوودی
  • گشتیل
  • بگدلی
  • شعری
  • قره باغی
  • آق باغی
  • بشیری
  • غالبی
  • دیلمي

در دوران اخیر برخی نویسندگان قشقایی در وبلاگها یا کتب [۲]خود ایل آقاجری را (به دلیل ترک زبان بودن) با نامهایی ازجمله جامه بزرگی، آغاجاری، آغاجری وآقاجاری جزیی از طوائف ایل قشقایی بر شمرده اند.ضمن احترام به ایل بزرگ قشقایی و احساسات نویسندگان محترم آنها، اعلان میشود که این  نظرات یک اشتباه تاریخی است و ایل آقاجری یک ایل مستقل بوده که سیر زندگی و مهاجرت این قوم در طول تاریخ کشور ایران در بالا به تفصیل توضیح داده شد. این نکته نیز گفتنی است که در تاریخ نویسی و انتقال اطلاعات تاریخی بایستی این نکته مد نظر باشد که هر قوم طبق اطلاعات انتقالی شفاهی سینه به سینه و مطالب مکتوب و ارتباط فرهنگی با زندگی گذشتگان، تاریخ خود را بهتر میداند و بهترین منبع تاریخی برای ارائه اطلاعات به سایرین است. از طرف دیگر این موضوع بسیار حا ئز اهمیت است که تاریخ به عنوان امانت در اختیار ماست  و باید این امانت را به آیندگان مان تحویل دهیم چرا که ما از آنان به تاریخ گذشته خودشان نزدیکتریم و میتوان گفت این حقی است که آیندگان بر گردن ما دارند و بایستی برای انتقال این امانت به آنها کوشا باشیم و توجه و دقت کافی را به کار بگیریم تا اطلاعات تاریخی و فرهنگی پایه ای را بدرستی و بهتر و دقیقتر به آنان منتقل کنیم . بنا بر این  برای کسب اطلاعات بیشتر و رفع شبهات تاریخی،توجه همه آن نویسندگان و سایر افراد علاقمند را به مطالب این وبلاگ جلب مینماییم .همچنین دلایل رد موضوع بیان شده به شرح زیر تفسیر  و طبقه بندی شده است.

