مکتب نگارگری قزوین( 955الی1006 ه.ق) نویسنده : سید محسن حاج سید جوادی - بخش اول
مقدمه:
شاه اسماعیل در سال 906 ه.ق پس ازشکست دادن آق قویونلوها تبریز را به پایتختی برگزید. کتابخانه سلطنتی آق قویونلوها در اختیار او قرار گرفت و هنرمندانی که در کتابخانه آق قویونلوها کار می کردند به خدمت او در آمدند. شاه اسماعیل آنها را به ادامه کارهای هنری که در دست داشتند، واداشت. یکی از هنرمندان برجسته مکتب ترکمان تبریز، سلطان محمد تبریزی بود که به خدمت شاه اسماعیل در آمد و از این زمان به بعد یکی از پایه های محکم مکتب جدیدالتأسیس تبریز دوره صفوی گردید.
شاه اسماعیل در سال 916 ه. ق به هرات حمله برد و آنجا را به تصرف خود درآورد و سنت و دستاوردهای غنی و شکوهمند مکتب هرات دوره تیموری را به ارث برد. او از قرار معلوم بعضی از آثار نفیس و کتب ارزشمند مکتب هرات را به تبریز منتقل کرد. شاه اسماعیل سپس فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا را همراه یکی از امیران قزلباش، حاکم هرات کرد. تهماسب سپس فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا در هرات زیر نظر استادان برجسته به فراگیری نقاشی و خطاطی پرداخت. او پس از گذراندن هشت سال در هرات به تبریز بازگشت و در سال 930 ه. ق به سلطنت رسید. ظاهراً او همراه خود شماری از هنرمندان مکتب هرات از جمله بهزاد را به تبریز آورد. شاه اسماعیل در سال 928 ه. ق فرمان کلانتری کتابخانه را به نام بهزاد صادر و او را سرپرست کتابخانه سلطنتی کرد.
شاه تهماسب که شیفته نقاشی و خطاطی بود پس از رسیدن به سلطنت به حمایت از این هنرها پرداخت و هنرمندان زیادی از مکتب هرات و ترکمان را در پروژه های شکوهمند کتاب آرایی به کار گرفت و بدین ترتیب آثار مکتب تبریز دوره صفوی پدیدار شد و مکتب تبریز که یکی از مکاتب درخشان هنر نگارگری ایران است شکل نهایی خود را پیدا کرد و آثار شکوهمندی چون شاهنامه شاه تهماسبی و خمسه نظامی شاهی را تولید کرد. نقاشخانه یا کارگاه هنری کتابخانه سلطنتی به صورت یکی از نهادهای دولت صفوی سرو سامان یافت و هنرمندان برجسته ای از مصوران، خطاطان و مذهّبان و جدول کشان و مجلدان و ..... را در خود جای داد.
شاه تهماسب در سال 955 ه.ق پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد و سنت نگارگری مکتب تبریز را به این شهر انتقال داد. او اگر چه در این شهر هم با علاقه تمام به حمایت و پشتیبانی از هنرها پرداخت، ولی به تدریج تحت شرایطی دست حمایت خود را از سر هنرمندان برداشت و رویه عوض کرد و هنرمندان مکتب نگارگری تبریز و قزوین پراکنده شدند و از این زمان به بعد تأثیر مکتب تبریز در نواحی دیگر از جمله مشهد، هند، عثمانی و بخارا مشهود افتاد و هنرمندان این مکتب سر از این مکاتب درآوردند یا کارگاه های خصوصی برای خویش راه انداختند.
در این تحقیق سعی شده با مراجعه به منابع اصلی و تحقیقات جدید و خصوصاً با ارجاع به نگاره های متعدد منتشر شده، تمامی جزئیات مکتب نگارگری تبریز در دوره صفوی مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد و عناصر و عوامل مهم و سازنده آن، به طور مستند بررسی و فحص شود. در حقیقت مصالح و مواد این تحقیق مشتمل بر آثار مکتب و اسناد و نگاره ها بود. در نگارش بر یافته ها، از دو اسلوب برونساختی و درونساختی بهره گرفته شد و به تمامی عناصر و عوامل سازنده بیرونی اعم از مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توجه شد و نتایجی حاصل آمد. در مورد منابع هم شیوه نقد علمی و نظرگاه عقلانی به کار رفت تا شمایی از حقیقت به دست آید و این البته با نسبیت همراه است و ادعای قطعیتی در یافته نیست. در سیستم ارجاعی در مستند سازی به شیوه انجمن روانشناسی به کار رفت؛ یعنی نام و نام خانوادگی، تاریخ انتشار اثر، جلد و صفحه فهرست منابع هم در بخش نهایی گنجانده شد.
قلمرو پژوهش های نگارگری ایران، همچون سایر قلمرو های هنر ایران، بر پژوهش های غریبان استوار است و این البته معلول عواملی چند است. در اختیار بودن مواد و مصالح تحقیق از جمله نسخه های خطی، وجود امکانات پژوهشی وسیع برای محققان غربی و بالاتر از همه حمایت و پشتیبانی مؤسسات فرهنگی آنها را از این نوع پژوهش ها، جملگی از عواملی است که بر بالندگی این قلمرو از پژوهش ها افزوده است. این که در این پژوهش بر بعضی از دستاوردهای تحقیقات غریبان ارجاع شده و مبنا قرار گرفته، از این واقعیت برخاسته است. اما این نوعو پژوهش ها گاهی جهت استدلالی نااستواری دارند و این معنی هم از فقدان آنها بر تاریخ و فرهنگ ما مایه گرفته است، ولی به هر تقدیر باید پذیرفت که پژوهش های همه جانبه آنها مجال سخن را بر ما تنگ کرده و گوی سبقت را از ما ربوده است. با وجود این هنوز پژوهش های زیادی ناشده بر جای مانده و بر ماست که این ناشده ها را فحص کنیم و آنها را فعلیت ببخشیم.
