متن

   اوغوزان جماعت معظّمی هستند که بزرگ ترین گروه ملّت ترک را تشکیل می

دهند. این گروه ترک در طول تاریخ، درمناطق مختلف جغرافیایی، ده ها دولت تاسیس

نموده و برای توفیق در زمینه های سیاسی و مدنی ، تکاپوهای فراوانی انجام

دادند.. اوغوزان از اواسط قرن دهم میلادی به صورت گروه های های بزرگ شروع به

تشرّف به دین اسلام نمودند. هم  از همان زمان ، نامیده شدن ایشان به نام ترکمن

، آغاز شد. ترکمن ها که دروجودشان ، انرژیی سهمگین در کنار ویژگی های مهمّی

چون  قدرت سازمان دهی، چالشگری و...وجود داشت،پس از اینکه دولت سلجوقی

را تاسیس نمودند، در آسیای میانه و نزدیک، با وضعی نوپدید روبرو شدند.این تحوّل

که با سلجوقیان آغازگشت، تا دوره ی عثمانی تداوم  یافت. مسئله ی اصلی و

محوری در این تحوّل،تلاش و تکاپویی بود که برای دور کردن ترکمن ها ،از شیوه ی

سنّتی وعرفی زندگی آن ها صرف می شد. ترکمن ها در مقابل این تشبّثات دست

به عصیان می زدند  و از اینکه با تندی و بی انقطاع واکنش نشان دهند،  خسته و نا

امید نمی شدند.

 چه علل و اسبابی، ترکمن ها را به سوی عصیان سوق می داد؟درک و استنباط

سنّتی و عرفی آن ها چگونه بود؟ در ساختار اجتماعی ایشان چه چیز هایی وجود

داشت و چه چیز هایی دگرگونی پذیرفت؟ برای پاسخگویی به این پرسش ها، رجوع

به زمان هایی که  جوامع ترک، هنوز تشرّف به اسلام پیدا نکرده  بودند، مفید به

فایده خواهد بود.

 همه ی دولت های ترک ، دولت هایی مهاجم و جنگاور بوده اند.خاقان ها و بگ ها

در داخل دولت ها، تنها بر اردوهایشان اتّکا داشتند. شالوده ی قشون را ملّت تشکیل

می داد. چون سپاه مزدور وجود نداشت، هر کدام از بگ ها، در حکم فرمانده و هر

یک از ملّت ها در حکم سپاهیان ایشان تلقّی می شدند.بنا بر این بین  بگ ها و

مردم، اشتراک منافع وجود داشت. وقتی این وضعیت و موازنه  بهم می خورد، دولت

سقوط می کرد.دولت های ترکی که تاسیس  می شدند،با خواست و اراده ی ملّت

ترک شکل می یافتند و در راستای منافع مردم حرکت می نمودند. در این امر

اشتراک منافع و میل و اشتیاق تقسیم منافع، نقش اوّل را داشت.این امری ایده آل

بود و البته تابع یک قاعده و قانون.ترکان به مقتضای شرایط اقتصادیشان، زمستان ها

را در قشلاق می گذراندند و به ضرورت زندگی یکجا نشینی ، کشاورزی می

کردند.در تابستان ها، برای چرانیدن احشامشان عازم ییلاق می شدند. بدین گونه

اقتصادی مرکّب از ییلاق – روستا داشتند.در بین  ایشان اختلاف طبقاتی وجود

داشت، مردم از حقوق فردی برخوردار بودند و از نظر اقتصادی مستقل.مفهوم مالکیت

خصوصی – که تضمین کننده ی حقوق فردی و آزادی های ایشان بود و از خانواده

شروع می گشت-  در شرایط وجود و سلطه ی دولت بسیار متحّول شد، بگونه ای

که نه تنها در مورد اموال منقول، بلکه درخصوص اراضی  مزروعی نیز خود را نشان

داد. در داخل طوایف فقط مراتع و ییلاق ها ، جزو مالکیت عمومی تلقّی می شدند.