  • اینكه قشقاییها یا سایر تركان از كجا آمده اند سوالی ابتدایی است زیرا آشکار است كه آسیای میانه (تركستان)زادگاه اکثریت اقوام ترك زبان است.برای اینکه بهتر و راحتتر بتوان نشان داد که ایل آقاجری جزیی از قشقایی نبوده است، میبایست مسیر حرکت مهاجرت ایل قشقایی و زادگاه و جایگاه تاریخی آنها را بررسی نمود و آن را با مطالب بیان شده بالادر خصوص ایل آقاجری مقایسه نمود. دیدگاهای مختلف در باره تاریخچه ایل قشقایی به شرح زیر است:
  • برخی معتقدند که در اوایل سلسله صفویه وبه دستور شاه صفوی برای انتظام بخشیدن به سرزمین فارس از قفقاز به زاگرس و سرانجام به فارس مهاجرت نموده و در آنجا ساکن شده اند سپس تركان قشقا پس از متحد شدن با تركان بومی مثل فارسیمدانها وسایر تركان قدیمی ایل قشقایی را بنیان میگذارند. این موضوع در تاریخ صفویه نیز قابل مشاهده است که شاه صفوی سرپرستان قشقایی را از خان زاده های آق قویونلو و سرداران قزلباش انتخاب میكرد تا هم برجنوب كنترل داشته باشد و هم جلو طغیان خود آنها را بگیرد.
  • اعتقاد برخی دیگر بر این است که کلمه قشقایی از دو جزء قش و قایی تشکیل شده‌است جزء اول نام شهری بوده در ترکستان قدیم (ازبکستان کنونی) که امروزه شهر سبز نامیده میشود. جزء دوم، نام یکی از ۲۴ قبیله ترکان اوغوز می‌باشد. قبیله قایی پس از مهاجرت به سوی قفقاز و قبچاق و اقامت طولانی در آنجا چند قسمت می‌شود که عده‌ای راهی ترکیه شده و امپراطوری عثمانی را تشکیل میدهند و عده‌ای راهی فارس ودامنه‌های زاگرس میشوند و ایل قشقایی را بنیان میگذارند.این موضوع نیز گفتنی است که سرزمین قوم قشقایی نیز به نام قشقا است وقشقه دریا نام رودی و ایالتی در ازبکستان است. به همین دلیل است که این دسته از نویسندگان معتقدند که قشقاییها از قبیله قایی از ترکان اغوز ساکن شهر قش (شهر سبز کنونی)بوده و از سرزمین قشقه دریا آمده‌اند.
  • بارتولد محقق روسی قشقایی را صاحب گوسفند یا اسب پیشانی سفید(قشقا)میداند.
  • گرهارد دوفر قشقایی ها را همزمان با اتابکان سلغری میداند.
  • میرزا حسن فسایی در فارسنامه ناصری مینویسد “چون ایل خلج از اراضی ممالک روم به خاک عراق آمدند ،گروهی از آنان فرار کرده ،در مملکت فارس توقف نمودند و مردمان خلج این گروه را قاچ قایی گفتند،یعنی گریخته و بعد از تغییرات لفظی قشقایی شد،پس پاره ای از آنها که در بلوک قونقری مسکن نموده ،ده نشین شدند و تاکنون زبان آنها به ترکی باقی است،آنها را خلج گفته و آنچه از آنها به قانون ایلات از گرمسیر به سردسیر رحله الشتا و الصیف کنند این گروه را بر دو قسم کرده ،یکی را باز خلج گویند و دیگری را قشقایی گفتند و هر یک بر چند تیره شدند”
  • برخی محققان کاشغر را مرکز قشقایی میدانند و کاشغری یا قشقری به قشقایی تبدیل شده است.
  • ابرلینگ قشقایی هارا یکی از طوایفی میداند که در پی هجوم غزنویان و سلجوقیان به خاورمیانه آمده اند.

نگارنده در تحقیق و بررسی خود به عقاید دیگری در خصوص تاریخچه ایل قشقایی برخورد ننموده و نظرات بیان شده و جمع آوری شده بالا تجمیع نظرات موجود در رابطه با تاریخچه ایل قشقایی است و در اکثر کتب و وبلاگ های نویسندگان قشقایی نیز عموما به این نظریات اشاره شده است. با توجه به همه نظریات بالا، به عقیده نگارنده این نظریه بیشتر محتمل و پذیرفتنی است که بدستور شاه صفوی قشقایی ها از قفقاز کوچانیده شده اند. مقایسه همه نظریات بالا با تاریخچه ایل آقاجری و سیر مهاجرت این ایل گویای اینست که اشتراکی در این دو ایل مشاهده نمیشود و سیر زندگی آنها کاملا از هم جدا بوده است.

  • در تعریف تیره های ایل قشقایی در کتب مرجع و قابل اتکا هیچگاه به واژه آقاجری یا آغاجری یا جامه بزرگی به عنوان یکی از طوائف ایل قشقایی اشاره نشده است .مهمترین نظریات در خصوص تیره ها و طوائف ایل قشقایی به شرح زیر تاکنون بدست آمده است:
  • ابرلينگ اسامي طوايف قشقايي را به شرح زير بيان کرده است: عمله، دره شوري، فارسيمدان، کشکولي بزرگ، شش‌بلوکي، کشکولي کوچک، قره چاهي [قره چي]، صفي خاني، نمدي.
  • حسینی فسایی در «فارس‌نامه ناصری» شصت و شش تیره برای ایل قشقایی را نام برده‌است که برخی از آنها عبارتند از :ابوالوردی، اسلام‌لو، افشاراوشاغی، امیرحاجی، ایران‌شاهی، بلاغی، بیات، چهارده‌چریک، چیان، رادبگلو، دهو، دیندارلو، رئیس‌بگلو، زرندقلی، سُرکلو، سکّز، قورت، قره‌قره، چغی‌لو، کرائی، گوک‌پر.