پژوهش های غریبان درباره هنر نگارگری ایران در سه جهت ادامه یافته و ادامه دارد. جهت اول شیوه باستانشناختی است؛ یعنی ارائه مجموعه ها و انتشار آثار هنرمندان مثل چاپ مرقعات توپقاپوسرای استانبول و بررسی های تک نگارانه درباره نسخه های مصور یا نگاره های خاص. جهت دوم بررسی های مفصل درباره جنبه های مختلف نگاره هاست. این نوع بررسی ها در حقیقت نوعی بررسی نشانه شناختی است که با تشخیص و تفسیر نشانه های یک نگاره سروکار دارد. بیشتر آثار غریبان در این جهت سامان یافته و گاهی برای ما ایرانیان بسیار کسالت بار است؛ چون روایت جزء به جزء داستان یک نگاره برای ما ایرانیان چندان دلنشین نیست، مگر برای افرادی که با این فرهنگ بیگانه هستند. این جهت نوعی نقد هنری است که گاهی با مراجعه به آثار دیگر تحقیقاتی صورت گرفته است.
به هر تقدیر این دو جهت تحقیقاتی راه را برای یک جهت سوم هم گشوده که در این زمینه کار شده است؛ یعنی تهیه زبان واقعی نقاشی ایران در بستر تاریخ دیرینه آن یا به عبارت دیگر، قرار دادن نقاشی ایران در بستر فرهنگ جهان ایرانی زبان و ساختار اجتماعی ایران و هنر جهان اسلام و در نهایت تاریخ عمومی هنر جهان. نگارنده در پژوهش خود این وجه از تحقیقات را مطمح نظر داشت و تا چه پایه توانست به هدف خود نزدیک شود، داوری آن با خوانندگان است.
این پژوهش در اصل به صورت یک طرح تحقیقاتی در دانشگاه تهران ارائه شد و سپس با افزوده ها و اضافات دیگر به خصوص در نگاره ها و تصاویر برای انتشار در فرهنگستان هنر ایران به مناسبت کنگره جهانی سلطان محمد، نگارگر نام آور مکتب تبریز، آماده گشت. یافتن نگاره های مناسب به سبب پراکندگی منابع و در دسترس نبودن آنها از مشکلات اصلی این پژوهش بود. با این همه، چاپ نگاره ها به صورت گزینشی صورت گرفت؛ رنگ بندی، ترکیب بندی، فضا بندی و حتی کیفیت چاپ آنها از عوامل مهم این گزینش بود. در خصوص جدول بازمانده های مکتب تبریز و قزوین و مشهد ادعای هیچ نوع قطعیتی در بین نیست. به هر حال در این جدول ها اهم آثار مربوط به، مکتب ها آمده است. در مورد نگاره های هفت اورنگ جامی، از آنجا که این اثر با کیفیتی برتر منتشر شده، تمامی 28 نگاره آن را در دو مقطع تحقیق آوردم. بخشی در بحث از خود این اثر و نگاره های منتسب به هنرمندان و شماری هم در آثار بازمانده از مکتب نگارگری مشهد. این وجه در خصوص گزینش نگاره های شاهنامه شاه تهماسبی و خمسه نظامی شاهی هم مصداق دارد که در دو مقطع آورده شده است.
در وهله نخست این تحقیق حمایت مادی و معنوی معاونت پژوهشی دانشگاه تهران را در کنار داشتم، در اینجا سپاس خود را که از هر گونه شائبه ،بر کنار است از این معاونت اعلام می دارم. از فرهنگستان هنر که از سر لطف و عنایت انتشار آن را بر عهده گرفت، سپاس و امتنان دارم.
1. شاه اسماعیل (930-906 ه.ق)
شاه اسماعیل، سر سلسله دولت صفوی، غیر از اشتغال به دین و دولت، طبع شعر نیز داشت و خطایی تخلص می کرد و شعر فارسی و ترکی می سرود (سام میرزا، 1314، 9). امروزه دو نسخه خطی مصور وجود دارد که ظاهراً در انگیزش علاقه شاه اسماعیل به هنر نقاشی و خطاطی، پیش از رسیدن به سلطنت، مؤثر بوده است. یکی شاهنامه ای است که در سال 899 ه.ق به سلطانعلی میرزا کارکیا، حاکم لاهیجان، اهدا شده است و در این تاریخ اسماعیل در پناه آل کیا در لاهیجان به سر می برد. این شاهنامه بیش از 310 نگاره دارد و با سبک ترکمان کار شده است و پیکره های آن دارای سری بزرگ هستند (رابینسن، 1976، 160). این شاهنامه در دو مجلد تهیه شده؛ مجلد اول آن در موزه ترکی و اسلامی استانبول (شماره 1978 MS.) نگهداری می شود و 202 نگاره دارد. مجلد دوم آن در کتابخانه دانشگاه استانبول (یلدیز، 7954/310) قرار دارد و در بردارنده 109 نگاره است. از قرار معلوم اسماعیل این شاهنامه را از نزدیک دیده و تحت تأثیر کتاب آرایی آن قرار گرفته است. بعدها ظرافت؛ دقت و رنگ بندی نگاره های این شاهنامه در نگاره های نسخ مصور دوره اسماعیل ظاهر شده است.
هنگامی که شاه اسماعیل در سال 906 ه.ق تبریز، پایتخت آق قویونلوها را گشود، تمامی گنجینه و موجودی کتابخانه سلطنتی ترکمانان در اختیار او قرار گرفت. البته اطلاع دقیقی از موجودی این کتابخانه در دست نیست و هجوم عثمانیان به تبریز و بعدها انتقال پایتخت از آنجا به قزوین تغییراتی در موجودی و کتب نفیس و مرقعات آن پدید آورد. سلطان سلیم هنگام حمله به تبریز بیشتر کتب نفیس و اهداییه ها و جواهر آن را به یغما برد (سچوکین، 1959، 6-7) و امروزه بعضی از زیباترین آثار سبک ترکمان و مرقعات آن در استانبول موجود است و جای تولید آنها تبریز بوده است. یکی از آنها خمسه نظامی سال 866 ه.ق است که کتابت آن در زمان بابرین بایسنقر تیموری (متوفی 861 ه.ق) شروع شد و در زمان سلطان خلیل آق قویونلو در شیراز ادامه یافت و پس از مرگ او در سال 883 ه.ق برادرش سلطان یعقوب کار آن را ادامه داد و دو تن از نقاشان دربار او (شیخی یعقوبی و درویش محمد) تصاویری بدان افزودند. این نسخه وقتی به دست اسماعیل افتاد، دستور داد آن را کامل کنند. ازاین رو حدود یازده نگاره دیگر بدان افزوده شد (همان، 179). این نسخه امروزه در مجموعه کتابخانه توپقاپوسرای استانبول با شماره (762.H) محفوظ و دارای 317 برگ و 19 نگاره است. کاتب آن عبدالرحیم بن عبدالرحمن خوارزمی السطانی الیعقوبی است. سه مورد از نگاره های آن کنده شده و در مجموعه کی یر نگهداری می شود.