این اراضی متعلّق به دولت بود، لذا ایلات در ازای  چرانیدن احشامشان در این ییلاق

ها، عوارضی به حکومت پرداخت می نمودند. خانواده ها در حین کوچ، همه ی اموال

منقول خویش را ، به مناطق کوچ خود حمل می کردند و از آن ها به صورتی که میل

داشتند، استفاده می نمودند. این امر عزم و اراده ی ایشان را برای زندگی آزاد و

بدون قید و شرط، زنده نگه می داشت، در عین حال از پدید آمدن طبقه ای در بدنه

ی دولت،که صاحب امتیاز ویژه ای باشد و نیز از ایجاد بردگی ممانعت می نمود.بدین

صورت مالکیت خصوصی و مفهوم آزادی همه جانبه ی فرد، تداوم یافت و در طی

زمان به رسم و عادت تبدیل شد . شکل دآب و اخلاقی را  به خود گرفت که جایگاه

خاصّش  را در جامعه پیدا نمود و به آن سمت و سو داد. اوغوزان متشّکل از افرادی

آزاد بودند، که ثروت و منصب باعث طبقاتی شدن جامعه شان نشده بود ،

ایشان جماعتی از ترکان را تشکیل می دادند که اصالت  و شرافت مبتنی بر دودمان،

ابدآ در آن جایی نداشت. همه ی انسان ها، از هر دودمانی  می توانستند به

مقامات مهم دست یابند. در این امر تنها عامل ، داشتن قابلیت و کارآمدی بود.آن

هایی که دارای این ویژگی بودند، می توانستند در مدتّی کوتاه، بسادگی و به

سرعت ، از نردبان عالی ترین مقامات حکومتی،متناسب با میزان خدماتشان، صعود

نمایند. بدین علّت در ساختاردولت هیچ وقت صنف و طبقه ای مرتبط با مدیریت و

بوروکراسی پدید نیامد. تمام این امور با چگونگی تشکیل دولت ارتباط داشت.زیرا

هیچ یک از دولت های ترکی که در صحاری و بیابان های آسیا تاسیس شدند،  با زور

و قدرت یک خاندان – که مردمان را گرد آورده باشند –  ایجاد نشده بودند، بلکه نهاد

هایی سیاسی بودند که ازهمکاری و معاضدت جماعات بزرگ مردمی   که با مدیران،

تلاش مشترک داشتند، تشکیل می گشتند.چون اساس فلسفه ی دولت نزد ترکان

را ، تامین رفاه و آرامش مردم تشکیل می داد، این خود مردم ترک بودند که دولت

راتشکیل می دادند و بقای آن را تامین می نمودند.از این جهت مردم ولینعمت

حکومت بودند.

      وقتی به موضوع مفهوم حکومت  نزد اوغوزان می پردازیم، به وجود نوعی

دموکراسی پی می بریم.زیرا در دولت اوغوز یبغوی ماورای خزر، که با گرد آمدن

طوایف، به صورت اتحادیه ی ایلات ( کنفدراسیون) تشکیل شده بود،بگ ها و یبغو،

جلسات فراوانی برگزار می کردند، مسائل و مشکلات مربوط به حکومت  را مورد

بررسی قرار می دادند و تصمیماتی اتخاذ می نمودند.

   اوّلین دولتی که ترکمن ها ، پس ازتشرّف به دین اسلام در خاورمیانه تاسیس

نمودند، سلسله ی سلجوقیان بود. ترکان اوغوز که امپراتوری  بزرگ سلجوقیان را به

رهبری  خاندان سلجوق – که بر طایفه ی قنیق ریاست داشتند- ایجاد  نمودند، از

همان مرحله ی تاسیس این دولت،خود را بیرون از دایره ی حاکمیت یافتند. در این امر

تاثیر منطقه ی جغرافیایی تاسیس دولت و فرهنگ حاکم بر آن، بسیار بزرگ بود.زیرا

جغرافیای ایران، که دولت سلجوقی در ان ایجاد شد،وارث یک تمّدن 1500 ساله بود.

این گذشته ی طولانی ، به حاکمان این کشور، صرف نظر از این که از کدام قوم  وبر

چه  دینی باشند، دانش و مهارت تداوم ارزش های فرهنگی و موجودیت خود را داده

بود.

   شکاف عدم تفاهم  بین حکومت سلجوقی ، که می خواست مداومآ بر میزان

نظارت خود بر ترکمن ها بیفزاید و ترکمن ها ،به همان میزان بزرگ تر و ژرف تر می

گشت.  ترکمن ها که از یک طرف به خاطر کوشش های فراوان بوروکراسی ایرانی و

به مرحله ی اجراء در آمدن سفت و سخت نظام  اقطاع و از طرف دیگر به سبب نبود

سرزمین هایی که بتوانند در آن مستقر شوند ،خود را در خلاء احساس می کردند،

به حرکات و افعالی چون حمله به مردم بومی پرداختند، بدین گونه ترکمن ها از

چشم دولت افتادند و این یعنی آغاز ایجاد خطر برای دولتی که بدست خویش بنیاد

نهاده  بودند.

