۱

از شکاف در
هم سوز می‌آید
هم نور ماه

 

۲
اکنون کجاست؟
چه می‌کند؟
کسی که فراموشش کرده‌ام

 

۳
دودی سپید
بر آسمانی آبی
از کلبه‌ای گلین

 

۴
یک روی پنجره
به سمت من است
روی دیگر
به سمت عابری که می‌گذرد

 

۵
باد با خود خواهد برد
شکوفه‌های گیلاس را
تا سپیدی ابرها

 

۶
علف‌های نو رسته
به جا نمی‌آورند
درختان کهن را

 

۷
چه دشوار است
تماشای قرص ماه
به تنهایی

 

 

۸
چه کسی می‌داند
درد غنچه را
به هنگام شکفتن

 

۹
غازهای وحشی
فرود می‌آیند این بار
بر نی‌های بریده

 

۱۰
گل های آفتابگردان
سرافکنده نجوا می‌کنند
در پنجمین روز ابری

 

۱۱
خوشه‌های گندم
به خود می‌پیچند
از تندباد بهاری

 

۱۲
در نسیم بهار
پرواز چند برگ خشک پاییزی

 

۱۳
خوب که فکر می کنم
نمی‌فهمم
دلیل این همه سپیدی برف را

 

۱۴
شیشه نوشابه شکسته
لبریز
ازباران بهاری

 

۱۵
زنبور عسل
مدهوش می‌شود
از عطر گلی ناشناخته