درباره حمایت اسماعیل از کتاب آرایی پیش از جنگ چالدران در سال 920 ه.ق اطلاعات منظمی وجود ندارد، ولی از نسخه هایی چون خمسه نظامی یاد شده پیداست که کار تکمیل آن به دستور وی ادامه یافته است. به خصوص در پیکره های نگاره ها از کلاه قزلباشی دوره صفوی استفاده شده است. کلاه دوازده ترک قزلباشی صفوی در پنجاه سال نخستین سده دهم در نگاره ها و قالی ها و پارچه ها بارها نقش بسته و مهمترین دلیل انتساب نگاره ها به دوره صفوی است. با توجه به این نکته می توان استدلال کرد که 34 نگاره از کل نگاره های مثنوی جمال و جلال محمد آصفی که در سال 908 ه.ق بر دست سلطانعلی مشهدی در هرات کتابت شده، در دوره شاه اسماعیل کار شده، چون کلاه قزلباشی صفوی در پیکره های آنها آمده است( به مثنوی جمال و جلال رجوع شود).
شاه اسماعیل در زمستان سال 916 ه.ق هرات را تصرف کرد. در هرات با هاتفی، شاعر شیعی و خواهرزاده جامی ملاقات کرد. هاتفی همچون تیمورنامه خود، یک مثنوی حماسی به نام اسماعیل نامه سرود که به سبب مرگ او در سال 927 ه.ق ناتمام ماند. ظاهراً در این زمان است که بهزاد چهره هاتفی را با کلاه قزلباشی صفوی نقاشی کرده است. در این چهره پردازی می توان ارتعاش قلم نقاش را حس کرد. اگر این نقاشی در سال 916 ه.ق یا پس از آن کار شده باشد، نشان دهنده مهارت و استادی بهزاد در دهه دوم سده دهم هجری است.
شاه اسماعیل به سبب اهمیت هرات، در سال 921 ه.ق فرزند دو ساله خود تهماسب را با اتابکی امیرخان موصللو حاکم هرات کرد. تهماسب در هرات به کسب فضایل در زمینه علوم دینی، فلسفه، تاریخ، ادبیات ایران و نیز هنرهایی چون خوشنویسی و نقاشی پرداخت. در ملازمت تهماسب شماری از هنرمندان برجسته دوران سلطان حسین بایقرا حضور داشتند. از استادان نقاشی یکی کمال الدین بهزاد بود. اقامت تهماسب در هرات برای تاریخ ایران اهمیتی در خور داشت. امیرخان موصللو در سال 928 ه.ق به تبریز فراخوانده شد و تهماسب هم همراه او به تبریز آمد. ظاهراً بهزاد و هنرمندان دیگر مکتب هرات جزو ملازمان او بودند که وارد تبریز شدند. البته اگر داستان مصطفی عالی افندی را درباره شاه اسماعیل و بهزاد و شاه محمود نیشابوری بپذیریم، ورود بهزاد به تبریز بایستی پیش از سال 920 ه.ق بوده باشد (1369، 66-65). به هر تقدیر شاه اسماعیل در سال 928 ه.ق فرمانی به نام بهزاد صادر و او را به کلانتری کتابخانه سلطنتی منصوب کرد (قزوینی، 1332، 73، 268؛ قاضی احمد، 1366، 6-135). بعید نیست که فرمان کلانتری کتابخانه بهزاد در جهت برنامه ریزی شاه اسماعیل از برای کتاب آرایی شاهنامه ای باشد که بعدها به شاهنامه شاه تهماسبی یا شاهنامه هوتون شهرت پیدا کرد. دیکسن و ولش معتقدند که کار این شاهنامه از سال 928 تا 941 ه.ق طول کشیده است (دیکسن و ولش، 1981، 7).
گفتنی است که میراث اصلی شاه اسماعیل که رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع در ایران بود، نوعی یکدستی و وحدت در هنرهای تجسمی ایران پدید آورد. مهاجرت نقاشان و سایر هنرمندان از هرات به تبریز، یکی از نمونه های مستند مهاجرت هنرمندان به کارگاه هنری سلطنتی جدید است.
تیموریان با حمایت از هنرمندان، آنها را از غرب ایران به شرق آن بردند و این فرایند در دوره صفوی حرکت عکس به خود گرفت و هنرمندان از شرق ایران به غرب آن مهاجرت کردند و بار دیگر مکتب تبریز را شکوفا ساختند. تصرف سرتاسر ایران به دست اسماعیل، در هم تنیدگی رشته های گوناگون هنری مناطق مختلف را در پی داشت که به همکاری و آشنایی هنرمندان با یکدیگر انجامید و موجبات پدیداری نسل جدیدی از آنها را در دوره شاه تهماسب فراهم کرد.
