يکي از دغدغه های شاعران ترکمن ، ضرورت وحدت و دعوت به اتحاد بوده است و اين گونه نيست که اين موضوع را مختص مختومقلی بدانيم. به طور مثال عوض تاقان کاتبی (1260-1182هجری شمسی) ، سعادتمندی ايلات و طوايف را در گرو اتحاد آنها دانسته و تفرقه و اختلاف را امری نکوهيده و ناپسند می داند. آنجا که می فرمايد:

آغيزلاری بير گِرِک ، دولِت لی ايلات

آغيزآلاليق آغير ، ايله ياراشماز

مختومقلی نيز از آن نظر که شاعر درباری نبوده و آزاده ای بوده که بين مردم زندگی می کرده ، شاعری واقع بين است. او توانسته است به خوبی وضعيت عصر خود را رصد نمايد و به دنبال علل آن باشد. مختومقلی با توجه به وضعيت متشنج اجتماعی و سياسی عصر خود ، عامل اصلی مشکلات آن عصر را پراکندگی تيره ها و اختلافات بين طوايف ترکمن می داند و آنها را به اتحاد فرا می خواند.

توركمن‌لر باغلاسا ، بير يره بيلي

قورادار قُلـزُمي ، درياي نيلي

و به همين دليل است که در شعر «ايچن‌ يالي‌دير» ، می گويد اگر ايلی متحد نباشند ، دولت و سعادت از آن رخت می بندد:  

آغزي‌ آلا ، بولان‌ ايلينگ‌

دولتي‌ ، قاچان‌ يالي‌دير

مختومقلی در بسياری از شعرهای خود ، اين الزام قومی و به عبارتی لزوم رفع اختلافات در طوايف را تا حد باور دينی بالا می برد و برای نشان دادن قبح آن ، يکی از آيات و نشانه های آخرالزمان را بروز تفرقه بين مردم ايل می داند و در شعر «زمانا آخر بولاندا» می گويد:

ايل‌ آغيزي‌ ، آلا بولار

زامانا ، آخر بولاندا

مختومقلی اين تعبير را برای تقبيح اختلافات بين مسلمانان نيز به کار برده است. وی برای انتباه افکار مسلمانان و تذکر به آنها برای اجتناب از هر گونه اختلاف ، در بسياری از شعرهايش بروز اختلاف بين مسلمين را از نشانه های آخرالزمان ياد کرده است. به طور مثال ، در شعر «آرتسا گرکدير» می گويد که افزايش روز افزون فساد در جامعه و دشمنی مسلمانان با همديگر ، از نشانه های آخرالزمان است. آنجا که می فرمايد:

هاچان‌ ياقين‌ بولسا ، آخرزامانا

فساد ايش‌ ، گون‌ گوندِن‌ ، آرتسا گِرِكدير.

مسلمانلار بولوپ‌ ، بير بيرگه‌ ياغي‌

اوغلان‌ اوشاقلارين‌ ، ساتسا گِرِكدير.

مختومقلی اگر چه به خاطر محل تولد ، نوع زبان و برخی ديگر از ويژگی ها ، متعلق به قوم ترکمن است ، اما از منظر آفرينش ادبی و خلاقيتی که دارد ، متعلق به يک قوم نيست و آثار او کل دنيای اسلام را در بر می گيرد. به طور مثال ، وی در موضوع پرداختن به جدال بين ايمان و کفر ، تعصبی ستودنی در امور دينی دارد و در شعر «باشي‌ گِرِكدير» می گويد که اگر يک مسلمان از دو کافر بگريزد ، سرش شايستة سنگسار است:

بير مسلمان‌ ، قاچسا ، ايكي‌ كافردان‌

كله‌سينه‌ ، سنگسار داشي‌ گِرِكدير

ايده های اين بزرگمرد در بارة وحدت ، از اتحاد قومی و ايلی بسيار فراتر رفته و وی از منظر روشنفکری متدين و معتقد به دين اسلام ، مسلمين را به اتحاد و يکپارچگی فرا می خواند. به طور مثال در شعر «نقصانا گلگي» ، می گويد که اگر مسلمانان در مقابله با هم ، شمشير ‌بکشند ، دولت شان هبوط کرده و دينشان کامل نخواهد بود. و در ادامه همان بيت می گويد که اگر ظلم کنند و همديگر را به اسارت بگيرند ، حتی فلک نيز از اين کارشان شرمگين خواهد شد.