     ترکمن ها عکس العمل ها و واکنش های ضد سلجوقیان خود را ،در حمایت کامل

از عصیان های شاهزادگان سلجوقی بر ضد سلاطین، بروز دادند.آن ها بر این اندیشه

بودند، در صورتی که بتوانند  شاهزادگان سلجوقی را به سلطنت برسانند، مسائل و 

مشکلاتشان با دولت به پایان خواهد رسید. هنگامی که در سال1058 / م ،و در

زمان  طغرل بی  قیام  ملک ابراهیم ینال و قیام های  ملک قوتالمیش در سال  1061

/ م شکل گرفت، به نمونه های اولیه ی این مسئله بر می خوریم.شروع قیام مجدّد

ملک قوتالمیش در سال 1063 / م و در زمان آلپ ارسلان، و قیام  ملک قاورد برادرآلپ

ارسلان در سال  1064 / م - که تا پایان  سلطنت آلپ ارسلان، چندین و چند بار اورا

گرفتار نموده ،ودر موقعیت دشواری قرارداد-  نمونه هایی از فعالیت هایی بودند که

عصیانگران ترکمن از آنها حمایت و پشتیبانی کرده بودند. در دوره ی ملکشاه، ودر

جریان عصیانی که در سال 1073 / م، ملک قاورد برای دستیابی به تاج و تخت شروع

نمود،ترکمن ها حمایت وسیعی از وی کردند. در سال 1092 / م و با مرگ  ملکشاه ،

درگیری های بزرگی در خاندان سلطنتی  پدید آمد. ترکمن ها از مدّعیان تاج و تخت

حمایت کردند. عصیانی که ملک توتوش ( تتش ) در سال 1093/ م  براه انداخت و تا

سال 1095/ م ادامه یافت، از نمونه های آشکار حمایتی است ، که توضیح دادیم.

  سیاستی که دولت سلجوقی برای  رویارویی با این موضوع  اتّخاذ نمود، این بود که

با این عصیان ها مقابله نماید ، اما به شکلی که هم قبیله هایشان را در موقعیت

دشواری قرار ندهند، ضمنآ به عنوان کسانی که موجد قانون و نظام هستند، وظایف

خویش را در قبال مردم بومی و محافظت از ایشان در مقابل حملات ترکمن ها انجام

دهند. راه حل جامع ومانع این بود که ترکمن ها را به مناطق غربی، که صحنه ی

درگیری و نبرد بود، منجمله قفقازیه، آناتولی و سوریه گسیل دارند. بدین طریق

حکومت ، ترکمن هایی را که خاندان سلجوقی را بر اریکه قدرت نشانده بودند، از

سرزمین های اصلی حاکمیت دور نموده،به سرزمین های دیگر سوق می داد،از

طرف دیگر از تهدیدات نظامی بالفعل ایشان رهایی می یافت، از سویی دیگر

دشمنان خویش را به دست ایشان شکست  می داد و یا ، حدّ اقل منفعل می نمود.

در این مناطق  درگیری و جنگ جدید، ترکمن ها موفق بودند.آن ها با شکل دادن به

تعدادی تشکل های سیاسی – بعد از تشکیل سلسله ی سلجوقی – برای اولین

بار به آرامش و امنیتی که در جستجویش بودند، دست یافتند. ساختاری  شبیه به

ساختارتمرکزگرای سلجوقیان بزرگ و نظام ارضی منتج از آن،در دولت سلجوقیان

ترکیه ( آناتولی ) نیز محقّق گشت. در فاصله ی یکصد ساله ی بین جنگ ملاذگرد (

1071/ م) تا سال ( 1176 / م) جوامع مسیحی که شامل صلیبیون، ارمنیان و  و غیره

 بودند - و در رآس ایشان نیز بیزانس قرار داشت، با بیگ نشین های ترک ، که

شامل  آل آرتوق،  آل سالتوق و دیگربیگ نشینان می شدند، ودر رآس ایشان آل

دانشمند قرار داشت، به جنگ پرداختند. می دانیم که در این دوره بخشی از روستا

 نشینان ترکمن، در  زمین هایشان به کشاورزی می پرداختند و برخی نیز که مالک

زمین نبودند، در ازای دریافت مزد به کار زراعت مشغول می شدند. بقیّه نیز با اجاره

کردن زمین های دیگران، به کشت بالمناصفه مشغول می گشتند. در نتیجه  هنوز

اسباب و  عللی که به از بین رفتن مالکیت خصوصی  و به حاشیه رانده شدن ترکمن

ها منجر گردد، پدید نیامده بود. در پایان این دوره ی مشحون از جنگ و مبارزه،حاکمان

 سلجوقی به صورت بزرگ ترین  قدرت آناتولی در آمدند و سیاست آماده کردن زمینه

 برای تحوّلات اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی را فراهم آوردند. در چهار چوب سیاست

 توسعه و ترّقی،ساختار حکومتی  سفت و سختی ایجاد گردید، و تشبّثات برای از 

 بین بردن مالکیت افراد و موقوفه ها آغاز گردید.یعنی حکومت مالکیت های شخصی

را بسرعت از بین برد و تمامی اراضی تحت اداره ی دولت قرار گرفتند.البتّه به مالکیت

 خصوصی ، در مقیاس بسیار کم اجازه داده شد.این املاک خصوصی شامل باغات،

باغچه ها و مزارع موجود در اطراف شهر ها و قصبه ها  و قطعه زمین زمین های و

روستایی بودند که فرمان روایان، در اوضاع و شرایط گوناگون به امیران بزرگ به عنوان

 ملک داده بودند.این وضعیت  نا آرامی ترکمن ها را به نقطه ی اوج رسانید و به بروز

 شورش های بزرگ منجر گردید.شورش بابا اسحق، قبل از استیلایمغولان، چیزی

 بجز انعکاس خارجی این نا آرامی ها نبود.