2. شاه تهماسب (984-930 ه.ق)
گفتیم که شاه تهماسب دو ساله بود که از طرف شاه اسماعیل در معیت امیرخان موصللو به حکومت هرات منصوب شد (در اواخر ال 921 ه.ق). تهماسب میرزا در هرات نشو و نمت یافت (خورشاه بن قبادالحسینی، 1379، 64)، معلمان کمر تعلیم او را بر میان بستند و در اندک زمانی جمیع فضایل شرعیه و عرفیه را بدو باز نمودند. تهماسب که از کودکی «به خط نوشتن و تصویر میل تمام داشت» استادان این هنرها را که در فن خود یکتای زمان بودند برای تعلیم او گرد آوردند. « از خوشنویسان ملاعبدی نیشابوری و استاد شاه محمود نیشابوری و ملارستم علی هروی، از نقاشان سلطان محمود مصور و استاد بهزاد مصور و استاد میرک اصفهانی و میرمصور و دوست دیوانه. پادشاه را بدین طایفه توجه و التفات تمام بود» (بوداق منشی قزوینی، 1378، 144؛ اسکندربیک منشی، 1350، 1/174).
تهماسب میرزا حدود شش سالی را در هرات گذراند و در سال 928 ه.ق که شاه اسماعیل امیرخان موصللو را به سبب قتل میرمحمد یوسف شیخ الاسلام هرات به تبریز فراخواند، امیرخان «شاه تهماسب را به عظمت هر چه تمامتر به اردوی همایون که در اوجان بود، آورد» (یحیی قزوینی، 1363، 20-419). شاه تهماسب از آنجا که در ده سالگی به حکومت رسیده بود، به مدت یک دهه گرفتار دودستگی و اختلاف سرکردگان قزلباش شد تا این که توانست در سال 939 ه.ق بر اوضاع مسلط شود. او در عرض سلطنت پنجاه و سه ساله خود، نهضت صفوی را به نهاد تبدیل کرد و تشکیلات اداری آن را قوام بخشید. صادقی بیک افشار درباره او می نویسد: «به علما و صلحا و فضلا خیلی التفات داشت و چنان پرهیزکار بود که در مدتی متجاوز از چهل سال گناه کبیره یا صغیره ای قولاً یا نقلاً از او سر نزد» (1337، 9).
تهماسب در اوایل سلطنت خود به هنر و هنرمندان عنایتی در خور نشان می داد. هنگامی که پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد (962 ه.ق) به ساختن عمارات (کاخ شاهی، مسجد، حمام، بازار و میدان) در آن پرداخت و در بعضی دیوارنگاره های عمارات شخصاً شرکت کرد و همراه مظفر علی و صادقی بیک افشار به نقاشی دیوارها پرداخت. عبدی بیک متخلص به نویدی، به دستور او منظومه هایی در وصف باغ ها و کاخ های سلطنتی سرود و در خمسه ای به نام جنات عدن گردآوری کرد که یکی از آنها دوحه الازهار، در وصف نقاشی های ایوان شاهی یا چهل ستون و دو ایوان دیگر است (اشراقی، 1379، 2-131). او در وصف این نقاشی ها به جزئیات مجالس نقاشی از قبیل مجلس شیرین و فرهاد و کوه بیستون، مجلس بزم و رزم، مجلس شکار و چوگان بازی و یوسف و زلیخا و زنان مصر، مجلس جنگ با گرجیان و .... اشاره می کند (همان، 43-138).
علاقه تهماسب به دیوارنگاری بیان کننده اشتیاق او به کتاب آرایی هم هست. او که در بین سال های 28-921 ه.ق در هرات در نزد کمال الدین بهزاد مشق نقاشی کرده بود، در تبریز هم از سلطان محمد تعلیم گرفت. در ایام جوانی نسخه ای از گوی و چوگان عارفی را کتابت و مصور کرد و آن را با 16 نگاره و تذهیب آذین بست (در سال 930 ه.ق، محفوظ در سن پطرزبورگ، کتابخانه ملی روسیه، دُرن 441). محمدی هروی نسخه دیگری از این نسخه را در همان سال برای او کار و اهدا کرد (سن پطرزبورگ، آکادمی انجمن انستیتوی مطالعات شرقی، 184. ه) و یک نسخه بی تاریخ از احسن الکبار ( تاریخ ائمه) در سن پطرزبورگ (کتابخانه ملی روسیه، دُرن 312) وجود دارد که در بردارنده نگاره ای از قاسم علی در سال 931 ه.ق است و به شاه تهماسب اهدا کرده است. درباره شاهنامه شاه تهماسبی و خمسه نظامی بعدا صحبت خواهیم کرد.
به هر تقدیر بر اثر گذشت زمان، علاقه شاه تهماسب به نقاشی و هنر فروکش کرد و سایه حمایتش را از سر هنرمندان برگرفت و این به خصوص از سال 957 ه.ق به بعد بیشتر چهره نمود. او در این سال قاضی جهان صدر اعظم خود را که از حامیان نقاشی و خطاطی بود و در انگیزش ذوق و سلیقه تهماسب بی تأثیر نبود، از کاربرکنار کرد. قاضی جهان دو سال بعد درگذشت و خانواده او از نظرها افتاد. اسکندربیک منشی به دو عامل دیگر نیز در دلسردی شاه از نقاشی و هنراشاره می کند: یکی درگذشت استادان فن چون بهزاد و سلطان محمد و آقامیرک اصفهانی که در کتابخانه کار می کردند و انیس و مونس شاه بودند و شاه با آنها الفتی به کمال داشت و «هرگاه از مشاغل جهانداری و ترددات مملکت آرایی فراغی حاصل» می شد « به مشق نقاشی تربیت دماغ می کرد» (1350، 1/174). دیگر این که کثرت مشاغل شاه فرصتی باقی نمی گذاشت که به هنر و هنرمندان بپردازد (همان). البته تعبد، پرهیزکاری و پارسامنشی شاه را نیز نباید فراموش کرد که از نیمه دوم سلطنت خود هر چه بیشتر زهد و تقوا پیشه کرد و بالاتر از همه به خست، امساک و مال پرستی افتاد و آن پشتیبانی اندک را از هر نووع فعالیت هنری مضایقه کرد. این عوامل باعث شد که شاه بعضی از اصحاب کتابخانه را که در قید حیات بودند، مرخص سازد تا خود کار کنند (همان).