مسلمانلار قيليچ‌ اورسا بير-بيره‌

دولت‌ دونوب‌، دين‌لـِر نقصانا گِلگِي‌

ظلم‌ ايلأپ‌، بير-بيرين‌ سالسا يِسيره‌

فلك‌ ، بو فكردن‌ پِشمانا گِلگِي‌

و در ادامة همين شعر ، جنگ بين مسلمانان را جنگی ناجوانمردانه می داند و بر اين عقيده است که اين گونه جنگ ها ، عاملی شيطانی دارد و منشأ آن کور بودن و نادانی است. و با تشبيه جامعه اسلام به پيکری زنده ، تفرقه را به عاملی که زنده بودن را از جامعه می گيرد ، تشبيه کرده و می گويد که با اين کار ، دور به دست دشمن خواهد رسيد.

بير-بيريني‌ چاپماق‌ ، إرمِس‌ أرليكدِن‌

بو ايش‌ شيطاني‌دير، بلكي‌، كورلوكدِن‌

آغيزآلاليق‌ ، آيرار ايلي‌ ديرليكدِن‌

دولت‌ دونوب‌، نوبت‌ دوشمانا گِلگِي‌

مختومقلی در شعر «احسان هايسی بيلينمز» به هرج و مرج اجتماعی و سياسی عصر خود اشاره نموده و برای نشان دادن سطح اين نابسامانی ها ، ايجاد اختلافات ، جنگ های ناخواسته داخلی و ظلم ستمگران اشاره کرده است.

دِرديم‌ كوپدور، دياريمدان‌، دؤريمدِن‌

خير هايسي‌، احسان‌ هايسي‌ ، بيلينمز

ظالملارينگ‌ جِفاسيندان‌ ، جؤريندِن‌

اسلام‌ هايسي‌، ايمان‌ هايسي‌ ، بيلينمز

 

كيشي‌نينگ‌ مالينا ، گوزون‌ آلديرلار

تَعصيب‌ إديپ‌ ، كونگله‌ كينه‌ دولديرلار

بير-بيريني‌ ، ناحق‌ يِرِه‌ اولديرلر

نوربات‌ هايسي‌، امان‌ هايسي‌ بيلينمز

و به دليل به اين وضعيت نابسمانان است که مختومقلی از درگاه خدا می خواهد مسلمانان را زير سلطه کافران قرار ندهد:

مختومقلي‌ دييدي‌ ، جانينگ‌ ديرليگنه‌

مسلماني‌ ، قويما ، كافر خورلوغنا

مختومقلی در شعر «باش بولمانگ» حتی يکی از شروط پذيرش مسئوليت از سوی افراد در يک خانه و يک قوم را وجود اتحاد و همدلی بين اعضای خانواده و اقوام می داند و نصيحت می کند که اگر اين شرط فراهم نباشد ، نبايد مسئوليت رهبری آن را بر عهده گرفت. و می گويد:

آغزي‌بير بولماغان‌ اويه‌ ، باش‌ بولمانگ‌

و يا:

آغزي‌ آلا قوم‌لارا ، باش‌ بولمانگ‌

يکی از ويژگی های سبکی شعر مختومقلی ، استفادة کثير از عبارات دعايی در شعرها و بهره گيری از تشبيهات ملموس  و نزديک به ذهن مردم عوام است. به طور مثال ، او در شعر «دوکر بولدوق ياشيميز» برای بيان اتحاد ، از عبارت ملموس «جمع شدن در اطراف يک سفره» استفاده کرده و گفته است:

دعا قيليپ‌، دوكِر بولدوق‌ ياشيميز

بير سُفره‌دا ، إدا بولسون‌ آشيميز

کنکاش در ديوان مختومقلی برای استخراج مفاهيمی همچون اتحاد ملی و انسجام اسلامی به اين وجيز محدود نمی شود و ذکر همه ی زوايای آن ، سخن را به اطاله می کشد.

در پايان ، با اشاره به شعری از اين سخنوز بزرگ که فرموده است:

هر مجليسده‌ ، صحبتده‌ ، شاد إيلأنگ‌ بيز غريبي‌

اي‌ يارانلار، ياد إدينگ‌ ، خير دعاده‌ بيزني‌

ياد و خاطرة اين بزرگمرد تاريخ و ادب اين سرزمين را گرامی می دارم و همه را به تبعيت از آموزه های او در بارة اتحاد ملی و انسجام اسلامی فرا می خوانم.

 

محمدرضا فرقاني

سفير جمهوري اسلامي ايران در ترکمنستان

فصلنامه ياپراق / سال دهم / شماره 40-39/ پائيز و زمستان 1386