یحیی یثربی: ساختن آرامگاه شمس تبریزی توجیهی ندارد
ثانیاً، سیاست فرهنگی کشور آن نیست که برای جامعه و جوانان الگو و سرمشقی همانند شمس تعریف کند. زیرا، اگر چنین الگویی برای خود تعریف کنیم، علاوه بر اینکه به نشر خرافات پرداخته و عقلانیت را هرچه بیشتر کمرنگ می کنیم، باعث اختلاف و درگیری هم خواهیم شد. چراکه از همان آغاز عده ای از مومنان با این کار مخالف بوده اند.
ثالثاً، بارگاه چه نقشی در معرفی شخصیت شمس دارد؟ اگر منظور تجلیل است، هیچ روح بزرگی از این گونه تجلیل ها راضی نخواهد بود.
رابعاً، شمس که در زندگی اش از شهرت گریزان بود، پس از مرگ چه نیازی به قبه و بارگاه دارد؟ این ما هستیم که ما دلمان زیارتگاه و امامزاده ای دیگر می خواهد. باید قبول کرد که امامزاده کم نداریم و نیازی به امامزاده تراشی نیست!
خامساً، اگر آرامگاه ساختن کار فرهنگی هم به شمار برود، آیا با فرهنگی که بر محور شمس تبریزی بچرخد، سازگاری داریم؟
و اما، مشکل آفرینی این موضوع نیز از چندین جهت است:
۱- در جایی که توجیه لازم نداریم و احتمال مشکل آفرینی هم در کار است، با چه مجوزی از جیب ملت و از بودجه مردمی که هزاران گونه گرفتاری دارند، بنایی می سازیم که فردا با لوازم آن نخواهیم ساخت.
۲- بی تردید، آرامگاه شمس یادآور سماع و چرخش و آیین و مراسمی خواهد بود که حوزه های علمیه آن را تحمل نخواهند کرد. در نتیجه، سری را که درد نمی کند، دستمال بسته و دردسری برای خود درست می کنیم.
در پایان، تاکید می کنم که من این سخن را، نه به خاطر مخالفت با شمس و مولوی و عرفان، بلکه به خاطر مخالفت با بازی با عرفان می گویم. شاید من نخستین کسی باشم که دیوان مولوی را براساس موضوعات طبقه بندی کرده و آن را «زبانه شمس و زبان مولوی» نامیده ام و چیزی جز علاقه مرا به این کار وانداشت! اما، به همان اندازه که به عرفان و ادبیات عرفانی علاقمندم، از ادعاهای دروغین و عارف نمایی ها و بازی با عرفان و ابزار قرار دادن شخصیت ها بیزارم. خلاصه سخن آن که، کاری را نه تنها توجیه ندارد، بلکه دردسرساز هم خواهد بود، انجام ندهیم.
منبع: مهر