شماری از این هنرمندان ایران را ترک گفتند و عازم هندوستان و دربار گورکانیان هند و دربار دکن شدند. آنها به دنبال هنرپرور و حامی بخشنده و سعادت و آینده بهتری بودند. این نوع مهاجرت ها نه تنها در نقاشی و خطاطی، که در قلمرو شعر و شاعری نیز رخ داد. از اینها گذشته، شماری از هنرمندان هم به دربار برادرزاده شاه، ابراهیم میرزا در مشهد رفتند و در کتابخانه او به کار پرداختند.
حاصل سخن این که زندگی شاه تهماسب در قلمرو حمایت هنری به دو بخش تقسیم می شود: بخش اول دوران جوانی و سرخوشی و نازک طبعی او را که شماری از هنرمندان را در کتابخانه خود گرد می آورد و حتی خود به طرفه کاری و لطایف نگاری می پردازد. بخش دوم زندگی او در تعبد و تشرع می گذرد و در پسندهای هنری او تغییری چشمگیر پدیدار می شود وتعلق خاطرش را از هنرها قطع می کند و در کتابخانه تنها افرادی را نگه می دارد که امور جاریه را بسامان کنند. هنرمندانی که در بخش اول زندگی وی در کنارش بودند، عبارتند از: بهزاد، سلطان محمد، میرمصور، مظفر علی، میرزین العابدین، صادقی بیک افشار، مولانا عبدالجبار استرآبادی، سیاوش بیک گرجی، مولانا شیخ محمد سبزواری، مولانا علی اصغر کاشی، مولانا حسن بغدادی، محمدی هروی، قصری بیک کوسه، مولانا عبدالله شیرازی، شیخ زاده، آقا میرک اصفهانی، قاسم علی چهره گشا، دوست دیوانه، مولانا میرزا علی، مولانا نظری قمی، میرسید علی، مولانا قدیمی، خواجه عبدالوهاب، خواجه عبدالعزیز کاشانی، میرزا غفار قزلباش، آقای حسن نقاش، میر حسن دهلوی، مولانا قاسم بیک تبریزی صحاف، محمد بیک، برجعلی اردبیلی، قاسم عراقی، (احتمالاً قاسمعلی چهره گشا)، میرنقاش اصفهانی، حسین قزوینی، مولانا شاه محمود نیشابوری، رستم علی و دوست محمد گواشانی (احتمالاً دوست دیوانه یاد شده).
3. ابراهیم میرزا
ابراهیم میرزا فرزند بهرام میرزا- برادر شاه تهماسب- در سال 950 ه.ق چشم به جهان گشود و در دربار صفوی نشو و نما یافت و به احتمال زیاد نقاشی را از مظفر علی و خطاطی را از رستم علی، کاتب برجسته دربار و نیز مولانا مالک دیلمی فرا گرفت (قاضی احمد، 1366، 106). قاضی احمد قمی که عمری را در نزد ابراهیم میرزا به سر برده بود او را فردی باکمالات و متحلی به فنون و فضایل می نویسد و این که همواره در پی تحصیل کمالات بود، چنانکه « احاطه جمیع از معقول و منقول نموده و حامی تمامی فروع و اصول گردیده بود» (همان، 1087) و « در علم صرف و نحو و منطق و معانی و بیان و اصول تتبع علم رجال و تصحیح کتب احادیث نبوی و امامی فرموده از علم سیر و نسب و تواریخ استحضار بسیار» یافتند و « در علم ریاضی و مجسطی از هندسی و حساب و نجوم و موسیقی صاحب فن و مصنف بودند» (همان، 9-108).
گر چه نوشته قاضی احمد قمی درباره ابراهیم میرزا از سر شوق و محبت، خالی از مبالغه نیست، ولی پیداست که ابراهیم میرزا از شاهزادگان با فرهنگ و فرهیخته صفوی بوده و همواره به اکتساب علم و هنر اشتغال داشتند تا جایی که « خردمندان کامل و هنرمندان فاضل از اطراف و اکناف عالم دولت مثال روی امید به درگاه او» می آوردند و ملازم کتابخانه همایونی او می شدند. ابراهیم میرزا با شور و شوق بی پایان از «هنرمندان و پیشه وران از هر صنف و کاری که بودند» به نوعی حمایت می کرد طوری که همگنان پس از اسم خود « ابراهیمی» قید می کردند (همان، 109-110). ابراهیم میرزا شعر نیز می گفت و جاهی تخلص می کرد و در شعر فارسی و ترکی، هر دو، متبحر بود و با عروض و قافیه آشنایی کامل داشت. واله اصفهانی در خلدبرین پس از وصف کمالات او، می نویسد:
در خط نستعلیق بدایع رقمش خط نسخ بر دفتر امتیاز پیشینیان کشیده و در مصوری و نازک قلمی کلک مانوی نیرنگش چهره گشای صور بی مثالی گردیده..... و در صنایع دستی مانند: سازنوازی، سازتراشی و خاتم بندی و درود گری و امثال آن مهارت تام داشت (1372، 545 اسکندر بیک منشی، 1350، 1/209) .
کتابخانه ابراهیم میرزا مأمن صاحبان ذوق و فضل و مسکن خوشنویسان و نقاشان و مذهّبان و صحافان فحل بود (قاضی احمد، 1366، 110).
ابراهیم میرزا در سال 963 ه.ق حاکم مشهد و ناظر آستان قدس رضوی شد. در همان سال با اجازه شاه تهماسب، کار بر روی پروژه هفت اورنگ جامی (محفوظ در نگارخانه فریر، واشنگتن) را آغاز کرد که حدود 9 سال طول کشید. او برای این کار از هنرمندان نامدار زمانه بهره گرفت. بعدها که شاه تهماسب ابراهیم میرزا را حاکم سبزوار و قائن کرد، کار این نسخه در سبزوار ادامه یافت (بین سال های 73- 970 ه.ق). ظاهراً سه سال حکومت ابراهیم میرزا در سبزوار چندان قرین کامیابی و خوش کامی نبود. او در سال 976 ه.ق به قزوین فراخواندند که تا سال 984 ه.ق در این شهر گذراند. این که در سال ها چه شغل و مقامی داشته، معلوم نیست و نیز روشن نیست که پس از او چه بر سر کتابخانه و نیز کارگاه نقاش اش آمده است؟ پیداست که ابراهیم میرزا دیگر نمی توانسته بدون یاری شاه، از عهده هزینه های کتابخانه مفصل خود در پایتخت برآید. اگر هم در این دوره به حمایت از هنرها پرداخته، این پشتیبانی به گستردگی اوایل زندگی او نبوده است.