  دولت هایی که در دوره ی استیلای مغولان در آناتولی پدید آمدند، هرچند از نظر

ساختار و کارکرد، نمونه های کوچکی از دولت سلجوقی بنظر می رسیدند، دولت

هایی ملّی بودند ،که می توانستند نیاز ها و آرمان های ترکمن ها را تا حدودی

محقّق سازند. کوتاهی عمر این دولت ها و حضور اندیشه ی جهاد به عنوان قاعده ی

اصلی در این  امیر نشین ها، نشان می دهد که ساختار حاکم بر آن ها،نه ساختاری

تمرکز گرا، بلکه ساختاری معطوف به حفظ میراث گذشته و متناسب باآداب و رسوم

بوده است. این امر نشانگر آن است که آن ها ،بسان دولت هایسلجوقی وعثمانی،

ساختاری دولتی که در اندیشه ی امحای مالکیت خصوصیبوده باشد، نداشته اند.

پس از سقوط دولت ایلخانان مغول ،یکی از دولت های ترکمن که وارد صحنه ی تاریخ

شدند، آق قویونلو ها بودند. می دانیم آنها  شدیدآ  به  آداب و رسوم ملّی ترکمن ها

وابسته بوده اند. این گونه استنباط می شود که از نظر ایشان– که به زندگی یکجا -

نشینی کامل منتقل شده بودند- آنچه در دولت های پیشینترک پدید آمده بود، تکرار

یک آزمایش و تجربه ای منفی و نا خوشایند تلقّی میشد.بنا براین سمت گیری آن

ها ، نه در راستای یکجا نشین کردن ترکمن ها ، بلکهدرجهت احیای آداب و رسوم

ملّی ترکمن ها بوده است. بهترین وبا زرترین مثال اینامر را می توان در  وصیّت نامه

ای که قرا یولوک عثمان- موسّس سلسله ی آققویونلو ( 1435-1402 / م )برای

ورّاث آق قویونلوی خودش باقی گذاشت، مشاهدهکرد.

عثمان بی ، به عنوان یک فرمانروا، بر نقاط ضعف دولت های ترک – از سلجوقیان 

به بعد – آگاه بود.به روشنی معلوم می شود که او درک کرده بود تا زمانی که ترکمن

ها کوچ نشینی را به عنوان شیوه ی زندگی خود ادامه بدهند، می توانند به حیات 

اجتماعی ترکی خود تداوم  دهند.می بینیم این موضوع را تاریخ نویسان آن عصر نیز

استنباط کرده اند.  ضمن این که این اندیشه در طول تاریخ آق قویونلو، به صورت یک

سیاست ملّی تداوم یافت، در دوره ی اوزون  حسن (1479-1453 / م ) دولت شکل

امپراتوری به خود گرفت و به صورت یک دولت اسلامی کلاسیک در آمد. با این وصف،

 وضعی که در خاندان های ترکمن پیشین پدید آمده بود، در این دوره  تکرارنگشت.

توسّع و ترقّی دولت و تبدیل آن به امپراتوری، باعث فراموشی آداب و رسومسابق و

قدیمی نشد. ضمن این که  ترکمن گرایی، به همان شکل تداوم یافت،ادّعاها مستند

و متّکی بر قرآن کریم شدند. از اوزون حسن به بعد فرمان روایان آققویونلو، خود را

چون سلاطین کلاسیک اسلامی، جهانگیر، مجاهد و رهبرانی کهانسان ها را به راه

راست هدایت می نمایند، می دیدند.

 جریان ترکمن گرایی توانست حاکمیت را به مدّت یک قرن بر عهده گرفته، همچنان

مطرح باشد.هریک از طوایف ترکمن که همراه با این تغییر سیاست ،پایه های

حکومت  را در چها رچوب یک کنفدراسیون، پدید آورده بودند،به تدریج در درون دولت

آق قویونلو، گرفتار ضعف و فتور شده، روابطشان با دولت و با یک دیگر گرفتار ضعف

گردید درنتیجه ی منا زعات و کشمکش های پدید آمده در اداره ی امور و حاکمیت،

دولت در طی مدّت کوتاهی گرفتار تلاشی  و تجزیه گردید و ساقط شد .                        

  یکی دیگر از دولت های ترکمن پس از سقوط ایلخانان، قره قویونلو ها بودندمشابه

آنچه در سلسله ی آق -قویونلو ها اتّفاق افتاد، در زمان این ترکمن ها نیز روی داد.

ترکمن گرایی حاکمیت کامل را ، در بین عشایری که دولت را سر پا نگه داشته

بودند، تداوم بخشید.