نگارنده فارسنامه ناصری به گذشته و تاریخ گذشتگان نزدیک تر از ما بوده است و نه فقط آقاجری را جزیی از ایل قشقایی نشمرده بلکه بر عکس در تقسیم بندی ایلات آن زمان در منطقه جنوب ایران،ایل آقاجری را در کنار ایل باوی و جاکی در منطقه کهگلویه و خوزستان نام برده و برای آن تیره های ده گانه ای را نیز بیان نموده است.پس از فارسنامه ناصری و در دوره زمانی نزدیک به آن، شادروان علامه دهخدا نیز در فرهنگ لغت خود که به عنوان یکی از قوی ترین کتب مرجع در ایران است، آقاجری را به عنوان یکی از سه ایل  بزرگ خوزستان و کهگلویه در کنار ایل قشقایی و بختیاری عنوان نموده است.

با این وجود برای ما جای تعجب بسیار است که چگونه نویسندگان قشقایی در تجزیه و تحلیل خود به این کتب مرجع مراجعه ننموده و در نگارش خود این تردید را راه نداده اند که نمیتوان نظریه نویسندگان صدو پنجاه سال پیش که بهتر و روشن تر به تاریخ  گذشته نزدیک بوده اند را نادیده گرفت و به راحتی این بخش از تاریخ گذشته ایلات و عشایر جنوب ایران را نفی نموده و ایل آقاجری را جزیی از ایل قشقایی عنوان نموده اند.

  • نداشتن ارتباط فرهنگی و ایلیاتی آن زمان دلیل دیگری است که گویای مجزا بودن ایل آقاجری و ایل قشقایی است. با توجه به اینکه نگارنده خود از تیره جامه بزرگی ایل آقاجری هستم و همواره جویای نام و نشان های مختلف ایل طایفه ها بوده ولی هیچگاه از ریش سفیدان یا بزرگان ایل آقاجری و سایر طوائف شنیده نشده است که آقاجری طایفه ای از ایل قشقایی است یا اینکه نشیمن و ارتباطی با ترکان قشقایی وجود داشته است.از طرفی از زمان ایمور آقا کلانتر ایل آقاجری ،دراطلاعات سینه به سینه انتقال یافته هیچگاه نامی از قشقایی برده نشده و این نکته نیز گفتنی است که فاصله زمانی ایمور آقا تا کنون حدود صدو پنجاه سال میباشد و در آن زمان ایل قشقایی در اوج قدرت و دارای ایلخان بوده و کلانتران طوائف قشقایی را نیز ایلخان تعیین مینموده است .چنانچه آقاجری یا جامه بزرگی یکی از طوائف ایل قشقایی میبود میبایست کلانتر آنها نیز توسط ایلخان قشقایی تعیین میشد ولی هیچگاه کلانتران ایل آقاجری توسط ایلخان قشقایی تعیین نشده اند و ارتباطی از این دست با آن ایل نبوده است. این موضوع نیز با توجه به شرایط ملوک الطوائفی آنزمان موضوعی نبود که کوچک شمرده و یا به راحتی کنار گذاشته و نادیده گرفته شود و قبل از ایمور آقا  که کلانتری ایل آقاجری در اختیار تیره قره باغی بوده باز هم حرفی از ارتباط با قشقایی ها به میان نیامده و کلانتران ایل آقاجری تحت تاثیر ایلخان یا ایل بیگی قشقایی ها نبوده اند.
  • بنابر این با توجه به مطالب گفته شده بالا به راحتی میتوان فهمید که نه تنها آقاجری از طوائف ایل قشقایی نبوده بلکه ارتباط فرهنگی مشخصی نیز وجود نداشته است و آقاجری ایلی بزرگ و مجزا و مستقل در پهنه تاریخ خوزستان و کهگلویه و بویر احمد نشیمن داشته است.