به هر تقدیر، قتل ابراهیم میرزا در پنجم ذوالحجه 984 به دستور اسماعیل دوم (قاضی احمد، 1363، 2/634) ضربه بزرگی به هنرپروری دوره صفوی وارد آورد. صادقی بیک می نویسد: ابراهیم میرزا « چون زبان خود را نمی دانست نگاه دارد، از این رو در زمان شاه اسماعیل دوم مقتول گردید» (1377، 25). قاضی احمد در خلاصه التواریخ خود هم عقیده مشابهی دارد و سلوک گستاخانه و گفت و شنود بی ملاحظه و بی محابا و آزرده ساختن شاه اسماعیل دوم را عامل اصلی قتل او می نویسد (1363، 2/633). البته سعایت رقبا را نیز در قتل او بی وجه نمی داند (و نیز نگاه کنید به: میرزا بیک جنابذی، 1378، 579).
پس از قتل ابراهیم میرزا، اسماعیل دوم دستور داد تا تمامی « جواهر نفیسه ثمین از لالی آبدار و یواقیت رمانی و فیروزه بهرمانی و لعل بدخشی و عقیق یمنی و خطوط استادان مثل یاقوت مستعصمی و میر علی کاتب و مولانا سلطانعلی مشهدی و مولانا درویش مشهدی و کتب نفیسه منظوم و منثور و ظروف چینی فغفوری و دیگر تنسوقات عالی که بر حسب خواهش طبیعت در مدت العمر جمع آوری و مخزون داشته» بود ضبط و مصادره کنند (همان، 1378، 80-579). ولی گوهر سلطان بیگم، دختر شاه تهماسب و همسر ابراهیم میرزا، به جهت آن که خزانه ابراهیم میرزا به دست اسماعیل دوم نیفتد، «نخست جواهرات نفیسه را » با سنگ سماق شکسته و به مستراح ریخت و «خطوط استادان را با کتب نفیسه مجموع را در آب انغماس داده، چندان مالش داد که اثرش زایل گردید» و ظرف چینی را هم در هم شکست (همان، 580).
پس از مرگ ابراهیم میرزا، جمیع هنرمندان کارگاه هنری او به خدمت اسماعیل دوم در آمدند و بار دیگر کتابخانه سلطنتی را احیا کردند. از جمله دستاوردهای ایام هنر پروری ابراهیم میرزا در مشهد، ترتیب مرقعی از خطوط استادان و تصویر استاد بهزاد و دیگر نقاشان این دوره بود که به دستیاری استادان و هنرمندان و خط شناسان و خوشنویسان اتمام یافت (قاضی احمد، 1366، 143).
هنرمندان چون: شاه محمود نیشابوری، رستم علی، محبعلی، مالک دیلمی، عیشی بن عشرتی، سلطان محمد خندان، عبدالله شیرازی، علی اصغر کاشی، شیخ محمد، آقا میرک اصفهانی، دوست محمد گواشانی، میر وجیه الدین خلیل الله خوشنویس، مولانا علی کله گوش، مظفر علی و میرزا علی در کتابخانه او کار می کردند.
4. اسماعیل دوم (85- 984 ه.ق)
اسماعیل دوم پس از نوزده سال و شش ماه و 21 روز زندانی که در قلعه قهقهه تحمل کرد، به سلطنت رسید. اسماعیل در ایام جوانی به جنگاوری و برناپیشگی شهرت داشت و در چندین جنگ که با سپاه عثمانی انجام داد، به پیروزی رسید و آناتولی و گرجستان و قفقاز را ضمیمه ایران کرد. هنگامی که سلطان سلیمان سپاهی را به سر کردگی اسکندر پادشا به ایران گسیل داشت، اسماعیل و سپاهیان او در بیرون شهر شکست سختی بدانها وارد کرد. از این رو در نزد قزلباش به گونه سرداری فاتح جلوه گر شد. پیمان صلح آماسیا در سال 962 ه.ق بین ایران و عثمانی باب طبع اسماعیل بود. شاه تهماسب فرزند خود را حاکم خراسان کرد، ولی وی در آنجا با امیران قزلباش ساخت و سپاهی فراهم آورد تا بر عثمانیان بتازد. به همین دلیل شاه تهماسب او را در سال 963ه.ق از خراسان فراخواند و پیش از هر صحبتی، او را به قلعه قهقهه فرستاد (اسکندر بیک منشی، 1350، 1/132). تحمل مرارت و مشقات زیاد در این قلعه جسم و جان اسماعیل را آزرد و او را از نظر روانی نامتعادل ساخت. از این رو هنگامی که به سلطنت رسید، از اطرافیان خود انتقامی سخت گرفت و به قتل عام شاهزادگان صفوی، از کوچک و بزرگ، اقدام کرد (هینتس، 1371، 37-129) ولی خود نیز گرفتار نیرنگ اطرافیانش شد و در شب سیزدهم ماه رمضان 985 مسموم و کشته شد (اسکندر بیک منشی، 1350، 1/19-218).
اسماعیل دوم شاهزاده ای بافرهنگ و دوستدار هنر و ادب بود. شعر نیک می سرود و عادلی تخلص می کرد. صادقی بیک افشار می نویسد:« پادشاهی خوش ذوق و عالی شان و هیبتناک بود و طبع نقاشی داشت. با این که ظاهر مهیبی داشت، در باطن خیلی ملایم و خوش خلق بود» (1337، 11) قاضی احمد قمی در خلاصه التواریخ در باب هنر او می نویسد:
در ابتدای حال تعلیم از مرحوم میرزین العابدین استرآبادی و از مطالب علمی وقوف داشتند و نستعلیق را خوب می نوشتند. دماغ کتابت بسیار داشتند و در نقاشی و طراحی و نقشبندی و طرح عمارت سلیقه تمام داشتند و در آن فن قرین خود نداشتند. شعر را بسیار نیک می فرمودند و تخلص عادلی می نمودند. (1363، 2/655).