      یکی از امیر نشین های ترکی که در دوره ی حاکمیت مغولان ایجاد گردید و در

طول زمان بزرگ شد، عثمانی ها بودند، که با قدرت یابی بیشتر، اراضی و قلمروی

دیگر امیر نشین ها را تصاحب نمودند. بدین صورت پایه های یک امپراتوری بزرگ در

آینده را گذاشتند.

    دولت عثمانی در آغاز تاسیس و تشکیل ،همانند سایر امیر نشین های آناتولی

بود. با تغییر سیاست دولت در قبال ترکمن ها، همان گونه که در نمونه و الگوی

سلجوقیان نیز دیده شد،اقدام به دور کردن ایشان از قشون گردید. اورهان بی

(1362-1324 / م ) پس از سال 1329 / م  بجای سواران ترکمن،  شروع به ایجاد

واحد های جایگزین متشکّل از پیاده نظام کرد.با تصرّف همه ی شهرهای بیزانس در

منطقه ی مرمره،امیر نشین شروع به اسکان  در منطقه و کسب و اخذ ماهیت و

شخصیت شهری نمود - این دقیقآ به همان سان بود که در دوره ی سلجوقیان صورت

پذیرفته بود، و زمینه را برای  پذیرش سریع نقش دولت اسلامی فراهم آورد.هم چنین

آنچه در دوره ی تاسیس سلسله  سلجوقی  و در روند تبدیل از امیر نشین به

سلطنت ( طغرل بی – آلب ارسلان)روی داده بود، از دوره ی مراد (1389- 1362 / م )

در نزد عثمانیان نیز مشاهده گردید و بجای عنوان بی ، عنوان  سلطان جایگزین شد

( اورهان بی – سلطان مراد). مجموعه ی این شرایط سبب شدند که دولت به

سرعت تغییر ماهیت  بدهد و ترکمن ها در این ساختار نوین ، خود را مطرود و رانده

شده ببینند.

   در قرن 15/ م جامعه ی عثمانی به دو بخش فرمانروا و فرمانبر تقسیم شده بود.

در این دوره ی جدید ،برنامه ای که برای ترکمن ها طرّاحی شد، سیاست تبدیل

ایشان به رعیّت و دهقان بود.ضمن اجرای این سیاست، همانند دوره ی سلجوقیان،

تلاش گردید نقش مهمّی را که در پروسه ی ایجاد دولت داشته اند، نادیده گرفته

شود. منبعد همه ی سلاطینی که بر تخت می نشستند، وظیفه ی دولت می

دانستند که ترکمن ها را مطیع و منقاد ساخته و ایشان را به سمت شیوه ی

زندگانیی که، ابدآ خواستارش نبودند، سوق دهند.آن ها این امر را سیاست ملّی

خود تلقّی می نمودند.

 از دوره ی سلطان محمد فاتح ( 1481-1451 / م ) به بعد،که دولت عثمانی به شکل

امپراتوری در آمد، همه ی اقدامات علیه ترکمن ها تکوین پیدا نمود، بویژه زمانی که

خاندان  چاندارلی وزیر،از بین برده شد و دوشیرمه ها (Devşirme) در سلسله مراتب

دولت به  وظایف مهم برگزیده شدند و در کنار نظام  تیمار ، که شبیه سیستم اقطاع

بود، سیاست دولتی سازی در بدنه ی دولت عثمانی اعمال گردید، این موضوع  به

افزایش رنجش از دولت و عصبانیت ترکمن ها منجر گردید. نمونه ی مشخّص این امر

در روابط بین صفویان با ترکمن های آناتولی مشاهده گردید. شیخ جنید،پدر شاه

اسماعیل- موسس دولت صفوی- وقتی برای گرد آوری پشتیبان و حامی به آناتولی

آمد، موفّقیتی نا منتظره بدست آورد. گروه های روستائیان و کوچ نشینان ترکمن ، در

ابعاد و مقیاسی بسیار بزرگ، برای پشتیبانی از او ،به رقابت با یکدیگر پرداختند.در

این قضیّه، این که همه ی امور را به گرایش ترکمن ها  به تشیّع مرتبط بدانیم،

درست نیست.ازعلل اصلی این گرایش  گسترده و علاقه ی افراطی – در کنار اوضاع

اقتصادی آشفته ی این ترکمن های صحرا نشین- موضوع عدم اطمینان از لحاظ

سیاسی نیز به عنوان  یک حقیقت، اهمیّت خاص خود را دارد. پس از شیخ جنید، در

دوره ی پسرش حیدر نیز این تحوّل ادامه یافت. تعداد مریدان در آناتولی  شروع به

افزایش  سریع نمود . قابل درک است ترکمن هایی که به ایشان ملحق شدند،

عمدتآ از انسان های بی بضاعت بودند، تعداد معدودی هم از  بی ها بودند، چشم

امید همه، به شیوخشان دوخته شده بود.امّا جریان پیوستن و الحاق ترکمن ها ،

دردوره ی اسماعیل پسر حیدر صورت پذیرفت. شاه اسماعیل ( 1524-/ م 1502) که

در سال 1500 / م به ییلاق  ساروقایا، در نزدیکی  ارزنجان آمده بود، از آنجا به اطراف

و اکناف خبر فرستاد، مریدانش را فراخواند.بدین خاطر ترکمن های روستا نشین و

دامدار، با عشق و هیجان فراوان به  طرف اوشتافتند. شاه اسماعیل که در رآس این

ترکمن ها قرار گرفته بود، در مدّت کوتاهی دولت آق قویونلو را از میان برداشت و

موفّق به ایجاد یک دولت گردید.