رد شبهه مغول بودن قوم آقاجری

نگارنده در مطالعات و تحقیقات به این موضوع برخورد نموده است که برخی از افراد بدون انجام پژوهش ریشه ای و اصولی و از روی نگرش های سطحی، ایل آقاجری را به قوم مغول نسبت میدهند. یکی از نویسندگان[۳] در مورد منشاء و تاریخ ورود قوم  آقاجری به کهگیلویه چنین مینویسد:((آقاجری و قره جری,دو تیره بزرگ از ایل مغول است که اولی در زمان های پیش به نواحی کهگیلویه آمده و سکونت گزیده اند)).اضاافه بر نویسنده مذکور برخی از وبلاگ ها نیز به این موضوع اشاره نموده اند.بدین وسیله اعلان میشود که این عقیده مردود بوده و دلایل رد این شبهه بدین شرح مورد بررسی قرار گرفته است:

  • در ابتدا باید به این نکته توجه نمود که در زمان سامانیان در قرن سوم و چهارم هجری قمری که خلفای اسلام به دنبال مسلمان کردن مردم شرق اسیا بر امدند و همچنین تا محدوده زمانی شروع حکومت غزنویان پای اقوام ترک به ایران باز شد وعموم ترکها مهاجر بوده اند و در تعاریف آورده شد که قوم آغاجری نیز از اقوام اوغوز بوده اند،اما در حمله مغول بیشتر سربازان چنگیز ترک و تاتار بودند که از شعب متعدد زرد پوست مانند تاتار-قونقرات-جلایر-اویرات-نایمان-تنگوت-اویغور-قنقلی و قفچاق بودند.
  • در زمان ورود مغول به ایران و پس از آن بنا به شهادت تاریخ، قوم آغاجری به جنگ با مغولان پرداختند و این روند به گونه ای بوده است که حتی به فرمان هولاکو نیرویی مرکب از ۰۰۰‘۲۰ نفر بر آنان تاخت چنانکه گروهی از آنان کشته و برخی دیگر به سوریه متواری شدند با وجود این مغلوبیت، آغاجریها در میان مغولان از اهمیت ویژه‎ای برخوردار شدند، چنانکه برخی از امرای مغول، آغاجری نام داشتند (آق سرایی، ۳۰۲ تا ۳۰۵).شاید بدین دلیل و بواسطه نفوذ برخی از سران قوم آغاجری در میان مغولان (که استراتژی نخبگان آن زمان ایرانی جهت تعدیل و اصلاح مغولان بود) این شبهه پراکنده شده است.
  • حمله مغولان به ایران وحشتناکترین حادثه تاریخ ایران به شمار می رود و توجه به تعاریف زیر کافی است تا متوجه شویم که دو قوم آغاجری و مغول چقدر از نظر روحیه و کردار متفاوت بوده اند:

چنگیز بعد از تسلیم مدافعان دستور می داد همه را از شهر خارج کنند .آن گاه فرمان غارت و کشتار می داد.زنان و دختران را مورد تجاوز قرار می دادند و جوانان را برای تفریح به جان یکدیگر می انداختند و سپس تیغ در میان انها می نهادند.شماره اسیران بسیار زیاد بود به طوری که ۱۲۰۰۰ دختر زیبا را برای چنگیز بردند و حتی در موقع مرگ چنگیز ۴۰ نفر از زیباترین دختران ایران زمین را همراه با چنگیز زنده به گور کردند تا چنگیز پس از مرگ با انان همبستر شود.