حکومت کوتاه مدت اسماعیل اجازه حمایت بیشتر از هنرها را بدو نداد. کارگاه هنری کتابخانه سلطنتی از سال 945 ه.ق به بعد از هم پاشیده بود. گویا به نظر می رسد که با بازگشت بهرام میرزا به قزوین از سال 975 ه.ق به بعد سرو سامانی در آن پدید آمده بود. به هر حال هنگامی که این کارگاه به دست اسماعیل دوم افتاد، چندان رونقی نداشت. اسماعیل دوم به بازسازی این کارگاه کمر همت بربست. از این رو شماری از هنرمندان کارگاه پیشین، ابراهیم میرزا در مشهد را به قزوین فراخواند و به حمایت کتاب آرایی پرداخت. از قرار معلوم مظفر علی نقاش باشی دربار در کهولت به سر می برد و چندی پس از فوت شاه تهماسب در گذشت (اسکندر بیک منشی، 1350، 1/174). شاگرد او صادقی بیک افشار و نیز زین العابدین نوه سلطان محمد و سیاوش بیک گرجی جزو پیوستگان به کتابخانه اسماعیل دوم بوده اند( همان، 1/175). مولانا شیخ محمد سبزواری و مولانا علی اصغز کاشی هم که زمانی جزو اصحاب کتابخانه ابراهیم میرزا بودند و مولانا عبدالجبار استرآبادی «در زمان اسماعیل میرزا از اصحاب کتابخانه شدند» (همان، 1/176). مولانا حسن بغدادی که در فن تذهیب استاد بود و مولانا عبدالله شیرازی که در تذهیب مهارتی تام داشت، از اصحاب کتابخانه اسماعیل میرزا شدند. هنرمندان دیگری چون محمدی هروی و قصری بیک کوسه هم در زمره کارکنان کتابخانه درآمدند.
از دوره اسماعیل دوم شاهنامه ای در دست است که در سال 984 ه.ق تکمیل شده است. نقاشانی که در این نسخه کار کرده اند، عبارتند از: سیاوش گرجی، صادقی بیک افشار، زین العابدین، نقدی بیک، مراد دیلمی، علی اصغر کاشانی، مهراب برجی و احتمالاً عبدالله شیرازی. از قرار معلوم فرخ بیک برادر سیاوش هم جزو این هنرمندان بوده است.
اسماعیل دوم افزون بر صنف نقاشان، از خطاطان و شاعران هم پشتیبانی می کرد. با میرزا محمد منشی شاعر معاشر بود و مولانا محمد حسین خطاط که « مدار کتاب نویسی عمارات دولتخانه و درها متعلق به او بود»، خوشنویس دربار او محسوب می شد. اسماعیل دوم مولانا میر سید احمد مشهدی خوشنویس برجسته و استاد مولانا محمد حسین خطاط را از مشهد به قزوین آورده و مشمول عنایات خود قرار داد و در «بالاخانه سر در باغ سعادت آباد دارالسلطنه قزوین» جای داد (قاضی احمد، 1366، 92). بازسازی کارگاه هنری کتابخانه طوری که شاهنامه ای چون شاهنامه اسماعیل دوم از محصولات آن بود، کاری، کارستان برشمرده می شد، آن هم در عرض یک سال و نیم که مدت چشمگیری برای چنین اقداماتی به نظر نمی رسید (به شاهنامه اسماعیل ثانی رجوع شود).
5. شاه عباس اول (1038-996 ه.ق)
هنگام جلوس شاه عباس اول به تخت سلطنت نابسامانی های داخلی و خارجی ناشی از عملکرد نیروهای متخاصم قزلباش و عثمانی مملکت را فراگرفته بود. او برای غلبه بر دو دستگی ها و مشکلات، نیروی نظامی جدید مرکب از گرجیان و ارمنیان و چرکسیان پدید آورد و برای پرداخت منظم مستمری های این نیرو، امور مالی را بازسازی کرد و اراضی دولتی تحت نفوذ سران قزلباش را به صورت اراضی خالصه در آورد و از درآمدهای حاصله آنها بهره گرفت. او با ایجاد امنیت داخلی درصدد برقراری امنیت در مرزها برآمد و عثمانیان را ناگزیر ساخت تا اراضی ایرانی تحت سلطه خود را تخلیه کنند و در سال 1027 ه.ق پیمان صلحی با عثمانیان منعقد ساخت (میرزا بیک جنابذی، 1378، 3-872). در خراسان نیز توانست با عقب راندن نیروهای ازبکان مرزهای ایران را تثبت سازد.
حکومت شاه عباس در ایران با شکوفایی فرهنگی آن مقارن بود. او با بازسازی تشکیلات دیوانی توانست به پشتیبانی هنرها بپردازد. تولید و فروش ابریشم را به انحصار دربار درآورد و در شهرهای مختلف چون کاشان، کرمان، اصفهان، مشهد، استرآباد و تبریز برای تولید قالی، کارگاه های سلطنتی راه انداخت. برای سهولت امر بازرگانی و تجارت داخلی، کاروانسراها و پل هایی در سرتاسر امپراتوری پدید آورد و به بازسازی و رونق زیارتگاه ها در مشهد، قم، اردبیل، ماهان و تربت جام کمک کرد. در آرامگاه شیخ صفی در اردبیل یک چینی خانه ایجاد کرد و در آن مجموعه ای از چینی های نفیس و گرانبها را گرد آورد.