 در پشت تمایل فراوان ترکمن های آناتولی به طریقت صفویه، علّت وانگیزه ی بزرگی

قرار داشت و آن موضوع سیاست دولتی نمودن افراطی بود که از زمان سلطان محمد

فاتح، در پیش گرفته شده بود. دراین اوضاع و احوال ،مفهوم مالکیت خصوصی کلّآ از

میان برداشته شد. ترکمن هایی  که در مناطق صحرایی زندگی می کردند،و

بخصوص آن  عدّه که خانواده هایشان با کشاورزی و دامداری امرارمعاش می

نمودند،عمیقآ تحت تاثیر قرار گرفته بودند. از بین رفتن ساختاری که با آن مانوس

بودند، ترکمن ها را ،مثل دوره ی سلجوقی، نسبت به حاکمان موجود، نگران و

ناراضینمود. بنظر می رسد که اکثر اراضی در آناتولی دوره ی  امیرنشین ها ،

ودردوره یآق قویونلو ها و قره قویونلو ها، دراختیارخرده مالکین بوده ویا به شکل

موقوفه هاخانوادگی اداره می شده است.  پدیده ی فراوانی اراضی به صورت ملک،

که نشاندهنده ی رواج مالکیت خصوصی است، با درک و اندیشه ی ترکمن ها

ازمالکیتخصوصی- که به شکل افراطی دولتی نباشد- همآهنگی داشت.دولت

عثمانی  بهمدّت طولانی در وضعیت اراضی ای  که از بیگ نشین ها تصاحب  نموده

بود،تغییرمهمّی صورت نداد، امّا درطی زمان و در شرایط مساعدی که پیش می آمد

،وضعموجود را  بهم می زد و به جای آن ساختار دولتی را جایگزین می کرد. در نتیجه

یکوشش های تمرکز گرایانه ی دولت در اوایل قرن 16 / م ، بخش عمده ای از

اراضیبا تمام در آمد هایشان – بجز موقوفه های دولتی و موقوفه های عام المنفعه-

در یداختیار دولت  قرار گرفته بود. دولت عثمانی در اوایل قرن 16 / م عمومآ   کار

دولتیکردن اراضی را تمام کرده و مفهوم مالکیت خصوصی را کلّآ از بین برده بود.

پژوهشدر باره ی چگونگی توفیق دولت در آن باره،نتایج مفیدی بهمراه خواهد

داشت.

    با پیدایش اوّلین مقرّرات و وضع قوانین جدید، تلاش گردید ترکمن ها را خردنمایند.

 زیرا پادشاهان عثمانی ، ضمن  اقدام به شناسایی حرکات  و اقدامات آزاد و غیر

وابسته ی ترکمن ها – که بر اساس  عرف و سنّت خویش از مدّت ها قبل انجام می

دادند- تلاش می کردند، آن را متلاشی نمایند.حاکمیت عثمانی از مدّت ها قبل

تمایل داشت ،ترکمن ها را عنصر بالقوّه ای علیه خویش معرّفی نماید. بنابر این

ترکمن ها از طرف بوروکراسی عثمانی ، هم از جنبه ی سیاسی و هم از لحاظ

قابلیت ها وتوانایی هایش،خطری برای دولت تلقّی می گشت.برای اینکه متابعت و

اطاعت بهترآن ها را تامین نمایند،سعی نمودند، ایشان را نیز- مانند آنانی که در

قسمت هایصحرایی می زیستند،- به زمین وابسته نمایند.به نحوی که به کشت و

کار مشغولشده، مالیات بدهند و به چیزی غیر از این امور کاری نداشته باشند.هدف

این بود کهبه جماعتی مطیع و منفعل تبدیل شوند. بهترین راه برای این کار این بود

که با قوانینوضع شده و مالیات های تعیین شده، ایشان را از نظر اقتصادی به عدم

تحرّک وادارند و در همان حین با جذّاب نشان دادن زندگی یکجا نشینی، آن ها را از

شرایط و محیطزندگی قبلی و قدیمی خود دور نموده، به زمین  وابسته نمایند. یعنی

فی الواقع آنها را منفعل ، بی فایده وبی خاصیت کنند.