از شخصیت چنگیز مغول در کتاب جامع التواریخ (از صفحات ۴۳۴ تا ۴۴۲ جلد اول)تعاریفی آمده است که نکته زیر قابل توجه است و ویژگی بارز وی را تشریح میکند:

” چنگیز خان روزی از بورغوجی نویان که سردار امرا بود پرسید که عشرت و جرغامیشی مرد در چیست؟گفت در آنست که مرد باز کبود رنگ خود را که کرون خورده باشد و در زمستان پرو بال بر آورده و درست گردانیده،برگیرد و اسب راهوار اخته نیکو را که فربه داشته باشد ،برنشیند و در سبزی بهار،مرغان سر کبود را شکار کند و لباس و جامه های خوب خود را در پوشد ” در ادامه آمده است که چنگیز خان از بقیه سرداران خود نیز همین سوال را میپرسد که جوابهای مشابهی را از آنان میشنود سپس میگوید ” شما نیکو گفتید ،اما عیش مرد در آنست که یاغی را باسمیشی کند و او را از بیخ و بن براندازد و چشم عزیزان ایشانرا بگریاند و اختگان فربه بزین زرین ایشانرا بر نشیند و شکم و ناف خاتونان ایشان را جامه خواب سازد و لب و دهان ایشان را ببوسد”.

وهمچنین از عملکرد قوم مغول پس از چنگیز نیز اینگونه در کتاب جامع التواریخ (از صفحات ۱۱۰۳ تا ۱۱۰۵ جلد دوم)آمده است: “از راه تتبع تاریخ و راه قیاس معقول،پوشیده نماند که هرگز ممالک خراب تر از آنکه در این سالها بوده نبوده،خصوصا مواضعی که لشکر مغول آنجا رسیده،چه از ابتدا ظهور بنی آدم باز،هیچ پادشاهی را چندان مملکت که چنگیز خان و اوروغ او مسخر کرده اند و در تحت تصرف آورده، میسر نگشته و چندان خلق که ایشان کشته اند کس نکشته….و بوقت استخلاص ولایتها و شهرهای معضم بسیار خلق ولایات با طول و عرض را چنان قتل کردند که بنادر کسی بماند مانند بلخ و شپورغان و طالقان مرو و سرخس و هرات و ترکستان و ری و قم و اصفهان و مراغه و اردبیل و بردع و گنجه و موصل واربیل و اکثر ولایاتی که با این مواضع تعلق دارد و بعضی ولایات بواسطه آنکه سرحد بود و عبور لشکر بسیار، بکلی خلق آنجا کشته شدند یا بگریختند و بائر ماندند…. بر جمله اگر از راه نسبت قیاس کنند ،ممالک از ده یکی آبادان نباشد و باقی تمامت خراب و در این عهدها هرگز کسی در بند آبادان کردن آن نبوده  و اگر بنادر از روی هوس آغاز عمارت موضعی کردند مانند هلاکو و آباقاخان و ارغون خان و گیخاتو ….،یا بازار و شهری بنا کنند یا جوی آبی روانه گردانند  بسیار ولایات بدان واسطه خرابتر شد و اموال بی حساب خرج رفت و بیکبار رعایای بسیار از دیگر  ولایات بالحاح بیرون آوردند و یکی از آن مواضع آبادان نشد.”    

 “در خصوص قوم آغاجری بنا به نوشتار تاریخی در حکومت سلجوقیان در اوج قدرت بوده و حاکمیت بخشی از ممالک آن سلسله پادشاهی را نیز داشته اند. همچنین در تعریف مشخص است که آنها را مرد جنگل نامیدند و به سبب اشتغال در صنعت چوب به «تخته چی» یا «جماعت تخته چیان» نیز اشتهار یافتند. از طرفی افرادی غیور و فهمیده بوده اند و نشان این فهم و درک همین بس که سعی کردند برای مهار قوم مغول در سطح حکومتی بین آنان نفوذ کنند تا ضمن تعدیل آنها از عملکرد وحشیانه آنها نیز جلوگیری کنند و این استراتژی همانگونه که گفته شد در بین نخبگان آن زمان مانند خواجه نصیر الدین طوسی وجود داشت و همین استراتژی نیز باعث شد که حکومت ایلخانی مغول به صد سال نرسید و بین فرهنگ مردم و نخبگان آنزمان حل شد و مغلوب گشت و جز خاطرات تلخ آن چیزی از آنها بجا نماند اما قوم آقاجری و ایل آقاجری و نام آن با همان ویژگی ها و روحیات غیوری و دلیری و صفات مطلوب انسانی پس از  گذشت قرنها و با گرایشات زندگی ماشینی امروزه هنوز بجا مانده است .”