شاه عباس در سال 1006 ه.ق پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد و پروژه های معماری و شهرسازی مفصلی در این شهر راه انداخت (اسکندر بیک منشی، 1350، 1/5-544). در این شهر علاوه بر میدان ها و مساجد و مدارس و باغ ها و حمام ها، خیابان ها و کاخ ها، در آن سوی زاینده رود شهرک جدیدی به نام جلفا ساخت و ارمنیان جلفای کهن را برای رونق اقتصادی شهر بدانجا منتقل کرد. هنرهای کتاب آرایی هم در زمان او شکوفا شد. صادقی بیک افشار رئیس کتابخانه سلطنتی بود (واله اصفهانی، 1372، 469). شاهنامه ای از دوره شاه عباس باقی مانده که از کل نگاره های آن تنها 12 نگاره بزرگ موجود است.(تصاویر 96، 97 و 98). در اصفهان نیز در سال 1023 ه.ق یک شاهنامه برای او کار شد که حدود 44 نگاره دارد (محفوظ در کتابخانه عمومی اسپنسر نیویورک). منطق الطیر فریدالدین عطار با نگاره هایی از حبیب الله و تذهیب زین العابدین از آثار برجسته دور شاه عباس است ( محفوظ در موزه متروپولیتن، نیویورک). شاه این نسخه را در سال 1017 ه.ق به بقعه شیخ صوفی در اردبیل اهدا کرده بود.
در دوره شاه عباس تولید نگاره های تک برگی و یکه صورتها توسط هنرمندانی چون رضا عباسی، صادقی بیک فشار و محمدی هروی و ..... رواج کامل یافت. سیاوش گرجی و برادرش فرخ بیک، مولانا شیخ محمد سبزواری، رضا عباسی، حبیت الله، صادقی بیک افشار، علیرضا عباسی خطاط از جمله هنرمندان دوره شاه عباس بودند که به کار کتاب آرایی و نگارگری می پرداختند. علاوه بر این در دوره شاه عباس اسلوب فرنگی سازی رونق بیشتری پیدا کرد. شاید یکی از دلایل رونق این اسلوب هنری، حضور نقاشان اروپایی در دربار شاه بوده است. یکی از این هنرمندان یان وان هسلت یا جان هلندی بود. او پس از ورود به دربار «شاه عباس» لقب استاد نقاش پیدا کرد (فلور، 1989، 196). ظاهراً تاریخ ورود او به ایران و دربار شاه سال 1029 ه.ق بوده است. بعضی از دیوارنگاری های کاخ اشرف در مازندران را این نقاش کار کرده است. شاه عباس از وجود هلست برای سفارت استفاده کرد و هنگامی که موسی بیک را به هلند فرستاد، هسلت را نیز همراه او کرد. او هسلت را بار دیگر در سال 1037 ه.ق به هلند فرستاد، ولی شاه عباس در این سال درگذشت و شاه صفی جانشین او، ماموریت هسلت را تأیید کرد و هسلت قرار دادی بین ایران و هلند منعقد ساخت (همان، فلسفی، 1353، 4/2-51).
در زمان شاه عباس اول طراحی بیش از هر زمان دیگر در ایران متداول شد و تصاویر عاشقانه از عشاق جوان خریداران زیادی پیدا کرد. البته این تصاویر با سلایق طبقه اشراف مملکت سازگاری بیشتری داشت (تصاویر 30 تا 33). رقم زنی در آثار هنری رونق گرفت. رقم هنرمند در فروش اثر هنری تأثیری در خور داشت. در این زمان به هویت خلاقه هنرمند تأکید بیشتری شد.
6. شاه عباس ثانی (77-1052 ه.ق)
محمد طاهر وحید قزوینی در عباسنامه خود می نویسد که شاه عباس ثانی از همان اوان جوانی مدت چهار سال به آموختن خط پرداخت و در «شیوه نسخ تعلیق- نستعلیق- که مشکل ترین خطوط است» استادان را مانند خط تعلیق در هم پیچیده اند. بی شائبه اغراق جمعی که اوقات عمر را صرف خطاطی نموده و در این امر نام بر آورده اند، خط به شاگردی می نویسد» (1329، 26). تاورنیه، سیاح فرانسوی، می نویسد که شاه عباس ثانی« از نقاشی بهره داشت و کارهای نقاشی را به میل طالب بود و از کارهایی که از اروپا می آوردند خوشش می آمد؛ خصوصاً از کارهای فرانسه» (1366، 507). او در جای دیگری از سفرنامه می نویسد: «زیرا اعلیحضرت نقاشی را نزد دو نفر نقاش هلندی موسوم به آنژل و لکار به خوبی آموخته بود» (همان، 491).
آنژل همان فیلیپ وان آنجلس هلندی، جزو کارگران کمپانی هند شرقی هلند بود که در اوایل دهه 1060ه.ق به همراه همسرش به ایران آمد. شاه عباس ثانی به سبب علاقه به نقاشی، با اجازه رسمی کمپانی او را وارد دربار کرد. آنجل پیش از ورود به دربار در اصفهان یک کارگاه نقاشی راه انداخته بود. او از کارگاه خود پنج تابلو نقاشی به شاه اهدا کرد (فلور، 1989، 152). شاه عباس ثانی در ازای تابلوهایش 150 تومانی به اضافه یک خلعت به او بخشید. از گفته های تاورنیه پیداست که آنجل به شاه نقاشی از نوع فرنگی را یاد داده، و معلم نقاشی او بوده است. لوکار هم باید همان هندریک بودوین وان لوکهورست بوده باشد که نقاش زبر دستی بوده و شاه و درباریان از کار او راضی بوده اند (همان، 149).
حضور این نقاشان هلندی همراه تعدادی دیگر موجبات رونق سبک فرنگی سازی را در دربار شاه عباس ثانی فراهم کرد. در دوره او نقاشان ایرانی همچون علیقلی بیک جبه دار که نقاش باشی دربار بود و محمد زمان، شفیع عباسی و .... به سبک فرنگی سازی گرویدند و آثاری در این قلمرو پدید آوردند. علاوه بر این، سبک فرنگی سازی در نگارگری ایران نفوذ کرد و آثار هنرمندانی چون معین مصور، شیخ عباسی، محمد قاسم، محمد یوسف و... .. را تحت تأثیر قرار داد. ادامه دارد