    ترکمن ها اگر چه براساس قانون نامه های عثمانی ، به سبب شیوه ی زندگی

خویش از رعایا شمرده نشده بودند،  مجبور بودند مالیاتی را که از خانواده های  بنّاک

 گرفته می شد، پرداخت نمایند.( بنّاک یک مالیات عرفی بود و رسم بنّاک یا رسم

جفت، وجهی بود که پس  از ازدواج فرزندان ذکور یک فرد از او اخذ می شد.این وجه

در دوره  ی عثمانی از دهقان هایی که زمین زراعی بسیار کمی داشتند و یا اصلآ

زمینی نداشتند، دریافت می گشت. این وجه سالی یکبار دریافت می شد. دررسم

جفت 40 آقچه، در رسم بنّاک 12 اقچه  و از مجرّد 6 اقچه دریافت می شد) این

مالیات از افراد مجرّد وخانواده های خود کفا نیز  دریافت می شد.علاوه بر این ها،

عوارض مراتع و دو نوع مالیات با اسم های رسم اغنام و رسم غانم –  ازهردو

گوسفند به میزان یک آقچه مالیات گوسفند- هم  پرداخت می کردند.در دوره ی

سلطان محمد فاتح ، گرفتن مالیات عوارض ییلاق و قشلاق از ترکمن ها نیز شروع

شد، این وجه قبل از وی دریافت نمی گشت.ترکمن ها وقتی می خواستند به

کشاورزی بپردازند،افزون بر مالیاتی که دیگران می پرداختند،مالیاتی معادل 12 آقچه

به عنوان مالیات  یوغ ( بویون دوروق) پرداخت می کردند. این مالیات ها ،ترکمن هایی

را که در مقایسه با هم قبیله ای های شهر نشین خود، بسیار فقیرتر بودند، از لحاظ

اقتصادی در مضیقه قرار می داد. ترکمن ها که بخاطر تداوم شیوه ی  زندگی مالوف

در طی قرون و اعصار خویش در فشار بودند، بااعمال سیاست شدید وسخت گیرانه

ارضی دولت عثمانی، به مرحله ی از دست دادن ییلاق و قشلاق ویژه ی  خود

رسیدند. یکی از علل اصلی نا رضایتی ایشان از حاکمیت عثمانی همین امر بود.

   ترکمن ها  پس از رانده  شدن از صحنه توسّط دولت، به بیگاری کشیده شدند، به

کار در معادن  گمارده گشتند و مامور حمل ونقل ملزومات و وسایل قشون شدند.در

اوایل قرن 17 / م که دوره ی  فترت دولت عثمانی آغاز شد و عثمانی در داخل و

خارج گرفتار جنگ گشت ،به توان رزمی ترکمن ها احتیاج پیدا شد.آن ها در سرکوب

قیام های داخلی – که سراسر آناتولی را فرا گرفته بود - و در امور مرتبط با ایجاد

امنیّت به دولت کمک نمودند. حالا که زمان پیروزی ها و موفقّیت ها به پایان  خود

رسیده بود ،به  جنگاوری ترکمن ها نیاز پیدا شد، و پس از صدها سال ترکمن ها ،

دوباره به نیروی تهاجمی قشون تبدیل شدند. به خاطر احتیاج مبرم به  قابلیت

نظامی ایشان، در بند ها و گذرگاه های  راهبردی به واحد های ترکمن ها واگذار

شد. اگر چه این موارد را می توان اعاده ی اعتبارو حیثیّت ترکمن ها تلقّی کرد،

حقیقت این چنین نبود. دولت  صرفآ بخاطر  ضرورت  و اجبار بدیشان روی آورده بود.

    نتیجه این که، توده های ترکمن های اوغوز، که از دوره ی گوک ترکان به بعد

در معرض  فشارو تضییق قدرتمند دولت قرار نگرفته بودند، در دولت های سلجوقی و

عثمانی – که در آسیای میانه و خاور نزدیک تاسیس کردند- با چنان وضعی روبرو

گشتند.در نتیجه در مناطق مورد بحث، موضوع و مسئله ی ترکمن ها مطرح گردید.

این موضوع  مسئله ای فراتر از آن بود که بتوان سریعآ حل و فصل نمود.ریشه ی

مسئله این بود که ترکمن ها با نثار خون و جانشان ، دولت هایی را ایجاد کرده بودند

و می خواستند دوباره از پشت صحنه ، به روی صحنه آورده شوند، از نظر اجتماعی و

اقتصادی هم، عقب ماندگی های خویش را برطرف نمایند ومانند گذشته ها،اصول

مالکیت خصوصی و شرایط  دموکراتیک برپا شود و ایشان در صفوف اولیّه آن شیوه ی

زندگی قرارگیرند. یعنی تلاش ایشان برای بازگشت به درک و فهم سنّتی خویش

بود، از طرف دیگر این امر چیزی جز مبارزه ی ملّت ترک برای مهار کردن دولتشان

نبود.