  • زبان گفتاری قوم مغول ترکی مغولی بوده و خاص خود مغولان بود ولی زبان گفتاری قوم آغاجری زبان ترکی اوغوز بود و با زبان مغولی بسیار تفاوت داشت کمانکه درجدول بالا گفته شد در کتاب جامع التواریخ آمده است که ” این نام در قدیم الایام نبوده، به وقتی که اقوام اغوز بدین ممالک آمده طایفه ای از ایشان را که یورت در حدود بیشه ها داشته اند، بدین اسم آغاج ایری موسوم گردانیده اند،یعنی مرد بیشه.مانند آنکه از اقوام مغول کسانی که یورت نزدیک بیشه بوده – هویین ارگان- نام نهاده ند ،یعنی قوم بیشه.” اين موضوع به راحتي گوياي اينست كه قوم آغاجري از جمله اقوام مغول نبوده است چرا كه حتي در گفتار نيز تفاوت زياد داشته اند.
  • در تقسيم بندي اقوام مغول، خواجه رشيد الدين دركتاب جامع التواريخ (در صفحات ۲۷ و ۲۸ )به وضوح اين اقوام را به چندین دسته[۴] طبقه بندي نموده و هيچگاه در اين تقسيم بندي نامي از قوم آغاجري نياورده و اين در حاليست كه قوم  آغاجري در آن زمان قوم كوچكي نبود كه از قلم بيفتد يا در زمره اقوام ديگري از تيره ها و طوائف مغول منظور شود و اضافه تر و مهمتر اینکه طبق جدول بالا نگارنده جامع التواريخ (در صفحه ۲۶ )اين قوم را يكي از عمو زادگان اوغوز و از متحدان او ناميده است.بدین ترتیب در آنزمان نیز قوم آغاجری نه تنها جز تیره های مغول به شمار آورده نشده بلکه به عنوان یک قوم مجزا عنوان گردیده است.

نکته مهم دیگری که بایستی همگان به آن توجه نمایند اینست که این دوری جستن از قوم مغول و رد نمودن شبهه نسبت داشتن با آنها نه بر اساس فرار از عملکرد غیر انسانی آن قوم است بلکه به خاطر واقعیت محضی است که وجود داشته و در واقع قوم آقاجری یا آغاجری هیچگاه نسبتی و قرابتی و یا همراهی با قوم مغول نداشته است.تنها چیزی که میتوان در خصوص این دو قوم بیان نمود این است که” قوم مغول و کارکرد آنها در آن هنگام و با توجه به پیشرفتهای آنزمان بسان عناصر بجای مانده از تاریخ بودند و قوم آقاجری / آغاجری از پرچمداران پیشرفت صنعت و فرهنگ آنزمان بودند و ضمن دوری جستن از مغولان و همچنین اخلاف آنان که همان تیموریان باشند، متحد دولت ها و حکومت ها یی ازجمله آق قویونلو و قره قویونلو شدند و پس از آن تا زمان صفویه ،پادشاهان از همراهی و حمایت این قوم بهره مند میشدند و خواستار این حمایت بودند.

تقسیم بندی قدرت در ایل آقاجری

رده بندی قدرت در ایل آقاجری به شرح زیر بوده است:

  • کلانتر
  • کدخدا
  • ریش سفید

 فراخوان مقالات و اسناد و مدارک

بدين وسيله از تمامي اقوام و خويشاوندان و همه افراد آگاه به موضوعات مطرح شده در اين وبلاگ كه علاقمند به تكميل اطلاعات ارائه شده و انجام فعاليتهاي فرهنگي مشابه ميباشند صميمانه درخواست ميشود تا هرگونه اطلاعات و مداركي در اختيار دارند ويا تحقيقاتي انجام داده اند در اين وبلاگ به اشتراك بگذارند تا همه علاقمندان از آن بهره مند شوند.طبيعي است كه اين اطلاعات به نام خود آنان در اين وبلاگ ثبت خواهد شد.

تشكر و قدر داني

از کسانی که اينجانب را در طراحي ،تدوین و تکمیل این وب سايت تشویق و همراهی نموده اند از جمله دایی بزرگوارم جناب  آقاي مسعود آقاجری که شخصی فرهنگ دوست و علاقمند به تاریخ ایل و طایفه میباشند نهایت تشکر و قدر دانی را مینمایم.

فهرست منابع

  •  کوچ‌نشينان قشقايي فارس، نوشته پي‌ير ابرلينگ، ترجمه فرهاد طيبي‌پور، تهران: شيرازه، چاپ اوّل، ۱۳۸۳٫
  • ( Pierre Oberling, The Qashqai Nomads of Fars, The Hague: Mouton, 1974).
  • فارس و جنگ بین الملل جلد ۲
  • تاريخ اجتماعی و سياسی ايل بزرگ قشقايي  نوشته نوروز دُرداري (فولادی) انتشارات قشقايي.
  • ایل قشقایی در تاریخ معاصر ایران نوشته منصور نصیری طیبی
  • ایل قشقایی در جنگ جهانی اول نوشته ناصر ایرجی
  • فرهنگ معین، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۵.
  • “پان ترکیسم، ایران و آذربایجان”، نوشته محمد رضا محسنی،  ۱۳۸۹ انتشارات سمرقند.
  • “شاهسون‌های فارس، پیشینه تاریخی شناخت شاهسون‌ها”نوشته محمد کریم‌زاده، دوره ۱۲، ش ۱۳۶و ۱۳۷(بهمن و اسفند۵۲).
  • ، حماسه ایران، یادمانی از فراسوی هزاره‌ها،نوشته جلیل  دوستخواه، استکهلم، نشر باران.
  • سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمنها،  نوشته امین‌الله گلی، نشر علم.
  • تاریخ ایران، نوشته سر پرسی سایکس، ۱۳۵۵.
  • تاریخ گزیده،نوشته حمدالله مستوفی به  تصحیح و کوشش عبدالحسین نوایی . تهران، ۱۳۳۹.
  • نزهت القلوب، نوشته حمدالله مستوفی، به کوشش محمد دبیر سیاقی- نشر حدیث امروز –قزوین-۱۳۸۱
  • . ایران در سپیده دم تاریخ.نوشته جرج کمرون، ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹.
  •  ساختار و سازمان ایلات و شیوه معشیت عشایر آذربایجان غربی نوشته ابراهیم اسکندری نیا، ،
  • . ایل ها – چادرنشینان و طوایف عشایری ایران. نوشته ایرج افشار سیستانی، جلد اول، نشر مولف،۱۳۶۶٫
  • . تاریخ اجتماعی ایران نوشته سعید نفیسی.دانشگاه تهران. سال ۱۳۴۲.
  • لغت‌نامه‌ی دهخدا. مؤسسه‌ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
  • جامع‎التواریخ، نوشته خواجه رشیدالدین فضل‎الله، به تصحیح دکتر بهمن کریمی، تهران، اقبال،۱۳۷۳ .
  • ،تاریخ غزها(ترکمن ها):تاریخ ،تشکیلات طایفه ای و حماسه ها،نوشته پروفسور فاروق سومرمترجم وهاب ولی،نشر تهران ،۱۳۹۰٫
  • خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، نوشته احمد اقتداری، ، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۹٫
  •  دیار بکریه، نوشته ابوبکر طهرانی،به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا، ۱۹۶۴٫
  • ،‎ الاوامرالعلائیه فی الامور العلایه ، نوشته ابن بی بی (امیر ناصر الدین حسین ابن ‎‎محمد ابن علی جعفری رغدی مشهور به ابن بی بی)به کوشش عدنان صادق ارزی و نجاتی لوغال، آنکارا، انجمن تاریخ ترک، ۱۹۵۶م.
  • مسامره‎الاخبار،نوشته محمود آق سرایی، ، به کوشش عثمان توران آنکارا، انجمن تاریخ ترک، ۱۹۴۴٫
  • مقاله دکتر خالقی عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان در خصوص مردم شناسی قوم ترک آغاجری (برگرفته از سایت اینترنتی ایشان).
  • پي نويس ها:

[۱]  – قابل توضیح اینکه این نوشته مربوط به قبل از زمان نگارش کتاب توسط پروفسور فاروق سومر میباشد و زندگی چادر  نشینی چندین دهه میباشد که در ایل آقاجری منسوخ گردیده است.

[۲]– آقای مظفر قهرمانی ابیوردی در کتاب  طوائف و تیره های قشقایی(فصل چهاردهم ،ص۲)در تقسیم بندی طوائف قشقایی ،جامه بزرگی را یکی از طوائف قشقایی و آغاجاری را یکی از تیره های طایفه کشکولی بزرگ آن ایل عنوان نموده اند که به شرح توضیحات آورده شده نظریه ایی مردود است.برای آگاهی بیشتر خوانندگان توجه به این نکته نیز جالب است که پدر بزرگ آقای قهرمانی، منشی اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی بوده است و قاعدتا دسترسی خوبی به مخزن اطلاعات و اسناد و مدارک داشته اند و بهمین دلیل انجام اینگونه اشتباهات بسیار جای تعجب است و از چنین شخصی با این جایگاه پذیرفته نمیباشد. برای اطلاعات بیشتر و مطالعه نسخه الکترونیکی این کتاب به آدرس اینترنتی زیر مراجعه شود:www.abivard.com

[۳] – محمود باور در کتاب “تاریخ کهگلویه و ایلات آن”

[۴] – این طبقه بندی ها به شرح زیر است:

الف)اقوامی که در اصل نام آنها مغول نبوده ولی در زمان خواجه رشید الدین آنها را مغول می نامیده اند و بعدا هم شعبه های زیادتری پیدا کرده اند که اسامی آنها به این شرح است: جلایر،سونیت،تاتار،مرکیت،کورلوت،تمغالیق،ترغوت،اویرات،تولاس،تومات،بولغاچین،برغوت،قوری،کرموچین،اوراسوت،تلنکوت،کستمی،اوریانقه،قورقان و سقایت.

ب)اقوامی از جماعت صحرا نشینان که در زمان نگارش کتاب همانند با اقوام ردیف الف شده بودند که عبارتند از: کرایت،نایمان،اونکوت،تنکقوت،بکرین و قرقیز.

ج)شعب و اقوام اصلی مغول که هر یک اسم و لقب مخصوص یافته اند و عبارتند از: هویین،اوریانکقت،قنقرات،ایکراس،اولقونوت،قورلاس،ایلجکین،قونکلیوت،اوریاوت،قونکقتان،ارلات،کلنکغوت،قرجین،اوشین،سولدوس،بایاوت،ایلدورکین و کینکیت.همچنین اقوام اصلی شعب مغول که از سه پسر خاتون الان قوا  و شوهرش دبون بایان(پدر و مادر اصلی مغولان که تیره های اصلی مغول از آن دو است)پدید آمده اند که عبارتنداز: قتقین،تایجیوت،هاریکان،سالجیوت،نوتاقین،دوربان،بازین،برولاس،سنجیوت،هیورکین،جوریات،بودات،دوقلات،یسوت،سوکان،قنکقیات،جینس،نکوز،اوروت و منکقوت که این شعبات به نا م نیرون مطلق نامیده شده و شعبات دیگر که به نام نیرون نامیده شده اند شامل قیات مطلق و قیات میباشند که در برگیرنده تیره های بورکین،جنکشوت،قیات سیار و دورجقین نام دارند که آخرین تیره یعنی دورجقین تیره یسوکای بهادر پدر چنگیز خان بوده است

http://aghajaryeil.net/