 

History Studies
Volume 3/3 2011
Kaynakça
Arat, R. Rahmeti, “Eski Türk hukuk vesikaları”, Türt Kültürü Araştırmaları, I/1, (1964), 5-53.
Arat, R. Rahmeti, “Uygurca yazmalar arasında”, Türk Tarih, Arkeologiya ve Etnografya Dergisi, III, (1938), 101-112.
Barkan, Ö. L., Kanunlar, İstanbul, 1943.
Barkan, Ö. L., “Osmanlı İmparatorluğu’nda kuruluş devrinin toprak meseleleri (1)”, Türkiye’de Toprak Meselesi, Toplu Eserler 1, İstanbul, 1980, 281-290.
Barkan, Ö. L., “Türkiye’de toprak meselesinin tarihi esasları”, Türkiye’de Toprak Meselesi, Toplu Eserler 1, İstanbul, 1980, 125-149.
el-Bîrûnî, el-Cemâhir fî Ma’rifeti’l-Cevâhir, Delhi, 1940.
Fazlullah Huncî, Târîh-i Alemârâ-yi Emînî, İng. tr. V. Minorsky, Persia in A.D. 1478-1490, London, 1957.
De Groot, J. M., 2500 Yıllık Çin İmparatorluk Belgelerinde Hunlar ve Türkistan, Çev. G. A. Asena, İstanbul, 2011.
Halaçoğlu, Y., XIV-XVII. Yüzyıllarda Osmanlılarda Devlet Teşkilâtı ve Sosyal Yapı, Ankara, 1998.
İbn Fazlan, Seyahatnâme, Çev. R. Şeşen, İstanbul, 1975.
Kafesoğlu, İ., Türk Milli Kültürü, İstanbul, 1989.
Kaşgarlı Mahmud, Dîvânı Lûgati’t-Türk, Çev. B. Atalay, 4 cild, Ankara, 1985.
Köprülü, M. F., Bizans Müesseselerinin Osmanlı Müesseselerine Tesiri, İstanbul, 1981.
Köprülü, M. F., Osmanlı İmparatorluğunun Kuruluşu, İstanbul, 1981.
Lindner, R. P., Ortaçağ Anadolu’sunda Göçebeler ve Osmanlılar, Çev. M. Günay, Ankara, 2000.
Mervezî, Tabâi el-Hayavân, Nşr. V. Minorsky, London, 1942.
Nizâmu’l-Mülk, Siyâset-nâme, Nşr. ve Çev. M. A. Köymen, Ankara, 1999.
Ocak, A. Yaşar, Babaîler İsyanı, İstanbul, 1980.
Orhonlu, C., Osmanlı İmparatorluğunda Aşiretlerin İskânı, İstanbul, 1987.
Ögel, B., Türk Kültür Tarihine Giriş, I, Ankara, 1991.
Ögel, B., Türk Kültürünün Gelişme Çağları, İstanbul, 1988.
Ögel, B., Türklerde Devlet Anlayışı (13. Yüzyılın Sonlarına Kadar), Ankara, 1982.
Sümer, F., Oğuzlar (Türkmenler), Tarihleri, Boy Teşkilatı, Destanları, İstanbul, 1980.
Sümer, F., Safevî Devletinin Kuruluşu ve Gelişmesinde Anadolu Türklerinin Rolü, Ankara, 1992.
Tekin, Ş., “Karahanlılar zamanında Uygur harfleriyle yazılmış tarla satış senetleri”, Selçuklu Araştırmaları Dergisi, IV, (1975), 156-186.
Turan, O., Selçuklular Tarihi ve Türk-İslam Medeniyeti, İstanbul, 1980.
Turan, O., “Türkiye Selçuklularında toprak hukuku”, Belleten, XII/47, (1948), 549-574.
Wittek, P., “Osmanlı İmparatorluğu’nda Türk aşiretlerin rolü”, Çev. E. Kuran, Türkiyat Dergisi, 17-18, (1962-1963), 257-268.
Selçuklulardan Safevîlere Türkmen Meselesi 224
History Studies
Volume 3/3 2011
Yazıcızâde Âli, Tevârîh-i Âl-i Selçuk, (Oğuznâme – Selçuklu Târihi), Haz. Abdullah Bakır, İstanbul, 2009.

 

 

                  پنجشنبه 11 تیر ماه 1394  برابر15 رمضان سال 1436 ه.ق.

                                                              گنبد کاووس.حاج محمد قجقی

                                 

   ----------------------------------------------------------------------------------

توضیح مترجم:

Devşirme   در دوره ی عثمانی برای تامین نیروی انسانی تشکّل  نظامی ینی

چری، کودکان مسیحی تبار را برمی گزیدند.در  پروسه ی آموزشی،ضمن مسلمان

نمودن ایشان، مقدّمه ی سپردن امور مهم نظامی نیز آغاز گردید.برای اطلاع از

سازمان نظامی ینی چری به کتاب های تاریخی مرتبط با عثمانی مراجعه شود.به هر

تقدیر  دوشیرمه به گرد آوری  و آموزش افراد مورد نظر جهت خدمات نظامی مربوط

بوده است.  محمد قجقی